در قاموس بورژوازی و دولتش اعتصاب تنها برای کارگران جرم است و با قوه قهریه مواجه میشود. منطق شان هم ساده است؛ اعتصاب کارگری روند تولید سود را مختل میکند و از آنجا که مذهب و دین و اخلاق و قانون اساسی این نظام چیزی جز سود و بازهم سود نیست، لذا دولت بورژوائی خود را محق میداند که اعتصاب را به هر طریق ممکن از جمله سرکوب بخواباند و روال تولید ارزش اضافه و انباشت سرمایه را به حالت عادی برگرداند. اعتصاب کارگری اگر در قانون کار و حقوق کارگری به رسمیت شناخته نشده باشد اعتصاب "وحشی" نام میگیرد. در اروپا و آمریکا اتحادیه و سازمان کارگری مربوطه را به دادگاه میکشانند و چه بسا اموال آنها را مصادره میکنند. در کشورهائی مانند ایران اعتصاب به حکم شرع انور "حرام" است یا اقدامی "علیه امنیت ملی" تلقی میشود!
اما قانون ضد اعتصاب مانند هر قانون دیگر صرفا انعکاس اراده طبقه حاکم است. در مورد خود آنها صدق نمیکند. سرمایه مثل آب خوردن اعتصاب میکند، کارخانه میبندد، به حوزه پرسودتری میرود، و همراه با آن برخی اوقات یک شهر را به نابودی میکشاند. ایران از این قاعده مستثنی نیست. نیشکر هفت تپه و نساجیها تنها نمونه هائی هستند.
در روزهای اخیر بازاریان و تجار در اصفهان و مشهد و تبریز اعتصاب کرده اند. ظاهرا دعوایشان به دلیل اجرای قوانین مالیاتی است که قبلتر وجود داشته اما اجرا نمیشده است. سرمایه داران بنا به خبر روزنامه اعتماد به "اجرای قانون سه درصد مالیات بر ارزش افزوده" معترضند. آنها در اصفهان اعتراضات را با بستن بازار طلا فروشان از روز شنبه شروع کردند و طی دو روز گدشته کل بازار اصفهان را اعتصاب فراگرفته است. آنها تهدید کرده اند اگر این قانون را دولت لغو نکند "همه کسبه و تجار پول های خود را از بانک خارج و حساب های خود را مسدود میکنیم". بعد از اصفهان نوبت مشهد و تبریز رسید. در مشهد هم طلافروشان اعتصاب کردند و در صورت پس نگرفتن قانون بخشهای دیگر بازار را میبندند.
تردیدی نیست که نه در دوره جمهوری اسلامی و نه در دوره رژیم سلطنتی، یک سیستم مالیاتی بردرآمد و سود سرمایه داران و دارائی ها وجود نداشته و آنچه که بصورت فرمال وجود داشته همواره توسط کارمندان و ممیزی های خبره قابل دست کاری و ندادن بوده است. بطور واقعی این تنها طبقات کم درآمد بودند که بخشی از دستمزد و دارائی آنها توسط سیستم مالیاتی بلعیده شده است. دراین مورد مشخص هم قرار نیست کنترلی به درآمدهای نجومی سرمایه داران و نوکیسه ها داشته باشند. چون اگر این سیاست عملی شود اول خامنه ای و رفسنجانی و واعظ طبسی و فروزنده و دیگر زعمای قوم ناچارند اعتصاب کنند. خود موضوع مورد جدال از اهمیت مشخص اقتصادی برخوردار نیست و در چهارچوب تعریف شده سیستمهای مالیاتی در جوامع سرمایه داری و یا مقاومت بخشی از بورژوازی در مقابل یک مدل اقتصادی معین تبعیت نمیکند. این داستان قدیمی چنگ و دندان نشان دادن جناح ها برسر مال و پول و سهم هر یک از این خوان یغما است.
اما آنچه جالب است اینست که سرمایه از منفعتش به هیچ وجه عقب نمیشیند و حتی حاضر است دولت خودش را فلج کند و به "غلط کردم" بیاندازد. حتما جناح بازار و کشمکشهای انتخاباتی نیز براین موضوع بی تاثیر نبودند. سوال اما اینست، حتی اگر ظاهر صورت مسئله را آنطور که بیان میشود قبول کنیم، چرا سرمایه داران از چنین حقی برخوردارند و کارگران نه؟ پاسخ اینست که این حکومت خودشان است و این جنگ خانوادگی است و خیالشان تخت است که چماقداری برای سرکوب اعزام نمیشود. چون نان چماقداران و دولت را همینها میدهند. کارگران در چنین موقعیتی نیستند. نه دولت و نه قانون و نه نیروی قهریه و نه پشتوانه مادی آنها را ندارند. اما کارگران مشروعیت دارند و آنها ندارند. کارگران منشا مال و مکنت آنها هستند و آنها بدون کارگران هیچی نیستند. این حاجی های شکم گنده و حریص، این سرمایه داران وحشی، تنها یک راه مهار دارند و آن قدرت اعتصاب سهمگین کارگران است. دولت آنها و هر قانونی میتواند بنا به اراده منفعت سرمایه عوض شود. اما کارگران با کل اینها روبرو هستند. آنها بازار را میتوانند بخوابانند و کارگران کل جامعه را. اعتصاب کارگری هدفش تامین معیشت و رفاه و بهبود جامعه است و اعتصاب سرمایه داران هدفی جز تشدید فقر جامعه از یکسو و انباشتن بیشتر کیسه ها و حسابهای بانکی ندارد. این متمولین نامحترم که در فرهنگ ارتجاعی امروز با "احترام" از آنها یاد میشود، میتوانند با اراده متحد کارگران جارو شوند.
مارکس جائی میگوید وقتی در بالا ویلوون میزنند پائینی ها در خیابان میرقصند! اگر اعتصاب بورژواها، حال به هر دلیل، به وسیله اعتراض تبدیل میشود؛ کارگران چرا نتوانند با اعتصاب گسترده حقوقشان را مطالبه کنند و خواهان لغو قوانینی بشوند؟ وقتی بورژوازی دراین مملکت به سلاح اعتصاب رو آورده است چرا کارگر از بهترین و کلاسیک ترین سلاحش بطور گسترده استفاده نکند؟ اعتصاب آنها هدفی جز آزادی عمل در تجارت و بهره کشی ندارد و اعتصاب ما دقیقا برعلیه موجودیت نظام آنهاست. مسئله اما اینست که سیاست درایران به مرحله ای رسیده است که اعتصاب به سلاح استراتژیک تبدیل شده است. طبقه کارگر باید این نکته را بیش از پیش دریابد.*
یادداشت سردبیر، شماره 70 یک دنیای بهتر، 8 اکتبر 2008