ویدئو بلاگ های من در یوتیوب با برخوردهای متفاوتی روبرو شده است. بسیاری تشکر و قدردانی کرده اند و خواسته اند که بویژه افشاءگری از سران جنبش سبز اسلامی را ادامه دهم. برخی با ادبیات کلاه مخملی لمپنی شرق زده به این ویدئوبلاگ ها برخورد کرده اند. برخی از نظرات ابراز شده در زیر ویدئو بلاگ ها در یوتیوب موجود است. بویژه ویدئو بلاگی که در افشای محسن سازگارا تهیه کرده ام: "سران سبز اسلامی را بشناسید- محسن سازگارا" نمونه های خصلت نمایی از این لمپنیسم کلاه مخملی شرق زده را به نمایش میگذارد.
http://www.youtube.com/watch?v=6xMYWxEdWLc
البته باید توجه داشت که خشم عنان گسیخته مخالفین بیانگر موفقیت و تاثیر کاری است که دارد انجام میگیرد. نگرانی رژیم اسلامی، هر دو جناح، از جمله اصلاح طلبان حکومتی از تاثیر و نفوذ این فعالیت ها آنها را برافروخته و عصبانی میکند و طبق فرهنگ بسیار "متمدنانه" شان چاک دهان را باز میکنند و به فحاشی میپردازند. در این فحاشی ها زن ستیزی ملی – اسلامی شان را بطور برجسته ای عیان میکنند. ما را با اینها کاری نیست. خودشان خود را افشاء میکنند .
اما در این میان برخی سوالات بسیار مربوط و واقعی مطرح شده است. برخی روش ما را تندروی ارزیابی میکنند و بر این نظرند که "تندروی" ما بخاطر عدم شناخت جامعه است. بر این تصور اند که ما مردم را نمی شناسیم و لذا برخورد ذهنی میکنیم. بما یادآوری میکنند که مردم "از خشونت بیزارند." هراس شان را از "بلبشوی" پس از سرنگونی جمهوری اسلامی در صورت عدم وجود یک گزینه قابل قبول بیان میکنند. میکوشند که ما را متوجه خطیر بودن اوضاع کنند. این دل نگرانی ها، سوالات و تصورات باید پاسخ گیرد. یکی از طرق مبارزه با حاکمیت ایدئولوژیک جنبش ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب بر جامعه، که به یمن سرکوب خشن و خونین کمونیست ها بدست آمده است، پاسخگویی به این سوالات و ابهامات است. کمونیسم کارگری باید راه پر نشیب و فراز پیشاروی را بکوبد و شخم زند. در این راستا نه تنها باید جنبش های راست و ارتجاعی دیگر را افشاء کنیم، بلکه باید با رفع ابهامات و ارائه پاسخ های واقعی به سوالاتی که روش های کمونیسم کارگری را مورد سوال قرار میدهد تعبیر و تحلیل کمونیسم کارگری از اوضاع و جامعه را به اکثریت مردم انتقال دهیم .
در اینجا ابتدا دو نامه از یک دوست جوانی که در ایران زندگی میکند در برخورد به ویدئو بلاگ هایم را ملاحظه میکنید و سپس پاسخ من به این سوالات و ابهامات. البته نامه اول را خصوصی بخود ایشان پاسخ دادم. اما پس از دریافت دومین نامه فکر کردم مفید است که این نامه ها و پاسخ به آنها منتشر شود. مطمئنم که بخشی از جامعه در این ابهامات با این دوست عزیر شریک هستند .
سلامی دوباره خانم ماجدی عزیز
اینکه فضای نقد باید حاکم باشه بر تمام اجزای زندگی یه اصله و تا اینجاش من با انتقادهای شما از جنبش سبز و سرانش موافقم. ولی شما یک نکته رو در نظر نمی گیرید، بافت مردم ایران و اجتماع ما، خواه ناخواه، مذهبیه و اکثریتش هم با مسلمونا. من هم مثل خیلی های دیگه از اسلام فقط اسمی توی شناسنامه دارم و به هیچ وجه تمایلات مذهبی ندارم. ولی به نظرم اگر جنبشی داعیه تغییر در یک جامعه رو داره باید به مختصات جامعه توجه کنه. جامعه ایده آل من جامعه ای هست که مذهب هیچ جایی در ذهن افرادش نداشته باشه و انسان ها به واسطه انسانیت شون کنار هم قرار بگیرن ولی برای رسیدن به این جامعه ایده آل نمی تونم ۸۰ درصد جامعه ام رو نادیده بگیرم. اگر همین مردم مذهبی یادبگیرن که می شه نماز نخوند و انسان بود باور کنید ارزشش خیلی بیشتره تا یکباره ما در جامعه ای قرار بگیریم که به هیچ اصل انسانی هم پایبند نیستن .
شما می گید که مردم اومدن در روز ۱۳ آبان و شجاعانه ایستادن. هیچ به این فکر کردید که وجه اشتراک این مردم از مذهبی و بی مذهب و چادری و غیره چی بوده؟ جنبش سبز به هیچ وجه جنبش ایدولوژیکی نیست و همین تونسته این همه آدم رنگارنگ رو کنار هم جمع کنه. حرف همه این مردم و جنبشی که توشون شکل گرفته، توافق روی حداقل هاست. اعتراض مردم به مذهب نیست. اعتراض مردم به سوء استفاده از مذهبه .
به عنوان یه مخاطب که دغدغه ایران رو دارم، از شما به عنوان شخصی تاثیر گذار که رسانه هم در اختیار دارید توقع دارم که به عمق این حرکت اجتماعی توجه کنید. به عناصر شکل دهنده اش نگاه کنید و همونطور که هست بپذیریدش. گواه من هم برای این درخواست فراگیر شدن روزافزون این جنبشه. و همونطور که شما گفتید سران جنبش سبز از فروپاشی این نظام می ترسن، من هم می ترسم .
خانم ماجدی هیچ کس از این نظام دل خوشی نداره ولی در حالیکه ما هیچ جایگزینی براش تدارک ندیدیم فروپاشی اون مساوی با فروپاشی کل کشوره و این اتفاقیه که نباید بیافته . ممنون از زحماتتون .
سلام خانوم ماجدی
امیدوارم که خوب و سلامت باشید. راستش من از میون برنامه های سیاسی ایرانی های خارج از کشور برنامه شما رو دنبال می کردم. کمابیش به خاطر سابقه خانوادگی در جنبش چپ (پیش از انقلاب) برنامه ها و حرف های شما به نظرم جالب تر می اومد. گرچه همون موقع هم هم برای من و هم پدر و مادرم که هر دو چپ هستن انتقادهای تند شما علیه آقای خاتمی و جریان اصلاحات کمی عجیب بود .
ولی با این ویدیو بلاگ های جدیدی که منتشر کردید واقعن افسوس خوردم. امیدوارم بدون جبهه گیری این نامه رو بخونید. برای من خیلی عجیبه که چطور کسی مثل آقای نگهدار با اون سابقه مبارزاتی حرف از اصلاح می زنه و هرگونه تندروی رو محکوم می کنه ولی شما انقدر تند می رید. ببینید همونطور که شما از جمهوری اسلامی متنفر هستید خیلی از ما ایرانی های داخل هم دل خوشی که نداریم هیچ، آرزو داریم این اوضاع زودتر به نفع مردم خاتمه پیدا کنه .
ولی کدوم مردم؟
می تونم به خودم اجازه بدم و بگم شما و خیلی از جریانات خارج از کشور مردم «حال حاضر» ایران رو کمتر می شناسید. این مردم (مثلن خانواده من) با تمام سختی ها و مشکلات و تفاوت های ایدولوژیکی که داشتن با رژیم، الان ۳۰ ساله که زندگی ساختن. به هر زحمتی که بوده تونستن رشد کنن و خانواده اشون رو سیر کنن و بچه ها رو به دانشگاه بفرستن. و این نسل (من و هم سالان من) ساخته چنین فضای متناقضی هستیم. این رو اضافه کنید به نفرت همه پدر و مادرهای ما از خشونت و از انقلاب کور .
مردم ایران با تمام وجود از بروز انقلاب احمقانه ای مثل سال ۵۷ می ترسن. توی این ۴-۵ ماه مگه کم خون ریخت این حکومت اسلامی؟ ولی مردم (پیر و جوون) با دشواری تمام جگر لای دندون نگه می دارن. مردم از خشونت بیزار شدن. و وقتی روزهایی فرا می رسه مثل روز ۲۵ خرداد یا روز قدس، شکوه اراده مردم رو می بینید. مردم طبقه متوسط، مردمی که همیشه پنهان نگه داشته شدن از دید دنیا .
و این طبقه متوسطه ایرانه که جنبش سبز رو ساخته و رهبری می کنه نه موسوی نه سازگارا نه مهاجرانی. این اتفاق حقیقتن نادریه در تاریخ ایران .
دوست داشتم که یک لحظه می شد خودتون از نزدیک یکی از این اجتماع های ملیونی رو ببینید. من کسی نیستم که به خودم اجازه بدم برای کسی تعیین تکلیف کنم. ولی قسم می خورم که وقتی وارد این جمع بشید متوجه می شید از چی حرف می زنم. اینکه جنبش سبز انتخاب خرد جمعی ایرانی های معاصره. ایرانی هایی که با اراده خودشون، رهبری این جنبش رو به دست گرفتن .
و حالا که لطف کردید و نامه من رو تا اینجا خوندید پیشنهاد می کنم یه بار دیگه ویدیو های توی یوتوب رو ببینید و بدون پیش داوری ببینید که شما هم احساس می کنید چیزی رو که می گم یا نه .
پیروز باشید
انقلاب کارگری کم مشقت ترین راه رهایی از خشونت
مشاهدات درست، نتایج اشتباه
در این نامه ها برخی مشاهدات درست وجود دارد، اما متاسفانه باید بگویم که از این مشاهدات درست نتایج اشتباه استنتاج شده است و برخی مشاهداتی که بنظر من صرفا از سطح مسائل است، که اگر کمی به آن خراش دهیم واقعیت دیگری در پس آن رخ مینماید .
یک مشاهده درست که در این نامه ها موکدا به آن اشاره شده است: "مردم از خشونت بیزارند." در نوشته ای در "یک دنیای بهتر" هفته پیش مفصلا به این مبحث پرداختم. واقعیت اینست که بسیاری از ایدئولوگ های اصلاح طلب حکومتی این مقوله را وارونه جلوه میدهند. رابطه مردم با نظام و خشونت را وارونه میکنند تا به این ترتیب مردم را از سرنگونی طلبی منصرف کنند. ایدئولوگ های ملی – اسلامی عامدانه این معادله وارونه را طرح میکنند و اشاعه میدهند. (در اینجا بهیچوجه منظور این دوست عزیز نگارنده نامه نیست).
این یک واقعیت مسلم و انکار ناپذیر است که مردم از خشونت بیزارند. ولی منشاء این خشونت کیست؟ چه کسی و چه شرایطی این خشونت را بطور روزمره در جامعه بازتولید میکند؟ راه رهایی از خشونت کدامست؟ به این سوالات باید پاسخ داد. ایدئولوگ ها، آکادمیسین ها، ژورنالیست ها و پاسدار- ژورنالیست های ملی – اسلامی و راست بورژوایی در سطح بین المللی آگاهانه میکوشند که تلاش مردم برای خلاصی از خشونت را توسل به خشونت بنامند. باور کردنش سخت است. اما مانند یک ارکستر سمفونی براه افتاده اند و هر روز از رسانه های مختلف همین پیام را به زبانهای مختلف اعلام میکنند: "مردم از خشونت بیزارند" پس سرنگونی رژیم اسلامی در دستور مردم نیست. پس مردم "ضدانقلاب اند." زیرا از نظر آنها انقلاب یعنی خشونت. "تلاش برای سرنگونی رژیم مترادف است با خشونت ."
تمام این عمارت "ادیبانه" و "عالمانه" که کلی هم پول خرج آن شده است را با یک تلنگر میتوان فرو ریخت. بله، مردم از خشونت بیزار و متنفر هستند. و درست به همین دلیل باید جمهوری اسلامی را هر چه سریعتر به زیر کشید. این نظام منشاء خشونت در جامعه است. جمهوری اسلامی یکی از سرکوبگر ترین و خشن ترین نظام های سیاسی دنیا در قرن اخیر است. بیش از صد هزار اعدام در دهه ۶۰ در زندان های مخوف تنها یک نمونه از نسل کشی این نظام است. اعدام های گسترده، سنگسار، شکنجه جزء هویت این رژیم است. اما خشونت فقط به این اشکال فیزیکی و قتل و جنایت و اعدام خلاصه نمیشود .
فقر و تبعیض یکی از ضد بشری ترین اشکال خشونت است. این نظام با تحمیل فقر و فلاکت وسیع و گسترده که بنا به آمار های محافظه کارانه خود رژیم بیش از نیمی از جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی میکنند، میلیون ها انسان را محکوم به خشن ترین شیوه های زندگی نموده است. میلیون ها کودک از زمانی که چشم به جهان میگشایند تحت خشونت سازمانیافته این نظام روح و جسم شان به تباهی کشیده میشود. فقر، گرسنگی، عدم دسترسی به درمان و بهداشت و تحصیل سرنوشت میلیون ها کودک در جامعه ای است که زیر بختک رژیم اسلامی زندگی میکند. نیمی از جمعیت کشور بخاطر جنسیت شان خشن ترین تحقیرها و تبعیض ها را متحمل میشوند. بحث فقط سنگسار نیست. حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی ارکان پایه ای یک نظام زن ستیز و خشن است. تحقیر در خانه و خانواده، در مدرسه و دانشگاه و اجتماع، تحقیر توسط رسانه ها و آنگاه سرکوب خشن زمانی که این قشر تحقیر شده و بیحقوق شده برای حق اش به مبارزه بلند میشود .
بله. مردم ایران از خشونت بیزارند. و به همین دلیل باید کوشید این رژیم ضد بشری، جنایتکار و سرکوبگر را هر چه سریعتر به زیر کشید. این ایدئولوگ های جیره خوار دارند معادله خشونت را وارونه میکنند. کسانی که مخالف خشونت هستند خواهان سرنگونی بلافاصله رژیم اسلامی اند. کسانی که خواهان فقط یک ذره اصلاح در همین نظام اند٬ کسانی که میخواهند این نظام را حفظ کنند و برای بقای آن مبارزه میکنند، آنها مخالفین رفع و محو خشونت هستند. این معادله وارونه است. این عمارت ایدئولوژیک از سر بر زمین نهاده شده است .
کمونیست های کارگری که برای سرنگونی رژیم اسلامی مبارزه میکنند خواهان آن هستند که مردم هر چه سریعتر از زیر سلطه خشونت رها شوند. اصلاح طلبان حکومتی، سران سبز اسلامی، موسوی و کروبی و خاتمی، جریان اپوزیسیون پرو رژیم و سران آن از جمله آقای فرخ نگهدار، اینها عملا برای تداوم خشونت مبارزه میکنند. اینها با تلاش برای حفظ رژیم اسلامی و ممانعت از سرنگونی این نظام سرکوب و فقر و جنایت دارند در جهت تداوم خشونت، سرکوب، فقر و جنایت در جامعه تلاش میکنند. این یک معادله سر راست و مستقیم است. این حقیقت جامعه است. یکی از تلاش های ما پس زدن پرده های ابهامی است که ایدئولوگ ها و دستگاه اشاعه دروغ این نظام بر حقایق اجتماعی – سیاسی میکشد .
انقلاب برابر با خشونت
اینهم یک معادله وارونه دیگر است. درست است که به یک عبارت انقلاب به معنای سرنگونی یک نظام بطرق قهرآمیز است. اما قبل از اینکه بر این تعریف مکث کنیم، باید کمی به عقب برویم. به این سوال پاسخ دهیم که چه چیز انقلاب و روش های انقلابی را ضروری کرده است؟ وقتی ما کمونیست ها از انقلاب سخن میگوییم، منظور مان تغییر نظام اقتصاد- سیاسی حاکم در جامعه است. در یک جامعه سرمایه دارانه، انقلاب از نظر کمونیست ها، حرکتی است اجتماعی با هدف سرنگونی نظام سرمایه داری، محو استثمار، لغو کار مزدی، لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله و اشتراکی کردن این وسایل و بکار گرفتن آن در خدمت رفاه و خواست های عامه مردم. حذف مکانیزم بازار و سود از تولید و فعالیت اقتصادی. این یک انقلاب اجتماعی است که ما کمونیست های کارگری برای سازماندهی آن فعالیت و مبارزه میکنیم .
آیا این تلاشی خشونت آمیز است؟ آیا این هدفی برای ایجاد خشونت در جامعه است؟ آیا نیت ما ایجاد خشونت و بلبشو است؟ پاسخ یک بورژوا، یک سرمایه دار، یک مدافع نظام نابرابر و پر از تبعیض سرمایه داری به این سوالات مثبت است. دلیلش هم روشن است. اینها میخواهند بهر نحو ممکن نظام سرمایه داری را حفظ کنند. منافع شان این چنین ایجاب میکند. به همین خاطر کلی خرج میکنند و دستگاه تبلیغات خود را حدادی میکنند، عمارت ایدئولوژیک برای توجیه نظام استثمار سرمایه بنا میگذارند، بخش مهمی از دستگاه آکادمیک، رسانه ها، تمام دستگاه مذهب و ناسیونالیسم اجزاء این عمارت ایدئولوژیک دفاع از سرمایه داری از گزند مبارزات کارگران، کمونیست ها و مردم زحمتکش است .
پاسخ ما کمونیست ها به تمام این سوالات یک نه محکم است. ما کمونیست ها خواهان امحای فقر، تبعیضات اقتصادی و اجتماعی و لغو استثمار و خواهان رهایی انسان و استقرار برابری واقعی و اجتماعی میان تمام شهروندان یک جامعه هستیم. ما عدالت طلب ترین انسان ها هستیم و درک کرده ایم که تنها راه برقراری یک نظام عدالت اجتماعی در گرو واژگونی سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم است. از این رو است که برای سازماندهی یک انقلاب کارگری مبارزه میکنیم تا بتوانیم فقر و استثمار، تبعیض و نابرابری را از میان برداریم. ما برای آزادی و برابری مبارزه میکنیم. نظام سرمایه دارانه حاکم ما را سرکوب میکند، به زندان میاندازد، شکنجه و اعدام میکند، با دروغ و خرافه جامعه را به قهقرا میکشد. ما میخواهیم از دست سرکوبگران و استثمار کنندگان خلاص شویم. آنها شمشیر از رو می بندند. برای حفظ موقعیت و بقای لفت و لیس شان دست به هر نوع جنایتی میزنند. انقلاب از این رو است که ضروری شده است. چه کسی خشونت میکند؟ انسان های تحت استثماری که میخواهند استثمار را براندازند؟ یا استثمارگرانی که برای حفظ منافع خود زندان و پلیس و ارتش و بسیج و پاسدار سازمان داده اند؟ کدامیک خشن است؟ پاسخ به این سوال بسیار روشن است .
انقلاب کارگری سریعتر ترین راه رهایی از خشونت سیستماتیک فیزیکی، جسمی و روانی است. زیرا پایه مادی تولید و بازتولید خشونت را از میان میبرد. این یک تلاش عامدانه و آگاهانه ایدئولوگ های بورژوایی است که انقلاب کارگری را مترداف با خشونت قرار دهند. هر روز از صبح تا شام این خرافه و دروغ بزرگ را اشاعه دهند. اما این یک بنای مقوایی بیش نیست و در برابر اعلام حقیقت ساده کارکرد این نظام واژگون میشود .
محو تدریجی خشونت
بما میگویند بگذارید خشونت را به تدریج از بین ببریم. بگذارید این رژیم را اصلاح کنیم و رفته رفته خشونت از بین میرود. میگویند مردم بیسوادند، مردم مذهبی اند، فرهنگ شان پایین است، بگذارید فرهنگ و سواد را در جامعه بالا ببریم، خشونت از بین میرود .
این استدلالات هم همگی در خدمت بقای نظام حاکم است. این ها نیز معادله واقعی اجتماعی را وارونه میکند .
۱ - این نظام اصلاح پذیر نیست. مردم بارها و بارها خود بعینه تجربه کرده اند. این رژیم اصلاح بردار نیست. یک رژیم اسلامی اصلاح شده یک توهم پوچ است که توسط اصلاح طلبان حکومتی اشاعه می یابد .
۲ - حتی اگر کمی اصلاح هم میشد، ابعاد خشونت آنچنان وسیع است که مانند قطره ای در اقیانوس محو و ناپدید میشد. ما برای امحای کامل خشونت و تبعیض مبارزه میکنیم. یک ذره خشونت کمتر یا یک ذره تبعیض کمتر پیشکش همان قاتلین اصلاح طلب حکومتی و هوادارانشان. ما خواهان آزادی کامل و برابری واقعی هستیم. ما خواهان آزادی کامل زنان و ایجاد یک جامعه مرفه برای همگان هستیم. بنابراین حتی اگر میشد یک جمهوری اسلامی نوع دوم هم ایجاد کرد این پاسخگوی ما و بخش اعظم مردم ایران نمیبود .
۳ - دارونیسم اجتماعی – اقتصادی یک تفکر و بینش عقب مانده و یک توهم پوچ است. تاریخ بشری نشان داده است که دستاوردهای تمدن بشری، کاهش تبعیض، بهبود رفاه و دستیابی به درجه ای از حقوق انسانی در جوامع بشری فقط و فقط از طریق مبارزه متشکل توسط جنبش های اجتماعی بدست آمده است. جنبش کمونیستی و سوسیالیستی، جنبش کارگری، جنبش آزادی زن، جنبش حقوق مدنی همه و همه برای کسب هر ذره بهبود و اصلاحات بسختی مبارزه کرده اند. تاریخ در عین حال نشان میدهد که هر آینه توازن قوا به نفع طبقه حاکمه و اربابان سرمایه و به ضرر مردم و شهروندان عادی تغییر میکند تمام دستاوردهای اجتماعی و حقوقی از جامعه باز پس گرفته میشود. از قدیم گفته اند: "حق گرفتنی است، دادنی نیست ."
۴ -اگر مردم اسیر خرافه اند، اگر خرافات مذهبی مردم را عقب نگاه میدارد، اگر مردم از دسترسی به علم و دانش و فرهنگ محرومند، بعلت وجود نظام سرکوبگر و استثمارگر حاکم است. برای ارتقاء دانش و تمدن و فرهنگ در جامعه، برای مبارزه با خرافه و عقب ماندگی باید این نظام را به زیر کشید و نظامی را حاکم کرد که نفعی در اشاعه خرافه، مذهب و ناسیونالیسم و عقب ماندگی ندارد. اما تا آنجا که به جامعه ایران مربوط میشود، علیرغم این سرکوب خشن، علیرغم حاکمیت یک نظام مذهبی که خرافه مانند اکسیژن برایش ضروری است، مردم ایران خوب میدانند که منشاء رنج و فلاکت و بدبختی شان این نظام منحوس و نکبت بار است. مردم ایران بخوبی نقش مذهب را روی زمین میشناسند. بر خلاف نظر این دوست عزیز، جنبش های اجتماعی آزادی زن، خلاصی فرهنگی و سکولار در ایران بسیار قوی و گسترده اند. آنچه در سطح مشاهده میشود، واقعیت جامعه پویا، پرالتهاب و آبستن تحول ایران را بیان نمیکند. بگذارید فقط یک روز سایه این نظام شوم و نکبت بار را از سر مردم ایران کم کنیم تا واقعیت پیشرو، مدرن و ضد خرافه پرستی جامعه ایران تمام قد ابراز وجود کند .
مبارزه با رژیم اسلامی و خشونت عنان گسیخته حاکم در عین حال مستلزم آنست که علیه تمام خرافاتی که این نظام و حامیانش در جامعه اشاعه میدهند نیز با شدت و قاطعانه مبارزه کنیم. مبارزه با توهم اصلاح رژیم اصلاحی، مبارزه با توهم خلاصی آرام آرام از شر خشونت و سرکوب، مبارزه با خرافاتی که واقعیات مبارزه اجتماعی و طبقاتی را وارونه جلوه میدهد. انقلاب کارگری کم مشقت ترین و سریع تری راه خلاصی از خشونت، سرکوب، تبعیض، فقر و نابرابری است. یک انقلاب کارگری پیروزمند تنها پاسخ واقعی و عملی به نیازها و خواستها و مطالبات عمیق آزادیخواهانه و برابری طلبانه اکثریت مردم است. این پاسخ حزب اتحاد کمونیسم کارگری به جامعه ایران است. حزب برای سازماندهی یک انقلاب کارگری، برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار یک جمهوری سوسیالیستی مبارزه میکند. سوسیالیسم متضمن ایجاد یک جامعه آزاد، برابر و مرفه برای تمام مردم ایران است . *