ایدئولوگ های بورژوازی به صف شده اند. دفاع صریح و خجولانه از سرمایه داری در دستور روز قرارگرفته است. روزنامه های جناح مرکز بورژوازی که هر از چند گاهی ستونی را در اختیار گله گذاری های جناح چپ بورژوازی می گذارند تا هم آنها را آرام کنند و هم ژست "آزادی بیان" سیستم دموکراسی را رونقی بخشند، هر روز در پی بحث "مرگ سرمایه داری؟" یا "مرگ بازار آزاد؟" اطمینان می دهند که سرمایه داری زنده است و این بی حساب و کتابی مدیران، بازار بورس و اسپکولیشن است که دنیا را این چنین در ورطه گرسنگی و فقر و بی خانمانی قرار داده است. می گویند این بحران سرمایه داری نیست؛ بحران سرمایه مالی است. اینها عملا یک جنگ ایدئولوژیک پیشگیرانه را براه انداخته اند. سرمایه داری زیر حمله است. انواع و اقسام مدافعین و دفاعیات براه افتاده اند.
در هفته های اخیر به اندازه چندسال پیش روی هم، اسم مارکس و سوسیالیسم در صفحات این نشریات تکرار شده است. از اسقف کنتربری، بالاترین مقام مذهبی در انگلستان، تا ستون نویس های رنگارنگ به مارکس در نوشته های خود اشاره کرده اند. البته مارکس نامی است که حتی در زمانی که بورژوازی هار سرمست "مرگ سوسیالیسم" را فریاد می زد، راحت تر و محترمانه تر بر زبان ها جاری می شد. اما لنین، برای این شیادان از جنس دیگری است. روزنامه گاردین چند سال پیش در توصیف لنین نوشت: "دیوانه یا جنایتکار؟" در دو دهه اخیر نام بردن از لنین در کلاس های درس و در صفحات نشریات با آب کشیدن دهان دنبال می شد. اما امروز شرایط تغییر کرده است. سرمایه داری جهانی با بحرانی بی سابقه روبرو است و دفاع صریح از بازار آزاد جرئت و حماقت بسیاری را در انظار عموم طلب می کند. در این شرایط است که در همان نشریه گاردین، از لنین بعنوان یک اتوریته فکری نقل قول آورده می شود. ستون نویس گاردین چنین می نویسد: "لنین می گوید: "سرمایه داران می توانند هزینه خروج از هر بحرانی را بپردازند، بشرط آنکه کارگران را مجبور به تقبل این هزینه سازند." معمولا از خرد بدور است که در حضور مودبین از لنین نام برد. اما در توصیف شرایط کنونی، این گفته آن چنان خردی را بیان می کند که مدتهای طولانی است، مشاهده نکرده ام."
سرمایه داری یا سوسیالیسم؟
برای ما کمونیست ها که در شکوفا ترین لحظات سرمایه داری، گرسنگی میلیونی، بیکاری و استثمار و سرکوب و بی عدالتی را بروشنی مشاهده می کنیم و دلیل آن را نیز می دانیم، ظهور چنین بحرانی لازم نیست تا سوال "سرمایه داری یا سوسیالیسم؟" را در مقابل خود قرار دهیم. ما این نظام را می شناسیم، ما انباشت شدن فقر و گرسنگی را در پس انباشت سرمایه و ثروت می بینیم، ما استثمار وحشیانه این نظام را می شناسیم، ما در پس قدرتمند شدن سرمایه و سرمایه دار، سرکوب و خلع ید طبقه کارگر را می بینیم. ما تناقضات ماهوی این نظام را می شناسیم. سقوط و بحران این نظام نیز ما را متحیر و برآشفته نمی کند. آن را نه تنها پیش بینی می کنیم، دلیل آن را نیز می دانیم. این شرایط برای ما دفاع از سوسیالیسم و بسیج و سازماندهی برای تحقق آن را سهل تر می کند. در چنین شرایطی استدلالات بسیار یا پیچیده ای لازم نیست تا هر انسان عادی را به برتری سوسیالیسم، به انسانی بودن آن و به ضرورت و امکانپذیری تحقق آن اقناع کرد.
در شرایطی که سخنگویان سرمایه داری بازار آزاد اعتراف می کنند که نبرد ایدئولوژیک سرمایه یا سوسیالیسم دوباره گشوده شده است، زمین برای کار کمونیست های کارگری شخم زده شده است. نزدیک به دو هفته پیش، آلن گرین اسپن، وزیر مالی اسبق آمریکا، در دانشگاه جرج تاون اعلام کرد: "بحران بمعنای بازگشت به مبارزه ایدئولوژیک میان سوسیالیسم و سرمایه داری است. بسیاری از ما فکر می کردیم که این مبارزه با سقوط اقتصاد فرمانی به پایان رسیده است، اما چنین نیست."
درست است که سخنگویان و مبلغین جیره خوار بورژوازی توانستند سقوط بلوک شرق را سقوط سوسیالیسم، کمونیسم و مارکسیسم قلمداد کنند، اما مساله اینجاست که این "شعبده بازی" چند سال بیشتر بطول نیانجامید. در همان اوان منصور حکمت در بازبینی این شرایط تبینی عمیق از این شرایط بدست داد:
"این پایان سوسیالیسم نبود، اما سرنخی بود به اینکه پایان سوسیالیسم واقعا چه کابوسی می تواند باشد و دنیا بدون فراخوان سوسیالیسم، بدون امید سوسیالیسم، و بدون "خطر" سوسیالیسم، به چه منجلابی بدل می شود. معلوم شد جهان، از حاکم و محکوم، سوسیالیسم را با تغییر تداعی می کند. پایان سوسیالیسم را پایان تاریخ خواندند. معلوم شد پایان سوسیالیسم پایان توقع برابری است، پایان آزاد اندیشی و ترقی خواهی است، پایان توقع رفاه است، پایان امید به زندگی بهتر برای بشریت است. پایان سوسیالیسم را حاکمیت بلامنازع قانون جنگل و اصالت زور در اقتصاد و سیاست و فرهنگ معنی کردند. و بلافاصله فاشیسم، راسیسم، مردسالاری، قوم پرستی، مذهب، جامعه ستیزی و زورگویی از هر منفذ جامعه بیرون زد." (منصور حکمت، تاریخ شکست نخوردگان، مجموعه آثار، جلد 8، ص 315.)
این توصیف زیبا، شرایط جاری را نیز معنا می کند. اکنون که سرمایه به کام سقوط رفته است. اکنون که کثافت و ریا و بی عدالتی سرمایه داری بیش از هر زمانی برای همه آشکار شده است، مارکس و سوسیالیسم را از گوشه و کنار در مقابل چشمان ما می گیرند. حتی مدافعین سرمایه داری که میلیون ها دلار در یک مدت کوتاه به جیب زده اند، نیز برای آرام کردن شرایط به مارکس و سوسیالیسم رجوع می کنند، و خواهان حذف زیاده روی های سیستم شده اند. چه آن زمان و چه اکنون حقانیت مارکس و سوسیالیسم و تداعی شدن مارکس و سوسیالیسم با انسانیت، زندگی بهتر، برابری و عدالت بر همگان روشن بوده است. "نبرد سرمایه داری یا سوسیالیسم" در این شرایط بر سر این مقولات نیست. بر سر اثبات امکانپذیری آن و سازماندهی نیروی اصلی پیشتاز آن است.
اسب ها یکدیگر را گاز می گیرند!
در این وانفسایی که آژیر های خطر را به صدا درآورده اند و کل طبقه بورژوازی آستین ها را بالا زده است تا به هر قیمتی از نظام اش دفاع کند، این ضرب المثل قدیمی فارسی بسیار گویا است: "درشکه که به سربالایی می رسد، اسب ها یکدیگر را گاز می گیرند." افشاء گری از جناح های مختلف و دپارتمان های مختلف و رو کردن دست یکدیگر باب شده است. بخشی تقصیر را به گردن سرمایه مالی و بی حساب و کتاب بودن این بخش و اسپکولیشن می اندازند تا کل نظام را نجات دهند. اسقف کانتربری نیز که تمام هستی و نیستی خود را در خطر دیده است به این جرگه پیوسته است. او حتی برای اینکه صحبت اش را دو پشته محکم کند به مارکس هم ارجاع داده است و "سرمایه داری بی حساب و کتاب و عنان گسیخته" را مقصر جلوه داده است. دستگاه مافیایی کلیسا، انگشت تقصیر را به سمت بانک ها و سیاست بی حساب کتابشان گرفته است. درست یک روز پس از این فضل فروشی، روزنامه تایمز لندن در صفحه اول، دست کلیسا را رو کرد: "کلیسای انگلی کن" حدود 5 میلیارد پوند از همین طرق سود برده است.
در پاسخ به نقد جناح مدافع "دست دولت از بازار کوتاه" از سیاست اخیر هیات حاکمه آمریکا برای نجات سرمایه، گزارش "انستیتوی کیتو"، یکی از مخازن فکری مهم آمریکایی مدافع بازار آزاد و عدم دخالت دولت در بازار، مورد ارجاع قرار می گیرد. طبق گزارش این انستیتو، دولت آمریکا همواره بشکلی سخاوتمندانه از سرمایه پشتیانی مالی کرده و به آن سوبسید دولتی داده است.
در سال 2006 دولت فدرال آمریکا 92 میلیارد دلار به سرمایه سوبسید داده است. بخش قابل ملاحظه ای از این سوبسید به کمپانی های بزرگ از قبیل بوئینگ، آی بی ام و جنرال الکتریک پرداخت شده است. بعلاوه 21 میلیارد دلار به شرکت های بزرگ کشاورزی داده شده است. این گزارش افشاء می کند که بخش مهمی از بودجه ای که به پروژه "توسعه پیشرفته تکنولوژی" اختصاص دارد، علیرغم هدف اعلام شده برنامه، به جیب شرکت های بزرگ ریخته شده است. از سال 1991 شرکت آی بی ام، جنرال الکتریک، داو کمیکال، کاترپیلار، فورد، دوپونت، جنرال موتورز، شورون و مونسان صدها میلیون دلار از بابت این برنامه به جیب زده اند. شرکت بوئینگ فقط از بابت وام های ضمانت شده 4 میلیارد و نیم دلار بدست آورده است. بعلاوه، دولت آمریکا به کشورهای در حال توسعه بشرطی وام می دهد که سلاح نظامی از شرکت های آمریکایی خریداری کنند. امتیازات مالیاتی یکی دیگر از طرقی است که سرمایه داران از دولت سوبسید می گیرند. برآورد شده است که سالیانه 20 میلیارد دلار از این طریق به جیب مدیر عاملان گردن کلفت ریخته می شود. اینها فقط چند قلم از چاپیدن مردم توسط سرمایه بواسطه دولت آمریکا است. در اروپا نیز اوضاع به همین شکل است.
این افشاء گری ها به نشریات یومیه راه باز کرده است، تا نشان داده شود، بازار هیچگاه "آزاد" نبوده است. هدف آنها این است که بگویند سیاست اخیر دولت های غربی، سیاست جدیدی نیست، فقط میزان آن نجومی است. اما در این میان برای مردم عادی روشن می شود که بازار و دولت بورژوایی همواره دست در دست هم مشغول چاپیدن مردم بوده اند. بازار آزاد در عمل افسانه ای بیش نیست. زمانی که از بازار آزاد صحبت می شود، منظور واقعی این است که دولت به قانون گذاری در جهت کنترل سرمایه گذاری و استثمار شدید مشغول نشود. بازار آزاد مقابل دولت رفاه است. بازار آزاد یعنی رها کردن مردم به حال خود، یعنی حاکم کردن قانون جنگل بر جامعه، هر کس توانست بچاپد نوش جانش، هر کس بیکار و گرسنه ماند چشمش کور. بازار آزاد یعنی استثمار وحشیانه و عنان گسیخته و بدون هیچ قانونی برای کنترل آن. بازار آزاد یعنی کوتاه کردن دست اتحادیه های کارگری از ایجاد هر نوع رفرم بنفع کارگر. بازار آزاد یعنی برداشتن هر تور نجات اقتصادی-اجتماعی از زیر مردم عادی، کارگر و زحمتکش. بازار آزاد یعنی حذف بیمه بیکاری و سپردن شرایط به رقابت آزاد نیروی کار و به فلاکت کشیدن ارتش ذخیره کار. بازار آزاد یعنی عدم وجود بیمه و درمان دولتی همگانی. بازار آزاد یعنی حذف هر نوع سوبسیدی به کارگر و زحمتکش و شهروند عادی و دادن آن به سرمایه و سرمایه دار. این معنای واقعی بازار آزاد است.
سوسیالیسم یا دولتی کردن
در دفاع از سرمایه داری و در مناظره ها و مباحث داغی که جناح های مختلف بورژوازی مشغول آن اند، یک دروغ بزرگ از طرف همه تکرار می شود. مخالف و موافق بازار آزاد، یا دخالت دولت در بازار در یک فرضیه کاملا اشتباه سهیم اند و این اشتباه را به کل جامعه سرایت می دهند. ما در اینجا وارد این بحث که این یک اشتباه لپی یا عامدانه است نمی شویم. نیت روشن کردن حقیقت در پس این فلسفه بافی ها و فضل فروشی ها است.
چه مخالف بازار آزاد و چه موافق آن زمانی که از سوسیالیسم حرف می زنند، منظور شان سرمایه داری دولتی است، زمانی که فرضا به سوسیالیزه کردن سیستم مالی اشاره می کنند. حتی زمانی که جناح چپ برای مارکس هورا می کشد و پیروزمندانه اعلام می کند که "حق با مارکس بود" دارد سرمایه داری دولتی را مبنا قرار می دهد.
زمانی که در پس سقوط سرمایه داری دولتی بلوک شرق، بورژوازی سرمست نعره "سوسیالیسم مرد!" سر می داد، همین مقوله را مد نظر داشت. اکنون نیز که دولت های غربی دارند تقریبا کلیه بانک ها را دولتی می کنند، اشاره آنها به سوسیالیسم همین معنا را دارد. کمونیسم کارگری مدتها است که به روشنی تفاوت سرمایه داری دولتی که به شکلی تمام عیار بمدت نیم قرن در شوروی حاکم بود، و سوسیالیسم را بازگو کرده است. علت شکست انقلاب کارگری اکتبر در شوروی دقیقا در همین نکته نهفته است. عجز در ارائه پاسخ اقتصادی سوسیالیستی و قالب کردن سرمایه داری دولتی بجای سوسیالیسم.
سوسیالیسم دولتی کردن نیست. سوسیالیسم بمعنای لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله و اجتماعی کردن آن است. سوسیالیسم بمعنای لغو کار مزدی است. آن نظامی که در شوروی و بلوک شرق یا چین و غیره حاکم بود، سرمایه داری دولتی است. این سرمایه داری نیز بر مبنای همان قانونمندی مارکس به بحران رسید و سقوط کرد. اشتباه بزرگی است اگر طبقه کارگر یک بار دیگر سوسیالیسم و سرمایه داری دولتی را مترادف بگیرد. این یکی از مهمترین وظائف ما کمونیست های کارگری است. باید این تفاوت را با صراحت و شفافیت روشن کنیم. باید در این اوضاعی که شرایط برای یک مبارزه ایدئولوژیک صریح و باز فراهم شده است، این مبارزه را در تمام ابعاد به پیش ببریم. مبارزه طبقاتی به آشکار ترین شکلی در جریان است. این بعهده ما کمونیست های کارگری است که پیروزی کارگر، مارکسیسم، کمونیسم کارگری و سوسیالیسم را بر سرمایه داری، از نوع بازار آزاد یا دولتی، اعلام کنیم. *