بحث برسر ماهيت اعتراضات
سلام به شما آقای دانشور. من می خواستم پیرامون اوضاعی که پیش رو داریم نکاتی را اینجا اشاره کنم. بعد از 16 آذرامسال ابعاد اعتراضات به درجه ای سراسری تر شد و دانشجویان و مردم به خیابانها ریختند و قدرت خود را به نمایش گذاشتند. فضای ارعاب نتوانست باعث شود مردم به خیابان نیایند. البته شعارهای این بار نیز رادیکالتر شده بود و بدون هیچ ترس و وحشتی مردم عکسها از خمینی تا بقیه را به آتش کشیدند و اتفاقا نکته جالب این بود. اما هواداران موسوی و کروبی خیلی دوست داشتند عکسهای این حضرات را مردم در دست بگیرند تا خودی به جناح اصولگرا نشان دهند و به درگاه ولایت فقیه بروند و بگن ما تنها نیروئی هستیم که میتوانیم این اعتراضات را مهار کنیم. مردم سالهاى سال است از آنچه که اسمش اصلاحات است عبور کردند و میدانند هیچ کدام از اینها پاسخ و آلترناتیوشان نیست. اما بحث اصلی بر سر این نکات است که لطفا به آن بپردازيد.
بخشی از مردم وضعيت سياسى را اعتراضاتی که برای دمکراسی است می بینند. بحث اصلی اینست که در کشوری که همیشه زیر پوتین با حکومتهای دیکتاتوری بوده باید مردم تمرين دمکراسی کنند و تحلیل در نهایت اینست که با کمک غرب یک حکومت را می آورند و فضای سیاسی را کمی باز ميکنند. بحث دیگر در محافلى اینست که برخلاف انقلاب انقلاب که از تعدادی از نیروهای اپوزیسیون می شنویم این انقلاب نیست و تنها اعتراضات خودجوش است. ميگويند تا رسیدن به فضای یک اعتلای انقلابی هنوز فاصله داریم. بنابراین کدامین رهنمودها را دارید برای اینکه این اعتراضات به یک اعتلای انقلابی و در نهایت به یک انقلاب کارگری تبدیل کرد؟ مسئله بعدی و بحث ديگر درون برخى محافل اینست که انقلاب یعنی خشنونت٬ یعنی خونریزی٬ باید جلوی انقلاب را گرفت و به اصلاحات بسنده کرد. پاسخ شما چیست؟ سوالات زیادی در این زمینه هستند. فعلا به همین بسنده میکنم و در نامه های بعدی سوالات و مباحث را بیشتر انتقال خواهیم داد. شقایق ایرانی
شقايق عزيز٬
پاره کردن عکس خمينى و خامنه اى يعنى جمهورى اسلامى گورش را بايد گم کند. اين بسيار روشن است و نقطه بن بست مشترک دو جناح است. اگرچه جناحهاى درگير حکومتى از هر واقعه اى بنفع خود استفاده ميکنند اما تبليغات دو طرف تنها حجابى به واقعيتى عظيم تر است. اين جنگ آخر برسر بقاى نظام است و ديدن اين صحنه ها همه شان را دچار شوک ميکند. عکس خمينى را در ١٣ آبان هم پاره کردند. سالهاست که دانش آموزان عکس خمينى را از کتابهايشان پاره ميکنند. اين اتفاق استثنائى و جديد نيست. کسى که در آن جامعه زندگى ميکند ميداند که خمينى و منتظرى و خامنه اى را نميتوان به نسل جديد فروخت. مسئله اينست که تکرار اين واقعه در چهارچوب سياسى امروز٬ معنى سياسى روشنى دارد و آن اينست که مردم براى پايان دادن به جمهورى اسلامى بيرون آمده اند. حتى اگر بقول موسوى اين سناريوى جناح مقابل باشد٬ راه را براى سوزاندن عکس خمينى و سران رژيم در ابعاد وسيع باز ميکند. اينطور نيست که مردم رفتار و نوع اعترض شان به جمهورى اسلامى را براساس تحليل جناح هاى رژيم تنظيم ميکنند. مردم در جامعه اختناق زده و در شرايط ممنوعيت احزاب سياسى٬ بدرست و هوشيارانه از شکافهاى بالائيها استفاده ميکنند. اما تمام مسئله اينست هدف اين امر نه دفاع از يک جناح و يا رضايت به جمهورى اسلامى بلکه سياست تسهيل عبور از همه آنهاست. وقايع ماههاى اخير بحدى روشن است که امروز سران رژيم و سپاه هم ميگويند معضل مردم نه انتخابات است و نه دعواى درون خانوادگى نظام٬ آنها عليه نظام دست به قيام زده اند. کسى که هنوز اين واقعيت جامعه را نميبيند٬ فقط خود را فريب ميدهد. سوزاندن عکس خمينى حمله به نوک اين عمارت خون و جنايت است و طبيعى است در سراپاى نظام زلزله ايجاد کند.
در مورد ارزيابى ماهيت اعتراضات البته نظر زياد است. از بحث جنبش دمکراسى و جنبش حقوق شهروندى تا بحث انقلاب هاى رنگارنگ مخملى٬ دمکراتيک٬ سبز٬ انسانى و ... وجود دارند. ما بعنوان کمونيست کارگرى و مارکسيست انقلاب در جامعه سرمايه دارى قرن بيست و يکمى را تنها انقلابى کارگرى ميدانيم. اما انواع قيامها و جنبشهاى توده اى و شورش و کودتا و ضد کودتا و غيره ميتواند حکومت را سرنگون کند. ما بين جنبش براى سرنگونى جمهورى اسلامى و انقلاب کارگرى تفاوت قائليم. نميتوان ذهنيت را جاى واقعيت گذاشت و به هر پديده اى نام مورد علاقه را داد. بحث ما اينست که ايران وارد يکدوره انقلابى شده است که خصوصيت اساسى آن باز شدن مسئله قدرت سياسى است. ايندوره که ميتواند کشدار و طولانى هم بشود٬ يک نقطه اش سقوط و يا سرنگونى جمهورى اسلامى است. جنگ٬ کشمکش حاد سياسى٬ کودتا و ضد کودتا٬ باز شدن فضاى سياسى٬ بوجود آمدن قدرتهاى بيرون حکومتى٬ دولتهاى ناپايدار٬ حکومتهاى نظامى همه ممکن است در ايندوران پر کشمکش پيش رو باشد. از تلاش براى سرنگونى جمهورى اسلامى تا استقرار نظام بعدى دوره اى است که اتفاقات بسيارى محتمل اند. ايندوره ميتواند با انقلابى توده اى و کارگرى و پيروزمند پايان يابد و ميتواند به استقرار شکل جديدى از حاکميت سرمايه دارى منجر شود.
بحث جنبش براى دمکراسى در ايران سرجمع پوچ و پادرهوا است. بخشى از اين دمکراسى خواهان منظورشان از دمکراسى همان جمهورى اسلامى "اصلاح شده" موسوى و خاتمى است. همان پلاتفرمى که روزى اسمش "جامعه مدنى" است و روزى "دمکراسى" و "حقوق بشر" و امروز با بسته بندى "سبز" وارد بازار شده است. بخشى ديگر منظورشان از دمکراسى نهايتا ايجاد وضعيتى مشابه ترکيه در ايران است. اين مجموعه روش مسالمت آميز دارند و طبيعى است که هر اقدام انقلابى را "خشونت" نام بگذارند. واقعيت اما اينست که اين جريان٬ که تقريبا کل جنبش ملى اسلامى و بخشى از راست پرو غرب را دربرميگرد٬ از تداوم خشونت سازمان يافته سرمايه دارى و جمهورى اسلامى زير پوشش "مسالمت جوئى" و "تمرين دمکراسى" دفاع ميکنند. وانگهى بطور واقعى کسى که ميخواهد سرمايه دارى را در ايران حفظ کند و توليد را به سود برساند٬ نميتواند دمکراسى بدهد. با خامنه اى و احمدى نژاد و سرکوب و قتل و ندادن حقوق شش ماه و يکسال کارگر اين وضع سرمايه دارى است٬ فکر کنيد اگر دمکراسى مثلا باشد و کارگران بتوانند متشکل شوند و حقوقشان را مطالبه کنند٬ يا مردم بتوانند اهداف واقعى شان را مطالبه کنند٬ خوب حکومت "سرمايه داران دمکرات" که يکهفته دوام نمياورد! اينها ناچارند کت و شلوار و کراوات را کنار بگذارند و لباس ارتشى بپوشند و در رکاب سرداران عليه آزادى و حقوق مردم کودتا کنند. سرمايه دارى در کشورهائى مانند ايران به اختناق نياز دارد و همواره روبناى متناسب سياسى حکومتهاى سرمايه دارى دراين کشورها اختناق عريان بوده است. و اين داستان قديمى در آن مملکت است. هرجا جامعه خواسته تکانى بخورد با ارتش و کودتا و کشتار به عقب برگردانده شده است. ۵٠ سال سلطنت پهلويها و ٣٠ سال حکومت اسلامى جز اين بوده است؟ و بالاخره کاسه داغ تر از آش نميتوان شد. بايد به کسانى که اميدوارند دولتهاى غربى دولتى سرکار بياورند که فضا را باز کند و دمکراسى بياورد٬ عراق و افغانستان را نشان داد. آخرين مدل دمکراسى جهانى بعد از سرنگونى طالبان و صدام: جمهورى اسلامى!
انقلاب را نه کمونيستها فرا ميخوانند٬ نه آنرا ايجاد ميکنند٬ نه با تبليغ انقلاب و طرفدارى از آن مردم انقلاب ميکنند و نه کسى ميتواند با تبليغ عليه انقلاب مانع رخ دادن آن بشود و نه انقلاب يا اصلاحات انتخابى است که بايد من و شما "آگاهانه" يکيش را انتخاب کنيم. اين تلقى ها بشدت فرقه اى و غير اجتماعى است. انقلاب مکانيزمى اجتماعى و سطحى پيشرفته از مبارزه طبقات و جنبشهاى سياسى و طبقاتى است. يعنى شرايطى که وضعيت پيشين ديگر براى حکومت به روشهاى سابق قابل ادامه نيست و جامعه و جنبشها و آکتورهاى سياسى نيز به چهارچوبهاى پيشين گردن نميگذارند. يعنى وضعيتى که با هر واقعه در بالا و يا در جامعه ميتوان انفجارى سرريز کند. انفجارى که محصول فشرده شدن دوره اى طولانى است و در شرايط معينى مجراى بروز يافته است. در چنين اوضاعى جامعه وارد يک دوره انقلابى ميشود. در ايندوران وظيفه و سوال محورى کمونيسم اينست که چگونه بايد اين بحران انقلابى را به نفع راه حل طبقه کارگر و پيروزى سوسياليستى خاتمه داد؟ همينطور که سوال براى هر بورژوا و مدافع اين نظام اينست که چگونه بايد چپ را کوبيد و اوضاع را بنفع سرمايه داران و حکومت جديدشان خاتمه داد. ما از عبارت اعتلاى انقلابى استفاده نکرديم چون بشدت تفسير بردار است. از چپ پوپوليست و ناسيوناليست تا مارکسيست و کمونيست کارگرى شايد اين عبارت را با مضامين مختلف و تبئين هاى مختلف سياسى بکار گيرند. مسئله اينست که سير مبارزه اجتماعى نه کتابى است و نه ضرورتا در هرجا عين هم اتفاق مى افتد. در ايران قبل از هر چيز بايد جمهورى اسلامى در تماميت آن سرنگون شود و اين دستور سياسى امروز است. دراين اوضاع هر جنبشى براى پيشروى راه حل و آلترناتيو خودش تلاش ميکند. حکومتيها ميخواهند وضع موجود را با زور و سرکوب و فرماندارى نظامى نگهدارند. بخشهائى از طبقه حاکم روى اين خط ميروند که براى نجات سر بايد تاج را داد. يعنى جمهورى اسلامى را عوض کنيم اما سرمايه دارى را از "خطر" کمونيسم و کارگر مصون کنيم. ما هم براى آلترناتيو کارگرى و پيروزى آن تلاش ميکنيم. کار ما اينست که آماده باشيم٬ تشکيلات و سازمان خود را محکم و گسترده کنيم٬ نيرو جذب کنيم٬ نيرويمان را صرف سازماندهى کارگرى و توده اى و ايجاد سنگرهاى مهم براى جدال سياسى کنيم٬ نقطه سازشها را در سير جدال امروز درهم بکوبيم٬ و به جنبش براى سرنگونى ارتجاع اسلامى پرچم و افقى چپ و کارگرى و کمونيستى بدهيم. هر ذره پيشروى جنبش ما در اين روند يک گام ما را براى فتح قدرت سياسى و اعلام حکومت کارگرى و جمهورى سوسياليستى نزديکتر ميکند. موفق و پيروز باشيد.
رژيم برود اما نه با خونريزى
بخش زیادی از مردم می خواهند رژیم عوض شود اما نه بقیمت خون ریزی و خشنونت. چه باید کرد؟ سارا از قزوین
سارا عزيز٬
همان مردمى که ميخواهند رژيم عوض شود با سد دستگاه خشونت و خونريزى حکومت روبرو ميشوند؟ به نظر شما براى پايان دادن به خشونت دولتى-اسلامى راهى جز درهم کوبيدن آن هست؟ اگر کسى فکر ميکند هر ديکتاتور و هر شاه و آخوندى با زبان خوش و خواهش و تمنا و شاخه زيتون کنار ميرود و از امتيازات سياسى و اقتصادى و قدرتش صرفنظر ميکند٬ تنها سر خودش کلاه ميگذارد. مردم انواع روشها را براى گشايش سياسى و نفس کشيدن و برخوردارى از حداقل حقوق امتحان کردند اما به نتيجه اى نرسيدند. مگر در روزهاى اول تظاهراتها مردم سکوت نکردند؟ گفتند "راى من کو؟" چرا به گلوله بسته شدند و در زندانها زير شکنجه و تجاوز دسته جمعى کشته شدند؟ سکوت که خشونت نبود! صورت مسئله سياسى در ايران خشونت يا عدم خشونت نيست٬ بلکه نفى خشونت دولتى و قانونى طبقه حاکم است. اين بجز با سرنگونى کامل جمهورى اسلامى و انحلال کليه ارگانهاى سرکوب و مافوق مردم ممکن نيست. اين پيش شرط اوليه استقرار آزادى در جامعه و نفى خشونت است. بايد متشکل شد و با قدرت وسيع ترى براى عبور از کل جمهورى اسلامى بميدان آمد. خشونت فقط باتوم و شکنجه نيست٬ هزار نوع خشونت رسمى و قانونى و اقتصادى و فرهنگى جامعه را فراگرفته است. مبناى کل اين خشونتها حفظ منافع اقليتى ناچيز از سرمايه داران است که براى تداوم بساط استثمار و بردگى مزدى اکثريتى عظيم به خشونت سازمانيافته نياز دارند. براى تغيير حکومت و نفى بنيادهاى خشونت بايد جمهورى اسلامى و نظام سرمايه دارى در ايران را سرنگون کرد. موفق باشيد.
مردم خودشان دست بکار شوند
از شما سوالی دارم. این قدرتهای غرب و آمریکا که میگويند تحریم می کنیم تحریم می کنیم٬ و زندگی ما را با گرانى و کمبود به خاک سیاه نشاندند٬ چرا همین احمدی نژاد را همه جا دعوت ميکنند و تشریف شرشان همه جا هست؟ خود من کارگری هستم که تا حالا فقط با مبارزه حقم را گرفتم. کسی نيامده حقم را بگیرد و به من بدهد. برای همین فکر میکنم این مردم بجای اینکه صدای آمریکا و بی بی سی و اسرائیل را گوش کنند و اميد به اينها ببندند٬ بهتر است خودشان دست بکار شوند. این دولتها دلشان به حال ما نسوخته دلشان به حال خودشان میسوزد که سهمیه کمتری از نفت و گاز و مس و سرب و غیره گیرشان نیاید. ایرانیان خارج کشور هم بجای اینکه دم در این وزیر و آن وزیر ملاقات گدائی کنند٬ که هیچ نتیجه و کوچکترین تاثيری بر زندگی ما نداشته٬ بهتر نیست کارهای دیگری بکنند و دل به این ملاقاتهای دیپلماتیک خوش نکنند؟ من بحث شوراهای سرخ را خواندم و بیانه آزادی٬ برابرى٬ رفا٬ بنظرم اگر هر وجدانی بیدار باشد و دلش برای این مردم بسوزد باید این را عملی کنند. ایرج حبیبی
ايرج عزيز٬
حق با شماست. تشريف منحوس احمدى نژاد همه جا هست چون مدعوين احمدى نژاد اگر به همين اندازه کريه نباشند شباهت شان به او کم نيست. اين کنفرانسها محل تجمع سران دولتهاى سرمايه دارى است و از روساى متشخص دولتهاى غربى تا سران عشيره و امامان در آفريقا و خاورميانه تا قاتلينى مانند احمدى نژاد و قذافى و ديگران در آن حضور بهم ميرسانند. راه حل هايشان براى محيط زيست٬ بحران سرمايه دارى٬ گرسنگى٬ بحرانهاى منطقه اى و غيره هم از چهارچوب منافع خودشان بيرون نميرود. به نظر من امروز توهم مردم در ايران به دولتهاى غربى براى "نجات" بسيار کمتر از دوره سابق است و اين جاى خوشحالى است. بدرجه اى که کارگران صحنه سياسى را اشغال کنند و مهرشان را بر روند حوادث بکوبند٬ نگاهها به راه حل کارگرى و روى پاى خود ايستادن هم قويتر از امروز ميشود. سياست لابيستى جلب حمايت دولتها سياست بخش راست اپوزيسيون ايران است. واقعيت اينست که عمده اين دولتها تغييرات مهار شده سياسى و جهت دار را در ايران هزار بار به تغييرات انقلابى ترجيح ميدهند و خودشان راسا به آن کمک ميکنند. مسئله اين دولتها تاثيرات سياست تحريم بر زندگى مردم نيست٬ آنها کميته اجرائى طبقه شان هستند و وظيفه شان جلب بازار کالا و گسترش مناسبات تجارى و سياسى و تثبيت موقعيت خودشان است. اپوزيسيون کمونيست و انقلابى اگر کار لابيستى ميکند هدفش جلب افکار عمومى پيشرو و طبقه کارگر اين کشورها از حمايت مبارزات آزاديخواهانه کارگران و مردم ايران براى نجات از جهنم جمهورى اسلامى است. اما عده اى همين کار را براى فروختن موسوى و خاتمى و ديگران به اين دولتها بعنوان "رهبران و نمايندگان" مردم انجام ميدهند. اين خط سياسى آنهاست و در ايران نيز از حکومت اسلامى دفاع ميکنند. در مورد سند شوراهاى سرخ و منشور "آزادى٬ برابرى٬ رفاه" با شما موافقيم و بايد با قدرت اين سياستها را توده اى کنيم. اين مطالبات را بايد به پرچم اعتراض توده هاى وسيع طبقه کارگر و مردم سرنگونى طلب عليه وضعيت موجود تبديل کرد. موفق و پيروز باشيد.
نفت٬ فضا خفه کننده است
دوستان تعرضی به سطح معیشت کارگران در تمامی بخشهاى نفت آغاز شده است. لازم است این را اشاره کنم که در پالایشگاه نفت تمامی نقاط حساس را به سپاه و اطلاعات و جانبازان سپردند. در پالایشگاه تهران دهها نفر را حراست احضار کرده است و فضای بی نهایت خفه کننده ای ایجاد کردند. سپهر کارگر پایشگاه اصفهان
سپهر عزيز٬
صنعت نفت و ديگر صنايع کليدى شاهرگ اين نظام است و همواره زير فشار امنيتى اداره شده است. در وضعيت امروز که امکان گسترش اعتصابات کارگرى وجود دارد وحشت حکومت بيشتر است. فضاى پادگانى محيطهاى کار بويژه در صنايع کليدى بيان وحشت از اعتراض کارگران و خواباندن چرخهاى توليد است. با هر تحرک کارگر نفت و صنايع مهم٬ دوباره شعار "کارگر نفت ما٬ رهبر سرسخت ما" همه جا فراگير ميشود و جمهورى اسلامى تکرار اين "کابوس" را نميخواهد. شما فعالين کارگرى بايد بدقت مراقب خود باشيد و بيخود به تله نيافتيد. بايد تدارک کارهاى بزرگ را ديد و موانع آنرا با حوصله برداشت. بايد کارگران کمونيست و پيشرو را متشکل کرد و براى رهبرى اقدامات بزرگ آماده کرد. بايد امر ايجاد شوراهاى کارگرى و تحقق آنرا به معضل رهبران کارگرى و توده کارگران مبارز تبديل کنيد. اين فضا موقتى است و بسرعت ميشکند. وضعيت رژيم اين نيست که بتواند با حکومت نظامى مستمر در خيابان و کارخانه و دانشگاه ادامه دهد. يا ناچار است تعرضى وسيع بکند که ظرفيت آنرا دارد اما در امکاناتش نيست و يا فروميپاشد و مثل خس و خاشاک توسط مردمى که در کمين شان نشستند سرنگون ميشود. موفق و پيروز باشيد.
عسلويه٬ تعرض به دستمزدها
تعرض به دستمزدها در یکی دو ماه اخیر مجددا آغاز شده است. در قسمتهائی از پالایشگاه کارگران کماکان هنوز پراکنده اند اما در صدد سازمان دادن اعتراضاتی هستند. خیلی از قراردادها یکماهه است و سر ماه تمدید میشود. قرارداد کوتاه يکماهه هدفش اينست که در صورت تمرد یا اعتراض بتوانند سریع کارگران را اخراج کنند. در این مدت دهها نفر از کارگران پیمانی را از فاز 9 و 10 اخراج کردند. در عین حال در سایر فازها تعدادی از کارگران از طرف اطلاعات احضار شدند و خواستند از کارگران تعهد بگیرند که به شرایط موجود اعتراضی نداشته باشند. عسلویه٬ مهناز و علی.
مهناز و على عزيز٬
تعرض به معيشت طبقه کارگر همه جانبه و گسترده و وسيع است. از تعرض به حقوق و دستمزدها تا تعرض به نفس موجوديت و حرمت کارگران و محروم کردنشان از حق اعتراض و اعتصاب و تشکل. اين سياست در صنايع نفت٬ پتروشيمى ها٬ ماشين سازيها٬ صنايع توليد مواد مصرفى و همه جا در جريان است. سياست جمهورى اسلامى اينست که با شمشير فقر و اخراج کارگر از يکسو و فضاى امنيتى و پادگانى در محيطهاى کار از سوى ديگر کارگران را ساکت نگهدارد. آنها همراه با اين سياست تلاش دارند بردگى مطلقى را به کارگران تحميل کنند و شرايط لازم را در دوره بحرانى براى سود دهى کافى سرمايه فراهم کنند. اما اين اقدامات نه جواب اقتصادى آقايان را ميدهد و نه جواب سياسى بويژه با اوضاع بحرانى و سست فعلى حکومت را ميدهد. جمهورى اسلامى در بحرانى همه جانبه دست و پا ميزند و تنها چيزى که امروز مورد توجه همه است و انتظار آن را ميکشند تغيير است. همه ميدانند که وضعيت کنونى پايدار نيست و به سمتى خواهد رفت. تمام مسئله اينست که جنبش و طبقه ما براى اين اوضاع آماده باشد. بايد متشکل شد و بنيانها و مقدمات برپائى تشکلهاى کارگرى و شوراها را ايجاد کرد. بزودى نوبت ما کارگران است. موفق و پيروز باشيد.
سازماندهى حوزها و محافل
با تشکر از پاسخ به سوالات قبلی ام اما امروز این نکات را با شما مطرح میکنم. رفقا من در مورد سازماندهی محافل و حوزه ها با نسرین بحثی داشتم ولی دوست دارم رسما در نشریه نیز به این مسئله پرداخته شود. من فکر می کنم با توجه به اوضاعی که هست باید حزب نیروهایش را اگر چه به هم معرفی نمی کنند شکلی از سازمان یابی را برای بزرگتر کردن و جذب نیروی جوان در دستور بگذارد. با شرایط کنونی پاسخ حزب به امر سازماندهی درخور نیست. وقتی رفقا همدیگر را پیدا کنند توانشان و قدرت تحرکشان بیشتر می شود. درسته تاکنون خوب عمل شده و حزب توانسته بخشی از کارگران رادیکال سوسیالیست و بخشی از فعالین جنبش دانشجوئی و زنان را جذب کند٬ اما شرایط امروز و جلوگیری از موج سواری جناحهای حکومتی از یک طرف و جریانات غیر کارگری از طرف ديگر٬ تنها با اتحاد کارگران سوسياليست و کمونيست و سياستى واحد ممکن است. در غير اينصورت حاشیه ای می شوند. خسرو الهی
خسرو عزيز٬
با نکته شما موافقيم. حزب بايد متناسب با تغيير اوضاع اشکال سازماندهى را نيز تغيير دهد و به نيازها و الزامات مبارزه طبقاتى جوابگو باشد. در اين ترديدى نيست و بيشتر ذهن ما به همين مشغول است. ما در عين حال نميخواهيم نيروى کادرى مان به خطر بيافتد و با وسواس مرز فعاليت و تلاش انقلابى را با آوانتوريسم جدا ميکنيم. اين محدوديتهاى تحميل شده کار بيشتر و حتى طاقت فرساتر از حزب و همه فعالينش در داخل و خارج ميبرد اما فعلا لازم و حياتى است.
نگرش ما به سازماندهى دراين شرايط به روابط طبيعى و جارى محافل کارگرى و فعالين متکى است. شکل طبيعى هميشه وجود دارد و ايمن تر و ساده تر و قابل توجيه تر است. اما دراين شکل طبيعى محافل ميتوان دهها کار در دستور قرار داد. فعال کارگرى اين روش را خوب ميشناسد و با آن زندگى ميکند. مسئله برسر وصل کردن حزبى ها بهم نيست٬ مسئله برسر جمع فعالين و رهبران عملى يک جنبش معين براى اهداف معين است. اگر همه اعضاى فلان محفل کارگرى حزبى هم باشند بايد همين کار را بکنند. اما آن بخش از فعالين حزب که شخصا فعال جنبش کارگرى نيستند و با محيطهاى کارگرى ارتباط ارگانيکى ندارند اتفاقا نبايد به فعالين کارگرى وصل شوند. قلمرو کارها عميقا متفاوت است. حزب و فعاليت حزبى با کار کارگر کمونيست و محفل کمونيستى کارگرى در ميان کارگران هيچ تفاوتى ندارد. و هميشه همه اين فعالين خود را با حزبى تداعى نميکنند اما روش کار و سنت و سبک کار و ديدگاههايشان بعنوان گرايش راديکال و سوسياليست يا يکى است يا بسيار بهم نزديک است. در نتيجه بحث تا به جنبش کارگرى برميگردد٬ سازماندهى محافل که نه٬ بلکه دستور کار روشن براى محافلى که عملا و همواره وجود دارند است. اين دستور کار از نظر ما سازماندهى جنبش مجمع عمومى در متن مبارزات جارى کارگرى و تدارک اعلام شوراهاى کارگرى در مراکز مختلف صنعتى است.
فعال کمونيست و بويژه رهبر عملى کارگرى بهتر از هر کسى ميتواند سازمانده مجامع عمومى در محلات کارگرى و بوجود آوردن ارگانى توده اى براى عمل مستقيم باشد. جوانان ميتوانند در محافل خودشان نهاد انقلابى خودشان مثلا شوراى سرخ ها را بوجود بياورند و براى دخالت در اوضاع متحدانه تر و سازمانيافته تر ظاهر شوند. در محلات کارهاى زيادى ميتوان صورت داد و الگوهائى را بسرعت تسرى داد. ببينيد ما همه بايد در ايندوران پر تلاطم ظرفيتهاى خود را بالا ببريم و به سوالات مهمتر و پيچيده ترى جواب دهيم. زمانى يک سازمانده کمونيست به منطقه اى ميرفت و بعد از مدتى تشکل و اعتصاب کارگرى آن منطقه را ميگرفت. کمونيستها چه فردى و چه جمعى خاصيت شان اينست که نوع خود را بازتوليد کنند و بتوانند روى کوچکترين تمايلات مشترک انسانها وحدت ايجاد کنند و بميدان اعتراض بکشانند. قرار نيست فقط خود کمونيستها همه چيز را پيش ببرند بلکه قرار است بعنوان سازماندهندگان حزبى و توده اى در راس مبارزه و اعتراض قرار گيرند. جنبش ما مملو از نياز و کار انقلابى است و ما بايد قادر باشيم براى هر تک نفر با هر توانائى کار داشته باشيم و متحد کنيم و امکانات مان را گسترش دهيم. سازمانده کمونيست ضرورى و حياتى است که همه جانبه به مسئله امروز جنبش اش نگاه کند و افق وسيع و همه جانبه خودش را بر کار و فعاليت انقلابى و کمونيستى ناظر کند. اين شرط استقلال سياسى و جنبشى و عدم همسوئى با جنبشهاى حکومتى و جريانات راست است. موفق و پيروز باشيد.
انقلاب زنانه٬ بيشتر حرف بزنيد
ویدیو بلاک آقای علی جوادی و خانم ماجدی در مورد انقلاب زنانه را گوش دادم. نشریات را دنبال میکنم. اما خیلی حزب کم در این زمینه صحبت می کند و امر سازماندهی این جنبش را در دستور خود گذاشته است. مشهد- بهاره
بهاره عزيز٬
ايجاد سازمان توده اى زنان براى نفى تمامى نابرابريها و تبعيض هاى موجود براساس جنسيت امر ماست. همينطور در زمينه افق و سياست جنبش آزادى زن ما مرتبا سياستهاى جنبشهاى ديگر را نقد ميکنيم. اما بايد بيشتر حرف بزنيم و بيشتر کار کنيم. توقع و انتظار شما بجا و حق با شماست. از شما دعوت ميکنم که خودتان هم دراين زمينه پيشقدم شويد و معضلات و سوالات کليدى عملى و سياسى پيشارويتان را طرح و نظر خودتان را بگوئيد. موفق و پيروز باشيد.
زنان٬ بيشتر صحبت کنيد
رفقاى عزیز حزبیم سلام به شما و خسته نباشید. رفقا در زمینه زنان باید حزب بیشتر بنویسد و صحبت کند. صحبت دو نفره و رهنمودهای رفیق نسرین درست اما در نشریه خیلی کم در این زمینه شاهد مطالبی هستیم که به نقد گرایشات درون جنبش زنان بپردازد. ما کمونیستهای کارگری باید خیلی حواسمان جمع باشد. سحر٬ اراک
سحر عزيز٬
اين کمبود را رفقاى ديگر نيز عنوان کرده اند. به اين موضوع در مقالات٬ ميزگردها٬ ويدئوبلاگ ها و برنامه هاى تلويزيونى مرتبا پرداخته شده است اما بايد روشن تر و بيشتر حرف بزنيم و موانع ساوماندهى توده اى را رفع کنيم. چشم. خودتان هم در نشريه شريک شويد و در مورد مسائل پيشارويمان دست به قلم ببريد. موفق و پيروز باشيد.
در تداوم نقد کوتاه نیائید
رفقا دوست دارم نظرم را مختصر و مفید در مورد نقدهای شما به حزب کمونیست کارگری بگويم. البته یادآور آور شوم من با این رفقا نیز ارتباطاتی دارم و گاها با دوستانی صحبت میکنیم. اولا فکر میکنند "حزب مادر" هستند. پس هر تئوری و سیاستی را میتوانند به خورد جنبش کمونيسم کارگری بدهند. دوما حاضر به قبول هیچ انتقادی نیستند و سریع تعرض عصبی میکنند. و سوما فکر میکنند که کانال تی وى دارند و با اون میشه انقلاب سازمان داد. آگاهانه نگفتم انقلاب کارگری. آنچه من از بحث کردن با این دوستان حالی شدم سرنگونی است. شاید در این اوضاع چیزی هم به اینها بماسد. سازماندهی طبقه و سازماندهى و رهبری انقلاب کارگری مطلقا مشغله شان نيست. باور کنيد وقتی با آنها بحث میکنی انگار دارید با یک ورشکسته سیاسی بحث میکنید. میگه خوب این هم میگذرد! به هر حال من فکر میکنم این نقدها تاثیرات خوبی داشته است شاید خود شما کمتر متوجه این تاثیرات شوید ولی چشم خیلی ها را باز کرده است که سیاستهای امروز این حزب عین سیاست حزب توده بود که می گفت خمینی ضد امپریالیست است. ادامه بدهید. کوتاه نیائید. البته نمیدانم در نشریه چاپ میکنید یا نه اما کمپین تخریب شخصیتهای حزب اتحاد کمونيسم کارگرى در دستورشان است. من شخصا اميدوارم تجربه انقلاب 57 دوباه تکرار نشود و این دوستان از هول حلیم تو دیگ نیفتند و به دنبال راستها روان نشوند. مازیار
مازيار عزيز٬
نقد کمونيستى يک رکن هويت ماست. بويژه دفاع از نگرش و سياست و تئورى انقلابى کمونيسم کارگرى و دفاع از مارکس و منصور حکمت براى حزب ما تعطيل ناپذير است. ما وظيفه خود ميدانيم مرتبا سياست کمونيستى کارگرى را با نقد سياستهاى غير کمونيستى تيز و شفاف کنيم. بله٬ اگر منشا تاريخى مد نظر باشد٬ آنها "حزب مادر" اند. اما هر جنبشى با حزب و يا احزابى تداعى ميشود. حزب کمونيستى کارگرى و پرچمدار خط مارکس و منصور حکمت را هر کسى ميخواهيد بشناسد بايد از جامعه و اپوزيسيون بپرسد. کمتر کسى دو حزب ديگر را نماينده اين خط ميداند. با سياستهائى که حزب "کمونيست کارگرى" در پيش گرفته نه فقط تسويه حساب "راديکالى" با تتمه کمونيسم کارگرى کرد بلکه اين سياستها حتى نميتواند سرنگونى را متحقق کند. اين حزب و فعالينش شايد امروز متوجه نباشند و يا برافروخته شوند اما بسرعت به پديده غير قابل بازشناسى تبديل خواهند شد. اين واقعه البته تراژيک است اما جاى خوشحالى است که پرچم سياسى اصيل آن حزب قديمى که منصور حکمت ساخت را ما با افتخار برافراشته ايم. در مورد کمپين ترور شخصيت هم خبر داريم. اين اقدامات طول عمرشان يک هفته بيشتر نيست و در عين حال نشان درجه "انسانگرائى" و سياسى بودن کسانى است که اين کارها را ميکنند. توجه نکنيد٬ فقط ببينيد و نتايج سياسى خودتان را بگيريد. جنبش کمونيسم کارگرى کارهاى بسيار مهمترى دارد که بايد مشغله ما شود. در نقد کمونيستى البته مطلقا کوتاه نمى آئيم. موفق و پيروز باشيد.
شگفت زده نخواهم شد
رهبران حزب توده در خاطرات خود در مورد انتخاب نام حزب توده صادقانه اعلام کردند که جهت نفوذ بهتر در جامعه و رشد حزبی آگاهانه از انتخاب نام حزب کمونیست اجتناب کردند. انگیزه رفقای حککا در مورد کم رنگ کردن شعارهای سوسیالیستی/ کارگری جهت مردمی شدن و توده ای شدن؟؟ مبحث جدیدی نیست. ایراد من به این دوستان اینه که چرا مصرانه میخواهند پوپولیسم کهنه شده را تئوریزه کنند. کم نبودند احزابی که بعد از عبور از مرزها به ریويزیونیسم رسیدند!! رفیق سیاوش٬ وقتی شما به نقد جانانه علیه «ایکس مسلمان» پرداختید، شاید به خودم گفتم که دارید کمی سختگیری میکنید. اما امروز هیچ شعار جدیدی از طرف حککا مرا متعجب نمیکند. و اگه فردا نوشتند انسانهای جهان متحد شوید!!! من شخصا شگفت زده نخواهم شد. ارادتمند کوروش
کوروش عزيز٬
معضل احزابى که در دوره هاى معينى چرخش هاى سياسى در دستور خود قرار ميدهند معرفتى نيست. يعنى مبتنى بر تجديد نظر ويژه اى در اصول مارکسيسم و اصطلاحا "ريويزيونيست شدن" نيست. معضل اجتماعى و طبقاتى است. حزبى که اهداف و سياستى ديگر دارد٬ بدوا منافع طبقات ديگرى را منعکس ميکند. اين منافع جنبشى است که بناچار در تئوريها و اصول و سياستها هم دست ميبرد و آنها را مطابق با اهداف جنبشى و طبقاتى راست و ريز ميکند. پوپوليسم چيزى جز ناسيوناليسم چپ نيست و در دوران ورشکستگى پوپوليسم٬ ناسيوناليسم چپ تنها يا بايد در بسترهاى اصلى تر راست خود را روى زمين واقعى بنشاند و يا تماما مهجور و فرقه اى و بى ربط به سوخت و ساز مبارزه اجتماعى و طبقاتى شود. "ریويزیونیسم" هنوز اين پديده را بيان نميکند و بيشتر تصويرى معرفتى و قرائت مکتبى ويژه بدست ميدهد. در صورتى که بحث برسر تمايز اهداف جنبشهاى سياسى و طبقاتى است. در هر صورت سياستهاى ايندوره اين حزب چيزى جز ته کشيدن راديکاليسم پوپوليستى و تبديل شدن به جريانى ناسيوناليستى و حقوق بشرى نيست. اين بستر سياسى امروز وسيعا وجود دارد و سخنگويان و نمايندگان خودش را دارد. حتما جناح چپ هم ميخواهد اما بدون ترديد آينده اى گروه فشارى دارد. اين سياستها اگر در دوران شکست ميتوانستند منشا چيزى شوند٬ در دوره تلاطم سياسى و انقلابى مطلقا نميتوانند منشا تغييرى مثبت باشند. موفق و پيروز باشيد.
هموسکشوالها بعدا
سلام. چرا فعالين جنبش زنان در داخل کشور از همجنسگرايان دفاع نميکنند و بيشتر شان ميگن بگذاريد اول مشکل زنان در جامعه حل بشه بعد به مشکل شما هم رسيدگى ميشه؟ آيا شما حاضريد ما را حمايت کنيد؟ سورى٬ رشت.
سورى عزيز٬
من در مورد بحثهاى شما با فعالين جنبش زنان در ايران اطلاعى ندارم و در مورد آن اظهار نظر نميکنم. اگر بخشى فرهنگ جمهورى اسلامى را دراين مورد نداشته باشند شايد دچار ملاحظات امنيتى در مورد اظهار نظر علنى در اينمورد هستند. برنامه عمل حزب ما٬ يک دنياى بهتر٬ صريحا از آزادى روابط جنسى آگاهانه و داوطلبانه افراد بزرگسال٬ اعم از زن و مرد٬ سخن ميگويد و امر رابطه جنسى افراد را امرى خصوصى ميداند که دولت و نهادها و افراد نبايد در آن دخالت کنند. به اين اعتبار روشن است که همو و هترو و غيره بودن امر خصوصى افراد است و منشا هيچ تمايز و امتيازى و يا نقض هيچ حقوق شهروندى نيست. ما عليه هر نوع تبعيض به افراد و شهروندان هستيم. مخالفت با تبعيض يک وجه معرفه کمونيسم کارگرى است. در عين حال ما با جنبشهائى که به نام هر ستمى بپا ميشود و تلاش دارد هويتى جداگانه براى بخشى از انسانها بتراشد مخالفيم. ما از حقوق شما بعنوان انسان و شهروند مستقل از تمايل جنسى تان دفاع ميکنيم. اما با جريانى که براساس تمايل جنسى هويت سياسى درست ميکند مخالفيم. همانطور که براى رفع ستم ملى تلاش ميکنيم اما با جنبش ناسيوناليستى و "هويت ملى" مخالفيم. ما از هويت جهانشمول طبقاتى و انترناسيوناليستى و حقوق برابر انسانها دفاع ميکنيم و عليه هر نوع ستم و تبعيض هستيم. موفق و پيروز باشيد. *