جنگ، کمونیسم کارگری، مصافها و چشم اندازها
على جوادى، سياوش دانشور:، آذر ماجدى
یک دنیای بهتر: میگویند جنگ ادامه سیاست است در شکل قهری آن. جنگ احتمالی ادامه کدام سیاستهایی است؟ چه ضرورتهایی این جنگ را برای طرفین جنگ ضروری و مطلوب میکند؟
علی جوادی: تقابل و کشمکش دو قطب تروریستی جهان معاصر میتواند به جنگ و رو در رویی نظامی کشیده شود. این جدال چه در شکل سیاسی و چه در شکل نظامی آن بر سر مساله قدرت است. مساله بر سر تلاشهای اتمی رژیم اسلامی نیست. هر چند که تلاشهای اتمی رژیم اسلامی بخشی از مساله است. اما مساله اساسا نه با این تلاشهای رژیم اسلامی آغاز شده است و نه با توقف آن الزاما پایان می پذیرد. ابر قدرت آمریکا نیازمند تحکیم موقعیت سیاسی و هژمونیک خود در سطح جهان و منطقه است. سهم خواهی اسلام سیاسی در خاورمیانه و باز تعریف موقعیت رژیم اسلامی در این حوزه یک مصاف مهم در جهان پس از جنگ سرد است. هدف شکست و یا نابودی اسلام سیاسی و یا رژیم اسلامی و حذف آن از صحنه سیاسی نیست. به دنبال تجدید تعریف موقعیت و سهم این جریان هستند. شکست سیاسی آمریکا در عراق احتمال حمله نظامی به ایران را افزایش داده است. جنگ یک حلقه مهم در تحکیم موقعیت سیاسی آمریکا در سطح جهان است.
از سوی دیگر بخشهایی از اسلام سیاسی و رژیم اسلامی بمنظور تحکیم موقعیت خود در منطقه و در ایران به استقبال جنگ میروند. پیروزی در چنین مصافی را ضامنی برای حفظ و گسترش حوزه نفوذ حاکمیت اسلام سیاسی میدانند. با همین اهداف حزب الله به استقبال جنگ با اسرائیل رفت. پروژه اتمی برای رژیم اسلامی عاملی برای کسب امتیاز از قطب متخاصم است. به دنبال تکرار استراتژی کره شمالی هستند.
آذر ماجدی: این جنگ تروریست هاست. جنگ دو قطب تروریستی، تروریسم دولتی به سرکردگی آمریکا و تروریسم اسلامی است، که جمهوری اسلامی یکی از رهبران اصلی آن است. پس از 11 سپتامبر 2001 این جنگ آغاز شد و فازهای مختلفی را پشت سر گذاشته است. حمله نظامی به ایران فاز جدیدی در این جنگ است.
آمریکا که 6 سال پیش با حمله به افغانستان عملا ابعاد این جنگ را گسترش داد، تاکنون نتوانسته در این جنگ پیروز شود و قدر قدرتی خود را به تثبیت برساند. افغانستان هنوز صحنه جنگ است و طالبان که از اریکه قدرت به زیر کشیده شده بود اخیرا پیشروی های قابل ملاحظه ای را نصیب خود کرده است. جنگ عراق عملا به شکست آمریکا انجامیده است. آمریکا از هر سو زیر فشار است که خاک عراق را تخلیه کند. این جنگ عملا به تقویت نیروهای اسلامی و جمهوری اسلامی انجامید. حمله نظامی به لبنان در تابستان گذشته نیز نتیجه مشابه ای داشته است. اگر به بیلان 6 سال جنگ تروریستی نگاهی بیاندازیم، اسلامیست ها و رژیم اسلامی در اثر این جنگ تقویت شده اند. آمریکا برای تثبیت خود بعنوان تنها ابر قدرت و نیروی قلدر بلامنازع جهان به حمله نظامی به ایران نیازمند است. مساله دستیابی رژیم اسلامی به سلاح هسته ای تنها بخشی از دلیل حمله و توجیه مقبولانه این حمله نظامی است.
رژیم اسلامی، علیرغم اینکه در صحنه بین المللی و بویژه در منطقه موقعیتش تقویت شده و به یک نیروی مهم در منطقه بدل شده است، در عرصه داخلی با بحران عمیق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دست به گریبان است. مردم با این رژیم در حال جنگ اند. مردم خواهان سرنگونی این رژیم منحوس اند. مردم در یک کلام رای به رفتن آن داده اند. این تنافض موقعیت رژیم اسلامی است. معمولا دستاوردها و پیشروی های خارجی موقعیت داخلی یک رژیم را تقویت میکند، اما بحران این رژیم آنچنان عمیق است، که این پیشروی ها ذره ای در موقعیت داخلی آن تاثیر نگذاشته است. جمهوری اسلامی برای سرکوب داخلی، برای تحکیم موقعیت خود در مقابل مردم ایران و جنبش سرنگونی به این جنگ احتیاج دارد. خمینی جنگ با عراق را برکت آسمانی نامید. رژیم امیدوار است که این جنگ نیز همان نقش را در شرایط کنونی بازی کند.
سياوش دانشور:تبليغات جنگى و تهديد حمله نظامى ادامه مذاکره و سيکل ديپلوماسى تاکنونى است. در ميان هياهوى حمله و تهديدات و تحريم اقتصادى و غيره، وعده مذاکره مستقيم در عراق ميگذارند. البته تاکيد ميکنند مربوط به عراق است. اما واقعيت اينست که تشديد تبليغات جنگى بخشا و اساسا در خدمت روندهاى سياسى ديگرى است. در ادامه تقويت جناحهاى طرفدار مذاکره و "معتدلتر" در رژيم اسلامى است. در ادامه رسيدن به توافقاتى برسر امنيت در عراق است. در ادامه استراتژى هر طرف و امتيازاتى است که اعاده ميکند. در ادامه سياست آمريکا براى خروج از بحران عراق و در ادامه تلاش جمهورى اسلامى براى تثبيت قدرت منطقه اى است. در ادامه تلاش رژيم اسلامى براى گرفتن امنيت از آمريکا و تلاش آمريکا براى تحميل تعادلى جديد به اسلام سياسى است. همين اهداف ضرورت جنگ و يا دقيقتر گسترش جنگ در جبهه هاى ديگر را ضرورى ميکند. اسلام سياسى و تروريسم دولتى فى الحال در جبهه هاى متعددى در حال جنگ اند. تلاش ميکنند جبهه جديدى باز کنند. خطر تهاجم نظامى و جنگ منتفى نشده است و بايد تلاش کرد آن را منتفى کرد. اما وقوع جنگ نقطه انفجار يک بن بست همه جانبه و ورود طرفين به يک دوره سياه و مملو از ابهام در باره آينده آنست.
یک دنیای بهتر:ابعاد و دامنه جنگ احتمالی را چگونه می بینید؟ تاٽیر جنگ را بر اوضاع سیاسی جامعه چگونه می بینید؟ چه مخاطراتی جامعه را تهدید میکند؟
علی جوادی:ابعاد و دامنه و مدت زمان جنگ احتمالی بسیار گسترده تر از آن خواهد بود که استراتژیستهای نظامی آمریکا تلاش میکنند، تصویر کنند. اما آنچه که به تصویر کشیده شده است به اندازه کافی دهشتناک و سیاه است. نفس ها را در سینه حبس میکند. از هم اکنون چندین هزار مرکز نظامی، فرماندهی، سیاسی و اداری و اقتصادی و ساختاری را در زمره اهداف نظامی اعلام کرده اند. اساسا یک مجموعه عملیات تروریستی هوایی را مد نظر دارند. تروریسم نام مناسب تری برای این جنگ احتمالی است. قرار است آنقدر بکوبند تا طرف مقابل توان هر گونه واکنشی را از دست بدهد. اما بر خلاف این تصورات کودنانه جنگ به این فاز تقابل محدود نخواهد ماند. ابعاد آن خاورمیانه را به آتش خواهد کشید. اما صحنه عملیات این تروریسم به خاورمیانه محدود نخواهد شد. اروپا نیز از مخاطرات و آتش جنگ مصون نخواهد بود.
این تروریسم هوایی میتواند شیرازه هر جامعه ای را به نابودی بکشاند. هزاران تن بمبی را که وعده میدهند بر سر جامعه بریزند روال زندگی متعارف را تغییر خواهد داد. ابعاد این جنگ را حتی نمیشود با جنگ ایران و عراق و یا جنگ آمریکا در عراق مقایسه کرد. اطلاق "جنگ جهانی سوم" به این کشمکش یک نامگذاری تبلیغاتی صرف نیست. گوشه ای از فجایعی است که در مخیله میپرورانند. قربانیان این جنگ تروریستی پیش از هر چیز عادی ترین مردم عادی خواهند بود.
آذر ماجدی: ابعاد این جنگ به ایران محدود نخواهد ماند و بسیار وسیع و گسترده خواهد شد. اولا بمباران تاسيسات اتمی ایران یک تراژدی محیط زیستی در کل منطقه ایجاد میکند. آلودگی اتمی کل منطقه را در بر خواهد گرفت و عوارض بسیار وحشتناکی خواهد داشت. ابعاد سیاسی جنگ هم به ایران محدود نمیشود. همانطور که گفتیم این جنگ تروریست هاست. این جنگ ایران و عراق نیست. حملات تروریستی ابعاد گسترده تر، شدید تر و خونین تری بخود میگیرد. تروریسم اسلامی عنان گسیخته تر میشود. اشتباه است اگر فکر کنیم آمریکا مدتی ایران را بمباران میکند و دنبال کار خود میرود. عوارض و نتایج این جنگ کل دنیا را در شرایط متفاوتی قرار خواهد داد. این حمله پایان جنگ تروریست ها نیست، ورود آن به فاز دیگری خواهد بود.
تا آنجا که به جامعه ایران مربوط میشود، رژیم اسلامی میکوشد سرکوب را شدت بخشد. فی الحال که فقط صحبت از حمله احتمالی است، این کار را آغاز کرده است. دستگیری و شکنجه فعالین کارگری، جنبش حقوق زن، دانشجویی و غیره بسیار وسیعتر شده است. توقیف نشریات، ربودن و ترور فعالین کارگری، تشدید پروسه اسلامیزه کردن جامعه، همه این تلاش های سرکوبگرانه فی الحال آغاز شده است. در صورت قطعی شدن احتمال جنگ این پروسه شتاب و شدت بیشتری خواهد گرفت. باید برای این شرایط آماده شد.
مخاطرات جنگ هم فیزیکی و هم سیاسی – اجتماعی است. کشتار وسیع، بی خانمانی، تاثیرات و عوارض آلودگی اتمی، فقر و فلاکت گسترده، گسترش سرکوب و همچنین خطر از هم پاشیده شدن شیرازه جامعه مخاطرات واقعی و جدی این جنگ خواهد بود.
سياوش دانشور:اگر کار به اين مرحله برسد، ابعاد موضوع بسيارى از کشورهاى منطقه را وارد آن ميکند. نه فقط وحشتناک ترين و مرگبارترين بمباران و موشک بارانها را به کار خواهند گرفت، بلکه جنگ انتحارى در خليج و هرجا ميشود آمريکائى و موتلف جنگى اش را پيدا کرد گسترش ميابد. کشورهاى عربى منطقه، پاکستان و افغانستان، ترکيه و عراق، و بخشهاى مختلف جنبش اسلامى به انحا گوناگون در جنگ سهيم ميشوند. اين پديده جامعه را براى دوره اى وارد شک و بهت ميکند. ارتجاع را در ايران تا مغز استخوان و در تمام ظرفيت کريه اش به ميدان ميکشد. دولت اسلامى دوران جنگ با شدت به جنبشهاى اجتماعى و مخالفين از هر سو حمله ميبرد و به اين عنوان خود را متشکل تر ميکند. روشن است تاثيرات مخرب چنين تهاجم وسيعى چيزى از زير ساخت فرسوده جامعه بجاى نميگذارد. جامعه ايران را به سرعت صحنه جنگها و کشمکشهائى ميکند که تا ديروز به گوش مردم هم نخورده است. تلفات انسانى، محيط زيستى، بيماريها و فقر و غيره هم جاى خود دارند. جنگ و خصومت را تا مغز استخوان جامعه تسرى خواهند داد. اگر کسى تصويرش اينست که اين جنگ يک بمباران است و بعد با سياست تحريم ادامه مى يابد، بسيار خوشبين است. جرقه اول، تاثيرش فورى اش هرچه باشد، بمثابه چاشنى اى عمل ميکند که يک درياى باروت را در خود ايران و منطقه به انفجار ميکشاند.
یک دنیای بهتر:در تبلیغات گذشته جنگی رژیم اسلامی از جنگ بعنوان یک مائده آسمانی نام برده شده است؟ آیا جنگ با آمریکا هم چنین مائده ای است؟ آیا رژیم اسلامی و نیروهای ناسیونالیست قادر به بسیج جامعه در همسویی با خود خواهند شد؟ آیا تجربه جنگ ارتجاعی ایران و عراق تکرار خواهد شد؟
علی جوادی: رژیم اسلامی در قبال جنگ موضع واحد و یکدستی ندارد. دوم خردادیها جنگ را برای رژیم فاجعه میدانند. تردیدی ندارند که رژیم اسلامی در یک تقابل نظامی گسترده با آمریکا شانس چندانی ندارد. جناح راست اما بقاء حاکمیت اسلامی را در فضای جنگی و حالت جنگی می بیند. میدانند که هدف جنگ سرنگونی رژیم اسلامی نیست. تصور میکنند که میتوانند پیش از شروع احتمالی جنگ امتیازاتی کسب کنند و به نقطه سازشی مبتنی بر تٽبیت موقعیت رژیم اسلامی در ایران و منطقه دست یابند. از این رو بر طبل رو در رویی میکوبند. میکوشند جنگ را به حلقه ای در تٽبیت موقعیت و طول عمر رژیم اسلامی تبدیل کنند. جنگی که منجر به سرنگونی رژیم اسلامی نشود عاملی در بقای این رژیم خواهد بود. به این اعتبار به استقبال جنگ میروند. جنگ را مائده ای آسمانی برای تعرض به جنبشهای اجتماعی و جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم میدانند. در عین حال میکوشند ارتش آمریکا را در عراق زمین گیر نگهدارند. از قرار حمله نظامی را غیر محمتل میدانند.
تجربه جنگ ایران و عراق و بسیج ناسیونالیستی و اسلامیستی که رژیم اسلامی در آن دوران به آن دست زد، برایشان ممکن نیست. نه جامعه آن جامعه است و نه رژیم در آن موقعیت قرار دارد. در زمان جنگ ایران وعراق، رژیم اسلامی در حال استقرار حاکمیت سیاه خود بود. اکنون در تقلا برای بقاء است. با بحران لاعلاج اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مواجه است. با مردمی روبروست که در تلاش برای سرنگونی اش روز را به شب میرسانند. اسلام و حکومت اسلامی قادر به بسیج سیاسی جامعه نخواهد شد. اما ناسیونالیسم میتواند نقش مخرب خود را در دفاع از "حاکمیت خودی" ایفاء کند. از هم اکنون شاهد چنین جهت گیری هایی هستیم. نقش نیروهای ملی - اسلامی را هم نباید دست کم گرفت. این جریانات در این شرایط بعنوان عاملی برای کم کردن فشار بر رژیم اسلامی عمل خواهند کرد. دفاع ناسیونالیستی از رژیم آدمکشان اسلامی پدیده مشکلی است. با سد نفرت و انزجار مردم روبرو خواهد شد.
آذر ماجدی: بنظر من رژیم اسلامی به این جنگ بعنوان مائده آسمانی مینگرد. این بستگی به کمونیسم کارگری و مردم دارد که این مائده آسمانی را به گورستان رژیم بدل کنیم. تفاوت شرایط کنونی با زمان جنگ ایران و عراق بسیار است. در آن مقطع رژیم تازه بعنوان "رژیم انقلابی" به سر کار آمده بود. توازن قوا به نفع مردم نبود. لذا در آن مقطع سازمان اتحاد مبارزان کمونیست سیاست دفاع از دستاوردهای انقلاب را در دستور جنبش کمونیستی گذاشت. در شرایط کنونی که یک جنبش وسیع سرنگونی در جامعه موجود است، شرایط برای سرنگونی رژیم مهیا است. هم جمهوری اسلامی و هم ناسیونالیست ها تلاش خواهند کرد مردم را پشت سیاست دفاع از وطن در مقابل جنگ امپریالیستی بکشانند. در اینجا نقش کمونیسم کارگری، نقش ما بسیار تعیین کننده است. افشاء و انزوای این سیاست و سازماندهی مردم برای به زیر کشیدن رژیم سیاست ما در این شرایط خواهد بود. یک نبرد مهم در مقابل ما، طبقه کارگر و مردم قرار دارد.
سياوش دانشور:به نظر من کل جمهورى اسلامى جنگ نميخواهد. بيشتر مايل است سهمش را بدهند و وارد اين معرکه نشود. جنگ همزمان بحث قدرت سياسى را روى ميز همه ميگذارد. تمام روندهاى حاکم به جنگ، صفبنديها، رويدادها، چرخش ها در حکومتها، بر آينده قدرت پس از جنگ تاثير دارد. به آن شکل و جهت ميدهد. جنگ براى جناحهائى از رژيم هنوز يک راه حل براى تثبيت نظام در داخل و در منطقه است. اما کل رژيم اسلامى چنين مخاطراتى را حاضر نيست بجان بخرد. در همين دوران شکافهاى درون رژيم و جنگ برسر تثبيت تمام عيار خود براى مقابله موثرتر با مردم تشديد ميشود. رژيم اسلامى تاکنون در تبليغات ناسيوناليستى اش بجائى نرسيده است و تصوير نسبتا ملموسى از تمايل مردم به تبليغات رژيم ديده نميشود. وقوع جنگ اما بسرعت در اين وضعيت شکاف مى اندازد. شک و بهت ناشى از جنگ اتومات خيلى ها را جابجا ميکند. در همين متن اوليه تبليغات ناسيوناليستى جان بيشترى ميگيرد و فضاى عمومى را بدرجاتى اشغال ميکند. چنين واقعه اى با جنگ ايران و عراق تفاوتهاى بنيادى دارد. اينجا جبهه ها متفاوت اند. آنچه که تکرار آن در صورت عملى شدن اين تهديدات ممکن است، قيچى شدن مردم در دور اول است. تحميل عقب نشينى ها و فقر و فلاکت گسترده تر است. اما شرايط در اين دوران هم مثل خود جنگ مرتبا در حال تغييرات تند و سريع است. يک نگرانى از حمله به ايران، غير قابل پيش بينى بودن آينده آنست. اين نگرانى مشترک آمريکا و جمهورى اسلامى است. معلوم نيست که پيامدها و واکنشها به حمله آمريکا چه ابعادى خواهد گرفت؟ آيا روسيه را وارد جنگ خواهد کرد؟ آيا جمهورى اسلامى قادر است مردم را سالها در جنگ نامتقارن و فقر شديد نگهدارد؟ آيا از کوه سرازير شدن ارتشهاى دست ساز و جريانات باند سياهى مذهبى و قومى چنين فرصتى را به جمهورى اسلامى ميدهد؟ در متن جنگ و بسته به سياست و عملکرد و توان سياسى و نظامى نيروهاى درگير، تغييرات متعدد و متناقضى ميتواند رخ دهد. در هر شکل آن، آينده مبهم شروع چنين فاجعه اى نگرانى هاى مختلفى ايجاد ميکند و همين يک رکن مهم استراتژى سازش است.
یک دنیای بهتر: شرایط جنگی، بهانه های جنگی هم برای تعرض به جامعه را به دنبال خواهد داشت. چگونه باید به مقابله با این سیاستها پرداخت؟ چگونه میتوان این سیاستها را در صفوف کارگران، زنان و جوانان خنٽی کرد؟
علی جوادی:هیچ عذر و بهانه ای را نباید پذیرفت. هدف رژیم اسلامی از این تقابل و کشمکش مقابله با مردم معترض است. رژیم در دو جبهه خواهد جنگید. جبهه مقابله و سرکوب مردم یک جبهه جنگی همیشگی برای رژیم اسلامی است. یک پایه تمرین عملیات نظامی شان، مقابله با شورشهای احتمالی است. من تصور نمیکنم که بهانه های جنگی خریداری در میان مردم سرنگونی طلب داشته باشد. خودشان هم چنین توهمی ندارند. سیاست اصلی شان نه "تحمیق" بلکه اساسا سرکوب مستقیم و گسترده است. چوبه های دار را برپا نگهداشته اند. گسترش خواهند داد. دستجات ترورشان فعال خواهد شد. باندهای سیاه شان را به جان مردم خواهند انداخت. مساله ما چگونگی در هم شکستن این سیاست است. توهمی نیست. توهم اصولا در زیر شعله های آتش بسرعت ذوب خواهد شد. باید بساط این اوباش آدمکش را در هم شکست.
آذر ماجدی: یک وجه مهم فعالیت ما افشای ماهیت چنین سیاست هایی است. البته باید متذکر شویم که جامعه برای پذیرش این افشاگری کاملا مهیا است. نفرت از این رژیم بسیار وسیع است. اما مساله اینجاست که در شرایط جنگی گیج سری میتواند سریعا حاکم شود. مردم با دو دشمن طرف خواهند بود و معمولا در این شرایط به انتخاب یکی در مقابل دیگری خواهند رفت. اینجاست که نقش کمونیسم کارگری تعیین کننده میشود. اینکه نشان داده شود که مردم مجبور به انتخاب میان این دو هیولا نیستند. انتخاب سومی نیز موجود است. طرح و جا انداختن این انتخاب سوم و بسیج و سازماندهی مردم برای تحقق انتخاب سوم، یعنی سرنگونی رژیم و مقابله با آمریکا وظیفه خطیری است که بدوش ما است. ما باید برای این شرایط آماده شویم. کار مهم و پیچیده ای در مقابل ما است.
سياوش دانشور: بهانه ها معرفه اند. "جنگ است، نداريم! تحمل کنيد، از ناموس تان دفاع کنيد!". سرکوب و گسترش اختناق و اعدام و ترور هم با همين استدلالها و حتى بدون نياز به آن عملى ميشود. اما تمام دامنه قدرت اعمال چنين سياستهائى به اين مربوط است که جمهورى اسلامى تا چه حد موفق به بسيج ناسيوناليستى و ساکت کردن يک بخش و سرکوب بخشهاى ديگر شده است. همان سياستى که تلاش ميکند نفس اين جنگ را منتفى کند، نيز براى مقابله با اين موضوعات بعنوان پيامدهاى جنگ بر زندگى مردم تلاش ميکند. امروز بايد ماهيت موضوع، خطرات واقعى، تاثيراتش بر مبارزه مردم و نفس مدنيت جامعه را وسيعا گفت و جامعه را آماده ساخت. آمادگى جامعه در صورت وقوع اين فاجعه و چگونگى روبرو شدن با آن مسئله اصلى است. تبعات اين موضوع هم در همين چهارچوب ميگنجد. مقابله روشن با دولتهاى جنگ طلب و نيروى موئتلف شان، افشا و نقد آنها بعنوان نيروها و سياستهائى ضد جامعه، بسيج مردم حول يک راه حل مستقل سرنگونى طلبانه و عليه سياستهاى نظم نوينى و ميليتاريستى، جامعه را مصون ميکند. اساس مسئله اينست که اين دورنما را منتفى کنيم. صفبندى حول رژيم و آمريکا را منزوى کنيم. ناسيوناليسم و تبليغات فاشيستى را بکوبيم. مسئوليت اجتماعى کمونيسم را به خودآگاهى و ذهنيت مردم تبديل کنيم. راه حل مستقل انسانى جلوى اين آلترناتيوهاى سياه بگذاريم و براى آن در بالاترين ظرفيت تلاش کنيم. اينها مکانيزم دخالتگرى کمونيسم اند.
یک دنیای بهتر: ارکان استراتژی کمونیسم کارگری در مواجهه با جنگ چه باید باشد؟ کدامها هستند؟ انحرافات و "چپ" و "راست" زدنها کدامند؟ چه مخاطراتی جنبش کمونیسم کارگری را در این شرایط تهدید میکند؟
علی جوادی:استراتژی کمونیسم کارگری از زاویه ما روشن است. ما برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و استقرار فوری امر آزادی و برابری و رفاه و یک جمهوری سوسیالیستی مبارزه میکنیم. شکست سیاستهای نظم نوین ارتجاع امپریالیستی یک رکن دیگر سیاست ماست. سرنگونی فوری و همه جانبه رژیم اسلامی آن سیاستی است که ما در هر شرایطی در قبال جمهوری اسلامی دنبال میکنیم. ما تلاش میکنیم بر خلاف نیروهایی که میکوشند در شرایط جنگی در کنار رژیم "خودی" قرار گیرند، ما میکوشیم که با سرنگونی رژیم اسلامی به جنگ و وجود جمهوری اسلامی خاتمه دهیم. ما مردم را به پیوستن به این پرچم دعوت میکنیم.
گرایش "راست" و "چپ" در جنبش ما اساسا تحت تاٽیر "مادر" همین گرایشات در جامعه خواهد بود. تخفیف به جمهوری اسلامی یک رکن سیاست راست است. تخفیف و همسویی با قطب دیگر تخاصم سوی دیگر مخاطراتی است که جنبش ما را تهدید میکند. سیاست عمومی حزب حکمتیست در دوره گذشته حاکی از تخفیف به رژیم اسلامی در قبال جنگ بود. این سیاست خوشبختانه در دوره اخیر تغییر کرده است. این تغییر مٽبت است. اما در طرف دیگر رهبری حزب کمونیست کارگری با اعلام اینکه جنگ فرصتهایی را می بندد و فرصتهایی را باز میکند. به درجه ای در ماهیت جنگ تجدید نظر کرده و عقبگردی را نمایندگی میکند. به میزانی که رهبری این حزب بر این سیاست بظاهر "چپ" پافشاری کند به همان درجه در سطح جنبش کمونیسم کارگری حاشیه ای و ایزوله خواهد شد.
آذر ماجدی: تلاش برای جلوگیری از جنگ، آماده کردن مردم برای این شرایط، افشای سیاست های آن بخش از اپوزیسیون که خواهد کوشید مردم را به همسویی با یکی از طرفین جنگ جلب کند یک رکن مهم سیاست ما را تشکیل میدهد. یک دسته به جنگ بعنوان مائده آسمانی نگاه میکنند. اینکه جنگ به آنها فرصت سرنگونی رژیم را خواهد داد و به این معنا به استقبال جنگ میروند و عملا با سیاست های آمریکا همسو میشوند. و دسته دیگری که پشت رژیم به صف میشوند و به خاطر دفاع از وطن به دنبالچه رژیم اسلامی بدل میشوند. این دو سیاست و گرایش باید شدیدا افشاء و منزوی شود. افشای ماهیت این جنگ بعنوان جنگ دو قطب تروریستی، بعنوان جنگ تروریست ها یکی از مسائل مهم دیگر است. و بالاخره بخش اصلی و پیچیده تر کار سازماندهی مردم، جنبش های اجتماعی علیه رژیم در شرایط پیشا جنگی و جنگی است. این وظیفه اصلی ما و از نقطه ضعف های ماست. روی این وجه کار باید تمرکز بیشتری داشته باشیم.
سياوش دانشور:کمونيسم کارگرى و طبقه کارگر و مردم يک طرف درگير اين جنگ اند. آمريکا و اسلام سياسى منافع خودشان را دنبال ميکنند و خواست و تمايل مردم و طبقه کارگر و جنبش ما در اين جنگ و توسط اينها نمايندگى نميشود. لذا ما نه فقط هيچ همسوئى آشکار و پنهان با اين دو اردوى تروريستى و جنگ شان نداريم، بلکه پيشبرد استراتژيمان متکى به مقابله و شکست هر دو است. ما بعنوان يک جريان سرنگونى طلب انقلابى و کمونيست کماکان سياستمان تغيير نميکند. شرايط کار ما در دوره جنگ تغيير ميکند. ما بعنوان يک نيروى کمونيستى براى سرنگونى جمهورى اسلامى و استقرار يک حکومت کارگرى مبارزه ميکنيم. اين هدف فورى و بلافصل و برنامه اى ما تغيير نميکند، شرايط جنگ کنار زدن موانع اين مبارزه را در مقابل ما ميگذارد. در مواجهه با جنگ ما بدوا مخاطرات انسانى و اجتماعى آن و پسرفتى که به جامعه و جنبشهاى اجتماعى تحميل ميکند را در نظر ميگيريم. ما بدوا خطر پاشيدن مدنيت جامعه، يعنى صفحه اى که جنبش ما و جنبشهاى سياسى و اجتماعى ريشه دار روى آن بازى ميکنند و نفس وجود جامعه پيش فرض تلاش آنهاست، را در نظر ميگيريم. ارکان استراتژى مان از جمله تلاش براى نفى اين خطرات و در صورت وقوع کم کردن مشقات آن براى مردم، و ايجاد شرايط مساعدتر براى بسط و گسترش مبارزه طبقاتى است. انحرافات و مخاطراتى که جنبش ما را تهديد ميکند، اول گم کردن قطبنماى استراتژيک و يا جابجا شدن با افت و خيزهاى جنگ است. امرى که در دوره هاى جنگ به وفور صورت گرفته و خواهد گرفت. دوم، سمپاتى و سمتگيرى در يکى از کمپهاى جنگى با هر دليل و توجيهى است. چنين سياستى به هر طريق و با هر بسته بندى آغاز شود، نيروى مربوطه را تماما يا در کمپ جمهورى اسلامى و يا در کمپ آمريکا قرار ميدهد. سوم، پاسيفيسم در مقابل اين اوضاع است که اينهم نهايتا به اميد بستن به يکى از طرفين جنگ منجر ميشود. چهارم، بيتفاوتى در قبال زندگى مردم و مشقاتشان در دوره جنگى و نداشتن پلاتفرم فعالى براى دخالتگرى است. نهايتا در قبال چنين رويداد بزرگى هر کسى به فراخور حالش موضعى ميگيرد. اما اعلام موضع تا داشتن يک سياست دخالتگر و حقيقتا انقلابى و کمونيستى تفاوتش آسمان تا زمين است.
یک دنیای بهتر: نقش ناسیونالیسم و گرایشات مختلف آن، ناسیونالیسم عظمت طلب و قومپرست، را در شرایط جنگی چگونه می بینید؟ کمونیسم کارگری چگونه به مصاف این نیروها باید برود؟
علی جوادی:ناسیونالیسم علی العمومی گرایشی است که میتواند در شرایط جنگی در دفاع از "کشور خودی" و "دولت خودی" نقش معینی ایفا کند. این نقش کلاسیک و تاریخی ناسیونالیسم است. بنظر من ناسیونالیسم کلا در شرایط حاضر میتواند نقش مخربی در تحولات سیاسی ایفا کند و منشاء تاٽیر گذاری سیاسی در جامعه باشد. اما این ناسیونالیسم در شرایط خاص ایران و نفرت بی حد و حصر مردم از رژیم اسلامی به سادگی قادر به بسیجی در حمایت از رژیم اسلامی نخواهد شد. همسویی با رژیم اسلامی واقعا محتاج تلاش هرکولی است. کار ساده ای نیست!
ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی در هراس از "تجزیه ایران" از هم اکنون اعلام کرده است که در همسویی با رژیم اسلامی عمل خواهد کرد. برای این جریانات جغرافیای ایران پدیده "مقدسی" است. "مقدس" تر از زندگی و سرنوشت مردمی که در این جغرافیا زندگی میکنند. "تمامیت ارضی" هویت سیاسی و تاریخی این جریان است. اما در پس این تحولات بیش از آنکه قادر به حفظ "تمامیت ارضی" خود باشند، "آبروی سیاسی" خود را به حراج میگذارند.
ناسیونالیسم قوم پرست تماما در خدمت سیاستهای جنگی آمریکا و متحدینش قرار دارد. سهم بری خود از سیاست را در چهارچوب سیاست جنگی آمریکا دنبال میکنند. اینها نیروهایی مشابه "کنترا" و "جبهه شمال" هستند. یک عامل تخریب و نابودی جامعه و سگ شکاری آمریکا.
تقابل با ناسیونالیسم عظمت طلب در این دوره مستلزم افشای بی امان نقش مخرب این جریان در تحولات سیاسی جامعه و در رو در رویی با مردمی است که میخواهند از شر رژیم اسلامی خلاص شوند. در شرایط جنگی ناسیونالیسم عظمت طلب آشکارا رو در رویی تلاش مردم سرنگونی طلب قرار خواهد گرفت. سوی دیگر ناسیونالیسم، ناسیونالیسم قوم پرست، در رکاب ماشین جنگی آمریکا فعالیت خواهد کرد.
کمونیسم کارگری باید با کلیت ناسیونالیسم در جریان جنگ احتمالی تماما تسویه حساب کند. این جریانات باید حاشیه ای و ایزوله شوند.
آذر ماجدی: اینها دو نیروی خطرناک و سناریوی سیاهی هستند. ناسیونالیسم عظمت طلب که بیش از آنکه نگران بهای انسانی جنگ، وضعیت مردم و فلاکت و مشقتی که بر مردم تحمیل میشود، باشد، نگران تجزیه ایران است. اینها پشت جمهوری اسلامی چکمه بپا به صف میشوند و در صورت هر نوع تحرک نیروهای قومپرست جنجال بپا میکنند. و به یک جنگ دیگر دامن خواهند زد. نیروهای قومپرست نیز مترصد بهم ریختن اوضاع هستند تا بیرق قومپرستی شان را در گوشه ای هوا کنند. اینها نیز به جان مردم خواهند افتاد. تحرکات قومپرستان که از فرصت جنگ به نفع اهداف خود استفاده میکنند، تحرکات ناسیونالیسم عظمت طلب را موجب خواهد شد. درگیری این دو نیرو کاملا به فاکتور تعیین کننده ایجاد سناریوی سیاه در کشور بدل خواهد شد. ما باید از هم اکنون این دو نیروی ارتجاعی را افشاء کنیم. مردم را برای مقابله با این دو نیرو آماده کنیم. اگر ما حساب شده و با جدیت کار کنیم، میتوانیم پاد زهر ناسیونالیستی قوی ای به جامعه بزنیم. بنظر من جامعه ایران پذیرای این پاد زهر خواهد بود.
سياوش دانشور:اين گرايشات فى الحال فعال شدند، موضع گرفتند، و در صورت وقوع جنگ وارد مراحل تعيين کننده تر ميشوند. ناسيوناليسم قوم پرست تماما در کنار آمريکا است و بعنوان سربازان جبهه هاى فرعى آمريکا عمل خواهند کرد. پرچم دفاع از ايران و ناسيوناليسم ايرانى را جمهورى اسلامى بدست خواهد گرفت. نميتوان جنبشى در دفاع از خاکى داشت، در کنار حکومت موجود همان جغرافيا بود، اما قويتر از حکومت آن پرچم را بدست گرفت. اين غير عملى است. ناسيوناليسم عظمت طلب در عين اينکه اعلام ميکند با جنگ و جمهورى اسلامى مخالف است، اما با پرچم "دفاع از تماميت ارضى و مقابله با تجزيه" در کنار جمهورى اسلامى قرار ميگيرد. اردوى ناسيوناليسم در جنگ احتمالى بين طرفين جنگ تقسيم خواهند شد. سياست کمونيسم کارگرى در تقابل با کل اين نيروهاست. به نظر من کمونيسم کارگرى بايد تلاش کند که تعداد هرچه کمترى از اپوزيسيون در کنار آمريکا و جمهورى اسلامى قرار بگيرند. ما بايد تلاش کنيم فاکتور جنبش مردم در ايران عليه جمهورى اسلامى زير دست و پاى ناسيوناليستها و آمريکا و جمهورى اسلامى له نشود. بايد عدم مطلوبيت اين سياستها را به جامعه نشان دهيم. روى بسيج صف مستقل مردم در ايران و جهان کار کنيم. در اپوزيسيون ايران توجه ها را به مدنيت جامعه، مسئولين اجتماعى اين نيروها و بالا بردن استاندارد ها قرار دهيم. بالاخره و عليرغم هر تلاش ما، نيروهائى بنا به ماهيت سياه و استراتژى ارتجاعى شان، اين جنگ را پلکان نزديک شدن خود به قدرت ميبينند. لذا براى هر عمل ضد اجتماعى و تروريستى عليه مردم آماده اند و نمونه هايشان به وفور وجود دارد. کمونيسم کارگرى در دوره جنگ بايد بعنوان يک نيروى سياسى و نظامى دخيل براى پايان دادن به اين اوضاع و بسيج جامعه براى جارو کردن جريانات باند سياهى وارد عمل شود. سياست کمونيستى در متن چنين شرايطى، اعاده جامعه و مدنيت آن، دفاع از مردم و بالا بردن توانشان براى تهاجم به اين حکومت و بزير کشيدن آنست.
یک دنیای بهتر: جنبش ملی –اسلامی خود را مخالف جنگ میدانند. تلاش میکنند مقابله با جنگ را از تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی مجزا کنند. موقعیت و تلاش جنبش ملی اسلامی و گرایشات متعدد آن را چگونه ارزیابی میکنید؟ مبانی عمومی سیاست کمونیسم کارگری در مقابله با این نیروها چه باید باشد؟
علی جوادی:نیروهای متعدد جنبش ملی – اسلامی جنگ را فرصتی برای "بازسازی" و "گرد هم آیی" مجدد خود میدانند. پس از شکست دوم خرداد و بر چیده شدن بساط پرچم ارتجاعی دوم خرداد در این جنبش، این جریانات پراکنده و ایزوله شدند. اکنون میکوشند به زیر پرچم مقابله با جنگ دو باره مکان خود را در سیاست ایران پیدا کنند. یک ویژگی این تقلاهای این جنبش مقابله با سرنگونی طلبی و رادیکالیسم و برابری طلبی است. نیروهای رنگارنگ این جنبش از یک طرف میکوشند تا رژیم را از زیر ضربات جنبش سرنگونی طلبانه خارج کنند و از طرف دیگر میکوشند امتیازاتی در تحولات سیاسی به سود اردوی خود کسب کنند. گرایش راست این جنبش در حال حاضر دست بالا را در این جنبش دارد. این صف یک نیروی بی افق و بی آلترناتیو است. از این رو تلاشهای نیروهای آن نه به جیب خودشان بلکه اساسا در خدمت رژیم اسلامی قرار خواهد گرفت. این جریانات در قبال جنگ فعال خواهند شد. زیر پرچم "صلح طلبی" عملا پروژه "صلح" با رژیم اسلامی را دنبال خواهند کرد. این جریانات خواهند کوشید تا بر مقاومت مردم در مقابله با جنگ و رژیم اسلامی سوار شوند. مقابله با جنگ را از مقابله با جمهوری اسلامی مجزا کرده و این جنبش را از اهداف اصلی خود دور کنند. خطر این گرایش با توجه به موقعیت این گرایش در جامعه و روحیه محافظه کاری و کم توقعی که میتواند در شرایط جنگی ایجاد شود، بیشتر از خطر گرایش ناسیونالیسم عظمت طلب است.
مبانی سیاسی جنبش ما در تقابل با این جنبش روشن است. اشتباه است اگر تصور کنیم این جریانات شکست خورده کاری از دستشان ساخته نیست. ما نباید اجازه دهیم این جریانات تاٽیری بر جنبش سرنگونی داشته باشند.
آذر ماجدی: ملی – اسلامی ها بنظر من پشت رژیم به صف میشوند و پرچم دفاع از میهن را علم میکنند. "تضاد عمده" شان با امپریالیسم آمریکا است. بخشی از این جنبش از همین حالا میگوید که پشت رژیم خواهد رفت. بخش دیگر آن پرچم صلح را برافراشته است. در شرایط کنونی جامعه ایران و مناسبات بین المللی صلح مقوله ای کاملا بی معنا و بی خاصیت است. منظور از صلح حفظ شرایط کنونی است. یعنی تداوم مقابله تروریست ها به همین شکل که هست. و در عرصه داخلی نیز تداوم همین شرایط خواهد بود. ما الان در شرایط صلح زندگی نمیکنیم. دو جنگ در جریان است. در عرصه داخلی جنگ مردم با رژیم و در عرصه بین المللی جنگ تروریست ها. ما باید خواهان خاتمه هر دو جنگ به نفع مردم و به نفع آزادیخواهی و برابری طلبی باشیم. سرنگونی رژیم کلید این مساله است. بنظر من اینها که اکنون دم از صلح میزنند در صورت قطعی شدن امکان جنگ پشت رژیم اسلامی به صف خواهند شد. افشای جنبش ملی – اسلامی که از سایر نیروها از امکانات بیشتری در کشور برخوردار است باید یک رکن مهم سیاست کمونیسم کارگری باشد. نباید اجازه دهیم که اینها یک بار دیگر مردم را به مسلخ ببرند. باید در مقابل آنها بایستیم.
سياوش دانشور:جنبش ملى – اسلامى، شايد بجز استثناهائى عمدتا کنار جمهورى اسلامى قرار خواهد گرفت. ورژن "چپ" اين خط سياست حزب توده است که زير پرچم صلح و جنبش صلح جمهورى اسلامى را بعنوان يک طرف جنگ معاف ميکند. اين خط بنا به شيوه مسالمت آميزش سرنگونى خواه نيست. در اين دوران به طريق اولى ناسيوناليسمش بر هر فاصله احتمالى با رژيم ميچربد. خطى شايد در ميان بخشى از جمهوريخواهان شکل بگيرد که مخالفت با جنگ را به مخالفت با جمهورى اسلامى گره بزنند، اما بعيد ميدانم مخالفتشان را با جنگ به سرنگونى رژيم گره بزنند. گرايشان درون کشور اين جنبش از احزاب نيمچه حکومتى تا اپوزيسيون مجاز عموما و با سايه روشنهائى از غلظت ناسيوناليسم کنار رژيم اسلامى قرار ميگيرند. اين نيروها تلاش ميکنند نقش عامل فشار را روى افکار عمومى جامعه غربى و جنبش ضد جنگ بعنوان "نماينده مردم ايران" عليه آمريکا و براى صلح پيش ببرند. بخشى از آنها هم بى پرده مدافع پروپاقرص جمهورى اسلامى خواهند شد. ما بايد بستر عمومى و شاخه هاى تبليغات ناسيوناليستى و مواضع ناسيوناليستى در قبال جنگ را بيرحمانه و مرتبا و با استدلال بکوبيم. ما بايد کنار رژيم قرار گرفتن اين جريانات را افشا و اهداف سياسى شان را به جامعه نشان دهيم. برخورد انتقادى و سياسى ما با اين نيروها يک طرف موضوع است، و بسيج مردم حول يک سياست کمونيستى و انسانى در قابل جنگ يک موضوع ديگر. ما بايد همزمان در جبهه هاى متعددى بجنگيم.
یک دنیای بهتر: چه مخاطراتی جنبش سرنگونی را بطور مشخص تهدید میکند؟ کمونیسم کارگری چگونه میتواند در شرایط جنگی در راس جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم قرار گیرد؟
علی جوادی: علاوه بر مخاطراتی که جامعه را تهدید میکند باید به تهاجم گسترده رژیم اسلامی در صورت جنگ احتمالی اشاره کرد. رژیم اسلامی بدون تردید تهاجم گسترده ای را برای سرکوب همه جانبه جنبشهای اجتماعی آغاز خواهد کرد. موفقیت در این پروسه مساله دیگری است. رژیم اسلامی قادر به شکست مبارزات مردم سرنگونی طلب حتی در شرایط جنگی نخواهد شد. نه تنها عوامل شکل دهنده بحران حاکمیت کنونی تخفیف پیدا نخواهد کرد، بلکه تشدید هم خواهد شد. اما مردم تحت بمباران به سختی قادر خواهند شد که مبارزات عمومی خود را در اشکال پیشین به پیش ببرند. جنگی عاملی در تقویت رژیم اسلامی و فاکتوری برای تغییر تناسب قوای سیاسی در جامعه است. این مجموعه علی الاصول کار ما کمونیستها را سخت تر میکند. هر درجه بمباران، هر میزان فقر و فلاکت اقتصادی باعٽ تضعیف جنبش ما خواهد شد.
برای ما قرار گرفتن در راس جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم مستلزم شکل دادن به صفی از رهبران کمونیست است که در راس جنبش مقاومت برای پایان دادن فوری به جنگ و حکومت عامل این جنگ است. سازماندهی اعتراض و مقاومت مردم در شرایط جنگی یک وظیفه حیاتی ماست. اگر جنگی در گیر شود، وظیفه ما دو چندان بیشتر و سخت تر میشود. خٽنی کردن خطر جنگ احتمالی مهمترین حلقه در پیشروی در تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی است. قاطعترین مبارزه علیه جنگ و نیروهای باعٽ و بانی اش آن مجموعه شرایطی است که راه پیشروی جنش ما را فراهم میکند. کمونیسم کارگری تنها در پس پروسه هایی که جامعه درگیر آن است میتواند شرایط پیشروی خود را تامین کند.
آذر ماجدی: خطر اولیه خطر سرکوب خشن این جنبش از سوی رژیم است. جمهوری اسلامی قطعا میکوشد این سیاست را اتخاذ و پیاده کند. فی الحال به سیاست سرکوب شتاب و شدت بیشتری داده است، بهانه جنگ رژیم را در سرکوب گستاخ تر و "حق بجانب" تر خواهد کرد. و آن نیروهای ملی - اسلامی که در شرایط حاضر به این سیاست اعتراض میکنند، در شرایط جنگی یا صریحا از این سیاست حمایت خواهند کرد و یا در بهتری حالت سکوت پیشه میکنند. بطور نمونه جنبش کارگری کاملا دو دسته خواهد شد. گرایش راست سندیکالیست کارگری، که فی الحال به خامنه ای نامه چاپلوسانه مینویسد، در شرایط جنگی در مقابل کارگران می ایستد و خواهان تولید بیشتر و گرسنگی کشیدن بیشتر کارگران در دفاع از میهن خواهد شد. گرایش راست جنبش دفاع از حقوق زن با طیب خاطر در دفاع از میهن چادر بسر خواهد کرد. تاریخ مملو است از موارد مشابه. ضمنا جنگ باعث گیج سری مردم میشود. خود این مساله مردم را غافلگیر خواهد کرد. این شرایط برای رژیم بهترین شرایط برای گسترش سرکوب است.
کمونیسم کارگری وظیفه خطیری دارد. باید با تمام این سیاست ها مقابله کند. باید کلیه این سیاست های ارتجاعی را افشاء کند. باید گرایش رادیکال درون جنبش کارگری، زنان و غیره را آماده مقابله با این شرایط کند. باید رهبران عملی را بخود جذب کند. باید از این طریق در راس مبارزات اعتراضی مردم قرار گیرد. باید شعار "نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی" "زنده باد آزادی، برابری و رفاه" به شعار این جنبش بدل شود. در صف آرایی در مقابل دو طرف جنگ کمونیسم کارگری باید بتواند جنبش سرنگونی را بسمت سرنگونی رژیم ببرد.
سياوش دانشور:جمهورى اسلامى در ادامه سياست سرکوب مردم در شرايط جنگى هارتر ميشود. توجيهات کافى آماده هستند. ديده ايم و خواهيم ديد که فاشيست تر از فاشيست ها زير پرچم "دفع تجاوز بيگانگان" به مردم حمله ميکنند. در ايندوران جنبش سرنگونى همراه با نيروهاى سياسى و حزبى اين جنبش شکاف برميدارد. گرايشات خفته و يا کمتر آشکار ناسيوناليستى عود ميکند. تلاش خواهند کرد جنبشهاى اجتماعى موجود را منهدم و تا ميزان زيادى تحليل ببرند. کارگر را پاى توليد براى جنگ به اسارت ميگيرند. زنان را به تامين پشت جبهه ها و کمک لجستيک به "مردان جنگى" وادار ميکنند. در سطح جامعه قبول درجه بيشترى از فقر و ندارى و گرسنگى و بيمارى را با توجيه جنگ و تحريم نهادى ميکنند. جنبش سرنگونى تضعيف ميشود و با سوالات جديد و جبهه هاى مختلف که ايجاد ميشود، عملا براى يکدوره توان مبارزه سراسرى را از دست ميدهد. اولويتها براى تعداد زيادى تغيير ميکند. نبايد تعجب کرد که سلطنت طلب و اسلاميون و ناسيوناليست و اکثريتى و استالينيست و مائويست را کنار هم ببينيد. در صورت وقوع جنگ و به هم ريخته شدن اوضاع، لااقل امروز، تقريبا هيچ نيروئى امکان عينى دخالتگرى در يک بعد سراسرى و تعيين کننده را ندارد. منظورم نيروئى است که هم سوال روز جامعه را پاسخ دهد و هم بتواند در مقابل مخاطرات ناشى از جنگ سنگر امنى ايجاد کند. قطع جنگ فورا و بازگرداندن اوضاع به حالت عادى، يعنى تامين امنيت و سوخت و ساز زندگى اجتماعى، مهمترين و محورى ترين سوال در چنين شرايطى است. کمونيسم کارگرى بايد به اين سوال پاسخ دهد و بايد قادر باشد و تلاش کند بعنوان يک نيروى سياسى و نظامى قدرتمند اين پاسخ را بدهد. بدون اين در شرايط جنگى و به روشهاى متعارف کار قابل توجه و موثرى نميتوان صورت داد.
یک دنیای بهتر: جنبش ضد جنگ در غرب در شرایط حساسی قرار دارد. جریانات "ضد امپریالیستی" در این جنبش عملا در همسویی با رژیم اسلامی و در مخالفت با جنگ عمل میکنند؟ چه باید کرد؟ چگونه میتوان به صفی بر علیه هر دو قطب تروریستی جهان معاصر شکل داد؟
علی جوادی: نباید اجازه داد تا نیروهای "ضد امپریالیست" در جنبش ضد جنگ به رژیم اسلامی تخفیف دهند و یا با آن همسو شوند. نباید اجازه داد تا "صلح طلبی" مردم عادی در غرب عاملی در جهت همسویی و سازش با رژیم اسلامی شود. ما باید تلاش کنیم که تصویری واقعی از گرایشات موجود در جامعه ایران را در دسترس بشریت متمدن و آزادیخواه در این کشورها قرار دهیم. این مردم باید جامعه ایران را از دید ما نگاه کنند. با تبیین های سیاسی ما از جامعه و حکومت اسلامی آشنا شوند؟
معمولا مردم به جنبه نظامی و کشت و کشتار جنگ خیره میشوند. جنبه های مخرب هر دو سوی این تقابل را میشناسند. میدانند که جانورانی در هر دو سو زندگی مردم را در اسارت خود گرفته اند. در چنین شرایطی روحیه محافظه کار و حفظ وضع موجود سیاست عمومی شان میشود. باید این چهارچوب ذهنی را شکست. حفظ وضع موجود تنها به معنای همسویی با یکی از دو سوی این جنگ ارتجاعی است.
یک نیروی مهم در تغییر شرایط جنبش ضد جنگ، وجود مردم آزادیخواه در خارج از ایران است. این نیرویی سرنگونی طلب است. توهمی به رژیم و جنگ و پی آمدهای مخرب آن ندارد. این مردم را باید به میدان کشید. این یک وظیفه حیاتی ما در این شرایط است.
آذر ماجدی: نیروهای اسلامی متاسفانه توانسته اند کاملا در جنبش ضد جنگ نفوذ کنند. بعضا در تظاهرات ضد جنگ عکس خامنه ای و احمدی نژاد را بلند کرده اند. اگر در اعتراض به حمله به لبنان این عکس ها بلند میشود، در اعتراض به حمله به ایران وضع خراب تر خواهد بود. ما باید در جنبش ضد جنگ نفوذ پیدا کنیم. بنظر من جنبش ضد جنگ عملا به دو دسته تقسیم میشود. ضد امپریالیست ها و اسلامیست ها در یک سو و بشریت متمدن و آزادیخواه در سوی دیگر. این انتظار که بتوان همین جنبش فعلی را از اسلامیست ها پاک کرد، انتظاری پوچ است. ما باید خطاب به جنبش ضد جنگ حرف بزنیم. باید بیانیه و پلاتفرمی برای بسیج و سازماندهی بخش چپ و مترقی این جنبش تهیه کنیم. مساله اینجاست که اتفاقا در شرایط حاضر عده ای از مردم بخاطر نفوذ اسلامیست ها در جنبش ضد جنگ از آن دور شده اند و عملا به سکوت کشیده شده اند. ما باید این بخش را نیز متشکل کنیم. کار آسانی نیست. یک کار وسیع احتیاج دارد. باید با جریانات چپ، سکولار و آزادیخواه در جهان در یک صف قرار گیریم. باید در نظر داشته باشیم که بخشی از جریان سکولار پشت آمریکا قرار خواهد گرفت. ما باید گرایش چپ سکولار را خطاب قرار دهیم.
سياوش دانشور:ترديدى نيست که با تعميق بحران اجتماعات ضد جنگ و اعتراضات عليه دخالتگرى ميليتاريستى بالا ميگيرد. تا اينجا هيچ ايرادى ندارد اما ناکافى است. معضل اينست که اين جنبش، يا دقيقتر فعالين و سازماندهندگان اين جنبش، قهرمانانشان را در ميان جنبش اسلامى جستجو ميکنند و متقابلا جمهورى اسلامى از اين تمايل بعنوان يک اهرم فشار استفاده ميکند. اين جهتگيرى خود منشا فاصله گرفتن مردم در ابعاد گسترده تر در اعتراض عليه سياستهاى ارتجاعى آمريکا و تروريسم دولتى است. مردم موافق ميليتاريسم و قلدرى آمريکا نيستند اما نميخواهند اعتراض شان در جيب جنبش اسلامى برود. مردم در غرب آرامش طلب و خواهان صلح اند، اما سياست جنبش ضد جنگ سياستى سنتى و ضد امپرياليستى – و نه ضد سرمايه دارى – است. به نظر من اين جنگ احتمالى تفاوتهاى بنيادى با حمله به عراق و افغانستان دارد. يک تفاوت مهم اينست که سرکرده اسلام سياسى يا قطب مهم و دولتى آن با امکانات فراوان، از موضع نيروئى که به آن حمله شده و از خود دفاع ميکند، وارد ميشود. گسترش تروريسم و ميليتاريسم و انتحار و بمب گذارى در هر گوشه جهان صحنه را عوض ميکند. چشم انداز يک صف قدرتمند و تعيين کننده که اساس اهداف اين رودروئى را نميخواهد، در ابتداى کار واقعى نيست و در توان فعلى جنبش ضد جنگ نيست. اما در تداوم وضعيت جنگى ميتواند شکل بگيرد. کمونيسم کارگرى بايد بتواند براى ايجاد يک حرکت موثر در غرب، منافع و خواست مردم در ايران را از منافع و اهداف آکتورهاى جنگى تميز دهد و به پرچمى مستقل و آزاديخواهانه تبديل کند. اين مسئله بدرجات زيادى تابعى از واکنش مردم در ايران به مسئله جنگ و فاصله شان از سياست رژيم اسلامى است. ما بايد به حرکتى شکل دهيم که با آمال و تمايلات همين امروز طبقه کارگر و اکثريت عظيم مردم در ايران و جهان منطبق باشد. مقابله طبقه کارگر و مردم دنيا با تروريسم و ميليتاريسم در اشکال مختلف آن و خواست آزادى و برابرى و رفاه موضع دخالتگرانه اى است. کمونيسم کارگرى نميتواند صلح و سازش تروريستها را تبليغ کند و يا مردم را به تداوم وضع موجود فرابخواند. سياست ما ممانعت از جنگ است. اما وقتى جنگ شروع شد اوضاع تماما تغيير ميکند. شعار بازگشت به وضعيت پيش از جنگ سياست هيچ نيروئى دولتى و غير دولتى نخواهد بود. در نتيجه اتخاذ يک سياست دخالتگر و ذينفع در چگونگى فرجام اين جنگ در ابعاد درون و بيرون کشورى بايد ارکان استراتژى ما باشد. امروز بايد عليه جنگ و تهاجم نظامى، عليه سياست تحريم اقتصادى، عليه مسابقه تسليحاتى و ساختن بمب اتمى، و براى سرنگونى رژيم اسلامى توسط مردم و طبقه کارگر و خواست آزادى و رفاه همگان تلاش کرد و برهمين اساس فعاليت در دوره جنگ و در هم ريختگى اوضاع را پيش برد.
یک دنیای بهتر: حزب اتحاد کمونیسم کارگری بارها اعلام کرده است که شرایط جنگی تغییری در اهداف استراتژیک ما ایجاد نمیکند. ملزومات پیروزی کمونیسم کارگری در شرایط جنگی کدام است؟ چگونه میتوان به جنگ و جمهوری اسلامی پایان داد؟
علی جوادی: یک رکن مهم جنبش سرنگونی طلبانه مردم، مقابله با جنگ و مخاطرات ناشی از آن است. پایان دادن به جنگ در ایران معنایی عملی دیگری جز تلاش برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی ندارد. در خارج از ایران مقابله با تهدیدها و تلاش برای شکست سیاستهای نظم نوینی ارتجاع امپریالیستی یک رکن دیگر سیاست کمونیستی است.
تشدید مبارزه سرنگونی طلبانه توده های مردم، گسترش جنبشهای اجتماعی موجود تنها راهی است که میتواند به جنگ و جمهوری اسلامی همزمان خاتمه دهد.
آذر ماجدی: هدف و استراتژی ما سرنگونی رژیم اسلامی و استقرار جمهوری سوسیالیستی و پیاده کردن برنامه یک دنیای بهتر است. در هر شرایطی این هدف ما است. مساله اینجاست که شرایط مختلف تاکتیک های متفاوتی را ایجاب میکند. یک نیروی کمونیست مسئول و پا روی زمین باید پیچیدگی های شرایط مختلف را در نظر بگیرد و خود و مردم را برای آن آماده کند. باید مردم را روی زمین سازمان داد. به این منظور باید از حالا خود را برای بدترین شرایط، بدترین سناریو آماده کنیم. "انشاءالله گربه است" نمیتواند روش یک حزب کمونیستی مسئول و جدی باشد. باید مردم را هم برای چنین شرایطی آماده کنیم. بنظر من ما باید تبلیغات افشاء گرانه خود علیه نیروهای اپوزیسیونی که با هر یک از طرفین جنگ همسو میشوند را شدت بخشیم. برای جا انداختن سیاست خود میان مردم متمرکز تر کار کنیم. باید مخاطرات سیاسی – اجتماعی جنگ را کاملا برای مردم باز کنیم. باید بکوشیم که رهبران عملی رادیکال جنبش های اجتماعی را بخود جلب و جذب کنیم. سازماندهی اعتراض توده ای در شرایط جنگی کار آسانی نیست. باید برای این کار آماده شویم.
سياوش دانشور: اهداف و استراتژى ما با وقوع جنگ تغيير نميکند بلکه شرايط فعاليت و کار ما را پيچيده تر ميکند. ترديدى نيست که در چنين شرايطى مردم خواهان قطع فورى جنگ هستند. کسى عاشق بمباران و کشته شدن فرزندان و بستگانش نيست. کسى از بيکارى و فقر و تشديد اختناق خوشحال نميشود. حتى جمهورى اسلامى نميتواند روى بسيج ناسيوناليستى جامعه در يک ميانمدت حساب کند. بدنبال شک و واکنش اوليه به بمبارانها و استفاده اى که رژيم اسلامى از آن ميکند، نگهداشتن همين وضعيت و ارتقا آن يک معضل حکومت اسلامى ميشود. ما با شرايطى روبرو خواهيم شد که تهاجم به مردم و معيشت و امنيت شان گسترده ميشود و در عين حال رژيم تلاش ميکند نيروى طبقه کارگر و جامعه را پشت خود بسيج کند. تحقق اين پلاتفرم ساده نيست. ميتوان فرض کرد که يک دولت بورژوائى که درجه اى امنيت اقتصادى مردم را تامين کرده و سابقه کشمکشهاى حاد با مردم ندارد، و يا بدرجه اى محصول راى و خواست مردم در مقطعى بوده است، بتواند با بسيج ناسيوناليستى در مقابل جنگ يک نوع همبستگى در ابعاد کشورى ايجاد کند. اما اين کار براى جمهورى اسلامى مقدور نيست. در نتيجه جامعه در يک شرايط وحشتناک و برزخى قرار ميگيرد و سوالات چنين جامعه اى، بويژه با توجه به ابعاد و لطمات روزافزون چنين جنگى، متفاوت خواهد بود. به نظر من کليد پيشروى و پيروزى کمونيسم و هر جنبش سياسى ديگر در چنين اوضاعى، شناختن اين سوالات و پاسخ همه جانبه دادن به آن است. شرايط جنگى براى نيروهاى سياسى مثل فيلم تند شده است. بسرعت غيرقابل باورى نيروها و آکتورهاى سياسى جابجا ميشوند. سوالات روز جامعه عوض ميشود. قطب بنديها تغيير ميکند. براى ما که ميخواهيم سياست نظم نوينى را به شکست بکشانيم و جمهورى اسلامى را سرنگون کنيم، مهمترين و محورى ترين مسئله در چنين موقعيتى آمادگى سياسى و نظامى و دخالت کردن در اوضاع براى خاتمه آن به نفع طبقه کارگر و مردم است. راه پيروزى کمونيسم در شرايط جنگى تنها از اين طريق هموار ميشود. *
|