نگرانی از چیست؟
نقد ارزیابی حزب حکمتیست از حزب اتحاد کمونیسم کارگری

کمیته رهبری حزب حکمتیست سندی تحت عنوان "ارزيابی ما از حزب اتحاد کمونيسم کارگری" منتشر کرده است. این ارزیابی نه بر مبنای برنامه و اهداف حزب اتحاد کمونیسم کارگری که در اسناد منتشره این حزب و سخنرانی های متعدد رهبری آن اعلام شده است، بلکه با اتکاء به ارزیابی رهبری حزب حکمتیست از حزب کمونیست کارگری و قطب بندی های زمان انشعاب، جمعبندی شده است. روش بدیعی است. این ارزیابی بر مبنای هیچ تحلیل مارکسیستی یا ایژکتیوی بنا گذاشته نشده است. یک سری مواضع اختیاری، فرقه ای و "خود خدمت کن" در این سند ردیف شده است. باعث تاسف است که جریانی که مدعی است "به همت يک رويکرد جنبشی و تئوريک منسجم ... هويت متمايز و برجسته ای در کمونيسم ايران کسب کرده است" این چنین اختیاری و بدون هیچ تحلیل تئوریک منسجم یک حزب سیاسی را مورد ارزیابی قرار میدهد. هیچ مارکسیستی این ارزیابی را جدی نمیگیرد. این سند با هدف  مستحکم کردن دیوار نفرت فرقه ای که دارد فرو میریزد، نگاشته شده است. رفقا صدای ریزش آوار را شنیده اند و عجولانه دارند دیوار را قبل از فروریختن کامل تعمیر میکنند. این سند هیچ ربطی به یک تحلیل مارکسیستی از یک حزب سیاسی و جایگاه آن در یک جنبش معین ندارد. نقطه عزیمت رهبری حزب حکمتیست ترمیم ضرباتی است که پروژه اتحاد کمونیسم کارگری به پروسه شیطان سازی از رهبران حزب اتحاد کمونیسم کارگری و به فضای نفرت فرقه ای وارد آورده است. رفقا در تحلیل و ارزیابی خود از پروژه اتحاد کمونیسم کارگری نه از منافع طبقاتی و جنبشی، بلکه از منافع محدود سکتاریستی حرکت کرده اند. لذا در لابلای اعلام مواضع اختیاری و بی پایه ای چون منتسب کردن ما به جنبش "ناسیونالیسم میلیتانت!" به تکرار ادعاهای های دوران انشعاب میپردازند. این سند نه تئوریک است و نه منسجم. اگر قرار باشد این سند را مبنای ادعای این رفقا در مورد "رویکرد تئوریک منسجم" سه سال گذشته شان قرار دهیم، متاسفانه در امتحان مردود میشوند. به ادعاها بپردازیم.

کمونیسم کارگری، جنبش یا حزب؟

اعلام میشود: "اکنون ديگر کمونيسم کارگری بعنوان يک جريان واحد سياسی موجوديت ندارد." منظور از این حکم روشن نیست. کمونیسم کارگری پیش از هر چیز یک جنبش سیاسی است. جنبشی که در این چند ساله وسیعا گسترش یافته است. بر مبنای هر جنبش سیاسی احزاب گوناگونی شکل میگیرد یا میتواند شکل گیرد. پیش از انشعاب 2004 یک حزب سیاسی واحد کمونیسم کارگری وجود داشت. در آن مقطع کمونیسم کارگری توسط یک حزب واحد نمایندگی میشد، اما تمام جنبش کمونیسم کارگری را در برنمیگرفت. منصور حکمت میگفت، حزب کمونیست کارگری نوک کوه یخ جنبش کمونیسم کارگری است. اکنون سه حزب در بستر این جنبش وجود دارند. به نقل قولی از منصور حکمت توجه کنید:

"بنظر من نباید نیروهای سیاسی را بر حسب گروهبندی های امروزی شان دسته بندی کرد، یا حتی صرفا نیروهای تحزب یافته را نگاه کرد. حزب سیاسی نوک سازمان یافته یک جنبش سیاسی است. بر بستر یک جنبش سیاسی واحد، مثلا جنبش کمونیستی، سوسیال دموکراسی، جنبش استقلال طلبی و غیره احزاب گوناگون شکل میگیرند. ترکیب حزبی جامعه بسیار متغیر است. احزاب میایند و میروند، حال آنکه جنبش هایی که این حزب بندی ها بر آنها بنا شده اند دیرپا تر و تاریخی ترند." (مصاحبه با پرسش 1 ص 9)

معلوم نیست که منظور رفقا از این جمله که "اکنون دیگر کمونیسم کارگری بعنوان یک جریان واحد سیاسی موجودیت ندارد" چیست. اشاره به جنبش کمونیسم کارگری دارند یا کمونیسم کارگری تحزب یافته؟ کمونیسم کارگری بعنوان یک جنبش، یک جریان سیاسی قابل تمایز از جنبش های اصلی دیگراست. بعنوان حزب، اکنون سه حزب در این جنبش وجود دارد و به این معنا کمونیسم کارگری در شکل تحزب یافته اش یک جریان واحد سیاسی نیست. اگر این مقصود رفقا است، ما با آنها هم نظریم. ناروشنی در اینجاست که این موضع با سایر مواضع اعلام شده در این سند در تناقض است. رفقا بغیر از خود هیچ جریان دیگری را در بستر کمونیسم کارگری به رسمیت نمی شناسند. 

تحیلل سیاسی– جنبشی از حزب اتحاد کمونیسم کارگری!

این سند در زیر تیتر تحلیل تئوریک جنبشی از حزب اتحاد کمونیسم کارگری، یک تحلیل و ارزیابی از حزب کمونیست کارگری ارائه میدهد و بعد میگوید حزب اتحاد کمونیسم کارگری هم همان است!
"فراکسيون اتحاد کمونيسم کارگری از نظر سياسی هيچ نقدی به سيستم نظری و جنبشی رهبری حزب کمونيست کارگری که خود جزء آن بوده است ندارد. از نظر ما حزب اتحاد کمونيسم کارگری تا اينجا تماما به همان سيستم تئوريک، سياسی و جنبشی حزب کمونيست کارگری تعلق دارد و فقط حزب ديگری ساخته است."

واقعا که باید به این عمق تحلیل تبریک گفت. حزب نوینی تشکیل شده است. موسسین آن پس از یک سلسله مجادلات با رهبری حزب کمونیست کارگری از این حزب استعفا کرده اند و حزب جدید را بنیان گذاشته اند. اختلافات آنچنان جدی و عمیق بوده است که ماندن در یک حزب را علیرغم تلاش بسیار غیرممکن ساخته است. در طول چندین ماه صدها صفحه کاغذ در توضیح نظراتشان و نقد نظرات هم رهبری حزب کمونیست کارگری و هم رهبری حزب حکمتیست منتشر کرده اند، ساعت ها سخنرانی کرده اند، پلاتفرم و بیانیه  نوشته اند. اعلام کرده اند که کلیه مصوبات حزب تا پلنوم 14 را قبول دارند و برسمیت می شناسند. آنگاه دوستان حکمتیست ما در چند کلمه تحلیل تئوریک و جنبشی شان را در مورد این حزب این چنین اعلام میکنند: این حزب هم همان حزب کمونیست کارگری است! آخر چگونه میشود تحلیل تئوریک شما را جدی گرفت؟ بخود زحمت میدادید اسناد این حزب جدید را نقد میکردید، یا لااقل کمی صبر میکردید پراتیک اش را نقد میکردید. آیا این صرفا یک تلاش عجولانه سکتاریستی برای جلوگیری از ریزش دیوار فرقه ای نفرت نیست؟ رفقا چرا این چنین نگران اید؟ چه منافعی مهم تر از منافع پیروزی کمونیسم کارگری وجود دارد؟ آیا واقعا انتظار دارید که مارکسیست ها و کمونیست ها این ارزیابی شما را جدی بگیرند؟

ادعا میکنند: "قاعدتا حزب سياسی برای تصرف قدرت سياسی سازمان می يابد. حزب اتحاد کمونيسم کارگری اما فلسفه خود را اتحاد دو حزب ديگر اعلام کرده است." بنظر میرسد که از نظر این رفقا میتوان هر ادعایی کرد. حزب اتحاد کمونیسم کارگری در بیانیه اعلام موجودیتش اهداف خود را اعلام کرده است، برنامه یک دنیای بهتر را بعنوان برنامه حزب خود اتخاذ کرده است و رسما اعلام کرده که کلیه مصوبات حزب کمونیست کارگری تا پلنوم 14 را قبول دارد و بعنوان اسناد حزبی خود برسمیت می شناسد. آنگاه این رفقا در روز روشن اعلام میکنند که "حزب اتحاد کمونیسم کارگری فلسفه وجودی خود را اتحاد دو حزب" قرار داده است و به تصرف قدرت سیاسی کاری ندارد. این ادعا قرار است چه کسی را متقاعد کند؟ قاعدتا از هر کمونیست جدی انتظار میرود که برای شناخت یک حزب دیگر اسناد آن را مطالعه کند و برمبنای آن قضاوت کند.

روش های تشکیلاتی: چه کسی چپ سنتی است؟

این سند روش های تشکیلاتی موسسین حزب اتحاد کمونیسم کارگری را نقد کرده است. ابتدا همان داستان کسالت آور دوران انشعاب را تکرار کرده است. مساله بدهی و مصادره و انتشار آثار منصور حکمت و قس علیهذا. این ادعا ها همگی بارها پاسخ گرفته اند. دیگر در اینجا ما وارد این داستان کسالت آور نمی شویم.

سپس به نقد روش ما در حزب کمونیست کارگری پرداخته است. اعلام میکند که ما می بایست زمانی که کمیته مرکزی فراکسیون را برسمیت نشناخت فراکسیون را منحل میکردیم. اینجا رهبری دو حزب به هم نزدیک میشوند. روش هر دو یکی است. رهبری حزب حکمتیست مدعی نمایندگی تمام عیار "کمونیسم کارگری" و حزب کمونیست کارگری که در نظر آنها هیچ ربطی به کمونیسم کارگری ندارد با هم در مورد فراکسیون هم نظر اند. (علت استعفای رفقای مخالف سیاست رهبری حزب حکمتیست را باید در این روش های مشابه جستجو کرد.) علیرغم ژست های آزاد منشانه، از برخورد هایی که با رفقای مخالف و منتقد سیاست های رهبری شده بود، میشد موضع شان را حدس زد. اکنون خود سیاه بر سفید نوشته اند. این اعلام موضع صریح  و پذیرش ریسک هم موضع ظاهر شدن با رهبری حزب کمونیست کارگری، صرفا برای نقد ما نیست، بمنظور محکم کردن سنگرها و حفظ موقعیت در حزب خود است. باید به منتقدین درون حزب خود هشدار داد که بفکر تشکیل فراکسیون نیافتند که سرنوشتی مشابه در انتظار شان است. دم خروس اینجاست که بیرون میزند. رهبری حزب حکمتیست اصرار و تاکید ما در دفاع از حق تشکیل فراکسیون و نقد روش های رهبری حزب کمونیست کارگری را مورد نقد قرار میدهد. این موضع خیلی صریح تشابه سیاست های تشکیلاتی و روش های مغایر با تحزب حکمتی در هر دو حزب را به نمایش میگذارد. شاهد از غیب رسید.

"فراکسيون اتحاد کمونيسم کارگری حزب آلترناتيوی را در درون حزب کمونيست کارگری تشکيل داد و در واقع بعنوان يک محفل غير قابل حسابرسی و غير پاسخگو در حزبی که عضو آن بود رفتار کرد. اين روش با مقتضيات يک رابطه سالم سياسی خوانائی ندارد." این موضع از دو جهت جالب توجه است. 1- شباهت صد در صد این موضع با موضع رهبری حزب کمونیست کارگری؛ 2- این کلمات را کسانی مینویسند که از حدود یک سال پیش از انشعاب در حزب کمونیست کارگری عملا دست به کار ساختن یک حزب آلترناتیو درون حزب شدند. رهبران این جناح به سفرهای غیررسمی تشکیلاتی رفتند، به عضوگیری پرداختند، ترور شخصیت کردند، منابع مالی جداگانه ساختند، جلسات تشکیلاتی جداگانه گرفتند، و فراکسیون هم اعلام نکردند. این رفقا یک محفل بزرگ غیرقابل حسابرسی و موازی با حزب درون حزب ساختند. ما با اتکاء به تئوری حکمتی حزبیت و دقیقا بخاطر پرهیز از محفلیسم، تشکیل فراکسیون دادیم. همه فعالیت های ما برای رهبری حزب قابل کنترل و حسابرسی بود. دست به سازماندهی مجزا نزدیم. روش ما کاملا اصولی و حزبی بود. اتهام حزب در حزب ساختن و محفلی فعالیت کردن از جانب رفقایی که یک حزب در خفا و کاملا محفلی در حزب دیگری ساختند و بعد بعنوان یک حزب انشعاب کردند، کمی خنده دار است. 

آینده نگری مغرضانه!

"حزب "اتحاد کمونيسم کارگری" پرچمی برای جمع آوری "مخالفين" و "ناراضيان" در حزب کمونيست کارگری و حزب حکمتيست است. چنين حزبی از حد يک جريان محفلی بی آينده عبور نخواهد کرد . "

این ادعای دیگری است. روشن است اگر فردی از سیاست ها و روش های حزب متبوعش راضی باشد در همان حزب به فعالیت خود ادامه میدهد. اگر از آن حزب میرود اختلافی دارد و از سیاست ها و روش هایی ناراضی است. بنابراین این یک توتولوژی عوامفریبانه است. اولا، حزب اتحاد کمونیسم کارگری پرچمی برای "جمع آوری" (چقدر تحقیر متکبرانه در این کلمه وجود دارد! رهبری حزب حکمتیست در استفاده از لحن متکبر و تحقیر آمیز در رابطه با مخاطبینش، بویژه منتقدین اش شهره خاص و عام است.) مخالفین و ناراضیان این دو حزب نیست. حزب اتحاد کمونیسم کارگری ظرفی برای تشکل و اتحاد کمونیست های کارگری است، کمونیست هایی که میخواهند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، کار مزدی را لغو کنند، سوسیالیسم را فورا مستقر کنند و میخواهند این دیوار نفرت فرقه ای که درون صفوف کمونیسم کارگری برپا شده است را فرو ریزند. کمونیست هایی که معتقدند بدون اتحاد صفوف کمونیسم کارگری پیروزی کمونیسم امکان پذیر نیست. روشن است اگر در صفوف دو حزب دیگر کسانی هستند که با این اهداف احساس نزدیکی میکنند و به فرقه گرایی و سیاست های رهبری حزب شان نقد دارند به صفوف حزب ما بپیوندند. ما از این رفقا استقبال میکنیم و آنها را با آغوش باز می پذیریم. ولی سیاست ما "جمع آوری" مخالفین نیست! ما رسما اعلام کرده ایم که تمرکز اصلی خود را بر سازماندهی و جذب کمونیست های کارگری در  ایران قرار داده ایم. در این جهت میکوشیم و موفق نیز بوده ایم.

ثانیا، آیا اختلاف و انتقاد از نظر شما قابل تقبیح است، که این چنین تحقیر آمیز در مورد "مخالفین" و "منتقدین" نه تنها حزب خودتان، بلکه حزب کمونیست کارگری صحبت میکنید؟ نقد سلاح مارکسیسم است. رضایت نداشتن از وضع موجود یکی از روش های منصور حکمت بود. منصور حکمت همواره در حال نقد حزب خود بود. یکبار از حزب کمونیست ایران جدا شد و حزب دیگری ساخت. در حزب کمونیست کارگری همواره پرچمدار نقد به روش ها و موقعیت حزب بود. پلنوم 14 را از خاطر برده اید؟ اما نقد در دو حزب موجود جایی ندارد. نقد با تقبیح و اتهام و توهین روبرو میشود.

 

"برخلاف فرياد های وحدت طلبانه آنها سياست شان بر سرمايه گذاری بر شکاف ها و اختلافات احتمالی متکی بوده است. اين جريان تلاش برای ايجاد "اتحاد در کمونيسم کارگری" را از طريق تماس های برنامه ريزی شده با کسانی که به تصور آنها "مخالفين خط رسمی" در حزب حکمتيست هستند پيش ميبرد."

این موضع نگرانی رهبری حزب حکمتیست از موقعیت فعلی خود را بیان میکند، نه از آینده حزب اتحاد کمونیسم کارگری. حزب اتحاد کمونیسم کارگری تاکنون کوشیده است بر مبنای سیاست ها و روش ها و سنن منصور حکمت به پیش برود. باز و صریح و روشن مواضع و اهداف اش را اعلام کرده است. در عین حالی که همه کمونیست های کارگری را به حزب خود دعوت کرده است، هیچ کسی را به ترک حزب موجود اش تشویق و ترغیب نکرده است. صدها صفحه ادبیات منتشر کرده و ساعت ها سخنرانی کرده است تا خود و اهداف و روش هایش را به مردم و جنبش کمونیسم کارگری بشناساند. در حزب ما به روی تمام کمونیست ها باز است. هر کس که با دنبال کردن مباحث و مواضع ما تصمیم بگیرد بما بپیوندد، با آغو ش باز پذیرفته خواهد شد. در هنگام ورود هم به او واکسن علیه تماس با کمونیست های کارگری دیگر زده نمیشود. ورد فرقه گرایانه هم برای او خوانده نمیشود. ما طرفدار سیاست باز و رفیقانه میان کلیه نیروهای جنبش کمونیسم کارگری، از جمله دو حزب موجود حکمتیست و کمونیست کارگری هستیم. تلاش میکنیم این سیاست را در جنبش کمونیسم کارگری جا بیاندازیم. این فرقه گرایی برای کمونیسم کارگری سم است. ما با تمام رفقای کمونیست خود تماس میگیریم، "ناراضی" یا "راضی". به جلسات عمومی هر دو حزب میرویم. ما فرقه گرا نیستیم. ما میخواهیم دیوارهای بی اعتمادی را فرو بریزیم. میخواهیم فضای اعتماد رفیقانه را دگر بار در صفوف کمونیسم کارگری ایجاد کنیم. این را پیش شرط پیروزی کمونیسم میدانیم. با هر رفیق کمونیست سابق مان که علاقمند باشد دیدار خواهیم کرد. این عبارات صرفا میتواند از یک ذهنیت محدود نگر سکتاریست تراوش کند. جای تاسف است.
انشعاب، جدایی کمونیسم کارگری از چپ سنتی!

ادعا میکنند: "حزب کمونيست کارگری تا مقطع جدائی ما بستر مشترک خط حکمت و چپ سنتی بود که شرايط خاص تاريخی و سياسی تشکيل آن را ايجاب و ادامه حيات آن را ممکن ميکرد." این یک واقعیت است که خط چپ سنتی همواره بشکل روش ها و سنت های عمدتا خودبخودی و نه در سیاست ها و مواضع، در حزب کمونیست کارگری به حیات خود ادامه داد. مقاومت در مقابل کمونیسم کارگری و خط منصور حکمت به اشکال مختلف وجود داشت. اما این خط در زمان حیات منصور حکمت هیچگاه بروز نظری نداشت و در سطح سیاسی پرچم  مستقلی را برنیافراشت. در سال 1999 عده ای بدون جدل سیاسی – نظری وتلاش برای تبدیل خط خود به خط حاکم بر حزب استعفاء کردند. روش ها و سنن چپ سنتی بویژه در مقابل مباحث حزب و قدرت سیاسی، حزب و جامعه و ساختن یک حزب مدرن سیاسی مقاومت میکرد. مقاومت روش ها و سنن چپ سنتی را بویژه زمانی که طرح ها زمین میماند و پیش نمیرفت میشد تشخیص داد. نقد منصور حکمت در پلنوم 14 تلاشی برای نقد این خط، نه در سطح تئوریک یا ایدئولوژیک، بلکه در عرصه سبک کار و سنن، درون رهبری حزب بود. بصیرت زیادی برای تشخیص باقیمانده های سنن چپ سنتی در حزب لازم نیست. خود منصور حکمت بارها به آن اشاره کرده بود و در پلنوم 14 صریحا آن را مطرح کرد.

پس از مرگ منصور حکمت، این سنگر مهم کمونیسم کارگری در سطح نظری، سیاسی و سنن و روش های رهبری و حزب سازی، چپ سنتی در حزب عروج یافت. مجادلات پیش از انشعاب، آنطور که رفقا قصد دارند جلوه دهند، تقابل کمونیسم کارگری در مقابل چپ سنتی نبود. در مجادلات پیش از انشعاب و در انشعاب خط منصور حکمت بهیچوجه نمایندگی نشد. مجادله از هر دو سو آغشته به رگه های چپ سنتی بود. خط کمونیسم کارگری در این مجادلات ضعیف بود. بویژه روش هایی که در حزب باب میشد و رواج یافت بهیچ وجه با سنن و روش های حزبیت حکمت قرابت نداشت. انشعاب نه آنطور که رفقا زیرکانه تلاش میکنند ارائه دهند، جدایی میان خط حکمت و چپ سنتی نبود. اختلاطی از چپ سنتی و کمونیسم کارگری در هر دو جبهه وجود داشت. این روش ها را آنها که ماندند در حزب جاری نکردند. از قضا رفقایی که رفتند در باب کردن چنین روش هایی مبتکر بودند. آنها عملا پس از پلنوم 18 آغاز به ساختن حزبی درون حزب نمودند. زمان انشعاب این رفقا غلفتی با حزبی که ساخته بودند انشعاب کردند. این رفقا فراکسیون اعلام نکردند، در خفا حزب ساختند.

این نظریه که در زمان انشعاب حزب درست به دو تکه کمونیسم کارگری از یک طرف و چپ سنتی از طرف دیگر تجزیه شد حکمی متافیزیکی است. این تحلیل بر چه فاکتورهایی استوار است؟ بر سیاست هایی که پیش از انشعاب طرح شده بود؟ بر روش های حزبی؟ یا با توجه به آدمهای معینی در دو طرف؟ هر یک از این فاکتورها را که در نظر بگیرید به این حکم نخواهید رسید.

منصور حکمت در پلنوم 14 اعلام کرد که خط اش بر حزب حاکم نیست. چپ سنتی بیش از آنکه در افراد معین تبلور یابد در روش ها و سنت ها تجسم میافت، بشکل اجرا نشدن سیاست های معین و در پراتیک حزب بروز می یافت. اما حتی اگر بخواهیم تجسم خطوط معین را در افراد معین جستجو کنیم، در مقطعی که منصور حکمت این نقد تند را متوجه رهبری حزب میکرد، رهبری حزب ترکیبی بود ازبرخی  رفقایی که انشعاب کردند و برخی رفقایی که در حزب ماندند. نقد منصور حکمت متوجه کل رهبری حزب بود، نه تعداد معینی. رفقای تشکیل دهنده هیات دبیران از بعد از کنگره 3 تا پلنوم 14 بدینقرار بود: آذر مدرسی، اصغر کریمی، کورش مدرسی، علی جوادی، اسد گلچینی، آذر ماجدی، رحمان حسین زاده و مریم نمازی. به این ترکیب توجه کنید! درست نصف این رفقا انشعاب کردند و نصف آنها ماندند. این ادعا که آن نصفه که رفتند خط کمونیسم کارگری بودند و آن نصفه که ماندند خط چپ سنتی، کمی مضحک است. این یک ادعای پوچ است که حزب به دو بخش کمونیسم کارگری و چپ سنتی تجزیه شد. باید از رفقا پرسید عیار کمونیسم کارگری و چپ سنتی را چگونه اندازه گیری کردید؟ کاغذ تورنسل شما برای ارزیابی این تجزیه کدام است؟

مولفه های انشعاب
"جدائي در حزب کمونيست کارگري ناشي از زير پا گذاشتن اصول سازمانی و مقررات تشکيلاتی از جانب اقليت کميته مرکزی حزب بود." این یک تحلیل بسیار سطحی از انشعاب در حزب کمونیست کارگری است. درست است که رفقا زمانی که حمیدتقوایی اعلام کنگره فوق العاده کرد از حزب انشعاب کردند. اما این اقدام دلیل انشعاب نبود. زمینه های انشعاب بسیار پیش از این فراهم شده بود. رفقا برای ارائه تصویری که آنها را نمونه مجسم سیاست ها و خط منصور حکمت و نمونه کامل اصولی گری تشیلاتی – حزبی نشان دهد، بطور اختیاری و مکانیکی مقولاتی را پشت هم ردیف کرده اند.

1- هر ناظر بیطرفی از این رفقا خواهد پرسید: چرا شما که نمونه مجسم حزبیت و حکمتیسم بودید در پاسخ به روش غیراصولی اقلیت کمیته مرکزی دست به انشعاب زدید و چنین ضربه بزرگی را به پیکره کمونیسم کارگری وارد آوردید؟ آیا راه دیگری برای مقابله با این روش غیراصولی نبود؟ نمیشد از طرق دیگر به کادرهای حزب نشان داد که اقلیت کمیته مرکزی روشی غیراصولی را پیش گرفته است؟ اگر مشکل این بود قطعا راه دیگری برای مقابله با آن وجود داشت.  

2- "رهبران جريان اتحاد کمونيسم کارگری خود از جمله تئوريسين ها و سردمداران تعرض به خط حکمت و زير پا گذاشتن آگاهانه اصول و موازين سازمانی حزب کمونيست کارگری و تحميل کردن جدائی ما از اين حزب بودند."

 شما مدعی هستید که انشعاب حزب کمونیست کارگری را به دو جزء تشکیل دهنده اولیه اش، کمونیسم کارگری منصور حکمت و چپ سنتی تجزیه کرد. چپ سنتی ماند و خط حکمت رفت. با این حساب این انشعاب توانست کاری را که تاریخا منصور حکمت نتوانسته بود انجام دهد یک سره کند. پس گله و شکایت و سرزنش تان برای چیست؟ مگر نه اینست که بنا بر تحلیل شما انشعاب توانست بند ناف شما را از چپ سنتی جدا کند؟ پس این انشعاب یک خدمت بزرگ به شما و حکمتیسم انجام داده است، اینطور نیست؟ یک بام و دو هوا که نمیشود. هم مدال حکمتیسم و کمونیسم کارگری را به سینه خود بزنید و هم بازماندگان "چپ سنتی" را برای اینکه "جدایی را به شما تحمیل کرده اند" لعن و نفرین کنید! زمانی که تحلیل و ارزیابی اختیاری است و با هدف ارائه یک تصویر معین از خویش پرداخته میشود، نتیجه از این بهتر نمیشود. نویسنده به تناقض گویی میافتد.

ما در باره انشعاب سال ٢٠٠٤ به تفصيل در آينده سخن خواهيم گفت. ما عميقا براين باوريم که بايد اين لطمات بازسازى شود. در انشعاب خط منصور حکمت از هیچ سو نمایندگی نشد، نه توسط کسانی که انشعاب را رهبری کردند و همراه حزبی که عملا پیش از انشعاب در درون حزب کمونیست کارگری ساخته بودند انشعاب کردند  و نه توسط حزب موجود که با دور زدن پلنوم مستقيما به کنگره رفت. نقد نقطه نظرات راست ارائه شده در آن زمان نه اشتباه بود و نه موجب انشعاب. بلکه اتخاذ روشهای غیر حزبی و نادرست از جانب هر دو طرف موجبات انشعاب را فراهم آورد. روش هایی که وحدت حزب را به زیر سوال برد، در میان رهبری انشقاق و قطب بندی های کاذب ایجاد کرد و دیوار بی اعتمادی را برافراشت.  در اين روند کل رهبرى حزب، بویژه عناصر معینی از رهبری و بخشى از بدنه کادرى مسئول اند. این جنگ کودکانه انداختن مسئولیت انشعاب به گردن طرف مقابل نه اصولی است، نه کمونیستی و نه مسئولانه. بايد شهامت داشت و رو به جامعه اعلام کرد که اين روند اشتباه بوده است و زیان های بسیاری به جنبش کمونیسم کارگری وارد آورده است. باید مسئولانه و صادقانه برای جبران این زیان دست بکار شد. این آن حرکتی است که در میان جنبش کمونیسم کارگری و مردم با استقبال روبرو خواهد شد و اعتماد آنها را بازسازی خواهد کرد. ما به سهم خود اينکار را انجام داده ایم. و بالاخره فراموش نکنيم که انقلابات پرولتری همواره به نقاط ضعف خود میپردازند تا آن را بر طرف کنند. نقد اساس مارکسيسم است. کسى که با نقد ديروز خود خانه اش را در تهديد می بيند، ترديدى نبايد داشت که منافع واقعى و عينى جنبش طبقاتى را فداى منافع محدود و سکتاريستى خویش خواهد کرد.

سند مربوطه ادامه میدهد: "امروز چنين رهبرانی که حتی يک قدم در نقد جدی سياست ها و روش تشکيلاتی خود و رهبری حزب کمونيست کارگری ايران بر نداشته و مسئوليت عملکردشان را بعهده نگرفته اند، فاقد اعتبارنامه سياسی لازم برای صدور چنين فراخوانی هستند. در غياب يک بازبينی و نقد جدی، فراخوان اتحاد کمونيسم کارگری فاقد پايه اصولی است و تنها بعنوان يک اقدام تاکتيکی فرصت طلبانه و بنا به اقتضای روز معنی پيدا ميکند . "

همین یک پارگراف کوتاه بخوبی بیانگر سکتاریسم و محدود نگری حاکم بر دیدگاه رهبری حزب حکمتیست است. در مورد انشعاب و چگونگی آن در بالا مختصرا توضیح دادیم. ما به سهم خویش عملکرد و نقش خود در انشعاب را مورد نقد قرار داده ایم و سهم خود را پذیرفته ایم. این اقدام ما از جانب رهبری حزب کمونیست کارگری "ندامت" نام گرفت و ما "نادم" خوانده شدیم. رهبری حزب حکمتیست اعلام میکند، کافی نیست. تمام تقصیر را بعهده بگیرید تا "اعتبار نامه سیاسی لازم" برای فراخوان اتحاد صفوف کمونیسم کارگری را بدست آورید! برخورد هر دو طرف دو روی یک سکه است. یکی میگوید نادم شدی، دیگری میگوید باندازه کافی نشده ای. این سکتاریسم است، این فرقه گرایی محدود نگر است که سخن میگوید.

1- در اینجا این سوال مطرح میشود. آیا شما نفس این پروژه را قبول دارید ولی ما را شایسته صدور چنین فراخوانی نمی بینید؟ خوب، دوستان، شما چرا خودتان پا وسط نمیگذارید؟ چرا شما که دارای "اعتبارنامه سیاسی لازم" هستید، فراخوان اتحاد صفوف کمونیسم کارگری را نمیدهید و دست بکار آن نمیشوید؟ مطمئن باشید ما از آن استقبال خواهیم کرد.

مساله اینجاست که شما از موضعی فرقه گرایانه از این فراخوان و استقبالی که از آن شده است نگران اید. این سند "ارزیابی" قرار است یک سد "تئوریک" در مقابل این پروژه ایجاد کند. این پروژه با استقبال صفوف کمونیسم کارگری بویژه در داخل کشور روبرو شده است. شما نمیتوانید صریحا آن را نفی کنید، باید فراخوان دهندگانش را به عدم شایستگی متهم کنید. 

2- در جای دیگر اعلام میکنند: "فراخوان "اتحاد کمونيسم کارگری" دعوت به تسليم کردن سنت سياسی و تشکيلاتی متمايز حزب ما به مواضع ناسيوناليسم ميليتانت حزب کمونيست کارگری و بعبارتی ديگر دعوت به عقب نشينی در مقابل چپ سنتی است." این سند مملو از تناقض گویی است. از یک طرف انشعاب به آنها تحمیل شده است و ما باید تا آخرین ذره مسئولیت آن را بعهده بگیریم. از طرف دیگر طرح مساله اتحاد بمعنای تسلیم کردن کمونیسم کارگری رفقا به ناسیونالیسم میلیتانت و چپ سنتی است. و بالاخره این فراخوان آنقدر مهم هست که فراخوان دهنده باید از اعتبار سیاسی لازم در چشم رفقا برخوردار باشد. انسان گیج میشود. تکلیف خود را با این مواضع نمیداند. بالاخره کدام را قبول کنیم؟

3- لطف کنید از ارتفاعات اخلاقی تان قدم رنجه کرده پایین بیایید. رفقا! شما انشعاب کردید، ما مقصریم؟! "انشعاب را به ما تحمیل کردند" ممکن است صفوف تان را قانع کند، اما در جنبش کمونیسم کارگری خریدار ندارد. شما در آن واحد هم مظلوم و قربانی هستید، هم برتر و قوی تر؟ قضیه شتر مرغ که نمیشود! روایت ما را، هر چند مختصر، از انشعاب خوانده اید و شنیده اید، ما رهبری هر دو طرف را مقصر و مسئول میدانیم. سهم خود را پذیرفته ایم و اکنون تلاش داریم این ضربه را جبران کنیم. شما نیز اگر به منافع کمونیسم کارگری می اندیشید، سهم خود را بپذیرید، از ارتفاعات اخلاقی خویش پایین بیایید و در پیشبرد این پروژه سهیم شوید.

4- رفقا این فراخوان ما را "تاکتیکی فرصت طلبانه" نامیده اند. چرا اگرمعنای این پروژه عقب نشینی برای شما و بی پایه است، آنگاه طرح آن از طرف ما فرصت طلبانه است؟ اقتضای روز چیست که ما بر مبنای آن این "تاکتیک فرصت طلبانه را اتخاذ کرده ایم؟ قرار است از طریق این فرصت طلبی چه چیزی عاید ما و حزب اتحاد کمونیسم کارگری شود؟ این ارزیابی دارد به زبان بی زبانی اعتراف میکند که این پروژه در میان صفوف کمونیسم کارگری و از جمله صفوف حزب حکمتیست با استقبال روبرو شده است. نگرانی سکتاریستی رهبری حزب حکمتیست از لابلای این ارزیابی ساطع میشود. رفقا میکوشند با یک تحلیل به دو هدف نائل آیند، هم پروژه را بی اعتبار کنند، هم فراخوان دهندگانش را. این زیرکی اما فرصت طلبانه تر از آنست که نتیجه بخش باشد. تناقض گویی و اختیاری بودن ارزیابی گویا تر از آنست که کس زیادی را قانع کند.

در خاتمه. ارزیابی از یک حزب سیاسی بر مبنای بیانیه، برنامه و سیاست ها و همچنین پراتیک آن صورت میگیرد. ارزیابی حزب حکمتیست هیچ سنخیتی با یک ارزیابی جدی مارکسیستی ندارد. حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای استقرار یک دنیای بهتر، سرنگونی جمهوری اسلامی و لغو کار مزدی مبارزه میکند. حزب معتقد است که پیروزی این سیاست در گرو انسجام و اتحاد جنبش کمونیسم کارگری است. و اگر این چنین بر این اتحاد پای میفشرد، از زاویه پیروزی کمونیسم کارگری است. اهمیت این پیروزی آن چنان جایگاهی برای ما دارد که با صراحت کامل گذشته و نقش خود را در آن نقد کردیم، بر هر نوع شائبه سکتاریستی پا گذاشتیم و به رفقای کمونیست خود پیام اتحاد رفیقانه و نزدیکی سیاسی دادیم. این پروژه برای ما جدی است. برای آن با تمام قوا خواهیم کوشید. آینده ما در گرو پراتیک ما است، به درجه ای که کمونیستی و اصولی عمل کنیم، به میزانی که بر مارکسیسم و کمونیسم حکمتی پای فشاریم پیروزی خود را تامین کرده ایم. آینده سکتاریسم، اما، خوشایند نیست. ما از خود میپرسیم: "آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است؟" پاسخ ما اینست که بعلاوه بر فاکتورهایی که منصور حکمت در سال 2001 برشمرد، امروز یک فاکتور دیگر هم اضافه شده است: اتحاد صفوف کمونیسم کارگری.


حزب اتحاد کمونیسم کارگری
26 ژوئن 2007