رهبری "حزب کمونیست کارگری" در دفاع از چرخش به راست و گسست کامل خود از مبانی پراتیک و نظری جنبش کمونیسم کارگری میگوید که این سیاستها محصول انتقالشان به "قسمت گود استخر" است. میگویند "حزب سیاسی" شده اند. مخالفین کمونیست شان "جریانات حاشیه ای" هستند و ملزومات پیروزی بر جمهوری اسلامی را درک نمیکنند. از ما میخواهند از این جریان بپذیریم که برافراشتن پرچم سبز در ١۶ آذر امسال گوشه ای از این سیاست عمیقا "انسانی" و نشان رفتن به "قسمت گود استخر" است. به ما میگویند اگر مواضع شان در قبال جناح "مغضوب" جمهوری اسلامی تغییر کرده است٬ آنها را "در کنار مردم" و "همراه مردم" قرار داده اند٬ تحت تاثیر این تلاششان است. مدعی اند که این پوست انداختن ها از ملزومات دست و پا زدن در "قسمت گود استخر" است. واقعیت را اما باید از فرای این تبلیغات کاذب و توهمات جستجو کرد. به نکات متعددی در این رابطه میتوان و باید اشاره کرد .
ماجرای "قسمت گود استخر "
از نقطه نظر ما تصرف قدرت سیاسی توسط حزب کمونیستی کارگری٬ حزبی مانند حزب اتحاد کمونیسم کارگری٬ پایه و اساس فعالیت سیاسی کمونیستی است. حزب کمونیستی که خود را برای تصرف قدرت سیاسی آماده نکند٬ اشتهای آن را نداشته باشد. قابلیت آن را در خود رشد ندهد٬ یک حزب حاشیه ای و گروه فشار خواهد بود. گروه فشاری بر احزاب و جنبشهای اجتماعی دیگر موجود در جامعه. از این رو از نقطه نظر ما مباحث "حزب و جامعه" و "حزب و قدرت سیاسی" منصور حکمت آن مجموعه از مباحثی هستند که تلاش میکنند موانع تبدیل شدن تحزب کمونیسم کارگری به یک حزب تمام عیار سیاسی را بشناسند و از سر را بردارد. بحث "قسمت گود استخر" در مقابل "جریان مستعفیون"* که در سال ١۹۹۹ تحت تاثیر جنبش ارتجاعی دوم خرداد به تغییر نگرش خود در اهداف کمونیسم کارگری رسیده بودند٬ مطرح شد. این جریان راست و شبه دوم خردادی تلاش میکرد جلوی این حرکت کمونیسم کارگری برای تصرف قدرت سیاسی را سد کند. کمونیسم را در گذشته خود محبوس کند .
اما این مبحث هم مانند بسیاری از مباحث نظری و سیاسی منصور حکمت توسط جریان پوپولیستی که بر "حزب کمونیست کارگری" چنگ انداخته است٬ دستخوش تغییرات پایه ای شد. این بحث از نظر این جریان اکنون به مجرایی برای سازش طبقاتی٬ سازش با جنبشهای راست پرو غربی و جنبش ملی اسلامی و برافراشتن پرچم سبز تبدیل شده است. تبدیل به اهرمی شده است برای جا انداختن سیاستها و گرایشات راست و توده ایستی در این حزب. هر گونه نقد کمونیستی و رادیکال را با این بهانه پاسخ میدهند. این تغییر و تحولات و تعرض به جوهر مباحث کمونیسم کارگری نتیجه انتقال اجتماعی و سیاسی این جریان در عرصه طبقاتی و جنبشی است. برای نشان دادن جوهر این تعرض به مفاهیم پایه ای کمونیسم کارگری اشارات متعددی به مباحث منصور حکمت ضروری است. امیدواریم که ما در این روی آوری به کمونیسم منصور حکمت٬ متهم به علم کردن پرچم "پیغمبری" منصور حکمت نشویم!؟ **
منصور حکمت و حزب سیاسی
منصور در بحث "حزب و جامعه" در همان حال که تلاش عظیمی برای رفع موانع تبدیل حزب کمونیستی کارگری به یک حزب سیاسی درگیر در معادله قدرت سیاسی و سرنوشت جامعه داشت در همان حال نیز هشدارهای معینی در زمینه راست روی و برداشت راست از این حرکت داشت. هشدار داد :
"تاريخا احزاب چپ وقتى خواسته اند اجتماعى بشوند و در ابعادى اجتماعى ظاهر بشوند، به راست چرخيده اند. اينطور توجيه کرده اند که جامعه راست تر از آنهاست و اگر راى ميخواهند بايد به راست بچرخند. و البته تاريخا هم در اين کار شکست خورده اند. ممکن است يک نماينده از يک حزب راديکال چپ براى يک دوره به مجلس رفته باشد، اما همان يک نفر را هم دور بعد پرونده اش را زير بغلش زده اند و روانه اش کرده اند که برود." (منصور حکمت٬ حزب و جامعه: از گروه فشار تا حزب سیاسی٬ نوامبر ١۹۹۸)
منصور حکمت هشدار میدهد. تجربیات تلخ تاریخی را یادآوری میکند. میداند که "تاریخا احزاب چپ" زمانیکه در این مسیر به اشتباه قدم گذاشته اند٬ چه سرنوشتی پیدا کرده اند٬ چگونه راست شده اند. و در عین حال تاکید میکند که "تاریخا هم در این کار شکست خورده اند". و این وضعیت گویای سرنوشت امروز جریان پوپولیستی ای است که کنترل "حزب کمونیست کارگری" را در دست دارد. رهبری حکک دقیقا همین مسیر را طی کرده است. این جریان حضور شعارهای راست٬ ملی اسلامی٬ مذهبی و توهم آلود در جنبش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی را دیده است. تلاشهای جریان ارتجاعی سبز دولتی را برای کنترل و مهار این اعتراضات دیده است اما بجای آنکه به مقابله با این جریان برخیزد٬ خود به راست چرخیده است. گویا "جامعه راست تر آنها" بهانه ای شده است برای "راست روی" آنها. از این رو منصور حکمت در قبال این زمینه تاریخی تاکید میکند که :
"ما يکى از معدود سازمانهاى کمونيستى بعد از بلشويکها هستيم که ميخواهد روى راديکاليسم و ماکزيماليسمش توده اى بشود. سازمانى که اتفاقا ميخواهد ماکزيماليسم و کمونيسم را توده اى و اجتماعى کند. ميخواهد آرمانها و ايده انقلاب کمونيستى اش را ببرد و توده اى و اجتماعى کند. ميخواهد حرف آخرش در مورد مذهب را به حرف جامعه بدل کند. ما کسانى هستيم که معتقديم بايد اين کمونيسم بى تخفيف را توده اى و اجتماعى کنيم." (منصور حکمت٬ "حزب و جامعه: از گروه فشار تا حزب سیاسی٬ نوامبر ١۹۹۸)
به این اعتبار باید پرسید رهبری امروز حکک از کدام "اجتماعی" شدن صحبت میکند؟ از کدام "قسمت گود استخر" صحبت میکند؟ مساله منصور حکمت این بود که "کمونیسم بی تخفیف را توده ای و اجتماعی" کند. مساله رهبری پوپولیست این حزب چیست؟ بگذارید کمی مساله را بشکافیم. چند سئوال و چند تصویر گویای واقعیت چرخش به راست این حزب و دوری و گسست آن از کمونیسم رادیکال و افراطی و بی تخفیف است .
حکک در دوره اخیر سیاستش در قبال یک جناح از حاکمیت رژیم تغییر کرد و سیاست توده ایستی را در قبال جناح موسوی و سایر اوباش اسلامی این کمپ اتخاد کرد. ما می پرسیم آیا این نمونه ای از "کمونیسم بی تخفیف" است؟ آیا این "حرف آخر" در قبال رژیم اسلامی است؟ آیا خارج کردن بخشی از سران رژیم اسلامی که در تمامی جنایتهای این حکومت سی ساله شریک بوده اند٬ نشان "رادیکالیسم" است؟ آیا روی آوری به سنت توده ایستی در قبال حاکمیت نشان "ماکسیمالیسم" است؟ چه کسی میپذیرد که این سیاست ذره ای رادیکالیسم و کمونیسم را در خود دارد؟
ما میپرسیم آیا این حزب با حاشیه ای کردن شعار استراتژیک٬ برنامه ای "آزادی٬ برابری٬ حکومت کارگری" از ماشین تبلیغات روزمره خود٬ "ماکسیمالیسم و کمونیسم توده ای" را نمایندگی میکند؟ دارد "آرمانخواهی کمونیستی" را توده ای میکند؟ پاسخ این جریان چیست؟
ما میپرسیم آیا حکک با کنار گذاشتن پروژه "مذهب زدایی" و تقلیل آن به مبارزه برای سکولاریسم آنهم سکولاریست راست و ناسیونالیستی٬ دارد حرف جنبش کمونیسم کارگری را در قبال دستگاه آدمکشی مذهب و صنعت مذهب میزند؟ آیا دارد حرف آخر خودش را به حرف جامعه تبدیل میکند؟ یا برعکس خط بر تاریخ مذهب زدایی این حزب کشیده است. کدامیک؟ آیا نادرست است بگوئیم که این جریان در قبال پروژه مقابله با "مذهب ستیزی" جریانات سبز سر خم کرده است و آب در سیاستهای خود در این زمینه ریخته است؟ و پروژه ارتجاعی اکس مسلم را بجای آن مطرح کرد که با تغییر هیات حاکمه آمریکا این پروژه شان هم به رکود کشیده شد؟ کدامیک؟ پاسخ این جریان چیست؟
ما میپرسیم آیا حکک با کنار گذاشتن آرمان و ایده انقلاب کمونیستی و تغییر آن به شعار غیر طبقاتی – غیر کارگری٬ "انقلاب انسانی"٬ دارد "آرمانها و ایده انقلاب کمونیستی" را توده ای و اجتماعی میکند؟
آیا ما هم باید در این دوری و گسست از کمونیسم کارگری سهیم شویم و مدعی شویم که این از ملزومات "قسمت گود استخر" است؟ یا آن را بمثابه چرخش به راستی که تاریخا نمونه های بسیاری از آن را هم متاسفانه دیده ایم٬ نقد و افشاء کنیم. بگوئیم که نه! این نقطه نظرات به جنبش ما تعلق ندارد. این خط مشی به جنبش ما تعلق ندارد٬ این حزب به جنبش ما تعلق ندارد. این پروژه ای برای تعرض و نه اجتماعی شدن کمونیسم کارگری است .
اما این تنها هشدارهای منصور حکمت در زمینه چگونگی نزدیک شدن کمونیسم کارگری به قدرت سیاسی نبود. در بحث "حزب و قدرت سیاسی" اشارات متعدد دیگری به خصوصیات و مختصات حزبی داشت که میتواند قدرت سیاسی را تصرف کند. میگوید:
"اولين شرط حضور ما در جنگ بر سر قدرت سياسى اين است که پرچمدار چپ افراطى در درون جامعه باشيم، نه نفر دوم و نه نفر سوم. پرچم چپ افراطى در جامعه، چپ کارگرى در جامعه بايد به طور بلامنازعى دست ما باشد. ما را به عنوان نماينده قيام کارگرى آتى، به عنوان آن شبحى که بر فراز جامعه به پرواز در ميآيد بشناسند. ما باشيم که همه نيروهاى مدافع وضع موجود ميخواهند محکومش کنند. اين حزب باشد که پرچم اعتراض راديکال کارگرى، پرچم مارکسيزم، پرچم انتقاد سوسياليستى به جامعه موجود در دستش است و نه يکى از شرکت کنندگان چپ، بلکه نماينده کمونيسم کارگرى. بعدا ميتوانيم در اين مورد بحث کنيم که چه اندازه در اين راستا پيش رفتهايم و يا چقدر هنوز از اين فاصله داريم و يا به کجا رسيدهايم." (منصور حکمت٬ حزب و قدرت سیاسی٬ آوریل ١۹۹۸٬ تاکید از من است)
اولین شرط حضور و نه حتی دومین و یا سومین شرط حضور یک حزبی کمونیستی کارگری بر سر قدرت سیاسی در دست داشتن "پرچم چپ افراطی در درون جامعه" است. آیا کسی انصافا با مواضعی که این حزب در قبال یک جناح رژیم اسلامی اتخاذ کرده است٬ میپذیرد که حکک اکنون پرچمدار چپ افراطی است؟ آیا واقعا کسی چنین مزاحی را جدی خواهد گرفت؟ آیا موضعشان در قبال حاکمیت کوچکترین نشانی از یک جریان چپ افراطی بر خود دارد؟ آیا موضعی که میگوید "من با موسوی کشتی نمیگیرم" نشان و اثری از "چپ افراطی" بر خود دارد؟ آیا سیاستی که میگوید من با "رضا پهلوی بحث ایدئولوژیک ندارم" ذره ای افراطی گری و یا چپ بودن در خود دارد؟ یا بر عکس اینها بیان سیاست سازشکاری با جنبش ملی – اسلامی و جنبش ناسیونالیسم راست پرو غربی است؟ کدامیک؟
واقعیت این است که کسی در صفوف کمونیسم کارگری از این جریان نخواهد پذیرفت که "حزب سیاسی" شده اند٬ حزبی که "در قسمت گود استخر" شنا میکند. بر عکس خواهند گفت راست شده اید. سازشکار شده اید. سبز شده اید. سیاستهای توده ایستی اتخاذ کرده اید. از آرمانها و ایده آلهای کمونیستی فاصله گرفته اید. تجربه شما نه تجربه "اجتماعی شدن" کمونیسم آرمانخواه و بی تخفیف بلکه تجربه قربانی کردن جریانی چپ در یک بزنگاه تاریخی در مسلخ جنبشهای راست است. و تمام مساله این است که هر درجه پیشروی در این مسیر نه به معنای اجتماعی و گسترده شدن٬ بلکه برعکس به معنای حاشیه ای شدن و بی اعتبار و بی نفوذتر شدن بیشتر است. نتیجه اش تبدیل به دنبالچه جنبشهای دیگر شدن است. این ماحصل تلخ پیشروی در این مسیر است .
تجربه "رفیق کیا "
داستان چرخش به راست جریانات چپ در ایران داستان قدیمی و کهنه ای است. حزب توده "استاد" این راه است. در دوران اولیه انقلاب٬ توده ایستها بر این باور کودنانه بودند که "آقا" بالاخره "رفیق کیا" (نورالدین کیانوری٬ دبیر کل حزب توده) را برای نخست وزیری و تشکیل دولت دعوت خواهد کرد. این بخشی از تبلیغات توده ایها در تشکیلات و فضای پیرامونی خود در توجیه سیاست ارتجاعی دفاع از حکومت "ضد امپریالیستی" رژیم اسلامی بود. اما دستگاه جنایت رژیم اسلامی حتی درس تلخی به این پادوهای سیاسی خود داد. حتی طناب اعدام را نیز برگردن برخی از نیروهای این جریان انداختند. دردناک است٬ اما واقعی است .
تاکید پایانی
در پایان٬ باید تاکید کرد که استدلالات این جریان مبنی بر شنا کردن در "قسمت گود استخر" تنها یک بهانه و پوششی "اجتماعی" برای یک راست روی تاریخی و آشناست. کارگر و کمونیسم در مقابل این تشبثات راست خواهند ایستاد. جامعه پاسخهاى راديکال و انسانهاى راديکال و سازش ناپذير کمونیست را ميخواهد. کسانى که حرف اساسى و بنيادى خود را ميزنند و ميخواهند همفکران و همراهان خود را متحد کنند تا کل اين افق راديکال و کمونیستی را همه گیر کنند. دوران قالب کردن حرفهای نیم پز و راست تحت عنوان چپ و کمونیسم به پایان رسیده است. ما نمیگذاریم. کمونیسم منصور حکمت زنده است !
*جریان راست ایرج آذرین – رضا مقدم: همان جریانی که امروز حمید تقوایی از آنها به عنوان جریانی که مواضع خوبی در قبال اوضاع سیاسی دارند٬ در سخنرانی خود در انجمن مارکس نام برده است. واقعیت این است که این جریان تغییری نکرده است. مواضعشان کماکان همان بوده است که هست. یک جریان آشکارا ضد کمونیسم کارگری اند. جریانی که برای شکست و نابودی کمونیسم کارگری لحظه شماره میکند. واقعیت این است که حکک در شرایط کنونی تغییر کرده است. راست شده است. همانطور که حزب "حکمتیست" به جریان راست بهمن شفیق نزدیک شده است. این دو حزب از این نظر علیرغم تفاوتهای ظاهری دارای تشابهات عمیق اند .
**پروژه ارتجاعی "کیش شخصیت" و "پیغمبر" بودن منصور حکمت را ابتدائا جریانات ارتجاعی و توده ایستی مطرح کردند. گفته اند تاریخ دو بار تکرار میشود. این پروژه اکنون توسط رهبری کنونی حکک علیه کمونیسم منصور حکمت در دست گرفته شده است. منصور حکمت پیغمبر نبود. برجسته ترین رهبر کمونیستی جهان معاصر بود. کمونیسم منصور حکمت٬ از نقطه نظر ما پرچم کمونیسم معاصر٬ علی الخصوص٬ پس از سقوط بلوک شوروی است. ما این تعرض ارتجاعی به کمونیسم منصور حکمت را بدون پاسخ نخواهیم گذاشت .