دو استراتژی عمیقا متضاد
 عملیات گارد آزادی و "عملیات" اعتراضات توده ای در مریوان
محمود قزوینی

گارد ازادی در اطلاعیه ای در ١٥ فوریه ٢٠٠٩  اعلام نمورده است که به دلیل حمله رژیم به کاسبکاران در یکی از روستاهای مریوان، در حمایت از اعتراض مردم و در پاسخ به تعرض رژیم به مردم، به مقر سپاه پاسداران نارنجک پرتاب کرده است. در اطلاعیه گارد آزادی آمده است :
"این عملیات گارد آزادی، بدنبال حمله گسترده نیروهای جنایتکار رژیم در سحر گاه همین روزبه روستای دگاگا، صورت گرفت. این روستا یکی از محل های تمرکز اجناس وارده از سوی کاسبکاران مرزی میباشد. نیروهای رژیم در سحرگاه روز 26 بهمن در عملیاتی گسترده با شرکت نیروهای کالا قاچاق و نیروهای انتظامی از مریوان وسولاو، این روستا را محاصره کرده و بیش از 10 کامیون اجناس کاسبکاران را مصادره کردند.اعتراض گسترده مردم به این عمل وحشیانه با حمله نیروهای ضد شورش پاسخ داده شد. این عملیات نیروهای ضد مردمی با موجی از نارضایتی در مریوان و حومه روبرو شد واین در حالی است که با مسدود کردن هر چه بیشتر مرزهای بین ایران و عراق از سوی رژیم اسلامی، راه های کسب در آمد بویژه برای ده ها هزار نفر از مردم زحمتکش و بیکار در این منطقه با مشکل جدی روبرو شده است .
زنان و مردان آزادیخواه !
........................زنده باد نیروهای واحد 201 گارد آزادی در مریوان و زنده باد لیاقت و کاردانی شما رفقای واحد 201 که با جسارت و تشخیص درست، در کنار اعتراض وسیع مردم ستمدیده و مبارزه آنها قرار گرفتید و راه مقابله گسترده و رادیکال را در برابر این رژیم جنایت و کشتار و زندان نشان دادید "

به فاصله نزدیک به ٢٠ روز پس از این عملیات، مردم مریوان بر سر همین مسئله، یعنی بستن مرزها به روی مردم برای خرید و فروش اجناس و قطع تنها ممر درآمد زندگانیشان و در مقابل  زورگوئی نیروهای رزیم دست به اعتصاب عمومی زدند. هر ناظری میتواند این دو واقعه را ببیند و در باره فعالین آن و مشی آنها به قضاوت بنشیند .
 هر مارکسیستی وقتی اطلاعیه ای کمیته کردستان حزب حکمتیست را میخواند، فکر میکند که چه شده است؟ چرا چنین عملیات نظامی امروز در دستور حزب حکمتیست قرار گرفته است؟ آیا واقعا زمان حمله و درهم کوبیدن نیروهای نظامی رزیم فرا رسیده است؟ آیا این عملیات فراخوانی به مردم برای چنین عملیاتی است؟ آیا حزب حکمتیست به مشی چریکی روی آورده است؟ ایا محاسبه عینی نیروهای طبقاتی در جامعه و وضعیت رژیم حزب حکمتیست را به این نوع عملیات کشانده است؟
 نظر حزب حکمتیست هر چه باشد، هیچ مارکسیست ابژکتیوی نمیتواند زمان و شرائط را برای حمله و تعرض این چنینی مناسب بداند و شعار "تعرض رژیم را باید با تعرض پاسخ داد" سر دهد. هر مارکسیستی میداند که اگر عملیات نظامی حمله به سازمان نظامی رژیم نتواند نیروهای رژیم را مرعوب کند و نیروی نظامی آن را از هم بپاشاند، عمل نظامی به ضد خود تبدیل میشود و این مردمند که مرعوب میشوند. (منظور من از پاشاندن نیروهای نظامی رژیم و مرعوب ساختن نیروهای آن گرفتن یک مقر نیست، بلکه حرکتی در ابعاد وسیع  است)  مرعوب کردن نیروهای رژیم و پاشاندن سازمان نظامی آن هم نمیتواند کار یک دسته کوچک نظامی باشد، بلکه به توان نیروهای طبقاتی- سیاسی و احزاب سیاسی آنها در جامعه مربوط است. به شرائط سیاسی که در آن امکان فائق آمدن بر نیروهای نظامی رژیم از طرف پیشرویهای یک جنبش طبقاتی - سیاسی فراهم شده باشد .
تصور اینکه حمله یک دسته کوچک به نیروهای رژیم موجب برانگیختن توده های مردم و به میدان آوردن آنها میشود تصوری به قدمت تاریخ مبارزه سیاسی در همه کشورهای استبدادی با کثرت خرده مالکی و صاحبکاران خرده پا بوده است. این مشی شناخته شده ای  است، مشی که هسته چریکی یکی دو نفره  به جای مردم مبارزه میکند، تعرض میکند و در نهایت "ضد انتظاری" انتظار مردم را میکشد تا مانند او رادیکال عمل کنند. این مشی خرده بورژوای عصیان زده ای است که به سرعت در جامعه سرمایه داری ورشکسته و خانه خراب شده است و به انقلابیگری متهورانه و قهرمانانه روی آورده است تا خود را از بلایای خانه خرابی سریع جامعه سرمایه داری رها سازد. این مشی بخشی از پیشروان و نمایندگان فکری این قشر در جامعه سرمایه داری است. اما توده مردم کارگر و زحمتکش نمیتوانند چنین راهی را انتخاب کنند. آنها راهی به جز اراده جمعی، سازماندهی نیرو و باز هم سازماندهی نیروی خود  ندارند. اعتصاب عمومی مردم مریوان یک نمونه آن است. شرائط سیاسی ایران طوری است که خرده بورژوازی بیقرار اگر کمی دندان رو جگر بگذارد، میتواند به جای بیرون ریختن خشم فردی خود، خشم خود را با مبارزه توده ای وسیع همراه سازد. نمونه مریوان خیلی تیپیک است. در یک شهر به فاصله یک ماه در مقابل یک مسئله اجتماعی، یعنی زورگوئی و سرکوبگری رژیم  دو شیوه مبارزه و دو روش عرضه شد. یکی با پرتاب نارنجکی به سپاه پاسداران به این زورگوئی پاسخ گفت  و دیگری با اعتصاب عمومی مردم .

 توده زحمتکش مریوان و ایران نمیتوانند در مقابل تعرض رژیم شبیه گارد آزادی دست به تعرض بزنند و تئوری "در مقابل تعرض رژیم باید دست به تعرض زد" را پیشه کنند. توده مردم نمیتوانستند " راه مقابله گسترده و رادیکال" را از گارد آزادی و دیگر دسته های چریکی بیاموزند و به عملیات فردی ترور دست بزنند. مردم مجبور هستند راه و شیوه خود را در پیش گیرند. راه اعتراض و اعتصاب عمومی که در تاریخ ١٢ اسفند( دوم مارس ٢٠٠٩) شروع شد و هنوزنتایج  آن روشن نیست، ولی تاثیرات تاکنونی آن در کردستان و تمام جامعه ایران مشهود است. حتی اگر توده مردم مریوان هیچ حرکتی نمیکردند، حرکت گارد ازادی به جز تاثیر منفی چیزی در بر نداشت. با اعتصاب عمومی مردم مریوان بحث زیادی برای رد مشی چریکی گارد آزادی باقی نمیماند. اعتصاب عمومی مردم مریوان بهترین سند تئوریک رد مشی چریکی گارد آزادی است. پیشروان مبارز مردم مریوان میدانستند که راهی به جز سازماندهی خشم و اعتراض مردم و جمع و متمرکز کردن همه آن نفرت و هیجاناتی که در مردم بر علیه زورگوئیها و ستمگریهای حکومت وجود دارد ندارند. رهبران معترض مردم مریوان نمیتوانستند مانند برخی  عناصر خرده بورژوای بیقرار عاصی شوند و راه ترور فردی را برای بیرون ریختن خشم و انرزی انقلابی خود بیابند. آنها مجبور بودند به تنها راه ممکن یعنی سازماندهی مردم، بیرون کشیدن و سازماندهی خشم دسته جمعی آنها بیاندیشند. و امروز هر کسی میتواند این دو راه یعنی راه مشی چریکی گارد آزادی و راه رهبران اعتراضی مردم مریوان را کنار هم بگذارد و آنها را مورد ارزیابی قرار دهد. هر کسی میتواند ببیند که مشی گارد آزادی راهی بی ثمر و مضر و راه رهبران حرکت اعتراضی مردم مریوان راهی موثر و راه گشا بوده است که حتی در این شرائط میتواند مسبب به میدان کشیدن توده وسیع مردم در کردستان و ایران به راه اعتراض عمومی انقلابی شود. چیزی که رزیم در وحشت آن روز شماری میکند .
 
مشی " تعرض رژیم را باید با تعرض جواب داد" که توسط کادرهای رهبری حزب حکمتیست تکرار میشود، حرف کسانی است که باید هر نوع ارتباط با زندگی و مبارزه مردم را از دست داده باشند. وگرنه هر مبارزی میداند که در شرائطی کنونی در نود و نه مورد از صد مورد نمیتوان به تعرض رزیم با تعرض جواب داد. پاسخ مردم به زورگوئیها و ستمگریهای رژیم نمیتواند جز با عنصر مبارزه توده ای و نافرمانی عمومی پاسخ گیرد. روشن است که اگر در شرائط امروز تعرضی هم از طرف مردم صورت بگیرد نمیتواند به همان شکل و ابعاد تعرض رژیم بروز کند.  تاسف آور است که در مقابل کسانی که مدعی کمونیسم کارگری هستند باید ابتدائیات مشی سیاسی را توضیح داد. عملیات و اطلاعیه گارد ازادی یکی از شیوه های بسیار عقب مانده مشی چریکی است که دوباره در میان چپ سنتی حاشیه ای امکان بروز یافته است. هر کسی که این اطلاعیه را خوانده باشد ناخودآگاه یاد استدلالات چریک فدایی برای عملیات نظامیشان میافتد. چریکهای فدایی هم  میخواستند با عملیاتشات توده ها را بیدار کنند و به توده ها " راه مقابله گسترده و رادیکال را در برابر رژیم جنایت و کشتار و زندان"  نشان دهند. هر کسی که این اطلاعیه را خوانده باشد یاد عملیات چریکهایی فدایی میافتد که در حمایت ازکارگران اعتصابی در مقابل زورگوئیها و سرکوبگریهای کارفرما و نیروهای نظامی رژیم، دست به ترور کارفرما و نیروهای نظامی رژیم شاه میزدند و به این طریق از توده ها حمایت میکردند و به آنها راه مقابله رادیکال و گسترده را نشان میدادند .
اما این مشی در همان زمان خودش از طرف بخشی از همان چپ سنتی که شیوه مشی چریکی را بی حاصل میدانستند با تکیه به مارکسیسم و لنین پاسخ گرفت. پاسخ بسیار کلاسیک بوده است و هر مارکسیستی آنها را از بر است. ١- ترور فردی مردم را از نیروی مبارزاتی خود دور میکند و آنها را به نظاره گر مبارزه میان قهرمانان و حکومت تبدیل میکند، مردم به جنگ تن به تن حکومت و قهرمانان چریک با خونسردی نگاه میکنند ٢- مشی ترور فردی نیروی پیشاهنگ را که باید صرف مبارزه برای سازماندهی و مبارزه مردم شود به مبارزه ای بی حاصل و بی ثمر و مضر میکشاند ٣- ترور فردی آب سردی بر روی خشم توده هاست. توده هایی که در اثر مظالم و ستگریهای رژیم روانه میدان مبارزه نشده اند، با ترور فردی نه تنها تهییج نمیشوند، بلکه بیشتر ایزوله میشوند .
به این مضرات باید مضر قیچی کردن مبارزات آغاز شده مردم در شرائط کنونی را به عملیات ترور فردی افزود. عملیات گارد آزادی در مریوان احتمالا در سطحی نبود که مردم از آن با خبر شده باشند، وگرنه خود این عملیات عاملی در به تعویق افتادن و یا با شروع مبارزه، عاملی در قیچی شدن مبارزه مردم عمل میکرده است .
مشی چریکی زمان شاه با به میدان آمدن توده های مردم در سال ٥٧ و انقلاب ٥٧ دفن شد و به فراموشخانه تاریخ سپرده شد. البته چریکهای فدایی در سال ٥٨ هنوز تلاش میکردند تا ربطی میان گسترش اعتصابات و مبارزات کارگری و اعتراضات مردم با عملیات تروریستی خود در دوره گذشته نشان دهند، ولی خودشان هم به سرعت مجبور به دور انداختن هجویات تئوریک خود شدند .
اما امروز در شرائط جدید باز همان نگرش دو باره حلول کرده است. علت بروز این مشی زمینه مادی دارد. این نوع عملیاتها و این مشی که در اطلاعیه کمیته کردستان حزب حکمتیست آمده است و به سنت و دیدگاه غالب کادرهای رهبری این حزب تبدیل شده است، پرچم خرده مالک و صاحبکار خرده پائی است که در جامعه سرمایه داری زنگیش با شدت و با سرعت زیاد به وخامت گراییده و خانه خراب شده است و در نتیجه طبیعی است که به آسانی به افراط در انقلابیگری دچار شود. این نوع انقلابیگری که نااستوار و بی ثمر است، معمولا به سرعت به تمکین و پنداربافی کشیده میشود. اینها مطالبی است که هر مارکسیستی آن را میداند، اما بقول لنین "...تصدیق نظری و انتزاعی این حقایق هنوز به هیچ وجه احزاب انقلابی را از اشتباهات قدیمی که هموره به علل ناگهانی، با شکلی اندکی تازه و با پوشش و یا در محیطی بی سابقه  و در شرائط خودویژه – کمابیش خود ویژه – بروز میکنند، رها نمیسازد "
برخی از کادرها و رهبران کمونیست حزب حکمتیست که در گذشته در مبارزه نظامی  در کردستان پرورش یافته اند و بی شبهه در زمینه سازماندهی نظامی قابلیتهای ارزشمندی دارند  و هر حزب کمونیستی با داشتن آنها میتواند به سازمان نظامی دست یابد، متاسفانه با پا گذاشتن در پروژه گارد ازادی پا در بیراهه تعریف نشده ای گذاشته اند که آنها را به چنین انحرافات عجیب دچار میسازد  و امکانات نظامی و لجستیکی که بر اساس تجربه ای اندوخته شده و با فداکاری زیاد و با خون دل خوردنهای آنها فراهم میشود، صرف پروژه ای میشود که بی ثمری و مضرات آن بیش از پیش روشن شده است .

کمونیست کارگری در شرائط کنونی مبارزه راهی به جز راه فعالین و رهبرانی که مردم مریوان را به اعتصاب عمومی کشیده اند، راهی به جز راه صدها فعال و رهبر مبارزه و اعتصاب کارگری، راهی به جز راه صدها فعال حقوق زن، راهی به جز سازماندهی مبارزه وسیع کارگری و توده ای، راهی به جز سازماندهی این رهبران در یک سازمان و حزب کمونیستی  ندارد. سازماندهی مبارزه میلیتانت مردم که سالهاست در ایران جریان دارد، بخشی از این کار است .
اما خرده بورژوای بیقرار راه آسانی را برای هدفش که چیزی جز بیرون ریختن خشم و انزجار فردیش نیست اختیار میکند. راه عملیات مسلحانه گارد ازادی در مریوان. او فریاد میزند نام بردن از شرائط سیاسی هدفی جز مانع تراشی برای کار " ضد انتظار" او در بر ندارد. بله در این حرف حقیقتی نهفته است. یک کمونیست باید عناصر مبارز و فداکاری که حاضر به چنین کارهای متهورانه ای هستند را به راه فعالین و رهبران اعتصابی مردم مریوان بکشاند و مشی خرده بورژازی عاصی و بیقرار " ضد انتظار" را خنتی بسازد .

١٠ مارس ٢٠٠٩