چندی پیش که یک بحث نخ نما دوباره پس از گردگیری وبه منظور مقاصد سیاسی در این برهه بر روی سایتها آمد و از جانب تعداد زیادی به آن پرداختند خواستم جوابی کوتاه تنها جهت یادآوری به ناسیونالیسم چپ و آقای جمال بزرگپور بدهم تا نقاب از چهره آقای جمال بزرگپور و کومله ایها در پای دیواراین آه و ناله های دمکراسی خواهانه آنها بردارم اما هم به خاطر نخ نما شدن این موضوع،"همانا جنگ بین کومله و دمکرات" و هم به دلایل دیگری از پاسخ به این مسئله منصرف شدم. همانطور که همگان خبر دارند درآن مدت نوشته های زیادی هم از طرف فعالین و احزاب کمونیست و هم از جانب ناسیونالیسم کرد بر روی سایتها امد. آقای جمال بزرگپور در جواب به نوشته ای از رفیق آذر ماجدی از حزب "اتحاد کمونیسم کارگری" آنچنان از کومله امروزی دفاع میکرد که گویا بر همگان پوشیده است که این کومله امروزی چه تاریخی دارد و از کجا به کجا، به لحاظ سیاسی سقوط کرده است. آقای بزرگپور نوک پیکان نقدش را به آذر ماجدی کرده بود که "دمکراسی امر مبارزه طبقاتی و از آن جدا نیست". از این بگذریم که این دمکراسی آقای بزرگپور در نوشته و ادعا چه خصلتی دارد و در عملکرد چه شکلی به خودش میگیرد و دمکراسی برای اینان چه معنایی دارد. برای کسی که عملکرد کومله امروزی را با ادعاهای در لفافه چپ، منطبق نکند تشخیص این اپورتونیسم و دست شستن از مارکسیسم و طبقه کارگر مشکل خواهد بود. نقاب اپورتونیسم و رویزیونیسم کومله و چنین جریاناتی را بایستی در بزنگاههای تاریخی و در این برهه های حساس به لحاظ سیاسی برداشت. من در این نوشته با توجه به رویدادهای شمال آفریقا و همچنین در عراق سعی میکنم که این اپورتونیسم کومله امروزی را یک بار دیگر یاداوری کنم.
"جایگاه دیپلوماسی در استراتژی کومله امروزی"
کاربرد کلمه کومله امروزی هیچگاه تلقی یا تفسیر من از این حزب نیست، بلکه این، پراتیک سیاسی یک جریانی است که در واقع کل سیاست گذاری و استراتژی این سازمان را، سوای هر ادعایی به نمایش میگذارد. آنچه از پراتیک و عملکرد این جریان میشود استنتاج کرد تاکتیک و استراتژیی است که برنامه سیاسی، استراتژی و تاکتیک آنها در عرصه نوشتاری تنها در خدمت انحراف اذهان عمومی به خدمت گرفته میشود. برای نقد سیاستهای کومله امروزی اشتباه است اگر از نوشته های آنها چه گزارش سیاسی کنگره ها و یا برنامه تلویزیون و رادیوی کومله، نشریات و ...، گرچه ردپای ناسیونالیسم، رفرمیسم چپ را میشود در این عرصه ها هم یافت، شروع کرد. سیاست کومله امروزی را باید در حرکات ضد کارگری در برخورد به جنبشهای اجتماعی یا دیپلوماسی با احزاب برادر، حزب دمکرات، روابط گرم و حسنه با حکومت حریم کردستان در عراق، جستجو کرد. واکاوی هر یک از این عرصه ها کاریست که از حوصله این نوشته کوتاه خارج میباشد، اما در این مجال من تنها به چند مسئله و جایگاه آنها در سیاست گذاری کومله امروزی خواهم پرداخت. کومله امروزی یک جریان و سازمانی بود که اسم بردن از آن با دفاع سرسختانه از طبقه کارگر، متکی بر جهانبینی مارکسیستی و لنینیستی در اذهان متبادر میشد. این تصور هنوز در بخش چشم گیری از جامعه اعم ازکردستان و بخش خیلی کوچکی در ایران، برای دفاع از این جریان وجود دارد. اما اگر گفته میشود این تصور هنوز در جامعه وجود دارد، منظور چیست و کدام بخش جامعه منظور نظر من است؟ منظور در واقع بخشی از خورده بورژوازی شهری و روستایی است که برای آنها هیچ گونه تفاوتی بین حزب دمکرات کردستانها و کومله امروزی وجود ندارد یا اینکه اگر گفته میشود کومله امروزی در بین "کارگران و زحمتکشان!!" بانفوذ است، واقعیت امر این چنین است که این پدیده کومله امروزی تنها در آن بخش از طبقه کارگر نفوذ دارد که به دلایل طبقاتی هنوز دارای آن میزان از بلوغ سیاسی و طبقاتی نیستند و خطوط سیاسی حتی روشن بین احزاب اعم از چپ و راست را توانای تمیز دادن از هم نیست چه رسد به خطوط نازک و حتی نبود خطوط و مرزبندی سیاسی با احزاب راست و قومپرست، همچون کومله امروزی. اما دیپلوماسی و جایگاه این مسئله در استراتژی کومله امروزی. برای نشان دادن اینکه این دیپلوماسی چه جایگاهی برای این پدیده کومله امروزی دارد، همانطور که قبلا نیز اشاره کردم نباید ماهیت آن را در نوشته ها و ادعاهایشان جست. این کومله امروزی آنقدر "چپ و کمونیست" است که هم خود آنها و هم احزاب ناسیونالیست قومپرست حاظر به ایجاد یک "جبهه متحد کرد" با هم هستند، در این راستا تنها ملاحظه کومله امروزی بر این "جبهه متحد کرد" عدم رام شدن این احزاب با توسل به "جبهه متحدکرد" از جانب امریکا است. در این راستا میشود به نمونه های فراوانی از سیاستهای راست و ناسیونالیستی کومله امروزی اشاره کرد اما هدف من تنها تشریح خلاصه وار جایگاه دیپلوماسی در استراتژی آنها میباشد. ادعاهای کومله امروزی و حکا که میبایست سیاست و خط مشی این جریان را هرچه بیشتر در جهت دفاع از همه طبقه کارگر،باتوجه به تحولات سیاسی و خصوصا ارایش و صف بندیهای سیاسی طبقه کارگر در برابر بورژوازی دقیقتر کند که بلافاصله سعی در عملی کردن این سیاستها و مبدل کردن آنها به پراتیک سیاسی این حزب مبدل شود، تنها عرصه ای برای سوگند خوردن به سوسیالیسم و کمونیست بودن و ادعای حرکت از جهت بینش مارکسیستی برای آندسته از طبقه کارگر و خورده بورژوازی شهری و روستایی به خدمت گرفته میشود. چون درواقع آنچه که بعدا در پراتیک این جریان خواهی دید عکس این ادعاها است. برای نمونه حزب کمونیست ایران و کومله امروزی گاها ادعای "مخالفت" با ناسیونالیسم را سر میدهند اما پای لنگ این ادعا همانا دیپلوماسی گرم با این احزاب، سعی در روابطی گرم و صمیمی با آنها میباشد. در واقع استراتژی کومله و حزب کمونیست ایران امروزی از چند بخش تشکیل شده است که نه در نوشته های آنها بلکه در حرکات ضد کارگری و خصوصا این عرصه، همانا دیپلوماسی با جریانات ناسیونالیست قوم پرست میشود به وضوح دید. یعنی آنچه سیاست، تاکتیک و استراتژی این سازمان را تعیین میکند ادعاهای این سازمان نیست بلکه پراتیک و حرکات ضد کارگری آنها میباشد. کومله امروزی با ناسیونالیسم "مخالف" است اما در صف نخست مراسم "جمهوری مهاباد" آماده است. کومله امروزی با ناسیونالیسم "مخالف" است اما انتقادش به "جبهه متحد کرد" جدی نبودن احزاب ناسیونالیست در قبال این مسئله است. کومله امروزی با ناسیونالیسم "مخالف" است اما عضو کمیته اجرایی این حزب در سایت دویچه وله آلمان میگوید که "کردها از جنبش کارگری دفاع میکنند". کومله با ناسیونالیسم "مخالف" است اما همین عضو کمیته اجرایی در مخالفت با ایجاد رابطه دیپلوماتیک با سازمانهای زحمتکشان تنها به این دلیل مخالف است که آنها نام کومله را بر خود دارند. کومله "ضد" ناسیونالیسم کرد است اما در قبال جنایات ناسیونالیسم کرد در عراق سکوت اختیار میکند و آنوقت، هم "انترناسیونالیست" است و هم "منافعی جز منافع و مصالح طبقه کارگر" ندارد. آیا در واقع این پراتیک سیاسی و حرکات ضد کارگری کومله و حکای امروزی است که استراتژی و تاکتیک این سازمان را تعین سیاسی میبخشد یا نوشته هایی پر طمطراق و دهن پرکن؟ درواقع این حرکات و پراتیک سیاسی عین استراتژی و تاکتیک این سازمان است.
" سکوت و دوپهلوگویی در استراتژی کومله امروزی"
جزیره "امن و آرام" نظام سرمایه داری در شمال آفریقا در پی یک سونامی توده ای توسط مردم گرسنه و جان به لب رسیده این کشورها یکباره یکی پس از دیگری طبق گفته مارکس "شبح کمونیسم بر فراز اروپا در گشت و گذاراست"، برای صاحبان سرمایه به تلی از خاکستر تبدیل شد. دیکتاتورهای کثیف اسلامی سرمایه توسط این اشباح، یکی پس از دیگری پا به فرار گذاشتند و برای بقیه نیز شمارش معکوس نزدیک به پایان خود است. کشور عراق که از سال 2003 توسط لشکرکشی نظامی امریکا اشغال شد تا کنون روی اسایش وامنیت به خود ندیده و در این اثنا پس لرزه های این سونامی به جایی که باید برسد رسید.این کشور به علت فقر، گرسنگی بیکاری و نبود ابتدایی ترین امکانات زیستی بهترین زمینه را برای اعتراض دارد و سالیان درازی است که چنین شبحی بر فرازش در حال آمد و شد است. بلاخره در اعتراض به این نبود ابتدایی ترین مطالبات جرقه این اعتراضات در شمال آن و در کردستان زده شد. در این اعتراضات و خشمهای فروخورده کارگران و زحمتکشان و مردم ستمدیده که تاکنون نیز ادامه دارد و به رغم سانسور شدید حکومت اقلیم کردستان اما تصاویر و ویدیو های آن وحشیگری قرون وسطایی حکومت بورژوازی کرد را به نمایش گذاشت، تعداد زیادی کشته و زخمی شده اند که طبق نوشته ها و گفته های خودشان بالغ بر 200 تن میباشد.
در ارتباط با محکوم کردن وحشیگری دیکتاتورها وهمچنین "دفاع" از این خیزش توده ای در کشوهای شمال آفریقا، کومله و حکای امروزی در سایتهای رسمی و جانبی خود قلم فرساییهای زیادی کردند و از این طریق وانمود میکنند که مدافع طبقه کارگر و مردم به پاخواسته در این کشورها هستند. اما از طرفی دیگر بیست سال است که طبقه کارگر، زنان و دانشجویان، در اوج فلاکت اقتصادی، بیکاری، گرانی، نبود امنیت به همه لحاظ، زندگی میکنند ولی این کومله و حکا کاملا سکوت اختیار کرد. البته خود این سکوت هم یک پروسه ای را طی کرد تا اینکه شکسته شد. برای نمونه این اتفاقات در کردستان عراق از اعتراض به ابتدایی ترین خواسته های طبقه کارگر شروع شد که با کشته و زخمی شدن چندین نفردر 17 فوریه آتش خشم مردم به پاخواسته شعله ور گشت اما مواضع دوپهلوی کومله امروزی روز سوم مارچ شنیده شد.شاید فاصله کردستان عراق تا مقرهای این سازمان در تناسب با این فاصله با شمال افریقا بیشتر باشد!! بلاخره تحت فشار افکار عمومی چه در خارج و داخل یکی دو دقیقه را از طریق"تلویزیون کومله" به موضع گیری در این ارتباط اختصاص داده اند که نه تنها از مردم دفاع نکرده اند بلکه درست در کنار حکومت حریم قرار گرفته اند. در این خصوص مصاحبه یکی از اعضای کمیته مرکزی این سازمان خیلی دیدنی است. این جناب در ارتباط با وضعیت سیاسی پیش آمده در کردستان عراق بعد از صغرا کبرا کردن و انگشت گذاشتن بر تفاوتها و نقاط مشترک بین خیزش توده ای در کشورهای شمال افریقا و همچنین در کردستان "که انتخاب این نقطه عزیمت از جانب این شخص کاملا برای نگارنده این سطور اشکار است"، همچون کبوتری بر فراز بارگاه حکومت حریم شروع میکند به چرخ زدن و نهایتا با اشاره به جمله ای، یکراست بغل دست حکومت حریم فرود میاید. ایشان بعد از این صغرا کبرا کردن اشاره میکند که "هنوز در این منطقه حکومتی آنچنان استقراریافته و تثبیت شده موجود نیست"، و بلافاصله به تعدادی فاکتورهای دیگر در این ارتباط، از جمله اینکه" این کشور هنوز اشغال شده است و هنوز مستقل نیست و..." که نه تنها ردیف کردن این فاکتورها به ایشان کمک نمیکند بلکه بیش از پیش پته حزبشان را بر روی آب میاندازد. این موضع دوپهلو ترکیبی از موضع حزب دمکرات تا انتظارات حکومت حریم کردستان است.شاید سوال شود که این موضع گیری به چه دلیل همان موضع حکومت حریم کردستان عراق است؟ به این دلیل که حکومت حریم نیز از مردم میخواست که آرامش را حفظ کنند و این "دستاورد" را از دست ندهند،چرا؟ به این دلیل که آنها هم میگفتند "ما" هنوز دشمن داریم و حکومت حریم هنوز کاملا تثبیت نشده. این مسئله عدم تثبیت حکومت حریم نیز در ادبیات کومله وحکای امروزی چیز تازه ای نیست و تاریخ طولانی دارد. کومله امروزی نیز بارها به این مسئله اشاره کرده که فدرالیسم در عراق نه طی مبارزه مردم بلکه نتیجه یک توازن شکننده توسط امریکا ایجاد شده است که این هم بدان معنا میباشد که فدرالیسم در صورت مبارزه مردم برای کومله کاملا قابل قبول است. برای درستی یا نادرستی این ادعا میشود به نوشته ها و گفته هایشان که اکنون نیز بر روی سایتهای کومله امروزی است مراجعه کنید.
سوال اینجاست. چرا کومله امروزی در برابر جنایات حکومت حریم به صورت صریح و روشن بیانیه یا اطلاعیه صادر نمیکند؟ چرا از روز 17 فوریه تاکنون نزدیک به 10 نفر در مبارزه علیه بورژوازی کرد در شهرهای کردستان عراق کشته شده اند حتی یک بیانیه صریح و روشن در محکوم کردن به خاک خون کشیده شدن جوانان، کارگران و زنان به پاخواسته صادر نکرده است. آیا این مصاحبه چند دقیقه ای، در قالب احساس همدردی و پشتیبانی وحمایت از مردم به پا خواسته و محکوم کردن جنایات حکومت بورژوازی کرد میگنجد یا راهنمایی کردن مردم معترض به این حکومت خونخوار تا مغز استخوان مرتجع که مواظب باشید "دستاوردها" را از دست ندهند. آیا اعمال ددمنشانه پلیش و گارد ویژه حکومت حریم که جونان زیر 18 سال و حتی کودکان را هدف آتش تفنگهایشان قرار دادند حرکتی "مدنی" بود که مردم را به حرکت "مدنی" موعظه میکنید؟ اعتراض "مدنی" چه معنایی دارد؟ یعنی این اعتراض باید تا جایی آرام باشد که به "دستاوردها" ضربه نزند یا اینکه باید اعتراض مدنی به حکومت حریم ضربه نزند؟ چرا حمله مردم و طبقات مختلف در ایران به پلیس و آتش زدن ماشین های این نیروی سرکوبگر مورد "دفاع" شماست اما به کردستان عراق که میرسد از مردم کردستان میخواهید که به صورتی "مدنی" اعتراض کنند؟. چرا یکبار هم مستقیما به این خونریزی حکومت عشیره ای اعتراض نکردید. با این همه سکوت اختیار کردن باز هم کومله و حکای امروزی منافعی جز منافع و مصالح طبقه کارگر ندارد؟؟؟!!!