تحولات جاری و مواضع اولترا راست حزب حکمتیست
اسد نودینیان

سرعت تحولات دو هفته اخیر در ایران به گونه ای بود که سیما و آرایش دنیای سیاست و احزاب و جریانات سیاسی را دگرگون کرد. خیلی ها را سراسیمه نمود، جریانات سیاسی از چپ و راست در اپوزسیون را   به همکاریها و همسویهای سوق داد. مسله قدرت سیاسی و آینده آن در ایران را به صدر اخبار دنیا برد. در غرب دولتها تا سیاستمدارنشان، محققین تا ترانه سراها و نویسندگان انسان دوست همگی را به عکس العمل در مقابل و یا تائید این رویدادها کشاند. در یک کلام این تحولات به گونه ای بود که هنوز هم با وجود افت در حرکات اعتراضی روزانه مردم بدلیل سرکوبگریهای رژیم، بحث حول آن در صدر اخبار دنیاست . در یک کلام همگی از موافقین و مخالفینش از آن بعنوان تحولی در جهت عبور مردم از رژیم اسلامی نام می برند.
صحنه های پرشور حضور میلیونی مردم و تلاشهای که با وجود سانسور شدید رژیم از طرف مردم برای هدایت و پیشبرد این اعتراضات و رساندن صدای آن به گوش جهانیان و تصاویر و فیلمهای ارسالی از این اعتراضات بخوبی نشان داد که تلاشهای هر دو جناح رژیم چه جناح حاکم با سرکوبگریهایش و سانسور شدیدش در مقابله با مردم  و چه جناح مغلوب با نشان دادن خاصیت و تلاشش برای به ترمز کشاندن و مهار این اعتراضات، نتوانست تلاش مردم را برای عبور از این تندپیجها مهار کند. روز شمار اعتراضات مردم نمایشی از  تلاش آگاهانه مردم برای عبور و در هم شکستن این سیاستهاست. 
 آنها با ابتکارات خود توانستند تا انجا که امکان بود رنگ خود را به این اعتراضات بزنند. موسوی و کروبی مسجد و تکیه و نماز جمعه را برای تجمعات مردم فراخوان دادند،  مردم کوچه ها و خیابانها را محل اعتراض خود قرار دادند آنها ابطال انتخابات را در فضای " آرام و سکوت" تجویز کردند مردم  مرگ بر دیکتاتور، آزادی اندیشه با ریش و پشم نیمی شه ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد. و حتی مرگ بر جمهوری اسلامی را سر دادند. آنها بارها از حمایتشان از قانون ( حتی جسدش) را اعلام نمودند زنان با حضورشان حجاب را پرت کردند. در یک کلام مردم نشان دادند که اعتراضشان به کل این نظام است نشان دادن رژیم اسلامی را نمی خواهند. تلاش مردم تا جای بود که جناح حاکم مردم را سرکوب نمود و موسوی در فردای آن روز اعلام نمود بدلیل سواستفادههای که از اعتراضات مردم شده تعدادی جان باخته اند و عملا جنایات رژیم را پرده پوشی نمود و نتیجاتا خواستار جداسازی صف خود یهایشان از مردم شد.
در خارج کشور نیز در همان یکی دو روز اول تلاش جریانات و شخصیتهای معلوم الحالی که می خواستند با باند و پرجم سبزشان اعتراضات مردم را بحساب موسوی شال سبزیها بریزند،  با ابتکارات نیروهای چپ و سوسیالیست عملا تا حدود زیادی خنثی  گردید.
این تحولات بحدی سریع  بود که آرایش احزاب و جریانات را به هم زد. از یک طرف نیروهای چپ و سوسیالیست درتلاشی برای اعمال هژمونیشان بر این اعتراضات در سطح خارج کشور با پرچمهای مطالباتی و  شعارهای رادیکال در نمایندگی امیال و خواست  مردم در کنار هم قرار گرفتند.  کمیته های همبستگی با مبارزات مردم در ایران تشکیل گردید. تظاهراتهای عظیم چند هزار نفر برگزار گردید و هر روز در مجادلات و مباحث و سخنرانیهای خیابانی الترناتیوهای گوناگون را در مقابل مردم قرار داد.فضای فعال سیاسی ایجاد شد که هر روز هزاران نفر از ایرانیان مقیم خارج در خیابانها کنار هم قرار گرفته و در مورد آیند این تحولات بحث و تبادل نظرمی پرداختند .
 در این میان حزب حکمتیست با مواضع اولترا راستش یکی از جریاناتی بوده است که  این تحولات آنها را بشدت به  مسیری انداخت که سیر  و سیاحت در آن را از قبل و با تئوریهای راست دبیر کمیته مرکزشان مبنی بر " متعارف شدن" رژیم اسلامی و پایان دوره سرنگونی خواهی آموخته بودند.اینها در کنار موسوی و کروبی و خاتمی و بلندگوهای تبلیغی دولتهای غرب به این همت گماشتند تا وانمود کنند که جنبش اعتراضی مردم در چهارچوب حکومت اسلامی و اسلام سیر میکند و راه برون رفت از آن هم پایان دادن به اعتراضات اخیر است. و قول خامنه ای و موسوی را مبنی بر اینکه مردم به حکومت اسلامی وفادارند را  تکرار کردند.اینها  با  بیان اینکه".جنبش جاری ناشی از کشمکش جناحهاست  " و به مردم ربطی ندارد،   و یا به گفته دبیر اولشان" در این شرایط بدلیل اینکه چنین توازن قوایی وجود ندارد نباید شعار سرنگونی داد" عملا وظیفه تبلیغ و ترمز و سد کردن  جنبش اعتراضی مردم را عهددار شدند. کاری را که عمری حزب توده عهددار آن بود امروز اینها بعهده گرفتند.  اینها در طول این دوهفته گیج شده و نمیدانستند چه باید کنند.ابتدا با تئوری جنگ جنا حها از مردم خواستند و آژیتاسیون نمودند که مردم در اعتراضات شرکت نکنند،  با اوج گیری اعتراضات و گسترش آن به شهرهای دیگر، اعلامیه مقاومت صادر کردند و مردم را به مقاومت فراخواندند و  در چند شهر در خارج کشور به اکسیونها آمدند. اما با اوجگیری سرکوبگری وحشیانه رژیم که نه تنها مردم ایران، بلکه جهانیان از این همه سبعیت و وحشیگری دچار هراس و همچنین خشم شدند، اینها زبانشان باز شد و پررو و وقیح در سایتهای اینترنتی شان پدیدار شدند تا رجز بخوانند. خامنه ای و احمدی نژاد و کل رژیم جمهوری اسلامی زمینه این رجزخوانی آنها را با سرکوب وحشیانه مردم فراهم ساختند. اینها که صفشان در مقابل یورش مردم به جمهوری اسلامی گیج و سردرگم شده بود، امروز با سرکوب مردم به حال آمدند و جزء صف پیروزمندان هستند. اما این پیروزی بسیار موقتی خواهد بود.زمانی که دوباره اینها به خلسه فرو روند و سر درگم و گیج شوند دور نیست. کیهان از آتش زیر خاکستری حرف زده است که روزهای آینده زبانه خواهد کشید و این خود باید هشداری به حکمتیستها باشد که زیاد دور ور ندارند و حداقل در بددهنی کمی محطاط تر باشند.  از قرار معلوم " انقلابیگیری " اینها در شدت هتک حرمتها و بدهنیشان است. مش قاسمهایشان مجداد با ا" ابتکار کم نظیزاشان" در وصف این سیاست طلایی " متعارف شدن رژیم" و تحمیل عقبگرد به جنبش توده ای مردم سرمست شدند و دست به قلم بردند.
 حزب حکمتیست که مواضع ارتجاعی اتخاذ کرده است و به تکرار سیاستها و تئوریهای ایرج آذرین پرداخته است، در بددهنی گوی سبقت را از همه و هر کس ربوده اند. اگر در سیاست و تئوری عقب مانده اند، در بددهنی به یک عنصر پیشرو تبدیل شده اند.
ما در سال ٩٩ ایرج آذرین و رضا مقدم را به دلیل اتخاذ همین سیاستهایی که امروز حزب حکمتیست در پیش گرفته است مورد نقد قرار داده ایم و امروز نیز این سیاستها از طرف هر جریانی ارائه شود، مورد نقد ما قرار میگیرد. به آنها دوخردادی گفته شده بود، نه به خاطر اینکه آنها طرفدار خاتمی بودند، بلکه به خاطر اینکه سیاستهایی نظیر سیاستهایی که حزب حکمتیست امروز اتخاذ کرده است آنها را عملا در زمینه دو خرداد قرار میداد. منصور حکمت در مصاحبه با علیرضا میبدی در باره علت استعفای رضا مقدم و دیگران از حزب کمونیست کارگری گفته است: " موضوعى که گفتنى است به اين معنى نيست که کسى در حزب کمونيست کارگرى طرفدار خاتمى است. کسى خيلى بايد پس رفته باشد که از حزب کمونيست کارگرى به اين جهت جدا شود. ولى به اين معنى هست که آينده سياسى روند درازمدت‌ترى خواهد بود، مردم از حمله سياسى به حکومت جمهورى اسلامى دست کشيده‌اند و خواست سرنگونى جمهورى اسلامى الآن بعد از اين انتخابات خواست فورى نبوده و نيست و بايد کار عمقى درون طبقه کارگر کرد و براى مثال کار تئوريک کرد در سطح ديگرى، به عنوان يک سوسياليست فوريت مسأله سرنگونى و شرکت در مبارزه براى سرنگونى، کمرنگ ميشود. خودشان بايد سايه روشن بحثشان را روشن کنند ولى اين يک رگه بحث بوده است. اين بحث در ديالوگى که يک هفته زودتر از رفتن دوستان شروع شد بود. ولى کسانى که رفتند در آن لحظه خودشان را به اين بحث گره نزدند، ولى بعدا ظاهرا به صورت يک بلوک همديگر را ميبينند و براى کارشان طرح ميريزند، ميتوانيم فرض کنيم که ديدگاه مورد بحث قدرت بيشترى بينشان دارد که به نظرم اين ديدگاه غلط است."
 به سیاست و تئوری حکمتیستها نگاه کنید مو به مو تکرار حرفهای ایرج آذرین و رضا مقدم است و انگار منصور حکمت در مقابل حکمتیستها دارد حرف میزند. حکمتیستها با ایرج آذرین و رضا مقدم یک تفاوت " کوچک" دارند. ایرج آذرین و رضا مقدم وقتی که ١٨ تیر پیش آمد طور دیگری برخورد کردند ولی حمله به منصورحکمت و مشی کمونیستی را ادامه دادند ، اما حکمتیستهای شیر دل در این راه بسیار پیشرو هستند. آنها همه حرکتهای اعتراضی مردم از حمله به بسیج و سپاه تا شعار مرگ بر خامنه ای و...را به جای موسوی و اسلام سبز مینویسند.
 کسی طرفدار دو خرداد و جنبش سبز موسوی است که در صحنه سیاسی ایران امروز جنگ جناحها را میبیند، اما قادر به دیدن فوریت مسئله سرنگونی و مبارزه مردم برای این امر که جنگ جناحها هم نتیجه آن است نیست. و این حزب، حزب حکمتیست است، نه کسانی که پس از " بدنبال انتخاب خاتمی"  روندهای اصلی جامعه را بدرست در جهت رفتن جمهوری اسلامی دیده اند و برای آن کار کرده اند.
برای ما که شناخت دقیقی از این جریان داریم هیستری کنونیشان  و هجوم گسترده کلوپ دبیر در لندن  قبل از اینکه نشانه ای از جایگاه و تاثیرات آنها در جامعه باشد، تلاشی است برای   مقابله  با ناراضیان به این سیاستهای اولترا راست در دورن خودشان ( که اینجا و انجا در مقالات و سخنان کسانی در میان صفوفشان بروز کرده .) اینها خوب می دانند که در خارج از دیوار و مرز تشکیلاتشان مردم برای چنین تلاش های " مجدانه ای" در لجن پاشی به تحولات و رویداهای این دوره مردم در ایران و  هتک حرمت دیگران نه تنها  تره  خورد نمی کنند بلکه از آن انزجار دارند. کارکرد این تلاشهای کلوپ دبیر  همواره قبل از هر چیز درون تشکیلاتی بوده است. امروز باید این مسله هم برای منتقدین خط رسمی این حزب روشن شده باشد که با چنین خط فاصله های نخواهند توانست این سیاستهای راست را در این حزب دور بزنند.
ما، مبارزان کمونیست و مردم فراز و نشیبهای جنگی را که بدان برای یکسره کردن رابطه خود با این رژیم هار اسلامی بر میگردد بدان واقفیم. ما تلاشمان را خواهیم کرد و همانگونه که در بدو این تحولات در بیانیه خود نوشتیم :
"در صورتیکه مردم نتوانند صف خود را از جناح دوخردادیها و اصولگرایان بطور قطعی و کامل جدا کنند، خطر تحمیل عقب گرد به جامعه و امکان جنگ و رقابت و تصفیه های خونین بین جناحها و براه انداختن موج کشتار فعالین چپ و کمونیست ها بسیار زیاد است. امکان اینکه هر آیت الله و فرمانده سپاه و بسیج و مرتجعی در رقابت با هم برای جلب نیروهای مذهبی و قومی و جریانات فرقه ای در سطح ایران تلاش بنمایند و به جان مردم بیفتند بیشتر شده است. در هم چون وضعی نیروهای ناسیونالیست ایرانی می توانند وارد گود شوند و بر خرابی اوضاع د بیفزایند. دوره کنونی مقطعی  و گذرا است، روزهای دیگری با حوادث گوناگون و افت و خیز هایش در راه است. باید برای دخالت در تغییر مسیر حوادث به نفع مردم در دل همین رویداد ها فداکارانه و بطور مستمر بکوشیم" بیانیه مبارزان کمونیست اعتراضات مردم و احتمالات ممکن در ایران 18 ژوئن 2009با دخالت فعال تلاش خواهیم نمود مسیر این رویدادها را به نفع مردم پیش ببریم. قطعا این دوره از تحولات در اوضاع سیاسی ایران تا کنونش انچه را که  مسجل نمود این بوده است که مردم این رژیم را نمی خواهند . این رژیم تا همینجا با اعتراضات کنونی صفوفش به هم ریخته و دیگر همان رژیم قبل از انتخابات در تقابلش با مردم نخواهد بود . مبارزات مردم از گذرگاهای مختلفی خواهد گذشت اما حکم مردم در نه گفتنشان به این رژیم، امروز به امر روز همه کس در ایران تبدیل شده تلاش برای  تحقق این خواست میلیون وظیفه ما کمونیستهاست. 
حزب حکمتیست را باید گذاشت تا همراه موسوی و کروبی و خاتمی و خامنه ای و...به این وظیفه همت گمارد و تبلیغ کند که اعتراض مردم در چهارچوب رژیم و بر سر انتخابات آن است  و مردم به نظام اسلامی وفادارند. حزب حکمتیست را باید گذاشت تا مانند موسوی مردم را از شعارهای" ساختار شکنانه" مانند " مرگ بر خامنه ای" و مرگ بر جمهوری اسلامی"  بازدارد.
اسد نودینیان 3 ژوئیه 2009