بمناسبت 28 مرداد سالگرد صدورفرمان حمله به کردستان از طرف خمینی، دفتر سیاسی حزب حکمتیست در تاریخ 23 ژوئیه 2009 فراخوانی بنام "فراخوان به اعتصاب عمومی مردم کردستان در سی امین سالگرد 28 مرداد" داده است. در نظر دارم درمورد جایگاه این فراخوان در چهار چوب سیاست های این حزب، موضع کمونیستی در قبال اعتصاب، اشکالات به این فراخوان و بطور کلی ترجمه عملی سیاست این حزب در کردستان بپردازم. اما قبل از آن اشاره به نکاتی بمناسبت سالگرد 28 مرداد را لازم میدانم.
در 28 مرداد سی سال پیش (سال 1358) خمینی جلاد دستور حمله سراسری به کردستان را صادرکرد. از آن روز تاکنون جامعه کردستان و شهر و روستاهای آن جولانگاه نیروهای سرکوبگر رژیم است و فضای نظامی و ارعاب بر این را منطقه حاکم کرده اند. ضد انقلاب اسلامی جنگ خود با مردم را با توپ باران شهر و روستاها، اعدامهای دسته جمعی، قتل عامهای متعدد و کشتار مردم تا به امروز ادامه داده است. آن زمان این حمله رژیم با اعتراض مردم در شهرهای ایران و در دانشگاها در حمایت از مردم کردستان جواب گرفت. بهر میزانی که جمهوری اسلامی توانست این اعتراضات را در تهران و دیگر شهرهای ایران به عقب براند، دامنه وحشیگری و جنایات خود در کردستان را وسعت میداد. حاصل مبارزات مردم در شهرهای ایران و مقاومت مردم در کردستان به ناکامی این حمله رژیم و عقب نشینی آن انجامید و در نتیجه آن احزاب و نیروهای مسلح بشهرها بر گشتند. آنچه در کردستان بنام "جنبش اول " مشهوراست حاصل این مقاومت و مبارزات هماهنگ و مشترک مردم در ایران و در کردستان با هم بود. فرماندهان و مجریان حمله به کردستان و قتل عام زندانیان در سالهای 60 و سنگسار زنان و اعدام کودکان و به گلوله بستن کارگران توسط سران دو جناح رژیم و از جمله سران جناح موسوم به اصلاح طلب از جمله آقای جلائی پور که مسئولیت مستقیم اعدامهای سال ۵۹ مهاباد را بر عهده داشت، و جلاد مستقیم خمینی، خلخالی، پدر خوانده های جناح سبز و سیاه فعلی جمهوری اسلامی اند. امروز ترس از سقوط نظامشان توسط مردم همه اینها را به جان هم انداخته است. دوره فعلی بار دیگر ضرورت و اهمیت مبارزه و اعتراض همزمان و هماهنگ مردم در ایران و کردستان را برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی حیاتی کرده و فراخوان به اعتصاب باید همبستگی مبارزاتی و احساس هم سرنوشتی در بین مردم را تقویت بنماید. کمونیستها با محفوظ کردن رابطه مردم کردستان با بقیه ایران و با جواب روشن و عادلانه به مسئله ملی، ناسیونالیسم کرد را در تنگنا قرار داده اند و زمینه های مادی این همبستگی را محکم کرده اند. جمهوری اسلامی با سرکوب مردم و حمله به دستاوردهای انقلاب 57 در شهرها و دانشگاهها و مدارس و کارخانه ها زمینه حمله 28 مرداد را فراهم آورد و مقاومت مردم کردستان در برابر حمله رژیم، کردستان را "سنگر انقلاب" کرد و نه سنگر منحصرا کردستانی. قبل از حمله 28 مرداد جمهوری اسلامی تازه سر کار آمده به خوزستان حمله کرد، به ترکمن صحرا حمله کرد، به دانشگاهها حمله کرد، به زنان حمله کرد به روزنامه ها و رسانه های غیر دولتی حمله کرد و فعالیت سازمانها چپ را ممنوع کرد. 28 مرداد به همه مردم مبارز به همه آزادیخواهان در ایران و در کردستان مربوط است. ناسیونالیست ها دوست دارند 28 مرداد را کردستانی کنند و فراخوان امروز حزب حکمتیست (حککح) به اعتصاب عمومی در کردستان دقیقا همین کار را میکند. در این نوشته تمرکز بحث بر سر روشن کردن همین نکته است و پنهان کردن یک موضع صراحتا راست با پز "مرزبندی" با سبز و سیاه زیادی ناشیانه است. اگر نیروئی مدعی چپ تازه پس از سی سال از عمر جمهوری اسلامی هنوز بخواهد نشان بدهد که با جناحهای رژیم اسلامی مرزبندی دارد، اوضاعش تعریف زیادی ندارد. اینجا بحث بر سر جایگاه این فراخوان و لایروبی کانالهای تحرک ملی گرائی در شرایط پر تحول و پیچیده امروز توسط این حزب است.
اینکه آیا اعتصابی در کردستان صورت میگیرد یا نه و اگر اعتصاب شد چقدر جواب به این فراخوان مشخص و بطور کلی جواب به در خواست اعتصاب عمومی در کردستان به نفوذ سیاسی فراخوان دهنده ارتباط دارد موضوعاتی جداگانه اند. اینها مسائلی هستند که در تاریخ مبارزاتی مردم در این منطقه و با اندک دقتی در تجربه آخرین اعتصابات و از جمله در اعتصاب مردم شهر مهاباد در 18 تیر 1384 در اعتراض به کشتن شوانه قادری، بدنبال آن اعتصابات پشت سر هم در شهرهای اشنویه در سوم مرداد، بانه در هشت مرداد، سنندج در دهم مرداد، بوکان در 12 مرداد، اعتصاب عمومی مریوان در همان روزها و تظاهرات مردم در دیواندره در حمایت از مردم مهاباد و اشنویه خود را نشان داد. هیچکدام از این اعتصابات به فراخوان هیچ نیروی سیاسی انجام نگرفت. بدنبال این مجموعه اعتراض و اعتصابات پراکنده، در 16 مرداد 1384 به فراخوان کومه له شهرهای کردستان بطور یکپارچه اعتصاب کردند و تعطیل شدند. اعتصاب سال 1387 شهر مریوان در اعتراض به بستن مرز را هیچ حزب و سازمانی فراخوان نداده بود. اشاره به این نمونه ها از اعتراض و اعتصابات شهری و سراسری در کردستان بمنظور نشان دادن سنت عمومی اعتراض و اعتصاب مردم در کردستان در تقابل با جمهوری اسلامی است. وجود این سنت اجتماعی اعتراضی و در پناه آن سنت حزبی بودن جامعه کردستان و توجه مردم به احزاب و جریانات سیاسی در این منطقه از داده های موجود و ابژکتیو آن جامعه اند. نقطه قدرت این سنت در کردستان نقش چپ در شکل دادن به آن و تداعی شدن تحرکات توده ای رادیکال و عمومی با جریانات چپ و کمونیسم در آن است. در نتیجه این زمینه های اجتماعی امکان اینکه به فراخوان جریان سیاسی بی نفوذی در شرایطی حرکت سراسری در کردستان صورت گیرد و به فراخوان جریان صاحب نفوذی در شرایط دیگری جواب داده نشود وجود دارد. تمام مسئله بستگی به تشخیص درست شرایط سیاسی و تشخیص بموقع جریان فراخواند دهنده در انطباق با اوضاع جامعه و پتانسیل و سنت های مبارزاتی درون آن دارد. علاوه بر اینها مردم از سر مواضع احزاب و سبک و سنگین کردن آن به فراخوانها برخورد نمی کنند، اما جریانات سیاسی و کمونیستها بدرست اینکار را خواهند کرد. جواب مردم به فراخوان کومه له در 16 مرداد سال 1384 در همین دایره قابل بررسی است. در نتیجه نفوذ جریانات سیاسی چپ و ناسیونالیست در کردستان مساوی و همطراز با جواب و یا عدم جواب بفرخوان آنها نیست. این موضوعی است که در پرتو تحولات جدید ایران کشمکش بین راست و چپ در صحنه سیاسی جامعه کردستان را در شرایط کاملا متفاوتی با گذشته و با آرایش و صف بندیهای های کاملا جدیدی از نیروهای سیاسی در آن شدت داده و دو باره به جلو صحنه آورده است.
فراخوان اخیر حککح در کردستان نمونه ای از تقابل گرایشهای مختلف سیاسی در ایندوره جدید و شکل گیری صف بندیها در میان جریانات چپ است. اعتراضی در کردستان صورت بگیرد یا نه شدت گرفتن کشمکش نیروهای سیاسی حول 28 مرداد و دخالت در آن برای تقویت پایه های اجتماعی جنبش کمونیستی و جدا کردن صف خود از ناسیونالیسم در کردستان بسیار بسیار ضروری است. واضح است که این فراخوان در "خلا" اتفاق نیافتاده و رهبری این حزب خواب نما نشده است. برای پس زدن یک فشار واقعی بر اینها که در جریان رویدادهای خیره کننده جامعه ایران آشکارا به راست چرخیدند، راه دیگری جز زندگی در شکافی که احزاب ناسیونالیست کرد همیشه بین "کردستان" و بقیه ایران باز کرده و به آن قائل بوده اند، ندیدند. رهبران حککح فکر میکنند زیرکی کرده اند و یکماه قبل از 28 مرداد دست جلو بیندازند و با تردستی میتوانند حاصل مبارزات مردم در کردستان را به جیب خود بزنند و درد خود را با آن درمان کنند. نه اینکار نشدنی است. حککح همواره سعی کرده است تحرکات راست خود را عین درایت و تعلق به چپ و کمونیسم بنامد و اینبار هم همین کار را کرد. اگر این حزب نقش کمونیستها در جریان ۲۸ مرداد را واقعه مهم میداند چگونه است که به آنها لقب "سربازان بی جیره و مواجب" رژیم اسلامی داد؟ به نویسنده اطلاعیه "خلق کرد در بوته آزمایش" برچسب "پرووکاتور پلیس" زد و کومه له را شاخه وزارت اطلاعات نام برد. اصلا کسی هست که اگر با این حزب مخالف باشد و برای بد نام کردنش مجاهدتی نکرده باشند؟ در چنیین مقاطعی است که فعالین چپ با انتخاب خط راست و یا چپ سرنوشت سیاسی آینده خود را رقم میزنند. حککح در برخورد به جنبش اعتراضی مردم در ایران براست زد و برای گریز از زیر بار فشار سیاسی این راست روی در کردستان سنگر گرفته است. رهبری این حزب میخواهد این فراخوان و جواب احتمالی به آن را دستمایه توجیه سیاست های عقب مانده خود در برخورد به مبارزات مردم در ایران بنماید و از این طریق خود را منسجم کند و جنبش کمونیستی در کردستان را به سموم محلی گری آلوده بنماید. در این جهت گامهائی بر داشته و این حزب همراهی نکردن مردم در کردستان با اعتراضات بقیه شهرهای ایران را ستایش میکند و از آن فضیلتی ساخته است. عنوان مقاله دبیر کمیته کردستان این حزب بنام " چرا جنبش سبز در کردستان حمایت نشد" بدون هیچ توضیحی محتوای سیاست آنها در کردستان را منعکس میکند. با این وجود جا دارد توجه خوانندگان را به جمله زیر از همین مقاله در رابط با برخورد دو گانه رهبران این جریان به مردم در کردستان و به مردم در ایران جلب کنم.
"علیرغم همه مبارزات تند و تیزی که بر علیه رژیم در تهران و شهرهای دیگر شد، رادیکالیسم مردم (یعنی رادیکالیسم مردم در کردستان) و جنبشهایشان بر علیه کل جمهوری اسلامی حرف اول را زد و این مردم طرفدار جنبش سبز نشدند." کلمات داخل پرانتز از من است.
این حزب نه پیوستن کردستان به اعتراضات مردم در ایران و سکوت و بی تحرکی مردم در این منطقه را "رادیکالیسم" ی میداند که "حرف اول را زد "، تعجب نکنید بی تحرکی "حرف اول را زد"، اما بگفته خودش اعتراض "تند و تیز برعلیه رژیم در تهران و شهرهای دیگر" هیچ حرف رادیکالی را نزد! تقدیس سکوت در کردستان و نفی"مبارزات تند و تیز" خارج از کردستان علیه رژیم دو گانگی و تفاوت در برخورد به مردم در محل و مردم خارج از این محدوده را نشان میدهد. کمتر جریان جدی ناسیونالیستی تا کنون جرئت کرده از موضع کردستانی مبارزات مردم در ایران را اینگونه مورد حمله قرار دهد. اشکال دیگر این موضع در بخش دوم این جمله که رادیکالیسم مورد نظر را از"مردم و جنبشهایشان" استخراج کرده مستتر است. جنبشهای مردم در کردستان یعنی چه و کدام جنبشها مورد نظر است؟ در کردستان چیزی بنام جنبشهای مردم که بتواند "حرف اول" و آنهم رادیکال را بزند نداریم. این تعریف از "جنبش" در کردستان را ناسیونالیستها همیشه کرده اند و کمونیستها در طی سه دهه اخیر همیشه علیه اش ایستاده اند. در کردستان جنبش ملی و کمونیستی را داریم و "مردم و جنبشهایشان" چه صیغه ای است؟ در این جامعه جنبشهای مختلف اجتماعی و متضاد با هم فعالند و کمونیسم و ناسیونالیسم کرد هر یک تاریخ جداگانه ای پشت سر دارند. انگار که این حزب در تقابل با مبارزات مردم در ایران کم آورده و به کردستان پناه برده و با فرمول "رادیکالیسم مردم و جنبشهایشان" کمونیسم و ناسیونالیسم در منطقه را در برابر با مبارزات مردم در ایران در یک جبهه به صف کرده است. شخصا نویسنده این مقاله، اسد گلچینی را ناسیونالیست نمی دانم ولی سیاست حزب آنها و امتدادش در کردستان معنی دیگری بجز تقویت جبهه بورژوا ناسیونالیستی نمی تواند داشته باشد و این سیاست او و بسیاری دیگر را به این موضع انداخته است.
تعریف و تمجید از مردم در کردستان بخاطر اینکه کاری نکردند، همزمان با آن سبز خواندن مبارزات دیگر شهرها و ریختن یکسره آن به کیسه جناحی از رژیم جدائی و دوری بین مردم در کردستان با بقیه مناطق ایران را باد میزند. این حزب به مردم در کردستان میگوید تنها شما علیه سبز و سیاه هستید و مردم متعرض در ایران را نشانه گرفته و آنها طرفداران دو جناح سبز و سیاه معرفی میکند. سیاستی که اعتراضات اخیر مردم در ایران را تحویل دو جناح سبز و سیاه رژیم میدهد و کردستان را از ایران جدا میکند و خطاب به آنها میگوید تنها شما سرنگونی طلب هستید معنی عملی اش جدا کردن حساب کردستان از بقیه ایران است.
دادن فراخوان به اعتصاب عمومی با این سیاست و با این متد جداسازی، حس برتری و غرور ملی و خودمانی در کردستان را در برابر با مردمانی که در آن ور این حیطه جغرافیائی بدور سبز و سیاه گرد آمده اند تقویت میکند. در این متد کردستان تنها است و در برابر خود مردم ایران و دو جناح حکومتی را یک جا و در کنار هم در مقابل با خود می بیند. این تصور از جامعه ایران بطور کلی بی اساس و پوچ است، خط مضری است که هیچگونه قرابتی با واقعیات جامعه ایران در هیچ دوره از تاریخ آن در سه دهه اخیر ندارد. کمونیستها در اوج توهم بخش هائی از مردم ایران به جمهوری اسلامی در طول 30 سال اخیر هیچگاه اینگونه غیر مسئولانه به مردم در ایران و رابطه مبارزاتی آنها با مردم در کردستان برخورد نکرده اند. همیشه مواظب بوده ایم، جنب و جوش و سینه خیز ناسیوتالیسم کرد را در هر قالبی را زیر نظر بگیریم و اجازه ندهیم در تحت هیچ شرایطی حزب دمکرات کردستان ایران و دیگر نیروهای ناسیونالیست مقاومت مردم در کردستان را دستمایه نفاق و جدائی بین مردم بکنند. جدا سازی بین مردم در کردستان با مردم در ایران یک رکن پایه ای فعالیت جریانات ناسیونالیست در کردستان بوده و هست و خنثی کردن این جدا سازی بخشی از تلاش دائمی نیروهای چپ و کمونیست در آن است. اکنون در اوج اعتراضات توده ای مردم ایران در برابر با رژیم اسلامی حزب حکمتیست از خلاء عدم حزب کمونیستی استفاده کرده و دارد این پرچم قدیمی ناسیونالیستها را راسا بدوش میگیرد و جارش میزند و برای توجیه اش تئوری سر هم بندی میکند. ما بسهم خود جلو این را خواهیم گرفت. جملات زیر از فراخوان دفترسیاسی این حزب بروشنی این را میگوید:
"در اوضاع متحولی که دو جناح رژیم اسلامی بر سر سهم خود از قدرت بجان هم افتاده اند، یک بار دیگر، شفافتر و رادیکالتر از همیشه، برعزم خود به تداوم مبارزه تا برچیدن کلیت رژیم اسلامی تاکید کنیم. این اعتصاب الگوئی برای هر کارگر و زحمتکش معترض است که نیروی اعتراض خود را با پرچم آزادیخواهی و در تقابل کامل صف مستقل خود علیه پرچمهای سبز و سیاه هر دو جناح جمهوری اسلامی، به حرکت در آورد."
اگر کلمات ظاهرا رادیکال این نقل قول ذهن ما را به بیراهه نکشاند در جمله اول گفته آنچه در ایران هست جنگ جناحها است و مردم کردستان "یک بار دیگر" مانند گذشته تا "برچیدن کلیت رژیم اسلامی" باید به میدان بیایند. مثل اینکه مبارزه با کلیت رژیم فقط بر دوش مردم کردستان قرار دارد و اتفاقی نیست که در فراخوان دفترسیاسی این حزب یک کلمه در مورد اهمیت همبستگی مبارزاتی بین مردم در کردستان با مردم در ایران وجود ندارد. آیا از نظر این حزب مردم غیر جناحی در ایران هست یا نه معلوم نیست؟ اگر هست این مردم در کجای این فراخوان جا میگیرند؟ در جمله دوم این نکته را روشن کرده و اعتصاب و اعتراض در کردستان را صف مستقل آزادیخواهی از سبز و سیاه به حساب آورده است. طبق این فراخوان و سیاست این حزب در برخورد به جنبش اعتراضی مردم، آنچه در خارج از کردستان میگذرد سبز است و سیاه و رژیمی، آنچه در کردستان میگذرد آزادیخواهانه است و مردم این منطقه "پرچم آزادیخواهی" را تنها خود بدوش دارند. این حزب سبک ناسیونالیست ها را بکار میگیرد و فکر میکند میتواند از انزجار مردم کردستان از جمهوری اسلامی با فرمول علیه سبز و سیاه ناسیونالیسم کرد را بالا بکشد. جنبش کمونیستی در کردستان ناسیونالیسم را در هر رنگ و بسته بندی حتی با شگردهای "استقلال طبقاتی کارگران" و با تزئیناتی از کلماتی چون کارگر و کمونیسم و غییره می شناسند و قادرند نقاب را از چهره آن کنار بزنند. ما به هیچ جریانی اجازه سواستفاده از مقاومت و مبارزه مردم در کردستان و جلو آوردن کمونیسم کردی و کردستانی را نخواهیم داد. این حزب بار اول در جریان برخورد به فراکسیون درون کومه له پشت ناسیونالیسم رفت و اینبار خود پرچمدار ناسیونالیسم شد. فراخوان اخیر این حزب بر متن سبز خواندن جنبش سراسری مردم نتیجه ای جز محلی گری در کردستان و راست زدن را در بعد سراسری را ندارد و عوارض چنین سیاستی رشد سبزها و جریانات پرو غرب و پرچم شیر و خورسید است.
شرط تدارک هر اعتراض رادیکالی در کردستان در گرو طرد سیاستهای حزب "حکمتیست" است!
آیا باید از اعتصاب و اعتراضات سراسری مردم در کردستان بمناسبت 28 مرداد و تلاش برای براه انداختن آن دخالت کرد؟ با توجه به ایرادات جدی ناظر بر این فراخوان از طرف حککح جواب به سوال بالا نمی تواند آری یا نه باشد. عنوان سر تیتر بالا جواب به این سوال را در خود دارد. زیرا که تلاش برای براه انداختن اعتصاب عمومی در حمایت از مبارزات سراسری مردم و برای سرنگونی رژیم جدا از طرد و افشای سیاست های حککح نیست. اینکار با کناره گیری و بی موضعی در قبال این ماجرا به پیش نمی رود و راه آن دخالت است، تلاش است در شکل دادن به یک حرکت اعتراضی سراسری در کردستان. نباید هیچ انسان کمونیست و مبارزی و هیچ حزب و نیروی سیاسی چپی در ایران و کردستان به بهانه وجود ناسیونالیسم در کردستان بدام روش حزب "حکمتیست" در برخورد به مبارزات مردم و این اعتصاب مشخص بگردد. اگر ارزیابی جریانی این است که اعتصاب نمی شود باز هم لازم است در این بحث دخالت کند و چپ را تقویت کند و ناسیونالیسم را منزوی نماید. اگر ارزیابی اش چیز دیگری و مثبت است ضرورت این دخالت صد چندان میشود و تنها از این طریق میشود میدانداری راست را محدود کرد و سر جایش نشاند. در هر صورت هدف این است همبستگی مبارزاتی آزادیخواهانه مردم تقویت بشود و جنبش کمونیسم در کردستان را با درایت و موفقیت از این گذرگاه عبور داد و قوام بخشید. مبنای برخورد به این فراخوان نباید از سیاست های راست و ملی گرایانه حزب "حکمتیست" نشئت بگیرد، جامعه مبنا است و موضوع حاشیه ای کردن محلی گری این حزب است. اینکار بدون شرکت فعال و فراخوان به اعتصاب و یا حرکت عمومی در کردستان ممکن نیست. شرایط امروز گرفتن موضع فعال از طرف نیروهای سیاسی را ایجاب میکند. اگر این حزب اینقدر نفوذ داشت که بتواند حدود و ثغور اعتصاب و خواستها و شعارها و سیاست جاری بر آن را تعیین میکرد، میبایست ضمن مخالفت جدی با چنیین حرکتی از طریق دخالت فعالانه در آن مردم را متوجه اشتباهاتشان کرد. اما نه این حزب چنین نفوذی را دارد و نه اینکه اگر اعتصابی در کردستان درگیرد در دایره سیاست های این حزب محبوس خواهد ماند. وجود جنبش کمونیستی قوی در کردستان و سنت مبارزاتی در آن مرزهای سیاست این حزب را درهم خواهد شکست. منفعت جامعه و تقویت جنبش کمونیستی و جنبش اعتراضی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران و کردستان تعیین کننده سیاست در قبال این فراخوان است. از قیام 57 به این طرف مردم آزادیخواه در کردستان نه تنها هیچگونه تظاهرات و راهپیمائی و اعتصابی را بر علیه مردم در ایران انجام نداده اند دارای تاریخ غنی و تجارب گرانبهائی از همبستگی مبارزاتی در دوره قیام 57 و بعد از سرکار آمدن جمهوری اسلامی در تقابل با این رژیم هستند. مردم باید از این تجارب تاریخی گذشته خود و دستاوردهای مشترک مبارزاتی با بقیه مردم ایران در ایندوره استفاده بنمایند. پیچیدگی مسئله اینجا است که نیروها و نهادهای ناسیونالیست کرد از سبزها دفاع میکنند، حزب "حکمتیست" جنبش مردم ایران را سبز معرفی میکند، دفاع یکی از سبزها و زدن مهر سبز بر سینه مردم از طرف دیگری، تشدید رقابت حزبی بین این نیروها در کردستان و در انتهای آن تقویت ناسیونالیسم در عمق جامعه کردستان را به همراه دارد. این دو سیاست ظاهرا در کردستان با هم متضادند ولی در خارج از این جفرافیا یکی اند. اگر از منظر مردم در تهران و شیراز و اصفهان و مشهد و تبریز به آن بنگرید همسنگری این دو خط"متضاد" بیشتر بر ملا خواهد شد.