١- احزاب سياسى را نه آنطور که خود ادعا ميکنند بلکه بر مبنای پراتيک شان باید قضاوت کرد. احزاب اجتماعى احزابى هستند که به سنتهاى ريشه دار طبقاتى متکى اند و سوخت و ساز مادى روشنى با جنبش طبقه خود دارند. احزاب سياسى همواره تحت تاثير گرايشات و سنتهاى اجتماعى بيرون خود قرار دارند٬ از آنها تاثير ميگيرند و بر آنها تاثير ميگذارند.
٢- کمونيسم کارگرى يک جنبش اجتماعى و طبقاتى است. کمونيسم کارگرى گرايشى در درون جنبش طبقه کارگر است که افق نابودى نظام سرمايه دارى از طريق يک انقلاب کارگرى و برپائى يک جامعه آزاد کمونيستى را نمايندگى ميکند. اما بدنبال شکست انقلاب اکتبر و شکست سوسیالیسم کارگری در روسیه، کمونيسمى به ميدان آمد که ناسيوناليسم، رفرميسم و دمکراسى عناصر اساسى آن بود. احزاب متفرقه چپ جهان در طول قرن بيستم کمابيش از اين سنت تاثير گرفتند. تاريخ قرن بيستم تاريخ جدائى اين "کمونيسم" از کارگر و از مارکسيسم است. آنچه بعنوان بستر رسمى کمونيسم و اردوگاههاى آن در طول قرن بيستم وجود داشت چيزى جز يک ناسيونال- رفرميسم بورژوائى نبود.
٣- تلاش براى احياى سنت حزبى کمونيسم کارگرى و پايان دادن به اين شکاف تاريخى کارگر و کمونيسم امرى بود که در ايران و با تلاش منصور حکمت آغاز شد. جدالهاى فکری، نظری و سیاسی بعد از "انقلاب ۵٧" که به جنبش مارکسیسم انقلابی معروف شد، اساسا جدالى بود براى دفاع از ارتدوکسى کمونيسم مارکسى و ضرورت سنگربندى طبقه کارگر انقلابى در يک حزب کمونيستى. تشکيل حزب کمونيست ايران پيروزى مارکسيسم انقلابى بر چپ خلقى و ناسيوناليست بود. پديده اى که طيف وسيعى از چپ موجود را با خود همراه کرد. پس از تشکیل حزب کمونیست ایران، جدال نظری- سیاسی منصور حکمت برای تبدیل این حزب به حزب اعتراض سوسیالیستی طبقه کارگر ادامه یافت. این تلاش در قالب مباحث کمونیسم کارگری بروز یافت.
منصور حکمت با طرح مباحث کمونیسم کارگری در دهه 80 میلادی، به جنبش کمونیسم کارگری در ایران نه تنها یک هویت و تعین تئوریک و سیاسی، بلکه یک خودآگاهی جنبشی و سیاسی بخشید. در ادامه این تلاش های فکری – تئوریک، منصور حکمت با تشکیل حزب کمونیست کارگری در سال 1991 این هویت و آگاهی را در قالب عملی و سازمانیابی حزبی جنبش کمونیسم کارگری متبلور کرد. حزب کمونیست کارگری اولین حزب کمونیستی کارگری در تاریخ ایران است. گسستن از سوسیالیسم های غیر کارگری نه تنها در تئوری و سیاست بلکه در غالب سازمانیابی حزبی نیز متحقق شد. این حزب نقشی بسیار تعیین کننده در ابراز وجود اجتماعی جنبش کمونیسم کارگری و در دخالت فعال این جنبش در جدال های سیاسی و فکری طبقاتی در جامعه داشته است.
۴- تشکيل حزب کمونيست کارگرى درمتن تحولات مهم جهانى یک پیشروی مهم و نقطه عطفی تعیین کننده در تاریخ جنبش کمونیسم کارگری است. اين حزب طى يک دهه در نامساعدترين شرايط جهانى٬ که آنتى کمونيسم لجام گسيخته و کمونيسم گريزى وجه مشخصه آن بود٬ به ترندى معتبر در ايران و منطقه تبديل شد. حزب کمونیست کارگری، همانگونه که منصور حکمت بارها تاکید کرده است، صرفا نوک کوه یخ جنبش کمونیسم کارگری بود. علیرغم یک گسست کامل و همه جانبه با سوسیالیسم های غیرکارگری و تلاش برای استوار کردن حزب بر جنبش اعتراضی سوسیالیستی طبقه کارگر، گرایشات سوسیالیستی غیرکارگری و چپ رادیکال در این حزب کماکان به حیات خود در حاشیه و سکوت ادامه دادند.
بخشى از اين گرايش با تغيير در فضاى سياسى ايران و آغاز جنبش توده ای برای سرنگونی رژیم اسلامی مجددا فعال شد. جنبش سرنگونى با افق راديکاليسم ضد رژيمى اين چپ تطابق یافت. چپ راديکال در حزب کمونيست کارگرى با سیاست تشکيلات دارى٬ حفظ وضع موجود، گوشه نشينى٬ انقلابيگرى ضد رژيمى٬ تمايلات سوسيال دمکراتيک٬ و بخشا تسليم به فرمولهاى جنبش دو خرداد و اساسا استنکاف از تلاش کارگرى و کمونيستى تداعی می شد. چپ راديکال در حزب کمونيست کارگرى تا سطح برنامه يک دنياى بهتر عقب نشست اما اين عقب نشينى فرمال هيچوقت به سنت پراتيکى آن تبديل نشد.
۵- درگذشت نابهنگام منصور حکمت، رهبر سیاسی، فکری و حزبی کمونیسم کارگری، در حزب کمونيست کارگرى يک زلزله سياسى ايجاد کرد و فضا را برای تعرض این گرایشات آماده کرد. جدالى در حزب توسط دو جناح شکل گرفت که در آن نه کمونيسم کارگرى و نه منصور حکمت نمايندگى نشد. در نتیجه این مصاف حزب به سرعت بسمت انشعاب ٢٠٠۴ رانده شد و بدنبال آن حزب "حکمتيست" تشکیل شد. پس از انشعاب جدال گرایشات متوقف نشد، بلکه در درون هر دو حزب منتسب به کمونیست کارگری ادامه یافت. انشعاب، اما، بروز گرایشات چپ رادیکال را تحت نام خود و بر پای خود میسر کرد. پروسه عبور از منصور حکمت توسط بخش حاکم رهبری هر دو حزب با سرعتی غیر قابل انتظار و شگفت آور به پیش رفت. وجه مشخصه خطوط مختلف چپ راديکال عبور از منصور حکمت و بازسازى سنت هاى عتيق چپ ايران و جهان زير نام "کمونيسم کارگرى" بود. همان گونه که احزاب کمونیسم بورژوایی در قرن بیستم با استناد به مارکس و لنین سوسیالیسم های غیر کارگری را نمایندگی می کردند، رهبری این دو حزب تحت عنوان کمونیسم کارگری، با استفاده از نفوذ و اتوریته فکری و سیاسی منصور حکمت و با استناد به برنامه یک دنیای بهتر سیاست های چپ رادیکال و غیر کارگری را طرح و بسط می دهند.
۶- این احزاب در حال تغییر و تحول جدی هستند. تلاش ما، چه در فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری و چه پس از آن برای ناظر کردن خط کمونیسم منصور حکمت بر این احزاب به نتیجه نرسید. تحولات سیاسی و تداوم پراتیک اجتماعی کنونی "حزب کمونیست کارگری" را به کمپ ناسیونالیسم پرو غرب و "حزب کمونیست کارگری- حکمتیست" را به اردوی ناسیونالیسم ضد امپریالیستی سوق خواهد داد.
٧- حزب اتحاد کمونيسم کارگرى در نقد اين ديدگاهها و مبتنى بر بازسازى حزبى سنت کمونيستى منصور حکمت و ناظر کردن همه جانبه کمونيسم کارگرى بر جنبش اعتراض ضد سرمايه دارى طبقه کارگر تشکيل شده است.
ما اعلام ميکنيم:
١- سياستهاى حاکم به رهبرى اين احزاب در سازشى صورى با کمونيسم کارگرى و ادبيات آن و از نظر اجتماعى و سنت طبقاتى در مقابل آن قرار دارد و آگاهانه براى عبور از آن تلاش ميکند.
٢- اين سنن با گرایش و سنت سوسیالیستی طبقه کارگر ربطی ندارد. سنتهاى فکرى، سياسى و تئوريک حاکم بر اين دو حزب اساسا سنتهاى چپ راديکال است. نگرش حزبى و سبک کار آنها مبتنى بر همين سنتها و در تقابل کامل با تئورى حزب اجتماعى و کارگرى و سياسى منصور حکمت و کمونيسم کارگرى قرار دارد.
٣- اهداف و نظرات سیاسی این احزاب با برنامه يک دنياى بهتر در تناقض استو برخی از سياستها و مصوبات رسمى و همچنین پراتیک عملی شان در مقابل اين برنامه قرار دارد.
۴- نوع رهبرى٬ سنت تشکيلاتى٬ سکتاریسم، فرقه گرایی، شیوه برخورد به مخالفين سياسى و تحریف منقد و مخالف همگی از بروزات تسلط گرایش چپ رادیکال در این احزاب است.
۵- موقعیت کمونیسم کارگری در این احزاب بعنوان ماتريال انسانى در گرو تعيين تکليف با سنتها و ديدگاه حاکم بر رهبرى و گرایش چپ رادیکال حاکم بر این احزاب است. آرمانخواهى و کمونيست بودن بخشى از کادرهاى اين احزاب با سياست و سنت فکرى و نظرى حاکم بر حزب آنها دو مقوله متفاوت است. اگر کمونيستهای کارگری دراين احزاب پرچمى براى تغيير نداشته باشند لاجرم در سيستم جديد موجود حل ميشوند.
۶- این احزاب به درجه ای که سیاستهای خود را در لفافه کمونیسم منصور حکمت می پیچند، سرپل، ایستگاه و ظرفی برای پیوستن نیروی انسانی ای هستند که خواهان مبارزه کمونیستی اند. سیاست ما در این راستا نشان دادن ماهیت واقعی خط حاکم بر این احزاب و تلاش برای سوق دادن این نیروها به حزب پرچمدار کمونیسم منصور حکمت، حزب اتحاد کمونیسم کارگری، است.
سرنوشت این احزاب برای حزب اتحاد کمونیسم کارگری مهم است. حزب اتحاد کمونيسم کارگری تاکید می کند که پیروزی کمونیسم کارگری تنها با کمونیسم مارکس و منصور حکمت ممکن است. ما کادرها و نیروهاى کمونیسم کارگری در اين احزاب را به برافراشتن پرچم کمونيسم کارگرى منصور حکمت و پیوستن به حزب اتحاد کمونیسم کارگری فرا میخوانیم.