قانون جدید خانواده در کمیسیون قضایی مجلس اسلامی به تصویب رسیده و بزودی به صحن علنی مجلس ارائه میشود. این لایحه ارتجاع محض است. شرع اسلام با تمام قوا در این قانون جدید عرض اندام میکند. رژیم اسلامی بدنبال یک تعرض زن ستیزانه دیگر به جامعه در صدد است که تمامیت اسلام را بر خانواده و جامعه حاکم کند. ماده 23 این قانون هر نوع شرط و شروطی را از مقابل تعدد زوجات برمیدارد.
زن ستیزی و ارتجاع سرکوبگرانه رژیم اسلامی از کسی پوشیده نیست. رژیم دارد چهار نعل میتازد و میکوشد که مردم را هر روز در تنگنای جدیدی قرار دهد. بنظر میرسد که این تنها راه بقای رژیم است. سرکوب هر چه بیشتر و عنان گسیخته تر و بستن هر روزنه تنفس استراتژی بقای رژیم اسلامی است. دستگیری های گسترده، سرکوب اعتراضات کارگری، تحمیل فقر و گرسنگی و فلاکت به مردم، اسلامیزه کردن تمام عیار جامعه بعنوان تنها تاکتیک و استراتژی مقاومت در مقابل تعرض و نفرت در حال انفجار مردم برگزیده شده است. این حرکتی کاملا آگاهانه از سوی رژیم اسلامی است. و تنها راه عقب راندن آن مبارزه و تعرض مداوم است. راه میانه ای وجود ندارد.
اما در این میان نمایندگان سازشکار جنبش حقوق زن مومن تر از امام شده اند. میکوشند تا با رجوع به اسلام این قانون را نقد کنند. این راه را هزار بار آزموده اند، بی حاصلی آن را به عینه تجربه کرده اند، اما باز دست بردار نیستند. بطور مثال خانم شیرین عبادی در گفتگویی با سایت تغییر برای برابری اعلام کرده اند که این قانون مغایر اسلام است. گفته اند که اسلام اصولا مخالف تعدد زوجات است! باور نمیکنید به این نقل قول توجه کنید:
"بر خلاف آنچه که در کمیسیون قضائی مجلس مطرح شده که این طرح خصوصا ماده ی 23 مطابق اسلام است، باید بگویم که اصلا چنین مساله ای نیست. زیرا قبل از اسلام تعدد زوجات در حد چهل یا پنجاه همسر هم بین اعراب متداول بوده و اسلام این امر را به چهار همسر محدود کرده و آن هم به شرطی که عدالت اجرا شود و در آیه ای از قران کریم خطاب به مردم فرموده شما هرگز نمی توانید عدالت را اجرا کنید. به این ترتیب در حقیقت نظریه ی اسلام مبتنی بر تک همسری بوده است و اگر در مواقعی بنا بر ضرورت مانند جنگ هایی که در صدر اسلام صورت می گرفته پیش بیاید که تعداد زنان نسبت بسیار بیش از مردان باشد چنین راه حلی مانند دارویی برای مداوای اجتماع پذیرفته شده است. اما در شرایط عادی اساساً با توجه به این که قرآن هم فرموده که شما نمی توانید عدالت را اجرا کنید پس نظر شارع تاکید بر تک همسری بوده است . "
این باصطلاح نقد، مملو از توهم به اسلام و توهم پراکنی است، آغشته به عوامفریبی است. حتی یک دختر نه ساله نیز که بزور حجاب بر سرش کرده اند و صبح تا شام سرکوفت میشنود، میداند که اسلام عین زن ستیزی است. باز خانم عبادی از اسلام دفاع میکند و میکوشد با حربه اسلام رژیم اسلامی را باصطلاح سر عقل بیاورد. این تاکتیک مندرس است و نه تنها بی حاصلی، بلکه زیان بار بودن آن بارها و بارها در عمل به اثبات رسیده است. سکوت در مقابل این قانون بسیار مفید تر از نقد این چنینی است. ایشان حتی نسبت به زنان هیات حاکمه توهم پراکنی میکنند:
"این قانون که متاسفانه امضای برخی از زنان نماینده مجلس از جمله خانم فاطمه آلیا را در ذیل آن می بینیم و همچنین توسط رئیس مرکز امور خانواده دولت، خانم طبیب زاده نوری، نسبت به آن موضع گیری مثبت شده است باعث تعجب است. زیرا این لایحه نه تنها حقوق زن در خانواده را پایمال می کند، نه تنها به مردان ثروتمند و نو کیسه اجازه می دهد هوسرانی خود را جنبه ی قانونی بخشند، نه تنها ارکان خانواده را متزلزل می سازد، بلکه مخالف روح والای اسلام است زیرا شرط اجرای عدالت را به صورتی که قبلاً توضیح دادم از بین می برد . "
برخی فعالین حقوق زن که در میان رهبری کمپین یک میلیون امضاء نیز جای دارند، بنظر میرسد در مقابل تعرضات عنان گسیخته رژیم سر بزیری و مظلوم نمایی را بعنوان راه تطبیق با شرایط انتخاب کرده اند. براین باورند که از این طریق موفق خواهند شد اصلاحی هر چند کوچک را به رژیم تحمیل کنند. اما این دوستان کاملا در اشتباه اند. مساله اینجاست که تنها راه عقب نشاندن رژیم اسلامی تعرض است. رژیم میکوشد شرایط مقاومت، مبارزه و تعرض را هر چه دشوارتر سازد. فعالین نیز در مقابل یک انتخاب سخت قرار میگیرند: یا از مبارزه دست شویند و یا اینکه علیرغم دشواری شرایط، تعرض خود را گسترش دهند. راه دیگری وجود ندارد. باید توجه داشت که راه مقابله با شرایط دشوار، تسلیم به سازش، مظلوم نمایی و توسل به دروغ و توهم نیست. این شیوه رژیم را جری تر میکند و در صفوف فعالین و جنبش علی العموم تفرقه و تشتت ایجاد میکند. نتیجه این شیوه و تاکتیک فقط و فقط تضعیف جنبش و ایجاد تزلزل در صفوف فعالین است. دفاع از اسلام راه تحقق حقوق زن نیست. نقد اسلام و دفاع از سکولاریسم یک شرط لازم دستیابی به حقوق برابر است.
این مقاله اولین بار در نشریه آزادی زن 48 منتشر شده است.