برای دریافت نسخه کامل پی دی اف نشریه بروی عکس نشریه کلیک کنید

 
يادداشت سردبير٬ شماره ١٢٩؛بسيج و ارگانهاى سرکوب بايد منحل شوند!
پیام به مناسبت ١۶ آذر
"خیلی تند میروید ! مردم از خشونت متنفرند ! "
ما خود را ادامه دهندگان واقعی؛کمونیسم کارگری منصور حکمت میدانیم(در هجدهمین سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری)
نامه ها٬ شماره ١٢٩ (سياوش دانشور)
١۶ آذر روز نه به رژیم اسلامی و آری به "آزادی٬ برابری٬ رفاه" و "سوسیالیسم" است
بخود آئید! خشم تان را کنترل کنيد!در محکومیت فحاشیهای "حزب کمونیست کارگری"
ایران خودرو: شرکت مهر کام پارس؛افزایش ساعت کار، دستمزدهای پرداخت نشده کارگران!
اجتماع در دفاع از حقوق کودکان؛رفتار هر جامعه ای با کودکان محک درجه انسانى بودن و آزاد بودن آن جامعه است!
دعوت به تظاهرات روز 16 آذر؛حزب اتحاد کمونیسم کارگری- تشکیلات انگلستان
مرکز مطالعات کمونیسم کارگری برگزار میکند:چرخش جامعه به چپ٬ چرخش احزابی به راست؟
سازمان آزادی زن؛ ۱۶آذرروز "نه" به رژیم زن ستیز اسلامی!

 

 


يادداشت سردبير٬ شماره ١٢٩؛بسيج و ارگانهاى سرکوب بايد منحل شوند!


سالروز تشکيل بسيج موجبى شد که مير حسين موسوى و منتظرى و توده اى ها بار ديگر در مدح و دفاع از اين ارگان سرکوب سخن سرائى کنند. ادبيات اين جماعت مرتجع اسلامى را نگاه کنيد؛ دفاع از سپاه پاسداران٬ دفاع از بسيج٬ دفاع از وزارت اطلاعات و سازمان جاسوسى و قتل و ترور٬ دفاع از خمينى که سر دسته همه جنايتهاى هولناک دوران اوليه جمهورى است و تنها دو مورد آن حمله نظامى به مردم در کردستان و قتل عام دهها هزار زندانيان سياسى در دهه شصت است٬ و دفاع از "خانواده بزرگ حکومت اسلامى" در تقابل با مخالفين حکومت اسلامى اساس خط مشى سياسى آنهاست. طرفداران جمهورى اسلامى٬ مستقل از اينکه با کدام باند حکومتى حشر و نشر بيشترى دارند٬ جملگى بايد از کليت نظام و ارگانهاى سرکوبش دفاع کنند و تاکنون دفاع کرده اند.

اما مادام که اختناق گسترده براى ساکت نگهداشتن کارگر و آزاديخواهى و کسب سودهاى نجومى لازم است٬ کل ماشين سرکوب دولتى بايد مثل تخم چشم مدافعين نظام موجود نگهدارى و بازسازى و تقويت شود. موسوى و شرکا هر اختلاف خانوادگى با احمدى نژاد و خامنه اى و ديگر برادران قاتلشان داشته باشند٬ در دفاع از ارگانهاى سرکوب و "نگرانى براى تضعيف چهره آنها" يکجا ايستاده اند. سخنان منتظرى و موسوى در باره سپاه و بسيج بحدى مسخره است که بخشى از دوستان بيرون حکومتى شان ترجيح ميدهند از اين يک قلم فرمايشات ملوکانه نيم کلاج و چراغ خاموش رد شوند. آخر چطور دفاع از سپاه پاسداران و بسيج را ميتوان همزمان با پلاتفرم مقابله با "حکومت سپاهى" جوش داد؟ چطور ميتوان سازماندهى وسيع تروريسم را توسط سپاه در همان سالها با سازماندهى تروريسم دراين سالها تداوم يک خط مشى ندانست؟ چطور ميشود از سپاه و نفس وجودش دفاع کرد اما همزمان گفت اين نهاد نظامى و امنيتى و اقتصادى مهمترين ارگان قدرت در ايران است که احمدى نژاد رئيس جمهور آن و خامنه اى فقيه توجيه گر و فرمانده آنست؟

آزادى در وجه سلبى آن يعنى نفى پايه هاى مادى اختناق. چون اختناق وجه اثباتى سلب آزادى است. انقلاب و قيام براى نفى اختناق و ارتجاع بدون درهم کوبيدن کليه ارگانهاى سرکوب و نهادهاى مافوق مردم شکست ميخورد. درهم کوبيدن ماشين دولتى سرکوب که اساس و ستون فقرات قدرت فائقه است يک شرط اساسى و ضرورى پيشروى مبارزه انقلابى و استراتژى سرنگونى نظام است. سياست "ارتش برادر ماست" و "به نيروى انتظامى گل ميدهيم" و "بسيج دوره امام ظرف تشکل مردم بود" و غيره کلاهبردارى سياسى اردوى ارتجاع در حکومت و در اپوزيسيون است. وجود ارگان سرکوب در جامعه و تغييراتى در فرماندهان و سرودها و مناسک نظامى با دست بدست شدن قدرت در بالا٬ تنها معنى اش اينست که ارگان سرکوب در حفظ و تداوم اختناق و سلب آزادى در قامتى جديد تجديد قوا کرده است. دفاع از ارگانهاى سرکوب و رديف کردن پرونده "افتخارات ملى و ناسيوناليستى" براى آنها٬ تنها بيانگر اين حقيقت است که اولا حاکميت بورژوازى بدون ارگانهاى سرکوب ميسر نيست و ثانيا ارگانهاى سرکوب مزدوران طبقه حاکمه در کليت آنند. مستقل از اينکه کدام بخش طبقه حاکم اداره امور را بدست دارد بايد در خدمت منافع کل طبقه حاکم براى کوبيدن آزادى اکثريتى عظيم در جامعه و تحقق آزادى استثمار براى اقليتى ناچيز باشد.

مشکل واقعى موسوى و منتظرى و شرکا با سپاه و بسيج و اطلاعات اين نيست که "عده اى خودسر" به صورت "غير قانونى" چهره اين "نهادهاى مردمى" را خدشه دار کرده اند. خير٬ اين حضرات تا اين حد کودن نيستند. مشکل آنها اينست که ميبينند که نفرت از پاسدار جماعت و تفنگچى و اوباش سرکوبگر٬ که نان شان از کيسه همان نظام تامين ميشود که خرج خود آقايان را ميدهد٬ حد و حصر ندارد. آنها تهاجم مردم به پايگاه بسيج را ديده اند. آنها ميدانند که دير يا زود تهاجم جامعه به کليه ارگانهاى قدرت حکومت اسلامى و نظام عزيزشان شروع ميشود. تلاش ميکنند اين ابزارهاى مهم حاکميت طبقه بورژوازى را مصون کنند. چون ميدانند اگر يکروز توحش سپاه و بسيج و اطلاعات عليه مردم نباشد٬ از نظام اسلامى چيزى نميماند که ايشان و شرکا مشغول دفاع از اجراى قانون اساسى اش باشند. آنها خوب ميدانند که اگر اين ارگانهاى سرکوب تاکنون با "دم نازک شان" برادران و "شخصيت هاى سى ساله انقلاب اسلامى" را زده اند٬ در عوض با تير و تجاوز و چماق و کشتارهاى مخوف عليه مخالفين نظام ظاهر شده اند. موسوى و منتظرى بايد هر شب هنگام نماز خدايشان را شکر گذار باشند که هنوز اين ارگانهاى سرکوب با حکومت نظامى مانع شده اند که کل نظام بزير کشيده شود و همراه آن پرونده امثال ايشان بسته شود.

و بالاخره توده اى-اکثريتى ها در دوره همين موسوى و خامنه اى و خمينى قاتل شعار ميدادند که "سپاه پاسداران را به سلاح هاى سنگين مسلح کنيد"! هم اکنون خواست اين جماعت متحقق شده است. سلاح سنگين در آنزمان فراتر از توپ و تانک نبود. امروز که موشک با کلاهک هسته اى با مارک اسلامى مونتاژ ميکنند و سلاح هاى سنگين و دانش نظامى شان هر روز در منطقه جنايتى مى آفريند. توده ايها حفظ اين قدرت را با زدن کمى "آب توبه بسيج نورانى و سپاه مردمى" و دور کردن آن از تيررس تعرض انقلابى جامعه٬ براى بقاى حکومت فعلى و دولت آينده بورژوائى ايران ضرورى و حياتى ميدانند. اين جماعت چرخ پنجم ماشين ارتجاع و اختناق در آن مملکت اند.

اين تنها انقلابيگرى طبقه کارگر است که در گام اول ماشين دولتى سرکوب را درهم ميکوبد٬ اختناق را نفى ميکند٬ و اولين شرط مستقر شدن آزادى را تامين ميکند. ارگانهاى سرکوب اعم از نيروى ضد شورش تا سازمانهاى جاسوسى و نهادهاى باند سياهى و ارتش حرفه اى٬ بيدادگاهها و سيستم و شبکه زندانها٬ قوانين و ارزشهاى فکرى و فرهنگى و اخلاقى مسلط٬ اصل مالکيت خصوصى و آزادى استثمار٬ ستون فقرات قانون اساسى نظام بورژوائى است. اينکه ويترين سياسى اين نظام در هرجا به چه روشها و سيستمهاى درون خانوادگى اداره ميشود٬ چه تفاوتهائى دارند و تا چه اندازه نهادهاى سرکوب و کنترل شهروندان جلو و يا پشت صحنه هستند٬ در نفس ضرورت و فلسفه وجودى نهاد سرکوب براى نظام طبقاتى تفاوتى ايجاد نميکند. جنبش سرنگونى انقلابى جمهورى اسلامى عليه نظم موجود٬ بايد در قدم اول مقاومت قوه قهريه را درهم بکوبد. طلوع آزادى بدون شکست ارگانهاى سرکوب حکومت و انحلال آنها غير ممکن است.

پلاتفرم و سياست انقلابى بر نفى و انحلال کامل بسيج و سپاه و ارتش حرفه اى و کليه ارگانهاى سرکوب و مافوق مردم تکيه ميکند. نفى پايه هاى مادى اختناق شرط ضرورى کسب آزادى و تضمين مادى دوام و رشد آن است. ماشين دولتى سرکوب بايد تماما درهم کوبيده شود. آزادى بايد مستقر شود و نهادهاى متشکل شهروندان مستقيما از آن حراست کنند.

در پاسخ به موسوى و منتظرى و شرکا٬ در ١۶ آذر بايد بر انحلال سپاه و بسيج و ارگانهاى سرکوب و کليه نهادهاى مافوق مردم تاکيد کرد. *

١ دسامبر ٢٠٠٩             

 

 




پیام به مناسبت ١۶ آذر


دانشجویان٬ مردم آزادیخواه !
ما در شرایطی به ١۶ آذر٬ روز دانشجو٬ نزدیک میشویم که جامعه دستخوش یکی از عظیم ترین تحولات سیاسی چند دهه اخیر خود شده است. تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی در مرکز این تحولات قرار دارد. مردم حکم به سرنگونی رژیم اسلامی داده اند و در تلاش برای پایان دادن به سه دهه حاکمیت سیاه اسلامی هستند. حاکمیتی که ضدیت با هر ذره حقوق مدنی٬ سیاسی و اجتماعی٬ ضدیت با زن٬ ضدیت با کارگر٬ ضدیت با خوشی و شادی و نفس زندگی انسانی از مشخصات اصلی آن است. رژیمی که تاریخ استقرار و حاکمیت اش را با کشتارهای دسته جمعی٬ تیر بارانها و اعدامها و گورهای دسته جمعی٬ اوین و گوهر دشت و کهریزک نوشته اند. تاریخ در ایران در حال ورق خوردن است. امروز زندگی واقعی و عمل جامعه بیانگر امید و باور عمیق مردم به امکان پذیری و اجتناب ناپذیری سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار یک نظام متضمن آزادی٬ برابری و رفاه همگان است .

امروز تحولات سياسى ایران در مرکز توجه جهانيان قرار دارد. چشمها و امیدهای بسیاری به طرف تحولات در ایران خیره شده است. امیدها برای آزادی و عدالت و پیشرفت و ترقی در جهان به تحولات در ایران گره خورده است. ندا٬ اشکان و ترانه نامهای آشنا و تصاویری از تلاش برای آزادی و رهایی بشریت مترقی هستند .

پاره کردن و لگد مال کردن تصاویر رهبران جمهوری اسلامی٬ فریادهای مرگ بر خامنه ای٬ مرگ بر جمهوری اسلامی هر گونه توهمی نسبت به جوهر این اعتراضات را محو و نابود کرده است. روشن است که جامعه برای سرنگونی رژیم اسلامی و نه اصلاح و جرح و تعدیل این هیولای اسلامی بپا خواسته است. و تا سرنگونی از تکاپو باز نخواهد ایستاد .

جناح حاکم رژیم اسلامی در هراس از پیشروی و گسترش اعتراضات به هر خس و خاشاکی متوسل شده است. دستگیری و سرکوب دانشجویان معترض گوشه ای از این توحش اسلامی در مواجه با جامعه ای تشنه آزادی و برابری و رفاه و سکولاریسم است. اما میدانند که ابزار سرکوبشان کارآیی همیشگی خود را از دست داده است. سرکوب دیگر ابزار ارعاب جامعه نیست٬ برعکس عامل جری تر شدن مردم در مقابل اوباش اسلامی حاکم است.
 
از طرف دیگر جریان اصلاح طلب سبز حکومتی و دنبالچه های آنها هم به تکاپو افتاده است. در هراس از قدرتگیری جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم میکوشند با اهرم یک جنبش ارتجاعی به مقابله با آن برخیزند. میکوشند که این جنبش را کنترل و مهار کنند٬ آن را در زندان قانون اساسی رژیم اسلامی به بند بکشند٬ در عین حال ناچارند هر از گاهی بر برخی از "حقوق مدنی" مردم در چهارچوب قوانین رژیم تاکید کنند. تردیدی نباید کرد٬ هدف این جریانات تعدیل رژیم اسلامی بمنظور حفظ و بقای آن است. بر این تصور کودنانه هستند که رژیم اسلامی بدون سرکوب وحشیانه قادر به بقاء است.

دانشجویان٬ مردم آزادیخواه!
برگزاری ١۶ آذر گسترده و سراسری٬ سرخ و رادیکال٬ مهمترین حلقه در پیشروی جنبش سرنگونی طلبی در شرایط کنونی است. در ١۶ آذر باید "نه" به حکومت اسلامی همگانی شود. تمامی مراکز دانشگاهی باید به این اعتراض بپیوندند. در ١۶ آذر هیچ کلاس درسی نباید در دانشگاهها برگزار شود. آموزش و اعتراض در جامعه ایران در هم آمیخته اند. صفوف اعتراضی بزرگترین صحنه آموزشی هم هست. اما این اعتراضات نباید محدود به دانشگاه و یا محدود به دانشجو باشد. دانشگاه سنگر آزادی است٬ اما ١۶ آذر باید روز اعتراض همگانی باشد. حزب اتحاد کمونیسم کارگری از تمامی شما مردم آزادیخواه می خواهد که به هر شکلی که میتواند به این صفوف اعتراضی بپیوندید.

در ١۶ آذر باید جامعه یک گام بسوی انتخاب نهایی خود نزدیک تر شود. آزادی و برابری و رفاه خواست دیرینه و غیر قابل انکار توده های بپاخواسته مردم است. همین پرچم را باید در ١۶ آذر برافراشت. در ١۶ آذر باید پرچم سوسیالیسم را به اهتزاز در آورد٬ چرا که تنها چنین نظامی متضمن تامین خواستهای پایه ای مردم است. سرنوشت آینده جامعه٬ سرنوشت دهها میلیون انسان به انتخاب امروز و تلاشهای امروز ما گره خورده است. از هیچ امکانی برای رقم زدن به یک زندگی شایسته همگان٬ یک زندگی آزاد و برابر و مرفه نباید کوتاهی کرد.
 
دستتان را میفشارم. برایتان آرزوی موفقیت میکنم. روز شیرین سرنگونی رژیم اسلامی نزدیک است. کارشان را باید تمام کرد !

علی جوادی
دبیر کمیته مرکزی حزب اتحاد کمونیسم کارگری
١ دسامبر ۲۰۰۹

 

 

 




"خیلی تند میروید ! مردم از خشونت متنفرند ! "


ویدئو بلاگ های من در یوتیوب با برخوردهای متفاوتی روبرو شده است. بسیاری تشکر و قدردانی کرده اند و خواسته اند که بویژه افشاءگری از سران جنبش سبز اسلامی را ادامه دهم. برخی با ادبیات کلاه مخملی لمپنی شرق زده به این ویدئوبلاگ ها برخورد کرده اند. برخی از نظرات ابراز شده در زیر ویدئو بلاگ ها در یوتیوب موجود است. بویژه ویدئو بلاگی که در افشای محسن سازگارا تهیه کرده ام: "سران سبز اسلامی را بشناسید- محسن سازگارا" نمونه های خصلت نمایی از این لمپنیسم کلاه مخملی شرق زده را به نمایش میگذارد.

 http://www.youtube.com/watch?v=6xMYWxEdWLc

 البته باید توجه داشت که خشم عنان گسیخته مخالفین بیانگر موفقیت و تاثیر کاری است که دارد انجام میگیرد. نگرانی رژیم اسلامی، هر دو جناح، از جمله اصلاح طلبان حکومتی از تاثیر و نفوذ این فعالیت ها آنها را برافروخته و عصبانی میکند و طبق فرهنگ بسیار "متمدنانه" شان چاک دهان را باز میکنند و به فحاشی میپردازند. در این فحاشی ها زن ستیزی ملی – اسلامی شان را بطور برجسته ای عیان میکنند. ما را با اینها کاری نیست. خودشان خود را افشاء میکنند .

اما در این میان برخی سوالات بسیار مربوط و واقعی مطرح شده است. برخی روش ما را تندروی ارزیابی میکنند و بر این نظرند که "تندروی" ما بخاطر عدم شناخت جامعه است. بر این تصور اند که ما مردم را نمی شناسیم و لذا برخورد ذهنی میکنیم. بما یادآوری میکنند که مردم "از خشونت بیزارند." هراس شان را از "بلبشوی" پس از سرنگونی جمهوری اسلامی در صورت عدم وجود یک گزینه قابل قبول بیان میکنند. میکوشند که ما را متوجه خطیر بودن اوضاع کنند. این دل نگرانی ها، سوالات و تصورات باید پاسخ گیرد. یکی از طرق مبارزه با حاکمیت ایدئولوژیک جنبش ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب بر جامعه، که به یمن سرکوب خشن و خونین کمونیست ها بدست آمده است، پاسخگویی به این سوالات و ابهامات است. کمونیسم کارگری باید راه پر نشیب و فراز پیشاروی را بکوبد و شخم زند. در این راستا نه تنها باید جنبش های راست و ارتجاعی دیگر را افشاء کنیم، بلکه باید با رفع ابهامات و ارائه پاسخ های واقعی به سوالاتی که روش های کمونیسم کارگری را مورد سوال قرار میدهد تعبیر و تحلیل کمونیسم کارگری از اوضاع و جامعه را به اکثریت مردم انتقال دهیم .

در اینجا ابتدا دو نامه از یک دوست جوانی که در ایران زندگی میکند در برخورد به ویدئو بلاگ هایم را ملاحظه میکنید و سپس پاسخ من به این سوالات و ابهامات. البته نامه اول را خصوصی بخود ایشان پاسخ دادم. اما پس از دریافت دومین نامه فکر کردم مفید است که این نامه ها و پاسخ به آنها منتشر شود. مطمئنم که بخشی از جامعه در این ابهامات با این دوست عزیر شریک هستند .

سلامی دوباره خانم ماجدی عزیز
اینکه فضای نقد باید حاکم باشه بر تمام اجزای زندگی یه اصله و تا اینجاش من با انتقادهای شما از جنبش سبز و سرانش موافقم. ولی شما یک نکته رو در نظر نمی گیرید، بافت مردم ایران و اجتماع ما، خواه ناخواه، مذهبیه و اکثریتش هم با مسلمونا. من هم مثل خیلی های دیگه از اسلام فقط اسمی توی شناسنامه دارم و به هیچ وجه تمایلات مذهبی ندارم. ولی به نظرم اگر جنبشی داعیه تغییر در یک جامعه رو داره باید به مختصات جامعه توجه کنه. جامعه ایده آل من جامعه ای هست که مذهب هیچ جایی در ذهن افرادش نداشته باشه و انسان ها به واسطه انسانیت شون کنار هم قرار بگیرن ولی برای رسیدن به این جامعه ایده آل نمی تونم ۸۰ درصد جامعه ام رو نادیده بگیرم. اگر همین مردم مذهبی یادبگیرن که می شه نماز نخوند و انسان بود باور کنید ارزشش خیلی بیشتره تا یکباره ما در جامعه ای قرار بگیریم که به هیچ اصل انسانی هم پایبند نیستن .

شما می گید که مردم اومدن در روز ۱۳ آبان و شجاعانه ایستادن. هیچ به این فکر کردید که وجه اشتراک این مردم از مذهبی و بی مذهب و چادری و غیره چی بوده؟ جنبش سبز به هیچ وجه جنبش ایدولوژیکی نیست و همین تونسته این همه آدم رنگارنگ رو کنار هم جمع کنه. حرف همه این مردم و جنبشی که توشون شکل گرفته، توافق روی حداقل هاست. اعتراض مردم به مذهب نیست. اعتراض مردم به سوء استفاده از مذهبه .

به عنوان یه مخاطب که دغدغه ایران رو دارم، از شما به عنوان شخصی تاثیر گذار که رسانه هم در اختیار دارید توقع دارم که به عمق این حرکت اجتماعی توجه کنید. به عناصر شکل دهنده اش نگاه کنید و همونطور که هست بپذیریدش. گواه من هم برای این درخواست فراگیر شدن روزافزون این جنبشه. و همونطور که شما گفتید سران جنبش سبز از فروپاشی این نظام می ترسن، من هم می ترسم .

خانم ماجدی هیچ کس از این نظام دل خوشی نداره ولی در حالیکه ما هیچ جایگزینی براش تدارک ندیدیم فروپاشی اون مساوی با فروپاشی کل کشوره و این اتفاقیه که نباید بیافته . ممنون از زحماتتون .

سلام خانوم ماجدی
امیدوارم که خوب و سلامت باشید. راستش من از میون برنامه های سیاسی ایرانی های خارج از کشور برنامه شما رو دنبال می کردم. کمابیش به خاطر سابقه خانوادگی در جنبش چپ (پیش از انقلاب) برنامه ها و حرف های شما به نظرم جالب تر می اومد. گرچه همون موقع هم هم برای من و هم پدر و مادرم که هر دو چپ هستن انتقادهای تند شما علیه آقای خاتمی و جریان اصلاحات کمی عجیب بود .

ولی با این ویدیو بلاگ های جدیدی که منتشر کردید واقعن افسوس خوردم. امیدوارم بدون جبهه گیری این نامه رو بخونید. برای من خیلی عجیبه که چطور کسی مثل آقای نگهدار با اون سابقه مبارزاتی حرف از اصلاح می زنه و هرگونه تندروی رو محکوم می کنه ولی شما انقدر تند می رید. ببینید همونطور که شما از جمهوری اسلامی متنفر هستید خیلی از ما ایرانی های داخل هم دل خوشی که نداریم هیچ، آرزو داریم این اوضاع زودتر به نفع مردم خاتمه پیدا کنه .

ولی کدوم مردم؟
می تونم به خودم اجازه بدم و بگم شما و خیلی از جریانات خارج از کشور مردم «حال حاضر» ایران رو کمتر می شناسید. این مردم (مثلن خانواده من) با تمام سختی ها و مشکلات و تفاوت های ایدولوژیکی که داشتن با رژیم،‌ الان ۳۰ ساله که زندگی ساختن. به هر زحمتی که بوده تونستن رشد کنن و خانواده اشون رو سیر کنن و بچه ها رو به دانشگاه بفرستن. و این نسل (من و هم سالان من) ساخته چنین فضای متناقضی هستیم. این رو اضافه کنید به نفرت همه پدر و مادرهای ما از خشونت و از انقلاب کور .

مردم ایران با تمام وجود از بروز انقلاب احمقانه ای مثل سال ۵۷ می ترسن. توی این ۴-۵ ماه مگه کم خون ریخت این حکومت اسلامی؟ ولی مردم (پیر و جوون) با دشواری تمام جگر لای دندون نگه می دارن. مردم از خشونت بیزار شدن. و وقتی روزهایی فرا می رسه مثل روز ۲۵ خرداد یا روز قدس، شکوه اراده مردم رو می بینید. مردم طبقه متوسط،‌ مردمی که همیشه پنهان نگه داشته شدن از دید دنیا .
و این طبقه متوسطه ایرانه که جنبش سبز رو ساخته و رهبری می کنه نه موسوی نه سازگارا نه مهاجرانی. این اتفاق حقیقتن نادریه در تاریخ ایران .

دوست داشتم که یک لحظه می شد خودتون از نزدیک یکی از این اجتماع های ملیونی رو ببینید. من کسی نیستم که به خودم اجازه بدم برای کسی تعیین تکلیف کنم. ولی قسم می خورم که وقتی وارد این جمع بشید متوجه می شید از چی حرف می زنم. اینکه جنبش سبز انتخاب خرد جمعی ایرانی های معاصره. ایرانی هایی که با اراده خودشون،‌ رهبری این جنبش رو به دست گرفتن .

و حالا که لطف کردید و نامه من رو تا اینجا خوندید پیشنهاد می کنم یه بار دیگه ویدیو های توی یوتوب رو ببینید و بدون پیش داوری ببینید که شما هم احساس می کنید چیزی رو که می گم یا نه .
پیروز باشید

انقلاب کارگری کم مشقت ترین راه رهایی از خشونت

مشاهدات درست، نتایج اشتباه
در این نامه ها برخی مشاهدات درست وجود دارد، اما متاسفانه باید بگویم که از این مشاهدات درست نتایج اشتباه استنتاج شده است و برخی مشاهداتی که بنظر من صرفا از سطح مسائل است، که اگر کمی به آن خراش دهیم واقعیت دیگری در پس آن رخ مینماید .

یک مشاهده درست که در این نامه ها موکدا به آن اشاره شده است: "مردم از خشونت بیزارند." در نوشته ای در "یک دنیای بهتر" هفته پیش مفصلا به این مبحث پرداختم. واقعیت اینست که بسیاری از ایدئولوگ های اصلاح طلب حکومتی این مقوله را وارونه جلوه میدهند. رابطه مردم با نظام و خشونت را وارونه میکنند تا به این ترتیب مردم را از سرنگونی طلبی منصرف کنند. ایدئولوگ های ملی – اسلامی عامدانه این معادله وارونه را طرح میکنند و اشاعه میدهند. (در اینجا بهیچوجه منظور این دوست عزیز نگارنده نامه نیست).

این یک واقعیت مسلم و انکار ناپذیر است که مردم از خشونت بیزارند. ولی منشاء این خشونت کیست؟ چه کسی و چه شرایطی این خشونت را بطور روزمره در جامعه بازتولید میکند؟ راه رهایی از خشونت کدامست؟ به این سوالات باید پاسخ داد. ایدئولوگ ها، آکادمیسین ها، ژورنالیست ها و پاسدار- ژورنالیست های ملی – اسلامی و راست بورژوایی در سطح بین المللی آگاهانه میکوشند که تلاش مردم برای خلاصی از خشونت را توسل به خشونت بنامند. باور کردنش سخت است. اما مانند یک ارکستر سمفونی براه افتاده اند و هر روز از رسانه های مختلف همین پیام را به زبانهای مختلف اعلام میکنند: "مردم از خشونت بیزارند" پس سرنگونی رژیم اسلامی در دستور مردم نیست. پس مردم "ضدانقلاب اند." زیرا از نظر آنها انقلاب یعنی خشونت. "تلاش برای سرنگونی رژیم مترادف است با خشونت ."

تمام این عمارت "ادیبانه" و "عالمانه" که کلی هم پول خرج آن شده است را با یک تلنگر میتوان فرو ریخت. بله، مردم از خشونت بیزار و متنفر هستند. و درست به همین دلیل باید جمهوری اسلامی را هر چه سریعتر به زیر کشید. این نظام منشاء خشونت در جامعه است. جمهوری اسلامی یکی از سرکوبگر ترین و خشن ترین نظام های سیاسی دنیا در قرن اخیر است. بیش از صد هزار اعدام در دهه ۶۰ در زندان های مخوف تنها یک نمونه از نسل کشی این نظام است. اعدام های گسترده، سنگسار، شکنجه جزء هویت این رژیم است. اما خشونت فقط به این اشکال فیزیکی و قتل و جنایت و اعدام خلاصه نمیشود .

فقر و تبعیض یکی از ضد بشری ترین اشکال خشونت است. این نظام با تحمیل فقر و فلاکت وسیع و گسترده که بنا به آمار های محافظه کارانه خود رژیم بیش از نیمی از جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی میکنند، میلیون ها انسان را محکوم به خشن ترین شیوه های زندگی نموده است. میلیون ها کودک از زمانی که چشم به جهان میگشایند تحت خشونت سازمانیافته این نظام روح و جسم شان به تباهی کشیده میشود. فقر، گرسنگی، عدم دسترسی به درمان و بهداشت و تحصیل سرنوشت میلیون ها کودک در جامعه ای است که زیر بختک رژیم اسلامی زندگی میکند. نیمی از جمعیت کشور بخاطر جنسیت شان خشن ترین تحقیرها و تبعیض ها را متحمل میشوند. بحث فقط سنگسار نیست. حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی ارکان پایه ای یک نظام زن ستیز و خشن است. تحقیر در خانه و خانواده، در مدرسه و دانشگاه و اجتماع، تحقیر توسط رسانه ها و آنگاه سرکوب خشن زمانی که این قشر تحقیر شده و بیحقوق شده برای حق اش به مبارزه بلند میشود .

بله. مردم ایران از خشونت بیزارند. و به همین دلیل باید کوشید این رژیم ضد بشری، جنایتکار و سرکوبگر را هر چه سریعتر به زیر کشید. این ایدئولوگ های جیره خوار دارند معادله خشونت را وارونه میکنند. کسانی که مخالف خشونت هستند خواهان سرنگونی بلافاصله رژیم اسلامی اند. کسانی که خواهان فقط یک ذره اصلاح در همین نظام اند٬ کسانی که میخواهند این نظام را حفظ کنند و برای بقای آن مبارزه میکنند، آنها مخالفین رفع و محو خشونت هستند. این معادله وارونه است. این عمارت ایدئولوژیک از سر بر زمین نهاده شده است .

کمونیست های کارگری که برای سرنگونی رژیم اسلامی مبارزه میکنند خواهان آن هستند که مردم هر چه سریعتر از زیر سلطه خشونت رها شوند. اصلاح طلبان حکومتی، سران سبز اسلامی، موسوی و کروبی و خاتمی، جریان اپوزیسیون پرو رژیم و سران آن از جمله آقای فرخ نگهدار، اینها عملا برای تداوم خشونت مبارزه میکنند. اینها با تلاش برای حفظ رژیم اسلامی و ممانعت از سرنگونی این نظام سرکوب و فقر و جنایت دارند در جهت تداوم خشونت، سرکوب، فقر و جنایت در جامعه تلاش میکنند. این یک معادله سر راست و مستقیم است. این حقیقت جامعه است. یکی از تلاش های ما پس زدن پرده های ابهامی است که ایدئولوگ ها و دستگاه اشاعه دروغ این نظام بر حقایق اجتماعی – سیاسی میکشد .

انقلاب برابر با خشونت
اینهم یک معادله وارونه دیگر است. درست است که به یک عبارت انقلاب به معنای سرنگونی یک نظام بطرق قهرآمیز است. اما قبل از اینکه بر این تعریف مکث کنیم، باید کمی به عقب برویم. به این سوال پاسخ دهیم که چه چیز انقلاب و روش های انقلابی را ضروری کرده است؟ وقتی ما کمونیست ها از انقلاب سخن میگوییم، منظور مان تغییر نظام اقتصاد- سیاسی حاکم در جامعه است. در یک جامعه سرمایه دارانه، انقلاب از نظر کمونیست ها، حرکتی است اجتماعی با هدف سرنگونی نظام سرمایه داری، محو استثمار، لغو کار مزدی، لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله و اشتراکی کردن این وسایل و بکار گرفتن آن در خدمت رفاه و خواست های عامه مردم. حذف مکانیزم بازار و سود از تولید و فعالیت اقتصادی. این یک انقلاب اجتماعی است که ما کمونیست های کارگری برای سازماندهی آن فعالیت و مبارزه میکنیم .

آیا این تلاشی خشونت آمیز است؟ آیا این هدفی برای ایجاد خشونت در جامعه است؟ آیا نیت ما ایجاد خشونت و بلبشو است؟ پاسخ یک بورژوا، یک سرمایه دار، یک مدافع نظام نابرابر و پر از تبعیض سرمایه داری به این سوالات مثبت است. دلیلش هم روشن است. اینها میخواهند بهر نحو ممکن نظام سرمایه داری را حفظ کنند. منافع شان این چنین ایجاب میکند. به همین خاطر کلی خرج میکنند و دستگاه تبلیغات خود را حدادی میکنند، عمارت ایدئولوژیک برای توجیه نظام استثمار سرمایه بنا میگذارند، بخش مهمی از دستگاه آکادمیک، رسانه ها، تمام دستگاه مذهب و ناسیونالیسم اجزاء این عمارت ایدئولوژیک دفاع از سرمایه داری از گزند مبارزات کارگران، کمونیست ها و مردم زحمتکش است .

پاسخ ما کمونیست ها به تمام این سوالات یک نه محکم است. ما کمونیست ها خواهان امحای فقر، تبعیضات اقتصادی و اجتماعی و لغو استثمار و خواهان رهایی انسان و استقرار برابری واقعی و اجتماعی میان تمام شهروندان یک جامعه هستیم. ما عدالت طلب ترین انسان ها هستیم و درک کرده ایم که تنها راه برقراری یک نظام عدالت اجتماعی در گرو واژگونی سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم است. از این رو است که برای سازماندهی یک انقلاب کارگری مبارزه میکنیم تا بتوانیم فقر و استثمار، تبعیض و نابرابری را از میان برداریم. ما برای آزادی و برابری مبارزه میکنیم. نظام سرمایه دارانه حاکم ما را سرکوب میکند، به زندان میاندازد، شکنجه و اعدام میکند، با دروغ و خرافه جامعه را به قهقرا میکشد. ما میخواهیم از دست سرکوبگران و استثمار کنندگان خلاص شویم. آنها شمشیر از رو می بندند. برای حفظ موقعیت و بقای لفت و لیس شان دست به هر نوع جنایتی میزنند. انقلاب از این رو است که ضروری شده است. چه کسی خشونت میکند؟ انسان های تحت استثماری که میخواهند استثمار را براندازند؟ یا استثمارگرانی که برای حفظ منافع خود زندان و پلیس و ارتش و بسیج و پاسدار سازمان داده اند؟ کدامیک خشن است؟ پاسخ به این سوال بسیار روشن است .

انقلاب کارگری سریعتر ترین راه رهایی از خشونت سیستماتیک فیزیکی، جسمی و روانی است. زیرا پایه مادی تولید و بازتولید خشونت را از میان میبرد. این یک تلاش عامدانه و آگاهانه ایدئولوگ های بورژوایی است که انقلاب کارگری را مترداف با خشونت قرار دهند. هر روز از صبح تا شام این خرافه و دروغ بزرگ را اشاعه دهند. اما این یک بنای مقوایی بیش نیست و در برابر اعلام حقیقت ساده کارکرد این نظام واژگون میشود .

محو تدریجی خشونت
بما میگویند بگذارید خشونت را به تدریج از بین ببریم. بگذارید این رژیم را اصلاح کنیم و رفته رفته خشونت از بین میرود. میگویند مردم بیسوادند، مردم مذهبی اند، فرهنگ شان پایین است، بگذارید فرهنگ و سواد را در جامعه بالا ببریم، خشونت از بین میرود .

این استدلالات هم همگی در خدمت بقای نظام حاکم است. این ها نیز معادله واقعی اجتماعی را وارونه میکند .
۱ - این نظام اصلاح پذیر نیست. مردم بارها و بارها خود بعینه تجربه کرده اند. این رژیم اصلاح بردار نیست. یک رژیم اسلامی اصلاح شده یک توهم پوچ است که توسط اصلاح طلبان حکومتی اشاعه می یابد .
۲ - حتی اگر کمی اصلاح هم میشد، ابعاد خشونت آنچنان وسیع است که مانند قطره ای در اقیانوس محو و ناپدید میشد. ما برای امحای کامل خشونت و تبعیض مبارزه میکنیم. یک ذره خشونت کمتر یا یک ذره تبعیض کمتر پیشکش همان قاتلین اصلاح طلب حکومتی و هوادارانشان. ما خواهان آزادی کامل و برابری واقعی هستیم. ما خواهان آزادی کامل زنان و ایجاد یک جامعه مرفه برای همگان هستیم. بنابراین حتی اگر میشد یک جمهوری اسلامی نوع دوم هم ایجاد کرد این پاسخگوی ما و بخش اعظم مردم ایران نمیبود .
۳ - دارونیسم اجتماعی – اقتصادی یک تفکر و بینش عقب مانده و یک توهم پوچ است. تاریخ بشری نشان داده است که دستاوردهای تمدن بشری، کاهش تبعیض، بهبود رفاه و دستیابی به درجه ای از حقوق انسانی در جوامع بشری فقط و فقط از طریق مبارزه متشکل توسط جنبش های اجتماعی بدست آمده است. جنبش کمونیستی و سوسیالیستی، جنبش کارگری، جنبش آزادی زن، جنبش حقوق مدنی همه و همه برای کسب هر ذره بهبود و اصلاحات بسختی مبارزه کرده اند. تاریخ در عین حال نشان میدهد که هر آینه توازن قوا به نفع طبقه حاکمه و اربابان سرمایه و به ضرر مردم و شهروندان عادی تغییر میکند تمام دستاوردهای اجتماعی و حقوقی از جامعه باز پس گرفته میشود. از قدیم گفته اند: "حق گرفتنی است، دادنی نیست ."
۴ -اگر مردم اسیر خرافه اند، اگر خرافات مذهبی مردم را عقب نگاه میدارد، اگر مردم از دسترسی به علم و دانش و فرهنگ محرومند، بعلت وجود نظام سرکوبگر و استثمارگر حاکم است. برای ارتقاء دانش و تمدن و فرهنگ در جامعه، برای مبارزه با خرافه و عقب ماندگی باید این نظام را به زیر کشید و نظامی را حاکم کرد که نفعی در اشاعه خرافه، مذهب و ناسیونالیسم و عقب ماندگی ندارد. اما تا آنجا که به جامعه ایران مربوط میشود، علیرغم این سرکوب خشن، علیرغم حاکمیت یک نظام مذهبی که خرافه مانند اکسیژن برایش ضروری است، مردم ایران خوب میدانند که منشاء رنج و فلاکت و بدبختی شان این نظام منحوس و نکبت بار است. مردم ایران بخوبی نقش مذهب را روی زمین میشناسند. بر خلاف نظر این دوست عزیز، جنبش های اجتماعی آزادی زن، خلاصی فرهنگی و سکولار در ایران بسیار قوی و گسترده اند. آنچه در سطح مشاهده میشود، واقعیت جامعه پویا، پرالتهاب و آبستن تحول ایران را بیان نمیکند. بگذارید فقط یک روز سایه این نظام شوم و نکبت بار را از سر مردم ایران کم کنیم تا واقعیت پیشرو، مدرن و ضد خرافه پرستی جامعه ایران تمام قد ابراز وجود کند .

مبارزه با رژیم اسلامی و خشونت عنان گسیخته حاکم در عین حال مستلزم آنست که علیه تمام خرافاتی که این نظام و حامیانش در جامعه اشاعه میدهند نیز با شدت و قاطعانه مبارزه کنیم. مبارزه با توهم اصلاح رژیم اصلاحی، مبارزه با توهم خلاصی آرام آرام از شر خشونت و سرکوب، مبارزه با خرافاتی که واقعیات مبارزه اجتماعی و طبقاتی را وارونه جلوه میدهد. انقلاب کارگری کم مشقت ترین و سریع تری راه خلاصی از خشونت، سرکوب، تبعیض، فقر و نابرابری است. یک انقلاب کارگری پیروزمند تنها پاسخ واقعی و عملی به نیازها و خواستها و مطالبات عمیق آزادیخواهانه و برابری طلبانه اکثریت مردم است. این پاسخ حزب اتحاد کمونیسم کارگری به جامعه ایران است. حزب برای سازماندهی یک انقلاب کارگری، برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار یک جمهوری سوسیالیستی مبارزه میکند. سوسیالیسم متضمن ایجاد یک جامعه آزاد، برابر و مرفه برای تمام مردم ایران است . *

 


 




ما خود را ادامه دهندگان واقعی؛کمونیسم کارگری منصور حکمت میدانیم

(در هجدهمین سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری)


۱۸ سال پیش در شرایطی که بورژوازی مرگ کمونیسم و پایان تاریخ را جار میزد، دو سال پس از سقوط شوروی و دیوار برلین، در شرایطی که  تمام احزاب چپ سنتی، سنت اوروکمونیستی و احزاب طرفدار شوروی یکی پس از دیگری اسامی خود را تغییر میدادند، کمونیسم و سوسیالیسمش را خط میکشیدند و دموکراسی و اومانیسم به آن اضافه میکردند، منصور حکمت حزب کمونیست کارگری را بنیان نهاد. این یک حرکت نه تنها بسیار جسورانه، بلکه بسیار انقلابی بود. منصور حکمت بمثابه یک لیدر فکری و سیاسی کمونیست، پرچم کمونیسم کارگری انقلابی را به اهتزاز درآورد .

چپ سنتی و سنت ها و رگه های مختلف پرو روس و غیره این حرکت منصور حکمت را شاید بعنوان یک حرکت مهجور یا دیوانگی تعبیر کرده باشند. زیرا فضا در آن دوران بسیار بر کمونیسم، آزادیخواهی، برابری طلبی و عدالت جویی تنگ شده بود. فردیت اتمیزه و تنها، قوانین بازار عنان گسیخته و محرکه سود و نفع طلبی فردی بر تمام جهان حاکم شده بود. نظم نوین جهانی سرمایه داری بازار آزاد چهار نعل میتازید و هر نوع حس نوعدوستی، همبستگی طبقاتی و انسانی را لگدکوب میکرد. همه جا فریاد سرمست "پایان کمونیسم" و "پایان سوسیالیسم" شنیده میشد. و جالب اینجاست که پایان کمونیسم را با پایان تاریخ مترادف نامیدند. ناسیونالیسم عقب مانده و افراطی، راسیسم، مذهب و فاشیسم از گوشه و کنار جامعه بیرون جهیدند. دنیا برای چند سال بسیار سخت و تاریک بود .

در چنین شرایطی منصور حکمت  پس از یک مبارزه همه جانبه نظری، سیاسی و تشکیلاتی با هدف  حاشیه ای کردن چپ رادیکال، گسست کامل از این سنت و حاکمیت کامل و یکپارچه سوسیالیسم کارگری، بمنظور ایجاد یک حزب کمونیستی کارگری، "یک حزب یکپارچه مارکسیستی" که بتواند "پاسخگوی شرایط" آن دوره باشد، حزبی که بتواند پاسخگوی "معضلات کمونیسم و جهان سرمایه داری" پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی باشد از حزب کمونیست ایران جدا شد و حزب کمونیست کارگری را بنیان گذاشت .

منصور حکمت در یک روز سرد زمستانی در شهر مالمو، سوئد، در یک کنفرانس متشکل از تعدادی کادر کمونیست تشکیل حزب کمونیست کارگری را  اعلام کرد. تزها و نظریه های کمونیستی منصور حکمت، افقی که او در مقابل کمونیسم و طبقه کارگر قرار میداد، نقد عمیق و مارکسیستی اش از کمونیسم های بورژوایی و غیرکارگری، تلاش مستمر و پیگیرش برای انسجام بخشیدن به جنبش سوسیالیسم کارگری، خودآگاهی ای که این جنبش در نتیجه این تلاش ها بدان دست یافته بود،  به شکل گیری یک رگه کاملا متفاوت کمونیستی انجامید .

نقد ما از نظام شوروی با نقد های سنت های دیگر متفاوت بود. ما کمبود دموکراسی، رشد بوروکراتیسم یا عدم شکل گیری انقلاب جهانی را علت شکست انقلاب اکتبر نمیدانستیم. ما هیچگاه شوروی را سوسیالیستی ندانسته بودیم تا با سقوط آن به سقوط سوسیالیسم یا شکست سوسیالیسم برسیم. نقد ما به کمونیسم روسی کمبود دموکراسی در آن نبود. جنبش ما منتقد افراطی ناسیونالیسم بود. تمام این فاکتورها جنبش ما را از سنت های چپ رادیکال و کمونیسم سنتی غیرکارگری متمایز میکرد. افق دیگر، امید دیگر و توانایی دیگری بما میداد. همه میدانستیم که نقش منصور حکمت در شکل گیری این رگه متفاوت از کمونیسم حیاتی و تعیین کننده است. این جنبشی بود که کادرهایش درست در شرایطی کمونیست های سابق تنها و مایوس در گوشه ای پناه گرفته بودند، شاداب و پرانرژی برای ایجاد جامعه کمونیستی مشغول مبارزه بودند و در صحنه جامعه با سر افراشته حضور داشتند .

البته ما نیز قربانی دادیم. اما توانستیم یک جنبش قوی، میلیتانت، رادیکال و انقلابی بسازیم. موفق شدیم یک حزب قوی و میلیتانت ایجاد کنیم. طولی نکشید که حزب کمونیست کارگری ایران به بزرگترین و میلیتانت ترین حزب کمونیستی منطقه و شاید در سطح جهان بدل شد. به یمن وجود حزب کمونیست کارگری، بخاطر وجود انسانی مارکسیست و انقلابی که درک عمیق مارکسیستی اش به او امکان میداد تا دنیا را آنطور که باید ببیند و تحلیل کند، ما توانستیم کمونیست های خوش اقبالی باشیم که در این دوره تلخ، سخت و تاریک با هیجان و شادابی انقلابی برای آرمان های کمونیستی، برای یک دنیای بهتر، برای آزادی و برابری و سعادت بشریت مبارزه کنیم. احساس افتخار و سربلندی در این دوره سیاه یکی از زیباترین هدایایی است که عضویت در حزب کمونیست کارگری تحت رهبری منصور حکمت برای ما به ارمغان آورد. ده سال اولیه حیات حزب کمونیست کارگری برای من و بسیاری کمونیست های دیگری که در این حزب فعالیت میکردند یکی از بهترین دوران زندگی سیاسی مان، یکی از پرافتخارترین لحظات مبارزه انقلابی مان بشمار میرود .

اولین بار که سالگرد حزب را جشن گرفتیم در دهمین سالگرد آن بود. یک مراسم بزرگ در لندن. کادرهای بسیاری در آن شرکت کردند. آن روز برای من یک روز تلخ و شیرین بود. در دهمین سالگرد تشکیل حزب، در اولین جشن سالگرد حزب منصور حکمت، کسی که بدون وی این حزب هیچگاه ساخته نمیشد، حضور نداشت. منصور حکمت بیمار بود و توانایی شرکت در این جشن را نداشت. هیچیک، شاید بغیر از خود او، تصورش را هم نمیکرد که یک سال بعد او دیگر در میان ما نباشد و سرنوشت حزب دستخوش چنین تحولات تلخ و زیر و رو کننده ای شود. این را شاید باید به حساب طنز تلخ تاریخ گذاشت .

در هشت سال اخیر اتفاقات بسیاری رخ داده است. مرگ منصور حکمت حزب و جنبش کمونیسم کارگری را دستخوش معضلات و افت و خیزهای بسیار کرد. بلافاصله پس از مرگ او اختلافات سیاسی و تشکیلاتی بسیار عمیقی در حزب رخ نمود. جناح بندی های کاذبی در حزب شکل گرفت. رفاقت عمیق کمونیستی که در زمان رهبری منصور حکمت در حزب حاکم بود، بسرعت رو به افول گذاشت. مناسبات ناسالم بجای رفاقت و مناسبات حزبی در حزب رایج شد. سیاست های راست و پوپولیستی به رقابت با یکدیگر قد علم کردند. دو سال پس از مرگ منصور حکمت اولین انشعاب از حزب رخ داد. تعدادی از کادرهای اصلی و اولیه حزب از حزب جدا شدند. این حرکت ضربه بسیار بزرگی بر پیکره حزب بود .

پس از انشعاب جامعه با دو حزب مواجه بود که هر یک مدعی بود حزب کمونیست کارگری پیرو خط منصور حکمت است. اما این دو حزب، هر دو، بسرعت تسلیم نظرات، سیاست ها و تئوری های پوپولیستی و چپ رادیکال شده اند. کمونیسم کارگری منصور حکمت بسرعت از تحلیل ها، مواضع و سیاست های هر دو حزب غایب شد. عبور از منصور حکمت به یک سیاست آگاهانه لیدر های دو حزب که در رقابت با یکدیگر حزب را به تاراج دادند، تبدیل شد. بساط تولید درافزوده های سیاسی – تئوریک به راه افتاد. در عرصه تشکیلاتی نیز، همانطور که انتظار میرود، بدنبال حاکم شدن سیاست ها و خط چپ رادیکال غیر کارگری، مناسبات محفلیستی، ناسالم و غیر حزبی و غیر کمونیستی در هر دو حزب حاکم گردید.

در آنچه بعنوان حزب کمونیست کارگری باقی مانده بود، از کنگره ۵ در سپتامبر ۲۰۰۴ تا اکتبر ۲۰۰۶ که پلنوم ۲۶ تشکیل شد، دگردیسی حزب آنچنان عمیق بود که برای ما کادرهای قدیمی و اولیه حزب که از همان ابتدا در رهبری حزب سهیم بودیم و در کنار منصور حکمت فعالیت میکردیم، بازشناسی حزب بعضا بسیار سخت بود. این پروسه دگردیسی برای ما بسیار دردناک بود. در مقابل چشمان خویش شاهد افول سیاسی، نظری و تشکیلاتی قوی ترین، میلیتانت ترین، رادیکال ترین و انقلابی ترین حزب کمونیستی چند دهه اخیر در سطح جهان بودیم. یک مسابقه منصور حکمت زدایی در هر دو حزبی که تحت نام کمونیسم کارگری و منصور حکمت فعالیت میکردند براه افتاده بود. سیاست های راست و پوپولیستی هر چه بیشتر فرصت جولان میافت. سیاست ها و تحلیل های عمیق مارکسیستی، روش های متمدن و اصولی کمونیستی کمیاب تر و کمیاب تر میشد .

در نتیجه این پروسه، ما تعدادی از کادرهای اولیه حزب که تلاش هایمان برای ممانعت از این روند به شکست انجامیده بود، در حزب کمونیست کارگری اعلام فراکسیون کردیم. وارد یک پروسه سخت و پر مشقت برای احیای کمونیسم کارگری منصور حکمت، بازگرداندن دیدگاه او و مناسباتی در حزب شدیم که تحت رهبری او در حزب حاکم بود. رهبری وقت حزب با تمام قوا کوشید تا فراکسیون را نابود کند و آنچنان جنگی را علیه فراکسیون و هرگونه اصولی گری کمونیستی در حزب سازمان داد که در زمانی که ما بالاخره تصمیم به جدایی گرفتیم، پروسه دگردیسی حزب وارد مرحله نوینی شده بود .

از زمان جدایی ما پروسه منصور حکمت زدایی و گسست از کمونیسم کارگری منصور حکمت در سطح نظری، سیاسی، مواضع و روش ها و مناسبات درون حزبی و با احزاب چپ و اپوزیسیون با سرعتی سرسام آور در این حزب طی شده است. اکنون که به این حزب مینگریم، هیچ نقطه اشتراکی با حزب کمونیست کارگری در ده – دوازه سال اول حیات آن ندارد. پوپولیسم در عریان ترین و مبتذل ترین شکل بر نظرات و مواضع این حزب حاکم شده است. اوج ابتذال این پوپولیسم را در برخورد به جنبش سرنگونی مردم و دو جناح رژیم اسلامی در چند ماه اخیر شاهد بوده ایم .

این حزب چرخش باورنکردنی به راست کرده است. این راست روی را بعینه و آشکارا در تلاش رهبری این حزب برای قرار دادن جناح مغضوب رژیم در میان صفوف مردم و در نزدیکی و ائتلاف با جنبش ناسیونالیسم پرو غرب در جریان خیزش اخیر مردم علیه رژیم اسلامی، مشاهده کرده ایم. این یک گسست کامل از سنت و مواضع و سیاست های اصلی حزب کمونیست کارگری است. برخورد به دو جناح رژیم، تحلیل از علل و منشاء جدال دو جناح، مقابله و ضدیت با هر دو جناح این رژیم، تحلیل از جنبش مردم برای سرنگونی رژیم یکی از ویژگی های برجسته حزب کمونیست کارگری بوده است. این شیوه برخورد و تحلیل منحصر بفرد این حزب بوده است. این تحلیل و روش برخورد به حزب امکان داده بود که بعنوان یک حزب رادیکال و میلیتانت بر کل اپوزیسیون رژیم تاثیرات عمیق بگذارد. حزب نقش بسیار مهمی در شکل دادن به مناسبات اپوزیسیون با رژیم ایفاء میکرد. حزبی که فی الحال تحت نام کمونیست کارگری فعالیت میکند تمام این تحلیل و شیوه برخورد را به کناری نهاده است و با برخوردی پوپولیستی به سراغ جدال جناح ها و مناسبات مردم با دو جناح رژیم رفته است. این حزب به دنبال رو مردم و احزاب و جریانات دیگر بدل شده است .

پیش از این نیز لحظات سیاسی تعیین کننده ای وجود داشته است که این حزب با تئوری ها و سیاست های پوپولیستی به راست روی های تاسف آوری  درغلطیده است. برخورد به مساله فلسطین و جنگ دولت اسرائیل و مردم فلسطین یکی از این لحظات تعیین کننده است که راست روی های رهبری این حزب گسست از سنت کمونیسم کارگری حاکم در حزب کمونیست کارگری را تکامل بخشیده است .

آخرین شاهکار این حزب در عرصه نظری، بایگانی کردن هدف استراتژیک اصلی حزب، انقلاب کارگری و دولت کارگری و اتخاذ یک شعار ماوراطبقاتی و پوچ انقلاب و حکومت انسانی است. شعاری که در حقیقت بمعنای حفظ نظام سرمایه داری حال با چهره ای انسانی است. شعاری که مبارزه طبقاتی را به نفع بورژوازی به سازش میکشاند. شعاری که تمام هدف اصلی و آرمان اصلی حزب کمونیست کارگری و جنبش کمونیسم کارگری یعنی به زیر کشیدن سرمایه داری توسط یک انقلاب کارگری، خلع ید از بورژوازی و استقرار یک جامعه سوسیالیستی را از دستور این حزب خارج میکند .

اکنون حزب اتحاد کمونیسم کارگری که از کوران یک مبارزه سخت و پیچیده علیه انحرافات این دو حزب، نقد عمیق مارکسیستی مواضع و نظریات راست و پوپولیستی آنها گذشته است، با استحکام و انسجام نظری- سیاسی یک سنت محکم در دفاع از مارکسیسم و کمونیسم کارگری منصور حکمت را در کوله بار خود اندوخته است. پایداری و تعهد ما به کمونیسم کارگری منصور حکمت هم در فعالیت و پراتیک حزب در مبارزه علیه رژیم اسلامی و برای سازماندهی جنبش کمونیسم کارگری و هم در نقد سیاست ها، نظرات و پراتیک دو حزبی که تحت نام کمونیسم کارگری فعالیت میکنند، به تثبیت رسیده است. ما موفق شدیم پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت، رادیکالیسم و سنت میلیتانت و مارکسیستی آن را برافراشته نگاه داریم .

ما قدم به قدم گسست ح ک ک از کمونیسم کارگری منصور حکمت را مستند کرده ایم. راست روی پر شتاب این حزب را با سند و مدرک نشان داده ایم. تا آنجا که به عرصه سیاسی و نظری برمیگردد، حزبی که بعنوان حزب کمونیست کارگری شناخته میشود هیج قرابتی با سنت کمونیسم کارگری و سیاست ها و مواضع کمونیستی کارگری آن ندارد. مسیر عبور از منصور حکمت، بعنوان معمار، طراح اصلی این حزب و کسی که اهداف و سیاست های اصلی این حزب را تبیین کرده، برنامه آن را به رشته تحریر درآورده و مختصات جنبش و حزب کمونیست کارگری را تبین و فرموله کرده کاملا طی شده است. اسم و عکس منصور حکمت بر سر در این حزب پدیده ای کاملا فرمال است. رهبری این حزب اکنون صرفا دارد از نام و اعتبار منصور حکمت و کمونیسم کارگری بنفع پیشبرد سیاست های پوپولیستی و راست روانه خویش بهره میجوید. بخاطر منافع جنبش کمونیسم کارگری و اهداف مبارزه طبقاتی طبقه کارگر و انقلاب کارگری باید این سلاح را از دست آنها بدر آوریم .

به نظر من، ما که از زمان تشکیل حزب کمونیست کارگری در کنار منصور حکمت برای اهداف کمونیسم کارگری، سازماندهی انقلاب کارگری و استقرار سوسیالیسم مبارزه کرده ایم، بعنوان کسانی که عمیقا رادیکالیسم و سیاست های ماکزیمالیستی کمونیسم کارگری منصور حکمت را درک کرده ایم، دخالت گری انقلابی کمونیسم کارگری را بعنوان یکی از خصوصیات برجسته آن شناخته و پراتیک کرده ایم، فرهنگ و تمدن بالای انسانی و سیاسی – کمونیستی وی را چه در مناسبات درون حزبی، چه در رابطه با احزاب و جریانات دیگر و بویژه در برخورد به منتقد سیاست هایمان درونی کرده ایم، بعنوان کادرهایی که کوشیده ایم استراتژی قدرت گیری کمونیسم را، مقوله حزب و جامعه و تلاش برای توده ای کرده رادیکالیسم کمونیسم را بکار بندیم و با تمام قوا از تبدیل شدن به یک حزب مبلغ و اغراق گو پرهیز کرده ایم، در عمل ثابت کرده ایم که ادامه دهنده راستین خط و سنت کمونیسم کارگری منصور حکمت حزب اتحاد کمونیسم کارگری است.

اکنون در هجدهمین سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری، با توجه به پراتیک سیاسی و اجتماعی ح ک ک و حزب اتحاد کمونیسم کارگری، میتوان بروشنی دید که آن حزبی که کاملا از برنامه، اهداف، سیاست ها و پراتیک و روشهای اصلی این حزب دفاع کرده و آن را پراتیک میکند حزب ما است. در عین حال به روشنی و صراحت میتوان مشاهده کرد که ح ک ک اکنون دیگر هیچگونه قرابتی با آن حزب اولیه که هجده سال پیش توسط منصور حکمت بنیان گذاشته شد، ندارد. ما ادامه دهندگان واقعی و برحق حزب کمونیست کارگری هستیم. ما با تمام قوا کوشیده ایم که سیاست ها، برنامه و اهداف کمونیسم کارگری منصور حکمت را به پیش برده و پراتیک کنیم. کوشیده ایم که راست روی و پوپولیسم رهبری این حزب را نقد و افشاء کنیم. منافع جنبش کمونیسم کارگری، امر سازماندهی انقلاب کارگری و تحقق برنامه یک دنیای بهتر این امر را ضروری میسازد که این حقیقت به طبقه کارگر و جامعه رسما و علنا اعلام شود. در صورت پیشروی روند کنونی و تداوم این سیاست ها و پراتیک راست و پوپولیستی تحت نام کمونیسم کارگری و منصور حکمت، زیان های جبران ناپذیری به جنبش و اهداف کمونیسم کارگری تحمیل خواهد شد .

در اینجا تمام دوستداران کمونیسم کارگری منصور حکمت، انسان هایی که برای تحقق یک انقلاب کارگری و استقرار سوسیالیسم و تحقق برنامه یک دنیای بهتر تلاش میکنند را فرا میخوانم که به حزب اتحاد کمونیسم کارگری بپیوندند . *

 

 




نامه ها٬ شماره ١٢٩


تشکل کارگران پراکنده
کارگران مراکز کارگری در سنندج هم٬ مثل سایر طبقه ما٬ برای رسیدن به خواستهایشان یا جلوی اداره کار هستند و يا در دالانهاى ادارات از اداره کار به تامین اجتماعی و از استانداری به مدیریت کارخانه سرگردان هستند. با اين وضعيت نميتوانيم نان بخوريم. مجبور ميشوى در نهایت تنها سرمایه ات را به حراج بگذاری و ميرويد ماشینی میخرید تا با مسافر کشی لقمه اى نان در بياورى. یا اینکه در میدانهای کار از صبح تا ساعت 10 الی 11 منتظر میشوید تا شاید یکی بیائید و برای یک کار چند روزه ما را استخدام کند. چطور می شود این بخش از کارگران پراکنده را مشکل کرد؟ تا زمانی که در کارخانه هستی وضعیت متفاوت است و راحتتر میشود به خواستت دست پیدا کنی ولی بیکاری درد بی درمانی است که همه را از هم دور کرده است. پاسخ به این شرایط را میتوان از حزبی رادیکال طلب کرد که امر سازماندهی انقلاب کارگری را در دستور دارد. خسرو الهی

خسرو عزيز٬
تجربه کارگرانى که در "ميدانهاى کار" مى ايستند هم دردناک است و هم بخشا غنى. دردناک است که زمان کار گير آوردن بسيار کم است و کارفرما يا صاحبکار مثل دوران قديم بازار برده فروشى٬ خوب نگاه ميکند و چند نفر زبده مورد نظرش را انتخاب ميکند. حتى قيمت روز کار را هم نميگويد و با نرخى که به نظر آنها معمول است کارگر را برميدارد و تا شب از او کار ميکشد. دراين بخش چون فقر شديدتر است رقابت هم بالاتر است. هجوم کارگران براى سوار شدن به ماشينى که طرف ميگويد "پنج نفر بيايد بالا" عميقا دردناک است که چه به روز طبقه ما آورده اند. اما اينها در عين حال بسيار قابل درک است. تجربه اين بخش از کارگران در مواردى غنى است که بايد از آن استفاده کرد. بويژه وقتى که کارگران تدريجا تصميم ميگيرند که با چه شرايطى کار کنند و سعى ميکنند جانب همدردى و به فکر هم بودن را ميان خود بالا ببرند و جلوى سو استفاده ها را هم بگيرند. به نظر تنها راه شروع کردن از همين هاست. تعدادى پيشرو مانند شما بايد در ميان اين کارگران دست به دل و درد همه ببرند و سعى کنند خشتى روى خشت بگذارند. در مورد تاکسيرانان و وانتها و مسافر کشيهاى شخصى٬ چون کار نکردنشان معضل آفرين است هنوز کار بدرجه اى ساده تر است. در ميان همين جمع ميتوان هسته اوليه متحد کردن کارگران تاکسيران و مسافر کش را براى مسائل واقعى شان متحد کرد و حين کار و در محل زندگى و از طريق روابط همکاران و جمعهاى ديگر براى متحد کردن ديگر کارگران و جمع شدن و تصميم جمعى گرفتن تلاش کرد. فعال کارگرى معمولا در هر شرايطى به تمايلات و خواستهاى واقعى و عمومى کارگران توجه ميکند. از همينجا شروع ميکند و مطابق درجه اتحاد کارگران قدمهاى بعدى را برميدارد. موفق و پيروز باشيد.  

با پدارن و مادران صحبت کنيد
پدرم کارگر اخراجی است. البته این را بگويم که پدرم مثل شما فکر میکند ولی از وقتی که اخراج شده مقداری گوشه گیر شده است. بشدت دنبال این است یکجای دیگر کاری پیدا کند. مرتب هم حواسش هست که ما فعالیت نکنیم. راستش فعالیت ما هم یواشکی هست. چرا بايد این جوری باشد؟ چرا وقتی کسی خودش مبارزه کرده تلاش دارد بچه هایش را از سیاست دور نگه دارد؟ همین حالا اگر بفهمد دارم با حزب شما اولین ارتباطها را میگیرم حتما داد سرم ميزند. فکر نمیکنید باید حزب شما خطاب به پدارن و مادران صحبت کند که بجای سرزنش که هی بگن درس بخوان و مدرک بگیر ما را همراهی کنند؟ این همه مدرک گرفتند چی شد؟ جایشان زندان شده است. این حکومت با هر نوع فکری که آزادی را به همراه داشته باشد دشمن است. هر وقتی بهش میگم خوب مگر تو چکار کردی اخراج شدی از کوره در می رود و میگه من پدرت هستم مویم را در آسیاب سفید نکردم. ولی برنامه های علی جوادی را هیچ وقتی از دست نمیدهد ولی با ما به تندی رفتار میکند که دخالت نکنیم. بنظر شما با چنین پدر و مادرانی چه باید کرد؟ بهرام نیکو

بهرام عزيز٬  
من هم ايراد شما و نوع شما را درک ميکنم و هم نگرانى هاى پدر و مادرها را. شما حق داريد چون جوان هستيد٬ سوال داريد٬ نميخواهيد قبول کنيد٬ جستجوگر هستيد٬ انرژى داريد و نسل شماست که در کارخانه و دانشگاه و خيابان سياست ايران را تحت تاثير قرار داده است. پدر و مادرها حق دارند بخاطر اينکه خود بازماندگان يک کشتار عظيم اند و اين جانيان را خوب ميشناسند. نگران اند فرزندشان را از دست بدهند. حتما ديديد و شنيديد که در تهران در بسيارى از تظاهراتها پدران و مادران همراه فرزندانشان مى آمدند تا هم از آنها مواظبت کنند و هم خود جزو ناراضيان بودند و هم نميتوانستند ديگر جلوى به خيابان رفتن فرزندانشان را بگيرند. در مورد اينکه مدرک نتيجه ندارد و هر کسى مدرک گرفت در زندان است٬ نبايد نتيجه بگيريد که نبايد درس خواند و خود را ارتقا نداد. اين نادرست است. رشد و تعالى فکرى و فرهنگى و سواد آکادميک تناقضى با سياست و تلاش اجتماعى نه فقط ندارد بلکه جزو ضرورى آنست. وانگهى فرد بدون تخصص محکوم به بردگى مطلق دراين جامعه است. وقتى پدر و مادرت همسن تو بودند خودشان به احتمال زياد جزو کسانى بودند که حرف گوش کن نبودند. اما سن و سال و مسئوليت و آرزو و تلاش هميشگى براى موفقيت و سلامتى فرزندان اين ملاحظات را به پدر و مادرها تحميل ميکند. ما بايد والدين و نگرانى هاى آنها را درک کنيم٬ حقوق شان را برسميت بشناسيم٬ و براى رسيدن به يک توافق فکرى و دوستانه تلاش کنيم. به نظر ما والدين نيز بايد درک کنند که سوالات فرزندانشان سوالات يک نسل است. امرى اجتماعى است و راه حل فردى و خانوادگى ندارد. تلاش اين نسل عليه وضع موجود يک واقعيت مسلم است. اگر اين را بپذيرند٬ آنوقت راه و روش رشد و تلاش فرزندانشان را نيز ميتوانند تسهيل کنند. ترديدى نيست که جوانان تاثيرات اساسى را از جامعه ميگيرند. تاثيراتى که بمراتب بسيار پايدارتر و ريشه دار تر از چهارچوب خانواده است. با قرنطينه سياسى جوانان در خانواده نميتوان با تاثيرات بيرون خانواده بر جوانان مواجهه کرد. موفق و پيروز باشيد.

١۶ آذر چکار کنيم؟
ما چند نفر دانشجو هستيم. اوضاع خیلی حساس شده و هر تحرکی را در شهرهای کوچک سریع خفه می کنند. حتما از اعتراضات دانشجویان در دانشگاه شهر کرد خبر دارید. چطوری میتوانیم اعتراضات را به خیابانها بکشیم؟ چطور میتوانیم با سازماندهندگان اعتراضات در شهرهای دیگر تماس بگیریم و هماهنگ باشیم؟ چطور بايد وضعيت را از دست اين سبزهاى اصلاح گرا بیرون بکشيم؟ چه باید بکنیم؟ سالها جنبش دانشجوئی و آزادیخواهی هزینه داده و پرچم سرخ آزادی و برابری را در دانشگاهها بلند کرده است. اما امروز این حضرات با کمال پرروئی فکر میکنند با سبز کردن پوسترها و پرچمها و درست کردن کلیپهای سبز این روز مهم در جنبش برای سرنگونی را مصادره ميکنند. چرا احزاب و جریانات  چپ و کمونیست دنیا را با پرچمهای سرخ و پوسترهای سرخ پر نمیکنند؟ این سوالی است که برای همه ما مطرح است. نازنین از شهر کرد.

نازنین عزيز٬
امسال در بسيارى از دانشگاهها اعتراضات ١۶ آذر برگزار ميشود. روزهاى حول و حوش ١۶ آذر هم داغ خواهد بود. اين هماهنگى عملا وجود دارد. شهرها نيز به احتمال زياد شاهد انواع تنش و تظاهرات خواهد بود. شما فعالين بايد بدوا خودتان را جمع و جور کنيد و سياست روشنى در قبال ١۶ آذر داشته باشيد. بدرجه اى که ميتوانيد دانشجويان را به اعتراض و برافراشتن خواستهاى واقعى جنبشهاى اجتماعى مجاب کنيد٬ بهمان درجه از روى جماعت سبز محمدى و خمينى چى رد شده ايد. دانشگاه بعنوان بخشى از جامعه عرصه نبرد است. "تشکل دانشجوئى" دولتى و شبه دولتى همواره وجود داشتند و با توجه به آزادى عمل آنها در قياس با ممنوعيت چپ٬ روشن است که کار نيروهاى کمونيست و چپ سخت تر است. اما قدرت چپ اينست که امسال بويژه در متن يک جامعه ملتهب و خواهان تغيير تلاش ميکند و همين روى اعتراضات و سخنان و شعارهاى سبزها هم تاثير ميگذارد. سنگر دانشگاه را نبايد ول کرد. کشيدن اعتراض به داخل شهر تنها در موقعيتى درست و سودمند است که بيرون دانشگاه نيروئى واقعى براى پيوستن به اعتراض دانشجويان آماده باشند. يک نسخه و دستورالعمل دقيق نميتوان پيچيد. دانشجويان فعال و رهبران عملى در هرجا بايد تدارک لازم را ببيند و در ميدان عمل با درجه اى انعطاف و با تشخيص درست موقعيت دست به عمل بزنند. در مورد سياست احزاب مبنى بر عدم انتشار پوسترهاى سرخ بايد خودشان جواب بدهند. خوب تعدادى همراه موج رفتند و "سبز" شدند. اما کمونيست و سوسياليستى که پرچم سرخ آبا و آجدادى طبقه اش را کنار ميگذارد لابد حساب و کتابش را کرده است و نبايد براى شما مورد سوال باشد. موفق و پيروز باشيد. 

اول تغيير فرهنگ جامعه٬ بعد بحث سوسياليسم  
رک و راست نظرم را بگم اينه که ایران نیاز مبرم به تغییر و تحول دارد. جوانان این را می خواهند. اما باید فرهنگ مردم را عوض کرد. باید مردم را آگاه کرد. بنظر من اصلاحات میتواند مقداری فراهم کننده این شرایط باشد تا یک انقلاب بتواند صورت بگیرد. مردمی که هنوز مذهبی هستند٬ مردمی که هنوز در لجن اسلام و خرافه می پلکند٬ نمیتوانند مدرن فکر کنند. باور کنید آنقدر در این 30 سال مردم را به عقب بردند گاها تعجب می کنید و این انسانها را نمی شناسید. باید فرهنگ جامعه را عوض کرد بعد از سوسیالیسم صحبت کرد. ثریا از کرج

 ثريا عزيز٬
بنظر شما خودتان نه مذهبى هستيد و نه مخالف روش انقلابى٬ اما فکر ميکنيد چون مردم عقب رفتند تحول راديکال ممکن نيست. بگذاريد بپرسم اگر ايران و نسل جديد خواهان تحول بصورت مبرم هستند٬ چرا بايد اين تحول خواهى مبرم را کنار بگذاريم و دنبال "عوض کردن فرهنگ مردم" برويم؟ اگر اين حکومت طى ٣٠ سال توانسته جامعه را عقب ببرد چرا بايد آن را نگهداشت که بيشتر عقب ببرد؟ اگر آنها قدرت و پول و نهادهاى ترويج خرافه را در اختيار دارند و به عقايد مردم شکل ميدهند٬ شما و نوع شما چطور ميخواهيد بصورت سوزنى فرهنگ مردم را عوض و آنها را آگاه کنيد؟ ثريا جان اين سياست نخود سياه است و هيچوقت به هيچ جائى نرسيده است. همين مردم زمانى آخوند را بعنوان موجودى امل مسخره ميکردند و تلاش داشتند به سبک غربى زندگى کنند. به خواب هم نمى ديدند که روزى دولت اسلامى سرکار بيايد و براى تحميل حجاب اجبارى به زنان از قمه و پونز و تيزبر و اسيد و اعدام و پاکسازى وسيع استفاده کنند. از "اصلاحات" ميگوئى؟ کدام اصلاحات؟ مگر اين همه وعده خاتمى و ديگران توانست حتى يک سطر قانون آن مملکت را به نفع مردم محروم عوض کند؟ مگر در دوران اينها کارگران را به خاک سياه ننشاندند؟ اصلاحات اسم رمز گسترش دادن پايه حکومت و تلاش براى بقاى آنست و نه دادن حتى آزادى محقرى به مردم. اين بحثها اسم رمز است. اسم رمز دفاع از موجويت اين حکومت و تلاشى براى جلوگيرى از سقوط آن. شما نبايد صورت مسئله را به همان صورتى که طرح ميشود قبول کنيد. اگر نظام در خطر نبود بحثى هم از "اصلاحات" نبود.

اما تا به بحث تغيير فرهنگ مردم برميگردد٬ ما سياست سر راست ترى داريم. ما فرهنگ مردم را هم عوض ميکنيم. بالاخره در هر زمانى و با هر حکومتى انواع فرهنگ و خرده فرهنگ و سنت عقبمانده وجود دارد. با انقلاب و بدون انقلاب فرهنگ آخوند و مردسالارى و نابرابرى وجود دارد. اينها را نميشود در يک پروسه بحث منطقى و فلسفى به فرجام رساند. حتى اگر بشود٬ چرا بايد دو سه نسل ديگر قربانى شوند که تعدادى مرتجع بفهمند که آها برابرى بد نيست و يا بايد حق مردم را کمى رعايت کرد! خير٬ اين بيراهه است. راه اينست که اين حکومت را سرنگون کرد٬ ابزارهاى قدرت و سرکوبش را درهم کوبيد٬ آزادى و بيانيه خواستهاى پايه اى مردم را بعنوان قانون اعلام کرد و دولت انقلابى را مجرى آن گذاشت. قانون دولت کارگرى ميگويد از فردا زن و مرد در اين جامعه برابرند٬ کودکان نبايد به کار گماشته شوندو حقوق يکسان دارند٬ هر کسى آزاد است هر حرفى بزند٬ تشکل و اعتصاب و اعتراض جزو حقوق پايه اى است٬ حقوق مردم در قلمروهاى اقتصادى و اجتماعى و غيره اين است و آن. خوب لابد عده بسيار قليلى ميگويند زن بايد برده مرد باشد و يا آزادى استثمار "يک حق خدادادى است" و قانون ميگويد غلط کردى. شما آزاديد زن را برده مرد بدانيد اما آزاد نيستيد که زن را به بردگى بکشيد. اگر اينکار را کرديد٬ نه به جرم عقايدتان بلکه به جرم عمل ضد انسانى تان که موجب سلب آزادى از فرد ديگرى شده است٬ دستگيرتان ميکنند و ميبرن زندان. چنين حکومتى ميتواند بسرعت بسيارى از بى حقوقيهاى اجتماعى را حاشيه اى و تخفيف و يا بخشا بلافاصله حل کند. "فرهنگ مردم" را هم عوض ميکند. امروز فرهنگ فلان حاج آقا و مشتى عقبمانده قانون است و من و شماى برابرى طلب و ضد دين بايد داد بزنيم٬ فردا فرهنگ و قانون ما مسلط است و ايشان حق دارد برود داد بزند. کدامش بهتر است؟ قدرت سياسى عامل و فاکتورى است که مطالبه امروز من و شما را ميتواند به قانون تبديل کند و دولت مربوطه حامى آن باشد. فرهنگ هم بسرعت همان قانون جارى جامعه ميشود. طى يک نسل مردم آسمان تا زمين با آنچه بخشى از نسلهاى قبل بودند تفاوت دارند. فرهنگ جامعه توسط نيروى انقلابى عوض ميشود و نه طرفداران نظم ارتجاع. بنظر شما اگر انقلابيون فرانسه عليه قدرت کليسا نميشوريدند تا چه مدت ديگر بدستور کشيشان سر مردم مخالف را با گيوتين ميزدند؟ گفتند دست کليسا از سر مردم کوتاه و دستش را کوتاه کردند و مردم آزاد شدند. به همين ترتيب انقلاب به سوالات اجتماعى پاسخ ميدهد. سوسياليسم جنبشى براى تغيير در تمام قلمروهاى زندگى اجتماعى از جمله فرهنگ مسلط در جامعه است. سوسياليسم نياز فورى و ضرورى و ممکن جامعه امروز ايران است.

و بالاخره بايد درک کرد که نسل جديد خود را بدهکار پروسه کار فرهنگى و اين و آن دين نميداند. خود حکومتى ها دارند مرتبا فرياد ميزنند که "دين ستيزى رشد کرده است". همين دين ستيزان هستند که ميتوانند فرهنگ مردم را عوض کنند نه ديندارانى که قرار است طى سالهاى طولانى قبول کنند که لااقل به "حاج خانم" احترام بگذارند و به زنان مانند برده جنسى نگاه نکنند. موفق و پيروز باشيد.  
 
اوضاع تغيير کرده است
رفقا کوتاه و مختصر بگويم اوضاع نیروگاه برق تهران خیلی تغییر کرده است. شاید اين نتيجه اوضاعی است که جاریست. مهندس ها دیگر براى کارگران ساده ژست نمیگیرند و با هم در اعتراضات شرکت می کنیم. صارم از تهران.

صارم عزيز٬
ترديدى نيست که اوضاع بسيار تغيير کرده است و هيچ ناظر غير مطلع سياست نيز نميتواند بگويد اوضاع امروز ايران همان اوضاع شش ماه پيش است. هرچه جلوتر ميرويم و فرض پايان جمهورى اسلامى در اذهان قوت بيشترى ميگيرد٬ احترام و حتى "ترس" از آزاديخواهى و کارگر و جنبش رهائيبخش اش بيشتر ميشود. هر که نداند٬ طبقات بالا ميدانند که در پس سقوط دژ ارتجاع و فقر و گرسنگى٬ غول آزاديخواهى کمونيستى کارگرى قد علم ميکند. آنها در شمايل شما رهبران و حکومتگران آينده را ميبينند و حساب و کتاب خودشان را ميکنند. بايد منتظر باشيد که بزودى و بدنبال شکست ارتجاع اسلامى و سر بر آوردن سازمانهاى گسترده و شورائى طبقه کارگر٬ نمايندگان راستين شما در نقش مهمترين شخصيت هاى سياسى مملکت ظاهر شوند و براى آينده جامعه و چگونگى آن سخن بگويند. وظيفه کارگران پيشرو اينست که از همين امروز و متناسب با تناسب قوا و درجه قدرت و اتحاد کارگران٬ سنگ بناى سازمانهاى کارگرى را بگذارند. آنچه شما ميگوئيد هنوز از نتايج سحر است. موفق و پيروز باشيد. 

اصلاح طلبان را بيشتر نقد کنيد
رفقا برای نشریه واقعا پر ملات هر هفته دستتان درد نکند. این اصلاح طلبان حکومتى را بیشتر نقد کنید. این دوستان دروغین مردم را بيشتر افشا کنید. زنده باد حزب اتحاد کمونیسم کارگری. زنده باد منصور حکمت. سروش

سروش عزيز٬
ضمن تشکر از توجه شما به نشريه حزب٬ سياست ما اينست که مرتبا کل جمهورى اسلامى را بکوبيم. سياست ما کوبيدن رژيم و بحث با مخالف سياسى است. اصلاح طلبان حکومتى بعنوان بخشى از حکومت اسلامى مرتبا سيبل ما هستند. سياست اين جريان در اساس نجات نظام و مقابله با حرکت و مبارزه مستقل کارگران و مردم آزاديخواه براى نفى وضع موجود است. ما وظيفه خود ميدانيم سياست سياست واحد دو جناح در دفاع از موجوديت جمهورى اسلامى را درهم بکوبيم و به شکست بکشانيم. کل جمهورى اسلامى بايد سرنگون شود. موفق و پيروز باشيد.
 
چرا اطلاعيه و بيانيه صادر نکرديد؟
امسال زنان در مراسمهای مختلفی در جمعهای بزرگ و کوچک در روز جهانی علیه خشونت علیه زنان دور هم جمع می شوند. چرا حزب اتحاد کمونیسم کارگری به این مناسبت هیچ اطلاعیه و بیانیه ای نداد؟ رفقا خیلی کم به مسائل زنان می پردازید. جنبش زنان یک رکن اصلی برای سرنگونی است. نرمین٬ مریوان

نرمين عزيز٬

حق با شماست. بايد دراين زمينه حزب بيانيه اى صادر ميکرد و حرفش را ميزد. واقعيت اينست که ابعاد جنبش اعتراضی عليه جمهورى اسلامى وسیع و گسترده است و بعضا توجه يکسان و پرداختن به همه قلمروهای آن از دست ما خارج میشود. جنبش آزادی زن در ایران بسیار قوی و گسترده است. حزب به آن توجه ویژه ای دارد و در مباحث مختلفی هم به آن پرداخته است. ما تلاش کرديم مرتبا گرایشات ملی - اسلامی در جنبش حقوق زن را نقد کنيم. حزب براى سازماندهى جنبش آزادى زن تلاش ميکند. حزب در ضمن از فعالیت های سازمان آزادی زن در جنبش آزادی زن دفاع و حمایت میکند. در ايران براى نفى خشونت عليه زنان بايد نظمى را بزير کشيد که خشونت يک رکن اساسى آنست. ما بايد نظام و سيستم ضد زن را درهم بکوبيم و آزادى و برابرى بيقيد و شرط زنان را در کليه شئون اجتماعى تضمين کنيم. درعين حال ما براى هر ذره آزادى و تغيير قوانين بنفع زنان قاطعانه مبارزه ميکنيم و اين سياست را يک سياست پايه اى فعالين کمونيست و جنبش آزادى زن ميدانيم. *

 

 




١۶ آذر روز نه به رژیم اسلامی و آری به "آزادی٬ برابری٬ رفاه" و "سوسیالیسم" است


امسال در شرایطی به شانزده آذر نزدیک میشویم که جامعه دستخوش بزرگترین اعتراضات سه دهه اخیر خود شده است. مبارزه علیه رژیم اسلامی و برای خلاصی از حاکمیت یک رژیم کثیف مذهبی٬ استبدادی٬ ضد زن و استثمارگر مساله اصلی جامعه است. مردم حکم به سرنگونی رژیم اسلامی داده اند و برای به زیر کشیدن آن بپاخواسته اند. امید و آرزوی بزیر کشیدن رژیم اسلامی و برپایی نظامی متضمن "آزادی٬ برابری٬ رفاه" همگان٬ که تنها میتواند یک جمهوری سوسیالیستی باشد٬ به یک واقعیت عظیم سیاسی جامعه تبدیل شده است.

جنبشی که امروز شاهد ابعاد عظیم و همه جانبه آن هستیم سرآغازش به ١۸ تیر سال ۷۸ برمیگردد. روزی که دانشجویان رادیکال و آزادیخواه در پیشاپیش صف سرنگونی طلبی پایه های حاکمیت رژیم اسلامی را به لرزه در آوردند و فصل نوینی را در مبارزات جامعه شکل دادند. امروز دیگر هیچ کودن سیاسی ای نمیتواند این دستور اصلی جامعه برای سرنگونی رژیم اسلامی را انکار کند. مردم نه برای تعدیل و اصلاح هیولای اسلامی بلکه برای سرنگونی انقلابی تمامیت آن بپا خواسته اند.

به دنبال این تحولات در جامعه ١۶ آذر٬ روز دانشجو٬ نیز معنای سیاسی دیگری یافت. در این دوران جنبشی در دانشگاهها قد علم کرد که به ١۶ آذر نیز معنای متفاوت و امروزی خود را داد. ١۶ آذر به روز "نه" به رژیم اسلامی و روز اعلام "آزادی و برابری" و "سوسیالیسم" در دانشگاهها تبدیل شد. پرچمهای سرخ آزادی و برابری و سوسیالیسم مهر و نشان این واقعیت تاریخی بود. امروز دانشگاهها یک مرکز پر شور مبارزه علیه رژیم اسلامی است و چشمهای بسیاری به تلاش دانشجویان کمونیست و آزادیخواه در این روز دوخته شده است.

این سنت را باید با قدرت تمام به جلو برد. جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم بیش از هر زمانی نیازمند حضور قدرتمند و ابراز وجود صف کمونیسم کارگری٬ اردوی آزادیخواهی و برابری طلبی و سوسیالیسم است. در این روز جامعه باید شاهد به اهتزاز در آمدن پرچم سرخ "نه" به رژیم اسلامی و "آری" به "آزادی٬ برابری٬ رفاه" و "سوسیالیسم" در تمامی دانشگاهها و مراکز آموزش علمی کشور باشد.

در ١۶ آذر کمونیسم و آزادیخواهی باید در راس اعتراضات دانشجویان یکبار دیگر با صدایی رسا اعلام کند که رژیم اسلامی باید گورش را گم کند. ما حکومت مذهبی نمیخواهیم. ما استبداد نمیخواهیم٬ ما تبعیض و نابرابری زن و مرد و آپارتاید جنسی نمیخواهیم. ما حجاب نمیخواهیم٬ ما حکومت قرون وسطایی نمیخواهیم. سهم ما از زندگی نباید فقر و فلاکت و محرومیت باشد. همگان باید آزاد و برابر و مرفه باشند. و تنها یک جمهوری سوسیالیستی میتواند تضمین کننده این خواستهای پایه ای و دیرینه مردم باشد.

اما پیشبرد این تلاش از هم اکنون با تعرض وحشیانه نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی روبرو شده است. رژیم بسیاری از دانشجویان را دستگیر و شکنجه و زندانی کرده است. طرح فوق ارتجاعی "جداسازی جنسیتی" را در دانشگاهها در دستور گذاشته است. میکوشد دانشگاهها را به پادگان نظامی و حوزه های آخوندی تبدیل کند. و از هم اکنون ماموران ریز و درشتشان برای دانشجویان خط و نشان میکشند و تهدید میکنند. باید این تلاشها را با بسیج همگانی تمامی دانشجویان و حمایت گسترده مردم آزادیخواه و برابری طلب درهم شکست. دانشجویان کمونیست و آزادیخواه باید در پیشاپیش صف رهبری کننده و سازمانده اعتراضات در دانشگاهها قرار بگیرند. خواست آزادی فوری تمامی زندانیان سیاسی٬ آزادی دانشجو و کارگر زندانی٬ خواست خروج تمامی نیروهای نظامی و اسلامی از دانشگاهها٬ در هم شکستن طرح "تفکیک جنسیتی" دانشگاهها خواستها و مطالبات فوری هستند که میتوانند به اعتراضات در دانشگاهها تداوم بخشند.

اما این تنها مصاف کمونیسم و آزادیخواهی در ١۶ آذر نیست. جریانات سبز اصلاح طلب حکومتی میکوشند مهر سبز اسلامی خود را بر این اعتراضات بزنند. میکوشند این اعتراضات را در چهارچوب قوانین سیاه رژیم اسلامی به بند بکشند. تلاش میکنند تا این اعتراضات را به سکوی پرشی برای حفظ رژیم اسلامی و بند و بست با جناح حاکم و تقویت موقعیت خود در رژیم اسلامی تبدیل کنند. تقابل همه جانبه با سرنگونی طلبی یک هدف پایه ای این جنبش ارتجاعی است. "جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر" هدف اصلی شان است. در ١۶ آذر نیز این جریانات را مانند ١۳ آبان باید شکست داد. فریادهای مرگ بر خامنه ای٬ مرگ بر احمدی نژاد٬ مرگ بر جمهوری اسلامی٬ زنده باد آزادی٬ برابری٬ رفاه و زنده باد سوسیالیسم در عین حال فریاد اعلام شکست این جریانات در مهار و کنترل اعتراضات مردم است. 

مردم آزادیخواه
١۶ آذر روز "نه" به رژیم اسلامی و در عین حال روز اعلام "آزادی٬ برابری٬ رفاه" و "سوسیالیسم" است. در ١۶ آذر دانشگاهها مرکز تحرک عظیم بر علیه رژیم اسلامی است. اما دانشجویان در این روز نباید تنها باشند. اعتراضات نباید محدود به دانشجویان باشد. حزب اتحاد کمونیسم کارگری از شما میخواهد تا با تمام قوا به استقبال این روز بروید. پیروزی بر جمهوری اسلامی و تحقق خواستهای دیرینه مردم مستلزم قرار گرفتن کمونیسم و آزادیخواهی در راس اعتراضات سرنگونی طلبانه جامعه است. در ١۶ آذر جامعه باید یک گام به انتخاب سرنوشت ساز خود و رقم زدن یک آینده آزاد و برابر و مرفه نزدیک تر شود.

مرگ بر جمهوری اسلامی!
آزادی٬ برابری٬ حکومت کارگری!
زنده باد جمهوری سوسیالیستی!

حزب اتحاد کمونیسم کارگری

۲۳ نوامبر ۲۰۰۹- ۳ آذر ١۳۸۸

 


 

 




بخود آئید! خشم تان را کنترل کنيد!در محکومیت فحاشیهای "حزب کمونیست کارگری"


نقدهاى مستدل سياسى و تئوريک ما به برخورد توده ایستی "حزب کمونیست کارگری" به جناح اصلاح طلب دولتی و سران آن، موسوی وشرکاء، افشای سیاست راست و پوپولیستی قرار دادن این جانیان اسلامی در صف "دوستان مردم" و همچنین نقد سیاست حاشیه ای کردن شعار استراتژیک و هویتی حکومت کارگری و جمهوری سوسیالیستی و علم کردن شعار "انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی" در تبلیغات حزبی، خشم هیستریک رهبری این حزب را برانگیخته است. اصغر کريمى، رئيس هيئت دبيران و تعداد ديگری از کادرهاى رهبری این حزب تمام ظرفيت و توانایى "سياسى" خود را يکجا بنمايش گذاشته اند. عاجز از ارائه یک پاسخ سياسى به نقدهای مستدل و عمیق ما، به سر هم کردن فحش و اتهام روی آورده اند. "بی پرنسیپ ترین محفل سیاسی"٬ "جریان منحط سیاسی"٬ "شارلاتان سیاسی"٬ "حزب پوشالى"٬ و "رمال" از جمله آخرين اتهامات و فحشهائى است که رهبری این حزب علیه حزب اتحاد کمونيسم کارگرى و رهبرى آن بر قلم جاری کرده است. واقعا شنیع است.

واقعا چرا رهبری این جریان به فحش و اتهام روی آورده است؟ اينها ناتوان از بحث و استدلال اند. ميخواهند سياست توده ايستى خود را با روش مجاهدينى پيش ببرند و لاجرم در برخورد به منتقد سياسى به ارعاب متوسل میشوند. جالب اينجا است که در شرایطی که این الفاظ زشت و ناهنجار را علیه کمونيستهاى کارگرى و منتقدين سياسى خود بکار میبرند، موسوى قاتل را "آقاى موسوى" خطاب میکنند و در کنار مردم قرارش میدهند.  

اما جامعه دارد این روش ها را مشاهده میکند. همه منشاء عصبانیت خارج از کنترل این حزب را تشخیص میدهند. آقاى اصغر کريمى دارد تصوير روشنی از حزب "انسانى" مورد نظر شان را ارائه میدهد؛ حزبی که برای پاسخ به منتقد سیاسی به سلاح ضد انسانى اتهام و فحاشى متوسل میشود. این روشها شاهدی است بر تحلیل های ما از تغییر و تحولات راستی که این حزب از سر گذرانده است.  اما اگر فکر ميکنند ميتوانند با گل آلود کردن فضا از زير فشار نقد کمونيستى کارگرى ما بيرون بیایند عميقا در اشتباه اند. نشان دادن مستدل گسست کامل سياسى این جریان از سنت کمونيسم کارگرى کار ماست. نشان دادن شمايل کسالت آور فرزند ناقص الخلقه اى که انقلابيگرى پوپوليستى این حزب بدنيا آورده است کار ماست. باید بدانند که يک ذره کوتاه نمى آئيم.

روشهاى این جریان مذموم٬ غیر انسانی و غیرسیاسی است. نباید اجازه داد که این فرهنگ عقب مانده در درون اپوزیسیون باب شود. بايد این روش های زشت و قبیح را قاطعانه طرد و محکوم کرد. ما وارد شدن به اين دنياى حقير را دون شان خود و جنبش کمونيسم کارگرى ميدانيم. ما قاطعانه از حزب و پرچم کمونيسم کارگرى منصور حکمت در مقابل اين فرهنگ و سياستهاى واپسگرا دفاع ميکنيم. توصيه ما به این جریان اينست: سياسى باشيد، رشد کنيد٬ بجای آنکه بخواهيد "انسانيت را به سوسياليسم برگردانيد" برويد فکرى به حال رفتار و منش سياسى عقب مانده تان بکنيد!

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
٣٠ نوامبر ٢٠٠٩

 

 




ایران خودرو: شرکت مهر کام پارس؛افزایش ساعت کار، دستمزدهای پرداخت نشده کارگران!


بنا به خبر دريافتى٬ زمان کاری در شرکت مهر کام پارس ایران خودرو٬ که قبلا 3 شیفت 8 ساعته بود٬ اخیرا بنا به دستور کیانمهر مدیر جدید مهر کام پارس٬ به دلیل افزایش تولید و با استفاده از همان تعداد کارگران سابق٬ به 2 شیفت کاری 12 ساعته تغییر داده اند! با اجرای این تصمیم ضد کارگری کیانمهر، عملا روزی 4 ساعت به زمان کاری کارگران افزوده شده است. در جواب اعتراض کارگران به افزایش ساعت کار٬ کیانمهر گفته است 15 درصد به مبلغ آکورد (حق بهره وری) کارگران اضافه خواهد شد. قابل توجه است که میانگین دریافت آکورد هر کارگری حدود 60 هزار تومان است که 15 درصد افزایش آن در ماه میشود 9 هزار تومان!! این یعنی افزایش بیش از 100 ساعت کار کارگران در ماه در ازای مبلغ 9 هزار تومان دستمزد! تازه اگر دستمزد هم  بموقع پرداخت شود٬ که نميشود!؟

علاوه براین٬ حق آکورد کارگران مربوط به 4 ماه گذشته؛ اردیبهشت، خرداد، تیر و مرداد بدلیل دزدی سرمایه داران و عوامل کارفرما تاکنون پرداخت نشده است. کیانمهر با گستاخی به کارگران معترض گفته است: این طلب شما مربوط به دوره زرکش مدیر سابق است٬ تا ببینیم چکار میکنیم! همچنین دستمزدهای مهر ماه کارگران در ماه پیش با بیش از 20 روز تاخیر پرداخت شد. در مقابل این تاخیر کارگران با افزایش ضایعات به اعتراض پرداختند. این تاکتيک اعتراضی کارگران نتیجه داد و دستمزدهای آبانماه بموقع و بسرعت به حساب کارگران واریز شد.

لازم به یادآوری است شرکت مهرکام پارس در برابر ایران خودرو متعهد است اگر روزانه قطعه های سفارشی ایران خودرو را با یک دقیقه تاخیر ارسال کند باید یک میلیون تومان خسارت به ایران خودرو بپردازد. حالا اگر کارگران فقط با یکروز اعتصاب کار را بخوابانند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ روشن است کیانمهر و همدستانش بدجوری در مخمصه خواهند افتاد و ناچارند تسلیم خواستهای کارگران شوند! کارگران مهر کام پارس نبايد زير بار اين بردگى تمام عيار بروند. ساعات اضافى کار داوطلبانه کارگران بايد با نرخ دو برابر دستمزد ساعات عادى کار پرداخت شود. امنیت شغلی، دستمزدهای مکفی مطابق با سطح تورم و نیازهای یک زندگی انسانی، بیمه بیکاری، لغو قراردادهای سفید امضا و یک طرفه پیمانکاری، حق تشکل و اعتصا ب و 5 روز کاری 6 ساعته در هفته ازجمله حقوق ابتدائی کارگران است.

شر کت مهر کام پارس با بیش از 4000 کارگر قراردادی سفید امضا و پیمانی با پایه دستمزدهای 264 هزار تومانی٬ هم اکنون در 2 شیفت 12 ساعته٬ واقع در جاده مخصوص کرج ازجمله مراکز اصلی تولید سپر و داشبرد و دیگر لوازم جانبی اتومبیل میباشد. همچنین کیانمهر و همدستانش از باندهای نزدیک به احمدی نژاد قاتل میباشند.

مرگ بر جمهورى اسلامى
آزادى٬ برابرى٬ حکومت کارگرى
زنده باد جمهورى سوسياليستى

حزب اتحاد کمونیسم کارگری
٧ آذر ١٣٨٨ – ٢٨ نوامبر ۲۰۰۹

 

 




اجتماع در دفاع از حقوق کودکان؛

رفتار هر جامعه ای با کودکان محک درجه انسانى بودن و آزاد بودن آن جامعه است!


علیه کاهش امکانات آموزشی کودکان اعتراض می کنیم. کودکان نباید هزینه های بحران سرمایه داری را بپردازند. کاهش امکانات مدارس و کودکستانها زیر لوای صرفه جویی یک تعرض آشکار به امکانات آموزشی کودکان است. کودکان مستقل از شرايط خانوادگى شان، باید از یک محیط آموزشی شاد، خلاق، مرفه، مجهز و مدرن برخوردار باشند. دولت موظف است این حق پایه ای کودکان را تضمین کند. از جامعه ایرانی شهر گوتنبرگ انتطار داریم همراه ما و صدها پدر و مادر دیگر با شعار "کودکان نباید هزینه های بحران سرمایه داری را بپردازند" و "مدارس را تجهیز کنید"، در آکسیون اعتراضی روز پنجشنبه 3 دسامبر در میدان گوستاو آدولف شرکت نمایند.


مکان: میدان گوستاو آدولف
زمان: 3 دسامبر ساعت 18.00

حزب اتحاد کمونیسم کارگری - تشکیلات گوتنبرگ

برای اطلاعات بیشتر با کریم نوری با تلفن 0704441555 تماس بگیرید.

 

 




دعوت به تظاهرات روز 16 آذر؛حزب اتحاد کمونیسم کارگری- تشکیلات انگلستان


روز "نه" به کلیت رژیم اسلامی
روز فریاد آزادی و برابری و رفاه

16 آذر امسال يک سنگر ديگر تقابل با جمهورى اسلامى است. 16 آذر ادامه وسيع تر 13 آبان است. مردم جمهورى اسلامى نميخواهند و سران "سبز" حکومتی و هوادارانشان در خارج٬ ميخواهند اعتراض  سرنگونى طلبانه مردم را در زندان جمهورى اسلامى اسير کنند. 16 روز نخواستن جمهورى اسلامى است.

در 16 آذر ، با فریادهای "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "زنده باد آزادی ، برابری و رفاه" به خیابانها می آییم!

واحد انگلستان حزب اتحاد کمونیسم کارگری همه آزاديخواهان را به تظاهرات 16 آذر، در مقابل سفارت رژیم اسلامی، دعوت ميکند.

 

زمان: دوشنبه 7 دسامبر2009 ساعت: 17.00 تا 19.00
مکان: مقابل سفارت جمهوری اسلامی در خیابان کنزینگتون

جهت کسب اطلاعات بیشتر با این شماره تماس بگیرید: سیروان قادری 07765431276

 

مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی ، برابری ، حکومت کارگری
زنده باد جمهورى سوسياليستى

حزب اتحاد کمونیسم کارگری- تشکیلات انگلستان
30 نوامبر 2009

 

 




مرکز مطالعات کمونیسم کارگری برگزار میکند:چرخش جامعه به چپ٬ چرخش احزابی به راست؟


تحولات اخیر سیاسی ایران٬ خیزش عظیم توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی٬ جامعه و  همچنین احزاب سیاسی را به طرز شگفت انگیزی دگرگون کرد. مردم بپاخواسته زمین را زیر پای رژیم و جناحهایش داغ کردند. سرنگونی طلبی به واقعیت محرز اعتراضات جامعه تبدیل شد. جامعه به چپ چرخید اما احزاب بسیاری به بهانه های مختلف به راست چرخیدند.

"حزب مشروطه ایران" به سیاست "حفظ نظام در این شرایط یک گزینه است"٬ رسید و پروژه اجرای قانون اساسی رژیم اسلامی را در دستور خود گذاشت. "حزب حکمتیست" به ضدیت کامل با نفس اعتراضات حق طلبانه و سرنگونی طلبانه مردم رسید و پرچم "خانه نشینی" را بر افراشت. "حزب کمونیست کارگری" به طرف جناح موسوی چرخید ٬ پرچم سازش با جناحی از رژیم اسلامی را در دست گرفت. جناح موسوی٬ خاتمی و کروبی را در "کنار مردم" و "همراه مردم" قرار داد و پرچم سبز را در ١٦ آذر بلند کرد. شعار "انقلاب انسانی برای حکومت انسانی" را نیز بمنظور حاشیه ای کردن شعار هویتی حکومت کارگری و جمهوری سوسیالیستی در دستور خود گذاشت.

در این سمینار به سیر تحولات جامعه در دوره اخیر٬ درسهای این تحولات٬ ملزومات یک پیروزی کمونیستی و کارگری و همچنین سیر تحولات احزاب سیاسی نامبرده پرداخته خواهد شد: فصل مشترک این چرخشهای سیاسی کدام است؟ چرا در شرایطی که اعتراضات مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی ابعاد بیسابقه ای یافته است٬ این احزاب جملگی به راست چرخیده اند؟ دلایل خاص و ویژه چرخش هر کدام از این احزاب چیست؟ تاثیرات جنبش سبز بر احزاب سیاسی جامعه چه بوده است؟ چگونه کمونیسم و کارگر میتوانند در راس اعتراضات سرنگونی طلبانه توده های مردم قرار گیرند؟ راه پیشروی را چگونه باید هموار کرد؟


علی جوادی
مکان: شبکه پالتاک، گروه خاور میانه – ایران و شبکه بایلاکس
زمان: شنبه ۵ دسامبر ۲۰۰٩

ساعت ٩ شب بوقت اروپای مرکزی و ٣ بعد از ظهر بوقت نیویورک و ١٢ ظهر بوقت لس آنجلس

 

 




سازمان آزادی زن؛ ۱۶آذرروز "نه" به رژیم زن ستیز اسلامی!


 رژیم آپارتاید جنسی اسلامی با نگرانی و اضطراب به استقبال ۱۶ آذر میرود. هر دو جناح رژیم پس از تجربه ۱۳ آبان، از رادیکالیزه شدن مبارزات مردم در هراس اند. جناح هار حاکم بمنظور عقب نشاندن مردم بجان آمده، جنبش آزادی زن و جنبش رادیکال دانشجویی، اعلام کرده است که میخواهد آپارتاید جنسی را در دانشگاه ها گسترش دهد و به دستگیری و بازداشت دانشجویان مبادرت کرده است. اصلاح طلبان حکومتی و سران جنبش سبز اسلامی به دست و پا افتاده اند تا رنگ سبز اسلامی به ۱۶ آذر بزنند و مبارزات آزادیخواهانه مردم را عقیم کنند.

سازمان آزادی زن با تمام قوا میکوشد ۱۶ آذر را به روز نه به رژیم زن ستیز اسلامی بدل کند. ۱۶ آذر باید با صدای رسا فریاد برآوریم: نه به آپارتاید جنسی، نه به حجاب اسلامی و نه به نابرابری زن و مرد. جنبش آزادیخواهانه مردم علیه تبعیض و نابرابری، علیه خفقان و سرکوب و علیه آپارتاید جنسی و زن ستیزی رژیم اسلامی است. ۱۶ آذر را به روز اعتراض رادیکال و آزادیخواهانه علیه این رژیم ارتجاعى بدل کنیم.

ستم بر زن موقوف!
سرکوب زنان ممنوع!
زنده باد آزادی زن

سازمان آزادی زن

6 آذر 1388