نامه هاه شماره 13
سیاوش دانشور

روح اله باباکارخیل
سلام و احترام خانم نوری و سلام به همه دوستان. من در کابل با رسانه ها کار میکنم و یک اتحادیه جوانان هم دارم. ما با شما همکار هستیم. من در افغانستان با تمامی رسانه ها در تماس هستم. اگر خدمتی با من باشد در خدمت قرار دارم. من برای شما هر کاری میتوانم میکنم. باباکارخیل، کابل افغانستان.

دوست گرامی باباکارخیل
با تشکر از شما و خوشحالیم که نشریه را میخوانید و علاقه مند به همکاری هستید. از شما تقاضا داریم که نشریه یک دنیای بهتر را در اتحادیه جوانان توزیع کنید و بدست علاقه مندان و بویژه کمونیستها و سوسیالیستهای افغانستان برسانید و برای رسانه ها و سایتهائی که مطالب را منتشر میکنند بفرستید. در مورد وضعیت افغانستان و مسائل اجتماعی، وضعیت و مبارزه کارگران و زنان و مسائل جوانان برای ما مطلب و گزارش بنویسید. اگر در مورد مطالب نشریه نظری دارید خوشحال میشویم که نظرتان را بشنویم و در ستون نامه ها با شما وارد دیالوگ و بحث شویم. با ما در تماس باشید. با آرزوی موفقیت و پیروزی شما.

سرباز سرخ
متاسفانه در چند سال اخیر کمونیسم کارگری سه گزینه ای شده ٬ در داخل هم هر کس بنا به تفکرات خود به سویی رفته خیلی هم از هر سه حزب بریده و خود را متعلق به کمونیسم کارگری حکمت و نه هیچ حزب دیگری می دانند. اما مسئله بر سر عمل کرد است در حال حاضر هدف ما ایجاد تشکل ها و شوراهای مستقل کارگری ٬ حرکت به سوی انقلاب کارگری و دستیابی به یک جمهوری سوسیالیستی می باشد و نوع عمل ما همبستگی با مبارزات به حق مردمی بر علیه زن ستیزی  کار کودکان، سرمایه داری و دستگاه حکومتی آن می باشد. این اهداف و اعمال نقاطی در جنبش چپ ایران است که نه تنها کمونیستهای کارگری بلکه کل چپ غیر سنتی ایران در راه تشکیل یک قطب سوسیالیستی در بالانس قدرت همراه با مبارزات کارگری نه تنها در تقابل با اپوزیسیون راست بلکه در مقابل رژیم می توانند بر سر آن به اتحاد عمل برسند و اینکه هر حزب نقد تئوریک خود را بر حزب دیگر چه می داند را موکول کنیم به جامعه پس از سرنگونی سیاسی رژیم و در آن زمانی که هر کس جنبش اثباتی خود را با قدرت بیشتری به میان می کشد و احزاب و جریانات مختلف سیاسی در داخل دارای دفاتر و مراکزی هستند.

سرباز سرخ عزیز،
ما از سه گزینه شدن کمونیسم کارگری خوشحال نیستیم و تلاشمان اینست منافع واحد جنبش کمونیستی کارگری را مبنای سیاست و پراتیک خود قرار دهیم و به این مشکلات فائق آئیم. در عین حال وظیفه خود میدانیم سیاستهائی را که مانع این هدف مهم میشوند صمیمانه نقد کنیم. این را هم واقفیم که طرفداران منصور حکمت بسیار فراتر از افراد متشکل در سه حزب کمونیست کارگری هستند. اما اگر کسی خود را طرفدار کمونیسم منصور حکمت و اساسا کمونیسم مارکسیستی میداند، الفبای این کمونیسم تحزب سیاسی است. "به هر سوئی" رفتن و از تحزب کمونیستی فاصله گرفتن هرچه باشد با کمونیسم منصور حکمت فاصله نوری دارد. ما کلیه هواداران منصور حکمت را به فعالیت متشکل حزبی فرامیخوانیم. تردیدی نیست که ثقل تلاش ما سازمانیابی حزبی و توده ای طبقه کارگر و بمیدان کشیدن  طبقه کارگر بعنوان یک نیروی مستقل در قلمرو سیاست سراسری برای دخالت در تحولات و گرفتن ابتکار عمل سیاسی است. در اینراه باید مناسب ترین سیاستها و روشها را اتخاد کنیم. هدف فوری ما سرنگونی سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم و حکومت کارگری است. سیاست ما اتحاد هرچه وسیعتر نیروهای کمونیستی کارگری و اتحاد گسترده تر طبقه کارگر علیه سرمایه داری با پرچم کمونیستی و مارکسیستی است. ما نه سکتاریست هستیم و نه با سیاستهای سکتاریستی و ضد حزبی چپ فرقه ای و غیر کارگری میانه ای داریم. اتحاد عمل برای ما امری هویتی نیست. هر اقدامی که جمهوری اسلامی را در سرکوب اعتراضات آزادیخواهانه عقب براند، هر اقدامی که طبقه کارگر و چپ بطور کلی و کمونیسم و طبقه کارگر و سوسیالیسم را بطور اخص تقویت کند، از نظر ما اقدامی مثبت است و بعنوان یک حزب سیاسی در این راستا عمل میکنیم. حزب اتحاد کمونیسم کارگری همواره نیروهای کمونیستی کارگری و جنبش طبقه کارگر را به اتحاد حول سیاستهای کمونیستی و طبقاتی در مقابل سیاستهای ارتجاعی کمپ راست و جریانات غیرکارگری و ضد حزبی که طبقه کارگر را در مقابل بورژوازی از تحزب و تشکل محروم میکنند فراخوانده است و برای آن تلاش میکند. موفق و پیروز باشید.

کاوه صدیق
یک بام دو هوا شگرد تازه سازمان ملل در برخورد با پناهندگان!
مدتی است که پناهند گانی که کلیه مراحل قانونی خود را به اتمام رسانده اند وباید به کشور سوم پرواز میکردند، در یک دو راهی که هر دو ظاهرا به بن بست ختم میشود گیر کرده اند. تعداد شش نفر در حال حاضر در شهر وان ترکیه دچار این مشکل شده اند که بی شباهت به شکنجه های روانی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ایران  نیست. این انسانها چون آوارگانی هستند که در کویری بی آب خود را به هر دری میزنند. در صورتی که ظاهرا تمام درها به رویشان بسته شده نا امید و خسته پس از سالیان سال تحمل رنج و مشقت که بتوانند در یک نقطه امن دنیا به یک زندگی بهتری برسند. در نتیجه مراجعات مکرر به امنیت و یو ان  برو بیاها و پاس دادن ها روح و جسمشان را خسته کرده اند. دلیل ندادن مجوز خروج از طرف وزارت کشور عدم شناسایی این پناهنده گان به عنوان سیاسی اعلام شده  و طبق بخشنامه باید کیس سیاسی خود را عوض کرده و به عنوان کارگر در خواست پناهندگی بکنند. یعنی آب در هاون کوبیدن. پس از برسیهای لازم معلوم میشود که منشا تمام این مشکلات از یو ان  سر چشمه میگیرد. برای رفع این مشکل نوشتن یک نامه از طرف یو ان میتواند سرنوشت این انسانها را عوض کند. در صورتی که یو ان از این کار سر باز میزند، این درخواست کاملا قانونی پناهندگی را رد میکند، چرا که از کارنامه غیر قانونی خود میهراسد. در چند روز اخیر یکی از این پناهندگان تصمیم به خودکشی گرفته بود که خوشبختانه با همدردی رفقایش از این کار منصرف شد. تمام سازمانهای حقوق بشری، تمام مدافعین بدون تبعیض حقوق پناهندگان، گوشه چشمتان را به این نقطه بیندازید! قبل ازاتفاق چاره ای باید اندیشد، تا دیر نشده! به امید رسیدن به یک دنیای بهتر برای همه انسانها!

کاوه صدیق عزیز،
ایستگاه ترکیه با تاریخی از رنج و مبارزه کسانی همراه است که از رژیمهائی مانند جمهوری اسلامی و جوامع اختناق زده و اسلام زده گریخته اند. نامه شما و نامه ها و اخبار مشابه دردآور است. این نامه را برای اطلاع تمام کسانی که شما مخاطبشان قرار داده اید منتشر کردیم. پیشنهاد ما اینست که متشکل شوید. با سازمانهای پناهندگی موجود در ترکیه تماس بگیرید و اقدامی مشترک و وسیع را در دستور بگذارید. از وکلا و نهادهای پیشرو در ترکیه همکاری طلب کنید و با رسانه ها در این زمینه تماس بگیرید. اخبار آنجا و وضعیت را مرتبا به اطلاع برسانید. اینها از جمله راههائی است که امید و اعتماد و تحرک را در میان پناهندگان احیا میکند و در مقابل یاس و سرخوردگی که در تداوم آن فاجعه کمین کرده است مصونیت پیدا میکنید. برایتان آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.

ما ملت بدبختی هستیم!
همیشه فکر میکنم ایرانی به جائی نمیرسد. چرا؟ چون هزار فرقه ایم و از همدیگر فرار میکنیم و سایه هم را با تیر میزنیم. در میان چپ هزار فرقه هست. یکی کمونیست کارگری است و اینها چند نوعند. یکی فدائی است. یکی مائویست است یکی طرفدار چگوارا. یکی میگه پست مدرنیست ام و یکی میگه تروتسکیستم. چپ نو و سوسیال دمکرات هم داریم و خلاصه نهضت ادامه دارد! در راست وضعیت بدتر است. همه ناسیونالیست اند اما هزار جور ملی گرا و سلطنت طلب و جمهوری طلب و اسلام خواه و غیره داریم. در میان اینها تعصب از مسلمانان و فرقه های مذهبی قویتر است. از فاشیست تا قوم پرست تا محله پرست تا آریائی ماشاله جنس جوره. خوب وضع تا این باشه چرا جمهوری اسلامی نگران باشه؟ واقعا که ما ملت بدبختی هستیم. به نظر شما نیستیم؟ شما که چپ هستید و کمونیست چرا لااقل شما متحد نمیشوید؟ اگر راست ها سر مال و مکنت دعوا دارند شما که میگید ندارید؟ چرا شما متحد نمیشوید؟ یک دانشجوی ناامید و اخراجی به بهانه واهی.

دوست عزیزم،
ناامیدی البته منشا مادی و واقعی دارد اما پاسخ هیچ دردی نیست. تردیدی ندارم این ناامیدیها وقتی که یک راه حل و پرچم قوی و قابل اتکا بلند شود، جایشان را به امید و تحرک و شادابی خواهند داد و ما به سهم خود تلاش میکنیم در این مسیر قدم برداریم. هیچ جلمعه ای بدون مقاومت تسلیم نمیشود و هیچ عنصر و جنبشی بدون جنگ آخرش تن به تسلیم نمیدهد. نمیخواهم تبلیغات بیمورد کرده باشم اما میخواهم تاکید کنم که در عین واقع بینی و شناخت دقیق وضعیت، کار ما بعنوان کمونیست باید یافتن راه برون رفت و برگرداندن امید و شادابی باشد. ما باید پرچم مقاومت باشیم و کمونیسم کارگری همواره اینگونه خود را تعریف کرده است. وجود تعدد دیدگاهها و گرایشات نظری راست و چپ بخودی خود منفی نیست. از تک صدائی و نظام رستاخیزی شاهی و ولایت فقیهی که بهتر است. در یک جامعه آزاد نمیتوان انسانها را مطابق یک استاندارد واحد قالب زد. اما حتما نکته شما این نیست. شما دارید از ضرورت یک جنبش و یک اتحاد طبقاتی و برای نجات از جمهوری اسلامی صحبت میکنید. این بهترین فرم نکته شماست. بگذارید راست و موقعیت راست را به خودشان واگذار کنیم. بگذارید مردگان سیاست مشغول دفن مردگانشان باشند. طبقه کارگر و سوسیالیسم باید راه خود را در این میان پیدا کند. چون همین راستها که خرخره همدیگر را سر مصدق و شاه و جمهوری و غیره میجوند؛ وقتی که منافع طبقاتی و استراتژیکشان حکم کند مانند یک تن واحد حول مترسکی جمع میشوند تا در مقابل کمونیسم و طبقه کارگر بایستند. همانطور که حول خمینی ایستادند. همانطور که در تحولات و انقلابات دو قرن اخیر ایستاده اند. اما تا به چپ مربوط است عده ای به موزه های تاریخ متعلق اند. مائویسم و سنت چریکی در ایران سرمایه داری قرن بیست و یکمی بیش از بیربط اند. چپ نو و سوسیال دمکراسی در ایران نهایتی جز جمهوریخواهی شبه دو خردادی و توده ایسم ندارد و نمیتواند خود را از بستر اصلی جنبش ملی اسلامی تفکیک کند. خیلی زحمت بکشند و نیمچه سکولار بورژوا شوند بالاخره در دنیای امروز باید خود را با همان راست جهانی و استراتژی نظم نوینی وفق دهند. پرچمداران دمکراسی را در دنیا ببینید کجا ایستاده اند. پست مدرنیستهای ایرانی با شکست دو خرداد دکانشان تخته شده و بقول شما تا محله پرستی و قوم پرستی و عزیزمداری اسلام کار بیشتری نمیتوانند بکنند. اینکه این ارتجاع محض را قالبی تئوریک و دانشگاهی بدهند یا نه در ماهیت آن تفاوتی ایجاد نمیکند. در مورد تروتسکیسم مسئله کمی فرق میکند. تروتسکیسم تاریخا محصول نقد دمکراتیک حکومت استالین است. تروتسکیسم بدون وجود استالینیسم و آن نظام معین معنی ندارد و به یک فرقه درخود تبدیل میشود و در همه جای دنیا شده است. تردیدی نیست که شخص تروتسکی از عناصر مهم انقلاب اکتبر است و دیدگاههای او در دوره ای به یک ترند تبدیل شد اما هیچ جا این دیدگاهها منشا تغییری اجتماعی در جهان نشد و با تحولات سیاسی خاصی جوش نخورد. در ایران هیچوقت تروتسکیسم به یک جریان نیمه مطرح و قابل محاسبه تبدیل نشد. حتی در دوره انقلاب 57 که هنوز بلوک شرقی وجود داشت و نقد دمکراتیک و نه سوسیالیستی آن نظام خود را در نظریات تروتسکیستها منعکس میکرد، نتوانست به جریانی در حد حزب رنجبران هم شکل دهد. بهترین نمونه اش جریان بابک زهرائی شد که معرف حضور نسل انقلاب 57 است. تروتسکیسم برای جنبش کارگری و سوسیالیستی امروز حرفی برای زدن ندارد. میتوان در این زمینه بیشتر و مشخص تر حرف زد. کمونیسم کارگری اما موقعیتش متفاوت است. این جنبشی است که نقد مارکسیستی و کارگری به نظام سرمایه داری و بردگی مزدی را بلند کرده است. اگر جنبشهای دیگر موسوم به سوسیالیستی و چپ در پایان راه خویش اند و افقی بویژه با پایان بلوک شرق ندارند، کمونیسم کارگری اما در آغاز راه است و نقد عملی و اجتماعی کارگر صنعتی به دنیای معاصر است. در هر جنبش آزادیخواهانه در ایران نفوذ عقاید این جنبش را میتوان دید. موقعیت تشکیلاتی فعلی کمونیسم کارگری از معضلات کنونی این جنبش است که تلاش ما اینست به آن فائق آئیم. مستقل از اینکه رگه های فکری در چپ چه تنوعی دارند، جنبشهای اجتماعی اصلی جامعه بستری هستند که این رگه ها را در خود جای میدهند و سنت سیاسی و طبقاتی شان را تعریف میکنند. جدال این جنبشها یعنی جنبش راست پروغربی، جنبش ملی اسلامی، و جنبش کمونیسم کارگری با تمام تنوعاتش مسیر سیاسی آینده ایران را رقم میزنند. ما در این زمینه ادبیات مفصلی داریم. توصیه میکنم به آن مراجعه کنید. سوال اصلی امروز نه ضرورتا اتحاد جریانات و گرایشهائی که خود را چپ میدانند بلکه پرچم و آلترناتیو طبقاتی ای است که بعنوان راه حل کارگری و سوسیالیستی در مقابل کل راست قد علم کند. زمینه اجتماعی عروج این جریان گرایش سوسیالیسم کارگری است که وحدت طبقه کارگر و راه حل آزادی کل جامعه را به مرکز سیاست و جدال قدرت سیاسی ببرد. این امری است که ما برای آن تلاش میکنیم و در این راه دست هر سوسیالیست و مارکسیستی را که در این هدف اجتماعی و طبقاتی خود را شریک میداند میفشاریم. موفق و پیروز و امیدوار باشید. *