برای دریافت نسخه کامل پی دی اف نشریه بروی عکس نشریه کلیک کنید

 
يادداشت سردبير٬ شماره ١٣٣ جنبش "محاربين"!
ستون آخر٬امان از دست کمونیست های افراطی
هراس جریانات راست پرو غربی از سرنگونی رژیم اسلامی؟در نقد تزهای داریوش همایون
ندای شام غریبان از میرحسین موسوی!
کودتا و ضد کودتا
نامه سرگشاده به حمید تقوایی ؛آیا هنوز هم موسوی و جناح "مغضوب حکومت"٬ "همراه مردم" و در "کنار مردم" اند؟
رژه بیانیه ها؛موسوی و پنج تن
پوپوليسم در فاز فكاهىدر حاشيه تظاهرات كميته هلند حككا!
 نامه ها٬ شماره ١٣٣
روز موعود فرا رسیده در باره رويدادهاى اخیر ایران و سخنان خاتمى
جنبش سرنگونی و افق انقلاب کارگری !
اجتماع کارگران عسلويه در اعتراض به اخراج
اخبارى در باره اعتراض و اعتصاب کارگران عسلويه؛پرداخت هشتاد درصدى دستمزدها
اعتراض کارگران پارس خودرو !
پرستاران کرمانشاه ! دستمزدهای پرداخت نشده ما چه شد؟
مردم٬ کارشان را تمام کنيد!
ایتکو پرس ایران خودرو؛حذف تعطیلات رسمی،اضافه کاری اجباری و سرباز خانه ای !
حکومت اسلامی نمیخوایم٬ نمیخوایم!تظاهرات ضد حکومتی در تهران ادامه دارد !
اعتصاب و اعتراض کارگران تولید گستر آسیا!علیه اخراج و بیکاری،علیه دستمزدهای معوق !
فعالیت های رسانه ای آذر ماجدی وگفتگو با تلویزیون جی ام تی وی

 

 


يادداشت سردبير٬ شماره ١٣٣ جنبش "محاربين"!


شاه سلطان سيد على خامنه اى برهنه است! اما خامنه اى٬ درست مثل خمينى٬ سمبل و چکيده نظام جمهورى اسلامى است و همواره تاريخ جوامع بشرى نشان داده که وقتى يال و کوپال ديکتاتور و شاه و سلطان و امپراطور ميريزد٬ قبل از آن ارکانهاى نظامى که بر فلاکت و زور و سبعيت و جنايت متکى است فرو ريخته است. با سرنگونى ديکتاتور و نظامش صرفا اين فروپاشى رسميت مى يابد. جنبش توده اى براى سرنگونى در فاصله دو ماه خود را بجائى رساند که نه فقط کل نظام اسلامى بلکه دنيا متوجه شد که کار جمهورى اسلامى تمام است. ژورناليستهائى که هر روز تحليلى مبنى بر پيشروى "انقلاب سبز" در روزنامه هاى مهم دنيا منتشر ميکردند٬ امروز جملگى با چشمان گرد شده و با قيافه اى دستپاچه اعتراف ميکنند که کار جمهورى اسلامى تمام است.

بار ديگر وحشت و ديپرسيون سياسى و زانوى غم به بغل گرفتن جنبش ملى- اسلامى را فرا گرفته است. وضعيت قرمز اعلام شد! شواليه هاى معمم و مکلاى اين جنبش هر کارى داشتند زمين گذاشتند و دسته جمعى در تقابل با انقلابيگرى مردم عاشوراى "ضد خشونت" راه انداخته اند. از يکطرف اوباش خامنه اى لايحه مى اورند که قاتلين حکومتى بتوانند در فاصله ۵ روز بجاى ٢٠ روز "محاربين" دستگير شده را اعدام کنند و از سوى ديگر اپوزيسيون "دگر انديش" آن در داخل و خارج عليه "خشونت انقلابى" مردم روضه ميخواند و بر سر و صورت خود ميکوبد. هر دويشان ميخواهند نظام را نجات دهند. بدون نظام اسلامى هيچکدامشان معنى ندارند. هر دويشان در سير رو به رشد راديکاليسم جنبش توده اى پايان جمهورى اسلامى را ميبينند. با راديکاليزه شدن اوضاع کل جنبش موسوم به اصلاح طلب هيچکاره ميشود٬ به همين دليل دسته جمعى به جنگ راديکاليسم آمده اند. يکى با "محارب٬ محارب" بساط اعدامهاى "قاطعانه" را پهن کرده است و ديگرى در دپارتمان تبليغات حکومت اعدام "قاطعانه" عليه "خشونت انقلابى" مردم بيانيه هاى پرشور مسالمت آميز صادر ميکند! اما اين درهم ريختگى سياسى صرفا انعکاسى از پوچ درآمدن سياست و استراتژى بقاى حکومت از هر سو نيست٬ اين در عين حال يک تجديد آرايش بورژوائى در تقابل با جنبش "محاربين" و "خطر" عروج چپ است. واقعيت اينست که عاشوراى "ضد خشونت" جنبش ملى – اسلامى بنزين به ارابه اعدام خامنه اى ميدهد. اين جماعت بطور واقعى دارند سياست خامنه اى مبنى بر "مرزبندى با ضد انقلاب" را عملى ميکنند. اختلافات خانوادگى اصلاح طلبان حکومتى و هوادارانشان با خامنه ايها  و شريعتمداريها هرچه باشد٬ دراين اصل استراتژيک که بايد در مقابل سياست "ضد نظام" ايستاد عميقا شريک اند.

اما اين "محاربين" و "واجب القتل ها" چه کسانى هستند؟ مانند هميشه نام مارکسيستها و "ضد انقلاب" در صدر ليست قرار دارند. اما "محاربين" در واقع همان ميليونها مردمى اند که اين بساط را نميخواهند. کارگران گرسنه و بخون کشيده شده٬ زنان سرکوب شده و مورد تجاوز قرار گرفته٬ نسل جديدى که عليه دين و اسلام شوريده است٬ جامعه اى به وسعت ايران جنبش "محاربين" است. جنبشى که هم اکنون معلوم شده هرچه خواستند بر زبانش بياندازند و هر هويت کاذب و اسلامى که تلاش داشتند برايش بتراشند٬ فايده نداشته و لذا امروز با همان نام واقعى اش برسميت شناخته ميشود. حقيقت هم اينست که اين مردم عليه کل اين دم و دستگاه و قوانين و ارکان خونين اش هستند. اين جنبشى است که قدرت زمينى خدا و سرمايه را نميخواهد و عليه آن شوريده است. اين مردم مفتخرند که عليه اسلام و حکومتش شورش کرده اند. اين مردم مفتخرند و با صداى بلند اعلام ميکنند که آمده اند که به اين دوران وحشت پايان دهند. اين مردم در اتمسفر چوبه دار و تهديد و دست و پا بريدن و زندان و تجاوز زندگى کرده اند و تحمل شان تمام شده است. به اين معنا اين جنبش "محاربين" است. اين نام در ايندوران و در تقابل با يک حکومت مذهبى نامى واقعى است. واقعى است از اينرو که حکومت خدا و دستگاه دين و مرکز قدرت امپراطورى اسلامى مورد هجوم قرار گرفته است. "محاربين" نام اسلاميزه شده موج برگشت  ضد اسلامى و ضد ديکتاتورى و ضد حاکميت سرمايه است.

در کنار سياست برپائى چوبه هاى دار و ميدانهاى تيرباران براى مخالفين حکومت٬ دشنه ها براى کسانى که در درون نظام تمکين نکنند تيز شده است. در يک کلام خامنه اى و جمهورى اسلامى ميخواهد با کشتار سرپا بماند. ميخواهند بار ديگر با کودتائى خونين عليه مردم نظامشان را از خطر سرنگونى برهانند. آيا موفق ميشوند؟ آيا ميتوانند اين نسل را هم با کشتارى عظيم شکست دهند؟ آيا اصولا چنين فرصتى دارند؟ خامنه اى و مباشرانش وارد بازى با برگ آخر شده اند. آنها براى دفع سونامى راديکاليسم راهى جز قتل عام و زبانى جز سرکوب نميشناسند. تا همين امروز نيز براساس همين سياست سرپا مانده اند. خامنه اى ها ذره اى توهم ندارند که سازش با اين مردم دودمانشان را به باد ميدهد. خامنه اى ها در عين حال ميدانند که فقط با تهديد ميزنيم و ميکشيم کسى نميترسد. در همين شش ماه به اندازه کافى زده اند و کشته اند اما پاسخ نداده است. اگر نسخه سرکوب و "شدت عمل" پاسخگو بود امروز با اين بحران کشنده روبرو نبودند. اما راهى ندارند. در بن بست کامل و در ضعيفترين و فلج کننده ترين موقعيت تاريخ حکومتشان گير افتاده اند. در لبه پرتگاه سقوط راههاى زيادى برويشان باز نيست.

خيل اپوزيسيون "ضد خشونت" نيز در سرنگونى خامنه اى و نظام اسلامى پايان عمر خود را ميبيند. با بزير کشيده شدن جمهورى اسلامى داستان جنبش ارتجاعى و کپک زده اصلاح نظام و اجراى قانون اساسى تمام ميشود. اين "دلسوزان نظام" ميدانند که سياست قتل عام مخالفين نه فقط به سکوت گورستانى منجر نخواهد شد بلکه کوه آتشفشان راديکاليسم فوران خواهد کرد و همه چيز را با خود خواهد بود. اين جماعت ميدانند که همه حکومتهاى نظامى همين راه را رفته اند و البته در اولين گامها سقوط کرده اند. اين جماعت خوب ميدانند که وقتى جرم شرکت کردن در تظاهرات اعدام باشد٬ مردم ديگر صرفا در تظاهرات شرکت نميکنند٬ بلکه براى درهم کوبيدن حکومت اسلامى اعدام اسلحه بدست ميگيرند. ميدانند راديکاليسم "محاربين" به بستر اصلى سياست تبديل ميشود و پرونده اسلام سياسى در ايران را ميبندد. واقعيت اينست که دکان ورشکسته "خشونت خشونت" عليه راديکاليسم و انقلابيگرى جنبش توده اى٬ در حقيقت به عزادارى شکست و پايان جنبش اصلاح حکومت نشسته است. پرچمهاى سياه عزادارى اسلامى بر خيمه هاى "سبز اسلامى" قابل روئيت است. يک مشخصه ايندوره منفجر شدن جنبش اصلاح حکومت است. بن بست و تلاشى جنبش اصلاح حکومت نتيجه بن بست و تلاشى جمهورى اسلامى است. 

بار ديگر واقعيات اجتماعى جامعه ايران به هر ذهنيت متحجرى فهماند که مردم جمهورى اسلامى را نميخواهند. حقانيت کسانى که سالها گفتند اين حکومت اصلاح نميشود و اگر هم بشود بدرد مردم نميخورد و بايد آن را سرنگون کرد و مردم ناچارند همين راه را بروند بيش از هر زمانى اثبات شد. حقانيت ديدگاه کمونيسم کارگرى راجع به سير اوضاع سياسى در تقابل با مجموعه ديدگاههائى که به پروسه تغيير تدريجى حکومت از درون قائل بودند قويا اثبات شد. بار ديگر جنبش ملى اسلامى دچار سکته قلبى تاکتيکى و استراتژيکى شده است. روز ۶ دى روز بستن پرونده جمهورى اسلامى و موئتلفين اپوزيسيونى اش بود.  جنبش "محاربين"٬ اين زلزله ٩ ريشترى٬ که با نام راديکاليسم تحت تعقيب است٬ براى اپوزيسيون اهل تساهل و کل اردوى دست راستى کابوس وحشتناکى بود.

اما جنبش "محاربين" هميشه ممنوع بوده اند و هميشه قتل عام شدند. از زمانى که موسوى ها در صدر امورد بودند تا امروز با "زبان امنيتى" با "محاربين و ضد انقلاب" سخن گفته شده است. اينها همه قديمى و رنگ و رو رفته و شکست خورده اند. نکته جديد اينست که حکومتى که با کودتاى عظيم عليه مخالفين سياسى و "محاربين" سرکار آمد امروز توسط همان جنبش بخون کشيده شده در دوره اى جديد و با مختصاتى جديد و در ابعادى وسيع تر عليه حکومت اسلامى قد برافراشته است. جنبش "محاربين" براى نفى حکومت قتل و جنايت و اعدام و فقر و فلاکت بميدان آمده است. بدون ترديد آينده از آن اين جنبش و راديکاليسم اجتماعى اش است. حقيقت پايان جمهورى اسلامى امروز به فرض عمومى دنيا تبديل شده است. اين اجتماعى ترين حقيقت سياسى آن جامعه است. جمهورى اسلامى رفتنى است. *

۶ ژانويه ٢٠١٠ 

 

 

 

 




ستون آخر٬امان از دست کمونیست های افراطی


کمونیسم کارگری همواره با افتخار اعلام کرده است که رادیکالیسم افراطی را نمایندگی میکند. زیرا رادیکالیسم افراطی خواست های عمیق و پایه ای مردم آزادیخواه، کارگران و زحمتکشان جامعه را بیان و تامین میکند. رهایی انسان، برابری واقعی و اجتماعی تنها در صورت یک تحول زیر و رو کننده سیاسی – اجتماعی و اقتصادی قابل تحقق و امکانپذیر است. این یک حقیقت انکار ناپذیر است و کمونیستها از پنهان حقیقت شرم دارند .

ما همواره این حقیقت را به مردم صریح و آشکار اعلام کرده ایم. هیچگاه اهداف و نیت های خویش را از مردم پنهان نکرده ایم. همواره کوشیده ایم تا دروغ و فریب نه تنها نظام جنایتکار حاکم، بلکه کلیه جریانات سیاسی و جنبش های اجتماعی مدافع ارتجاع سرمایه داری را افشاء کنیم. تلاش کرده ایم که موانع و نقطه سازش هایی که این جریانات در مقابل مبارزات مردم برای آزادی، برابری و رفاه قرار میدهند، کنار بزنیم و مسیر مبارزه نهایی را ترسیم کنیم. این وظیفه و رسالت ما است .

این خصلت ما بشدت باعث دردسر جریانات ملی – اسلامی شده و فغانشان بلند شده است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری، همانگونه که سیاست، سنت و روش کمونیسم کارگری منصور حکمت بوده است، طی هفت ماه گذشته یک لحظه جنبش های ارتجاعی ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب و جریانات چپی که تحت نام کمونیسم سیاست های ارتجاعی و سازشکارانه را دنبال میکنند، راحت نگذاشته است. هر ترفند و نیرنگ و تحرک مذبوحانه و هر حرکت سازشکارانه آنها را افشاء کرده و کوشیده است که خیزش مردم را در مسیر سرنگونی تمام و کمال جمهوری اسلامی و برای ساختن یک جامعه آزاد، برابر و مرفه بجلو براند. این سیاست منسجم و پیگیر انقلابی و کمونیستی ما بالاخره صدای اعوان و انصار سران سبز اسلامی، اصلاح طلبان حکومتی را درآورده است .

نوشته ای در سایت "گویا" تحت نام "آسیب شناسی جنبش سبز و نقش افراطیون در اپوزیسیون برونمرزی" به قلم عبدالستار دوشوکی به داد و فغان علیه  "کمونیست های افراطی" اختصاص دارد. مینویسد: "در روز ٢٢ خرداد دفتر تاریخ سیاسی ایران ورقی دیگر خورد و فصل کاملا ً جدیدی از مبارزات مردم ایران بر علیه استبداد مطلقه و خودکامه آغاز شد. اما متاسفانه برای عده قلیلی از نیروهای متعصب و جزم اندیش نظیر ... بعضی از کمونیست های افراطی اروپا نشین در بر روی همان پاشنه قدیمی می گردد و در بصیرت سیاسی اینان بجز سیاه و سفید هیچ رنگ دیگری وجود ندارد. این گروههای کوچک اما جنجالی و یا شخصیت های منفعل پرهیاهو بجای حمایت از مبارزه ضد استبدادی مردم ایران؛ نوک پیکان حملات خود را متوجه گذشته ِ موسوی و کروبی کرده اند آنهم در زمانی که این دو متهورانه در کنار مردم بر علیه استبداد سیاه ایستاده اند."  این لب کلام و فغان  این نویسنده ملی – اسلامی است. از نقد های ما نسبت به جنبش ملی – اسلامی و سران سبز اسلامی به خشم آمده است .

بنظر میرسد که افشاگری سریع و موثر ما از بیانیه  موسوی حکم آن "کاه آخر" را داشته است. در این مورد مینویسد: "نهایتا، در این مرحله آغازین جنبش، مواضع مقطعی شخصیت های بارز جنبش و بعنوان یک نمونه مشخص، اعلامیه اخیر آقای موسوی و پنج پیشنهاد مشخص وی، را باید در چارچوب پرهیز از رادیکالیسم افراطی و خشونت طلبی نظامیان حاکم از یک سو و رشد تکاملی طرح علنی مطالبات و روند مسالمت آمیز جنبش از سوی دیگر، مورد بررسی و تامل قرار داد و نه در زیر زره بین "حداکثر خواهی" ارزیابی نهایی که لازمه مراحل پایانی جنبش می باشد ."

او از اینکه ما سران جنبش سبز اسلامی را افشاء میکنیم، اهداف و نیات حال و آینده شان و جنایات و سابقه ننگین گذشته شان را برملا میکنیم از ما عصبانی است. از اینکه ماهیت جدال دو جناح نظام را نشان میدهیم و میکوشیم مبارزات مردم در چنبره جدال دو جناح محبوس نشود، خشمگین است. و در این خشم و عصبانیت کل جنبش ملی – اسلامی و تمام جریاناتی که نوک تیز نقد و افشاگری ما شامل حالشان شده است سهیم هستند .

توصیف ما بعنوان "گروههای کوچک اما جنجالی و یا شخصیت های منفعل پرهیاهو" نیز یک مکانیسم دفاعی این جریانات است. زیرا اگر خود به این توصیف ذره ای اعتقاد داشتند، به خود زحمت نوشتن علیه ما و باصطلاح افشاگری علیه ما نمیدادند. اتفاقا تاثیر و برد نقدها و افشاء گری های ما در این دوره خطیر و مهم را بعینه دیده و لمس کرده اند و با هدف خنثی کردن آن دست به قلم برده اند تا شاید با توصیف ما بعنوان "کــهــنــه ای که بوی دشمنی و نفرت و خرافه پرستی و تعصب و مطلق اندیشی می دهد" مردم را از ما دور کنند. غافل از اینکه اگر این صحبت ها و ترفند ها موثر بود اکنون در بر "پاشنه" مورد خواست ایشان میچرخید و دلیلی نداشت که علیه ما نیرو بسیج کند .

در پایان نوشته است: "ما" به این نسل بدهکاریم، و آنها حق دارند خود را از دست "ما" خلاص کنند." ما نیز به ایشان همین تاکید را داریم. نسل جوان آزادیخواه و برابری طلب ایران، نسلی که خواهان خلاصی از جمهوری اسلامی، دیکتاتوری مذهبی، فقر و فلاکت، تبعیض و استثمار، زن ستیزی و آپارتاید جنسی است، بمیدان آمده است تا این نظام را با تمام ستون های ارتجاع پوسیده و اقمار عقب مانده ملی – اسلامی و شرق زده به زیر کشد و قطعا خود را از دست "شما" خلاص خواهد کرد . *

برای نقد بیانیه اخیر موسوی به ویدئو بلاگ زیر رجوع کنید: موسوی و بیانیه عجز برای نجات جمهوری اسلامی http://www.youtube.com/watch?v=p84M-aLx_ek

 

 

 

 




هراس جریانات راست پرو غربی از سرنگونی رژیم اسلامی؟در نقد تزهای داریوش همایون


چرا گسترش اعتراضات توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی منجر به گسترش هراس و اضطراب جریانات راست پرو غربی از سرنگونی رژیم اسلامی میشود؟ چرا این جریانات با خیزش توده های مردم و اعمال قدرت توده ای خود به صرافت "حفظ نظام یک گزینه در شرایط کنونی است"٬ افتاده اند؟ چرا اعلام میکنند که "هر توهمی را می باید به دور افکند" و نتیجه میگیرند که "ادامه وضع کنونی هیچ برنده ای نخواهند داشت"؟ چرا به سرانجام رسیدن جنبش سرنگونی توده های مردم از زاویه این جریانات "برنده ای" نخواهد داشت؟ کدام "توهمات" را این جریانات میخواهند به دور بیفکنند؟ این "معما" را چگونه میتوان توضیح داد؟ برای بررسی باید از گفته ها و تزهای داریوش همایون با "تلاش آنلاین" آغاز کرد. میگوید :

"سران حکومت دیر یا زود با این گزینش روبرو خواهند بود یا همین گونه که هستند خود و رژیم و کشور را به پرتگاه بیندازند و یا با دادن امتیازاتی به مردم٬ که هنوز میتوانند خود را کنترل کنند و راه حل مسالمت آمیز تدریجی را بپذیرند٬ بن بست خطرناک کنونی را برطرف سازند. هر توهمی را می باید به دور افکند. ادامه وضع کنونی هیچ برنده ای نخواهند داشت. ایران سی سال پیش می توانست چنان انقلابی را تاب آورد. امروز هم آسیب پذیری بیشتر شده است هم قدرت ویرانگری." ... "اما سرنگون کردن این رژیم نه آسان و نه ارزان است و مردم این را میدانند. در خود رژیم هم میدانند. مردم این خردمندی را دارند که برای جلوگیری از آسیب های بیشتر به دگرگونی های گام به گام تن در دهند. مقامات حکومتی نیز می باید این خردمندی را پیدا کنند که با خشونت٬ هر اندازه باشد٬ نمی توانند در برابر این سیل دشمنی و تنفر بایستند. سرنگونی رژیم آسان و ارزان نیست: برای سران و عوامل حکومت نیز گران تمام خواهد شد ."

اما پیش از پاسخ به سئوالات مطرح شده در بالا باید به نکات متعدد و مهمی در این گفته ها توجه کرد.
 
١ - یکی از تزهای مندرج در این گفتگو معادل قرار دادن سرنگونی رژیم اسلامی با قرار گرفتن کشور در لبه پرتگاه است. این یکی از مهمترین ابزار و اهرم این جریانات دست راستی در حقنه کردن سازش و بند و بست به اعتراضات توده های مردم در شرایط کنونی و جلوگیری از گسترش جنبش سرنگونی طلبانه در جامعه است. در شرایطی که اعتراضات توده ای ابعاد خیره کننده ای بخود گرفته است٬ سرنگونی رژیم اسلامی به یک واقعیت انکار ناپذیر و در دستور روز جامعه قرار گرفته است٬ این جریانات "توهمات" سرنگونی طلبانه خود را به "دوری" انداخته و در هراس از سرنگونی رژیم اسلامی به مقابله آشکار با جنبش توده های مردم برخاسته اند. و این گوشه ای دیگر از همان سیاست "حفظ نظام در شرایط کنونی" از جانب این جریانات است .

بعلاوه این یک سیاست تبلیغاتی کهنه و قدیمی بورژوازی در مقابله با خیزش توده های مردم ستمدیده و به پا خواسته است. در کنار ابزار مستقیم سرکوب باید چشم انداز پیروزی را در اذهان توده های مردم تیره و تار کرد. باید سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی را با قرار گرفتن "کشور" در "لبه پرتگاه" مترادف قرار داد تا پیشروی این جنبش را سد کرد٬ تا شاید بتوان مردم را به تغییرات اندک و ناچیز راضی کرد٬ تا شاید بتوان اراده توده های بپاخواسته را کنترل و مهار کرد. و این یک تخصص جریانات راست و ارتجاعی است .

آیا این تز ذره ای از واقعیت آتی جامعه را بیان میکند؟ مسلما هر مبارزه سرنوشت سازی دارای پیچ و خم ها و پیچیدگی های تعیین کننده ای است. اما برعکس اگر به واقعیتی باید اشاره کرد این است که اتفاقا حفظ و بقای رژیم اسلامی در هر شکل و قامتی و نه سرنگونی انقلابی آن عاملی در جهت قرار دادن جامعه در "لبه" نابودی است. ادامه سلطه و حاکمیت رژیم اسلامی یعنی نابودی عمومی زندگی اکثریت عظیم جامعه. جلوگیری این پروسه نابودی دقیقا مستلزم تسریع سرنگونی همه جانبه و تمام و کمال رژیم اسلامی و تمامی ارکان حاکمیت ارتجاعی آن است. مسلما سرنگونی رژیم اسلامی مبارزه ای پر مخاطره و در عین حال دورانساز است. آیا راه حل دیگری هم بجز سرنگونی قهرآمیز رژیم اسلامی موجود است؟ آیا هیچ مبارزه تاریخی دیگری را میتوان سراغ کرد که بدون یک تحول عظیم اجتماعی به سرانجام رسیده باشد؟  آیا قابل تصور است که رژیم آدمکشان اسلامی تسلیم رای و اراده و خواست توده های مردم بدون توسل به یک مبارزه عمومی و عمدتا قهرآمیز شوند؟ خام خیالی را مسلما حد ومحدودیتی است. اما این تزها را نمیتوان در این مجموعه قرار داد. چه کسی است که نداند که هیچ راه دیگری در مقابل جامعه نیست. برای پایان دادن به کابوس سی ساله حاکمیت رژیم اسلامی مطلوب ترین راه سازماندهی یک انقلاب عظیم کارگری علیه حاکمیت اسلامی و سرمایه داری حاکم است .

۲ - یک تز دیگر مستتر در این گفتگوها توصیه عقب نشینی به جناح حاکم و دادن "امتیازاتی به مردم" بمنظور اینکه "هنوز" بتوانند "خود را کنترل کنند". این تزی است که تمام جریانات سبز حکومتی سیاست و استراتژی ارتجاعی خود را بر آن استوار کرده اند. اعمال فشار بر رژیم٬ امتیاز گیری از آن و در عین حال تضمین حفظ ارکان حاکمیت و موقعیت جناح حاکم رژیم اسلامی. در این شرایط آن جنبه که حائز اهمیت است٬ حفظ ارکان و موقعیت جناح حاکم است. "امتیازاتی به مردم" قرار نیست گوشه ای از درمان دردهای بیشمار جامعه و یا پاسخی به فقر و فلاکت و بی حقوقی و نابرابری و استبداد و حاکمیت مذهبی و استثمار وحشیانه در جامعه باشد. در شرایط انقلابی تلاش برای اصلاح رژیمی که مورد تعرض توده های مردم است یک اقدام و سیاست ارتجاعی است. این سیاست برعکس ابزاری برای ساکت کردن و خفه کردن اعتراضات جامعه است. جناح راست و حاکم رژیم اسلامی را نصیحت میکنند که بیش از این "کله خری" به خرج ندهد. عقب نشینی را بپذیرند٬ "صدای انقلاب مردم"٬ را بشنوند٬ به فکر "خود و کشور" باشند. واقعیت این است که این وعده های ارتجاعی نه جناح حاکم رژیم اسلامی را قانع میکند و نه میتواند این جریانات را از "خطر سرنگونی انقلابی" جامعه نجات دهد. رژیم اسلامی بهتر میداند که یک روز بقای خود را مدیون سرکوب مستقیم و همه جانبه است. میدانند که با اعدام و سرکوب و شکنجه و زندان و سنگسار تا به اینجا رسیده اند. میدانند که راه دیگری ندارند. رژیم اسلامی شاید روزی که سرنگونی آن به روز شمار افتاده باشد به چنین حربه ای هم متوسل خواهد شد٬ اما آن زمان هم میدانند که این راه بقاء شان نیست. و اگر بدان متوسل شوند برای این است که به هر خس و خاشاکی برای بقاء متوسل خواهند شد. چنین روزی بعد از توسل به وحشیانه ترین سرکوبها در جامعه خواهد بود. اتفاقا بمنظور جلوگیری از کشتار و سرکوب بیشتر مردم می بایست هر چه سریعتر کار این هیولای اسلامی را تمام کرد .

این جریانات در عین حال  دارند ظرفیتهای ارتجاعی و ضد انقلابی خود را به نمایش میگذارند. دارند به جناح حاکم رژیم اسلامی اعلام میکنند که تکه استخوانی به طرف ما پرتاب کنید٬ ما شیرجه خواهیم زد. برای حفظ حاکمیت گامهای بلندی برخواهیم داشت .

۳ - "بن بست خطرناک کنونی" تز دیگر مطرح شده در این گفتگوی داریوش همایون است. نیاز به تعمق زیادی نیست. بن بست بیان واقعیت کنونی رژیم اسلامی است. مدتها است که رژیم اسلامی در بن بست لاعلاجی قرار گرفته است. بن بست اقتصادی٬ سیاسی و فرهنگی جوانب متعدد این بن بست است. راه چاره و درمانی برای نجات در مقابل رژیم اسلامی نیست. به لحاظ اقتصادی یک پروژه ورشکسته است. به لحاظ سیاسی با خیزش عظیم توده های مردم مواجه شده است. به لحاظ فرهنگی تمامی "مقدسات" اسلامی اش زیر ضرب نسل بپاخواسته قرار گرفته است. از این رو رفتنی است. این حکم اقتصاد است. این حکم سیاست و فرهنگ جامعه است. کلا الگو و مدل حکومتی اسلام سیاسی شکست خورده است .

اما چرا "بن بست خطرناک"؟ "خطر" این بن بست برای چه جریانات و نیروهایی است؟ اگر نیرویی در کنار و بغل عبای جریانات اسلامی حاکم باشد٬ مسلما باید نگران این وضعیت و بن بست باشد٬ چرا که بدون تردید بزیر کشیده خواهند شد. و این جریان با این تزها٬ در تلاش برای کنار گذاشتن هر گونه "توهمی" در صفوف جنبش خود٬ عملا خود را در چنین جایگاهی قرار داده اند و تنها یک نتیجه میتوان گرفت: باید هر گونه تلاش این جریانات برای قرار دادن ایستگاههای سازش و توقف توده های مردم را با قدرت در هم شکست .

۴ - "ادامه وضع کنونی هیچ برنده ای نخواهد داشت": تز دیگر داریوش همایون است. مسلما در میان جناحهای حاکم هیچ برنده ای وجود نخواهد داشت. ما مدتهاست که اعلام کرده ایم٬ هیچ جناح رژیم برنده این مبارزات نخواهد بود. آنها بازندگان اصلی این جدال اند. کلیت جناحهای رژیم سرنگونی خواهند شد. هدف این مبارزات سرنگونی تمامی رژیم اسلامی و پایان دادن به این کابوس سی ساله است. اما بر خلاف تلاش داریوش همایون٬ مردم با سرنگونی رژیم اسلامی میتوانند و باید برنده این "وضعیت" باشند. سرنگونی رژیم اسلامی پیش شرط تعیین کننده هر بهبودی در زندگی توده های مردم است. هر درجه آزادی٬ هر درجه از برابری و پایان دادن به موقعیت فرودست زن در جامعه٬ ذره ای بهبود در زندگی میلیونها توده مردم ستمدیده در گرو سرنگونی رژیم اسلامی است. مردم "بیمار" نیستند. جامعه هم "تیمارستان" نیست. قرار گرفتن سرنگونی رژیم اسلامی در دستور روز جامعه یک ضرورت دستیابی به زندگی آزاد و برابر ومرفه است .

۵ - "سرنگونی رژیم نه آسان است و نه ارزان"٬ یک تز دیگر این گفتگو است. در نگاه اول این تز واقعیتی را بیان میکند. رژیم اسلامی نشان داده است که حیوان درنده و قهاری است. به زبان خوش در مقابل اعتراضات مردم کوتاه نخواهد آمد و به کناری نخواهد رفت. این سرنگونی مسلما "ارزان" هم نخواهد بود. تا همینجا مردم صدمات و لطمات بسیاری را متحمل شده اند. تاریخ سی ساله این حکومت سرشار از جنایت و کشتار و اعدام و سنگسار است. کشتار و اعدام بیش از صد هزار تن از شریفترین انسانهای این جامعه. کشتار مردم و جوانان معترض در اعتراضات کنونی تنها گوشه کوچکی از جنایات رژیم اسلامی است. اما هدف از این تزها کدام است؟ آیا صرفا بیان حقیقتی در مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی است؟ آیا تلاشی برای روشن کردن مخاطرات پروسه سرنگونی رژیم اسلامی و کسب آمادگی لازم بمنظور کم کردن هزینه این اقدام تاریخی است؟ کدامیک؟ پاسخ به هر دو سئوال منفی است. هدف این جریان از تاکید بر این واقعیتها ایجاد هراس و امکان ناپذیر جلوه دادن سرنگونی رژیم اسلامی و برجسته کردن مخاطرات سرنگونی رژیم اسلامی است .

واقعیت این است که مردم میدانند با چه رژیم جنایتکاری روبرو هستند. سی سال تحت حاکمیت این اوباش آدمکش زندگی کرده اند. سی سال در اشکال مختلف علیه آن مبارزه کرده اند. امروز در ابعاد میلیونی برای بزیر کشیدن آن به میدان آمده اند. سرنگونی رژیم اسلامی شاید امر "آسان و ارزانی" نباشد٬ اما واقعیتی است که توده های مردم و ما در دستور خود قرار داده ایم. یک امر ضروری و حیاتی است. ما تشبثات جریانات راست ارتجاعی را در این چهارچوب خنثی بی اثر خواهیم کرد. این تحرکات بدون تردید با تمسخر توده های مردم بپاخواسته روبرو خواهد شد .

۶ - "خردمندی مردم و تز تغییرات گام به گام"٬ یک پایه دیگر تزهای داریوش همایون است. هدف تزهای ارائه شده و راه حل این جریان در مقابله با جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم است. خطاب به مردم است. همه آنچه در پیش گفته شده باید به این منجر شود که مردم دست از مبارزه انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی بکشند. تز "تغییرات گام به گام" یک تز ارتجاعی و کهنه دوم خردادی است. در زمان خاتمی شکست خورد. مساله این تز سرعت تغییرات نیست٬ هدف و جهت تغییرات است. اینها میدانند که تسلیم کردن مردم به این تزها ایجاد سدی در مبارزه انقلابی در جامعه است. تلاشی برای به خانه فرستادن مردم است. هدف جلوگیری از روی آوری مردم به قیام و مبارزه قهرآمیز برای فرود آوردن ضربه نهایی بر پیکر رژیم اسلامی است. هدف حفظ بنیادهای نظام طبقاتی حاکم است.
 
مطلب را باید با پاسخ به سئوالات مطرح شده در ابتدای این یادداشت به پایان برد. چرا گسترش جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم این جریانات راست پرو غربی را به هراس انداخته است؟ واقعیت این است که هر پروسه انقلابی این جریانات را حاشیه ای و ایزوله خواهد کرد. این جریانات شانس و اقبالی در حقنه کردن سیاستهای راست خود به توده های جامعه نخواهند داشت. میدانند که پروسه انقلابی شانس کمونیسم و طبقه کارگر برای قدرت گیری و در هم شکستن ماشین دولتی و بنیادهای نظام سرمایه داری را افزایش خواهد داد. اینها جریانی هستند که در پس یک تعرض انقلابی به زیر کشیده شده اند. هرگز با آتش بازی نخواهند کرد. بعلاوه جریانی هستند که حاضرند دست به هر کاری بزنند تا جامعه به دست کارگر و کمونیسم نیفتند. آزاد و برابر و مرفه نشود. حفظ بنیادهای نظام سرمایه داری٬ حفظ ارکان حاکمیت طبقاتی٬ حفظ مناسبات استثمارگرایانه٬ یک هدف این جریانات است. از این روست که "توهمات" خود را به دور می اندازند و هر چه عریانتر سیاست های ارتجاعی و ضد مردمی خود را به نمایش میگذارند.

نقد این جریانات٬ کنار زدن موانع و سدهایی که این جریانات درمقابل جامعه قرار میدهند یک وظیفه دائمی ماست. * 

 

 


 




ندای شام غریبان از میرحسین موسوی!


شام غریبان و نوحه خوانیها از سرغریبی و بی کسی ″نهضت حسین″ سنتاً سه روز بعد از عاشورا انجام میشود. وضیعت حاضر و بیانیه اخیر موسوی مصداق شام غریبان سیاسی سران اصلاح طلب حکومتی است. هیچ جنبشی با عزاداری پیروز نمیشود. عزاداری مرثیه خواندن برای قبول شکست است.

این مکانیسم و عملکرد معتبرحکومتها و متد شیعه گری در اسلام سیاسی است که در شکل امروزه و در قرن بیست و یکم، نیات وعملکرد سیاسی  یک رهبر″عاقبت اندیش″ دم و دستگاه اصلاح طلبی جمهوری اسلامی را رقم میزند. چه کسی تصویر ″عزاداران″ را از آن مردمی که رسانه های خبری دنیا را فتح کردند در ذهنش دارد؟ مردم روز عاشورا عزادار نبودند و نه حتی پلوخورهای جمهوری اسلامی که به وحشتی عظیم مبتلا شدند. منتها روزی که برای شکست سنگینشان عزاداری کنند هنوز در پیش است. برای موسوی و حجج اسلام خاتمی و کروبی روز عاشورا روز شهادت سیاسی سبز بود. آنها واقعاً عزادارند و دوست دارند عزایشان را به مردم تعمیم بدهند. اینکارغیر ممکن است. مردم برای جانباختگانشان بزرگداشت میگیرند، عزاداری نمیکنند. مردم به رسومات مذهبی تف کرده اند. رادیکالیسم سرنگونی طلب موجود در منویات واقعی مبارزۀ مردم در مهمترین روز خودنمایی سالیانۀ مظاهر اسلامی در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران تثبیت و جنبش مردم به مهر سرنگونی ممهورشد. یک دنیا فرق سیاسی و البته فرهنگی- اسلامی بین عزاداری و بزرگداشت است. به اندازۀ تحجر و تمدن فرق بینشان است. مردم برای از دست دادن عزیزانشان متأثر میشوند ولی عزاداری نمیکنند.

مردم مدتهاست که درصدد محاکمۀ جنایتکاران جمهوری اسلامی هستند. در کلیه شروط و مواردی که میرحسین موسوی برشمرد هیچگونه خبر و اثری از این موضوع مهم نیست.  مردم نیت سرنگونی حکومت را تمام و کمال و مخصوصاً در روز عاشورای جمهوری اسلامی یعنی در مقدسترین روز از سالش به دنیا اعلام کردند. مطبوعات صاحب نام سرمایه داری غرب در مقابل قطعیت یافتن سقوط جمهوری اسلامی سر تعظیم فرود آوردند.

جنبش مردم بر حسب ماهیت سرنگونی طلبانه اش که درهیاهوی سبز از چشم بسیاری پنهان مانده بود آنچنان رادیکال شد و به اندازه ای جامعه را قطبی و ارکان اعمال قدرت سیاسی حکومت را شکننده کرد که امکان هرگونه توافق دو جناح بر اساس مفاد وشرایطی که موسوی و دوستانش پیشنهاد میکنند را بیش از پیش منتفی نمود. حصول هر گونه توافقی میان دوجناح متخاصم جمهوری اسلامی که منجر به تغییر رفتار حکومت و شل دادن اهرمهای آماده باش داده شده برای سرکوب مردم شود اتفاقی غیر ممکن است. هرچند که ارکان و اهرمهای سرکوب جمهوری اسلامی دچار تزلزل شدیدی شده است. ترس براندامش موج میزند و بشدت آسیب پذیر است. استعفاء و فرار از ارگانهای سرکوب حکومتی در حال قوت گرفتن است. آشکار شدن بیش از پیش ماهیت سرنگونی طلبانه جنبش مردم در روزعاشورای جمهوری اسلامی، شیپورعدم امکان ایجاد تغییر و تعدیل به درجات اندک و محسوسی در ارکان سیاسی موجود آن را به صدا درآورد وغیرقابل اجرا اعلام نمود. هیچ مکان و زمین سفتی برای سازش دوجناح وجود ندارد. اگرتأمین شرایطی برای سازش الزامی باشد، موسوی و اصلاح طلب حکومتی نیست که آن شرایط را تعیین میکند. این جناح حاکم است که دیگر حتی اعلام بن بست سیاست اصلاح طلبی از جانب اصلاح طلبها برایش کار مهمی صورت نمیدهد. مشکل واقعی جمهوری اسلامی این است که بجز تسلیم محض″اغتشاگران سرنگونی طلب″ ظرفیت پذیرش شرط دیگری را ندارد. 

ملی- اسلامی ها از جمله کلیه سبزهای پیرامونی از بابت اتفاقات روزعاشور شوکه شدند. گروهی از دستپاچگی برانداز شدند. گروهی هاج و واج ماندند که حالا چه سازی بزنند خوشتر است. برخیشان هم که زیردست و پا ماندند هنوز با سماجت تمام ″خشونت مردم″ را تقبیح میکردند تا اینکه بیانیه موسوی به دادشان رسید. حالا همگیشان یک چیز واحد پیدا کردند که بگذارند سرشان و چند روزی حلوا حلوایش کنند. توده ایها با ضجه و التماس مردم را از وحشیگریهای آتی جمهوری اسلامی میترسانند. درحقیقت دارند ترس خودشان را از بابت به پایان رسیدن عمر سیاسیشان وعاطل و باطل شدن خدمات ذیقیمتشان در کمک به تداوم چندین و چند ساله بخشیدن ِ سلطۀ حکومت جهل و فقر به نمایش میگذارند.

جمعیتهایی را که قدرت حاکم به خیابان میکشد فوق العاده باسماتی و شکننده اند. بخش وسیعی از جمهوری اسلامی برای اعلام و یا بطور دوفاکتو برقرار نمودن حکومت نظامی دودل و پریشان حال است. میترسد، احتمال شکست خوردنش بسیار بالاست و درعین حال چاره دیگری هم ندارد. در تهران و سایر شهرهای بزرگ  ایران باید مترصد ورود تانکها و ادوات مؤثرتر سرکوب به خیابانها بود. قبول ندارید از حسین شریعتمداری بپرسید. هیچ کسی خیرخواه تر از او برای جمهوری اسلامی نیست. حسین شریعتمداری تا اینجا شاگرد اول مکتب امام است تا کسی جرئت نکند روز عاشورا بیاید توی خیابان و امام حسین را دست بیندازد. عاشورا روز گریه و لابه و استغاثه است. هرچه اسلام و امام آبرو پیش حسین آقا داشتند برباد رفت. مردم موتور سوارهای کلاه خود دار که بیشتر شبیه ″دارت ویدر″ کاراکتر منفی مجموعه فیلمهای جنگ ستارگان هستند را عملاً با سنگ شکست دادند و به تسلیم کشاندند. لباسهایی که مردم از بسیجیها کندند، اصرار داشتند که آتششان بزنند. ماشینهای مدرنتر ضد شورش برای کمک به ناتواناییهای بسیجیان و لات و لوتهای کارخانه لات و لوت پروری جمهوری معظم اسلامی، در مراحل بعدی وارد خیابانها خواهند شد. عصبانیت حسین شریعتمداری از موسوی باطناً به عدم درک سبزحکومتی به راه حل صد در صد نظامی برای بقاء جمهوری مربوط میشود. تعارفات بی بو و خاصیت اصلاح طلبها با مردم دیگرهیچ آبی را برای حکومت گرم نمیکند. از همه بدتر این آدمکش قدیمی امام امت، محسن رضایی است که دارد وسط معرکه بساط دودوزه بازی را برای حسین آقا پهن میکند.

به باد رفتن حرمت کاذب محرم اتفاقاً ضربۀ سنگینی بود که اسلام سیاسی در ایران دید. یکی از ابزارهای مهم اسلام سیاسی و مانده ازاعصار درکنترل نمودن مردم از جانب حکومتها  و درتمکین نگاهداشتن آنان به فقر و بینوایی درهم شکست. محرم و سنّت عزاداری دیگر به مثابۀ ابزارهای سیاسی حکومت اسلامی کاربردی نخواهد داشت. به لحاظ اجتماعی نیز منزوی و حاشیه ای خواهد شد. قداست مقدسات اسلامی یکی پس از دیگری خواهد شکست. دینداری و بساط مکه و کربلا و نماز و غیره هیچگونه وجهه اجتماعی تحصیل نخواهند کرد. فرقه هایی رو به اضمحلال از اسلام باقی خواهند ماند که همچنان در نفی، سرزنش و سروکله  یگدیگر زدن تا غار اصحاب کهف میروند. شکستن قدوسیّت  مذهب در اذهان مردم امر جدیدی نیست منتها تا کنون هیچگاه تا این درجه آشکار به نمایش در نیامده بود. هر موج اعتراضی که منبعد وارد میدان شود اوضاع جدیدی را تعریف نموده و تمام قیل و قالهای امروزه دوجناح در مقابل هم را به افسانه بدل خواهد کرد. اینطور که از روند اوضاع برمی آید رهبران سبز ناگزیرند  در راه حل یابی بعدیشان همراه با آقازادۀ منتظری بازی دیگری کنند. جریان اصلاح طلبی حکومتی پس از سرکوب شورشهای دوران پایانی ریاست جمهوری رفسنجانی به مثابه منطقه حائل درجنگ مابین مردم و حکومت درعرصۀ سیاسی فعال مایشاء شد. در عاشورای جمهوری اسلامی طی به سخره گرفته شدن مقدسات اسلامی بخش عظیمی از برج و باروهای هردو جناح همزمان متحمل خسارات سنگینی شد و فرو ریخت.

جنبش مردم با شتاب هرچه بیشتری مستقیماً و بلاواسطه با کلیت جمهوری اسلامی روبرو میشود. آقازادۀ منتظری و ابوی سر در خاک کشیده،  دیگر اوراد طلاق دادن حکومت اسلامی هم به زبانشان جاری شد.عاقل تر از بقیه شان در شرایط موجود شاید همو باشد نه لزوماً حسین شریعتمداری. او به دنبال وصیت آخر ابوی به تکاپو افتاده است. حالا دیگر اسلامی و لائیک و سلطنتی برایش فرقی نمیکند. امیدوار است حداقل مثل قدیم، قم و حضرت معصومه و دور و بر حرمهای امامجات و مخّلفاتش در مملکت برایشان محفوظ بماند. آنها حاضرند به همان پولهای نذری سرقبر امامجات ِ مملکت اکتفا کنند. راستی چه بلایی سر قبر خمینی خواهد آمد؟! فکرکردن به سناریوهای درپیش هیجان انگیزاست. منتها کمونیستها هرگز اسیر هیجانات نمیشوند. بدون حضور محکم و نقش مؤثر طبقۀ کارگر سوسیالیست در امر سرنگونی، نمایندگان سیاسی سرمایه داری در اشکال دیگری چه بسا سبع تر و بی ملاحظه از آنها به زندگی و جان مردم، مدعی تمام و کمال قدرت سیاسی میشوند. هرچه تأثیر و نقش صف سوسیالیستی طبقه کارگر و حزبش در امر سرنگونی بیشتر باشد موقعیتش برای انجام انقلاب سوسیالیستی فراهم تر است. حتی تصرف قدرت به هرنحو قابل تصوری در دوره های انقلابی برای حزب کمونیستی بدون همان پشتوانه صف مزبور امر غیرممکنی است. برتری صف طبقۀ کارگر سوسیالیست و حصول برتری شعار آزادی، برابری، رفاه چه در زمان سرنگونی جمهوری اسلامی و چه پس از آن، اعلام انقلاب سوسیالیستی است.

به هرحال همانطور که پیش تر از این گفته اند، وقتی زمین داغ میشود زیر پای همه داغ میشود. زنده باد  آزادی، برابری، رفاه. پیروز باد سوسیالیسم! *

 

 




کودتا و ضد کودتا


خامنه اى و جناح هارتر حکومت بالاخره ناچار شدند وارد همان راهى شوند که مدتهاست براى آن "استخاره" ميکردند؛ سازماندهى يک کودتاى تمام عيار. 1 مشخصه اين کودتا دستگيرى و زندانى کردن بخشهائى از اصلاح طلبان حکومتى و چه بسا ترور تعدادى از آنان٬ و همينطور بکارگيرى زبان اصيل حکومت اسلامى يعنى برپائى بيدادگاههاى فرمايشى چند دقيقه اى٬ تهيه پرونده تماما جعلى براى مخالفين و سياست اعدام "محاربين" است. اما کودتا بازى با برگ آخرى است که از خامنه اى تا انواع سران ريز و درشت و مجيزگوى رژيم اينروزها در اوج وحشت فرياد ميزنند. ممکن است برخى از عناصر پاره تن رژيم قربانى اين کودتا بشوند اما اين اساسا مخالفين سياسى کل حکومت اند که مورد هدف قرار گرفته اند. اخبار متعددى وجود دارد که فعالين سياسى٬ از نسل قديمى تا جديد٬ کسانى که ممکن است نفوذى در بسيج مردم داشته باشند٬ آته ئيست ها٬ چپ ها٬ روزنامه نگاران٬ و فعالين جنبشهاى مختلف را مورد هدف قرار داده اند و بى سر و صدا دستگير ميکنند. در کنار موج دستگيريها و عر و تيز تريبون هاى رژيم٬ وزارت اطلاعات و قوه قضائيه (قصاصيه) رژيم آماده باش قرمز دارند. يکى شناسائى و دستگير و پرونده سازى ميکند و ديگرى وعده "محاکمه در اسرع وقت" و اعدام "محاربين" ميدهد. در همن دو سه روز دو زندانى با همين اتهام اعدام شدند. امروز (١٠ ديماه) در تهران حکومت نظامى گسترده تر و وسيع تر از هفته هاى اخير بوده است. جابجائى نيروى سرکوب از هر سو ادامه دارد. ناچارند بسرعت و بصورت علنى وضعيت فوق العاده اعلام کنند.

دو پروژه٬ يک برگ "برنده"
دو پروژه همزمان پيش ميرود. اول٬ سازماندهى کودتائى تمام عيار و اجراى طرح قدم بقدم آن٬ و دوم تلاش براى به تمکين کشاندن سران جناح مقابل و بازگرداندنشان به دامن خانواده بزرگ حکومتى عليه مخالفين و "محاربين". پروژه دوم٬ يعنى جدا کردن موسوى ها از "ضد انقلاب و مخالفين نظام"٬ به چند محاسبه سياسى متکى است: اول٬ صفبندى درون حکومتى را بنفع سرکوب مخالفين قويتر ميکند. دوم٬ مخالفين خامنه اى در حکومت اگر از موافقينش بيشتر نباشد کمتر نيست. سوم٬ جناح اصلاح طلب حکومتى اگر به اندازه خامنه اى از تظاهرات روز عاشورا- که اساسا تظاهراتى عليه بنيادى ترين ارزشهاى نظام بود- شوکه نشده باشند کمتر نشدند. نه فقط اينها٬ بلکه اپوزيسيون مجاز ملى اسلامى در داخل و هوادارانشان در خارج کشور دسته جمعى آيه "خشونت بد است" و "جواب خشونت را با خشونت نميدهيم" ميخوانند. قطب بندى جديد يعنى وحشت طرفداران متفرقه بقاى جمهورى اسلامى اين امکان را به مانور درون حکومتى ميدهد که امثال على لاريجانى و وزير اطلاعات و ديگران هم تلاش کنند و هم "اتمام حجت" کنند و گرنه سياست واقعى و جارى شان همان تهاجم وسيع است. سياست تهاجم تنها مصرف داخلى ندارد بلکه در منطقه هم در جريان است. بدنبال بمب گذاريها و ترورهاى روزهاى اخير در منطقه٬ در مواردى انگشت اتهام بسوى جمهورى اسلامى و سپاه پاسداران نشانه رفته است.

و برگ "برنده" خامنه اى اينست که نه فقط موسوى و کروبى و خاتمى و رفسنجانى بلکه مجموعه نيروهاى ملى مذهبى و جريانات وابسته شان در خارج تا رسانه ها و تحليلگران دولتهاى غربى٬ همه "نگران" اوضاع اند و همه بر ضرروت "مشى سياسى شاخه زيتونى" در مقابل فوج فوج قمه کشان و چماقداران و توحش نيروى ضد شورش تاکيد دارند. خامنه اى ها فکر ميکنند که وقت آنست که اپوزيسيون مخالف حکومت را – تا هر حد که دستشان ميرسد – بگيرند و بکوبند. امرى که مانند هميشه با توافق و لبخند "دگر انديش" ترين "دگر انديش" هاى اپوزيسيون در داخل و خارج روبرو ميشود. اين مجموعه حتى اگر ترور خواهر زاده موسوى را خشونت نام بگذارند٬ اگر ترورهاى خيابانى و در زندان را خشونت دولتى تصوير کنند٬ اما ضديت شان با عمل انقلابى عليه دستگاه خشونت و سرکوب بسيار بيشتر از خشونت همين دستگاه عليه مردمى است که با دست خالى شعار ميدهند. ايندوره در عين حال دوره بى اعتبارى سياسى تمام عيار جنبشى است که عمرى در دفاع از جمهورى اسلامى جان کنده است و به هيچ جا نرسيده است. اين دور از کشمکش سياسى در ايران نيروهائى عروج خواهند کرد و نيروهائى به روند اوضاع نامربوط ميشوند. جنبش اصلاح حکومت متجاوزين تا هم اکنون به بى آبروترين و بى اعتبارترين خط سياسى تبديل شده است. اين نيرو اگر بخواهد تغييرى در سياستش بدهد٬ جهت اين تغيير بسمت ملى گرائى بيشتر و نوعى ميليتانسى ناسيوناليستى در تقابل با انقلابيگرى چپ جامعه است.

معضلات سياست کودتا
ما در مورد روند اوضاع سياسى ايران در شش ماه گذشته و حتى قبل از نمايش انتخابات به محتمل ترين سياستها از جانب دو جناح و تناقضات آن مرتبا تاکيد داشتيم. دو راهى هاى مرگبار را قبل از وقوع آن يک به يک ترسيم و تحليل کرديم. سير غير قابل بازگشت اين جدال را تبئين کرديم. از امکان سياست سرکوب و کودتاى وسيع براى قلع و قمع در بالا و پائين بعنوان برگ آخر حکومت نام برديم. و صد البته از توفان در راه و اينکه مردم با ديدن شکاف بالائيها بميدان مى آيند اما با سوت اصلاح طلبان حکومتى متوقف نميشوند و راه نفى اين نظام را ميروند مرتبا تاکيد کرديم. همه اينها بوقوع پيوستند. همينطور تصريح کرديم که سياست کودتاى وسيع جناح راست با ضد کودتاى مردم روبرو ميشود و بساط رژيم اسلامى را درهم خواهد پيچيد.

و اما در مورد سياست کودتا. معضلات سياست کودتا کم نيستند؛

اول٬ کودتا را نيروئى منسجم و باندازه کافى قدرتمند و با توان اداره جامعه بر اساس مدلى مشخص بعد از کودتا ميتواند پيش ببرد. بعنوان مثال کودتاى شيلى٬ اندونزى٬ نظاميان در ترکيه و غيره٬ همراه با کشتارى عظيم و ممتد از مخالفين تنها توانسته براى سالها روى دوش حکومت نظامى و تانک سر چهار راه ها و ترور تداوم يابد. جمهورى اسلامى امکان عينى چنين کارى را ندارد. وقايع يکماه گذشته دستکم از ١٣ آبان تا امروز نشان داد اين نيروى نظامى و سرکوب هزار توى اسلام بسيار پوک تر و جيره خوارتر از آنست که رويش حساب کرد. همين امروز شکاف در ميان نيروى سرکوب وسيع است. ترس و تزلزل در چهره سران و سخنورانشان موج ميزند. با پاهاى لرزان و قالب تهى کرده نميتوان چنين سياستى را پيش برد. اولين پرده سياست کودتا با ريزش درونى وسيع روبرو ميشود.

دوم٬ ايران سال ٨٨ با ايران دهه ۶٠ تفاوتهاى عميق و بنيادى دارد. هر کسى که از سر نستالژى وقايع امروز را- چه مثبت و چه منفى- تکرار انقلاب ۵٧ ميداند٬ تنها درک ناروشن و سطحى خود را از شرايط سياسى و اجتماعى ايران بروز ميدهد. در سال ۶٠ هدف جنبش همگانى يعنى سرنگونى شاه تحقق يافته بود و جنبش پلاريزه شده بود. حکومت سر کار آمده يعنى ضد انقلاب اسلامى قادر شده بود بعد از مدتى و با تکيه به جنگ٬ عدم حساسيت جامعه به عروج نيروئى مذهبى و اسلامى٬ و در فقدان يک تلقى روشن عمومى از آينده٬ موج سرکوب و اعدامهاى وسيع را سازمان دهد. امروز وضعيت تماما فرق ميکند. مردم عليه همين دستگاه و حکومت مذهبى بپا خواسته اند. عليه مقدسات آن شعار ميدهند. اگر اين مردم را دو روز بحال خود بگذاريد کارى ميکنند که در کابوس امروزى حکومتيها و "دگر انديشان" طرفدار اسلام هم نميگنجد. ترديد نبايد داشت که هر حرکت خشن و وسيع حکومت عليه جامعه با پاتک شديد روبرو ميشود. وقتى حکومتيها تنها زبان رايج را شليک و ترور و دستگيرى و اعدام تعريف کنند٬ انتظار اينکه مردم بروند در مکتب دمکراسى اسلامى درس "تساهل" بخوانند بيجاست. خامنه اى فوقش توانست هزار نفر را قتل عام کند با نيروى دهها ميليونى که عليه همه چيز جمهورى اسلامى برميخزند چکار ميکند؟

سوم٬ ابعاد چنين کودتائى نميتواند تنها شامل مخالفين سياسى کل حکومت اسلامى شود. همراه با اين کودتا عليه مردم بايد يک تسويه حساب درون طبقاتى و درون حکومتى نيز به فرجام برسد. همينطور مخالفت با سياست کودتا و قتل عام وسعت بيشترى در ميان حکومتى هاى مغضوب ميگيرد و خامنه اى ناچار است بجاى فرمول "جذب حداکثرى و حذف حداقلى" سياست "حذف حداکثرى و جذب حداقلى" را پيش ببرد. چون نميتوان در کودتا تير اول را شليک کرد و بعد فرار کرد. منطق کودتا حکم ميکند که براى پيروزى بايد تا آخر رفت. معنى اين "تا آخر رفتن" چيزى جز تسويه و زندانى و چه بسا ترور تعداد زيادى از سران و دايناسور آيت الله هاى حکومتى در جناح مقابل نيست.       

چهارم٬ برگ آخر خامنه اى تيراندازى در تاريکى است که به احتمال زياد به هدف اصابت نميکند. کودتا يعنى آخرين تير ترکش٬ کودتا به معناى آخرين شانس و يک قمار بزرگ است. با وضعيتى که ديروز در تهران و شهرهاى ديگر در تظاهرات حکومتى ديديم٬ وضع حکومت بسيار فلاکتبار تر از آنست که بتواند اولين قدمهاى اين سياست جديد را محکم بردارد. اين تظاهراتها نشان داد که حتى بيشتر نيروهاى سرکوب و جيره خوار حکومت در آن شرکت نکرده اند. معنى اين اقدام اينست که ته دل شان اعتمادى به آينده اين نظام ندارند و نميخواهند در اينروزها خودشان را با آن تداعى کنند. کودتائى که پاى مجريانش بلرزد٬ در همان شروع با ضد کودتاى مخالفين و حمله متقابل به ارگانها و نهادهاى قدرت و شعار عليه کل نظام شکست ميخورد. شکست کودتا هيچ نتيجه اى جز سرنگونى جمهورى اسلامى ندارد.

مردم هوشيار باشيد!
تهاجم جديد خامنه اى از سر استيصال و بن بست همه جانبه حکومت است. خود خامنه اى بيشتر از هر کسى ميداند که پلاتفرم مقابله با "محاربين" و "ضد انقلاب" نخ نماتر از آنست که بتواند نظام منحوسش را نجات دهد. وصل کردن هر کسى به آمريکا و انگليس و يا فساد مالى و اخلاقى و حتى ترور و قتل از جانب اينها نه جديد است و نه مايه تعجب ناظران ميشود. مسئله اينست که ميخواهند ارعاب اسلامى را بقول خودشان "با شدت تمام" امتحان کنند. عر و تيزهاى فرماندهان و سران حکومت در دو روز گذشته٬ تنها دلگرمى به خودشان و نيروهايشان است که گويا تاکنون با "شدت تمام" عمل نکرده اند! روز عاشورا بنا به اخبار ٣٨ نفر را کشتند و بيش از ۶٠٠ نفر را دستگير کردند اما نيروى سرکوبشان دهها جا خلع سلاح شدند٬ کتک خورند٬ عقب رانده شدند٬ و تسليم شدند. و اين هنوز گوشه کوچکى از نيروى مردم در تهران و شهرستانها بود. هنوز نيروى مردم تمام قد و با خواست قلبى اش بميدان نيامده و هنوز جنبشهاى فلج کننده تمام قد و با قدرت کمر شکن شان بميدان نيامده اند.

هدف حکومت اينست که نيروهاى مخالف سرنگونى را از صف نيروهاى سرنگونى طلب جدا کند و در همکارى آنها و يا سکوت شان به مخالفين سياسى حمله ور شود. در مقابل چنين سياستى٬ تا آنجا که دامن خود آقايان اصلاح طلب و ملى مذهبى را نگرفته است٬ جنبش اصلاح طلب حکومتى لال ميشود و چه بسا چنين سياستى را براى فرداى بعد از خامنه اى مفيد تشخيص دهند. مردم و نيروهاى انقلابى بايد طورى عمل کنند که نه اجازه مانور فرصت طلبانه به سبزهاى حکومتى و هوادارانشان را بدهند و نه طعمه وردست اطلاعات و بسيج و اوباش خامنه اى شوند. هر تهاجم حکومت را بايد با تهاجمى قوى و بدون ابهام پاسخ داد. در وضعيت امروز يک سياست اصولى و موثر بر تشکل و سازمان نيروى انقلابى از يکسو و تعميق شکافهاى درون حکومتى از سوى ديگر متکى است. فقط در دو هفته اخير اصلاح طلبان حکومتى تلاش کردند که همه عصاره حکومت وحشى اسلامى شان را به پرچم اعتراض مردم تبديل کنند. "حجاب٬ آخوند٬ فقيه بهتر٬ مرجع تقليد خوب٬ پدر حقوق بشر٬ حسين و يزيد٬ کاسه داغ تر از آش خامنه اى شدن براى اسلام٬ تلاش براى تسليم مردم در مقابل با خشونت حکومت" و غيره٬ هدفش ترمز زدن به راديکاليسمى بود که مانند سونامى اوج ميگيرد و ميرود که کل جمهورى اسلامى را بزير بکشد. سرکوبگران در مقابل رفتار و همبستگى و روحيه متعرض و انقلابى زنان و جوانان قالب تهى کرده اند. اگر روز عاشورا ميتواند به نماد قدرت مردم عليه بنيادهاى مذهبى و اسلامى ياران خامنه اى و خمينى تبديل شود٬ روشن است که اگر اين مردم را آزاد بگذارند سلاله اين جماعت را به زباله دان پرت ميکنند. امروز معتبرترين قدرت در جامعه روحيه همبسته مردم براى نفى وضع موجود است. نه اصلاح طلب حکومتى کنترلى براين اوضاع دارد و نه قمه بدستان و ششلول بندهاى خامنه اى. اسطوره قدرت جمهورى اسلامى و سپاه و بسيج در روز ۶ ديماه در مهمترين مرکز قدرتش پوچ از آب درآمد. اعزام نيرو از اين شهر و آن شهر هم پاسخ نيست. دلخوش کنک "با شدت عمل ميکنيم" پاسخ قالب تهى کردن و هزيمت نيروى سرکوب در روز ۶ ديماه نيست. از خامنه اى و خيل امام جمعه هاى مفتخور تا سران نظامى و اطلاعاتى٬ از سران اصلاح طلب و موئلفين خارج کشورهاى شان تا رسانه هاى غربى و مفسرين سياسى٬ همه روز ۶ ديماه را روزى ديدند که انتهاى آن پايان جمهورى اسلامى است. دراين صف٬ هر کسى بنا به موقعيت سياسى و وظيفه شغلى اش٬ هشدار ميدهد و قصه ميخواند و اداى هارى کريشنا و "امام حسن" در مى آورد که بلکه مردم به حکومت حمله نکنند. بلکه مردم از خر شيطان پائين بيايند و به چهارچوبهاى قانونى و اسلامى برگردند! کسانى که جمهورى اسلامى در داخل راهشان نميدهد که در دفاع از خامنه اى و نظم اسلامى اش يقه بدرند٬ در خارج تندتر از هر طرفدار حکومتى و امام جمعه عليه راديکال شدن جنبش توده اى سخن ميگويند! همه ديدند که در ايران پرده اى افتاد و منظره اى رخ نشان داد. اما اين هنوز بخار آتشفشان است٬ بايد منتظر غليان آتشفشان هم بود٬ سورپرايزهاى جديد در راهند. مردم انقلابى ناتوانى رژيم و نيروى سرکوبش را ديدند٬ نيرويشان را بيشتر باور کردند٬ و در مقابل تهديد و شدت عمل بالائى ها با قدرت تر بميدان خواهند آمد. افق پايان جمهورى اسلامى را همه ديده اند. نميشود چشم مردم را بست و زمان را به عقب برگرداند. کودتاى خامنه اى ها تنها نقش ريختن بنزين براين آتش را دارد. بازى با آتش انفجار اجتماعى دهها ميليونى در سراسر ايران است.

آيا سازشى ممکن نيست؟
آيا ممکن نيست صرفا احمدى نژاد را قربانى کنند و بدستور خامنه اى مثلا رفسنجانى و يا ترکيبى از "عقلاى راست" جلو بيافتند و با طرح دلجوئى و وعده هاى مفت وقت بخرند؟ تا بتوانند هم مخالفين نظام را بزنند و دعواى درون خانوادگى نظام را رفع و رجوع کنند و هم در سطح بين المللى صحنه را تغيير دهند؟ آيا جناح هار حکومت و سپاه چنين طرحى را قبول ميکند؟ چنين طرحى البته در تز خامنه اى مبنى بر "جذب حداکثرى و حذف حداقلى" ميگنجد اما معنى سياسى آن چيزى جز صف کشيدن کل نظام در مقابل مردم سرنگونى طلب نيست. اين طرح خيالى است و دستکم امروز خيلى دير شده است. حتى اگر از سر ناچارى به آن تن دهند اوضاعشان بيشتر درهم ميريزد. چون معنى اى جز عقب نشينى و پس گرفتن پيشرويهاى تاکنونى در جنگ جناح ها را ندارد. حقيقت اينست که تاريخ مصرف اصلاح طلب حکومتى بسر رسيده است و اين جريان اگر توانائى کنترل مردم را داشت امروز وضع جمهورى اسلامى اين نبود. با اينحال اين جماعت٬ چه داخل کشورى و چه خارج کشورى آن٬ بحدى ذليل هست که به هر سازشى و گرفتن هر امتيازى ولو موقت تن دهد. از نظر مردم و جنبش انقلابى براى سرنگونى چنين طرحهائى نقشى جز بقاى حکومت ندارد و بايد به همين عنوان درهم شکسته شود. جمهورى اسلامى در پايان راه و در لبه پرتگاه سقوط است. هر راهى بروند با کمى کش و قوس به يک نتيجه منجر ميشود. کار اين رژيم تمام است. بازى آخر خامنه اى ها را بايد به بازى اعلام پايان جمهورى اسلامى تبديل کرد. يعنى کليت اين نظام را با دستگاههاى سرکوب و مافوق مردم و ماشين دولتى اش درهم کوبيد و منحل اعلام کرد. *     

 1 - اصطلاح "کودتاى انتخاباتى" به حکومت اسلامى نميچسپد. کاربرد اين عبارت براى تقلبهاى هميشگى در مضحکه انتخابات درخود مشروعيتى براى پروسه "انتخابات" و راى دادن دراين نظام  قائل است و همينطور آنرا مختص حرکت يک جناح عليه جناح ديگر ميداند.
١٠ ديماه ٨٨ – ٣١ دسامبر ٠٩

 

 


نامه سرگشاده به حمید تقوایی ؛آیا هنوز هم موسوی و جناح "مغضوب حکومت"٬ "همراه مردم" و در "کنار مردم" اند؟


آقای تقوایی، شما چندی پیش در برنامه تلویزیونی خودتان اعلام کردید که : "جناح موسوی٬ جناح به اصطلاح مغضوب٬ جناح مغلوب تا جائیکه دارد علیه احمدی نژاد و خامنه ای می جنگد در کنار مردم است." بار دیگر در همان گفتار تاکید کردید: "تا جائیکه اینها می آیند و علیه خامنه ای٬ علیه احمدی نژاد٬ یا علیه دادگاههای فرمایشی٬ یا تنفیذ٬ یا تحلیف و غیره صحبت میکنند٬ ما میگوئیم دارید همراه ما مردم حرکت میکنید"
شما به همراه تمام کهنه توده ای ها رژیم اسلامی را بخش بخش و آن را به جناح خوب و بد تقسیم کردید و سپس یک جناح از این مرتجعین اسلامی را در "کنار مردم" و "همراه مردم" قرار دادید.
شما اعلام کردید که با موسوی و رضا پهلوی "کشتی نمی گیرید" و پرچم سازش با جنبشهای ملی اسلامی و راست پرو غربی را برافراشتید.
شما این سیاستهای توده ایستی را در مقام لیدری در "حزب کمونیست کارگری" اتخاذ کردید٬ حزبی که منصور حکمت پایه گذاری کرد. حزبی که کنفرانس برلین را بر سر مدافعین رژیم اسلامی خراب کرد. حزبی که اجازه نداد دوم خردادیها در خارج از کشور جولان دهند. حزبی که یک پایه سیاستهای اعلام شده اش نقد و افشای همه جانبه جنبشهای راست و ارتجاعی است. حزبی که پرچمدار نقد سرمایه داری معاصر و دفاع از استقرار فوری سوسیالیسم بود.
من از شما میپرسم آیا از کارنامه پر از جنایت موسوی و خاتمی و کروبی در کنار سایر سران جنایتکار رژیم اسلامی همچون خامنه ای٬ رفسنجانی٬ احمدی نژاد٬ یزدی و مصباح و غیره بی خبرید؟ آیا نمی دانید که میرحسین موسوی در باره کشتار و قتل عام کمونیستها چه گفته است؟ آیا "فراموش" کرده اید که موسوی نخست وزیر دوران قتل عامهای سال ۶۷ بود؟
من از شما میپرسم آیا هنوز هم موسوی در "کنار مردم" است؟ "همراه مردم" است؟ چقدر باید موسوی بگوید که برای تضمین بقای رژیم جمهوری اسلامی به میدان آمده است تا شما باور کنید که ایشان یک مهره تعیین کننده و یکی از سران تاریخ سیاه رژیم اسلامی است؟ آیا بیانیه ۵ ماده ای اخیر ایشان را خوانده اید؟
شما اعلام کرده اید که "تا جائیکه اینها" علیه خامنه ای و احمدی نژاد حرف میزنند در کنار مردم هستند. آیا شما نمیدانید که اختلاف جناحی همواره یک ویژگی دسته بندیهای رژیم جمهوری اسلامی بوده است؟ اگر شما واقعا قطعنامه منصور حکمت در مورد "عروج دوم خرداد" را قبول داشتید چنین مواضعی در قبال جنگ جناحها می گرفتید؟
من از شما میپرسم آیا موسوی از ابتدا نگفت و شما نیز نشنیدید که خواهان حفظ و بقای رژیم جمهوری اسلامی است. صرفا خواهان "اصلاحاتی" در آن است؟ آیا شما این جوهر جنبش ارتجاعی سبز حکومتی را نشنیدید؟ پس چرا یک موضع نیم بند هم در قبال جنبش سبز اتخاذ نکرده اید؟ براستی چرا؟
من از شما میپرسم آیا "کشتی نگرفتن" با موسوی و رضا پهلوی به غیر از سازش و مصالحه با جریانات ارتجاعی سبز و شیر و خورشیدی است؟ چه فکر کرده اید؟ آیا فکر کرده اید که با سازش و مصالحه با این جریانات ارتجاعی میتوانید جایی برای حزبتان در معادله قدرت دست و پا کنید؟ آیا نمیدانید که سرنوشت چنین سازشکاری هایی همواره شکست و بی آبرویی است؟
آیا دور از انصاف است که ادعا شود که خط سیاسی که شما دنبال میکنید یک خط سیاسی سازشکار به اسم چپ است؟ و شما نماینده چپ سازشکار در این دوران شده اید؟
آیا میدانید این سیاستها شما چه بلایی بر سر آن حزب آورده است؟ شما و جمعی دیگر مسبب تمام این سیاستهای توده ایستی در آن حزب هستید. آیا میدانید که تاریخ چه قضاوتی در باره خط شما کرده و خواهد کرد؟
آیا دور از انصاف است که گفته شود خط سیاسی شما سرمایه حزب کمونیست کارگری را بدون آنکه لیاقت سیاسی آن را داشته باشید٬ تصاحب کرده اید؟
آیا دور از انصاف است که از شما و دوستانتان خواسته شود بیش از این با سرمایه حزب کمونیست کارگری بازی نکنید! زیر نام منصور حکمت اتخاذ سیاستهای توده ایستی یک دشمنی آشکار با این تاریخ است. اسم حزبتان را عوض کنید. با نام خودتان حرف بزنید. بگذارید تاریخ سیاستهای شما را همانطور که هست قضاوت کند.
سیروان قادری
۲ ژانویه ۲۰١۰

 

 

 

 


رژه بیانیه ها؛موسوی و پنج تن


هفته گذشته را در عرصه سیاست ایران باید هفته بیانیه ها نامید. سران جنبش سبز اسلامی، یکی پس از دیگری سر از حجره در آورده اند و تکی یا دستجمعی برای "حل بحران" بیانیه صادر کرده اند. آنها، ظاهرا، خطاب به جناح هار حاکم جمهوری اسلامی بیانیه صادر کرده اند، اما همزمان مردم را نیز مورد خطاب قرار میدهند. این بیانیه ها همگی بر هراس و نگرانی جناح اصلاح طلب حکومتی از روند اوضاع دلالت میکند. کوشیده شده است به جناح غالب "شیرفهم" شود که اگر چاره ای اندیشیده نشود، روند اوضاع بسوی سقوط کامل نظام میرود .

سران سبز اسلامی برای نجات رژیم کفش و عمامه کرده اند و به صف شده اند. از یک سو میکوشند به خیال خود کمی "عقل" به جناح حاکم تزریق کنند تا خطیر بودن اوضاع را دریابد و پای میز مذاکره و سازش با جناح مغضوب بنشیند. از سوی دیگر میکوشند با ارائه تعابیر ملی – اسلامی خویش از اوضاع سیاسی، مردم را از خر شیطان پایین آورند، قانع شان کنند تا به "مطالبات مقدور" آنها رضایت دهند. این بیانیه ها بیش از هر چیز بیانگر عجز و استیصال و هراس و اضطراب اصلاح طلبان حکومتی است. خانه شان، کعبه آمال لفت و لیس و کیا و بیا یشان در حال ویرانی است. چه در داخل کشور و چه در خارج، کالای آنها تا زمانی مشتری دارد که این نظام بر سر کار است و اصلاح و اهلی کردن آن موضوعیت دارد. بدون جمهوری اسلامی، جناح اصلاح طلب آن نیز از حیض انتفاع خواهد افتاد. اینها نگران آینده خویش اند .

گل آلود شدن اوضاع
میر حسین موسوی از "گل آلود" شدن اوضاع سخن میگوید. "وضعیت کشور امروز چون رودخانه خروشان و عظیمی است که سیلابهای تند و حوادث گوناگون باعث طغیان و گل آلود شدن آن شده است." (بیانیه موسوی برای حل بحران) به زبان آدمیزاد، گل آلود شدن به رادیکالیزه شدن جنبش آزادیخواهانه مردم علیه رژیم اشاره دارد. او دارد به جناح حاکم میگوید اگر به سرکوب خشن ادامه دهد نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان. میگوید این شرایط با گذشته که میشد فقط به سرکوب اتکاء کرد، متفاوت است و اکنون دیگر "ارعاب" کارساز نیست. لذا، به نظر موسوی و شرکاء، جناح هار اگر "یک جو عقل" داشت، عمق و گستردگی بحران را میپذیرفت و برای حل آن حاضر به سازش با جناح مغضوب میشد. "جریان روزهای بعد از عاشورا و گسترش دستگیریها و دیگر تمهیدات دولتی نشان می دهد که مسئولان اشتباهات گذشته را این بار در وسعت بیشتر تکرار می کنند و آنها می اندیشند سیاست ارعاب تنها راه حل است ."

پیشنهاد موسوی به جناح حاکم مذاکره و سازش میان دو جناح است، روندی که او آنرا "آشتی ملی" میخواند. در یک کلام موسوی همان سیاست همیشگی جناح اصلاح طلب حکومتی را این بار در شکل بیانیه ۵ ماده ای در مقابل جناح حاکم، خامنه ای و شرکاء، میگذارد. موضوع و مبنای جدال دو جناح تفاوتی نکرده است، اما شرایط و اوضاع سیاسی بشدت متحول شده است .

اصل دعوا
دعوای جناح های رژیم طی دهه گذشته به صور مختلف تحلیل و تعبیر شده است. جریان ملی – اسلامی از سال ۱۳۷۶ با سر کار آمدن خاتمی، کوشید جدال جناح ها را بر سر "اصلاح طلبی و مدنیت" یک طرف و تحجر و قشری گری طرف دیگر قلمداد کند؛ کوشید سراب یک جمهوری اسلامی نوع دوم را که "مدرن و مدنی" است به مردم قالب کند. ما از همان زمان اعلام کردیم که "جدالهاى امروز، نتيجه تکاپوى مذبوحانه جناحهاى حاکميت براى حفظ نظام منحوس اسلامى در برابر حکم تاريخى مردم است. همه، در داخل و خارج ايران، در داخل و خارج حکومت، چهره خشمگين مردمى را که عزم کرده اند کار رژيم را تمام کنند، از پس انتخابات اخير ديده اند. ايران ديگر براى ضد انقلاب اسلامى به شيوه هاى تاکنونى قابل حکومت کردن نيست. جدال امروز جناحهاى حاکميت، جدالى بر سر حفظ نظام شان است. جدالى بر سر يافتن و حاکم کردن آن سياست و آن چهارچوبى براى رژيم اسلامى است که به زعم هريک ميتواند بساط ديکتاتورى و لفت و ليسشان را محفوظ بدارد." (منصور حکمت، جنگ بازنده ها، اول دسامبر ۱۹۹۷ (

موضوع و محور جنگ امروز جناح های رژیم کماکان "جدالی بر سر حفظ نظام شان است." با این تفاوت که اکنون مردم بشکلی گسترده و توده ای بمدت ۷ ماه است که با چنگ و دندان به جنگ این نظام رفته اند. تفاوت امروز با آن زمان در اینست که مردم بشکل میلیونی به خیابان ها آمدند تا نفرت و انزجار خود را از این نظام جنایتکار اعلام کنند. مردم با شجاعت بی نظیر و تحسین برانگیز خود به این رژیم اعلام کردند "ارعاب دیگر کارساز نیست." فریاد کشیدند: "زندان، شکنجه، تجاوز دیگر اثر ندارد !"

هر دو جناح شعارهای "مرگ بر خامنه ای"، "خامنه ای بدونه، بزودی سرنگونه"، "جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم"، "موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است" را شنیده اند؛ هر دو جناح به آتش کشیده شدن و لگد کوب شدن عکس های خامنه ای و خمینی را دیده اند؛ هر دو جناح پاره شدن قرآن و به سخره کشیده شدن تمامی مقدسات اسلامی را با وحشت نظاره کرده اند. هر دو جناح، غالب و مغضوب، با هراس روند اوضاع را دنبال میکنند و مذبوحانه میکوشند کابوس مرگ شان را به یک "پایان خوش" برسانند. هر یک دیگری را به تشدید و تعمیق شرایط متهم میکند. یکی شمشیر از رو بسته است و حکم "ملحد و اعدام" میدهد؛ دیگری دست آشتی دراز کرده و عاجزانه درخواست "مدارا و مسالمت و ملاطفت" میکند. مساله اینجاست که سیاست و راه حل های هر دو طرف به یک اندازه خيالى و پوچ و پا در هواست. کار جمهوری اسلامی تمام است. جمهوری اسلامی با سرعت خیره کننده ای بسوی سقوط میرود. برای هر دو جناح رژیم اسلامی هیچ "پایان خوشی" وجود ندارد .

تحریک و خشونت
اصلاح طلبان حکومتی بناگاه بسیار لطیف شده اند. آنچنان "دل رحم" شده اند که جز در ملامت و شماتت "خشونت" از قلمشان چیز دیگری تراوش نمیکند! از کسانی که دستگاه سرکوب و شکنجه این نظام را پایه ریزی کرده و ساخته اند، از کسانی که بنیانگزاری سپاه پاسداران از افتخارات شان محسوب میشود، کسانی که خود در زمره شکنجه گران زندان های مخوف اسلامی در دهه ۶۰ بوده اند، کسانی که پونز بر پیشانی زنان بی حجاب و "بدحجاب" فرو میکردند، کسانی که خالصانه و فی سبیل الله  کمونیست ها و مخالفین را شناسایی و به دژخیمان اسلامی لو میدادند، از کسانی که در زمان زمامداری شان بیش از صد هزار انسان اعدام شده اند، چنین روی تابیدن از خشونت قاعدتا باید به فال نیک گرفته شود. جنایتکاران و قاتلین خونین ترین دوره تاریخ کشور اکنون "مخالف خشونت" شده اند، این باید از معجزات تاریخ بشری محسوب شود! اما مساله اینجاست که خشونت پرهیزی این جماعت فقط یک کلک مرد رندانه اسلامی است .

تمام داد و فغان این متحجرین و جنایتکاران با سابقه نه از خشونت واقعی، بلکه از آنچه است که آنها "روی آوری مردم به خشونت" مینامند. نگرانی اینها از اینست که مردم "گزینه خشونت ورزی" را اتخاذ کنند. "خشونت" برای آنها اسم رمز رادیکالیزاسیون جنبش آزادیخواهانه مردم است. "خشونت" در قاموس این جماعت، مبارزه مردم برای سرنگونی نظام است. حتی خشونت جناح حاکم را نیز از این زاویه محکوم میکنند که بقول آنها باعث "تحریک مردم" میشود و مردم را "به شورشیانی خشونت ورز تقلیل" میدهد. "بیانیه ۵ تن" در کمال صراحت و وقاحت اعلام میکند: "کینه و نفرتی که در سی سال گذشته در سطوح مختلف جامعه انباشته شده، بسیار عمیق و ریشه دار است. این نارضایتی ژرف توان تخریبی عظیمی دارد که در صورت فوران، موج گسترده ای از خشونت را در سطوح مختلف جامعه ایران دامن خواهد زد*." (عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور، سید عطاء الله مهاجرانی، خط تاکید از ما است . )

آنچنان در مضار خشونت و در فواید مبارزه مسالمت آمیز سخن میگویند که انسان یک لحظه متحیر میشود که خشن کیست و خشونت علیه چه کسی انجام میگیرد. گویی این مردم اند که بر خود خشونت میکنند، خود را دستگیر و شکنجه و اعدام میکنند، بر بدن خود شلاق میکوبند. گویی سنگسار کنندگان مردم اند، عاملین بیش از صد هزار اعدام مردم اند، بانیان این فقر و فلاکت بی سابقه مردم اند، عاملین خشونت و ستم بر زنان مردم اند. انسان از این همه وقاحت متحیر میماند. خجالت هم خوب چیزی است !

پادوهای اسلامی، از آخوند های ریز و درشتی که سنتا به مرده خوری معروف بوده اند تا آخوندهای مد روز مدنی، از مرد رندی خاصی برخوردارند. جریانات توده ایستی نیز جملگی در این خصلت اسلامی و شرق زده شریک اند. تمام قلم بدستان و باصطلاح "فرهیختگان" این جماعت به صف شده اند تا مردم را از دست زدن به خشونت علیه نظام اسلامی شان منصرف کنند. مانند یک ارکستر، همه با هم بر یک نت مینوازند. نصحیت به مردم که با رژیم مدارا کنند و التماس از رژیم که به "آشتی ملی" برای نجات نظام تن دهد .

بیانیه ۵ تن خطاب به مردم میگوید :
"زمامداران خودکامه البته کوشش میکنند خشونت را به تظاهرات مسالمت آمیز و پرشکوه میلیون ها ایرانی آزادیخواه تزریق کنند تا چهره دموکراتیک جنبش مخدوش شود، ولی ملت نباید فریب خورده و وارد بازی سازمان های نظامی امنیتی شود. ... باید برتری اخلاقی خود را بر زورگویان و شکنجه گران، همان طور که تاکنون نشان داده، ادامه دهد. در این شرایط وظیفه ی مردم آگاه، جوانان فداکار و نیروهای سیاسی، ترسیم مسیر آینده ی جنبش و تدوین خواست های مشخص سیاسی است تا مدارا و مسالمت را جایگزین خشونت تحمیل شده از سوی سرکوبگران کند ."

بیانیه های سران سبز اسلامی سیاست جدید یا راه حل متفاوتی را طرح نمیکند. زیرا اینها از طرح سیاست جدید عاجز اند. همان سیاست های قدیمی و کهنه را در  بسته بندی جدید مقابل مردم و جناح حاکم میگذارند. تلاش برای حفظ نظام رکن و هدف اصلی این بیانیه ها است. از این رو بخش مهمی به تلاش برای منصرف کردن مردم از مبارزه رادیکال و سرنگونی طلبانه اختصاص یافته است. بعلاوه مزورانه تلاش میکنند که مبارزات مردم علیه سمبل های ارتجاع اسلامی و لگدمال کردن مقدسات اسلامی را منکر شوند و آنرا تاکتیک جناح حاکم برای "خراب کردن" جنبش سبز اسلامی و یافتن توجیه برای سرکوب مردم مینامند. این تلاشی است برای پس کشیدن مردم به پشت خط هایی که تاریخا و سنتا تابو محسوب میشده است. اما مردم این مرزها را نیز در نوردیده اند. مردم پل های بسیاری را پشت سر خود خراب کرده اند. از این پس دیگر راه بازگشتی وجود ندارد. فقط باید به پیش رفت. بسوی آزادی و برابری، بسوی یک جامعه آزاد، برابر و مرفه. بسوی یک دنیای بهتر .

مطالبات مقدور و آشتی ملی
موسوی در بیانیه  اش ضمن تاکید قاطع بر تعهد خویش به جمهوری اسلامی به جناح حاکم پیشنهاد "آشتی ملی" میدهد. او مینویسد: "من لازم می دانم قبل از آنکه راه حل خودم را برای خروج از بحران مطرح سازم ، برهویت اسلامی و ملی ... و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز تاکید نمایم. ما پیروان اباعبدالله حسین علیه السلام هستیم. ما شیفتگان حریتی هستیم که منادیش آن امام مظلوم بود ."

بیانیه موسوی در شرایطی صادر شده است که مردم علنا و آشکارا انزجار و نفرت خود را علیه رژیم اسلامی ابراز کرده اند، با اوباش اسلامی درگیر شده، بعضا خلع سلاح شان کرده اند و تمام مقدسات این نظام را به سخره گرفته اند. همه از خواست و عزم جزم مردم برای سرنگونی سخن میگویند. در چنین شرایطی این بیانیه و مطالبات اش قادر نخواهد بود ذره ای شتاب مبارزات ضد رژیمی مردم را کند نماید یا آنرا منحرف کند. جریان ملی – اسلامی این واقعیت را میداند. از این رو است که برخی از ملی – اسلامی ها این بیانیه را عقب نشینی نامیده اند.
 
اما برخی از سران سبز اسلامی، که آنقدر ذکاوت دارند تا رشد و تعمیق جنبش آزادیخواهانه مردم و رادیکالیسم مشهود آن را درک کنند، کوشیده اند که هم به نعل بزنند و هم به میخ. یعنی هم خود را رادیکال تر از آن چیزی که هستند نشان دهند و هم در عین حال اجازه ندهند که عنان جنبش سبز اسلامی از دست شان خارج شود. لذا اعلام کرده اند که مطالبات بیانیه موسوی "کف مطالبات" مردم را طرح میکند، اما حمایت خود را از او اعلام کرده اند. (سازگارا و مخملباف) "بیانیه ۵ تن" نیز به شکلی دیگر همین ترفند را بکار بسته است. زیرکانه کوشیده است که ناچیز بودن و عقب بودن این مطالبات را ناشی از "تنگناهای سیاسی داخل کشور" بخواند. تمام این سران، با توصیف این مطالبات بعنوان "کف مطالبات" یا "مطالبات حداقل" یک ژست نیمچه رادیکال گرفته اند و بلافاصله با اعلام تعهد قاطع خود به رهبری "داخل" موسوی و شرکاء کوشیده اند جنبش سبز اسلامی را حمايت کنند .

جمهوری اسلامی در موقعیت بدی قرار گرفته است. مردم در کمین نشسته وسیعا به میدان آمده اند. این جانیان با وحشی گری تمام مردم را سرکوب میکنند، مردم در مقابل فریاد میزنند: "بسیجی، کهریزک، تجاوز دیگر اثر ندارد." با سانسور و اختناق میکوشد از تشکل و اتحاد و سازمانیابی مردم ممانعت کند؛ مردم، در عوض، تمام روزهای مقدس نظام را به سازماندهی یک ضد حمله وسیع علیه رژیم بدل میکنند و مقدسات این نظام را لگدمال میکنند و به آتش میکشند. هفت ماه است که مردم با چنگ و دندان علیه این نظام جنایتکار و وحشی به یک نبرد قهرمانانه مشغول اند. جمهوری اسلامی در یک بن بست کامل قرار گرفته است. نه راه پس دارد و نه راه پیش. سرکوب و ارعاب دیگر کارآیی خود را از دست داده است. این نظام از سال ۱۳۶۰ با اتکاء به سرکوب صرف خشن بر جامعه حکم رانده است و میلیون ها انسان را در یک فقس فقر و فلاکت، جهل و خرافه اسلامی اسیر ساخته است. این دوران دارد به پایان میرسد .

جناح اصلاح طلب حکومتی، سران سبز اسلامی، با هراس و دلهره این شرایط را دنبال میکنند و به عبث میکوشند که راهی برای برون رفت از این بن بست در مقابل نظام قرار دهند. این یک خیال باطل و یک توهم بیش نیست. نه فقط از این رو که جناح حاکم دست آشتی آنها را رد خواهد کرد، بلکه به این خاطر که جمهوری اسلامی محکوم به فنا است. این تضاد ذاتی رژیم اسلامی است که آنرا به لبه پرتگاه کشانده است. عمر مفید بیانیه های رنگارنگ سبز اسلامی چند روز بیشتر نیست. هنوز جوهر آنها خشک نشده عمرشان بسر رسیده است. جمهوری اسلامی رفتنی است. این حکم مردم است .

* آنچنان از خیزش مردم به هراس افتاده اند، آنچنان در تلاش اند که تعبیر دیگری، تعبیر تقلیل یافته و دم بریده ای از مبارزات مردم بدست دهند که در توصیف مبارزات مردم، حتی از الفاظ معمول و جا افتاده استفاده نمیکنند. در عوض میکوشند که با استفاده از الفاظی که به هیچگونه با رادیکالیسم سیاسی تداعی نشود از این مبارزات صحبت کنند. بطور نمونه بجای حضور مردم در خیابان ها از "حضور مردم در فضای عمومی" سخن میگویند. یا از یک سو برای همگام شدن با مردم از "قیام" مردم حرف میزنند، اما بلافاصله کلمه "قانونی" را بدنبال آن ذکر میکنند که مبادا فکر سرنگونی و انقلاب به ذهن کسی متبادر شود. واقعا مضحک است. بعلاوه، مردم در روز عاشورا تمام مقدسات اسلامی را به سخره کشیدند، اینها رندانه میکوشند اعتراضات مردم را در قالب تنگ اسلامی محبوس کنند :

"خشم ملت را در آستانه ماه محرم، ماه حق طلبی و قیام علیه استبداد و ستم، بلندتر کرد. اعتراضات مردم، طبق سنت طولانی تاریخ در فرهنگ تشیع، در روز عاشورا به اوج خود رسید و ملت آگاه با درس گرفتن از پیام حسینی ظلم زمانه را نشانه گرفت .

استبداد دینی که مشروعیت خود را با خشونت و کشتار مردم در روز عاشورا پاک از دست داده بود، از ترفندی نخ نما شده برای تحریک احساسات دینی مردم استفاده کرد و به کمک صدا و سیمای دولتی و بسیج همه نیروهای تحت فرمان کوشید صحنه قیام را وارونه کرده جنبش سبز را متهم به توهین به مقدسات و انکار اعتقادات دینی نماید ."  

 

 

 

 


پوپوليسم در فاز فكاهىدر حاشيه تظاهرات كميته هلند حككا!


اعضاى كميته هلند حككا روز شنبه گذشته تظاهراتي را در مقابل سفارت جمهورى اسلامى ايران در شهر دنهاخ پايتخت سياسى هلند برگزار كردند. قبل از اينكه به تركيب شركت كنندگان اين تظاهرات بپردازيم٬  عجيب ترين نكته اى كه هر مخاطبى را شگفت زده ميكند يكى از شعارهايى بود كه اعضاى كميته هلند كه عضو كميته مركزى حككا و افراد سابقه دار اين حزب هستند در مقابل سفارت با صداى بلند فرياد زدند. خامنه اى قاتل است ولايتش باطل است! اين شعارى بود كه ملى اسلاميها٬ دوخرداديهاى شكست خرده درون حكومتى و جناح رفسنجانى كه از كمك به خامنه اى براى رسيدن مقام ولايت فقيه پشيمان شده اند سر ميدهند. اين فيلى است كه تمام اعتراض جناج درون حكومتي جمهوري اسلامي هوا كرده اند! مشاور وزارت اطلاعات وقت على فلاحيان كه  به دليل انتشار كتابى به زندان افتاد در فيلمي كه از درون زندان اوين پر شده است و براى بان كيمون ارسال شد داستان كسب قدرت خامنه اى بعد از مرگ خمينى را با باندبازى هاى رفسنجانى بازگو ميكند! اينكه چگونه با ايجاد ترس و ارعاب در شوارى تعيين رهبرى اين مقام را رفسنجانى براى خامنه اى زنده كرد! و اين داستان را بعدها در مقطع قبل از دوخرداد بعد از پايان دوره رياست جمهورى رفسنجانى از حزب كارگزاران شنيده ميشد كه دنبال رياست جمهورى مادامالعمر براى رفسنجانى بودند اما اين بار طرف مقابل و خامنه اى به قولش وفا نكرد و به قول معروف زير پاى رفسنجانى را روفت.

و بعد هم اين حزب ادعا كرد خاتمى را اينها به جناح راست حقنه كردند كه درصدى هم با واقعيت ميخواند! كل اين داستان سرايى هاى سران سابق و كنونى رژيم را راديكال بگيريم يك دعواى هميشگى براى كسب قدرت بين جناح هاى مختلف جمهورى اسلامى وجود داشته است! اما اينها به كسانى كه ادعاى كمونيست بودن دارند چه؟ براى جناح هاى رژيم پاسخ روشن است. صندلى قدرت را در درون حباب رژيم اسلامي ميخواهند به زير پاى خود بكشند. رقيب را ميخواهند از صحنه بدر بكنند! اما براى اعضاى حككا اين شعار كه به منزله تير خلاصى به شقيقه تاريخچه كمونيستى اين حزب است چه سودى دارد؟ كمونيست ها از اساس با كل اين نظام منحوس از روز اول به سر كار آمدنش تضاد حل نشدنى داشته اند! حتى چپهاى راديكالى مثل پيكار هم سال 57 شعار مرگ بر پاسدار حامى سرمايه دار را دادند. اين را مقايسه كنيد با اعضاى حزبى كه ميراث نقد چپ راديكال را هم از منصور حكمت داشتند ولى امروز به صد پله پايين تر از آن سقوط كردند! كسب قدرت سياسى توسط كمونيستها جايش را به تعيين صلاحيت "ولايت" فلان آخوندى كه سرتاپايش به پهنى هم نمى ارزد عوض شده است!

اين مسئله دو صورت دارد: اولا اينكه اين شعار بدون فكر روى شعارهاى سياسى از روى بيسوادى٬ ناآگاهي و نابلدى در سياست داده شده است. دوما اينكه اين ها مثل حزب توده و اكثريت و ملى اسلامى هاى خارج حكومت پست چشم بستن به يك جناح درون حكوكت را باز كرده اند. با توسل به تجارب ما از اشتباهات تاريخى اين حزب در اين چند سال اخير و با تعقيب سياست هاى رهبرى اين حزب هر دو اين گزينه متصور است. حميد تقوايى ليدر اين حزب با شروع شدن اعتراضات خيابانى جناح موسوى و كروبى را در كنار مردم جاى داد. جايى كه بخشى از مردم در ايران جايى كه ميتوانستند صدايشان را برسانند ميگفتند كارى به اين اراذل ندارند اينها جاروى جمع كردن راديكاليسم شدند! كاسه داغ تر از آش! بعد از خرداد ماه با نگاهى به اخبار سانسور و پارازيت حداقل شش ماهى ارتباط مردم به لطف وزارت اطلاعات با جناح موسوى و كروبي قطع شد. حتى در پاسخ اين توهمات مردم شعار موسوى بهانه است كل نظام نشانه است را دادند اما اينها به جايى كه ساعتشان را با مبارزات مردم كوك كنند از سايت راه سبز و سايت هاى حامى موسوى و كروبى و به اصطلاح جنبش خود ساخته سبز تنظيم كردند. يك نگاه به مقاله و اطلاعيه ها و زمانبندى انتشار آنها در مدياى حككا نشان داد كه اينها 24 ساعت گوش چسبانده بودند ببينند موسوى و كروبى چه ميگويد؟ اگر از رهبرى اين حزب بپرسى ميتوانى با دو مقاله يا حتى يك اطلاعيه رد پايى در اين شش ماه از كمونيسم كارگرى و منصور حكمت نشان بدهى اينها چيزى ندارند بگويند! خود دوخرداديهاى درون حكومت برداشتند در سايت هاى سبزشان تم هاى منصور حكمت را بدون اشاره با شيوه سرقت ادبى چاپ كردند. ده ها مقاله در رابطه با انقلاب زنانه چاپ كردند. اما حككا و رهبريش بزور و بعد از مدتها يک كلمه در اين رابطه حرف زد. دلشان را به مجادله هاى كودكانه با ملى اسلاميها در رابطه با مردان محجبه خوش كردند كه حتى در آن موقع هم رهبرى شان ميگفت اين اقدام راديكال است! ميخواهم بگويم وقتى يك حزبى عرضه دفاع از بنيانگذارش را ندارد٬ ملى اسلامى ها و نويسنده هاى اطلاعاتى سابق ميروند تمام گنجينه تئوريك اين حزب را به سرقت ميبرند. خوشبختانه امروز حزب اتحاد كمونيسم كارگرى وجود دارد و ميتواند سر بزنگاه مچ اين سارقان ابدى و اين دشمنان  كمونيسم حكمت را باز كند. حزبى وجود دارد كه روزى كه تمام سازمان ها و احزاب چپ و راست جلوى پاسدارهاى سابق و دموكراتيزه شده زانو ميزنند قد بر ميافرازد و اجازه نميدهد مثل سال 57 مبارزه مردم را به نا كجا آباد ببرند.

يك خط مشي كمونيستي در شرايط حاضر ما را به نقد بيرحمانه اين جريان كه در مسير تغيير به يك سازمان پاسيو و مبلغ ديدگاههاى پوپوليستى و ناسيوناليستى تنزل پيدا کرده است وا ميدارد كه در كنار يك دنيا كار از نقد ملى اسلاميها گرفته تا حمله به جانورهاى اسلامى در ايران٬ از نقد امثال گنجى و  سازگارا گرفته تا نشان دادن ماهيت ارتجاعى راستهاى پروغرب٬ خط مشى حككا را بيرحمانه نقد كنيم. حككا در كنار خصلت مشتركى كه با ديگر جريانات ارتجاعي در شطرنج سياسي حاضر دارد يك پديده ويژه تر دارد و آن جهتگيرى ارتجاعى با اتكا به منصور حكمت و كمونيسم كارگرى است. اين مسئله باعث مي شود تا با ما با شدت بيشترى اولا يك دفاع جانانه از منصور حكمت بكنيم و ثانيا نشان بدهيم كه اينها نه حامى منصور حكمت بلكه عليه اين پرچم اند و به قول خود رهبريشان از منصور حكمت ميخواهند عبور كنند كه البته اين كار را مدت هاست كه كرده اند. اگر منصور حكمت را هم از اينها بگيريم اين ها صد پله از امثال سازمانهاى توده ايستى خارج كشور عقب تر ميروند و چه بهتر! وظيفه نقد و سياست كمونيستى است که تمايز اجتماعى کمونيسم کارگرى را با اين ديدگاههاى عهد عتيق نشان دهد. نقد حككا٬ نه بعنوان يك جريان كمونيستي بلكه بعنوان يك سازمان بي در و پيكر كه در راستروى در زمان كوتاه ركورد زده است٬ را بايد مستمرا در کنار جنبشهاى اصلى راست نقد کرد.

فرق شرايط حاضر با انقلاب 57 را در اين بايد ديد كه در ان موقع جريانات پوپوليستى بعد از سرنگوني شاه تازه خصلت هاى عقب مانده شان را نشان دادند و آن موقع كمونيست ها وقت زيادي را مجبور شدند براي نقد اينها تلف كنند اما  ويژگي شرايط حاضر اين است كه خوشبختانه قبل از شروع سرنگوني كمونيست ها يك نقد و يك ضربه اساسي به پيكره پوپوليسم زدند. اگر اين جدالها به درون انقلاب مي رفت ممكن بود وقتي كه بعد از سالها نصيب كارگران و شوراها ميشد با اين دعواها مثل انقلاب 57 به هدر ميرفت. هر كدام از اين جنگ ها جنبش كمونيستي را قويتر از روز قبل براى مبارزه با سدها و موانع  آماده ميكند.

اخيرا محمد فتاحي از حزب "حكمتيست" براى نقد حككا به حزب توده بها داده و گفته اينها سال 41 براى اسلامى بودن بيانيه ها موضع گيرى نكردند. و به همين دليل قبل از عاشورا حككا از حزب توده عقب تر رفت. اولا كه اين جعل تاريخ است. حزب توده در آن زمان اسير فشارهاى سياسى شوروى در حمايت از رژيم شاه بود كه بيانيه نداد و از خود اختيارى نداشت. اينها صد بار هم اسلامى بودند و در سال 26 در بيانيه 13 ماده ايشان دو ماده را به دفاع از اسلام بعنوان دفاع از مذهب توده ها اختصاص دادند. البته هدف آقاى فتاحى ماله كشيدن روى سياستهاى پاسيويستى و خانه نشين كن مردم حزب "حكمتيست" است اما اينجا ناشيانه يك سازمان مرتجع را جلوى رهبرى راست حككا خدا ميكند!

براي خط واقعى كمونيسم كارگرى اين تحريف ها لازم نيست. خط ارتجاع گوياست. اين را در بيانيه ها ميشود ديد. در مصاحبه ها ميشود ديد. و اين هفته در تظاهرات اخير اين دسته هم ديديم. اما آنچه كه بيشتر از هر سلاح نقدر اينها در آينده نزديك و نچندان دور ايزوله خواهد كرد سير واقعيتها خواهد بود. امروز كه بعد از بيانيه شماره 17 موسوى ديگر آب پاکى روى دست اپوزيسيون چشم براه دموكراسى اسلام پرو غربي ريخته شد اما روزي كه مردم تكليفشان را با تماميت اين رژيم از جناح خامنه اي و يزدي تا جناح رفسنجاني  خونخوار و موسوي ناظر جنايت كه گويي شغل اين حضرت هميشه نظارت جنايت بوده است -روشن كردند انوقت رهبري حككا بايد جواب مردمي را بدهد كه در راديوها از اپوزيسيون ميخواهند در مبارزه در خارج و داخل كمكشان كنند و بهشان خط بدهند و تظاهرات حمايتى ترتيب بدهند. آنوقت آقاى تقوايي و نيكخواه و صابر و خانم احدى و دانشفر چه دارد بگويند؟ بجز اينكه اسم دعواى قدرت و ثروت درون حكومت را انقلاب گذاشتند؟ بجز اينكه ولايت خامنه اى را ابطال كردند؟ حتى آقاى تقوايي در كنگره شان اعلام كرد چون اين اعتراضات انقلاب است پس انقلاب هم چپ است و نميتواند راست باشد- لابد موسوى و كروبى هم با اين فرمولبندى ماستماليزه زمخت رهبران انقلاب چپ مي شوند؟ آنجاست كه سير نابودى حككا و تاريخ راست روى با زورق و بادبان كمونيسم و منصور حكمت به يك جا تمام خواهد شد! *

 

 


 نامه ها٬ شماره ١٣٣


به حزب بپيونديد!
با سلام به شما. فرم عضویت در حزب را پر کرده و برای رفیق نسرین ارسال کردم. مايلم اينجا و از طريق نشريه حزبم به همه انسانهای کمونیست و آزادیخواه و برابری طلب تاکيد کنم که کمونیسم زنده است. ما کمونيستها در ايران اين شانس را داریم که کمونیسم را به پیروزی برسانیم. رفقای کمونیست به حزب اتحاد کمونیسم کارگری بپیوندید. عبدی از تهران.

 عبدى عزيز٬
به حزب خودتان خوش آمديد. اين حزب متعلق به همه کسانى تعلق دارد که براى سرنگونى جمهورى اسلامى و نظام سرمايه دارى و برپائى يک جامعه کمونيستى مبارزه ميکنند. کمونيسم هميشه زنده است. کمونيسم جنبش واقعى و اعتراضى و جارى طبقه کارگر است که سرمايه دارى را نميخواهد. اين جنبش بدون حزب کمونيستى هم وجود دارد اما در هر دوره٬ مانند جنبشهاى ديگر٬ احزاب کمونيستى بيرون ميدهد. حزب اتحاد کمونيسم کارگرى حزب اين گرايش کمونيستى درون طبقه کارگر است. من هم مثل شما کمونيستها و طرفداران سوسياليسم و راه حل کارگرى را به پيوستن به حزب انقلاب کارگرى دعوت ميکنم. موفق و پيروز باشيد.

 چطور بايد عضو حزب شد؟
رفقا می خواهم عضو حزب شوم. لطفا من را راهنمائی کنید که چطور و چگونه می شود عضو حزب شد. مهیار رستگار تهران.

مهیار عزيز٬
عضويت در حزب ساده است. هر کسى که خود را در اهداف اجتماعى حزب شريک ميکند ميتواند عضو حزب شود. فرم عضويت را پر و براى کميته سازمانده حزب ارسال کنيد. در مورد چگونگى ابلاغ عضويت شما اين کميته جداگانه و از طرق مناسب به شما اطلاع ميدهد. به حزب خودتان خوش آمديد و اميدواريم که شخصا کانونى براى پيشبرد و رشد حزب در محل فعاليت تان شويد. موفق و پيروز باشيد.

چطور بايد عضو حزب شد؟
رفقای حزب اتحاد کمونیسم کارگری لطفا به من بگویید چگونه میتوانم عضو حزب شوم و فعالیتهای حزب در داخل کشور چگونه است . فریاد از تهران

فرياد عزيز٬
پاسخ اين سوال را در سوال مهيار عزيز اشاره کردم. به حزب خودتان خوش آمديد. در مورد چگونگى فعاليت حزب در ايران بسته به موقعيت شغلى و اجتماعى شما کميته سازمانده حزب با شما نکات لازم را توضيح ميدهد. موفق و پيروز باشيد.

ویدئو بلاگها نقطه عطفی بود
دوستانی از تهران٬ مشهد و شیراز ضمن درود به رفقا علی جوادی و آذر ماجدی٬ در باره ویدیو بلاگهاى مربوط به "مردان محجبه" اظهار رضايت کردند و تاکيد کردند که اين مواضع خیلی عالی و رو به جلو است. اين دوستان بر وجود بحث در اين زمينه در ميان دانشجويان تاکيد داشتند و اشاره کردند که اين اقدام مردان در خارج کشور٬ در داخل کشور بيشتر باعث جوک شده تا اينکه اقدامی علیه حجاب تلقى شود. اين دوستان اظهار کردند که این ویدئو بلاگها نقطه عطفی بود و می گویند فعالين اين کمپين مردان محجبه پایشان روی زمین نیست.

دوستان عزيز٬
کمپين مردان محجبه نيامده تمام شد. اين گوشه اى از سياست ملى اسلاميها در خارج بود که تعدادى چپى و راستى هم دنبالش افتادند. بنظر من دنباله روى عده اى از اين کمپين از سر عدم درک و سطحى گرى نبود٬ انتخابى آگاهانه و سياسى براى نزديک شدن به جنبش ملى اسلامى و عقب نشينى از موضع کمونيستى ضد مذهبى و ضد حجاب بود. موفق و پيروز باشيد.  
 
سخنان آذر ماجدى ساده و عميق بود
رفقا با سلام. مصاحبه آذر ماجدی را از بی بی سی گوش دادم. خیلی خوشحال شدم از اينکه  بودم رفیق آذر ماجدی یک سر و گردن از همه بالاتر بود و واقعا اگر چه ساده صحبت می کرد اما صحبتهایش عمیق بود. سپهر از اصفهان.

سپهر عزيز٬
با تشکر از حسن نظرتان. متاسفانه بندرت پيش مى آيد که اين رسانه ها به کمونيستهاى کارگرى تريبون بدهند اما اخيرا ديده ميشود که توجه رسانه هاى مختلف به حزب و فعالينش متفاوت شده است. اين را بايد به حساب موقعيت سياسى حزب گذاشت. هنر يک کمونيست اينست و يا بايد اين باشد که مسائل پيچيده را در زبانى ساده و همه فهم بيان کند. رفيق آذر از بهترين سخنگويان جنبش ماست. موفق و پيروز باشيد.

شعار نويسى در اصفهان
رفقا با سلام و خسته نباشید. ما در چند مرحله اقدام به شعار نویسی در سطح شهر کردیم و ساعتها شعارهای که نوشته بوديم بر دیوارها باقی بود. متاسفانه از امکانات تهيه عکس و فيلم برخوردار نبوديم. در زمینه شعار نویسی و اطلاعیه پخش کردن شرایط بی نهایت خوب است. حزب باید در این زمینه اقدامات گسترده تری را در دستور بگذارد. وحید و حسن از اصفهان.

وحيد و حسن عزيز٬
دستتان درد نکند و خسته نباشيد. حق با شماست و فضاى کنونى امکانات بيشترى براى تبليغات کمونيستى ايجاد ميکند. کارتان را برنامه ريزى و گسترش دهيد. تيمهاى مختلف ايجاد کنيد و ادبيات حزب را وسيعا در مناطق کارگرى و دانشگاهها و اجتماعات توزيع کنيد. موفق و پيروز باشيد.

پخش اطلاعيه هاى حزب در شيراز
رفقا از تاخیر در گزارش متاسفم. برای من مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم به موقع گزارش بدهم. در یک مورد 200 نسخه از اطلاعیه حزب را به مناسبت 16 آذر در محلات پخش کرديم. براى پخش گسترده تر ادبيات حزب مشغول سازماندهی هستم. فقط امیدوارم مشکلات شخصی هرچه زودتر برطرف گردد. مهدی از شیراز.

مهدی عزيز٬
دستتان درد نکند. تاکيد ما با رعايت اکيد مسائل امنيتى اينست که انتشار و توزيع ادبيات حزب را از کانالهاى مختلف گسترش دهيد. براى حزب امکانات ايجاد کنيد. بايد اين افق را داشت که هر شهر را به بهترين و سريعترين شکل تحت پوشش ادبيات حزبى قرار داد. بويژه ما روى پخش ادبيات حزب در مناطق و محلات کارگرى٬ دانشگاهها و ميان فعالين سياسى جنبشهاى مختلف تاکيد داريم. موفق و پيروز باشيد.

پخش وسيع آدرس حزب
رفقا منطقه پيرانشهر بشدت امنیتی شده است و فعالیت در محیط کوچک مشکل. رهنمود بدهید در این مناظق چگونه میشود هر چه بیشتر حزب را معرفی کنیم . البته معمولا نسرین توضیحات کافی می دهد اما این سوال من برای کسانی هست که ممکن است مستقیم به اعضا و کادرهای حزب دسترسی ندارند. در یک اقدام آدرس امیل و سایت حزب را وسیعا در سطح  شهر پخش کردیم. سالار عباسی از پیرانشهر.

سالار عزيز٬
دست شما و دوستان درد نکند. شما بايد همواره محدوديتهاى امنيتى را در فعاليت تان ملحوظ کنيد. اين مسئله در همه جا چه کوچک و چه بزرگ صادق است. در محيطهاى کوچکتر بايد بر وضعيت عمومى مسلط تر بود تا راه و روش درست و ايمن گسترش فعاليت سياسى کمونيستى را پيدا کرد. بايد تلاش کنيد نوع شما بيشتر و بيشتر شود و نوع و تنوع کارهائى که صورت ميدهيد گسترده تر شود. موفق و پيروز باشيد.

شرايط امنيتى در عسلويه
مجتمع صنعتى عسلویه بخاطر حساس بودن وضعیتش بشدت امنیتی شده است و هر روز بیشتر و بیشتر امنیتی می شود و محدوديتهای بیشتری را تحمیل میکنند. با توجه به صنعتی بودن و مهم بودن منطقه٬ براى جلوگيرى از اعتراض کارگران را به اشکال مختلف پراکنده میکنند. اخیرا حتی بحث بومی و غیر بومی را آگاهانه رژیم بیشتر کرده است. هدفشان اينست که با اين تحريک ها کارگران با هم کلنجار بروند تا با سرمایه داران. در ضمن تاثيرات تحریمهای اقتصادی باعث گسيخته شدن شیرازه این مرکز صنعتى شده است. جمشید از بوشهر.

جمشید عزيز٬
تحريم اقتصادى ضربه اى به دولت و قدرت فائقه نميزند بلکه همواره قربانيانش مردم بيدفاع اند. از تعطيلى کارخانجات تا کار کردن زير نصف ظرفيت٬ بيکار سازى و تعديل مرتب نيرو و همزمان تشديد استثمار کارگران و نپرداختن حقوقها٬ و همه اينها به بهانه وجود تحريم٬ سلاح جديدى است که کارفرماها عليه کارگران استفاده ميکنند. معضل حکومت اسلامى صرفا تحريم نيست٬ بن بست و ورشکستگى و بحران لاعلاج سرمايه دارى در ايران است که تحريم اقتصادى آنرا تشديد کرده است. پاسخ اين وضعيت از نظر کارگران پيشرو تنها نفى وضع موجود بنفع يک مناسبات سوسياليستى است. طبق اطلاع ما تقريبا تمام مراکز کارگرى و مشخصا مراکز کليدى و حساس کارگرى فضاى بشدت امنيتى دارد. ميزان سرکوب و کنترل بسيار بيشتر از ماههاى گذشته است. تحريک ملى و قومى در ميان کارگران يکى از شگردهاى قديمى سرمايه داران است که بايد توسط کارگران کمونيست و پيشروان کارگرى خنثى و در نطفه خفه شود. قدرت کارگران همواره در اتحاد طبقاتى و همسرنوشتى شان بوده است. کارگران وطن ندارند. در مقابل سياست قومى و ناسيوناليستى بورژواها و کارفرمايان بايد سياست انترناسيوناليستى منفعت واحد کارگرى را قرار داد. موفق و پيروز باشيد.
 
سرکوب در دانشگاه
اوضاع دانشگاه بشدت به هم ریخته است. مرتب دارند بچه ها را احضار می کنند و فضای رعب و وحشت ایجاد می کنند. راه مقابله مبارزه و اعتراض است. اما محرومیت دانشگاهی ترسی است که این انگلهای اسلامی دارند در دل ما ايجاد ميکنند. چه باید کرد؟ نوشین از کرج.

نوشين عزيز٬
شما جواب روشنى در سوالتان داده ايد. راه بى خاصيت و بى اثر کردن سرکوب و احضار و محروميت٬ گسترش مبارزه است. اگر همه دانشگاهها وارد مبارزه اى گسترده براى آزادى بيان و بيرون انداختن نيروهاى سرکوب از دانشگاهها باشند٬ تمرکز رژيم روى تعدادى فعال سياسى نتيجه نميدهد. وانگهى در اوضاع امروز بعيد ميدانم کسى فکر کند که اوضاع "عادى" است و دانشجو ميتواند به روال متعارف مشغول درس خواندن باشد. مسائل مهمترى دارد تعيين تکليف ميشود و دانشجويان بدرست متوجه اين اوضاع هستند. بايد از محيط دانشگاه در خدمت تشکل و اعتراض عليه کل حکومت و در دفاع از راه حل چپ در جامعه بهره جست. موفق باشيد. 

سال نو مبارک
بمناسبت سال نو پيامهاى متعددى از داخل و خارج از طريق اس ام اس و اى ميل دريافت کرديم. ضمن تشکر متقابلا سال نو را به همه شما عزيزان و خوانندگان يک دنياى بهتر تبريک ميگوئيم. با اين اميد که نتيجه تلاش کمونيستى همه ما در متن تحولات سياسى جارى پيشروى و پيروزى آلترناتيو کارگرى و برپائى جامعه اى آزاد و مرفه و خوشبخت٬ نظامى سوسياليستى باشد. موفق و پيروز باشيد.

به ديگر سوالا دريافتى دوستان ديگر در شماره آتى پاسخ ميدهيم*

 

 




روز موعود فرا رسیده در باره رويدادهاى اخیر ایران و سخنان خاتمى


برای این روزهایمان نه اشکی به چهره راه می دهیم و نه مرثیه ای که این روزها آلبوم آزادیخواهی مان غرق لحظه های بکر و تاریخی شده و صدایمان حکومت اسلامی را در منگنه قرار داده و بیش از همیشه نه گفتن مان به جمهوری اسلامی و عوامل وابسته و پراکنده اش رسا تر! دیگر صدای  شعارهای "مرگ بر خامنه ای" و "جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم" طنینش همه جا را گرفته و بیش از همیشه سرمايه داران اسلامى و حکومتشان به هراس مرگ افتاده اند. حالا دیگر دعوا دعوای خانوادگی درون نظام نیست که "خبر" روز باشد. پاسخ خونهائى که توسط دستگاه سرکوب و گماشته های جنایتکار حکومت ریخته میشود چیزی جز سرنگونى کل نظام نیست .

ما خوب میدانستیم که حضور عوامل معلوم الحال سياسى رژیم با تابلوى "اصلاح طلب" چیزی جز  در چهارچوب جمهوری اسلامی قرار دادن اعتراضاتمان نبوده و قصد موسوی ها و خاتمی ها جز کنترل و سوق دادن اعتراضمان به ارابه پوسيده اسلام و خمینیزه کردن فريادمان برای بیمه کردن حکومتشان و  تحمیل قانون ارتجاعى اساسى شان نبوده و نیست. ما ساليان طولانى به ستم و تبعيض و سرکوب و شکنجه و استثمار اعتراض کرديم. ما عليه سنگسار و اعدام و نفس زندانی سیاسى داشتن اعتراض کرديم. نسل قبلتر ما دوران موسوی و شرکا را ديده اند. ما داريم با "مرگ بر خامنه ای" می گوییم جمهوری اسلامی بايد سرنگون شود. ناگهان منتظرى ميميرد و ترس از شورش عليه حکومت اسلامى و خامنه اى ها و خمينى ها موجب ميشود که برايمان آخوند "قهرمان" درست کنند. گوئى دعواى ما برسر منتظرى در مقابل خامنه اى است!

پدر ناتنی حکومت شما مرده٬ همان کسی که با امامتان هزاران انسان را به مسلخ چوبه دار و تیر باران برد و اساس دیکتاتوری اسلامی را  پایه گذاری کرد٬ براى ما درگذشت شريک جنايت چه سوگی دارد! نه٬ وقتی برای این بازی های تکرارى و کسل سیاسی نمانده است. اين ابزار دیگر کارائى ندارد. ما خوب ميدانيم که "صدای انقلابمان" بد جوری دارد به گوش میرسد. زمان نابودی جمهوری اسلامی تان است. شما از لايه هاى کپک زده تاريخ بيرون آورده شديد و با سازماندهى هولاکاست اسلامى تاکنون مانده ايد٬ و اینک ما قصد داريم شما را به همان قرون وسطی پرت کنيم و شرتان را از سر خود و بشريت بکنيم. اين بسيار خوب است که بالاخره اعتراف ميکند که این اعتراضات مربوط به  کلاه برداری انتخاباتی تان نیست! خوبست که فهميديد که از کجا خورده ايد. از اول هم انتخابات کشک بود. حالا ضربه کاری شده و تمام روزهایی که نقاط عطف زور آزمایی تان بود و با تجمعات حال بهم زن بسیجی و سپاهی تان توامان میشد بلای جانتان شده! حالا شمایید که از صفوف آزادیخواه و انقلابى ما میترسید.

تا حدی پیش می روید که  آخوند خاتمی تان می گوید:
 
وضعیت کنونی جنگ میان اصولگرایان و اصلاح طلبان نیست / در ایران نه میخواهیم و نه میتوانیم سکولاریسم را بپذریم / همه  باید  دلمان برای اسلام و انقلاب بسوزد ! و در کنار همدیگر باشیم. باید از تند روی ها و افراط ها جلو گیری شود .

اين را درست فهميده ايد که وضعیت کنونی اصلا جنگ میان این دو گروه همدست جنایتکار نیست! این  تلاش ما مردم است برای از میان بردن حکومت کثیفتان. این روزها دست ما و دست شماها به یک سمت بالا نمی رود که اعتقاداتمان نیز به همان سمت برود. و شما چقدر با هوشید که برخى خواسته هايمان را حدس زدید! سکولاريسم؟ بدانيد که اگر ما جمهوری اسلامی را نمیخواهیم٬ اگر دولت مذهبى نميخواهيم٬ اگر برخلاف شما دلمان براى اسلام و نظامش که نميسوزد هيچ اصلا آمديم که ريشه اش را بکنيم٬ سکولاريسم کف خواستهاى ماست. ما ميخواهيم با اسلام در ايران براى هميشه تسويه حساب کنيم. ما از اين همه جنايت و فلاکت و زورگوئى به تنگ آمديم و منشا همه اين بدبختى ها را حکومت اسلامى عزيز شما ميدانيم. باور کنيد نه از دست شما٬ نه از دست امام تان براى نجات اسلام کارى برنمى آيد!

در جای دیگری گفتید: در حال حاضر بسیاری از اصولگرایان هم از این وضع ناراحتند، امروز حتی اصولگرایان عاقل را نیز حذف می‌كنند كه این دیدگاه خطرناكی است !

بله جناب خاتمی بسیار وضع خطرناکیست! امروز مردم همه شما را هدف قرار داده اند. وضعيت بحدى خطرناک است که عاشورایی که سالها علم کرده بودید و با علم و کتلش مردم را به مسلخ خرافه پروری تان می بردید٬ به میدان ِ به نابودی کشیدنتان بدل شده !دیگر وقتی برای هیچکدامتان نیست چون امروز دست تان براى همه رو شده است. ما نسل جديد٬ ما مردم با کل نظامتان طرفيم. گذشت آندوره که با "اصلاح طلب و اصولگرا" دکان باز کنيد. دوره سرنگونی تان است.

گذشت دوره اى که کارگری را که استثمار میکردید با ترساندش از اخراج و گرو گرفتن نانش به میدان قدس و تظاهرات دولتى بیست و دو بهمن ببرید ! خوبست بدانيد که هميان کارگران رهبران جامعه فردای پس از سقوط شما هستند. بايد منتظر باشيد پرچم سوسياليسم و کمونيسم و انقلاب کارگرى همراه شما نظم طبقاتى را درهم بکويد. دیگر به دنبال گشت ارشاد و سرکوب زنان نباشید که این روزها زنان با تظاهراتها و حضور جسورشان و با آگاهیشان بیش از همیشه برای آزادی و اعاده حقوق اجتماعی شان بميدان آمدند. شما فکر ميکنيد که با اسلام ميشود جلوى اين سيل را گرفت؟

دیگر باید کوله بار خود را ببندید که نه اثری از اصلاح طلب و اصولگرای عاقل مانده نه عکس سالمی از پدر خمينى تان! عکس ها پاره شدند و طلسم های مذهبی تان شکستند. گزمه هایتان خلع سلاح شده اند و فریبکاری نوع شماها هم محلی از اعراب ندارد . دیگر کسى فريب شما کارچاق کنهاى حرفه اى حکومت اسلامى را نميخورد. ما در وسط جنگ فهمیدیم و دیدیم چگونه بايد شکست تان دهيم. روز لغو دولت مذهبى نزديک است. روز پيروزى ما نزديک است. فردایی را در حال بنا کردنش هستیم که با سرنگونی شما شروع میشود و با پرچم کمونیسم و انقلاب کارگریمان و با اتحاد و برابری زن و مردمان به اوج میرسد! ما برای این لحظه ها سالها انتظار کشیدیم٬ دلاورانه جنگیدیم و حالا روز موعود فرا رسیده است. پس کوشش و تظاهراتمان پر رنگ تر از هر روزش کار را یکسره خواهد کرد ! نه این دعوای بین شما و آنها نیست٬ این تلاش ما مردم است برای از بین بردن رژیم آدم کش جمهوری اسلامی سرمايه داران !

kourosh_samiei2@yahoo.com

 ماخذها :گفته های خاتمی در میان خانواده دستگیر شده ها در روز 16 آذر  از وبسایت گویا نیوز.  
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/097298.php

 

 


 

 




جنبش سرنگونی و افق انقلاب کارگری !


حوادث و تحرکات انقلابی جامعه و مبارزات پر شور همگانی بخصوص در چند ماه اخیر علیه حاکمیت سى ساله جنایت و سرکوب اسلامی بیگمان قلب هر انسان منصف، با وجدان و آزادیخواه و برابری طلبی را به وجد آورده است. با گذشت هر روز پیشروی جنبش انقلابی بیشتر شده، صفبندیهای طبقاتی متعین تر میشوند٬ و در عین حال مبارزات سراسری با سرعت زیادی به سمت رادیکالیسم و سرنگونی کامل حکومت اسلامی در حال پیشروی و تعمیق است. عامل و پتانسیل اصلی محرک این مبارزات چیست؟ آلترناتیوهای موجود با خواستگاههای طبقاتی مخصوص خودشان کدامند و چه میخواهند؟ چگونه و چرائی عملکردهایشان٬ نقاط ضعف و قوت های جنبش انقلابی امروز٬ و اینکه پس از سرنگونی حکومت اسلامی جامعه به چه سمت و سوئی خواهد رفت٬ همه اینها از جمله دغدغه های امروز ماست.

برخلاف تبلیغات و عوامفریبی دروغین تريبونهاى تبلیغاتی سرمایه داری جهانی امثال بی بی سی و صدای آمریکا تا حرافيهاى سران جنایتکار جنبش ارتجاعی سبز رانده شده از بارگاه حکومت اسلامی از رفسنجانی و موسوی و کروبی تا سازگارا و سروش و توده ای –اکثریتی های همیشه  نوکر اسلام و آخوند٬ کل اين صف با حمایت و پشتیبانی همه جانبه سرمایه داری جهانی و با صرف میلیونها دلار هزینه حرفشان فقط یک چیزاست: حضرات باران میخواهند نه سیل!! از نظر همه این اردوى مرتجعين که دستشان به خون آلوده است٬ انقلاب کار یاغی ها و خشونت طلبانی است که میخواهند نظم نامقدس سود و سرمایه را به هم بریزند!! این جانوران میکوشند ریشه مبارزات انقلابی مردم را که طغیان علیه سى سال جنایت، سرکوب، استثمار٬ قتل و آدمکشی حکومت اسلامی سرمایه داران است لاپوشانی کنند. میگویند اعتراضات و اغتشاشات علتش در انتخابات و تقلبهای حکومتی است! بارها با زبان بی زبانی و پر رویی هم گفته و میگویند اجرا و پایبندی به قانون اساسی فوق ارتجاعی جمهوری اسلامی را میخواهند. تلاش دارند حکومت جانی اسلامی را اصلاح و متعارف و سربراه کنند. جمهوری اسلامی اصلاح شده میخواهند. میکوشند راه و یاد و خاطره امام قاتل راحلشان را زنده کنند.

توده ای اکثریتی ها٬ شبه ليبرالها و جمهوريخواهان اسلام زده٬ به همراه انواع شخصیتها و گرایشات اپوزیسیون پرو غرب با مچ بندها و علم و کتل سبز٬ و البته با داعیه آزادگی و آزادیخواهی امام حسین!؟٬ به دنبال قافله در حرکت اند. تمام تلاششان بر یک چیز متمرکز شده و آن اينست که انقلاب خشونت و یاغی گریست!! نتیجه ای ندارد!! شیرازه زندگی و جامعه را ازهم می پاشاند!! و انقلاب شکست خورده سال 57 و عواقب بعدیش را نشان میدهند!! یاوه گویی و تبلیغاتشان زیاد است اما کودن نیستند٬ ناآگاه و بیخبر از خطر انقلاب هم نیستند٬ اینها و سرمایه جهانی بشدت از وقوع یک انقلاب کارگری و چپ در هراسند. خوابشان آشفته شده و برای حفظ و استمرار و اصلاح وضع موجود چهار نعل میشتابند.

اما واقعیتهای عریان و انکار ناپذیر زندگی میلیونها نفر انسان کارگر و زحمتکش در زیر سایه سى سال حکومت ننگ و نفرت اسلامی سرمایه داران چیز دیگریست. مبارزات و خواستهای انقلابی، اساسی و رادیکال مردم از جنس دیگریست. مر دم آزادی را به معنای وا قعی کلمه در همه ابعاد اجتماعی و سیاسیش میخواهند. خواست نابودی فقر و بیکاری خواست اصلی، اساسی و مبرم مردم به جان آمده است. گرسنگی چقدر و تا کجا؟ اخراج و بیکاری، بی درآمدی و فقر روز افزون، محرومیت حتی از ابتدائی ترین امکانات زندگی تا کی و تا کجا؟ امروز در ایران میلیونها نفر با آنکه از صبح تا شب مشغول کار بوده، استثمار میشوند و حتی دستمزدهای معوق چندین ماهه شان را نگرفته اند٬ از حق یک زندگی بسیار ابتدایی هم محرومند. در همین تهران پا یتخت شان که اپوزیسیون و راستهای  پرو غرب برای میدان شهیاد (ميدان آزادی) و اسا می خیابانهایش از سر شکم  سیری و برای تحمیق و انحراف مبارزات مردم نعره های ناسیونالیستی میکشند٬ در محلات کارگری و حاشیه جنوب شهر میلیونها انسان سفره هایشان خالیست. مسکن و آموزش و بهداشت و حتی درما ن بیماری و امکانات پزشکی بعنوا ن امتیازها و شاید "تجملاتی" دست نیافتنی شده اند!! سبزهای جنایتکار حکومتی، بی بی سی چی ها٬ و همه آلترناتیوهای مزدور و نان به نرخ روز خور سرمایه داری که جیب هایشان از دلارها و پولهایی که از قبل کار همین کارگران زحمتکش دزدیده اند پر است٬ هز ینه میکنند و امکانات زیادی را قبضه و بسیج نموده اند، تریبونها را خریده اند و از صبح تا شب در بوق هایشان میدمند تا شاید مبارزات رادیکال و انقلابی کارگران و زحمتکشان را برای انقلاب سوسیالیستى، برای یک دنیای بهتر و انسانی اسير کرده و به انحراف بکشند.

در مقابل همه این ترفندها و بازیهای سیاسی، البته ما کمونیستهای کارگری چندان هم دست خالی و تنها نیستیم. ما کمونیستها ی کارگری در درجه اول با تکیه بر تجارب و مبارزات انقلابی طبقه کارگر و با تاکید بر خواستهای ریشه دار و انقلابی کارگران در مبارزه ای آشتی نا پذیر علیه بو رژوازی٬ و برای برپائی یک جامعه سوسیالیستی خوشبختانه از بی نهایت امکانات ارزشمند و مناسبی برخورداریم. امکانات و اساسی که سرمایه داران در خوابشان هم نخواهند دید! ما دهها میلیون کارگر را، دهها میلیون زن و جوان انقلابی و رادیکال را به همرا ه داریم. انسانهای شریف و زحمتکشی که از سرمایه داری و نظم غیر انسانی و کثیفش، از محرومیت و اختلاف طبقاتی و فقر متنفرند! از اسلام سیاسی و سرکوب، از زندان و شکنجه و اعدام٬ و از آپارتاید جنسی به  تنگ آمده اند به دنبال راهند! در این شرایط انقلابی بینهایت امکانات و فرصت به ما کمونیستها چشمک زده و خوش آمد میگوید!

قبل از  مبارزات پر شور مردم در ضد تظاهرات عاشورا٬ با یکی از رهبران حزب توده بحثی بود برایم جالب بود. این شخص بشدت نگران، مضطرب و ترسیده بود. با نگرانی و تردید توام با ترس میگفت: اگر کودتاچیان موفق به سرکوب سران جنبش سبز شوند بعدش به سراغ ما کمونیستها و چپها میایند و کارمان تمام است!!! جالب است این حضرات هم خودشان را "کمونیست" میدانند! مثل اينکه ديگر بازار "دگرانديش" بودن کساد شده! اين توده اى اسلام زده و ضد کمونيست٬ دارد به کمونيستها ميگويد براى اينکه نوبت سرکوب شما نرسد بايد از سران جنايتکار سبز دفاع کنيد! انگار تا حالا ما کمونيستها و رهبران کارگرى و احزاب کمونيستى را لاى ابريشم نوازش کرده اند! اين جماعت به هر درى ميکوبند٬ حتى يادشان ميرود که جمهوريخواه و ناسيوناليست و طرفدار جمهورى اسلامى اند٬ ناگهان "کمونيست" ميشوند و براى کمونيستها منبر ميروند که يا حسين مير حسين بگويند! اما تکیه ما کمونیستهای کارگری نه بر جنبش سبز ارتجاعی رانده شده از حکومت که هدفش بقای حکومت در شکل و شمایل دیگریست و نه لم دادن بر دلارهای سرمایه داری غرب است. ما کمونیستهای یاغی و افراطی، ماکزیماليست و آشوبگر هدف مان نابودی کل حکومت اسلامی با همه باندهای سبز و سیاهش است. هدف ما سازماندهى یک انقلاب کارگری و برپایی فوری یک جمهوری سوسیالیستی براى نابودی روابط و مناسبات غیر انسانی سرمایه داری است. ما اهل زد و بند و معامله گری و چانه زنی سیاسی نیستیم. ما سیاست بازان حرفه ای مصالحه کار نیستیم. ما با تاکید بر کمونیسم و راديکاليسم افراطی خود اجتماعی ميشویم. ما به هیچوجه از بیان و تاکید بر همه چهارچوبه های کمونیستی و کارگری اعلام شده خود ابایی نداریم. در این حال تاکید بر این چهارچوب و برنامه کمونیستی مان را يک ضامن اساسى پیروزی انقلاب کارگری میدانیم. مرزبندی و صف طبقاتی کارگری ما روشن است. اما مطلقا از اهمیت مبارزات سلبی و انقلابی جاری برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی غافل نخواهیم بود. جمهوری اسلامی رفتنیست. مبارزات پرشور و انقلابی در روز عاشورا مهم و قابل تعمق است. در این روز امام حسین شان، خامنه ای و کل دستگاه جنایت و سرکوب جمهوری اسلامی توسط مردم و جوانان برای سرنگونی به مصاف کشیده شد. حکومت بشدت وحشت زده و مرعوب شده با ید منتظر حوادث بدتر از اینها هم باشند. از وزیر اطلاعات تا دیگر آخوند دایناسورهای ریز و درشت خطر شبح کمونیستها را احساس و گوشزد نمودند. البته این تنها  حکومت نیست که درمانده و مرعوب شده، طیف گسترده رهبران مرتجع سبز حکومتی با سکوت خود و اپوزیسیون پرو غرب هم شکه شده اند. مانده اند که چه باید کرد و چگونه مبارزات مردم را محصور و محدود نمایند.

مبارزات جاری مردم هر روز بیش از پیش بسمت چپ و به سمت رادیکالیسم و سرنگونی کلیت حکومت کشیده می شود. روشن است این حکومت با این اوضاع در بالا و پایین کارش تمام است و اما این تمام ماجرا نیست. نوع و سیستم و چگونگی حکومتی که پس از جمهوری اسلامی مستقر می شود بسیار مهم و معنی دار است. شور انقلابی گرایشات غیر کارگری از نوع راست، پوپولیسم و آوانتوریسم تحت هیچ شرایط نباید اهداف نهایی جنبش کارگری و انقلاب کارگری و کمونیستی ما را حاشیه ای و کمرنگ کند. انقلاب ما نمیتواند انقلاب همه با هم، اکس مسلم و حجاب گیت برخی جریانات غیر کارگری و حاشیه ای از نوع گروه فشار باشد. بیشک عدم حضور و هژمونی طبقه کارگر بمثابه رهبر اصلی جنبش انقلابى و عدم حضور آگاه و فعال و هوشیارانه کمونیستها و سوسیالیستها٬ و بدون تاکید بر نکات سلبی این جنبش در همه عرصه ها و به شکست کشانیدن نقاط سازش ها و انحرافات٬ میتواند همه دستاوردهای مبارزه فعلی را مجددا در فردای پس از جمهوری اسلامی دو دستی تقدیم به سرمایه داران نماید و تجربه تلخ شکست انقلا ب 57 را تکرار نماید. چگونگی و سهم جایگاه طبقه کارگر در مبارزات جاری امروز، سازماندهی جنبش کارگری، برپایی منظم مجامع عمومی و ايجاد شوراهای کارگری، سازماندهی اعتصابات گسترده و قدرتمند کارگری و همچنان تکیه بر ملزوما ت سلبی و انقلابی جنبش توده اى٬ با هدف روشن تامین رهبری کارگری٬ از جمله وظایف اصلی و مبرم حزب کمونیستی کارگری بعنوان حزب رهبر و سازمانده در این روزهای حساس و سرنوشت ساز میباشد. *

 

 




اجتماع کارگران عسلويه در اعتراض به اخراج


بنا به خبر دريافتى امروز پنجشنبه ٣ ديماه ٨٨ ٬ کارگران فازهاى شش و هفت و هشت عسلويه در اعتراض به اخراج ٢۵٠ نفر از همکاران دست از کار کشيدند و و در محوطه شرکت اجتماع کردند. کارگران پلاکاردى در دست داشتند که در آن خواهان حمايت ديگر بخشهاى کارگران عسلويه از جمله کارگران رسمى از اعتراض خود بودند.

اعتراض مرتبا گسترده ميشد و حراست پالايشگاه که به وحشت افتاده بود به نيروى انتظامى خبر داد و بلافاصله نيروى انتظامى وارد عمل شد. در جريان اين تجمع که بشدت کارفرمايان و مزدوران سرمايه به هراس افتاده بودند٬ دو نفر از کارگران معترض توسط نيروى انتظامى دستگير شدند و به کارگران معترض وعده دادند که کارگران اخراجى در شرکت جديد زيبا استخدام ميشوند اما ابتدا بايد يک امتحان فنى بدهند!

لازم به ذکر است سرنوشت تعداد تعداد زيادى از کارگران اين سه فاز نامشخص است. چون با اتمام پروژه اين فازها و شروع به توليد به نيروى کار کمترى نياز دارند. کارگران اخراجى حداقل پنج سال است که دراين فازها مشغول بکار هستند. سياست اخراج کارگران در عسلويه مانند ديگر شرکتهاى بزرگ از طريق شرکتهاى انگل پيمانکارى صورت گرفته که دلال و واسطه تامين کننده نيروى کار با شرايط بسيار ارزان براى سرمايه داران و باجگيريهاى و دزدى از جيب کارگران هستند. کارگران امروز بدنبال اعتراضشان متفرق شدند اما فضاى اعتراضى در عسلويه موج ميزند. نارضايتى کارگران از شرايط کار٬ دستمزدها٬ محيط جهنمى و اردوگاهى زندگى با کمترين امکانات٬ و جنگ اعصابهاى ناشى از برطرف کردن حداقل ها مانند دستشوئى و دوش و غيره هر روز بيشتر ميشود.

حزب اتحاد کمونيسم کارگرى به اعتراض متشکل کارگران فازهاى عسلويه در دفاع از کار و امنيت شغلى همکارانشان درود ميفرستد و کارگران عسلويه را به حمايت از همديگر و اتحاد و همبستگى بيشتر دعوت ميکند. کارگران دستگير شده بايد فورا آزاد شوند. جاسوسان و حراستى ها بايد از محيط کار بيرون بروند.

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری

٣ ديماه ١٣٨٨ – ٢۴ دسامبر ٢٠٠٩

 

 

 

 

 


اخبارى در باره اعتراض و اعتصاب کارگران عسلويه؛پرداخت هشتاد درصدى دستمزدها


در اطلاعيه پنجشنبه ٣ ديماه ٨٨ اشاره کرديم که کارگران فازهاى شش و هفت و هشت عسلويه در اعتراض به اخراج ٢۵٠ نفر از همکاران خود دست از کار کشيدند و در محوطه شرکت اجتماع کردند. در جريان اين اجتماع که با دخالت نيروى انتظامى روبرو شد٬ دو نفر از کارگران معترض دستگير شدند.  بنا به اخبار جديد دريافتى٬ دو کارگر دستگير شده آزاد شدند اما اعمال فشار شديد روى کارگران عسلويه ادامه دارد و در عين حال کارگران مصرانه خواستهاى خود را دنبال ميکنند.

همينطور ديروز سه شنبه ١٧ ديماه٬ کارگران شرکت اطمينان از شرکتهاى پيمانکارى مستقر در فازهاى يک و دو و سه و چهار و پنج پالايشگاه عسلويه٬ بدليل پرداخت نشدن تمام حقوق ماهيانه شان دست به اعتراض زدند. شرکت اطمينان که کار تعميرات تجهيزاتى تحويل پالايشگاهها را در دست دارد فقط توانسته است ٨٠٪ حقوق کارگران و کارکنان خود را بپردازد. پيمانکار اين شرکت مدعى شده که توان مالى پرداخت تمام حقوق ها را ندارد. لازم به يادآوريست که شرکت اطمينان قرارداد نگهدارى و تعميرات فازهاى يک تا پنج را که قيمت کارشناسى آن ٨٠٠٠٠٠٠٠٠٠ تومان بوده به قيمت ٢٠٠٠٠٠٠٠٠٠ برداشته است. شرکت پارس جنوبى براى کم کردن هزينه ها دست به مناقصه کارهاى مختلف ميزند تا با کمترين قيمت کارها انجام شود که نتيجه آن فقيرتر شدن هرچه بيشتر کارگران در مقابل استثمار وحشيانه پيمانکاران است.

در سال جديد طى تعويض مديريت پارس جنوبى٬ سياست کم کردن هزينه ها٬ که همان زدن از معيشت کارگران و ديگر پرسنل پالايشگاه است٬ در دستور قرار گرفته است.  اين سياست از جمله با روز کار کردن بخش ادارى و اجبار کردن آنها به ساکن شدن در شهريست که امکانات اوليه زندگى هم ندارد. پرداخت ناقض حقوق کارگران وجع ديگر اين سياست است. سرمايه دارى بحران زده جمهورى اسلامى تلاش دارد جبران کسرى سود خود را با به فقر مطلق کشانيدن کارگران جبران کند. کارگران در مقابل با اين وضعيت غير قابل تحمل دست به اعتراض و اعتصاب زده اند و زير بار شرايط پيمانکاران نميروند.  

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری

١٧ ديماه ١٣٨٨ – ۶ ژانويه ٢٠١٠

 

 

 

 


اعتراض کارگران پارس خودرو !


بنا به خبر دريافتى٬ بیش از 6000 نفر از کارگران پارس خودرو 4 ماه است که مبالغ رکورد ماهیانه خود را دریافت ننموده اند. در حالیکه هفته گذشته "تفرشی" از پاسدارهای جنایتکار دیروز و مدیر عامل امروز پارس خودرو برای بازدید وارد سالنهای تولید کارخانه شده بود٬ ناگها ن تعداد کثیری از کارگران ناراضی دست از کار کشیده و تفرشی را به محاصره خود در آورده و خواهان دریافت فوری حق رکورد ماهیانه خود که 4 ما ه است پرداخت نشده و پادرهوا مانده شدند. تفرشی که دست و پای خود را گم کرده بود سعی نمود گناه را به گردن دیگر مدیران پارس خودرو بیاندازد و برای رهایی از مهلکه و فرار از دست کارگران ناراضی با مشتی وعده های دروغ محل را ترک نمود.

حق رکورد مبلغی است که در صورت افزایش تولید و رسانیدن سقف تولید به حد معینی و یا بیشتر به کارگران پرداخت میشود. کارگران برای افزایش تولید و رسانیدن تولید به رکوردهای جدید و بیشتر به ناچار باید با سرعت، شتاب و فشردگی بیشتری کار کنند. این امر موجب افزایش سوانح کار و فرسودگی و بیماری و از کار افتادگی روز افزون کارگر است. هر ماهه به طور متوسط به هر کارگر 80 هزار تومان بعنوان حق رکورد پرداخت میشد اما 4 ماه است این مبالغ ناچیز را به بهانه های واهی به کارگران نمیپردازند. مجموعا دستمزدهای پرداخت نشده کارگران مبلغی حدود 500 میلیون تومان است. این در حالیست که بنا به اعلام یکی از کارکنان حسابداری پارس خودرو٬ مبلغی که ماهیانه بعنوان دستمزد کارگران میپردازند٬ فقط یک درصد از سود خالص پارس خودرو میباشد. این یعنی سرازیر شدن سودهای نجومی و سرشار به جیب حضرات سرمایه دار، مدیران ارشد و حکومت اسلامیشان٬ و این شدنی نیست مگر به بها ی فقر و گرسنگی و محرومیت روزافزون کارگران و خانواده های محرومشان !

شرکت پارس خودرو واقع در جاده مخصوص کرج با بیش از 6000 کارگر قراردادی سفید امضا با پایه دستمزدهای 300 تا 350 هزار تومان در 3 شیفت سنگین و پر فشار کاری در حال حاضر خط تولیدش، مونتاژ انواع خودروهای گرانقیمت فرانسوی از قبیل ال 90، مگان و ماکسیما میباشد. تفرشی مدیر پارس خودرو از  پاسدارهای حرفه ای و آدمکش - که هفته گذشته نیز بعنوان بسیجی نمونه معرفی شد - از نزدیکان احمدی نژاد قاتل است. خودروسازيها و بسيارى از صنايع ديگر توسط سپاه اداره ميشود و روسا و مديران و سهامداران عمده آنها افراد وابسته به سپاه و باند احمدى نژاد اند. اين مدير عاملها گاهى در خيابان تفنگ و قمه بدست دارند و گاهى در کارخانه در هيئت کارفرمايان و روساى بردگى سرمايه دارى اسلامى ظاهر ميشوند.

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
١۴ ديماه ١٣٨٨ – ۴ ژانويه ۲۰۱۰

 

 

 

 

 


پرستاران کرمانشاه ! دستمزدهای پرداخت نشده ما چه شد؟


بنا به خير دريافتى٬ بیش از 4000 نفر از پرستاران و کارکنان زحمتکش بیمارستانهای کرمانشاه با وجود پیگیری ها و اعتراضات جسته و گریخته ای که داشته اند٬ تاکنون موفق به دریافت مبالغ مربوط به دستمزد اضافه کاری خود مربوط به ماههای مرداد، شهریور، مهر، آبان و آذر نشده اند. علاوه براین مبلغ اندکی که بطور متوسط ماهی 70 هزار تومان بعنوان کارانه به پرستاران پرداخت میشد٬ در 5 ماه گذشته پرداخت نشده است. پرستاران زحمتکش با وجود شرایط بسیار نامساعد، سخت و آلوده محیط کار٬ برای تامین نیازهای ابتدایی زندگی مجبورند به اضافه کاری های فرساینده و کشنده تن بدهند تا شاید يک گوشه از زندگیشان را بگیرد.

مسئولین دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه از جمله نوری زاد رئیس دانشگاه با سو استفاده از عدم تشکل و سازمانیابی پرستاران٬ به بهانه های واهی از پرداخت این دستمزدهای ناچیز طفره می روند و حالا پس از کلی کشمکش و اعتراضات مکرر پرستاران، ظاهرا قول داده اند فقط یک ماه از این دستمزدهای پرداخت نشده را بپردازند !!

اوضاع در بیمارستانهای کرمانشاه بعلت کار سنگین و عدم پرداخت دستمزدها بحرانی و ملتهب است. البته نپرداختن دستمزد پرستاران از جانب حکومت اوباش اسلامی سرمایه داران تنها مختص کرمانشاه نيست. در هفته گذشته نیز بیش از 120 نفر از پرستاران بیمارستان رامتین تهران در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهای مربوط به 4 ما ه پیش خود دست به اعتصاب زدند .

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
١۴ ديماه ١٣٨٨ – ۴ ژانويه ۲۰۱۰

 

 

 

 

 


مردم٬ کارشان را تمام کنيد!


امروز تهران، بدنبال یک هفته اعتراض و درگیری در سراسر کشور، صحنه جنگ با جمهورى اسلامى بود. در مناطق مختلف و کوچه و خيابانهاى تهران درگيرى مردم با نيروهاى سرکوبگر جمهورى اسلامى به وسعت در جريان است. مردم معترض بدرست مقرهاى نيروى سرکوب انتظامى و بسيج را مورد حمله قرار ميدهند٬ فریاد "رژیم سرنگون است سر میدهند، سران رژيم و در راس آنها خامنه اى را مورد هدف قرار گرفته اند٬ از پير و جوان در خيابانها فرياد ميزنند و به دامنه و عمق اعتراض افزوده ميشود. شهرهاى ديگر ايران بسرعت وارد اعتراض ميشوند و چشم انداز سراسرى شدن مبارزه براى بزير کشيدن جمهورى اسلامى مهمترين معضل حکومت است. با گسترش جنبش اعتراضى٬ رژيم ناتوان از کنترل اوضاع است. عملا اوضاع از دست شان در رفته است و هزيمت ميان نيروى سرکوب شروع شده است. امروز نقطه عطفی در مبارزات و رو در رویی مردم با رژیم اسلامی بود. یورش و تعرض مستقیم مردم به نیروهای سرکوب و اوباش اسلامی ضربه مهمی به حکومت نظامی اعلام نشده رژیم در ماه های اخیر است. جامعه امروز شاهد صحنه هایی از قیام مردم علیه رژیم اسلامی بود.

جمهورى اسلامى با آرايش فعلى قابل دوام نيست. آنچه که امروز بعنوان کليدى ترين سوال در مرکز توجه نهادهاى قدرت جمهورى اسلامى قرار دارد٬ جمع کردن اين اوضاع و وقت خريدن و تحميل سازشى به مردم است. خامنه اى اکنون به منفورترين شخصيت سياسى تاريخ ایران بدل شده است و احمدی نژاد صرفا بعنوان دنبالچه وی مطرح است. مردم راس نظام، حاميان آن و نيروى سرکوبش را مورد هدف قرار داده اند.

چه راههائى به روى حکومت باز است؟ کدام نقطه سازشها عملى اند؟ چگونه بايد جنبش سرنگونى اين خاکريزها را درهم بکوبد و معنى پيروزى در گام اول کدام است؟ اینها سوالات پیشاروی ما در مبارزه برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی است.

چند احتمال وجود دارد: بدستور خامنه اى احمدى نژاد را کنار بگذارند يا صاف و ساده سرش را زير آب کنند؛ خود خامنه اى را به بهانه اى از جمله بيمارى پشت صحنه بفرستند و با تعيين شوراى رهبرى، وعده انتخابات مجدد و اجراى قانون اساسى وقت بخرند. اين راهى است که ممکن است باصطلاح "عقلاى نظام" طرح و براى نجات نظام به خامنه اى تحميل کنند. هدف چنین طرحی تلاش برای حفظ جمهوری اسلامی در آرایشی جدید و متوقف کردن تعرض مردم به کل نظام است. در صورت اتخاذ و پیروزی این طرح خواهند کوشید کنار گذاشتن احمدی نژاد و خامنه ای را بعنوان پیروزی مبارزات و خیزش مردم جا بزنند. از سوی دیگر ممکن است جناح هار حاکم یک کودتای تمام عیار سازمان دهد. معنى اين کودتا چيزى جز اعلام وضعيت فوق العاده و حکومت نظامى رسمى٬ دستگيرى و ترور و پاکسازى مخالفين درون حکومتى٬ و هجوم گسترده تر و خونين تر به مردم معترض نيست. جمهوری اسلامی امکان مانور زيادى ندارد. مساله اینجاست که هیچیک از این دو شق راه نجات جمهوری اسلامی نیست. جمهورى اسلامى متکى به کودتاى نظامى خامنه اى و سپاه بسرعت با ضد کودتاى مردم سرنگون ميشود و جمهورى اسلامى متکى بر ائتلافى از "عقلاى نظام" و موسوى و شرکاء عمر زيادى نخواهد داشت و صرفا بعنوان فصل پایانی رژیم اسلامی نقش ایفاء خواهد کرد. جمهورى اسلامى به ته خط رسيده است. اين راه بدون بازگشت است.

ترديدى نبايد داشت که جمهورى اسلامى بدون خامنه اى ها مورد حمايت وسيع دولتهاى غربى٬ جريانات ملى اسلامى٬ بخش وسيعى از اپوزيسيون راست و چه بسا بخشى از اپوزيسيون چپ قرار گيرد. همه و هر کدام با توجيهى تلاش خواهند کرد که دستشان به دولت و ائتلاف بورژوائى جديد بند شود. تلاش خواهند کرد فرصت بخرند٬ مردم را به کم قانع و متفرق کنند و نهايتا با تجديد قوا، کارگران و مردم را به خونين ترين شکل درهم بکوبند. بايد هوشيار بود و اين خطر را پيشاپيش شناخت و درهم شکست. لذا مسئله کليدى براى اردوى سرنگونى طلب و بويژه براى ما اردوى کارگر و سوسياليسم و آزاديخواهى اينست که هر نقطه سازشى را درهم بکوبيم٬ جمهورى اسلامى را تماما سرنگون کنیم و پيروزى را راسا و با اتکاء به نيرو و خواستهاى بنيادى خود تعريف کنيم.

مردم آزادیخواه!
مبارزه براى سرنگونى تمام و کمال جمهورى اسلامى را در سراسر ايران گسترش دهيد؛ همه جا بويژه در محلات متشکل شويد؛ ارگانهاى توده اى قيام براى خارج کردن کنترل از دست ارگانهاى سرکوب و خلع يد از جمهورى اسلامى را ايجاد کنيد؛ کليه زندانيان سياسى بايد بدون قيد وشرط آزاد شوند؛ درب زندانها بايد با قدرت انقلابى مردم باز شود؛ تمامى ارگانهاى قدرت رژيم اعم از نيروهاى سرکوب و نهادهاى مافوق مردم بايد منحل شوند؛ آزادى بيان و اجتماع و اعتراض و تشکل و تحزب بدون قيد و شرط بايد برقرار شود؛ جمهورى اسلامى بايد تماما برود و اين تنها به نيروى انقلابى و قاطع مردم آزاديخواه ممکن است. هر ذره سازش با جمهورى اسلامى و يا جناحى از آن٬ هر ذره تمکين به دستگاه مذهب و آخوند٬ هر ذره سازش با قوانين اسلامى عصر حجر، به معناى استقرار مجدد ارتجاع اسلامى و يا ارتجاعى ديگر در قامتى جديد است. بايد کارشان را تمام کنيم.

کارگران!
طبقه ما و جنبش سوسياليستى طبقه کارگر بايد رهبر مبارزه براى سرنگونى جمهورى اسلامى شود. پيروزى و رهايى مردم در جدال تاريخساز کنونى در ايران قبل از هر چيز منوط به اين است که اولا، طبقه کارگر بعنوان يک نيروى مستقل و تحت پرچم سوسياليستى خود پا به ميدان مبارزه بر سر قدرت سياسى بگذارد، ٽانیا جریانات اپوزیسیون راست و ملی – اسلامی را ایزوله و حاشیه ای کرده و ثالٽا، توده وسيع مردمى که عليه رژيم اسلامى بپاخاسته اند به سوسياليسم و جمهورى سوسياليستى بعنوان يک آلترناتيو سياسى و اجتماعى واقعبينانه و قابل تحقق بنگرند. متشکل شويد؛ شوراهاى کارگرى را در مراکز کارگرى برپا کنيد؛ سياست کنترل کارگرى را در دستور بگذاريد و قدرت و کنترل بر توليد را راسا در کارخانه ها بدست بگيريد؛ براى آغاز اعتصاب عمومى و شکستن کمر رژيم اسلامى آماده شويد. تنها کارگران ميتوانند صحنه را کاملا بنفع آينده اى آزاد عوض کنند. 

زنان!
آزادى زن با جمهورى اسلامى و بقاى نظام آپارتايد اسلامى و قوانين اسلامى و حجاب ممکن نيست. زنان براى دستيابى به آزادى و برابرى بايد در گام اول جمهوری اسلامی، این نظام تا مغز استخوان زن ستیز را درهم بکوبند٬ قوانين اسلامى ضد زن را ملغى اعلام کنند٬ حجاب را دور بياندازند و بسوزانند. زنان نمیتوانند با وجود جمهوری اسلامی به برابرى واقعی و آزادی بی قيد و شرط دست یابند. يک ذره سازش با قوانين ضد زن و نظام ضد زن را نبايد پذيرفت. بايد با قدرت هر مانعى را کنار زد. متشکل شويد و نهادهاى انقلابى براى الغاى تمام و کمال این نظم ضد زن را ايجاد کنید.

جوانان!
جمهورى اسلامى تاکنون در مقابل اراده انقلابى شما شکست خورده است. حکومت مذهبى و قوانين ارتجاعى مذهبى عليه هر نوع آزادى و شادى و فرهنگ پيشرو و خلاصى از فرهنگ عقب مانده است. جمهورى اسلامى دشمن زندگى آزاد و برابر و مدرن٬ منشا ناامنى اقتصادى و بى آيندگى اجتماعى است. براى خلاصى از مذهب و فرهنگ ارتجاعى اسلامى بايد جمهورى اسلامى را تماما بزير کشيد و نظامى مبتنى بر آزادى و برابرى و رفاه٬ يک جمهورى سوسياليستى برپا کرد. وسيعا در محلات و دانشگاهها و مراکز آموزشى متحد شويد، شوراهاى سرخ تان را برپا کنيد و جمهورى اسلامى و نيروى سرکوبش را درهم بکوبيد.

حزب اتحاد کمونيسم کارگرى کارگران٬ زنان و جوانان را در سراسر ايران به گسترش مبارزه و قيام براى سرنگونى تمام و کمال جمهورى اسلامى فرا ميخواند. نبايد اجازه و فرصت هیچگونه بازسازى و تجديد قوا به ارتجاع اسلامى و متحدين رنگارنگش داد. نبايد اجازه داد با تحميل نقطه سازشها به اعتراض و مبارزه براى سرنگونى، بار ديگر آزادى را به مسلخ ببرند. جمهورى اسلامى در سراشیب سقوط دست و پا ميزند٬ وقت آنست که کارشان را تمام کنيم!

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری

۶ ديماه ١٣٨٨ – ٢٧ دسامبر ٢٠٠٩

 

 

 

 




ایتکو پرس ایران خودرو؛حذف تعطیلات رسمی،اضافه کاری اجباری و سرباز خانه ای !


بنا به خبر دريافتى٬ اینروزها عوامل کارفرما و از جمله فرزانه پور مدیر تولید ایتکو پرس میکوشند با توسل به حربه اعمال فشار و تهدید کارگران به اخراج٬ بخشنامه کذایی نیاکان مدیر ایتکو پرس و چهره منفور ضد کارگری را که چندی پیش صادر شده به اجرا در آورند. نیاکان طی این بخشنامه کلیه روزهای تعطیل در تقویم رسمی کشور را برای کارگران لغو نموده و این روزهای تعطیل را برای کارگران روز کاری نامیده است! ازهم اکنون با جدیت و با توسل به سیاست فشار و ارعاب سربازخانه ای به دنبال تحمیل این شرایط کاری وحشیانه و غیر انسانی به کارگران هستند. در جواب کارگران معترض به این شرایط غیر انسانی کار اعلام نموده اند؛ یا اضافه کاری اجباری و حذف تعطیلات یا اخراج !؟

تا امروز کارگران به طرق مختلف به اعتراض و مخالفت پرداخته اند اما متاسفانه سرمایه داران و عوامل کارفرما تا حدودی موفق به اجرای این طرح ضد کارگری شده اند. یکى از کارگران معترض میگفت: دستمزدم ماهی 264 هزار تومان است. با انجام همه این اضافه کاریها و ... در پایان ماه دریافتی ام به زور به 400 هزار تومان میرسد. 300 هزار تومان بابت کرایه خانه و انواع قسط و بدهی میپردازم. حالا من و همسرم با دو فرزندم چگونه باید با 100هزار تومان زندگی کنیم؟ اضافه کار اجباری در تعطیلات دیگر رمقی برایمان نمیگذارد.

کارگران ایتکو پرس هم اکنون در 3 شیفت 8 ساعته سنگین و فشرده کار میکنند و سرمایه داران و عوامل کارفرما با اعمال و اجرای روشهائی چون کار کنتراتی و قطعه کاری فشارکاری را به حد جنون رسانیده اند. بیخوابی و فشار مضاعف کار موجب خستگی شدید جسم و اعصاب، عدم تعادل کافی در حین کار و بیماری و از کار افتادگی زود رس کارگران است. در چنين شرایط وحشتناکی حوادث کار امری روزمره و عادی است. همین چندی پیش حسین اناری یکی از کارگران انگشتان خود را در زیر دستگاه  پرس از دست داد !معمولا در پایان سال بدلیل اندک رونقی که در بازار فروش خودرو بوجود می آید٬ سرمایه داران  برای کسب سودهای بیشتر کارگران را اینچنین تحت فشار میگذارند. در سرمایه داری٬ چه در رونق و چه در رکورد و بحران٬ تاوان سودجویی و ضرر و زیان سرمایه داران انگل را کارگران میپردازند. در دوران رونق افزایش شدت استثمار و بهره کشی، در دوران رکود تحمیل بیکاری و فقر و محرومیت بیشتر به زندگی کارگران!

5 روز 6 ساعته کاری در هفته٬ برخورداری از دستمزدهای مکفی مطابق با نیازهای زندگی، برخورداری از بیمه بیکاری مکفی٬ و برچیدن هر نوع انجام اضافه کارى اجباری حق مسلم کارگران است .

سایتهای یک و دو ایتکو پرس با بیش از 1500 کارگر قراردادی سفید امضا و یکطرفه و پایه دستمزدهای 264 هزار تومانی در 3  شیفت 8 ساعته سنگین و پر فشار کاری از جمله مراکز مهم  پرسی ایران خودرو می با شد .

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
١۶ ديماه ١٣٨٨ – ۶ ژانويه ۲۰۱۰

 

 

 

 




حکومت اسلامی نمیخوایم٬ نمیخوایم!تظاهرات ضد حکومتی در تهران ادامه دارد !



به دنبال اعتراضات و تظاهرات پر شور ضد حکومتی مردم در روز عاشورا و علیرغم تهدیدها و خط و نشان کشیدنهای مزدوران ریز و درشت حکومت اوباش اسلامی٬ روز پنجشنبه دهم دیماه از اول صبح دهان به دهان در بین مردم و جوانان میچرخد: امروز ساعت 3 عصر میدان امام حسین، ساعت 3 عصر میدان و خیابان ولیعصر و میدان ونک و...

حکومت اوباش اسلامی سرمایه داران پس از شنیدن قرار و تظاهراتهای مردم، برای مقابله و سرکوب اعتراضات مردمی از ساعت 10 صبح دست به تحرکات گسترده و تدابیر امنیتی شدیدی زده است. هر چه به ساعت 3 نزدیکتر میشویم دسته دسته از انواع نیروهای سرکوبگر و ضد شورش و لباس شخصی ها در اطراف میدان امام حسین، خیابان 17 شهریور و ابتدای خیابان تهران نو مستقر میشوند. بشدت ترسیده اند. چشمان هراسان و پر از ابهامشان هر چیزی را میکاود. در حوالی ساعت 2 بعدازظهر بتدریج جوانان و مردم در میدان امام حسین و خیابانهای اطراف تجمع میکنند. طولی نمیکشد که چندین هزار نفر از جوانان و مردم معترض در محل جمع می شوند. تلاش اولیه مزدوران اوباش حکومتی و پاسداراها و بسیجی ها برای متفرق نمودن مردم ناکام میماند. نیروهای تا دندان مسلح و سرکوبگر به مردم حمله ور میشوند. با باتوم حتی عابرین پیاده و سالمندان و هر جنبنده ای را بشدت  مورد ضرب و شتم قرار میدهند. سعی شان بر اینست ضربات باطوم را بیشتر بر ناحیه سر و صورت مردم بکوبند. کار به تیراندازی و پرتاب گاز اشک آور و گاز فلفل میرسد. جوانان و مردم با به آتش کشیدن سطلهای زباله و پرتاب سنگ بسوی مزدوران سرکوبگر به دفاع از خود میپردازند، بسیار دیدنی و زیباست.

مردم و جوانان متحد و همبسته شعار میدهند: حکومت اسلامی نمی خوایم، نمی خوایم! مرگ بر دیکتاتور! مرگ بر خامنه ای! تظاهرات و جنگ و گریز خیابانی تا حوالی ساعت 7 عصر ادامه مییابد. اما میدان امام حسین و کلیه خیابانهای اطراف تا پاسی از نیمه شب همچنان در قرق نیروهای نظامی و پلیس ضد شورش که بسختی خسته و درمانده شده اند میماند. همزمان با درگیریهای میدان امام حسین مردم از ساعت 3 عصر در دسته های چندین هزار نفری در میدان و خیابان ولیعصر علیه جنایتکاران اسلامی با شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای دست به اعتراض و تجمع گسترده زده اند. با وجود آنکه صدها نفر پلیس ضد شورش و پاسدار بسیجی های خود فروش و لباس شخصی ها از ساعتها قبل در میدان و خیابان ولیعصر مستقر شده بودند اما حریف مردم و جوانان نمی شوند. مزدوران وحشت زده با زبونی و خفت درخواست نیروهای کمکی میکنند. به دنبال درخواست نیرو برای سرکوب اعتراضات میدان و خیابان ولیعصر راس ساعت 4 عصر بیش از صدها راس از گله های وحشی پلیس ضد شورش موتور سوار از مقر اصلی پلیس ضد شورش تهران واقع در غرب تهران ضلع شرقی استادیوم آزادی در حالیکه از جانب تویوتاهای سپاه و مجهز به همه امکانات سرکوب پشتیبانی میشدند به میدان ولیعصر گسیل شدند. اما تظاهرات و اعتراضات ضد حکومتی در این منطقه نیز تا حوالی شب ادامه داشت.

همزمان با این درگیریها تجمعات و اعتراضات پراکنده ای از جانب مردم بر علیه حکومت اسلامی  صورت گرفته است. بنا به اخبار دسته های پلیس ضد شورش در میدان ونک وحشیانه به کتک کاری و ضرب و شتم مردم معترض پرداخته اند. در این منطقه بعضی از مغازه داران و فروشگاهها به حمایت از مردم و علیه حکومت جهل و جنایت اسلامی دست به اعتراض زده اند. علاوه بر مناطق فوق در روز جمعه یازدهم دیماه نیز در مناطقی از تهران تظاهراتها و اعتراضات مردمی ادامه داشته است. علاوه بر اینها در روزهای پنجشنبه و جمعه شب از ساعت 9 شب به بعد در منطقه مجیدیه و سید خندان و برخی نقاط دیگر تهران جمع کثیری از مردم در پشت بامها شعارهای ضد حکومتی و مرگ بر دیکتاتور و... سر داده اند .

نازنین اکبری فعال حزب اتحاد کمونیسم کارگری

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری

١٢ ديماه ١٣٨٨ – ٢ ژانويه ۲۰۱۰

 

 


اعتصاب و اعتراض کارگران تولید گستر آسیا!علیه اخراج و بیکاری،علیه دستمزدهای معوق !



بنا به خبر دريافتى٬ اوضاع کار و زندگی کارگران شرکت تولید گستر آسیا بعلت سیاستهای ضد کارگری کارفرما، کارشکنی شرکت انگل پیمانکاری و همراهی ادارات مزدور کار و بیمه حکومت اسلامی بشدت در بحران فرو رفته است. در سال گذشته بیش از 80 کارگر در این مرکز صنعتی مشغول به کار بودند. بعلت سیاستهای سودجویانه سرمایه داران و اخراج و تعدیل مداوم نیرو تا 2 ماه پیش تعداد کارگران در این واحد صنعتی به 40 نفر رسید. در اواسط آذر ماه یعنی یک ماه و نیم پیش به بهانه های واهی و دروغ تحت عنوان تعطیلی کارخانه این تعداد 40 نفر کارگر شاغل را نیز به مرخصی اجباری فرستادند به امید اینکه تا ببینیم چه میشود! کارفرما همان وقت به کارگران قول داده بود که دستمزدهای ایام مرخصی اجباری کارگران را پرداخت خواهد نمود. اما حالا پس از گذشت یک ما ه و نیم دست کارفرما رو شده و تا امروز نتنها خبری از تعطیلی کارخانه نیست بلکه پنهانی 10 تا 15 نفر از کارگران را تحت شرایط بسیار بد و ناعادلانه کاری به کار گرفته اند و تا این لحظه هیچیک از این 40 نفر کارگر موفق به دریافت دستمزدهای ناچیز آذرماه هم نشده اند!؟

بنا به خبر تا این لحظه از جانب کارفرما نتنها تصمیمی مبنی بر تعطیلی کارخانه نیست بلکه به دنبال گرفتن مجوز برای را ه اندازی خطوط بیشتر و جدید تولید هستند. هدفشان فقط اخراج کارگران قدیمی و بکار گیری کارگران جدید و ارزان قیمت تر تحت شرایط کاری سنگین و پر فشار بیشتری است .هفته پیش کارگران ضمن اعتصاب و خوابانیدن کار علیه این شرایط بلاتکلیفی و برزخ اخراج و بیکاری و برای نقد شدن دستمزدهایشان دست به اعتراض زدند. کارفرما که پشتش به اداره کار و بیمه حکومت اوباش اسلامی گرم است به کارگران معترض گفته است: شما را اخراج میکنیم، از شما بهتر و نیروی ارزانتر استخدام میکنیم٬ شماها هم به سلامت، خداحافظ! زندگی این کارگران و خانواده های محرومشان در اضطراب و کابوس هر روزه فقر و گرسنگی بیشتر فرو رفته است. با وجود اعتصاب و اعتراض٬ کارگران همچنان بدون نتیجه  بین کارخانه و شرکت انگل پیمانکاری و ادارات فرمایشی و کار چاق کن حکومت اسلامی سرمایه داران سرگردانند. زندگی کارگران و خانواده های شریفشان بازیچه مشتی سرمایه دار انگل و طفیلی برای کسب سود بیشتر شده است.

لغو قراردادهای موقت کار٬ انحلال شرکتهای انگل پیمانکاری٬ تامين امنیت شغلی، پرداخت دستمزدهای ایام اعتصاب و مرخصی اجباری مطابق با تورم و هزینه های روز زندگی، حق اعتصاب و تشکل٬ از جمله خواستهای بديهى و حق مسلم کارگران است .

شرکت تولید گستر آسیا با 40 نفر کارگر قراردادی و سفید امضا و یکطرفه و پایه دستمزدهای 264 هزار تومانی از جمله مراکز تولید روکش و تو دوزی و صندلی و طرف قرارداد ایران خودرو در جاده آدران اسلام شهر واقع در شهرک صنعتی زواره ای میبا شد .

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
١۶ ديماه ١٣٨٨ – ۶ ژانويه ۲۰۱۰

 

 

 




فعالیت های رسانه ای آذر ماجدی وگفتگو با تلویزیون جی ام تی وی


روز سه شنبه ۲۹ دسامبر ۲۰۰۹، تلویزیون جی ام تی وی در انگلستان در برنامه صبحگاهی خود با آذر ماجدی در رابطه با اوضاع سیاسی ایران و حملات لفظی رژیم اسلامی به دولت انگلستان گفتگو کرد. آذر ماجدی گفت که جمهوری اسلامی همواره در هیاهو براه انداختن به این شیوه، در حملات رتوریک به دولت های غربی بمنظور منحرف کردن اذهان از جنبش اعتراضی مردم ید طولایی داشته است. این نیز یک نمونه دیگر از چنین لفاظی ها است. از آذر در مورد وضعیت و آینده جمهوری اسلامی پرسیده شد، آذر گفت که همانگونه که هفت ماه پیش در این برنامه اعلام کردم، جمهوری اسلامی در حال سرنگونی است. مردم برای سرنگونی این رژیم به میدان آمده اند.

همچنین روز دوشنبه روزنامه دانمارکی "یولند پستن" در مورد اعتراضات مردم در روزهای "تاسوعا" و "عاشورا" مصاحبه ای با آذر انجام داد. ژورنالیست این نشریه، سنه گرن، در این گفتگو از آذر در مورد روند اوضاع و موقعیت جمهوری اسلامی سوال کرد. وی همچنین در مورد احتمال قیام مسلحانه مردم علیه رژیم اسلامی پرسید. در طول ماه گذشته این دومین مصاحبه این نشریه با آذر ماجدی است. بعلاوه نوشته مفصلی از آذر ماجدی که به تحلیل اوضاع سیاسی ایران، موضوع جدال دو جناح رژیم، مبارزات و خواست های واقعی مردم و نقش جنبش آزادی زن در این خیزش اختصاص داشت، در روزنامه دانمارکی اینفورماسیون به تاریخ ۲۱ دسامبر منتشر شد.

آذر ماجدی همچنین در برنامه ای تحت عنوان "وضعیت حقوق بشر در ایران" در تلویزیون بی بی سی فارسی شرکت داشت. این برنامه در سالگرد تصویب بیانیه حقوق بشر از تلویزیون پخش گردید. این برنامه ورژن کوتاه شده برنامه مفصل تری در همین زمینه است که بزودی از تلویزیون بی بی سی پخش خواهد شد. آذر ماجدی در این برنامه در مورد اختناق سیاه و بی حقوقی تحت نظام سلطنت در ایران صحبت کرد و همچنین عنوان نمود که جمهوری اسلامی عملا بمنظور سرکوب انقلاب به قدرت رسید و از همان روز اول وحشیانه به این کار مبادرت ورزید. برای دیدن این برنامه به لینک زیر مراجعه کنید:


BBC فارسی - ايران - تاریخچه وضعیت حقوق بشر در ایران

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/12/091212_og_video_human_rights.shtml

سازمان آزادی زن
۶ ژانویه ۲۰۱۰
www.azadizan.net