دستگيرى فعالين کارگرى٬ چه کارى موثر است؟
دوستان عزيز درود و سپاس از تلاشهاى کمونيستى تان. رفقاى کارگر در شهرهاى مختلف دستگير شدند. براى فعالين کارگرى پرونده سازى هائى شده که خودشان ميدانند سرتاپا دروغ است. فعالين سنديکاى هفت تپه را ميگويم. خانواده هاى اين کارگران نگران اند. فعالين ديگر همينطور. اين دوستان دستگير شده هم جرمى مرتکب نشدند ولى فشارها را حکومت کم نميکند. به نظر شما کار موثر چى هست؟ نامه نوشتن و امضا جمع کردن بجائى ميرسد؟ به اميد آزادى طبقه کارگر و همه محرومان. ميلاد از تهران.
ميلاد عزيز٬
با درود متقابل به شما و همه دوستان و فعالين و خسته نباشيد. تعرض دور اخير رژيم اسلامى سرمايه داران به فعالين کارگرى و ديگر فعالين سياسى ضرورتا بدليل تلاشها و فعاليتهاى قبلى آنها و يا پرونده هاى سابق شان نيست. همان زمان هم ميدانستند که اين کارگران نهايتا تلاش کردند تشکل مستقل کارگرى درست کنند. نه توپ و تفنگ عليه حکومت به خيابان آوردند٬ نه مثل سرمايه داران و کارفرماها پول کسى را بالا کشيدند٬ و نه مانند عوامل حراست و اطلاعاتى مرتبا مشغول توطئه عليه ديگران بودند. اگر در آن مملکت حتى قانونى شبه عادلانه وجود داشت٬ اين جميع کارفرماها و عواملشان بودند که مستحق دادگاهى براى به خاک سياه نشاندن کارگران و خانواده هاى کارگرى و گرسنگى و بيمارى دادن به کودکان معصوم شان بودند. اين دستگيريها صرفا بيان وحشت جمهورى اسلامى از تحرک طبقه کارگر در اوضاع کنونى است و هدفى جز ارعاب در محيطهاى کار٬ سکوت ديگر فعالين کارگرى و اجتماعى٬ و تداوم استثمار وحشيانه کارگران ندارد.
وقتى که "مقامهای قضائى" جمهورى اسلامى تلاش کارگران شرکت نیشکر هفتتپه برای احیای سندیکای کارگری را اقدامی "ضدانقلابی" ارزیابی ميکنند٬ خوب با همين عنوان هم آنها را ميگيرند و به اسارت در زندانهاى سرمايه ميکشند. اين در حالى است که خودشان زير مقاوله نامه ها و کاغذ پاره هاى بين المللى امضا زده اند و در سازمان جهانى کار کرسى دارند. کارگران پيشرو بايد تتمه هرگونه توهمى را کنار بگذارند و جمعبندى مشخصى از تلاش براى احيا سنديکا و برسميت شناسى قانونى آن داشته باشند. اين جمهورى اسلامى است که ميتواند سياه را سفيد و سفيد را سياه جلوه دهد و وقتى تحت فشار باشد به پاره هاى تن خودش هم رحم نميکند. حساب ما کارگران و مخالفين سياسى ديگر روشن است. اما همين حکومت زور و اختناق و سرکوب وقتى که در مقابلش قدرت و زور ديگرى بميدان بيايد مثل موش به سوراخش ميخزد. من اينجا قصد ندارم وارد بحث شورا و سنديکا شوم. اما اين واقعيت که سنديکاليسم در ايران نميتواند به جريانى پايدار در ميان کارگران تبديل شود امروز ديگر از روز روشن تر است. نه به اين دليل که کارگرانى نيستند که سنديکا بخواهند و يا سنديکاى مستقل کارگرى نميتواند دستکم منافع کارگران را بدرجه محدودى نمايندگى کند. نه٬ به اين دليل که نفس بقاى سنديکا و رشد خط مشى سنديکاليستى در هر کشورى نيازمند تسلط گرايشى در درون طبقه حاکمه از جنس سوسيال دمکراسى و وجود ساختارهاى سياسى و ادارى مترتب به آنست. از نظر قانون اسلامى و اختناق لازم سرمايه دارى در ايران براى توليد فوق سود نيز هر نوع تشکل مستقل کارگرى جزو قلمرو ممنوعه است. لذا اين تلاشها عليرغم حمايت پرشور کارگران همواره با سد اختناق سرمايه و سيستم دادگاه و پليس و سرکوب سرمايه داران روبرو ميشود.
من در مطالب متعددى از جمله در اولين مورد دستگيرى کارگران و فعالين نيشکر هفت تپه تاکيد کردم که امروز نفس دفاع از موجوديت سنديکا و رهبران منتخب آن در گرو اعتراض توده اى کارگران و شيفت به سنت شورائى در مجتمع نيشکر هفت تپه است. پنج نماينده را راحت ميتوان دستگير کرد و يا حتى پرونده هاى جنائى برايشان درست کرد. مگر نشنيده ايد و نديده ايد که براى فعالين کارگرى چه اقدامات کثيفى تدارک ديده شده تا زير پايشان را خالى کنند؟ اما نميتوان هزاران کارگر هفت تپه را دستگير کرد و دادگاهى کرد. اين عملى نيست و اگر عملى باشد سنگ روى سنگ در مملکت بند نميشود. در نتيجه براى ما کارگران امروز مسئله چند جنبه دارد: اول٬ دفاع از فعالين کارگرى و تلاش براى آزادى آنها. دوم٬ بميدان آوردن صفى از کارگران که نشان دهد اين دستگيريها فايده ندارد و به هدفش نرسيده است. سوم٬ نشان دادن راهى براى تداوم ايجاد تشکلهاى مستقل کارگرى و گسترش آنها.
ترديدى نيست که بايد براى فعالين هفت تپه و کارگرانى که در سنندج دستگير شدند و ديگر فعالين کارگرى زندانى مرتبا کمپين گذاشت و تلاش کرد. از فشار سازمانهاى جهانى و تومار تا اعتراض و تظاهرات. اما اينها دامنه و برد و تاثير معينى دارد. آقاى گاى رايدر و ديگر فعالين و رهبران اتحاديه اى هرچه نامه بنويسند و قطعنامه صادر کنند٬ عليرغم مثبت بودن آنها٬ اما تاثير تعيين کننده اى در آزادى اين فعالين ندارد. منصور اسالو مدتهاست که در زندان است و برايش پرونده شرکت در "انقلاب مخملى" درست ميکنند! خوب٬ با اين رژيم که نميشود صرفا با اين ابزارهاى کمپينى درافتاد. بايد جبهه هاى ديگرى را گشود که مجموعا براى جمهورى اسلامى آزادى آنها به صرفه تر از زندانى شدنشان باشد. بحث من اين نيست که نامه ننويسيد و امضا جمع نکنيد و کمپين نگذاريم و يا به سازمانهاى موجود کارگرى بنا به ظرفيتهائى که دارند مراجعه نکنيم. بحث من اينست اينها نه کافى است و نه موثر و نه بويژه در اوضاع فعلى و تهاجم حکومت که ميتواند وسيعتر هم شود جوابگو است. بايد کارهاى ديگرى هم کرد.
اولين اقدام موثر در خود نيشکر هفت تپه است. کارگران هفت تپه و خانواده هايشان بايد دسته جمعى- تاکيد ميکنم دسته جمعى و نه هيئت نمايندگى تعيين کردن – دست به اعتراض و اعتصاب بزنند. نه فقط محل کار بلکه شهر را به محل تظاهرات و اعتراض با خواست فورى آزادى کارگران دستگير شده٬ بازگشت به کار آنها٬ و پرداخت حقوق ها و غرامت به آنها کنند. دراين وضعيت تکان خوردن کارگران در خوزستان طپش قلب رژيم اسلامى را بالا ميبرد و وحشت سراپاى وجودشان را ميگيرد. همين اقدام را بايد کارگران شرکت واحد ميکردند. اعتصاب دسته جمعى در تهران جوابى بود که ميتوانستند به دستگيرى فعالين سنديکا بدهند. وقتى رژيم ميبيند که نمايندگان کارگران را ميگيرد٬ ميزند٬ پرونده برايشان درست ميکند٬ و زندانشان ميکند و از کسى صدائى در نمى آيد٬ خوب نتيجه ميگيرد که راهش همين است. هرجا کارگران خود را خواستند جمع و جور کنند فورا تعداديشان را زندانى ميکنيم و بقيه حساب کارشان را ميکنند. دقيقا بايد اين نقشه را بهم زد و موانع بهم زدن اين نقشه را در ميان کارگران برداشت.
دومين اقدام و بهمان درجه فورى دفاع از تلاش کارگران براى ايجاد تشکل است. ميگويند سنديکا "رسميت ندارد" و "منحل" است و غيره٬ باشد٬ کارگران جمع ميشوند و حرفشان را دسته جمعى ميزنند. نميتوانند که تجمع کارگران را در کارخانه به گلوله ببندند. وقتى ما از اهميت و کارائى مجمع عمومى و سنت شورائى حرف ميزنيم٬ صرفا نميخواهيم علائق و سليقه سياسى خودمان را توضيح دهيم. بلکه داريم از يک سنت کاراى عمل مستقيم کارگرى حرف ميزنيم که حساب همه اين معضلات را کرده است. ميدانم که در بسيارى از صنايع مهم بنا به ساختار جديد و فضاى پليسى شديد و مسائل ديگر مجمع عمومى و تشکيل آن مثل آب خوردن نيست. اما چرا ميشود در پادگان ايران خودرو کارگران وقت سرکار آمدن و يا نهار و اوقات ديگر دسته جمعى اعتراض کنند٬ جمع شوند٬ خواست شان را بگويند٬ لااقل وعده اى بگيرند٬ و حقوق شان را حال با کمى تاخير از حلقوم کارفرما بيرون بکشند اما در نيشکر هفت تپه نميشود؟ در ذوب آهن ميشود٬ در پالايشگاه نفت هم ميشود اما مثلا در کارخانه ايکس در جاده ساوه نميشود؟ اين چه فرمولى است که کارگر بايد فقط سنديکا تشکيل دهد و بعد نمايندگانش نامه نگارى کنند و با کارفرما تعامل کنند و بعد رهبرانش را در زندان بياندازند؟
رفقاى عزيز٬ قدرت ما در بيرون کارخانه و محافل مان نيست٬ در همانجاست که ريش آنها در گرو ماست. محافل و شبکه هاى کارگرى کارهاى بسيار مهمترى از جمله تدارک و رفع موانع اعتراض و تشکل در محيط هاى کار را دارند. اگر ميخواهيم و بايد يک تو دهنى محکم به جمهورى اسلامى و تعرض اش به فعالين کارگرى بزنيم٬ اگر ميخواهيم در مقابل سرکوب تابلوى تشکل کارگرى مان و حق مسلم مان براى تشکل را پائين نياوريم٬ اگر با توجيه "سرکوب است" همه چيز قرار نيست تعطيل شود٬ بايد سر راست ترين و موثرترين و کاراترين کار را با اتکا به توده کارگران پيش ببريم و آن چيزى جز اتکا به مجمع عمومى و اعتراض دسته جمعى کارگران در محل کار نيست. اگر کارگران نيشکر هفت تپه بدنبال اين وقايع محل کار را به کنترل خود در مى آوردند و از حق شان دفاع ميکردند جمهورى اسلامى قادر نبود چنين اقداماتى بکند. هنوز هم دير نشده و کارگران ناچارند دير يا زود با اين معضل نه فقط در نيشکر هفت تپه بلکه در صنايع مختلف دست و پنجه نرم کنند. وجود يک جنبش واقعى اعتراضى کارگران در مراکز کارگرى همراه خود سيلى از حمايتها را همراه مى آورد اما بدون آن اين حمايتها اگر نگوئيم هيچ تاثيرى ندارد دستکم تاثير تعيين کننده ندارد. به اميد آزادى همه فعالين کارگرى و اتحاد هرچه وسيع تر طبقه کارگر. موفق و پيروز باشيد.
مجمع عمومى٬ اولين قدم کدامست؟
رفقا با تغییر اوضاع سیاسی و اعتراضات گسترده در سطح جامعه طبقه کارگر خواب نبوده بیدار است و جنبش در میان کارگران دو بخش دارد. یکی مرتب اعتراضاتی را سازمان می دهد و بخشا منعکس می شود و یک بخش آن هنوز در چهار دیواری کارخانه باقی است. اما یکی از موانع اصلی ما برای تشکیل مجمع عمومی این است چگونه می شود اولین قدم یعنی جمع شدن را فراخوان دهیم که رو رهبران فکوس نشود. اگر نماینده انتخاب کنیم سریع اخراج می شوند یا اینکه احضار می شوند. مثالی که می شود زد کارگران 7 تپه است. نماینده ها را دستگیر کردند و به آنها احکام زندان دادند. چطور می شود بر این مانع که اولین قدم برای تشکل یابی و تشکيل مجمع عمومى فائق آمد. رهنمود در این زمینه بشدت نیاز داریم. تنها ما در صنعت نفت نیستیم با این مشکلات دست پنجه نرم می کنیم. کما بیش در جاهای دیگر و بخصوص ماشین سازی و کارگران بنادر همین مشکلات را دارند. منتظر پاسخ شما هستم. سیروس خسروی
سيروس عزيز٬
کسانى که ميگويند طبقه کارگر "خواب" است کوچکترين درکى از مکانيزمهاى اعتراض و مبارزه کارگرى و تفاوتهاى آن با اعتراض ديگر بخشهاى جامعه ندارند. اين بحثها را جدى نگيريد. همينجا بگويم که همان بخش اعتراضات که در چهار ديوارى کارخانه است نيز بايد منعکس شود چون گوشه اى از درد مشترک است و به ديگر کارگران در صنايع ديگر راه نشان ميدهد. در مورد کارگران هفت تپه بالاتر صحبت کردم. اين مسئله را بايد جنبش کارگرى ايران بويژه در اوضاع فعلى بعنوان يک جمعبندى در روشهاى مبارزاتى و تلاش براى تشکل مد نظر قرار دهد. راستش تنها کارگران هفت تپه نيستند. در ايران خودرو هم همين اتفاق افتاد. گفتند نماينده بفرستيد و تعدادى رفتند بدون اينکه اجتماعى از کارگران اعتصابى پشت آنها باشد. زير فشار گذاشته شدند و اخراج شدند. کارى که ما بارها در مورد نامطلوب بودن آن تاکيد کرده بوديم. خوشبختانه اين موضوع ديگر تکرار نشد. موردى ديگر در قند دزفول بود که کارفرما نمايندگان کارگران را به دفتر فراخواند و بعد به اطلاعات زنگ زد و آمدند و آنها را بردند. بلائى سر اين کارگران آوردند که بعد از آزادى حتى با دوستانشان هم صحبت نميکردند.
خارج از بحث روشهاى سبعانه و ضد کارگرى جمهورى اسلامى٬ هيئت نمايندگى معنى اش تشکل کارگرى نيست چون ظرفى براى توده کارگران که عضو اين هيئت نمايندگى نيستند بمثابه تشکل ايجاد نميکند. بحث هيئت نمايندگى در کشورى که کارگر از حداقل تشکل کارگرى برخوردار نيست و فعال کارگرى نميتواند مثل شهردار شهر در رسانه ها حرف بزند و امنيت داشته باشد٬ تنها يک اسم است. به اين دليل ما روى مجمع عمومى يعنى ظرفى که قدرت جمعى کارگران را در مقابل کارفرما ميگذارد و اتفاقا رهبران و فعالين را محافظت ميکند حرف ميزنيم. دولت و نيروى پليسى کارفرما نميتواند با مجمع عمومى و تجمع کارگران در نهارخورى يا کانتين و صحن کارخانه همان برخوردى را بکند که با چند کارگر که آنها را تنهائى گير مى آورند و با هزار روش ميتوانند مرعوبشان کنند و يا صاف و ساده مانند کارگران قند دزفول و نيشکر هفت تپه سرکوبشان کنند. کارگر منفرد بخودى خود نه قدرتى دارد و نه کارفرما از او ميترسد و نه حسابى به او پس ميدهد. اما کارگر متشکل در مجمع عمومى و يا اعتراض دسته جمعى و علنى احساس قدرت ميکند و همين قدرت اعتصابى و متشکل کارفرما را وادار ميکند رفتار ديگرى بکند.
ما در ايندوره مرتبا تاکيد کرده ايم که کارگران بصورت دسته جمعى اعتراض کنند و بصورت دسته جمعى خواست هايشان را بيان کنند. ميشود خواستها را تنظيم کرد و يا از هر گوشه داد زد که به چه معترضيم و لايه اصلى رهبرى و سازمانده هاى کارگرى را براى ادامه کارى پوشش داد. سوال مشخص شما و رفقاى ديگرى در صنايع ديگر اينست که نفس جمع شدن با معضلات جدى مواجه است. درست ميگوئيد. اين معضلات يکى دو تا نيستند. اوليش تقسيم شرکت به بخشهاى مختلف و زير نظر پيمانکاران مختلف است که ظاهرا سفره هر بخش را از بخش ديگر جدا کرده و از نظر عملى مسائل هر بخش به کارفرماى مربوطه برميگردد. دوميش اينست که فضا بشدت در محيطهاى کارگرى کليدى امنيتى و پادگانى است. سوميش ناامنى اقتصادى و نوع قراردادها و خطر اخراج و معضلات بيکارى و گرسنگى خانواده در اوضاعى است که فقر مثل اختاپوس به جان طبقه کارگر و خانواده کارگرى افتاده است. اينها و انواع معضلات ديگر٬ در قياس با دوره اى که مثلا نفت و ايران ناسيونال زير نظر يک کارفرماى واحد بود و کارگران در استخدام يک شرکت واحد بودند٬ کار را براى فعالين و رهبران کارگران بسيار مشکل تر کرده است. ما به همه اين معضلات واقف هستيم. اما شما بخوبى ميدانيد که نياز زنجيره اى در صنايع و درجه اى از هماهنگى و تعهد شرکتها در يک شرکت واحد قبلى مسئله اى است که ريش آنها را کماکان در گرو کارگر ميگذارد. با اين اوصاف چه بايد کرد؟
تجربه نشان ميدهد که کارگران در اوقاتى که جمع هستند بهتر ميتوانند اين موانع را دور بزنند. مثلا در وقت ناهار٬ هنگام آمدن به کارخانه بين دو شيفت. وقتى که شيفت قبلى ميرود و شيفت جديد مى آيد و جمع شدن در مقابل دفتر مديريت يا محوطه کارخانه و شرکت. در اشکال ديگرى در خود سالن يا سالنهاى توليد بارها کارگران همزمان دست از کار کشيدند و اعتراض شان را بروز دادند. خوب براى همين کار هماهنگى لازم است٬ کار کردن قبلى لازم است٬ تلاش در ميان رهبران معتمد و با نفوذ کارگران لازم است٬ تجمعاتى در محلات کارگرى و روابط طبيعى لازم است٬ قانع کردن بخش مهمى از کارگران لازم است و اينکه در زنجيره اى تلاش کرد که همه روى تجمع و اعتراض توافق کنند٬ و بالاخره تعيين وقت و زمان مناسب تجمع که بهترين تاثير را داشته باشد لازم است. اينها و بسيارى از ملاحظات و ظرائف ديگر که شما بخوبى با آن آشنا هستيد مجموعه اى اند که ايجاد مجمع عمومى و اعتراض دسته جمعى کارگران را ميسر ميکنند. بويژه در محيطى مانند شرکت نفت که هر اعتراضى را تاکنون تلاش کردند سريعا پاسخ دهند تا گسترده نشود. تجمع کارگران بحدى طبيعى است که براى تک تک کارگران نميتوان بخاطر راه انداختن آن پاپوش دوخت. هيچ دولت و قدرتى قادر نيست همان رفتارى را با مجمع وسيع کارگران صورت دهد که مثلا ميتواند با يک جمع نماينده صورت دهد. در همان خودرو سازيها مورد اشاره شما بارها پيش آمده که کارگران به همين صورت اعتراض کردند و تدريجا اعتراض دسته جمعى را به يک روش تبديل کردند و موفق هم بودند. ترديدى نيست که کارفرما و عواملش بدنبال هر اعتراض و با حدس و گمان سعى ميکنند افرادى را نشان کنند و يا برايشان پاپوش بدوزند٬ اخراج کنند و يا تهديد کنند تا کارگران از تجمع بعدى منصرف شوند. اينها را شما ميدانيد و راه برخورد با آن را هم همينطور. با اينحال اين سياست ضد کارگرى آنها نه در خودرو سازيها و نه حتى در نفت و امثالهم موفق نبوده است. امروز اجتماع دسته جمعى کارگران٬ دسته جمعى پاى يک تصميم رفتن٬ و دسته جمعى پاسخ خواستن مناسبترين شکل مبارزه در شرايط امروز است. ترديدى نيست که در اعتراضات دسته جمعى و حتى مواردى تظاهراتهاى خيابانى و در مقابل ادارات دولتى کارگران نمايندگانى را انتخاب کردند. ولى نکته مهم اينست که اين نمايندگان پشت شان به اعتراضى حى و حاضر در بيرون ساختمان گرم بوده است و اساسا حرف مجمع را زدند و مستقل از مجمع و تصميم جمع کارى نکردند. هرجا هم در مذاکرات زير فشار قرار گرفتند بيرون آمدند و گفتند هرچه کارگران بگويند همان است. يعنى نماينده کارگرى در نقشى ظاهر شده که اراده و تصميم جمعى ميگويد و نه فراتر از آن. دراين حالت گرفتن نماينده هاى کارگران دردى را از کارفرما دوا نميکند و مسئله اصلى پايان دادن به اعتراض و يا برآورده کردن خواستها و يا بخشى از آنست. با اينحال بدليل شدت سرکوب بعضا کارگران بويژه در ذوب آهن و صنايع ديگر همين نمايندگان را هم دم دست کارفرما نگذاشتند و حرفشان را بصورت جمعى و تنظيم متنى که همه پاى آن امضا زدند پيش بردند. اينها را بايد فعال کارگرى در محل بسته به مجموعه اوضاع تشخيص دهد که چه راهى مناسبترين و موثرترين و بى دردسرترين است. اما قدم اول٬ يعنى راه انداختن تجمع و شکلگيرى مجمع عمومى٬ مستلزم کار قبل از آنست. در مواردى تشخيص نارضايتى وسيع و حالت انفجارى کارگران و يا رويدادهاى وحشتناکى که در محل کار موجب مرگ يا نقضان کارگر شده خود به جرقه اعتراض و تجمع تبديل شده و رهبر هوشيار کارگرى در اين وضعيت ميتواند کبريت را به بشکه باروت بکشد.
نکته ديگر اينست که رهبران کارگرى نبايد دچار چپ روى و راست روى شوند چون هر دوى اينها اتحاد کارگران را متلاشى ميکند. تمام بحث تشکل کارگرى اينست که اراده جمعى کارگران را نمايندگى کند. بالاترين درجه اتحاد کارگران در هر مقطع تنها و تنها ميتواند به خواست مشترک و اعتراض مشترک کارگران متکى باشد. نفس بروز اين خواست مشترک بصورت دسته جمعى هم راديکال است٬ هم اتحاد کارگرى را تقويت ميکند٬ هم فعال کارگرى را حفظ ميکند و صلاحيت و اهميت حرف و اتوريته اش را نزد توده کارگران ده چندان بالا ميبرد٬ و هم مانع تفرقه کارگران ميشود. نفس اعتراض دسته جمعى کارگران يک قدرت نمائى است و روحيه اعتراض و وحدت کارگرى را بالا ميبرد. علنى و قابل دفاع براى هر تک کارگر است و دست نيروى سرکوب و کارفرما را هم براى پرونده سازى ميبندد. اميدوارم اين نکات مختصر پاسخ سوال شما را داده باشد. برايتان آرزوى موفقيت و تندرستى دارم.
نقد سران ارتجاع را ادامه دهيد
رفقا موضع روشن تیز و شفافی نسبت به آنچه جنبش سبز نامیده می شود گرفتید. همینطور ادامه بدهید. لطفا امثال گنجی٬ سازگارا٬ مهاجرانی٬ عبادی٬ مهرانگيز کار و غيره را بیشتر افشا کنید. اینها توان دیدن رشد رادیکالیسم را ندارند. آنها از بی خبری و ناآگاهی مردم می خواهند موج سواری کنند . ما در داخل نمی گذایم اینها موج سواری کنند و از هر فرصتی استفاده می کنیم تا نشان بدهیم که خواست ما سرنگونی کل نظام است و یک جامعه که در آن نظام سرمایه حرف آخر را نزند. در خارج شما نیز رهبری جنبش سرخ کمونیسم کارگری را بدست بگیرید تا این اوباش رژیم برای خودشان و رژیمشان آبرو نخرند. تمامی مردم ایران و دنیا میدانند که تنها مشکل ما احمدی نژاد نيست. بلکه حکومتی ارتجاعی و مذهبی و ضد بشری است. باید این حکومت را نابود کنیم. بهنام رئیسی از تهران
بهنام عزيز٬
با تشکر از توجه شما به مواضع حزب. يک محور سياست کمونيستى کارگرى در جدال قدرت سياسى شکستن نقطه سازشها و ايستگاههائى است که کل ارتجاع حکومتى و موئتلفين اپوزيسيونى در مسير تلاش آزاديخواهانه مردم و طبقه کارگر براى نفى وضع موجود قرار ميدهند. در داخل و خارج بايد کل اين نظام را مورد هدف قرار داد. اين مسيرى است که راه جنبش براى سرنگونى جمهورى اسلامى را بجلو باز ميکند. ١٣ آبان نشان داد که کل کمپ سبز حکومتى چه ميخواهد و تا چه اندازه دلش پيش آخوند و حفظ نظام اسلامى است. در ايران رفقاى کمونيست و سوسياليست بايد تلاش کنند در اجتماعات شعارهاى آزاديخواهانه جنبشهاى واقعى و ضد نظام روز به روز قويتر شود. اين يک جبهه جنگ واقعى است که هر جنبشى تلاش دارد به سمتى ببرد. ما هم بعنوان سرنگونى طلب و کمونيست کارگرى که کل اين بساط و نظم سرمايه را قبول نداريم بايد نيروى خود را بسيج کنيم و در رهبرى و سازماندهى اعتراض راديکال نقش درخور ايفا کنيم. موفق و پيروز باشيد.
برخوردتان به جنبش سبز منصفانه نيست
این نقدهای شما به جنبش سبز منصفانه نیست. خوب است کمی نقدهایتان را تعدیل کنيد و شرایط اختناق ایران را درک کنید. یواش یواش می شود جامعه ایران را تغییر داد. فعلا مردم دنبال موسوی کروبی هستند. اینها رهبر شدند. مهناز
مهناز عزيز٬
اين تز که موسوى و کروبى "رهبر" مردم اند٬ تلاشى است که کل اپوزيسيون هوادار حکومت اسلامى ميخواهد جا بياندازد. هدف اينکار هم صرفا عشق عرفانى شان به اسلام و آخوند نيست٬ بلکه اينست که چهارچوب اعتراض مردم را به مرزهاى قانون اساسى و ارتجاع اسلام خمينى و نظام ببرند. ما بعنوان جريانى کمونيستى و کارگرى با استراتژى سرنگونى کل اين نظام هيچ سنخيتى با اپوزيسيون دربارى حکومت اسلامى نداريم. ما و اکثريت جامعه ايران دل خوشى از اين حکومت قتل و جنايت که موسوى و کروبى و رفسنجانى و خاتمى از شرکاى اصلى آن هستند نداريم. ما براى بزير کشيدن کل اين نظام و پايان دادن به اين دوران وحشت مبارزه ميکنيم. دراين مسير همواره کسانى در حکومتها پيدا ميشوند که براى نجات نظام و در متن رقابتهاى جناحى به گوشه اى از کارهاى برادران قاتل شان انتقاد کنند. اين نه جديد است و نه بايد موجب شود که مردم اينها را روى سرشان بگذارند و اگر بخشى طرفدار آنها باشند عميقا اشتباه ميکنند. واقعيت اما اينست که جامعه و بيشتر مردم از شکافهاى درون حکومتى استفاده ميکنند تا امر خودشان را پيش ببرند. و بالاخره اين تز که بايد "يواش يواش تغيير داد" سى سال است که در ايران تکرار ميشود و دراين سى سال چند نسل نابود شدند. چند ده سال ديگر بايد صبر کنيم که حکومتى داشته باشيم که لااقل کارى به پوشش و نظر و دين و عقيده کسى نداشته باشد و حرمت و آزادى و برابرى بدرجه اى استيفا شود؟ حتى اگر اينها "رهبر" باشند٬ بايد اين آنها را بزير کشيد. اما اينها چه رهبرانى هستند که وعده شناعت دوران خمينى که پدر بزرگ همه اين جنايتکاران است را وعده ميدهند؟ اگر کسى ميخواهد موسوى و کروبى و امثالهم نتوانند جمهورى اسلامى را بار ديگر به مردم بفروشند بايد مانند ما تمام قد در برابر کل اين سيستم و حکومت بايستد و نقاط سازشى که اين جماعت سر راه مردم قرار ميدهند را درهم بکوبد. اين تنها راه باز کردن مسير جنبش آزاديخواهانه است. موفق و پيروز باشيد.
انقلاب بى نام و نشانها!
آقاى دانشور گرامى سلام٬ سوالى دارم که اينروزها در ديدن سايتها برايم پيش آمده و شايد شما جوابى و يا اطلاعى داشته باشيد. خدمت تان عرض کنم که ما در ايران فعاليت ميکنيم و هرجا ميرويم نام و نشانى داريم و مجبوريم داشته باشيم. اگر کسى نداشته باشد و ندانند طرف کيست به او اعتماد نميکنند. ولى در خارج برعکس شده و اين خيلى جاى سوال دارد. انواع نشريه که بيشتر هم مثل هم هستند همه به طرف انقلاب و کارگر و غيره در حرکت هستند و اخبار همين سايتها و جمهورى اسلامى را هم منتشر ميکنند. حتى بعضى شان اطلاعيه هاى حزب شما را بدون امضا منتشر ميکنند. ولى اين نشريات نه سردبير دارد٬ نه نويسنده هاى آن نام و نشانى دارند و نه حتى از ايران و اوضاعش اطلاع حداقلى دارند. يکى مهر دوره انقلاب ۵٧ را دارد و يکى شعار سازمانهاى چپ و خلاصه اخبار و کارگر و غيره. چرا اين دوستان اگر قرار است فعاليت مثبتى کنند اينکار را ميکنند؟ اين چه انقلابى است که نه خود انقلاب نام و نشان دارد و نه اين طرفدارنش؟ راستش من در عجبم. در ايران دوستان علنا در تظاهراتها شعار ميدهند و با نيروى سرکوب ميجنگند و اطلاعيه پخش ميکنند ولى در خارج برعکس است. هضم اين براى من با توجه به فضاى باز دمکراسى در آنجا و سرکوب در اينجا خيلى سخت است. آيا من متوجه نيستم و اينکارها دليل منطقى دارد؟ سرفراز باشيد. شروين٬ تهران.
شروين عزيز٬
اين داستان قديمى است. من هم مانند شما برخى از اين نشريات را ديدم و غير جدى بودن و غير خط دار بودن آنها از دور داد ميزند. فکر ميکنم هر خواننده اهل مسائل سياسى و فعاليت در جامعه درک اين موضوع برايش دشوار نباشد. انقلاب پوپوليستى و يا همان خلقى سابق امروز يا اسامى جديدى دارد و يا اصلا ندارد. گوئى خود انقلاب واژه اى است که بايد به ستايش اش نشست و مثل گاو هندو براى هندويان آن را پرستيد! از اين تلقى از انقلاب که بگذريم٬ اين بسيار طبيعى است که در دوره هاى تحول سياسى و دقيقتر در دوره انقلابى٬ ما با موج انقلابيون جديد روبرو هستيم. کرور کرور از کسانى که عمرى در مدح دمکراسى و بازار عليه سوسياليسم و کارگر ليچار ميگفتند ناگهان "سوپر انقلابى" ميشوند و البته تمايزشان با حاج آقا مير حسين موسوى و کروبى معلوم نيست. اگر هم معلوم باشد خط و سياست شان دنباله روى از توده مقدسى است که هرچه بگويد از حجت حجت تر است.
اما در باره بدون چهره بودن و بى هويتى سياسى اين امر جديدى نيست. اين سنت چپ راديکال است که در انقلاب ۵٧ به وفور وجود داشت و هنوز بقاياى آن نيز موجود است. اين سنت فکر ميکند دارد کار مخفى ميکند و يا ميشود با ده اسم انواع مطالب را به خورد مردم بدهد. هر کسى هر کدام از اين نشريات را ورق بزند و با چپ ايران کمترين آشنائى داشته باشد ميتواند بروشنى تشخيص دهد که منشا اين کارها کجاست. اما کسى که ميخواهد در دمکراسى هم زير حجاب کار کند ديگر انتخابى سياسى است و با توصيه و غيره حل نميشود. براى تفصيل اين بحث توصيه ميکنم بحث "حزب و جامعه٬ از گروه فشار تا حزب سياسى" منصور حکمت را بخوانيد. دراين زمينه نکات بسيار ارزنده اى در اين مطلب هست. موفق و پيروز باشيد.
نقد شما به اين محافل چيست؟
شما به نقد دو حزب "کمونيست کارگرى" دیگر می پردازید و به درست تاکنون سیاستهای راست و پر تناقض این دو حزب را نقد کردید. ولی برای من مهم است بدانم که بخشی از کادرهاى برجسته این جنبش در این دو حزب دیگر استعفا دادند و هم اکنون تحت نام "کانون دفاع از کمونیسم" و "مبارزان کمونیست" و بخشا پراکنده بدون هیچ تشکلی هستند٬ نقد حزب اتحاد کمونيسم کارگرى به این رفقا چیست؟ چرا اصلا در این تند پیچ تاریخی خطاب به این رفقا صحبتی نمی شود و پراتیک کنونی آنها يعنى در واقع همین دخالت نکردن در سرنوشت کمونیسم کارگری مورد نقد قرار نمیگیرد. خوشحال می شوم پاسخ شما را بشنوم. پدرام کریمی از سنندج
پدرام عزيز٬
ما با اين رفقا رابطه نزديک داريم. مستقل از ارزش رفاقت و همسنگرى در دوره طولانى بعنوان کادر و فعالين و بخشى از ماتريال انسانى اين جنبش ارزش و احترام قائليم. ديدگاههاى ما با اين رفقا٬ عليرغم اينکه نظرات يکسانى ندارند٬ در موارد متعددى نزديک است و در مواردى طبعا اختلاف نظر داريم. بخشا هم همديگر را ديديم و در مورد مسائل همفکرى و بحث کرديم. حتما شما تلاش و ديدگاه اين دوستان را دنبال کرديد و ضرورتى به وارد شدن به آن نيست. من فکر ميکنم کمونيسم کارگرى منصور حکمت٬ کمونيسم مارکسى٬ بدون حزب سياسى معنائى ندارد. تحزب کمونيستى و سياسى سنگ بناى اين کمونيسم پراتيک است. البته اين رفقا نه در تئورى و نه در بحث نفس تحزب را نفى نميکنند اما بدنبال رويدادها و جدائى هائى که در کمونيسم کارگرى صورت گرفته و همينطور تجارب فردى و جمعى خود به تبئين هاى متفاوتى رسيدند. اين تبئينها را ميتوان مستقيما از مرور نظريات خود اين دوستان بصورت اورژينال دنبال کرد. به نظر من هر درجه اختلاف نظر و سايه روشن فکرى تا آنجائى که افراد و جمعها را در سنت واحد کمونيسم کارگرى نگه دارد براى يک حزب سياسى مارکسيستى قابل قبول و طبيعى است. فکر نميکنم اين دوستان نفس اين موضوع را زير سوال قرار دهند. مسئله اى که بنظر ميرسد با درجه اى اختلاف در ميان اين دوستان مطرح است زمان و چگونگى تشکيل حزب است. بخشى از اين دوستان راه موثر ايندوره را تشکيل بلافصل حزب نميبينند و بخشى ديگر اگر بر حزبيت و ضرورت آن تاکيد دارند پلاتفرمى عملى براى آن ندارند. تاکيد حزب اتحاد کمونيسم کارگرى بر ضرورت فورى وجود حزبى موثر و سياسى و کارگرى و گسترده و تلاش براى نمايندگى کردن پرچم کمونيستى منصور حکمت در تحولات سياسى بويژه در شرايطى است که دو حزب ديگر از اين سنت سياسى بيرون افتادند و به مواضع عهد عتيقى چپ راديکال و ناسيوناليست و بخشا توده ايستى رجعت کردند. ما عليرغم کمبودهايمان دراين مسير پيشرفتهاى خوبى داشتيم و مصمم هستيم که اين پرچم را به جائى برسانيم. حزبيت کمونيستى براى ما درست مانند سوسياليسم مان مبرم و فورى است. کمونيسم کارگرى با وجود يک حزب قوى هم براى پيروزى بايد بسيارى موانع را از سر راه بردارد اما بدون حزب ترديدى نيست که قطعا شکست ميخورد. موفق و پيروز باشيد.
حزب سازمانده کمونيستى ضرورى است
رفقا وقتی در این اعتراضات و مبارزات گسترده مردم شرکت می کنید چند چیز واضح است. یکی این اعتراضات هر روز رادیکالتر می شود و همین را در گسترش اعتراضات و مضمون آن ميشود دید. بطور عام جوانان و مردمی که به خیابان آمدند خود را چپ می دانند و حتی وقتی خود ما دور هم جمع می شویم به چپ و کمونیست بودن خود افتخار می کنیم و می دانیم به هیچ جناح حکومتی نمی شود دل بست. اما یک واقعیت تلخ همیشه بر دوش ما سنگینی می کند. کجاست آن حزب کمونیستی که در راس این مبارزات باشد و رهبری کند و سازمان بدهد. در جمعهای ما جوانان اين نگرانى هست که بعد از این حکومت چه کسی خواهد آمد و در تحلیلها بیشتر به اين میرسیم که دول غرب باز یک حکومت ضد مردمی را حقنه خواهد کرد. چرا که احزاب چپ و کمونیست قوی در صحنه نیستند. این نگرانی واقعی ماست. شیما از وارمین.
شيما عزيز٬
نگرانى شما واقعى است اما نتيجه گيريتان واقعى نيست. اين بسيار عالى است که نسل جديد و بسيارى از جوانان خود را چپ و کمونيست بدانند و يا در چهارچوبهاى اجتماعى عمومى تر چپ و راست خود را متعلق به چپ بدانند. اين يک حقيقت آن جامعه است که آزاديخواهى با چپ بودن رابطه نزديکى دارد. اين هم واقعى است که احزاب کمونيستى و کلا کمونيستها هنوز نتوانسته اند در مقياسى علنى و وسيع دراين رويدادها با پرچم خودشان شرکت کنند. کمونيسم تنها فعالين و کادرهاى يک حزب نيستند. کمونيسم بدوا جنبشى سياسى و طبقاتى است. ترديدى نداشته باشيد که جنبش کارگرى در غليان است و عليرغم محدوديتهاى اقتصادى و امنيتى بسيار٬ هرچه جلوتر ميرويم تلاش براى دخالت کارگران در اوضاع با پرچم انقلابى بيشتر ميشود. نه نتيجه اين تحولات از هم اکنون روشن است و نه تکرار انقلاب ۵٧ سناريوى آنست. به نظر من واقعيات سياسى جامعه ايران و چهارچوبهاى جهانى موجود در قياس با انقلاب ۵٧ بسيار تفاوت دارد. اين جنگ تازه شروع شده است و دوران پر پيچ و خمى را پيش رو داريم. کمونيسم بعنوان جنبشى سياسى بايد بتواند راهش را بجلو باز کند. تمام تلاش ما اينست که در هر مرحله بتوانيم نيروى اين پيروزى را بسيج کنيم و با فتح سنگرهائى محکم امکان دخالتگرى موثر را براى دور بعد پيدا کنيم. به نظر من جدال کارگر و بورژوا٬ جدال کمونيسم و کاپيتاليسم در ايران مهمترين جدال سياسى ايندوره تاريخ آن جامعه خواهد بود. امروز مسئله گرهى سرنگونى است. سيرى که شروع شده در اولين مراحل و ترک خوردن قدرت در بالا بطور جدى٬ با خود نيروهاى مهمى را وارد صحنه ميکند. اوضاع پيچيده تر از آنست که دول غربى خمينى ديگرى را زير درخت سيب ببرند و مردم هم رضايت دهند. اين تصوير غير واقعى و بدبينانه است. همه چيز در اين تحولات به افق و سازمان و پراتيک انقلابى کمونيسم گره خورده است. هم شکست و هم پيروزى هر دو ممکن اند. بسته به اين است که کمونيستها و رهبران کارگرى و جنبش طبقاتى ما و متحدين بالقوه اش چه ميکنند و حزب کمونيستى کارگرى براى بسيج اين نيرو و سازماندهى اش چه برنامه و سياستى دارد. موفق و پيروز باشيد.
شعار سرنگونى زود است
من سبز هستم. میدانی چرا سبز هستم چون فکر میکنم هنوز جامعه به آنجا نرسیده بتواند انقلاب کند. باید یواش یواش جامعه را تغییر داد و مردم معنی دمکراسی را بدانند تا بشود جامعه را تغییر داد. شکی نیست موسوی و کروبی و خاتمی تغییرى در سرنوشت مردم نمیدهند. ولی همین مبارزات فضا را باز خواهد کرد که مردم از حداقلی برخوردار باشند. چرا شعار سرنگونی میدهید؟ برای مردم ایران این شعار خیلی زود است. جمشید رهائی
جمشيد عزيز٬
رنگ افراد را که شرايط و تناسب قوا تعيين نميکند! انقلابى دوره انقلابى که هنر نيست. هميشه تعدادى هستند که مواضع خود را در زرورق مردم نميتوانند٬ آگاه نيستند٬ مذهبى اند٬ دمکراسى بلد نيستند٬ و غيره ميپيچند. حالا خودشان واقعا همينطور فکر ميکنند اما تلاش دارند با پوشش مردم توجيه کنند. شعار سرنگونى نه فقط زود نيست بلکه اين حکومت زيادى مانده است. اگر جنبشى براى سرنگونى بطور بالفعل نبود٬ خوب شعار سرنگونى براى يک سازمان و حزب مخالف حکومت صرفا بيان رابطه اپوزيسيونى اش با آن حکومت بود. اما امروز نه فقط جنبشى وسيع براى سرنگونى وجود دارد بلکه بارها مردم تلاش کردند که اين عمارت کثيف اسلامى را درهم بکوبند اما بنا به محدوديتهاى متعدد نتوانسته اند. نخواستن حکومت را بايد بعنوان يک فرض قوى در نظر گرفت. همينطور کروبى و خاتمى و موسوى فضا را باز نکرده اند. اينها اتفاقا آمدند که جلوى باز شدن فضا و سرازير شدن سيل را بگيرند. خودشان دارند به هزار زبان اذعان ميکنند که انتظار نداشتند اين وضعيت پيش بيايد. امروز هم که بيشتر از خامنه اى از سرنگونى و شعارهاى "ساختارشکن" ترسيده اند. شما ميتوانيد "سبز" بمانيد٬ اما اين شرط بندى روى اسب بازنده است. اگر خواهان حفظ اين نظام هستيد خوب سبز بمانيد اما اگر براى تغيير و هر درجه آزادى تلاش ميکنيد٬ اتفاقا بايد نخواهيد و معترض باشيد تا به همان آزاديها دست پيدا کنيد. هر گشايش سياسى در جامعه محصول تلاش در پائين است. همانطور که تشديد جدال جناح ها در بالا محصول گسترش اعتراض در پائين است. قضيه را شما وارونه ديده ايد. شما فکر ميکنيد که موسوى و کروبى موجب باز کردن فضا شده اند. اين البته تحليل حزب توده هم هست. به شما توصيه ميکنم آنچه را که قلبا ميخواهيد و شايسته خود و همنوعانتان ميدانيد را دنبال کنيد و براى آن وارد جدال شويد. موفق و پيروز باشيد. *
دوستان گرامى؛ بهرام٬ نرمين٬ سروش٬ ثريا٬ صارم٬ نازنين و خسرو سوالات شما دريافت شد و در شماره بعد به آنها پاسخ ميدهيم. سردبير