یکی از بزرگترین معضلاتی که قشر جوان امروز با آن مواجه است مسئله ی خدمت اجباری سربازی است. خدمت اجباری در ایران از بزرگترین موانعی است که سر راه زندگی یک پسر جوان قرار دارد. مانعی که او از زمان وارد شدن به سالهای آخر دبیرستان با آن مواجه می شود و باید هرگونه تلاشی را انجام دهد تا زمان آن را به تعویق بیاندازد تا باعث بازنگاه داشتن وی از پیشرفت و ادامه تحصیلات نشود. اکثراً خانواده هایی که مقداری شرایط مالی بهتری دارند و همچنین در قسمتی از دستگاه نظام هم آشنا دارند؛ با قیمت نسبتاً بالایی اقدام به خریدن مدت سربازی می کنند. که البته این کار به صورت "غیر قانونی" انجام گرفته و بعدها می تواند برای فرد ایجاد مشکل کند. به طور مثال دیگر نمی تواند در مراکز دولتی و یا برخی از ادارات خصوصی استخدام شود چون اکثرآً برای فرار از سربازی برگه های ناتوانی جسمی جعلی خریداری می کنند که نشاندهنده ناتوانی فرد در انجام بعضی از فعالیت هاست. جالب اینجاست که سربازی تا چند سال قبل به صورت قانونی فروخته می شد. اما برای جلوگیری از "بی عدالتی" از فروش آن جلوگیری شد تا امروز تنها قشر ثروتمند قادر به خرید آن باشند. در حالیکه مبلغ قبلی برای قشر متوسط و پایین آنچنان هم زیاد نبوده که غیر ممکن بنماید. بسیاری بر این عقیده اند که شرایط خفقان حاکم بر حکومت و ترس آن ها از حمله کشورهای دیگر به قصد براندازی جمهوری اسلامی مخصوصاً خطر حمله آمریکا باعث شده حکومت تلاش بیشتری برای جذب نیروهای مسلح کرده زیرا می داند که دیگر کسی حاضر نیست داوطلبانه جانش را فدای تفکرات پوچ و متحجر آنها کند. البته اکثر نظامیان عالی رتبه قادر به معاف کردن فرزند خود هستند و در غیر این صورت شرایط راحت و سهلی برای آن ها در طول خدمت فراهم می کنند.
این در حالی است که با بالارفتن سطح فکری جامعه، جوانان دیگر حاضر نیستند برای یک نظام ضد انسانی که احساس اشتراکی با آن ندارند خدمت کنند. جوان امروز به فکر آسایش، رفاه، تحصیلات و کار مناسب است و حاضر نیست 2 سال از موثرترین و کلیدی ترین سال های عمر خود را در جایی سپری کند که جز دشنام و حرف زور چیز دیگری نمی شود و باید تمام مدت تحت فرمان شخص دیگری باشد. جوان امروز نیازی نمی بیند که تیر اندازی فرا گیرد و به در دست گرفتن اسلحه و پوشیدن لباس نظامی افتخار نمیکند. آن هم نظامی که با وی سر دشمنی دارد و در اولین فرصت وی را قربانی میلیتاریسم و خودکامگی های قدرتمندان خواهد کرد.
جدیداً برای اینکه جوانان را به خدمت تشویق کنند و همچنین به خاطر همان خطراتی که گفته شد سعی کرده اند در پادگان ها شرایط بهتری فراهم کنند. البته این شرایط تنها به این ختم می شود که فرمانده کمتر به سربازان درجه دار دشنام دهد و یا غذای بهتری به سربازان درجه دار داده شود. البته وضع در تمام پادگان ها به یک شکل نیست و به قول معروف مخصوص به پادگان هایی است که نور چشمی ها در آنجا خدمت می کنند و باید شانس بیاوری تا در بین آن ها بر بخوری! اما با این همه حتی در همان پادگان ها نیز آمار سربازان فراری بسیار زیاد شده است. بسیاری که از ابتدا تن به خدمت نمی دهن، یا از کشور فرار می کنند یا اینکه در همان شرایط داخل به عنوان یک فراری و در واقع همچون مجرمی که از زندان گریخته باشد به زندگی خود ادامه می دهند. عده ای نیز در طول خدمت خود از شرایط آزار دهنده صبرشان لبریز شده و مشکلات بعدی را بجان میخرند و از پادگان فرار می کنند. آنهائی هم که ترجیح میدهند وضع را تحمل کنند و طوری این مانع را از سر راه بردارند با مشکلات دیگری مواجه میشوند.
اعتیاد و ”کرک“
مسئله بسیار بزرگی که در بویژه اخیرا در پادگان ها شیوع بیشتری از گذشته پیدا کرده است اعتیاد است. این تحفه جدید خرید و فروش ماده مخدر معروف به "کرک" در بین سربازان است. در واقع شرایط حاکم بر پادگان در دوران آموزشی اجازه نمیدهد تا افرادی که به مواد مخدر آلوده هستند از موادی که دارای بوی آشنا میباشد مانند تریاک و حشیش استفاده کنند. همچنین آماده و مصرف کردن این مواد نیز به زمان و جای مناسب نیاز دارد که بسادگی در اختیار سربازان نیست و با ورود کرک به ایران "راه حلی" برای این مشکل پیدا کرده اند! جوانی که باید از طرف دولت ساپورت و تشویق شده تا اعتیاد خود را ترک کند حتی در این وضعیت جرات ابراز بیماری خود را ندارد و در شرایط سخت پادگان حتی نیاز بیشتری نیز به این مواد پیدا میکند. اما تنها موادی که در دسترس وی قرار دارد کرک است که بو ندارد و مصرف آن آسانتر است و این در حالی است که کرک جزو خطرناکترین مواد شیمیایی اعتیاد آور شناخته شده است که باعث گندیدن و کرم گذاشتن نسوج بدن می شود. همچنین اعتیاد به آن بسیار شدید بوده و به آسانی سم زدایی نمی شود. ولی جوان بیمار از ترس بازخواست فرمانده خود با علم به اینکه مصرف این مواد با آنچه وی به آن معتاد بوده بسیار فرق دارد مجبور به مصرف آن می شود. همچنین مصرف قرصهای والیوم از جمله ترامادول که جزو قرص های آرام بخش بسیار قوی هستند نیز بسیار شیوع پیدا کرده تا جاییکه دولت مجبور شده فروش بدون نسخه ی آن را ممنوع کند. اما همچنان می توان بدون نسخه از بعضی از داروخانه ها به طور قاچاق تهیه کرد و برای همین با قیمت بالایی در پادگان ها به فروش می رسد که البته جنبه ای فراگیر تر دارد و به مصرف سربازانی که بیماری ندارند نیزمی رسد. می توان گفت این داروها تنها عامل آرامش سربازانی است که صبح تا شب مشغول تحقیر شدن هستند. این مشکلات در بین سربازان دیپلم و زیر دیپلمی که بنام سربازان سردوشی شناخته می شوند بیشتر است چون عده ی بسیاری از آن ها از قشر آسیب پذیر جامعه بوده و با مشکلات فراوان از جمله اعتیاد به مواد مخدر به این مکان بسته وارد می شوند. اما در بین سربازان سردوشی سربازان سن پایین بسیاری به چشم می خورند که شرایط ناعادلانه جامعه آن ها را به این جهنم خاموش کشانده. بسیاری از این سربازان دو سه شب اول گریه می کنند و صدای شنیدن صدای گریه در چند شب اول عادی است. رفتار فرمانده پادگان و دژبانان با سردوشی ها به شدت تحقیر آمیز است و تمام سعی آن ها در شکستن و نابود کردن شخصیت آنها می شود و هر کس که به این امر اعتراض کند به انفرادی فرستاده شده و در صورت ادامه به مکانی بد آب و هواتر تبعید می شود و اضافه خدمت می خورد. با وجود این شرایط سخت نمیتوان از یک نوجوان 18 ساله انتظار داشت که سیگار، قرص یا کرک را از دست همقطار خود نگرفته و درد تحقیر و توهین را مقداری آرامش نبخشد بدون آنکه به فردای آن فکر کند. اما سربازی تنها گوشه ای از تحقیر ها و موانعی است که بر سر راه ما جوانان در کشورهائی مانند ایران قرار دارد.