یادداشتهای از علی جوادی

در پایان جنگی علیه زندگی! نتوانستند! پیروز نشدند!

 

آنچه که در هفقه های گذشته در جامعه شاهدش بودیم صحنه های نبردی از یک جنگ تمام عیار سیاسی بود. نام آن را عملیات مقابله با "بد حجابی" و جمع آوری "اراذل و اوباش" گذاشتند. اما در واقع جنگ رژیم آدمکشان اسلامی علیه جوانان و زنان بود. جنگی علیه زندگی و انسانیت. رژیم اسلامی بار دیگر زره پوش و نقابدار، با تمام قوا، هراسان به میدان آمد. آمد که بزند، دستگیر کند. شکنجه کند، مرعوب و نابود کند. آمد تا اعتراض و مقابله را شکست دهد. آمد اما راه حلی برای بقاء عمر سیاهش پیدا نکرد.

این جنگ قدمتی به عمر رژیم اسلامی سرمایه در جامعه اسلامزده ایران دارد. تعرض به کارگران بیکار، یورش وحشیانه به مردم زحمتکش در کردستان و ترکمن صحرا، سازماندهی قتل عام ۳۰ خرداد، و کشتارهای دسته جمعی در شهریور ۶۷، گوشه هایی از این جنگ تمام عیار علیه جامعه هستند. اما آنچه این جهاد اسلامی و ضد انسانی را از آنچه تا کنون صورت گرفته متمایز میکند شمایل نیروی مهاجم و سرکوبگر نیست. این همان رژیم لاجوردی و خلخالی و خمینی و رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد است. طرف سرکوبگر همان است که بوده است. تفاوت اما در نیروی مقابل است. جنگی که در این دوران رژیم یکبار دیگر سوت یورش آن را به صدا در آورد به لحاظ نیروی اصلی رو در روی خود متفاوت است. رژیم به جنگ نسل جوان و زنان رفت. نسلی که جوان است، پر تحرک است. مدرن و امروزی است. اسلامی نیست. بر عکس آنتی اسلامی است. بدهی ای به دستگاه کٽیف مذهب و خدا و پیغمبر و اولادش ندارد. میخواهد زندگی کند. و به همین خاطر رو در روی رژیم اسلامی است. نسلی است که کوله بار شکستهای گذشته را بر دوش خود حمل نمیکند. رژیم اسلامی غرق در بحران و بن بست لاعلاج همه جانبه به جنگ این نسل رفت. آمد که بزند تا بماند. در عرض چند هفته صد هزار نفر را دستگیر کرد. به هر کس تیغی کشیدند. هدف مرعوب کردن و تسلیم کردن بود. اما موفق نشدند. زدند. دستگیر کردند. شکنجه کردند. تحقیر و توهین کردند. عقب نشاندند. اما نتوانستند بر خلاف دوره های قبلی شکست دهند. نتوانستند پیروز شوند.

آنچه صورت گرفت و اکنون به پایانش رسیده ایم یک تجربه حیاتی در زندگی سیاسی نسل جوان است. زنان و جوانان مقاومت کردند. اما تسلیم نشدند. علیرغم نا برابری جنگ شکست نخوردند. و نسلی که شکست نخورد آبدیده تر میشود. جری تر و جسورتر میشود.

درسهای این تقابل را باید جمع بندی کرد. یک مساله بوضوح بیشتری در برابر جامعه قرار داده شد. رژیم اسلامی محتوم به شکست و نابودی است. راه پس و پیش ندارد. دوران مرگش فرا رسیده است. اما مساله حیاتی تر چگونگی پیروزی بر جمهوری اسلامی است. تجربیات اخیر نشاندهنده آن است که رژیم اسلامی نمیتواند بر این نسل غلبه کند اما برای خاتمه دادن به عمر سیاه رژیم اسلامی باید ماتریال پیروزی را فراهم کرد. و این وظیفه بر دوش جنبش کمونیسم کارگری است. شکل دادن به صف رهبران کمونیست رکن تعیین کننده ماتریال پیروزی است. باید به سرعت دست به کار شد.