انتخابات پارلمانی 2010 سوئد و تدارک یک دوره دیگر تعرض  به حقوق مردم!
اسد نودینیان
nodinyan.asad@yahoo.se


 
در روز 19 سپتامبر در نتیجه انتخابات پارلمانی در سوئد، حزبی فاشیستی و راسیستی سوئد دمکراتSD  توانست برای اولین بار در تاریخ این کشور با بدست آوردن 20 کرسی پارلمانی این جامعه را در حالتی بحت و حیرت قرار دهد. همزمان با انتخاب این حزب  برای اولین بار حزب سوسیال دمکرات  که سالها بزرگترین حزب این کشور بوده و از سال 1914 تا کنون در بیشتر دورهای انتخاباتی به تنهائی رای  اکثریت مردم را آورده در ميان بهت و شوك اعضا و طرفدارانش بازنده انتخابات پارلماني شد. در اولین واکنش به این انتخابات احزاب بلوک چپ با توجه به اینکه بلوک راست اکثریت را برای تشکیل دولت در دست ندارند، برنده را حزب فاشتستی دانستند و هر گونه همکاری از جانب خود با این جریان راسیستی را غير ممکن اعلام نمودند و در این زمینه به بلوک راست پیروز در انتخابات اخطار کردند. بلوک راست پیروزیش را جشن  گرفت و اعلام نمودند که با راسیست ها همکاری نمی کنند و اگر حزب محیط زیست در بلوک چپ حاضر به همکاری با آنها باشد دولت را با آنها تشکیل خواهند داد. حزب محیط زیست حاضر به این همکاری نشد. بلوک راست مسئولیت همکاری احتمال خود  با راسیست ها را بعهده نیروهای بلوک چپ و حزب محیط سبز انداختند. در هر حال جنگ تبلیغاتی بین بلوک های  راست و چپ بعد از پایان  انتخابات قطع نشده و در این اشکال جریان دارد و نوک تیز حمله مدیا رسمی همچنان متوجه بلوک چپ و در میان آنها بر روی حزب چپ متمرکز  است.
 
اما عکس العمل جامعه به این پدیده اگر چه نه سازمان یافته بلکه خودبخودی،  وسیع و گسترده بود. در روز بعد از انتخابات بیش از دهها هزار نفر در سه شهر بزرگ این کشور از طریق اس ام اس  و فیس بوک تظاهرات عظیمی را سازمان دادند. مردم معترض خواهان بیرون ریختن این جریان راسیستی از پارلمان بودند. این توده وسیع اعلام نمودند که با نیروی هر چه بیشتر و سازمان یافته ای  در روز 4 اکتبر روز بازگشائی پارلمان در اعتراض به حضور این نیروی فاشیتست در جلو پارلمان تجمع خواهند نمود.  بدنبال این عکس العمل جامعه و با اعلام کمپینی از جانب یکی از معتبر ترین  روزنامه های این کشور و مشاهده فشار جامعه اکنون همگی احزاب به این کمپین پیوسته و ظاهرا در فکر راهی برای خنثی کردن و اساسا بیرون بردن و کم حاشیه ای کردن این جریان فاشیستی و این اتفاق پارلمانی از ذهن مردم هستند. حضور این حزب فاشیست در پارلمان سوئد بعنوان کشوری که مظهر دموکراسی و الگوی آن بود اكثريت شهروندان جامعه را كه به دمكراسی پارلماني خو گرفته اند حیرت زده کرده است. حزب سوسيال دموکرات کمیته بحران تشکیل داده، احزاب رقیب و میدیای نوکر در این رابطه در لوای یافتن دلایل عدم موفقیت حزب سوسیال دموکرات به هر آنچه ته مانده دفاع این حزب از الگوهای سوسیال دموکراسی قدیمی و همکاریش با حزب چپ را مورد حمله قرار داده اند. شکست سوسیال دمکراسی و همکاری آن با حزب چپ را به راس مدیا برده اند  تا پیروزی راسیست ها و خویشاوندی بلوک راست با آن را از انظار جامعه پنهان کنند. بعد از انتخابات با نقشه و سیستماتیک راست و افکار آن را دارند تقویت میکنند و پایه های تعرض بیشتر به حقوق مردم در این کشور را محکم میکنند. مي گويند؛ دلیل شکست حزب سوسیال دمکرات همکاریش با حزب چپ که خود را کمونیست میداند و تشکیل بلوک با آنها بوده است. حزب سوسیال دمکرات با تشکیل کمیته بحران اعلام می کند که "جامعه و بافت آن تغيیر کرده و رای دهندگان نشان دادند با شعارهای قبلی نمی شود آرای از دست رفته اشان را بدست آورد" و برای پر کردن  تفاوتهایشان  با جریانات راست به تحرک افتاده اند. از هر طرف به این احزاب و مدیای در سوئد نگاه کنید سر گرم تقویت راست هستند.
اگر چه روی کار آمدن احزاب فاشیستی در کشورهای دیگر اروپائی در چند ساله اخیر  چون دانمارک بلژیک، فرانسه، ایتالیا و هلند .... پدیده جدیدی در دنیای سیاست و سیستم دمکراسی غربی نیست، اما  برای کشوری چون سوئد که بعنوان مظهر دموکراسی غربی و الگوی سوسیال دموکراسی بود، این اتفاق فاجعه آمیزی از نظر اکثریت مردم این کشور است و از نظر دولت ها جشنی است بر پایان بک دوره در این کشور.
در تحیل این مسئله توجه ها مجددا به شهروندان "خارجي"، پناهنده و سیاسیت پناهنده پذیری و سیاست اینتگر کردن پناهنده در جامعه معطوف شد. جالب است که درست دو روز قبل از انتخابات در یک همه پرسی که انجام شده بود روشن گردید که سیاسیت پناهنده پذیری و کلا مسئله پناهنده در ردیف 10 مسله مهم اجتماعی نبود، توجه مردم بدان جلب نشد.  تا آنجا که به تبلیغات احزاب هر دو بلوک هم برگردد در این دوره آنچه مورد بحث نبود و ننوشته توافق عمومی همگی  بود، سیاست سختگیرانه دولت دست راستی در عدم پذیرش پناهنده بود. اما با اعلام نتایج انتخابات و در توضیح روی کار آمدن این جریان راسیستی مسئله سیاست پناهنده پذیری راعامدا در صدر قرار دادند و عامل  موفقیت این جریان  قلم داد کردند. از طرف دیگر موفقیت حزب دست راستی ( مدراتها ) گفته می شود که این حزب  که خود را حزب نوین کارگری می نامند، چرخشش  به چپ نام می برند و میخواهند بگویند چپ مائیم و راسیست و حزب چپ سوئد یکی اند. کل  اینها بر میگردد به حمله های گسترده ای که این بلوک به رهبری این حزب در دوره چهار ساله دولت شان علیه مردم در سوئد انجام داده اند.  در این چهار سال کلیه امکانات اجتماعی از خدمات اجتماعي مختلف از  کمک به سالمندان، حق بیمه بیکاری، بیمه کسانی که بدلیل شرايط ناشي از  کار سخت به مریضی طویل مدت گرفتارند و دهها خدمات دیگر از مدارس و مهد کودکها را مورد حمله قرار دادند. قوانینی را تصویب نمودند که جامعه را با چند سال قبل از آن نمی توان باز شناخت در چنین شرایطی و با چنین حمله گسترده ای،  بلوک چپ و اتحادیه های کارگری که تحت تاثیر و رهبری حزب سوسیال موکرات است در سکوت مطلق بسر برده اند و با سکوت خود نتایج این انتخابات را از قبل فراهم کرده اند. حتی در مقایسه با دوران حاکمیت همین بلوک راست در سالهای 1990 حمله بلوک راست به مردم و دستاوردهای اجتماعی بی سابقه بود.  در شرایطی که همین اتحادیه های کارگری و حزب سوسیال دموکرات در  دوره  حاکمیت هیمن بلوک دست راستی  در 1990 اعتراض عمومی روز 10 اکتبر را در سطحی سراسری برای اعتراض به حمله  بلوک راست به معیشت مردم سازمان داد و حکومت آنها را در بحران قرار دادند . اما  در این دوره نه تنها مبتکر هیچ اعتراضی نبودند، بلکه در حمایت از اعتراضات خود بخودی  مردمی در محلهای کارگری مختلف نقش نداشتند. اعتراض گسترده بهیاران و کارکنان بیمارستانها در دوسال قبل نمونه برجسته آن است.
 
خارج از عوامل فوق یک مسله اساسی تر می تواند توضیح دهنده بحران کنونی  سوسیال دموکراسی و اتحادیه های رفرمیستی تابع آنها باشد. در سطح جهان زمينه هاي عروج راسیسم  و حضور احزاب راسیستی بر متن بحران اقتصادی جهان سرمایه داری و تيره و تار بودن افق نظم نوين و بیکاری در كشورهاي غربي و متروپل و حمله وسيع و همه جانبه به معيشت و زندگي شهروندان جامعه از طرف سرمايه دارها قابل توضیح است. اینها  از  حمله به دستاوردهای اجتماعی، همراه بیکاری و قطع کردن و پائین اوردن خدمات و بیمه های مختلف اجتماعی عملا طیف وسیعی از نیروی کار و خصوصا نیروی کار جوانان را در معرض بدترین شرایط قرار داده اند. این آن زمینه و دلیل واقعی عروج راست در جامعه است. در چنین حمله گسترده ای اتحادیه های کارگری عملا با شکاندن هزینه این بحران بر زندگی کارگران و مزدبگیران برای تخفیف بحران سرمایه کنار سیستم سرمایه ایستادند. در این دوره فقط سندیکاهای کوچک بودند که با شعار" ما حاضر نیستیم هزینه بحرانتان را بر زندگی مان  تحمیل کنیم" این شعار را بلند کردند. سیاست اتحادیه متال در  سوئد در رابطه با بحران کارخانه های ماشین سازی در پذیرش کاهش یک روز کاری کارگران برای بیش از یک سال و کاهش دستمزد یک روز  کارگران و برداشتن قراردادهای افزایش دستمزد و شریک شدن کارگران در سود کارخانه یکی از این اقدامات بود. این وضعیت عملا به جریانات راسیستی چون این حزب راسیستی سوئد امکان رشد داد. بحران و بن بست سوسیال دموکراسی را نه تنها در سوئد و در اپوزسیون بودن بلکه آنجا هم که احزاب این جنبش در حاکمیت هستند می توان دید. در کشورهای چون اسكانديناوي و یونان و و فرانسه حمله این احزاب به معیشت مردم و تظاهراتهای میلیونی مردم نمونه های  آن است.
 بحران سوسیال دموکراسی و اتحادیه های کارگری رفرمیستی تابع آنها همزمان با حمله گسترده بلوک راست و عروج احزاب فاشیستی در پارلمان سوئد، این سوال اساسی را پیش خواهد کشید که آیا جامعه حضور این جریان فاشیستی را تحمل خواهد کرد؟ آیا با تهدید حضور این جریان فاشیستی احزاب بلوک راست خواهند توانست حمله خود را به معیشت و خدمات اجتماعی شدت دهند؟ قطعا با عکس العملهای تا کنونی مردم همکاری  سوسیال دمکراتها و بلوک راست با حزب فاشیستی سوئد کار آسانی نخواهد بود. اما قرار دادن تهدید حضور اینها بر سر جامعه می تواند اهرم فشار راست برای حمله های بیشتر به مردم باشد. پايان دادن به حضور احزاب فاشیستی و حمله راست به معیشت مردم تنها با حضور سازمانیافته، جنبش كارگري، مزدبگيران جامعه و مردم و عروج حزب و جریانی رادیکال ممکن است.