"هر دم از این باغ بری میرسد، تازه تر از تازه تری میرسد." این ضرب المثل، وصف حال این حزبی است که نامش کمونیست کارگری است، اما دیگر هیچ ربطی به این نام، به سابقه، سنت، تاریخ، اهداف، برنامه و خطی که این حزب بر مبنای آن بنیان گذاشته شد و با آن در جامعه معرفه شد، ندارد. حزب کمونیست کارگری، یک حزب کمونیست رادیکال و مارکسیست بود. حزبی که با پوپولیسم تسویه حساب کرده بود. حزبی که پرچم سوسیالیسم کارگری و حکومت کارگری را برافراشته بود. حزبی که بر مبنای درک عمیق از مارکسیسم، سیاست ها، برنامه، شعارها و استراتژی اش را تبیین و فرموله کرده بود. حزبی که تعلق اش به مارکسیسم و تئوری مارکسیستی از افتخاراتش بود. حزبی که رادیکالیسم افراطی مشخصه اش بود. حزبی که ضوابط اصولی فعالیت حزبی از مشخصه هایش بود .
آنچه اکنون بنام این حزب فعالیت میکند، با تمام این مشخصات، خصوصیات و سنت ها یک تسویه حساب کامل کرده است. کنگره ۷ این حزب هر گونه شک و شبهه و شائبه ای را در هر یک از این زمینه ها شست و برد. طرح سیاست های راست ودفاعیات شدیدا پوپولیستی پوشیده در یک آژیتاسیون دماگوژیک بر تمام مباحث غالب بود. تمسخر تئوری مارکسیستی، افتخار به دنباله روی از توده ها و توصیف تعهد تئوریک مارکسیستی با صفت فرقه گرایی در تمام مباحث، از "افتخارات" جدید رهبری این حزب است .
دفاعیات رفرمیستی از سوسیالیسمی که تازگیها با نام "حکومت انسانی" تزئین شده است، آژیتاسیون رفرمیستی نازل علیه سرمایه داری برای تهییج سالن یکی از مبتذل ترین وجوه این کنگره بود. سوسیالیسمی که تحت نام "حکومت انسانی" تبلیغ میکردند از نظامی که تحت سوسیال دموکراسی در سوئد حاکم بود نیز رقیق تر است. رفرمیسمی است که برای جنبش چپ ملی اسلامی شرق زده ایرانی ممکن است جذابیتی داشته باشد، اما کارگر کمونیست در ایران و فرانسه را حتی یک لحظه بفکر هم وانمیدارد .
یکی از وجوه دردناک و زشت این کنگره روش برخورد لیدر این حزب با مخالفین نظراتش در سالن بود. ایشان همیشه عادت داشته است که در مقابل مخالفت عصبانی شود و مخالف را تحقیر و تمسخر کند. این خصوصیت همراه با زمان و بادهایی که بر غبغب افتاده است شدیدتر و برجسته تر شده است. ارعاب و تحقیر مخالف، بجای پاسخگویی به مباحث و جوهر بحث، این حزب را کاملا به یک فرقه با یک رهبر شبه مذهبی بدل کرده است .
مبحث قطعنامه مربوط به "انقلاب انسانی، حکومت انسانی" یک نمونه برجسته بروز این دگردیسی بود. ما این شعار و دفاعیاتی که از آن ابراز شده را مفصلا و همه جانبه نقد کرده ایم. ماهیت پوپولیستی و راست این شعار را نشان داده ایم. بحث کرده ایم که این شعار در بهترین حالت از یک سرمایه داری با چهره "انسانی" دفاع میکند. کنار گذاشتن شعار استراتژیک پایه ای حزب را مورد نقد قرار داده ایم. این واقعیت که لیدر این حزب در یک روز آفتابی در استودیوی کانال جدید این شعار را بدون هیچ بحث و تصمیم گیری در مراجع حزبی به شعار حزب بدل کرده است را مورد اشاره قرار داده ایم. نقدهایمان آنچنان کوبنده بوده است که رهبری این حزب را مستاصل، عصبی و هیستریک کرده است. این هیستری را در دفاعیات پیش از کنگره شان دیدیم. در کنگره هم شبح حزب اتحاد کمونیسم کارگری سالن کنگره را ترک نمیکرد. موافق و مخالف این شعار باید با ما و نقد مستدل و کوبنده ما تعین تکلیف میکرد. تمام این واقعیات که ما مستدل طرح و بحث کرده بودیم، در کنگره به وضوح و صراحت مورد تائید قرار گرفت. باید گفت که در مباحث شفاهی، ابتذال این شعار و دگردیسی این جریان برجسته تر بروز یافت. واقعا تاسف آور و دردناک است .
در این نوشته جنبه هایی از این دفاعیات را مختصر مورد اشاره قرار میدهیم. نقد همه جانبه مباحث و مصوبات کنگره ۷ این حزب را به آینده وامیگذاریم .
پوپولیسم
حمید تقوایی و کاظم نیکخواه مدافعین اصلی قطعنامه مزبور در دفاع خویش از این شعار و قطعنامه سنگ تمام پوپولیستی گذاشتند. تحقیر تئوری، تحقیر مارکسیسم و دنباله روی از توده ها بعنوان فضیلت مورد ستایش قرار گرفت .
حمید تقوایی دفاع خود را این چنین آغاز کرد: "این یک شعار است. اما میدانیم که از یک شعار فراتر میرود." "ما با کشف شهود و رجوع به کتاب {به این شعار} نرسیدیم. ما برای پاسخگویی به ضرورت واقعیت" به این شعار رسیدیم. "وقتی این شعار را میگفتم میدانستم" که با چنین عکس العمل هایی روبرو میشود. "خودمان کشفش کردیم.... این بار در وسط خیابان، وسط یک انقلاب ."
کاظم نیکخواه میگوید: "در تی وی بمدت یک ماه این شعار را تبلیغ کردیم. کسی نیامد بگوید معنی اش چیست؟ نگفت معلوم نیست؟ گفت این دارد حرف قلب من را میزند." این دفاعیات هیچ ارزش تئوریک، مارکسیستی یا کمونیستی ندارد. یک دماگوژی پوپولستی بیش نیست. کنگره کمونیست ها محل آژیتاسیون سطحی نیست. کنگره کمونیست ها مرجعی برای تعیین و تصویب سیاست های کمونیستی است. تمسخر و تحقیر تئوری به این شیوه، بیانگر ابتذال پوپولیستی این جریان است. باید از این رهبری پرسید، از کی شما به اینجا رسیده اید که توده ها در خیابان باید کمونیستی بودن شعارها و مواضع تان را تائید و تصویب کنند؟ کارگران در طول تاریخ نه تنها از شعارها و مواضع، بلکه از دولت های ضد کارگری بیشماری دفاع کرده اند. از چه زمانی یک حزب کمونیست برای تغییر شعار استراتژیک پایه ای خویش، شعاری که یک دهه مبارزه کمونیستی و مارکسیستی بی امان در پشت خود دارد، به یک کارگر بی نام و نشان در خیابان رجوع میکند؟
این روش نه تنها پوپولیسم و دنباله روی از توده ها است، نه تنها تمسخر تئوری و مارکسیسم بعنوان یک تئوری است، بشدت عوامفریبانه نیز هست. با توسل به حمایت تلفنی یک بیننده، حال گیریم یک کارگر، میخواهند راست روی و دور شدن شان از کمونیسم را توجیه کنند. بعلاوه، اگر اینها را بعنوان یک حزب کمونیست جدی بگیریم، آنگاه باید به متن و مکانی که این دفاعیات در آن انجام میگیرد، توجه داشت. این کنگره حزب است، اینها رهبری حزب هستند و ظاهرا دارند در مقابل کادرهای حزب از قطعنامه ای که مورد نقد عمیق و همه جانبه مارکسیستی – کمونیستی واقع شده دفاع میکنند. اینجا یک آکسیون خیابانی نیست. جلسه سخنرانی نیز نیست. بر متن چنین شرایطی است که شیوه و مضمون دفاعیات آنها را آژیتاسیون دماگوژیک می نامیم. کاظم نیکخواه با صدایی بغض گرفته فریاد میزد که کارگری که کلیه اش را فروخته به تلویزیون تلفن زده و از این شعار دفاع کرده است و محتوای طبقاتی این شعار را زیر سوال نبرده است. پس این شعار کاملا کمونیستی و مارکسیستی است. در سنت سیاسی – نظری این حزب اینگونه دفاعیات و چنین روش هایی قاطعانه نقد شده است. این عکس مار کشیدن است .
آنچنان در پوپولیسم غرق شده اند که بعضا حواس شان نیست که لااقل صورت ظاهر را حفظ کنند. کاظم نیکخواه با صدای لرزان فریاد میکشید که اگر رای ندهید، "پشیمان میشوید. بعدا پشیمان میشید، افسوس میخورید. اگر کسی رای مخالف بدهد یا ممتنع بدهد." راستش انسان میماند که این "پشیمان میشوید" را چگونه تعبیر کند: تهدید یا بازار گرمی؟
با روشی که لیدر حزب با مخالفین قطعنامه برخورد کرد، مورد اول بیشتر موضوعیت پیدا میکند. حمید تقوایی با لحنی تحقیر آمیز مخالفین درون حزبی قطعنامه را خطاب قرار داد. تمسخرشان کرد و با عصبانیت زائدالوصفی سرشان فریاد کشید: "فقط از آدم فلسفی دفاع میکنی دیگر، خیر سرت!" و آنگاه پس از یک آژیتاسیون و افشاگری سطحی از سرمایه داری خطاب به آنها گفت: "بس کنید این شارلاتانیسم را!" "من میخواهم بروم سوسیالیسم و انسانیت را بهم بچسبانم ."
"پیوند سوسیالیسم و انسانیت "
دم خروس "تجدید نظری" در (یا صحیح تر بگوییم کنار نهادن) تمام تئوری ها، تحلیل ها و هزاران صفحه دفاع منسجم و مستدل از مارکسیسم که گنجینه نظری - سیاسی این حزب بوده است، با این عبارت بیرون میزند. هم حمید تقوایی و هم کاظم نیکخواه این مساله را در دفاع از قطعنامه اعلام کردند. "پیوند یا چسباندن" "سوسیالیسم و انسانیت ."
این عبارت دروازه ای را میگشاید به تمام تعابیر غیر کارگری از کمونیسم و سوسیالیسم. گویی کمونیسم و سوسیالیسم از انسانیت تهی است، یا کمونیسم و سوسیالیسمی که سنت کمونیسم کارگری از آن دفاع کرده است دچار خلاء انسانیت است. لذا کلمه کارگری در حکومت کارگری و انقلاب کارگری باید با "انسانی" جایگزین شود .
اینها اولین جریان سوسیالیست غیرکارگری نیستند که ضعف کمونیسم را در کمبود "انسانیتش" دیده اند. فی الحال جریاناتی در سطح بین المللی وجود دارند که خواهان سوسیالیسم با "چهره انسانی" هستند و از آن دفاع میکنند. پس باید به آقای تقوایی بگوییم اینقدر به خود نبالد که با تبختر اعلام میکند: "خودمان کشفش کردیم." خیر، پیش از شما هم این کشف شده بود و یک ترند بین المللی اصلا خود را کمونیست های اومانیست مینامد. همان زمانی که ما تعبیر خود از کمونیسم را بعنوان "کمونیسم کارگری" به جهان اعلام میکردیم و بر رادیکالیسم افراطی خویش تاکید میگذاشتیم، این گرایش مورد نقد ما بود .*
جالب اینجاست که حمید تقوایی نیز مانند گرایش فوق الذکر در مرزبندی با کمونیسم روسی این شعار را کشف کرده است. با این تفاوت که برای این شعار حتی یک شب هم دود چراغ نخورده است. زحمت نظری نکشیده است. یک روز در استودیوی کانال جدید در پاسخ به یک بیننده٬ این شعار به او الهام شده است+. حمید تقوایی به این بی اعتنایی به تئوری و مارکسیسم، به این شلختگی نظری مباهات نیز میکند. با افتخار میگوید که این شعار را در خیابان یافته است. در یکی از اصلاحیه ها با استناد به مواضع و تحلیل های پیشین و شناخته شده حزب، توصیه شده که ارجاع به شوروی از قطعنامه حذف شود (قطعنامه هنوز منتشر نشده، پس از انتشار مفاد آن را بررسی خواهیم کرد.) حمید تقوایی در مخالفت با این اصلاحیه میگوید: من میخواهم "کسی که از تلویزیون حرف من را شنیده من را با آن کمونیسم {کمونیسم روسی} اشتباه نگیرد ."**
ذکر یک نکته ضروری است. اینها این چنین وانمود میکنند، که از شدت انسان دوستی، تصمیم گرفته اند که بجای انقلاب کارگری و حکومت کارگری بگویند "انقلاب انسانی و حکومت انسانی." این را باید بعنوان یک تبلیغات عوامفریبانه صرف در نظر گرفت. اولا، ما روش ها و سیاست های راست دیگر آنها را دیده و افشاء کرده ایم. این جریان اگر با دیدن فجایع انسانی انسانیتش بدرد میامد، سیاست های متفاوتی اتخاذ میکرد (دو نمونه برجسته آن، جنگ غزه و احتمال حمله به ایران و تحریم اقتصادی) و روش های انسانی تری نسبت به مخالفینش بکار می بست (جدل آنلاین، برخورد به فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری و به نقدهای مستدل و سیاسی ما) و در همین کنگره برخورد لیدر حزب از پشت تریبون به مخالفین درون حزبی تمام این ادعا را دود میکند و به هوا میبرد .
ثانیا، اگر درد شما واقعا انسانیت بود، سوسیالیسم تان را پر رنگ تر تبلیغ میکردید. مگر در دفاع از این چرخش به راست به منصور حکمت آویزان نمیشوید که گفته است: "اساس سوسیالیسم انسان است. سوسیالیسم جنبش بازگرداندن اختیار به انسان است." پس بر سوسیالیسم، لزوم سرنگونی سرمایه داری (نه مافیای اقتصادی) و استثمار تاکید بیشتری میگذاشتید. نه اینکه مباحث و رابطه ها را معکوس و وارونه کنید. نه اینکه "اساس سوسیالیسم انسان است" را تبدیل کنید به "اساس انسانیت سوسیالیسم است." حمید تقوایی میگوید، هر کس این شعار را نقد کند "هم سوسیالیسمش و هم انسانیتش اشکال دارد." این را باید تحویل خود ایشان داد. هر کس بجای انقلاب کارگری و حکومت کارگری و جمهوری سوسیالیستی شعار "انقلاب انسانی، حکومت و جمهوری انسانی" را تبلیغ میکند هم سوسیالیسمش و هم انسانیش میلنگد .
انتخاب این شعار هیچ ربطی به انسان دوستی و اومانیسم و غیره ندارد. یک انتخاب پراگماتیستی و اپورتونیستی است. دیده اند که با وضعیت شان در جامعه هیچ شانسی برای سهیم شدن در قدرت ندارند، مثل بسیاری احزاب چپ طی تاریخ، فکر کرده اند که اگر به راست بچرخند، در سوسیالیسم شان آب بریزند، به جنبش های راست و بورژوایی نزدیک شوند و با آنها جبهه های اعلام نشده تشکیل دهند، اگر رهبر آدمکشان را به میان مردم قاچاق کنند، شاید بتوانند در قدرت سهیم شوند. این راه رفته است. این مسیر پیش از این بارها کوبیده شده است. هیچ حزب چپی با راست شدن به جایی نرسیده است. حزب توده و سازمان اکثریت مثال های بومی این روش هستند. سرنوشت تان قابل پیش بینی است .
در این کنگره، حمید تقوایی و رهبری این حزب بطور کامل با تمام سنت ها، تحلیل ها و مواضع مارکسیستی و کمونیستی کارگری این حزب تعیین تکلیف و تسویه حساب کردند. تحلیل منصور حکمت از مساله شوروی، که عملا بعنوان تحلیل های این سنت و حزب برسمیت شناخته میشد، دفاع قاطع این حزب و جنبش از کمونیسم کارگری، انقلاب کارگری و حکومت کارگری همه از پنجره بیرون ریخته میشود. گویی بیست سال فعالیت سخت و شبانه روزی نظری برای تبیین کمونیسم کارگری و مختصات آن بیهوده و اتلاف وقت بوده است. گویی یک مشت انسان فرقه ای ایدئولوژیک دور هم جمع شده بودند. به عقلشان نرسیده که بجای تیز کردن خصلت کارگری این کمونیسم و سوسیالیسم، بجای شعار آزادی، برابری، حکومت کارگری (که در زمان خود نیز از جمله بعنوان سدی برای گرایشات راست روانه در حزب تبیین و فرموله شد) بگویند "انقلاب انسانی، حکومت انسانی ."
حمید تقوایی سطحی گری مارکسیستی، درک پوپولیستی از مارکسیسم، شلختگی نظری را پیش از این نیز بارها به نمایش گذاشته بود. یک نمونه بارز و موخر تر آن در ارائه و دفاع از شعار "جمهوری سوسیالیستی ایران" بود که عمیقا و قاطعانه مورد نقد منصور حکمت قرار گرفت. (ر.ک به سایت منصور حکمت) این بار همان روش را با بی اعتنایی بسیار بیشتر به تئوری، آغشته تر به پوپولیسم و اپورتونیسم پراگماتیستی خصلتی خود، به نمایش میگذارد. اکنون کاملا بر پای خود استوار است و تمام قد در مقابل جامعه قرار گرفته است. لذا با خیال راحت به مارکسیسم و سنت کمونیستی کارگری حزب می تازد و باقمیانده های حزب را میبرد تحویل گرایش راست پوپولیستی بدهد .
سرمایه داری با چهره "انسانی "
جمهوری "انسانی" آنها، یا بهتر بگوییم سوسیالیسمی که پشت این جمهوری انسانی پنهان کرده اند، در بهترین حالت سوسیال دموکراسی را نمایندگی میکند. افشاگری های آبکی آنها از سرمایه داری، از زیاده روی های سرمایه داری عنان گسیخته و بازار آزاد، یک رفرمیسم دست و پا شکسته را نمایندگی میکند. یکی از کشفیات من درآوردی جدید حمید تقوایی تعیین "وجه تولید انسانی" است. انسان نمیداند که بخندد یا بگرید. در دفاع از "حکومت انسانی" میگوید: "وجه تولید انسانی رفاه است ."
در موضع گیری و تعیین سیاست یک نوع تاکتیک "شتر مرغی" بکار میبرند. تمام اسناد غنی مارکسیستی، گنجینه آثار، تحلیل ها و مواضع کمونیستی کارگری و حتی برنامه یک دنیای بهتر را در کمد اسناد حزب بایگانی کرده اند، و هر روز یک تحلیل راست تر از روز قبل، یک موضع پوپولیستی تر از پیش تبیین و به جامعه ارائه میکنند. اما بمحض آنکه راست روی شان، پوپولیسم شان، انحراف شان از مارکسیسم و مواضع و سیاست های پایه ای حزب را گوشزد میکنیم و مورد نقد قرار میدهیم، یاد آن اسناد میافتند و میگویند ما بر مبنای آن فعالیت تئوریک و آن گنجینه حالا میتوانیم این مواضع را بگیریم. "ما کمونیسم کارگری هستیم!" عجبا! با شیوه ای اپورتونیستی بین مواضع راست و پوپولیستی جدید حمید تقوایی و مواضع کمونیستی و مارکسیستی اولیه حزب میلغزند .
مواضع راست جدیدشان را نقد میکنیم، پاسخ میدهند که ما اتکایمان به منصور حکمت است. از برنامه یک دنیای بهتر برایشان نقل میکنیم و نشان میدهیم که بر مبنای این برنامه، سیاست و مواضع شان راست است. سوسیالیسم شان ربطی به سوسیالیسم کارگری مارکس و منصور حکمت ندارد. در بهترین حالت سرمایه داری با چهره "انسانی" است. پاسخ میدهند: "فرقه ای شارلاتان!" "منصور حکمت پیغمبر و قدیس نبود !"
کنگره ۷ مهر پایانی بود بر هر اثر و نشانی که از کمونیسم کارگری منصور حکمت در این حزب باقی مانده بود. این کنگره بر راست روی سیاسی این حزب در قبال دو جناح جمهوری اسلامی، نزدیکی آن با دو جنبش سبز اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب که طی ماه های گذشته در اجتماعات مختلف اپوزیسیون در خارج کشور گسترش و توسعه یافته است، کنار گذاردن شعارهای پایه ای کمونیستی این حزب، بایگانی کردن اسناد و مواضع پایه ای مارکسیستی آن، روش های اصولی، انسانی، کمونیستی و حزبی آن به یک جا مهر تائید و تصویب زد. این حزب دیگر هیچ ربطی به حزب کمونیست کارگری اولیه و اصلی ندارد .
کاظم نیکخواه نیز در دفاع خود از این شعار این نظر ما را مورد تائید قرار میدهد: "حزب و کمونیسم با این شعار یک چیز دیگر میشود." کمونیسم چیز دیگری نمیشود. حزبی که شما در رهبری آن نشسته اید، چرا. این حزب فی الحال چیز دیگری شده است. دیگر قابل بازشناسی نیست. قرابتی با کمونیسم کارگری منصور حکمت، سیاست ها، مواضع و سنت اولیه آن ندارد. این حزب اکنون به یک حزب سانتر رفرمیست بدل شده است. چند سالی است که این روند آغاز شده بود و در مقابله با تند پیچ سیاسی اخیر سرعت این چرخش به راست شتاب شگفت آوری یافت. این را باید به جامعه و طبقه کارگر اعلام کرد. اینها دارند سوسیال دموکراسی، مواضع حزب رنجبرانی، پوپولیسم راست را در بسته بندی کمونیسم کارگری به مردم و طبقه کارگر قالب میکنند. ما اجازه نخواهیم داد. پرچم کمونیسم کارگری را تاکنون برافراشته نگاه داشته ایم. پس از این نیز چنان خواهیم کرد .
***
* البته عجیب نیست که حمید تقوایی این مساله را بخاطر نمیاورد. این دوره ای است که ایشان یک کمونیست نیمه وقت بود و زیاد در کوران مباحث و فعالیت های کمونیسم کارگری قرار نداشت .
** در ادامه میگوید: "من وقتی کمونیست شدم میدانستم کمونیست روسی نیستم." باید گفت، درست است. ایشان در آن زمان مائویست و کمونیست چینی بود.
+ این حزب تماما به یک حزب تلویزیونی بدل شده است. در تلویزیون موضع میگیرد، موضع عوض میکند، شعار انتخاب میکند، شعار تغییر میدهد. مراجع تصمیم گیری و سیاست گذاری حزب کاملا از حیض انتفاع افتاده اند. یک شعار و موضع اساسی و پایه ای را لیدر حزب در یک بحث تلفنی با بیننده تلویزیون اتخاذ میکند، بمدت یک ماه آنرا تبلیغ میکنند. آنگاه پس از نقد های ما یادشان میافتد که یک قطعنامه تنظیم کنند و در کنگره به تصویب برسانند. این حزب به اینجا رسیده است. لیدر حزب هر موضعی بخواهد میگیرد. کاری هم ندارد که با مواضع تاکنونی حزب در تناقض است. اگر کسی هم با او مخالفت کند، با تحقیر، تمسخر، ریشخند و عصبانیت مواجه میشود. حال باید این معما را حل کرد: فرقه کیست؟