با پایه گذاری سینمای زیرزمینی ایران، چندی بعد ادبیات و موسیقی زیرزمینی شکل گرفتند. موسیقی زیرزمینی با ترانه های اعتراضی و اجتماعی اعلام حضور کرد. اما بعد، در کنار موسیقی زیرزمینی، رژیم به منظور مقابله با آن، ترانه های بی خاصیت و مبتذلی را تحت نام موسیقی «زیرزمینی» گسترش داد.
مدت ها ست که رژیم به بدل سازی برای سینما و هنر زیرزمینی روی آورده است تا هنرزیرزمینی را لوث کرده و مرزبندی هنر زیرزمینی با هنر رسمی را مخدوش کند. سال گذشته کنسرت گذاران رژیم در دبی با هیاهو اعلام کردند که بزرگترین کنسرت موسیقی «زیرزمینی» را در دبی برگذار می کنند. و این هنرمندان به اصطلاح زیرزمینی با مجوزحکومت به خارج سفر می کنند و به ایران بر می گردند .
رژیم با این کار می خواهد به جامعه القاء کند که موسیقی زیرزمینی نیز یک نوع از مدهای موسیقی مثل پاپ و بابا کرم است. در صورتیکه تفاوت و مرز هنر زیرزمینی، درست مثل تفاوت و مرز احزاب و دستجات سیاسی است که در پناه و چارچوب قانون اساسی رژیم فعالیت می کنند، با جریان هایی که برای در هم شکستن آن قانون مبارزه می کنند . اتفاقا هر دو دسته هم اعتراض می کنند، اعتراض اولی به کلیت رژیم و قانونش نیست، می خواهد اصلاح کند تا کل رژیم محفوظ بماند. ولی دومی، اتفاقا درد و رنج توده های محروم را در خود رژیم و قانونش می بیند. بنابراین می بینیم در هنر رسمی هم اعتراض می شود ولی به این اعتراض مجوز داده می شود و حتی گاهی خود رژیم هم به خودش اعتراض می کند. تمامی این اعتراض ها بخاطر این صورت می گیرد که اعتراض واقعی و اصلی، که بنیان وجودی رژیم را نشانه گرفته، فراگیر نشود. این، آن مرز مشخص هنر زیرزمینی و هنر رسمی است. با این مرزبندی واقعی بین دو هنر، طبیعی است که انواع ترفندهای رژیم تماما حول محور مخدوش کردن این مرزبندی باشد.
به همین منظور بتازگی وزارت اطلاعات رژیم توسط یکی از پادوهای خود فیلمی ساخته به نام " کسی از گریه های ایران خبری ندارد". گفته می شود این فیلم در باره موسیقی «زیرزمینی» است. مطبوعات سینمایی جمهوری اسلامی هم عنوان کرده اند که این فیلم به «شیوه زیرزمینی» ساخته شده است! آن از موسیقی «زیرزمینی» که با پاسپورت و مجوز رژیم سر از دبی در می آورد این هم از فیلم «زیرزمینی» که مطبوعات جمهوری اسلامی برایش تبلیغ می کنند .
جالب است وزارت خانه های فرهنگی وامنیتی رژیم فیلم های بدلی برای سینمای زیرزمینی تولید می کنند و در عین حال خود، منتقدان آن می شوند و نمایش بگیر و ببند سر آن راه می اندازند تا هدف اصلی آنها از ساختن چنین فیلم هایی پنهان بماند .
یکی از سایت های رژیم بنام «هیات اسلامی هنرمندان» می نویسد: "اخیرا دور از چشم مدیران فرهنگی برخی حوزه های هنری و ادبی نه به صورت خزنده بلکه به شکل جهنده دارند به سمت زیرزمینی شدن سوق داده می شوند که از این میان می توان به سینمای زیرزمینی ، موسیقی زیرزمینی، ادبیات زیرزمینی و غیره...اشاره کرد ... در عرصه کتاب و ادبیات هم نهضت زیرزمینی شدن به مناسبت نمایشگاه بین ا لمللی کتاب تهران شدت بیشتری گرفته است..."
روشن است که جمهوری اسلامی نمی تواند سینما و هنر زیرزمینی را نادیده بگیرد، حال که نمی تواند از حرکت آن جلوگیری کند سعی دارد آن را لجن مال کند. جمهوری اسلامی هم مثل همه حکومت ها همزمان با سرکوب جامعه، دست به شگرد های مختلفی می زند تا جنبش ها ی اجتماعی را به بیراهه بکشاند و آن را از درون تخریب کند. دراین رابطه اکثر روزنامه ها، مجلات، رادیو ها، تلویزیون ها و سایت های فارسی زبان خارج و داخل کشور نقش فاضلاب فرهنگی رژیم را به عهده دارند و آشغال های فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی رژیم را تحت پوشش های مختلف به جامعه تزریق می کنند. رسانه های فارسی زبان کشورهای غربی هم دارند همین نقش را ایفا می کنند. صاحبان این رسانه ها سر این موضوع با رژیم اشتراک نظر دارند که صدای گرسنه گان جامعه نباید شنیده شود، مطالبات آنها نباید دیده شود، خواسته های آنها نباید به سامانی برسد.
کشورهای غربی هم هر تضادی که با رژیم داشته باشند یک درد مشترک دارند، هر دو از پایگیری جنبشی که متعلق به محرومان و زحمتکشان جامعه باشد وحشت دارند. جنس اعتراض دستگاه های عریض و طویل رسانه ای روبه ایران از همان جنس اعتراضاتی است که بخشی از رژیم به بخشی دیگر دارد، از همان نوع اعتراضی که هنر روی زمین به رژیم دارد. چرا که اگر سیستم بهره کشی و چپاول توسط یک جنبش به واقع مردمی ترک بردارد اتفاقا اولین زیان کننده همین کشورهای غربی هستند. به همین جهت فیلم هایی که امروزه چه در جمهوری اسلامی و چه در اکثر کشور های دیگر با مضامین اجتماعی و یا در باره فقر ساخته می شود بیشتر علیه خود مردم تهیدست است. وقتی کسی موضوع فقر را دست مایه کار قرار می دهد اگر آن را به منشا اصلی و به سیستم چپاولگرحاکم وصل نکند، اگر آن را به اعتراضات اجتماعی به عنوان یک راه حل اصلی وصل نکند و بالعکس، آن را به رابطه های عاطفی، اخلاقی و به شانس واقبال وصل کند، این خود خیانتی است به توده های غارت شده؛ چرا که حکومت ها تلاش می کنند ذهنیت جامعه را از منشا اصلی فقر دور کنند و راحل های پوشالی به جامعه نشان دهند تا نظام بهره کشی در امان باشد. برای همین، این گونه فیلم ها را در بوق و کرنا می کنند و هرچه اسکار دارند به فیلم های چندش آوری مثل "زاغه نشین میلیونر" هدیه می کنند تا زاغه نشینان راه بدست آوردن حق و حقوق خود را نه انقلاب، بلکه در بخت آزمایی پیدا کنند و تا همه فیلمسازان و علاقه مندان به فیلمسازی بدانند برای موفقیت و به آب و نان رسیدن باید از چه مسیرهایی بروند .
اگر تا دیروز حکومت ها سعی در صاحب شدن هنرمندان داشتند، امروز خود هنر را صاحب شده اند. خود سینما و مو سیقی را صاحب شده اند و تکلیف همه را روشن کرده اند. حالا هر هنرمندی بخواهد کار کند و کارش دیده شود و به نوایی برسد باید برای آنها و در دستگاه تعیین شده توسط آنها کار کند. امروزه فیلمسازان و هنرمندان فقط کارمندان این کمپانی ها هستند، براساس نیاز آنها کار تولید می کنند. اینجاست که سینما و هنر زیرزمینی کارآیی خود را به عنوان یک راه حل تاثیرگذار در مقابل سینما و هنر رسمی نشان می دهد. هنر زیرزمینی نشان داده که آدرس را درست رفته و به نقطه درستی در عرصه هنر انگشت گذاشته که رژیم به شیوه های مختلف دارد تلاش می کند تا آن را تخریب کند. رژیم زمینه رشد هنر زیرزمینی را در جامعه می بیند. می بیند که چگونه سینمای زیرزمینی از ادبیات و موسیقی زیرزمینی سر بر می آورد .
حال این وظیفه هنرمندان و انسان هایی است که با دستگاه های جنایت و چپاول مرزبندی دارند و فقر و تنهایی و بی نامی را به آب و نان دستگاه ظلم ترجیح می دهند، بایستی با هشیاری ترفندهای رژیم را در عرصه اجتماعی و هنری افشا کنند.