چند روز پیش یکی از دوستان دخترم به دیدن مان آمده بود. درباره مسائل مختلف با هم صحبت میکردیم. یادم نیست در چه متنی بود که او به یکی از دوستانش اشاره کرد، یک دختر جوان انگلیسی لزبین سوسیالیست که در اتاقش یک پوستر بزرگ زده: "ما همه نصرالله ایم!" نظر مرا میخواست. میدانست که این شعار با اعتقادات دختر در تناقض است. نمی فهمید که پس چگونه چنین پوستری روی دیوار اتاق دوستش پیدا شده. کمی هم شاید مردد بود که اشتباه میکند. شاید مساله ای هست که او از درکش عاجز است. ظاهرا با دوستش بحثی هم در این مورد داشته و هیچکدام نتوانسته دیگری را قانع کند.
جای تاسف است. پیش خودم فکر کردم که وای بر ما که انسان هایی از فرط مخالفت با سیاست های دولت های آمریکا و بریتانیا رو به اسلام سیاسی و نصرالله آورده اند. میشد مثل بعضی از دوستان گفت اینها "چپ لونتیک ضدامپریالیست هستند!" و گریبان خود را خلاص کرد. ولی کاش مساله به این آسانی بود. "لونتیک ضدامپریالیست" خواندن هر کسی که به دفاع از اسلام سیاسی بلند میشود، روشی سطحی است. درد کسی را درمان نمیکند. به این مساله پاسخ نمیدهد که چرا در لبنان نصرالله این چنین محبوب شده است؟ وچرا در غرب انسان هایی که به جنگ عراق، به حمله اسرائیل به لبنان و فلسطین، به تحریم اقتصادی مردم فلسطین و اکنون مردم اسیر شده در نوار غزه اعتراض دارند، به مدافعین حزب الله و اسلامیست ها گرویده اند؟
روزنامه لوموند سال گذشته به همین مساله اشاره کرده بود. بعد از 11 سپتامبر جوانان بسیاری بر روی تیشرت شان نوشته بود: ما آمریکایی هستیم! بعد از حمله به لبنان: ما همه نصرالله ایم بر روی تیشرت ها نقش بسته بود. یک جریان جدی عمیق کمونیستی باید برای این پدیده های مهم اجتماعی پاسخ داشته باشد. ممکن است بتوان رهبران جریان حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا را با برچسب "چپ لونتیک ضد امپریالیست" توصیف کرد، اما این خیل جوانانی که از این همه قلدری و جنگ و خونریزی خسته شده اند و از نبود آلترناتیو به این صف پیوسته اند را خیر.
این دختر جوان قاعدتا همه مواد لازم برای تف انداختن به روی نصرالله را داراست. بطور خودبخودی، بدون هیچ شستشوی مغزی و قلب ایدئولوژی ارتجاعی بجای "ایدئولوژی رهائی بخش"، یک زن جوان علیه اسلام سیاسی خواهد بود. زن ستیزی این جنبش و ایدئولوژی آشکار است. بعلاوه این دختر لزبین است. همه میدانند که حکم همجنس گرایی در اسلام مرگ است. در ایران و کشورهای اسلام زده هم جنس گرایان را دسته دسته اعدام میکنند. و بالاخره، این دختر از نظر سیاسی و اجتماعی به آن بخش از جامعه تعلق دارد که به رفاه دیگران می اندیشد و برای آن ارزش قائل است، وگرنه سوسیالیست نمیشد. با این وجود یک جنایتکار مرتجع تروریست به قهرمانش بدل شده است. این پدیده را باید جدی گرفت.
زمانی که دو شیطان در مقابل هم صف آرائی میکنند، تمایل خودبخودی و پراگماتیسم موجود در اکثریت مردم، آنها را به انتخاب آن شیطانی که کمتر بد بنظر برسد میکشاند. این پروسه طبیعی و خودبخودی است. تنها راه مقابله با این شرایط ایجاد یک آلترناتیو دیگر، یک قطب سوم و بعلاوه یک مبارزه همه جانبه برای ارتقاء آگاهی به ماهیت هر دو طرف است. این وظیفه ماست. ما باید یک مبارزه همه جانبه علیه هر دوقطب تروریسم و ارتجاع سازمان دهیم. اسلام سیاسی و تمام ارتجاع و توحشی که نمایندگی میکند را باید افشاء کنیم. به یمن سیاست های قطب دیگر تروریسم، اسلام سیاسی ظاهری رهایی بخش بخود گرفته است. باید این ظاهر را درید. باید باطن آن را به همه نشان داد. یک کار پیگیر و همه جانبه نیاز است.