در نقد "مدخلی ها"
محتوای تلفیق مطالعات "فلسفی" با فعالیت سندیکالیستی

اخیرا نوشته ای تحت عنوان "برنامه فعالیت افراد در محافل چپ در شرایط کنونی" بدست ما رسیده است. این نوشته کار گروهی است که به "مدخلی ها" یا "بحرانی ها" معروف اند و در درون محافل کارگران رادیکال - سوسیالیست فعالیت می کنند. علیرغم اشکالات متعددی که در نگرش و سبک کار این جریان وجود دارد - اشکالاتی که در همین سند "برنامه فعالیت" بخوبی مشهود است از لحاظ عینی این جریان جزئی از طیف سوسیالیست و رادیکال کارگران است و این توجه ویژه ای را از جانب حزب به آن ایجاب می کند.

" برنامه فعالیت" در مجموع سندی مایوس کننده است. بویژه از آنرو که نشان می دهد چگونه برخی از محافل کارگری از تجربه انقلاب ۵۷ و پی آمدهای آن وارونه درس گرفته اند و چگونه انرژی که می توانست با بررسی و نقد انقلابی این تجربه آزاد شود و در خدمت اعتلای هر چه بیشتر جنبش انقلابی طبقه کارگر قرار بگیرد، در قید و بند یک سلسله عقب گردهای جدی فکری، ذهنی گرایی و فرمولبندی های نادرست و غیر مارکسیستی محبوس و خنثی شده است. ماحصل این درس گیری وارونه، همانطور که پائینتر خواهیم دید، فراخوانی به عقب نشینی از سیاست انقلابی کارگری به التقاطی از مطالعه فلسفی و فعالیت سندیکالیستی است. و این متاسفانه در شرایطی صورت می گیرد که لااقل در یک دهه اخیر گامهای جدی ای، در متن پر افت و خیز انقلاب ۵۷، در جهت شکل گیری یک جنبش سوسیالیستی کارگری برداشته شده است.

هر کارگر پیشرویی که تجربه انقلاب ۵۷ را شاهد بوده باشد، و به مباحثات چندین سال اخیر در درون جنبش چپ ایران توجه کرده باشد، قبل از هر چیز متوجه بی ارتباطی مطلق "برنامه فعالیت" با این تجربه دهساله و جوانب نظری و عملی غنی آن می شود. نویسندگان "برنامه فعالیت" عامدانه کوشیده اند تا هیچ نشانی از تاریخ واقعی، جامعه واقعی و جنبش کارگری واقعی، چه در مقیاس ایران و چه در سطح بین المللی، در تحلیل خود وارد نکنند. انسان می تواند از تاریخ تاکنونی چپ در ایران و در سطح بین المللی ناخوشنود باشد، می تواند مبارزات عملی و نظری تاکنونی، سازمانهایی که بوجود آمدند و متحول شدند، نظریاتی که طرح و تدقیق شد، قطب بندی هایی که در جنبش چپ واقعا موجود شکل گرفت و اشکال نوینی را بوجود آورد، و در یک کلام تمام پیشینه مادی و اجتماعی مبارزه امروزی را ناکافی و بی ثمر بداند، اما بهیچ وجه محق نیست چشم خود را بر جهان خارج از خود ببندد و بی هیچ  ارجاعی به این واقعیات خارج از ذهن در باره "چه باید کرد" یک جنبش طبقاتی اظهار نظر کند. "برنامه فعالیت" از همان تیتر خود، این ذهنی گرایی روشنفکرانه را آغاز می کند. این برنامه ای برای فعالیت "افراد در محافل چپ" است. اما این "افراد" به ناگهان امروز از زمین سبز نشده اند. ذهن آنها زمین بکر و شخم نشده نیست. هر یک از آنها تجربه ای از مبارزه پر افت  وخیز سیاسی و تشکیلاتی، با دستاوردها و ناکامی هایش، بهمراه دارد. هر یک، بی تردید، خود را انسانی در متن شرایط اجتماعی و فکری معین، با قطب بندی های سیاسی و نظری شکل گرفته و واقعا موجود چه در سطح جنبش بین المللی و چه در سطح کشوری، احساس می کند و نسبت به آن حساس است. بسیاری از این "افراد" هم اکنون اعضا و فعالین گرایشات سیاسی حی و حاضری در جنبش چپ ایرانند، و آنها هم که تعلق تشکیلاتی خاص ندارند، نه از سر بی اطلاعی، بلکه دقیقا بدلیل سوالها و ابهامات کنکرتی که در قبال گروهبندی های موجود بر ذهنشان سنگینی می کند، از کار متشکل بدور ایستاده اند. "برنامه فعالیت" از "حزب طبقه کارگر"، "برنامه کمونیستی"، "اتحاد عمل"، "مبارزه علیه رویزیونیسم" و غیره سخن می گوید بی آنکه اندکی به این واقعیت که تمام این عبارات توسط تقریبا تمام گرایشات چپ ایرانی و بین المللی در پنجاه شصت سال اخیر بکار گرفته شده و نتلیج مختلفی یافته اند توجه کند. امروز، کسی که "افراد" را، برای مثال، به "مبارزه علیه رویزیونیسم" فراخوان می دهد باید بتواند معنای متمایز و مشخصی که خود از این "وظیفه" در نظر دارد را بیان کند و این بدون خارج شدن از ذهن و التفات کردن به واقعیات و قطب بندی های موجود جنبش کمونیستی در سطح ایران و در سطح بین المللی مقدور نیست.

بعلاوه، در خود همین ایران، بویژه در طول ده سال اخیر، مباحثات متعددی بر سر حزب طبقه کارگر، برنامه، رویزیونیسم، و غیره و غیره، صورت گرفته است. احزاب و سازمان های متعددی بر این مبنا متشکل شده و تغییر شکل داده اند. مباحثات جدیدی طرح شده. برخی معتقدند که "برنامه" را دارند یا حزب را تشکیل داده اند و یا مدتی است بطور متشکل به "مبارزه ضدرویزیونیستی" مشغولند. "برنامه فعالیت" احتمالا از هیچیک از این تحولات و وقایع رضایت ندارد. بسیار خوب، اما، این ابدا مجوزی برای ندیده گرفتن سطح موجود مبارزه و از روز آفرینش شروع کردن نمی تواند باشد. پیگیرترین منتقد، منتقد مارکسیست، کسی است که بتواند با هضم دستاوردهای موجود و نقد اوضاع و احوال واقعا موجود، راه و رسم  و افکار نوین خود را بیان کند. در غیر اینصورت ما نه با نقد، بلکه با بی اطلاعی و ذهنی گرایی روبروئیم. و این مشخصه بارز برخوردهای روشنفکرانه است. خلاصه کلام اولین نقص "برنامه فعالیت" بی ارتباطی آن با تاریخ واقعی جنبش کارگری و کمونیستی و دستاوردها و موقعیت واقعا موجود آن از لحاظ نظری و عملی است.

دومین ایراد عمده این سند، عقب ماندگی نظری ای است که در قبال موضوعات کلیدی مورد بحث( حزب، رویزیونیسم، برنامه و...) از خود نشان می دهد. گویی چرخ تاریخ فکری جنبش کارگری را سالها سال به عقب برگردانده اند. مقولات و مفاهیمی که در پروسه مبارزه ایدئولوژیکی و سیاسی در جنبش کمونیستی در سطح ایران و جهان، تا حدود زیادی تدقیق شده، با بی دقتی و عدم وسواس زیادی توسط "برنامه فعالیت" بکار می رود. بعلاوه هیچگونه نشانی از اینکه نویسندگان این سند در کوران مباحثات دوره اخیر در جنبش چپ ایران قرار داشته اند( که قطعا داشته اند) وجود ندارد. گویی هیچ تلاشی ومبارزه ای تاکنون بر سر تفسیر و تعبیر موضوعات مورد بحث خود سند و حتی متحقق کردن عملی آنها صورت تگرفته است. ادراکات "برنامه فعالیت" نسبت به سطح موجود مباحثات جنبش بسیار عقب است. اجازه بدهید نمونه های مهم تر را ذکر کنیم.

۱ -  "برنامه فعالیت" خواهان مبارزه برای ایجاد "حزب طبقه کارگر" است. در همان بند اول نوشته این حزب بصورت "سازمان انقلابیون کمونیست" معنی می شود. در بند دوم از سمتگیری "افراد و محافل چپ" برای ایجاد "سازمان کمونیستی" صحبت می شود. در واقع تنزل حزب طبقه کارگر به "سازمان کمونیستی" و یا "یک تشکیلات کمونیستی" ( بند ۳) و تبدیل کردن آن به امر "افراد و محافل چپ"، تمی است که در طول مقدمات این نوشته به دفعات تکرار می شود. حال می پرسیم، آیا این درک از حزب طبقه کارگر، نشانه بی اعتنایی و یا بی اطلاعی از مباحثات و جدل های متعددی که بر سر این موضوع صورت گرفته است، نیست؟

آیا نویسندگان برنامه فعالیت خود هیچ نوع تجسم دقیق تری از خصوصیات ایدئولوژیکی حزبی که باید ساخته شود ندارند؟ آیا "چپ بودن"، در دنیایی که فراکسیون ها و جریانات متعددی، گاه با منافع طبقاتی متضاد تحت این عنوان کار می کنند، برای بیان سیمای ایدئولوژیکی و سیاسی حزب طبقه کارگر کافی است؟ آیا نویسندگان " برنامه فعالیت" خود شاهد  مبارزه ایدئولوژیک حاد چندین ده ساله میان فراکسیون های مختلف "چپ" بر سر تئوری، برنامه، تاکتیک، تشکیلات، سبک کار و غیره نبوده اند؟ در دنیایی که مساله ایجاد حزب لنینی در تمایز با تمام مدعیان کمونیسم در برابر جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر قرار گرفته است، در دنیایی که اردوگاههای عظیم بورژوایی، شوروی و چین، به نام مارکس و لنین آویزانند، بالاخره در همین ایرانی که چندین سال انرژی صدها مارکسیست  صرف تدقیق مفهوم کمونیسم انقلابی، لنینیسم، مارکسیسم و نظایر آن و تفکیک آن از ناسیونالیسم، خلق گرایی، رفرمیسم قهرآمیز، و امثالهم شده است، آیا از نو سراغ مفهوم "چپ" رفتن و "چپ" را در این بیان کلی به تشکیل حزب، "دستیابی به برنامه"، "مبارزه با رویزیونیسم" و غیره فراخواندن، نمونه بارز عقب گرد نظری و سهل انگاری سیاسی نیست؟ آیا حق نیست رفقایی که در سه پاراگراف تکلیف سیر مبارزه برای ایجاد حزب و مبارزه با رویزیونیسم را روشن کرده اند، بدوا نگاهی به مباحثات حاد درونی همین "چپی" که به آن فراخوان می دهند بیاندازند و علل وجود قطب بندی های آشتی ناپذیر، برنامه های متفاوت و صف بندی های متمایز میان گروه های "چپ" را مطالعه کنند؟ آیا این قطب بندی ها کاذب و جعلی است؟ آیا این رویارویی ها، این صف بندی ها، زائد و یا کم اهمیت است! اگر نه، آنوقت هیچ "برنامه فعالیت" جدیدی برای چپ، بدون هضم و نقد دستاوردهای تاکنونی و مرزبندیهای این قطب بندی های سیاسی نمی توان ارائه کرد.

نکته دیگر هویت اجتماعی عنصری است که به ساختن حزب فراخوان داده می شود. "افراد و محافل"! گویی هیچ بحث و جدلی تا امروز در باره سیر شکل گیری حزب طبقاتی کارگران رخ نداده است! "افراد و محافل"، قطعا می توانند "یک تشکل کمونیستی" بسازند". فدایی، پیکار، رزمندگان، وحدت انقلابی، اتحادیه کمونیستها و اتحاد مبارزان کمونیست و غیره چنین نمونه هایی بوده اند.  اما اگر صحبت بر سر ایجاد حزب طبقاتی کارگران است که بر طبق بند اول قرار است رهبر مبارزه پرولتاریا باشد، آنوقت قطعا قدری بذل توجه به مباحثات همین جریانات حول مساله حزب می تواند آموزنده و راهگشا باشد. حزب کمونیست ایران یک تشکیلات کمونیستی صاحب برنامه است که لااقل به قضاوت خود دارد علیه رویزیونیسم  مبارزه می کند. اما همین حزب کمونیست از بدو پیدایش خود دائما برای روشن کردن مبانی و طرق شکل دادن به حزب طبقاتی پرولتاریا کوشیده است. حزب کمونیست مباحثات متعددی طرح کرده است که متاسفانه نویسندگان "برنامه فعالیت" خود را از توجه به آن بی نیاز حس کرده اند.

--------------------

این نوشته بدون عنوان است و تیتر آن از محتوای نوشته استخراج شده است. این دست نویس فاقد تاریخ است، اما با اشاره نویسنده به "مباحث ده سال قبل در دوره انقلاب ۵۷" به نظر میرسد در سال ۶۷ نوشته شده باشد. دست نویس از روی نسخه اسکن شده، توسط ایرج فرزاد بازنویسی و مقابله شده است. خط تاکید ها در اصل دست نویس موجوداند. به نظر میرسد این نوشته ناتمام مانده است.