آرامش
با سلام، لطفا مختصرا توضيح دهيد که وظيفه يک کمونيست در ايران چيست؟ چگونه مى شود ديگران را عضو حزب کرد؟ متشکرم.
آرامش عزيز،
وظيفه يک کمونيست در ايران و هرجاى جهان، مستقل از شرايط و امکانات مساعد و نامساعد و مستقل از درجه اختناق و آزادى عمل، کار مستقيم کمونيستى و سازمانگرى اجتماعى در متن جنبش طبقه کارگر و جنبشهاى اعتراضى و آزاديخواهانه است. کار يک کمونيست ايجاد و تحکيم رابطه با مردم بطور اعم و با رهبران کارگرى و فعالين جنبشهاى اعتراضى بطور اخص است. کار يک کمونيست برسميت شناسى اعتراض و انتقاد و نخواستن مردم عليه حکومت و وضع موجود، از آن خود کردن اين اعتراض، و تلاش براى ارتقا اعتراض و انتقاد مردم به نقدى کمونيستى کارگرى و همه جانبه است. اين مکانيزم رابطه کمونيسم با جامعه و جذب جامعه به راه حل و افق کمونيستى است. اين کار يک کمونيست مستقل از نوسانات رابطه مردم با رژيم است. در کشورهائى مانند ايران که احزاب کمونيستى و مخالف حکومت غير قانونى اند و فعاليت شان با سرکوب خشن روبرو ميشود، کار ما پيچيده تر است. نفس اختناق وظيفه ما را تعطيل نميکند، شرايط کار ما را سخت تر و پيچيده تر ميکند. کمونيستها و محافل کمونيستى در اين شرايط ناچارند تشکل فشرده کمونيستى خود را مخفى نگاهدارند، و همزمان در اشکالى که تناسب قوا مقدور ميکند، بعنوان فعالين قلمروهاى مبارزه اجتماعى به فعاليت و سازمانگرى علنى جنبشهاى اجتماعى مبادرت کنند. وظيفه کمونيستها بسيج و بالا بردن توان تشکل و اعتراض مردم و رهبرى آنها در مبارزاتشان است. جنبش کارگرى و مبارزات گسترده کارگرى، جنبش برابرى زنان، جنبش رفع تبعيض، دفاع از آزاديهاى سياسى، ايجاد سازمان و تشکل در دانشگاهها و در ميان نسل جوان، دخالت در عرصه هاى متنوع زندگى اجتماعى و مسائل مورد توجه و مهم جامعه از قبيل: اعتياد، تن فروشى، ايدز، حقوق کودک، مقابله با فقر و غيره، و در يک کلام جامعه، طرف مبارزه و سازمانگرى کمونيستى است. کمونيستها که وجه مشخصه آنها در ذهنيت مردم توان سازمانگرى است، بايد قادر باشند با عمومى ترين تمايلات اعتراضى مردم چفت شوند و با پراتيکى دخالتگرانه و آگاهانه مسير آن را بسمت پيروزى و پيشروى تعيين کنند. يک کمونيست در اين شرايط بايد مواظب باشد که به سياستهاى آوانتوريستى و ماجراجويانه درنغلتد. توان واقعى و ظرفيتهاى هر اعتراض را دقيقا بشناسد. يک مبارزه شکست خورده نيروى معترض مربوطه را در نقطه قبل از شروع نگاه نميدارد، بلکه قدمها به عقب ميبرد. متقابلا بايد بشدت مواظب بود که با توجيه "بهانه ندادن به دست دولت و نيروهاى سرکوب"، به چهارچوبهاى قانونى و دولتى درنغلتيد. تشخيص شرايط کار قانونى و علنى معنى اش بازى در چهارچوبهاى حکومتى نيست، بلکه تشخيص تناسب قوا و بکار بستن خلاقيت براى سازماندهى مستقل جامعه است. همين مسير اعتماد به کمونيستها و اتکا به آنها و اهداف سياسى شان را تامين و جذب جامعه به حزب را تسهيل ميکند. در مواردى که فرد يا افراد تمايلات کمونيستى دارند، ميتوان در سطح ديگرى به ايجاد رابطه و جذب آنان به حزب پرداخت. از نظر عملى، حزب افراد و محافلى را که در آرمان و اهداف اجتماعى و برنامه اى ما شريکند، عضو خود تلقى ميکند و براى تبديل آنها به عضو رسمى حزب تلاش ميکند. بطور مشخص تر يک فعاليت دائمى کمونيستها تلاش براى زياد کردن کمونيستها و جلب نيرو است. براى اين کار بايد به سوالات و مسائل آنان پاسخ داد، راه و سياست در مقابلشان گذاشت، توهماتشان را به جنبشهاى غير کارگرى نقد کرد و آنها را به حقانيت و مطلوبيت راه حل کمونيستى کارگرى و ضرورت تحزب و تشکل کمونيستى مجاب کرد. در اين زمينه بيشتر صحبت ميکنيم. موفق و پيروز باشيد.
عليزاده
جناب آقاى جوادى، بالاى غيرتت دست از سر اين كمونيست ورشكسته بردار. شما تو آمريكا نشستى و دارى حرفهاى خودت را ميزنى. اگه راست ميگى اول برو تو يك كشور كمونيست و بعد اين برنامه تو پخش كن. در ايران حرفهاى شما خريدار ندارد واقعا من فكر ميكنم حكومت جمهورى اسلامى به شما پول ميدهد كه مردم بفهمند از بد بدتر هم هست! الان كجاى دنيا كمونيستى هست كه شما مى خواهى باشى. از خواب بيدار شو. اگر واقعا مى خواهيد حرفهاى شما را گوش كنيم اول به يك كشور كه طبق نظرات شما اداره ميشود برويد، بعد اگر در آن كشور شما آب گرم دائم داشتيد حق با شماست! كمونيسم از اين آخوندها به مراتب بدتر است. عليزاده.
آقاى عليزاده،
شما حق داريد مخالف کمونيسم و امر آزادى انسان باشيد. اما شما اين حق را نداريد که حرف زدن و نقد کردن را منوط به بودن يا نبودن در يک جغرافياى معين کنيد. اين کار شما با کار همان "آخوندها" تفاوتى ندارد. آنها هم ميگويند "مردم ايران مسلمانند و طرفداران آمريکا بروند همانجا"! نکته ديگر اينست که از کجا آمار گرفتيد که حرفهاى کمونيستى على جوادى در ايران خريدار ندارد؟ برخورد گرم مردم و فعالين جنبشهاى اجتماعى به على جوادى و کمونيستهاى کارگرى عکس اين ادعا را ثابت ميکند. شما اما مختاريد که تلويزيون را ببنديد يا کانال را عوض کنيد. اما اتهام زشت دريافت پول از جمهورى اسلامى صرفا پرت کردن سنگى به ما نيست، آوانسى به رژيم اسلامى ضد کمونيست هم هست که گويا "آگاهانه به کمونيستها پول ميدهد تا خود را اثبات کند"! اين تحليل بسيار پادرهوا و متعصبانه است. شبيه تحليل دو خرداديها است که هر حرکت سوسياليستى در جامعه را ساخته و پرداخته جناح راست ميدانند! مستقل از ما، شما ميتوانيد پاسخ دهيد که دليل اين همه حمله به کمونيسم و هشدار در مورد کمونيسم در ميان حکومتيان و مطبوعاتشان چيست؟ ميتوانيد نگرانى خودتان را از مواضع اينها تفکيک کنيد؟ حقيقت اما اينست که کمونيسم بسيار ساده است. آنها که کمونيسم را پيچيده ميکنند و به کار "متخصصين" تبديل تبديل ميکنند، تنها ميخواهند اين اسلحه در دست توده وسيع طبقه کارگر و مردم معترض براى حمله به اين نظام و جامعه طبقاتى قرار نگيرد. کمونيسم يعنى برابرى، يعنى رفع تبعيض، يعنى احياى انسانيت و حاکم شدن انسان به سرنوشت خويش، يعنى جايگزينى انسان و نيازهايش به جاى سرمايه و نيازهاى انباشت سرمايه، يعنى آزاد کردن انسان از اسارت سياسى و اجتماعى و اقتصادى و طبقاتى، يعنى پايان دادن به مدرنترين نوع بردگى بشر، بردگى مزدى و نظام و قوانين و ترتيبات حقوقى مترتب برآن. آخوند و شاه و آمريکا اما عليرغم هر تفاوتى، در حفظ همين وضعيت اشتراک دارند. طبقات دارا، بورژوازى، باهم وارد جنگ هم ميشوند اما دسته جمعى در مقابل کمونيسم حزب اعلان نشده دارند. ضديت با کمونيسم که ديگر امروز يک کارير است و منبع نان خوردن تعداد بيشمارى شده است. آقاى عليزاده حرف واقعى تان را بزنيد، به کمونيسم نقد واقعى تان را بگوئيد، وارد بحث و جدل منطقى و سياسى شويد، از اهدافتان سربلندانه دفاع کنيد، اين تنها راهى است که توجه به شما و نوع شما را جلب ميکند. امروز البته تقريبا همه جا آب گرم دائم ميتوان داشت و در خيلى از همان کشورهاى مورد اشاره شما تسهيلات و امکانات بحد کافى موجودند. اما داستان کمونيسم صرفا برسر داشتن آب گرم نيست. آب گرم و يک محيط ايمن و راحت براى زندگى يک جز بسيار کوچک برنامه کمونيستى است. هدف ما زير و رو کردن اين نظام و درهم کوبيدن بنيادهاى فقر و طبقات و اختناق و ارتجاع است. کمونيسم عليرغم هر تبليغ مخالفين قسم خورده اش، تنها راه آزادى بشريت است. امروز در هيچ جاى جهان جامعه کمونيستى مورد نظر ما وجود ندارد. قبلا هم وجود نداشته است. ما ميخواهيم در ايران درپس سرنگونى اين حکومت اولى اش را ايجاد کنيم. موفق باشيد.
اعتصاب در سرخس
خانم نورى با سلام. در هفته گذشته اتومبيلهاى مسافر برى مسير سرخس به مشهد، بدليل اجبار در نصب جى پى اس و كمبود سهميه بنزين، در جلوى فرماندارى سرخس تحصن كردند. و تا چند روز از حمل مسافر ممانعت نمودند. همين باعث شده بود كه مسافران سرگردان شوند. سعى ميكنم منبعد گزارشات به همراه عكس باشد. زنده باشيد. داد كمون
داد کمون عزيز،
با تشکر از شما. از دوستان ديگر در هفته گذشته خبر و گزارش اعتصاب وانت بارها و رژه و تحصن آنها را همراه با عکس در مشهد داشتيم. به نظر ميرسد عليرغم ظاهر تبليغاتى حکومت، مسئله جيره بندى بنزين و همزمان فروش آن در بازار به قيمت آزاد، به معضل هر روزه رژيم اسلامى و مردم تبديل شده است. از همکارى و توجه شما تشکر ميکنيم. با ما در تماس باشيد. با آرزوى موفقيت.
با سلام
جناب آقای جوادی قبل از اینکه سوال کنم از شما میخوام یا جوابمو برام میل کنید یا اینکه لینک جواب منو که توی مجله اینترنتی منتشر میکنید برام بفرستید. خیلی خیلی ممنون میشم. آقای جوادی من برنامه های شما روی کانال وان تماشا می کنم و باعلاقه هم نگاه می کنم ولی همیشه یک سوال ذهن منو مشغول میکنه. و اونم بعد پیروزی سوسیالیسم در یک جامعه و یک کشور هست؟ چرا مردم آلمان شرقی دسته دسته به قسمت غربی آلمان فرار می کردند یا اینکه چرا کره شمالی در مقابل کره جنوبی آنقدر از نظر رفاه و اقتصاد و ... پایین تر است. چرا سوسیالیسم و کمونیسم اینقدر در جوامعی که آن را تجربه کرده اند منفور است؟ چرا وضع کشورهایی که چپگرا ها بر مسند حکومت هستند اینقدر ناثبات است؟ و صدها چرای دیگر. سوسیالیسم بر روی کاغذ و در تئوری بسیار زیبا و فریبنده است چرا در عمل شکست خورده است؟؟ ممنون میشم که جوابمو ایمیل کنید. با تشکر فراوان
دوست عزيز،
پاسخ اين تناقض شما را بايد در جاى ديگرى جستجو کرد. شما که با علاقه با تلويزيون و برنامه هاى رفيق جوادى نگاه ميکنيد، لابد با اين اعتقادات و آرزوهاى بشرى احساس اشتراک ميکنيد. مسئله اساسي تلاش براى پياده کردن اينهاست. جنبش ما هيچوقت کشورهاى بلوک شرق سابق را بعنوان جوامعى سوسياليستى برسميت نشاخت و الگوى سوسياليسمش را از اين اردوگاهها نگرفت. در بلوک شرق يک نوع سرمايه دارى حاکم بود. قوانين عام سرمايه دارى به اين نظام و اقتصاد آن حاکم بود. اگرچه نام دولت ها "سوسياليستى" و "جمهورى دمکراتيک خلق" بود، اما جامعه اى سرمايه دارى متکى به دولتهاى ايدئولوژيک و نظام تک حزبى و بورکراسى و سرکوب بود. کارگر در اين نظام کماکان برده مزد بود و کار انسان به صورت کالا مبادله ميشد. بستر اين مبادله در اين نظام ظاهرا بازار نبود. وظيفه بازار و مکانيزمهاى رقابتى آن و سرمايه داران متعدد را دولت گرفته بود. دولت يک سرمايه دار بزرگ بود که در يک سيستم سياسى و ادارى متکى بر برنامه مکانيزمهاى بازار را دور ميزد. سوسياليسم در اين کشورها هيچوقت پيروز نشد. کارگران روسيه در انقلاب اکتبر قدرت سياسى را گرفتند اما نه انقلاب اکتبر به يک پيروزى همه جانبه دست يافت و نه کشورهائى که بعدا الگوى شوروى را دنبال کردند به ايجاد سوسياليسم مبادرت کردند. زمانى که اين سيستم در اوج انقلاب تکنولوژيک ناتوان از بازسازى و رقابت با بلوک حريف شد، بحران هاى عميق سراپاى وجودش را فراگرفت. بحرانهائى که در قديم و در اشکال مختلف مهار شده بودند اينبار اين نظامها را فروپاشاند. عقب افتادگى تکنيکى يک وجه اش همين است. يک جامعه متکى بر کار شاق و متمرکز حتما روبناى سياسى متناسب با خود را ميخواهد. حکومتهاى حزبى و نظامهاى بسته سياسى و ايدئولوژيک محصول اين مناسبات سرمايه دارانه نوع بلوک شرقى بودند. مواردى که مشابه آن در کشورهاى بلوک غرب توسط ديکتاتوريهاى سلطنتى و نظامى و همين طور درجه بالائى از کنترل دولت بر اقتصاد پيش ميرفت. سوسياليسم در تئورى تنها زيبا نيست، بلکه نقدى محکم است و بر امکانپذيرى خوشبختى و سعادت و برابرى مردم تاکيد دارد. سوال اساسى سوسياليسم الغا سرمايه دارى و انقلاب اقتصادى است. امرى که هيچوقت در شوروى و اقمارش عملى نشد. در نتيجه وجود يک جنبش سرمايه دارى شبه سوسياليستى دليل محکمى بر عدم حقانيت تلاش براى تغيير و راه حل کمونيستى نيست. شما بايد اين سوال را پاسخ دهيد که آيا ميخواهيد در جامعه طبقاتى، حال با هر نام و پرچمى، زندگى کنيد و يا ميخواهيد اين وضعيت را به نفع بشريت عوض کنيد؟ اگر دومى را مطالبه ميکنيد، آنوقت بايد تجربه بلوک شرق را همانطور که بوده است ببينيد و تفاوت پايه اى کمونيسم کارگرى و مارکسيسم را با اين نظامها در سطوح مختلف بشناسيد. ار تجارب و کمبودهاى آنها بياموزيد و براى پيروزى و تحقق اهداف کمونيستى در شرايط امروز مبارزه کنيد. به شما توصيه ميکنيم که برنامه يک دنياى بهتر و مباحث ما در مورد شوروى را در سايت حزب و منصور حکمت بخوانيد. آذرس سايت در همين نشريه هست. موفق و پيروز باشيد.
آذرخش از تهران
آيا انرژى هسته اى حق مسلم ماست؟ من با مردم زياد صحبت ميکنم. برخيها ميگويند "انرژى هسته اى حق مسلم ماست"! در مورد اين شعار بيشتر در نشريه توضيح بدهيد و چرا نبايد مردم به دنبال اين شعار باشند؟
آذرخش عزيز،
"انرژى هسته اى حق مسلم ماست"! شعار عوامفريبانه جمهورى اسلامى و پوشش و بهانه اى در دست اسلام سياسى در جنگ تروريستى است. عوامفريبانه است چون نه آمريکا و نه ديگر دولتهاى غربى مدعى نيستند که ايران يا هر کشورى نبايد از تکنولوژى هسته اى برخوردار باشد. کشورهائى که پيمان منع گسترش سلاحهاى هسته اى را امضا کرده اند و عضو آژانس انرژى اتمى هستند، ميتوانند در چهارچوب اين معاهده از تکنولوژى و تاسيسات هسته اى برخوردار باشند. دعوا برسر نفس اين حق نيست. همه ميدانند جمهورى اسلامى به قيمت به فقر کشانيدن هرچه بيشتر جامعه، دنبال توليد سلاح اتمى است. توليد و دستيابى به سلاح اتمى يک رکن مهم استراتژى جمهورى اسلامى براى بقا نظام و تثبيت قدرت منطقه ايش است. اگر اسلام سياسى به سلاح اتمى مجهز شود، دنيا با مخاطرات سنگينى روبرو ميشود. سوال انرژى هسته اى نيست. به نظر ما هم تمامى مردم جهان حق دارند که از تکنولوژى و دستاوردهاى بشر براى تهيه انرژى و مصارف ايمن در جامعه استفاده کنند. تکنولوژى نبايد انحصارى باشد. اما موضوع داشتن سلاح اتمى متفاوت است. نميدانم شما با چه بخشهائى از جامعه صحبت ميکنيد و اينکه تبليغات ناسيوناليستى حول اين موضوع تاچه حد در آنها موثر بوده است. اما جنبش کارگرى، مردم محروم و آزاديخواه مرتبا در اعتراضاتشان دارند ميگويند که کار و بيمه و رفاه و مسکن و حرمت و معيشت ميخواهند، انرژى هسته اى نميخواهند! و به نظر من مردم بدرست سياست جمهورى اسلامى را ميشناسند و عليه آن مى ايستند. طبقه کارگر و کمونيسم خواهان خلع سلاح عمومى دولتها و جهانى بدون سلاح هسته اى و سلاحهاى کشتار جمعى است. ما با سياست ناسيوناليستى حق برابر دولتها در داشتن تسليحات اتمى موافق نيستيم. نه فقط جمهورى اسلامى و اسلام سياسى نبايد به سلاح هسته اى مجهز شود بلکه بايد بطور کل توسط مردم خلع سلاح شود. نه فقط داشتن سلاح هسته اى حق انحصارى هيچ دولتى نيست بلکه بايد سلاحهاى هسته اى را نابود کرد. جمهورى اسلامى روى يک بديهيت در متن بيخبرى جامعه دست به تبليغات ميزند. تلاش ميکند مردم را پشت سياست تروريستى و جاه طلبانه خود بسيج کند. سم بيگانه گريزى و ناسيوناليسم را به جامعه تزريق ميکند تا مبارزه و خواست مردم را منحرف کند. خيلى چيزها البته "حق مسلم ماست"! حرمت و معيشت و رفاه و آزادى و برابرى حق مسلم ماست! حق اعتصاب و برپائى سازمانهاى مستقل کارگرى و مدنى حق مسلم ماست! آزادى بيان و احزاب و اجتماعات حق مسلم ماست! برخوردارى از يک زندگى ايمن و مرفه حق مسلم ماست! آموزش و سلامتى و فراغت و خيلى چيزهاى ديگر حق مسلم ماست! اينها براى سرمايه دارى صرف نميکند. دولتهاى سرمايه دارى معمولا تلاش ميکنند منافع خود را پوششى "ملى" و همگانى بدهند. داستان ملى شدن نفت هم که مدتها ناسيوناليستهاى ايرانى از آن بعنوان افتخارات ضد استعمارى خود نام بردند، معلوم شد که براى مردم اين تغيير معنى روشن مادى و ملموسى نداشت. اين يکى، يعنى انرژى هسته اى مسخره تر است. کمونيستها موظفند بدقت براى مردم توضيح دهند که صورت مسئله چيست و تبليغات رژيم اسلامى چه اهدافى را دنبال ميکند. به نظر من قبل از هر چيز تلاش براى جارو کردن اسلام و حکومتش در ايران حق مسلم ماست و بايد براى آن تلاش کنيم. سربلند باشيد.
شهريار
زندگى زير سقفى كه قرار است ويران شود! ... خطر حمله امريكا به ايران حتمى است. براى حفظ تماميت ارضى ايران با شعار "ما صلح مى خواهيم"، به مقابله با جنگ طلبان آمريكائى و دولت نظامى زير عباى احمدى نژاد برويم و از يك كشتار ميليونى در ايران جلوگيرى كنيم. اما براى جلوگيرى از نابودى وطنم، مطالب طولانى ترى مى نويسم. چون اگر جنگي شروع شود كه پيآمد آن، كشتار ميليونى و تجزيه ايران باشد، ديگر آه وافسوس طولانى فايده ندارد. ...اميدوارم تاريخ به شكل تراژدى، همانند جنگ جهانى دوم تكرار نشود، چون آنزمان احزاب كمونيست و بخصوص حزب كمونيست آلمان خطر فاشيست را هشدار مي داد، اما ديرباوران و ذهنيگرايان چپ رو كه حوصله مطالعه و يادگيرى تجارب را نداشتند، هرگز درك نمى كردند. چون حوصله خواندن مطالب طولانى را نداشتند. اما بعد از جنگ، صدها ميليون كشته، ميلياردها متر مكعب خون و ميليونها هكتار زمين سوخته بجا گذاشت. وآنزمان آه وافسوس جهانى شروع شد. كه نوش دارو بعد از مرگ سهراب بود.
شهريار عزيز،
بخشى از نامه تان را منتشر کردم. مستقل از آمار نادقيق و ابعاد تلفات جنگ دوم، اينجا چند نکته را تاکيد ميکنم؛ اول، بحث خطر فاشيسم در ايران امروز يک بحث توده ايستى است که هدفش بخط کردن مردم زير پرچم جناحى ديگر از اين حکومت است. از نظر ظرفيت آدمکشى و ضديت با انسان، راستش اسلام و فاشيسم تفاوتى ندارند. اما اطلاق فاشيسم به اين حکومت نادقيق و نادرست است. اين يک حکومت مذهبى مرتجع و آدمکش است که از ناسيوناليسم و عرق ملى و بسيج ملى در اين شرايط بعنوان يک ابزار سود ميبرد. کل اين حکومت، از اصلاح طلب تا اصولگرا و خشکه مقدس آن يکى است و با منافع ابتدائى مردم در تناقض است. سياست کمونيستى سرنگونى تمام و کمال اين حکومت است. دوم، وقوع جنگ دوم بدليل نخواندن مردم، آنهم نخواندن مطالب طولانى نبود. اين جنگ ضرورى بود و امر تقسيم مجدد جهان بين بلوکهاى سرمايه دارى را در دستور قرار داده بود. سوم، خطر حمله نظامى آمريکا منتفى نشده است اما روى حتميت آن ترديد هست. مهمتر اينکه کار ما نه تحليل حتميت و عدم حتميت جنگ، بلکه تلاش براى منتفى کردن اين دورنما است. چهارم، جمهورى اسلامى يک پاى جنگ طلبى است که اهداف و منافع خود را در داخل کشور و منطقه دنبال ميکند. بحثى که جمهورى اسلامى را بعنوان "مظلوم" فاکتور ميگيرد، بحثى جانبدارانه و خط جنبش ملى اسلامى است. پنجم، شعار "تماميت ارضى ايران" هويت ناسيوناليسم عظمت طلب ايرانى و اتفاقا با تمايلات فاشيستى است. شعار "ما صلح مى خواهيم" شعار جنبش ملى اسلامى است که وضع موجود و حفظ آن را دنبال ميکند و سياستش در پس اين شعار، تقويت جناح اصلاح طلب رژيم و گرفتن قدرت مجدد در انتخابات است. اينها هيچکدام نميتواند سياست مردم، کمونيستها، کارگران و آزاديخواهان در قبال جنگ احتمالى باشد. "وطن" يک خرافه است، درست مانند مذهب و مليت. "وطن" طوق بردگى سرمايه دار "خودى" است براى استثمار در بازار داخلى. کارگران وطن ندارند! اين شعار مانيفست کمونيست است. کارگر و کمونيسم از خاک و نژاد و وطن و خون شروع نميکند، از انسان بودن و حقوق جهانشمول انسانها شروع ميکند. در قبال اين بحران بهترين و انسانى ترين سياست را کمونيستهاى کارگرى دارند: ممانعت از جنگ، توضيح ماهيت ضد بشرى اين جنگ، آماده کردن مردم براى دفاع از خود در مقابل جنگ تروريستها، تلاش براى سرنگونى جمهورى اسلامى. در صورت وقوع جنگ بجاى سرباز آمريکا و جمهورى اسلامى شدن، يا به قول تو زير عباى ارتجاع اسلامى رفتن، بايد مردم را مستقلا بسيج کرد و قدرت را هرجا که ميتوان از دستشان درآورد. بايد سنگرها و اماکن ايمن براى مردم درست کرد و قدرت دفاع جامعه از خود را در هر محيط در مقابل تروريستها، جريانات فرقه اى، فاشيستها، اسلاميها بالا برد. بايد تلاش کرد مبارزه با جنگ و پايان دادن به جنگ را به سرنگونى جمهورى اسلامى گره زد. هر سياست ديگرى، سوارى دادن به حکومت اسلامى و تحکيم پايه هاى اين رژيم و ارتجاع مذهبى و ارتجاع ناسيوناليستى است. در اين زمينه به بيانيه هاى حزب در همين شماره نشريه توجه کنيد. با آرزوى موفقيت.
بهزاد اخوان، اصفهان
گزارش تظاهرات و اجتماع دانشگاه مديريت: روز 21 آبان برابر با 12 نوامبر حدود ساعت 12:30 دقيقه بعدازظهر بود که جمع شدیم و تظاهرات را حدود ساعت 12:45 با تجمع رفقا و فعالان دانشجوئى از نزدیکی دانشکده مدیریت آغاز کرديم و به طرف جنوب دانشگاه با سردادن شعارهایی چون"دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد"، "دانشجو، کارگر، اتحاد! اتحاد!" راه افتاديم. چندين پرچم و شعارهای"برای آزادی جز زنجیرهایمان چیزی برای از دست دادن نداریم"، "آزادی، برابری"، "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" نيز داشتيم. اين تظاهرات با هدف همراهى و حمايت از دانشجویان پلی تکنیک و ٣ دانشجوى زندانی آن دانشگاه برگزار شد. وقتى به قسمت درب جنوبى رسيديم، دانشجویان رشته زبان تخصصی که پس از اتمام کلاسشان و آمدن به محیط دانشگاه با ماجرا آشنا شده بودند، به جمع ما پیوسته و همگی با هم تظاهراتی را با تعدادی نزدیک به ٣٠٠ الى ۴٠٠ نفر اما با شکوه و با تمام وجود برپا داشتیم. لازم به ذکر است که حراست دانشگاه از ایجاد اختلال در صفوف تظاهرات خودداری اما به شدت آن را کنترل می کرد. از تظاهرات نیز عکس و فیلم برداری نمود و همچنین در روزهای بعد از تظاهرات به شدت از انتشار خبر آن ماجرا جلوگیری به عمل آورد. تظاهرات نزدیک ساعت ٣ در حالیکه رفته رفته دانشجویان صفوف را رها میکردند و با نزدیک شدن به درب شمالی دانشگاه به پایان رسید.
ما برای پیروزی و بر قراری آرمانهایمان از جان و دل می کوشیم و با تلاش و کوشش های بسیار به سوی 16 آذر روز دانشجو می رویم و صمیمانه این روز را به همه ی دانشجویان تبریک و دستشان را از دور می فشاریم. مرگ بر جمهوری اسلامی! آزادی، برابری، حکومت کارگری! زنده باد جمهوری سوسیالیستی! جمعی از اعضای حزب اتحاد کمونیسم کارگری.
بهزاد عزيز و رفقاى گرامى
خسته نباشيد. گزارش را هرچند که از نظر زمانى گذشته، اما بدليل طرح شعارهاى درست و اهميت همبستگى در ابعاد سراسرى با دانشجويان دربند منتشر ميکنيم. در ١۶ آذر بايد در باره آزادى زندانيان سياسى، آزادى فعالين کارگرى و ديگر فعالين جنبشهاى اجتماعى و حقوق مدنى، الغا مجازات اعدام، و همبستگى با جنبش کارگرى تاکيد بيشتر کرد. سلام گرم من را به دوستان و رفقا برسانيد. موفق و پيروز باشيد.
شهريار افروزه،
كمونيستها به مبارزه مسلحانه چگونه برخورد ميکنند؟ و نکته ديگر، چرا ماركسيست و کمونيست و سوسياليست که به نظر يک معنى دارند، اساميشون متفاوت هست؟ متشکرم.
رفيق شهريار عزيز،
مبارزه کمونيستى يک مبارزه اجتماعى و طبقاتى است و با جنگ چريکى و جدا از مردم تفاوت بنيادى دارد. مشى چريکى و مسلحانه براى تقابل با رژيمهاى استبدادى، خط جريانات ناراضى طبقه متوسط شهرى و خطى غير مارکسى و غير کارگرى بود که در دوره اى در دنيا و بويژه در ميان جنبشهاى چريکى و مائويستى در آمريکاى لاتين و برخى کشورهاى موسوم به جهان سوم مرسوم شد. کمونيستها بر مبارزه طبقه کارگر شهرى و صنعتى و سازماندهى و انقلاب اين طبقه عليه سرمايه دارى تاکيد دارند. در باره روش برخورد کمونيستها به مبارزه مسلحانه بايد تاکيد کرد که: کمونيسم کارگرى و مارکسيستها، برخلاف جريانات متعلق به مشى چريکى و سوسياليسم خلقى و ناسيوناليستى، مبارزه مسلحانه را نشان انقلابيگرى و ارتقا مبارزه مردم نميدانند. مارکسیستها کیش اسلحه ندارند. امروز و بويژه در دوره نظم نوين جهانى و وجود ارتشهاى دست ساز قومى و مذهبى و ترويستى، مبارزه مسلحانه به روش هر جريان مرتجع و ضد جامعه اى تبديل شده است. از همه بيشتر دولتها تا دندان مسلح شدند و عليه مردم و مبارزه کارگر ايستادگى ميکنند. همانطور که اشاره کردم، کمونيسم یک جنبش شهرى و کارگرى و متکى به مکانيزمهاى مبارزه اجتماعى است. در تئورى مارکسیسم هیچ جا بر ضرورت مبارزه مسلحانه بعنوان یک اصل یاد نشده است. با اينحال ما کمونيستها به دليل اصولمان يا به دلخواه دست به اسلحه نميبريم بلکه ضرورتهاى اجتماعى در مقاطع معينى حکم ميکند که کمونيسم بعنوان يک نيروى نظامى در صحنه سياست حضور يابد. پراتيک کمونيستى و دخالت در روندهاى جامعه و حتى پيروزى انقلاب، مستقيما از کتاب در نمى آيد. بايد به هر وضعيت مشخص جواب سياسى داد. بهترين سناريو براى ما اينست که بورژوازى قدرت را به صاحبان اصلى آن يعنى کارگران و جامعه به طرق مسالمت آميز واگذار کند. اما زمانى که طبقات حاکم پاسخ اعتصاب کارگرى براى نقد کردن حقوق معوقه، و يا هر خواست و مطالبه انسانى و بديهى را با اطلاعات و سپاه و نيروى انتظامى و شليک گلوله ميدهند، وقتى ما ميدانيم که بورژوازى با زبان خوش قدرت را دست ما و طبقه ما نمیدهد، و عليه انقلاب کارگرى و اهداف شريف کارگران به ناشريف ترين روشها متوسل ميشود، در چنين موقعيتى طبقه کارگر ناچار است با قدرت اين قوه قهريه را از سر راه پيروزى خود کنار زند. بورژوازى که اعتراض به عدم پرداخت دستمزد را با گلوله پاسخ میدهد روشن است در مقابل خلع ید سیاسى و اقتصادى خود توسط کمونيسم بشدت مقاومت خواهد کرد و بطور قهر آمیز تلاش میکند نیروى انقلابى را سرکوب کند. فاکتور اسلحه را نه تئورى و تمایل ما بلکه الزامات مبارزه سیاسى و طبقاتى وارد تصویر میکند. هر زمان نیازهاى این مبارزه حکم کند ما در دست بردن به اسلحه، سازماندهى ارتش کارگرى، خلع سلاح ارگانهاى نظامى و قدرت دولتى یک لحظه تردید نخواهیم کرد. موفق و پيروز باشيد.
سينا و دوستان –اهواز
طى نامه اى از فعاليتهاى خودشان خبر دادند و خطاب به على جوادى عنوان کردند که "ما اى طريق کانال وان با شما آشنا شديم و متوجه شديم سوسياليسمى که شما ميگوئيد و ايده ها و افکارى که شما بيان ميکنيد، همان خواستهاى ما نيز هست. من به نمايندگى ١٣ نفر از دوستان تماس ميگيرم و از شما ميخواهيم راهنمائى کنيد تا بهتر افکار آزاديخواهانه را دربين مردم نشر دهيم. لازم به ذکر است که صحبتها و مقالات شما در بين دوستانى که ميشناسم کلى طرفدار پيدا کرده و قلب کسانى که برنامه هاى شما را دنبال ميکنند تحت تاثير نامه شما به دختر مرحومتان در روز تولدش قرار گرفته. ميخواهم بدانيد که اگر فرزندى را از دست داديد ما همه خود را فرزند شما ميدانيم البته اگر لايق باشيم. و دختر خانم مرحومتان را خواهر خود ميدانيم باز اگر لايق باشيم. منتظر يارى شما هستيم" سينا و ...
سينا و دوستان –اهواز
سينا و دوستان عزيز، گزارش شما و نامه پر از دوستى تان به على جوادى دريافت شد. بدلائل رعايت امنيت شما از درج اسامى خوددارى کردم. خوشحاليم که شما خود را در اهداف سوسياليستى و برابرى طلبانه ما شريک ميدانيد. اين اهداف ميليونها انسان در ايران است. اين اهداف انسانيت به وسعت کره خاکى است، اگر از تبليغات ناسيوناليستى و مذهبى و ضد بشرى طبقه حاکم رها باشد. با شما مرتبا در تماس خواهيم بود. يک رکن کار شما در شهرهاى خوزستان و اهواز فعاليت حول جذب جوانان و مردم به آرمانها و اهداف کمونيستى است. مبارزه با ناسيوناليسم و قوم پرستى که توسط جريانات قوم پرست و ضد جامعه سازمان داده ميشود و همينطور مبارزه با عظمت طلبى ايرانى و ناسيوناليسم حکومت از موضعى انسانى و آزاديخواهانه، امروز از وظايف تعطيل ناپذير هر کمونيستى است. خوشحال ميشويم که سوالات، نظرات و پيشنهاداتتان را با ما در ميان بگذاريد. حدالامکان در نشريه يا جداگانه به آنها پاسخ ميدهيم. براى نشريه گزارش تهيه کنيد. نشريه را توزيع کنيد. آثار منصور حکمت و برنامه يک دنياى بهتر را بخوانيد. فعاليتتان را در دانشگاهها و در ميان جوانان و بويژه در محلات و مراکز کارگرى گسترش دهيد. مرتبا ما را از رويدادها مطلع نگه داريد.
و بالاخره مايلم از جانب على جوادى بگويم که شماها انسانهاى بسيار نازنينى هستيد. اين جوهره سوسياليستى شماست که درد ديگران را درد خود ميدانيد و فقدان يک عزيز از دست رفته را اينگونه التيام ميدهيد. برخلاف ناسيوناليسم و مذهب و دمکراسى، کمونيسم يک جنبش انسانى و براى آزادى جامعه و رهائى انسان است. در قاموس کمونيسم انسان برابر است و هيچ نوع برترى و امتياز و حقوق ويژه اى وجود ندارد. شما نسل جديد لايق بسيار چيزها هستيد. از جمله بايد ساختن آينده را بدوش بکشيد. نه فقط شما بلکه نوع انسان قرن بيست و يکمى شايسته و لايق زندگى در يک دنياى بهتر، در يک جامعه سوسياليستى مرفه و آزاد و خوشبخت است. بايد اين دنياى انسانى را باهم بسازيم.
از شما دعوت ميکنم که دسته جمعى به حزب اتحاد کمونيسم کارگرى بپيونديد. سلام گرم من را به دوستان برسانيد. رفيق شما، سياوش دانشور
ناهيد نريمانى
حتما داستان سگهاى احمدى نژاد که هر کدام با قيمت ١۵٠ ميليون تومان خريدارى شدند را شنيديد. نظرتان در اينمورد چيست؟
ناهيد عزيز،
اين خبر را من هم شنيدم. انتقادات پيرامونى آن توسط جنبش ملى اسلامى در داخل و خارج کشور را هم شنيدم. اين سگها ظاهرا و مثل هر جاى ديگر در امور امنيتى استفاده ميشوند. شايد استفاده از سگ هاى تربيت شده و قيمت آنها در قياس با تکنولوژى اطلاعاتى و جاسوسى و ضد پارازيت که جمهورى اسلامى استفاده ميکند، هيچ محسوب شود. اما جنجال پيرامونى اين موضوع جالبتر است: ميگويند که اسلام معتقد است که سگ "نجس" است. جلو مردمى که سگ دارند را ميگيرند. چى شد که استفاده از سگ را "اصولگراها" آوردند؟ يا عنوان ميکنند که اين "دولت مهرورزى" که قرار بود سهم مردم را بدهد حالا خودش اينگونه ريخت و پاش ميکند؟ ميگويند آن کاپشن زرد احمدى نژاد براى گول زدن مردم بود، و گرنه او در سفرهايش با لباسهاى شيک و مخارج بالا و همراهان زياد ميرود و غيره!!
مهمترين نکته در اين استدلالها توهم پراکنى نسبت به حکومت است نه افشاى آن. انگا مردم پذيرفته بودند که نمايشات احمدى نژاد حقيقى است و حالا متوجه شدند که اى بابا اين هم دروغگو بود! يا طورى حرف ميزنند که انگار دستگاه حکومتى اسلامى، دخل و خرجش را براساس "نياز مردم و جامعه" تنظيم ميکند و اين وسط چهار سگ گران قيمت براى احمدى نژاد خريدند! اينگونه استدلالها، که استدلال تيپيک حزب توده است، ماهيت سرمايه دارانه و ضد کارگرى و ضد اجتماعى اين حکومت را فاکتور ميگيرد و در متن جنگ جناحها از کل نظام دفاع ميکند. "انتقاد" اين خط به اينگونه موارد محدود ميشود. نکته ديگر جابجا شدن نقش ها است. طرفى که خود را مسلمان هم نميداند، ناگهان به آخوند و صاحب فتوا تبديل ميشود که چرا سگ که طبق ديدگاه اسلام "نجس" است مورد استفاده قرار گرفته است؟ بايد پرسيد شما دردتان چيست؟ مگر پاسبان اصول و فروع دين اسلام هستيد؟ آيا مشکل تان اين است که اسلام درست رعايت نشده است؟ بطور کلى سرمايه و سرمايه دارى هر مانعى را که در مقابل سود و انباشت سرمايه باشد، عليرغم اينکه تا چه حد قديم و ريشه دار هست يا نه، کنار ميزند. مذهب دولتى و سياسى نيز، که وظيفه پاسدارى از منافع طبقه سرمايه دار را دارد، به طريق اولى از هر امکانى براى دفاع از موجوديت خود استفاده ميکند. معضل ما و مردم چهار تا سگ احمدى نژاد نيست. هشتاد و چند درصد کل ثروت جامعه در دست کمتر از هزار خانواده در ايران متمرکز شده و کمتر از بيست درصد جامعه از آن بهره ميبرند. يعنى شکاف طبقاتى و فقر عنان گسيخته که از فقر نسبى و مطلق هم گذشته و به سطح "فقر شديد" رسيده است. اين نظام را با تمام جوارح آن بايد نابود کرد. با اسلام و دولت اسلامى اش، با قوانين اسلامى و غير اسلاميش، با ارتش و نهادهاى سرکوبگرش، با مناسبات اقتصادى و اجتماعى اش. اگر کسى معضلى با اساس اين نظام نداشته باشد، همين داستان سگها را بقول شما "خبر" ميکند و روزنامه ها هم در جنگ زودرس انتخاباتى بکار ميبرند. موفق و پيروز باشيد. *