چهارشنبه سوری و توهمات
کامیار آزادمهر

)اگر ما یک حزب دارای تشکیلات قوی داشتیم، یک اعتصاب واحد می توانست تبدیل به تظاهرات سیاسی و نهایتاً به پیروزی نهایی بر رژیم بشود. اگر ما یک حزب دارای یک تشکیلات قوی داشتیم، یک شورش در یک نقطه واحد، می توانست به یک انقلاب پیروزمند بیانجامد) لنین

یکی از روزهای بسیار مهم و مورد بحث برای جوانان ایران روز چهارشنبه سوری است! این روز به صورت نمادین روزی است که در آن آتش می افروزند و به جشن و پایکوبی می پردازند. روزی که مثل همه روزها تحت شعاع اسلام و عزا محوری آن قرار گرفت اما همچنان به عنوان یک جشن! به شمار می رود. از این نظر چنین روزی قابل توجه است که در ایران حداقل یک جشن هم در مقابل انبوه عزا داریهای مختلف داریم. اما چنین روزی هم مثل سایر مسائل در ایران جنبه ای سیاسی پیدا کرده که دلیل آن را می توان در محدودیت های وارد شده از طرف رژیم و شرایط مادی موجود در جامعه دانست !
مردم ناراضی و خشمگین که در زیر بار فقر و سرکوب کمر خم کرده اند از کوچکترین فرصتی برای ابراز احساسات و اعتراض به وضع موجود استفاده می کنند! اما در این میان بیش از همه نیروهای راست و ناسیونالیسم سعی بر این داشته اند تا با تبدیل کردن این جشن ها و مناسبت اینگونه به یک آلترناتیو دست بالا را در جامعه بگیرند. با قرار دادن این جشن در مقابل سنتهای اسلامی و مقایسه آنها همیشه از تاکتیک های این جریانات ارتجاعی بوده٬ بدون اینکه کمی به این مساله که شرایط برپایی این جشن و اعتقادات جوانان امروز در مورد آب و باد و آتش با تفکر مردمان 2000 سال پیش بسیار فرق می کند فکر کنند! چهارشنبه سوری برای انسان امروز یک جشن و پایکوبی اما برای انسان 2000 سال پیش یک نیایش و ارتباط با ارواح و تقدیس آتش و خاک و ... بوده که کاملاً با توجه به علم امروز تفکری منحط و بی ارزش است!
با برچیدن شدن دکان ناسیونالیستها و سلطنت طلبها متاسفانه این روز از زیر بار دسیسه های ارتجاعی نجات نیافت و بار دیگر گروه های لیبرالی که با خود توهمات انقلاب رنگی و مخملی را یدک می کشیدند از روی ناچاری و با توجه به اینکه آلترناتیوهای آنها کوچکترین رابطه ای با طبقات زحمتکش در ایران نداشت مجبور شدند دست به دامن چنین روزهایی شوند. در واقع عدم توانایی آنها برای  اجتماعی شدن آنها را ناگزیر کرد تا راه رفته را باز بپیمایند و تمام امید و هم و غم خود را روی این مساله بگذارند که شاید توده آنقدر عصبانی شود که جشن خود را به دست خودش خراب کند که مثلاً یک مشت لیبرال بتوانند از بالای سر آنها قدرت را برای اربابهای مفتخور خود قبضه کنند! اما اینجاست که می توان این توهمات شیرین را در بعضی از جریانات به اصطلاح چپ که به خاطر جدایی وصف ناپذیر خود از جامعه و شرایط آن دچار معضل بیچارگی شده اند پیدا کرد. وقتی از منتهی علیه راست چپها سر بر می آورند آنوقت یادشان می رود که شورش های خیابانی نیازمند سازماندهی و  کار زمینی است. هر قیامی نیازمند یک رهبرى شناخته شده در میان مردم است و رسیدن به این نقطه نیاز به یک دوره پراتیک انقلابی را طلب می کند. اما این دوستان به جای سرمایه گذاری روی طبقه کارگر و جنبش های دانشجویی و زنان٬ روی چهارشنبه سوری و فراخوانهای پادر هوا سرمایه گذاری می کنند! اگرچه ما اتفاقات عظیمی را که در این روزها میتواند رخ دهد رد نخواهیم کرد اما به خوبی می دانیم برای اینکه این روزها و مناسبتها به یک اتفاق عظیم تبدیل شود نیازمند یک حزب سازمانده با تشکیلات قوی و تشکل توده ای می باشیم!
این جریانات تا آنجا در توهمات خود فرو رفته بودند که فکر میکردند مردم با فراخوان آنها بیرون زده و برای یک قیام همه جانبه آماده می شوند. سپس حکومت را به دست گرفته برای آقایون و خانم های محترم فرش قرمز پهن میکنند تا رهبران محبوبشان بر قدرت سیاسی تکیه زنند. اما از پیش معلوم بود که شکست در انتظار این خیالپردازان قهار نشسته شاید این بار از قله های رویاهایشان پایین بیایند و برای یک مبارزه هدفمند و مارکسیستی آماده شوند .*

2008-03-26

نوشته های دیگر از کامیار آزادمهر