بسوی ۱۶ آذر:
چه باید کرد؟ نقاط ضعف و قوت!
على جوادى، سياوش دانشور، نسرين رمضانعلى

یک دنیای بهتر: در شرایطی به ۱۶ آذر نزدیک میشویم که برخی از دانشگاهها به مرکز اعتراض علیه رژیم تبدیل شده اند و از طرف دیگر شاهد شفاف شدن قطب بندی سیاسی در دانشگاهها هستیم. این شرایط چه زمینه هایی را برای ۱۶ آذر فراهم میکند؟ ارزیابی شما از این قطب بندیها چیست؟

سیاوش دانشور : دانشگاه همواره و کم و بيش يک کانون اعتراض عليه حکومت بوده است. دانشگاه هيچوقت قالب اسلامى بخود نگرفت. تصويرى که از دانشگاههاى ايران به دنيا و مطبوعات جهت دار امروز مخابره ميشود واقعى نيست. تصويرى وارونه و در خدمت اهداف سياسى مشخص است. اگر کسى پذيرفت که جامعه ايران "اسلامى" است و جمهورى اسلامى "نماينده" آمال و "فرهنگ" مردم ايران است، "اسلامى" بودن دانشگاه و نمايندگى شدن دانشجويان توسط تحکيم وحدت و انجمنهاى اسلامى را هم ميپذيرد. تصوير دانشگاه بعنوان يک مرکز اسلامى فعال مدافع حکومت، يا جناح هائى از آن که کمى فلفل نمک "دمکراتيک" خورده است، تصويرى وارونه است. تلاشى سياسى در اپوزيسيون پرو رژيم و خود رژيم اسلامى است. بعد از ١٨ تير تقريبا براى همه روشن است که دانشگاه هاى ايران از مراکز فعال براى نمايندگى کردن اهداف و آمال مردم محرومى است که اين وضعيت را قبول نميکنند. اين روند، عليرغم سرکوب سيستماتيک و پاکسازى دانشجويان، ادامه دارد. دور اخير اعتراضات دانشجوئى که بهانه آن دستگيرى و زندانى شدن تعدادى از دانشجويان است، ادامه همين روند است. در يک کلام دانشگاه پاسخ عر و تيز احمدى نژاد بعنوان چکيده ارتجاع اسلامى را ميدهد. خواهان آزادى بيان و آزادى عمل و نقد و تجمع و برابرى و رفع تبعيض است.
قطب بندی سیاسی اخير، اگر منظور با تحکيميها است، اين هم قديمى است. يعنى بعنوان سنگر مقابله با چپ و کمونيسم تاريخش به قدمت سرکوب انقلاب ايران و "انقلاب فرهنگى" است. چپ را زدند و تار و مار کردند تا بر تلى از جنازه و خون و عمليات پليسى ضد کمونيستى، نهادهاى اسلامى را برپا کنند. امروز همين جريانات دست ساز حکومتى، که عمدتا ابزار رقابت جناحها در حاکميت اسلامى بودند، دچار دگرديسى شدند. همراه با کور شدن افق تغيير در درون، نيروهاى آن هم "عبور کردند"! عوض شدند، رنگ مناسب زمانه را گرفتند! راست در دانشگاه همان راست قديم و ضد چپ است. ماهيت اش همان است. اما سنگرى که اين راست به آن خزيده است فرق کرده است. ديروز زير علم اسلام و فالانژيسم حزب اللهى فعاليت ميکرد، امروز "دگرانديش" و "منتقد قدرت" و "ليبرال و دمکرات" شده است. البته ما آرزو نميکنيم و مطلوبمان نيست که همه حزب اللهى و مغزخشک باشند. چه بسا واقعا ليبرال و شبه روشنفکر باشند بهتر است. اما تشخيص ندادن ماهيت ضد چپ و ضد کمونيستى اين جريانات، چه در مقياسى تاريخى و جهانى و چه در وضعيت مشخص سياسى ايران، اشتباه فاحش است. وجه مثبت قطب بندى جديد چپ و راست امروز اينست که راست اسلامى و ضد امپرياليست با چپ ضد امپرياليست دعوا نميکند. دعواى امروز همان دعواى ديروز جناحهاى مختلف يک سنت سياسى واحد نيست. اغتشاش سابق در دوره بعد از انقلاب ۵٧ نيست که تکرار ميشود. امروز، اگرچه حکومت اسلامى هنوز سرکار است و به جريانات معينى آوانتاژ ميدهد، اما راست در زبان کلاسيک تر عليه چپ حرف ميزند. دعواى اينها عليه چپ را نبايد در چهارچوبهائى که خود مطرح ميکنند ديد و فهميد. نقد دمکراتيک و حقوق بشرى اسم رمز است. همانطور که نقد دمکراتيک کمونيسم کارگرى در قبال حضور سران رژيم در خارج اسم رمز بود. هدف اينبود که چپ يا تسليم شود و به کنج عزلت خود بخزد و يا با چهارچوبها و معيارهاى تازه دمکراتهاى نظم نوينى بازى کند. برود ديپلم "تلرانس" و سازش طبقاتى بگيرد! هدف حمله اخير به چپ فراتر از دانشگاه و يک آکسيون و اعتراض معين است. اگر دقت کنيد اين ليچار گوئى عليه چپ، نه به دانشگاه خلاصه ميشود و نه حتى به جناحهاى رژيم اسلامى. اين يک خط و جريان طبقاتى است که از حکومت اسلامى تا دانشگاه و اپوزيسيون بعنوان يک ارکستر ضد کمونيستى سازهايشان را کوک کرده اند. اين انعکاسى از فهميدن "خطر" چپ و پتانسيل بالقوه چپ و طبقه کارگر است. نيروهاى کمپ راست، که تحولات در دانشگاههاى کشور را همسو با اهداف استراتژيک خود ارزيابى نميکنند، از اين پديده خوشحال نيستند. قطب بندى سياسى اخير در دانشگاه بيانى سمبوليک از اين قطب بندى وسيع تر اجتماعى – طبقاتى در جامعه است. نکته اساسى اما تشخيص اين روند، تامين رهبرى آن در تند پيچهاى سرراه، و متحد و متشکل تر بيرون آوردن چپ است. اين موضوع اساسى ترين سوال کمونيسم در دانشگاه است. از اين دريچه بايد به مسئله ١۶ آذر و مابقى مسائل پيش رو نگاه کرد. به نظر من با داشتن يک تلقى درست و زمينى و غير فرقه اى، ميتوان ١۶ آذر را به عروج پلاتفرم چپ عليه راست جامعه تبديل کرد.

علی جوادی: صف بندیهای سیاسی در دانشگاهها در حال حاد شدن است. چنین روندی بازتاب منطقی تفاوت و تعمیق قطب بندیها و شکاف گرایشات سیاسی در سطح جامعه است. دانشگاه را دیوار چین از جامعه جدا نکرده است. مشاجراتی که در دوره اخیر در میان دانشجویان ملی – اسلامی و دفتر تحکیمی از یک طرف و دانشجویان کمونیست و رادیکال از طرف دیگر صورت گرفته است، جدالی بر سر افق و سیاست حاکم بر اعتراضات در دانشگاهها است. دعوا بر سر پلاکاردها نیست. بر سر افق و سیاست است. گرایشات راست و دفتر تحکیمی بیهوده تلاش میکنند. این گرایش در سطح جامعه شکست خورده است. دوم خرداد شکست خورده است. این آخرین تقلاهایشان است. باید به راست خود، به ارتجاع، در مقابله با کمونیسم و رادیکالیسم متکی شوند. در جدال سیاسی بزرگتری شکست خورده اند. ژستهای "لیبرالی" قالب مناسبی برای این جریانات نیست. نیروهای ملی - اسلامی افشا شده و بی افق اند. نمیتوانند در سنگر دانشگاه منطقه قرنطینه ای جدا از جامعه برای خود دست و پا کنند. دانشکده پلی تکنیک از قرار آخرین سنگرشان بود. شکست در آخرین سنگر همواره با مقاومتهای زیاد روبرو خواهد شد.
دانشگاهها اکنون به سنگر اعتراض علیه رژیم اسلامی تبدیل شده است. در دوره اخیر علیرغم گسترده ترین سرکوبها ما شاهد بیشترین مقاومتها در دانشگاه در چند سال اخیر بوده ایم. این شرایط بستر مناسبی برای به استقبال ۱۶ آذر رفتن است. گسترده ۱۶ آذر در چند سال اخیر ممکن است. باید آماده شد. اما باید تماما هشیار بود. گرایش راست ملی – اسلامی شکست خورده است. برای خودی نشان دادن به راست خود تکیه خواهد کرد. باید به استقبال یک ۱۶ آذر رادیکال و سرخ رفت اما با احتیاط و هشیاری بالا و بدون توسل به ماجراجویی و عدم تشخیص توازن قوای سیاسی.

یک دنیای بهتر: چگونه میتوان به استقبال ۱۶ آذر رفت؟ بهترین تدارک برای این روز چیست؟ کمونیسم در دانشگاه بر کدام مولفه ها باید انگشت بگذارد؟ کدام شعارها باید برجسته شوند؟

نسرین رمضانعلی:  اجازه بدهید ابتدا این را تاکید کنم که در حال حاضر دانشجویان به استقبال 16 آذر رفته اند. در دانشگاهها مدتها است که برگزاری 16 آذر در دستور فعالین این جنبش هست. امسال نیز جنبش دانشجوئی در ابعادی گسترده و سراسری به میدان می آید و با طرح خواستهاى خود، نه تنها این روز را گرامی می دارد بلکه خواستها و کیفر خواست علیه تمامی بی حقوقی ها و تعرضاتی که بیش از 28 سال است به جامعه شده است را طرح خواهد کرد. اما چگونه می شود به بهترین شکل اين روز را برگزار کرد، باید به نکاتی اشاره کرد. امروز در دانشگاه ما با گرایشات مختلفی روبرو هستیم. باید گفت وجود این گرایشات نیز خیلی طبیعی است. به هر درجه این جنبش قویتر ظاهر می شود، سازمانیافته تر است، سراسری تر عمل می کند، مشغله اصلیش رادیکال کردن و گسترش این مبارزات در ابعاد سراسری است . طبیعی است گرایشات بازدارنده  دیگر تلاش دارند موانعی را ایجاد کنند. در حالی که زمانی فعالین چپ و رادیکال با حضور خود در تحکیم وحدت انجمن اسلامی کخ اساسا از سر امکانگرائی به این تشکلها روی اورده بودند . دانشگاه و دانشجويان مبارزه و چپ با انقلاب فرهنگى سالهای 60 و بعد از آن در کشتارسال 67 کشتار شد. مجددا در سال 79 به میدان آمد که اينبار هم سرکوب شد اما ساکت نشد. باید تجدید قوا می کرد، باید خود را مطرح می کرد، باید ارزیابی از خودش می داشت، و اتفاقا قدرت بسیج خود را می سنجید. امروز بعد از چندین سال وقتی به جنبش دانشجوئی نگاه می کنیم با خواستهای کاملا رادیکال به میدان آمده است و در واقع این همان تجدید قوا است. این همان موقعیتی است که فعالین جنبش دانشجوئی را با اعتماد به نفس بیشتر به میدان آورده است.

کمونیستها مارکسیستها و چپها امسال باید با کدام شعارها و با کدام خواستها به میدان بیائید که 16 آذر هر چه با شکوهتر  و رادیکالتری داشته باشيم؟ به نظر من این خواستها خیلی روشن است. وقتی در 16 آذر پارسال با شعار "یا سوسیالیسم یا بربریت" به میدان آمده ايم، در واقع پاسخ خود و خواست خود را روشن کرده ايم. رهائی از وضعیت موجود را در گرو یک جامعه سوسیالیستی می دانيم. اعلام همبستگی با جنبش کارگری، با جنبش زنان، آن شعارها و خواستهائی است که در سالهای اخیر رشد و جاافتادنش را شاهد بودیم. اما یک سوال باقی است. کدام خواستها و شعارهای ديگر باید طرح شود که ١۶ آذر ابعاد گسترده تر از امروز به خود بگیرد؟ بدون تردید بايد عليه پادگان کردن محیط دانشگاه، عليه آپارتاید جنسی، وجود انجمن اسلامی و بسیج دانشجوئی، کمیته های انظباطی، عليه احضار و دستگیری و اخراج و توقیف نشریات دانشجوئی، عليه کمبود و نبود امکانات رفاهی در دانشگاه، اخراج استادان دانشگاه، محدود کردن ها متحدانه حرف زد. 
لغو هر نوع مصاحبه برای گزینش، لغو تمامی قوانین تبعیض آمیز و غيره خواستهائی همگانى هستند. یک رهبر کمونیست می تواند با اتکا به اين خواست عمومى، ابعاد مبارزات را گسترش دهد و یک کاسه کند. بلکه تلاش شود که متقابلا جنبشهاى ديگر از خواستها و تحرکات در دانشگاه ها حمایت کنند.

سیاوش دانشور :اولين کار کمونيستها و سوسياليستها اينست که به دعواى فرقه اى در دانشگاه خاتمه دهند. از روشها و سنت کار فرقه اى فاصله بگيرند. از چپ روى کودکانه از يکسو و از سياست قايم شدن و حفظ نيرو فاصله بگيرند. ميتوان فهميد که در شرايط خاصى بايد خيلى متين عقب نشينى کرد و نيرو را براى دور بعد نگه داشت. اما حفظ نيروئى که بعد از تحرکات شبه آوانتوريستى است بيشتر در خدمت راست است. اولين نکته اينست که چپ نبايد در دامى بيافتد که برايش پهن کرده اند. بحث "چپها راسا فراخوان بدهند تا نيرويشان معلوم شود"، يک دام اسلامى – پليسى است. فرض اين بحث اينست که در دانشگاههاى فرانسه دانشجويان مراسم برگزار ميکنند! اين سياست که به يک کلاهبردارى سياسى و تحريک آلوده است، در عين حال تلاشى براى انزواى چپ است. نکته ديگر اينست که "سياست تحريم" مجامع ديگر دانشجويان و از جمله تحکيم توسط چپ اشتباه است. اجازه بدهيد اين نکته را مقدارى باز کنيم؛ اولا، دو قطبى "تحريم و شرکت" يک دو قطبى خشک است که پاسخ وضعيت پيچيده تر و تناسب قواى موجود را نميدهد. نتيجه اش يا بى عملى و پاسيفيسم است و يا آوانتوريسم و چپ روى. در هر دو صورت اين راست است که نتيجه ميگيرد و اين چپ است که ضربه ميخورد. اگر شرايط آزادى بود که دانشجويان بدون ترس و هر ملاحظه اى ميتوانستند در تجمع هاى مختلف شرکت کنند، ترديدى نبايد داشت که عمده آنها در اجتماعاتى شرکت ميکردند که چپ فراخوان داده است. در اين وضعيت هم سياست تحريم جائى نداشت، بلکه امکان انتخاب آزادانه مطرح بود. دوما، سياست تحريم اجتماعات تحکيم توسط چپ، عملا و دو دستى دانشگاه را به آنها تقديم ميکند. اين هدف آگاهانه راست است و نبايد در اين دام افتاد. سوما، معنى اتخاذ نکردن سياست تحريم معنى اش فراخوان شرکت و يا حمايت از تحکيم نيست. بلکه تامين حضور چپ در شرايطى است که هنوز تناسب قوا و محدوديتها بر او اعمال ميکند. يک کمونيست بايد فن کار علنى و قانونى را بلد باشد. يک رهبر عملى کمونيست در جنبش کارگرى، جنبش آزادى زن، يا در دانشگاه بايد جائى باشد که کارگر و زن و دانشجو هستند. راسا سياست کمونيستى خود را تبليغ و براى آن نيرو بسيج ميکند. ماهيت تشکلهاى دست ساز و ضديت اهداف آنها با اهداف کارگر و زن و دانشجو را افشا ميکند. اما مادام که راسا امکان اين را ندارد که توده عظيم کارگر يا زن يا دانشجو را به سازمان و اجتماع مستقلى فرا بخواند، سياست تحريم نشان بى عملى و انزوا است. همينطور سياست شرکت و فراخوان شرکت و حمايت از اين تشکلها، استنتاج راست و توده ايستى از کار علنى و قانونى است. يک مثال گويا برخورد کارگران و فعالين کارگرى در اجتماع مقابل اداره کار چند سال پيش، يا بيرون انداختن جلو دار زاده در سخنرانى اول مه در اصفهان، يا هو کردن قاليباف در جريان اعتصاب واحد، يا نقش برآب کردن طرح بردن کارگران پشت رفسنجانى قبل از انتخابات در اول مه است. موارد زياداند. در اين جريان کمونيستها نه فراخوان حمايت و شرکت در اجتماعات خانه کارگر و شوراهاى اسلامى کار را دادند و نه سياست تحريم آن را پيش گرفتند. چون ميدانستند که به هر حال و به هر دليلى عده اى از کارگران در آن شرکت ميکنند. کارگرانى که مملو از اعتراض اند و پتانسيل اعتراضى در اين جمعيت بالاست و خانه کارگر براى کنترل آن مشکل دارد. نتيجه اين ميشود که آن جمعيت وسيع به مراسم اعتراض عليه سرمايه دارى و دولت و خانه کارگر تبديل ميشود.
بنابراين براى ١۶ آذر بايد روشن باشد که چه نبايد کرد! اگر روى اينها توافق داريم، آنوقت کار مستقل چپ شروع ميشود. اولين مسئله درک اين موضوع است که در اين مقطع بايد چپ در کليت خود قويتر راست را عقب بگذارد. در نتيجه از هرگونه بحث فرقه اى و ايدئولوژيک در اين جريان بايد پرهيز کرد. نکته بعدى مسئله سراسرى بودن اين روز در دانشگاههاى کشور يا مهمترين مراکز دانشگاهى است. لازمه اين تدوين يک پلاتفرم و بيانيه و توافق روى آنست. مسئله بعدى تدوين شعارها و دفاع از پرچم آزاديخواهى جامعه در کليت آنست. نکته بعدى تمرکز روى آزادى زندانيان سياسى است. از دانشجويان دستگير شده تا کارگران و زنان فعال. مسئله مهمتر سوال امروز جامعه است؛ خطر جنگ، مسئله تحريم اقتصادى، صفبنديهاى متعاقب آن در ميان اپوزيسيون بيرون حکومت و اپوزيسيون مجاز آن، و تدوين يک خط سوسياليستى براين اساس.

شعارها را بايد براساس اين مولفه ها تنطيم و تدوين کرد؛ در سطح مشخص تر دانشگاهها دفاع از آزادى بيان و تجمع و تشکل تا مطالبات رفاهى، مخالفت قاطع با جداسازيها و فضاى پليسى و نظامى در دانشگاه، آزادى فورى کليه دستگير شدگان، برافراشتن پرچم آزادى کليه زندانيان سياسى، نفى مجازات اعدام و محکوميت آن، دفاع از جنبش کارگرى و اهداف برابرى طلبانه و سوسياليستى آن، دفاع از جنبش آزادى زن و امر برابرى بيقيد وشرط زن و مرد، محکوم کردن سياست تحريم اقتصادى و هر نوع حمله نظامى به ايران، مخالفت صريح با دولتهاى جنگ طلب، تاکيد بر و دفاع از مبارزه مستقل مردم و گرفتن موضعى روشن در تقابل با سياستهاى ناسيوناليستى دفاع از جمهورى اسلامى يا ناسيوناليسم ضد امپرياليستى و همينطور دفاع شرمگين از ارتجاع سياست نظم نوينى به بهانه مقابله با جمهورى اسلامى است. چپ و کمونيسم در دانشگاه و مناسبت ١۶ آذر ضرورى است پرچمدار جبهه کارگران و سوسياليسم عليه وضعيت موجود در کليت و پيچيدگى آن باشد.   

یک دنیای بهتر: نقاط ضعف و نقاط قوت گرایش چپ و کمونیست در دانشگاه را چگونه ارزیابی میکنید؟ مصافهای رو در رو کدامها هستند؟

نسرین رمضانعلی: در پاسخ به این سوال به جوابی کوتاه اکتفا می کنم. امروز در دانشگاهها خواستها و شعارها رادیکال هستند اما نیروئی که تکان بدهد وارد صحنه نشده است. منظور از نیروی تکان دهنده در واقع ابعاد این اعتراضات است. گسترش و بسیج نیروی جوانی که در جامعه و بخصوص دانشگاهها هستند. با کدام تاکتیک می توان این نیروی عظیم را به میدان آورد؟ از شعار یا سوسیالیسم یا بربریت رادیکاتر نميشود طرح کرد، اما به اندازه رادیکال بودن در طرح شعارها نیرو را بسیج نکردیم، آماده نکردیم، سازمان ندادیم. این همان ضعف اساسی است. اگر ارزیابی دقیق از موقعیت و اوضاع سیاسی داشت و اينکه کدام شعارها و خواستها و روشها همه گیر می شود. شعار "درد ما درد شماست همکلاسيها به ما ملحق شوید" وقتى به شعار ثابت اعتراضات تبديل ميشود که ما تاکتيک حرکت را خوب تعيين کنيم. امروز ضعف اساسی منسجم نبودن خود این جنبش است و  پراکندگی آن. اما سوالى که امروز مقابل گرایش چپ و کمونیسم در دانشگاه است، بسیج و سازمان دادن نیروی عظیمی است حول شعارهای پایه ای. در عین حال یک مبارزه هر روزه لازم است براى شفافیت بخشیدن به این جنبش. لازم است مرتبا سياست و عملکرد گرایش راست دانشگاه که در تحکیم وحدت و انجمنها متشکل شدند مورد نقد قرار داد. اما همه اینها در گرو درایت بالای سیاسی و درک موقعیت این جنبش توسط کمونيستها است.

سیاوش دانشور :نقطه ضعف اساسى چپ نوع کار و سنت کار آن غير اجتماعى آنست. اين سنت بخشا ميراث چپ سنتى و آنتى امپرياليست است و بخشا محصول تناسب قوا و بخشا محصول جانيافتادن سنتهاى کار اجتماعى و کمونيستى در شرايطى است که تناسب قوا هنوز به نفع کمونيستها عمل نميکند. نقطه قوت چپ عموما اينست که تنها جريانى است که حرف دل جامعه را ميزند. منظور من اينجا چپ جامعه بطور کلى است و نه هر محفل چپ که عقايد عهد عتيقى و منسوخ را ترويج ميکند. به نظر من بقاياى بحث مشى چريکى، تروتسکيسم، مائويسم، چپ اردوگاهى و تقسيمات ديگرى که بخشا اختيارى و بدون نقطه رجوع اجتماعى و طبقاتى است، توان مقابله با روندى که پيش رو است را ندارد. اين گرايشات اجتماعا نقد شدند و امروز در حاشيه سياست در دنيا و در ميان چپ هم قرار ندارند. کمونيسم در ايران اما به روايت مارکسى و ضد کاپيتاليستى يک ترند افق دار است. کمونيسم کارگرى نماينده اين افق است. دانشگاه در هر دوره نماينده پيشروترين نقد زمانه طبقه کارگر به وضعيت موجود است. کمونيسم امروز روى دوش نقد کل سنتهائى شکل گرفته که نه مارکسى بودند و نه کارگرى. مستقل از اينکه هر کسى چه دورى و نزديکى به اين خط داشته باشد، واقعيت اينست که احياى ناسيوناليسم ضد امپرياليستى و طرفدار ارتجاع و مذهب در پوشش چپ، يا برافراشتن پرچم هر بنجول سياسى و از زاويه نقد طبقه کارگر سوسياليست بيربط و شکست خورده، کار عبثى است. اين خطوط سياسى تاريخا به پايان رسيده اند و بازسازى آن يک غير ممکن تاريخى است. من ترديدى ندارم که با فعال شدن بيشتر پرچم و نقد کمونيستى کارگرى در جنبشهاى اجتماعى، انواع سوسياليسم هاى بورژوائۍ در قالبهاى جديد و با حفظ المنتهاى اساسى خود قد علم ميکنند. بايد پاسخ شان را متين و تئوريک و سياسى داد. چپ راديکال و کارگرى و تقسيمات ديگر، اگرچه در مواردى صورى به نظر ميرسند، اما در موارد عمده ترى وارياسيونهاى جديد ديدگاههاى سنتى هستند که با کمونيسم مارکس و منصور حکمت فاصله عميق دارند. به هر حال مسئله سنتهاى سياسى و سبک کارى است که ميخواهد نقد چپ امروز را قالبى ايدئولوژيک، خشک، ضد مارکسى، آنتى کمونيستى کارگرى، و در زمينه تاکتيک و روش ها فرقه اى و غير اجتماعى کند.
اساس نارضايتى در دانشگاهها انعکاسى از نارضايتى در جامعه است. اساس خواستى که مطالبه ميشود نقد و نخواستن مردم به تبعيض و نابرابرى و اختناق است. اين بسترى است که دانشجو را به ميدان ميکشد و چپ بايد براى همين ظرف و سازمان و تربيون اعتراض درست کند. وارد شدن به جدالهاى فرقه اى و محفلى که ناشى از روشها و سبک فرقه اى است، فقط اين چپ را ضعيف و متشتت ميکند و مجموعا به توان راست مى افزايد. به نظم من مصاف اصلى چپ و کمونيسم در کليت آن، سازماندهى سراسرى، ايجاد و تحکيم سنتى بازتوليد شونده و پيشرو در دانشگاهها، بسيج و متشکل کردن توده وسيع دانشجويان، گذاشتن صف وسيعى از رهبران دانشجويان در مقابل جامعه، نقد آلترناتيو راست در ابعاد و جوارح مختلف آن، و برافراشتن پرچم آزادى و رهائى همه جانبه انسان در اين دوران سياه است.     

علی جوادی: توده دانشجو مدرن و امروزی و آزادیخواه است. زندگی و آمالهایش را دنیا و ایده آلهای امروز و قرن معاصر شکل میدهند. کمونیسم در دانشگاه یک گرایش قوی و زنده و تعیین کننده است. امیال و آرزوهای آزادیخواهانه، برابری طلبانه و انسانی اکٽریت توده های دانشجو را نمایندگی میکند. ما در این دوران شاهد یک همخوانی سیاسی و اجتماعی میان مبانی پایه ای شکل دهنده کمونیسم معاصر، کمونیسم کارگری، و تمایلات و خواستهای "خودبخودی" بسیاری از دانشجویان هستیم. تحکیمی ها و ملی – اسلامی ها برای گسترش خود باید با ویژگیهای وجودی و مطالبات پایه دانشجویان مقابله کنند. باید تلاش کنند تا این خواستهای ذاتی توده دانشجو را تغییر دهند تا همجنس خودشان کنند. اما کمونیسم درست در نقطه مقابل قرار دارد. این نقطه قدرت کمونیسم در دانشگاه است. از طرف دیگر دانشگاه مرکز علم و دانش و تحقیق است. دانشجو عموما جستجو گر است. به دنبال پاسخی برای بسیاری از سئوالات و مسائل پایه ای زندگی و جهان کنونی است. این جستجو در زمینه های بسیاری دانشجو را به کمونیسم و مارکسیسم میرساند. کمونیسم پاسخ چراهای جامعه کنونی است. چرا فقر، چرا نابرابری، چرا استٽمار، چرا جنگ، چرا استبداد، چرا زن ستیزی؟ کمونیسم پاسخ به این چراها است. علم است. علم تغییر اجتماع. جنبش است. جنبشی اجتماعی برای رهایی و آزادی انسان. کمونیسم کارگری با مجموعه غنی ادبیات منصور حکمت اصلی ترین گرایش فکری و سیاسی در فضای دانشگاه است.
اما کمونیسم در دانشگاه متشکل نیست. محافل متعدد کمونیست در دانشگاه فعالند، اما کمونیسم در دانشگاه یک نیروی متشکل و منسجم سیاسی نیست. مسلما نمیتوان انتظار یک تشکل علنی کمونیستی در سطح دانشگاه را اکنون داشت. اما علیرغم توازن قوای سیاسی باید بتوان بمٽابه تن واحدی عمل کرد. علاوه بر این گرایش کمونیستی و رادیکال در دانشگاه قادر نشده است ظرف اعتراض اجتماعی برای توده دانشجو ایجاد کند. استبداد اسلامی تمام پاسخ نیست. بطور فشرده باید بر دو ضعف انگشت گذاشت. انسجام سیاسی و نظری کمونیسم در دانشگاه و از طرف دیگر ظرف ابراز وجود اعتراض توده های دانشجو از نقاط ضعف کمونیسم در دانشگاه است. 
بزرگترین مصاف رو در رویی دانشجوان از نقطه نظر من شکل دادن به تشکل توده ای دانشجویان است.

یک دنیای بهتر: کمونیسم در دانشگاه چگونه باید متشکل شود؟ چه گامهایی برای تشکل کمونیسم در دانشگاه باید برداشته شود؟

نسرین رمضانعلی: ببینید ما چند سال است شاهد این هستیم که دانشجويان با شعارهای رادیکال وارد صحنه ميشوند. رادیکال شدن سريعتر مبارزات در دانشگاه شاید اساسا بخاطر محیط راحتتر و آماده تر است. اما باید این سوال را در مقابل خود قرار دهیم که چرا این اعتراضات هنوز گسترده نشده است، ابعاد چند ده هزار نفره بخود نگرفته است؟ من فکر می کنم نمی شود سرکوب و اخراجها و محدوديتها را فاکتور گرفت. مسئله فقر را نمی شود فاکتور گرفت. چه امسال و چه در یکی دو سال گذشته، من با دانشجویان در تماس بودم. یکی از معضلاتشان خانواده ها است. آنقدر دانشجویان نگران خانواده هستند نگران زندان و شکنجه و اخراج نیستند. فقری که به مردم تحمیل شده است رفتن به دانشگاه و ادامه تحصیل بدون نگرانى را به یک کار لوکس در زندگی جوانان ایران تبديل کرده است. یکی از اخراجیان دانشگاه می گفت؛ من نگران هیچ نیستم. حالا اگر لیسانسم را می گرفتم و مثلا کار داشتم، بیکار ميشدم. مجبور بودم مثل این ارتش بیکار که مجبور است تن به کار موقت بدهد تا خرج زندگی را بگذارند زندگى کنم. بنابراین تنها معضلات در خود دانشگاه نیست. تنها معضل در یک روز بالا بردن شعاری رادیکال نیست. آنچه می تواند این مبارزات را گسترش دهد مقابله با سیاستهائی است که دانشجویان را محاصره می کند. بنظر من امسال محور اصلی و اساسی خواستها و شعارها باید بازگشت به دانشگاه اخراجیان و تعلیقیان باشد. راحت بگوئیم کارگر نساجی در کردستان اعتماد بنفس داشت. می دانید چرا؟ وقتی خواستند اخراج کنند، کارگران اعتصاب کردند. درها کارخانه را بستند. اجازه ندادند هیچ مواد خامی وارد کارخانه شود و هیچ تولیدی خارج شود. تا بازگشت کارگران به سرکار این اعتراضات ادامه داشت. یک دانشجو وقتی به میدان می آید که بداند فردا همین نیرو در مقابل اخراجش اقداماتی را سازمان می دهد که مانع محرومیت اجتماعی او ميشود. این يک ضعف اساسی بوده که شاهدش بودیم. کافی است به مدت یک هفته کسی سر کلاسهای درس حضور نداشته باشد. ببینم آن وقت رژیم جمهوری اسلامی اجازه به خودش می دهد به شنیع ترین شکل دانشجویان را دستگیر و شکنجه کند، و آنها را از ملاقات با خانواده محروم کنند؟ مبارزه در دانشگاهها تنها در آن محیط نیست. اتفاقا وظیفه این جنبش بود و هست که نه تنها بعنوان مهمانانی به دیدار خانواده هاى زندانيان بروند، باید در ابعاد هزاران نفر همراه این خانواده ها جلوی زندان می رفتند. مشکل اساسی از نظر من حقیقتا این است در خود دانشگاه. هر آنچه کار اجتماعی و بزرگ است کمتر صورت می گیرد. فعالین این جنبش می توانستند و بنظر من هنوز هم دیر نشده است. ميتوانند خانواده های را سازمان بدهند. تاکنون دانشجويان به اين نيرو نه بعنوان يک قدرت در مبارزه بلکه به شکل ترحم کردن به خانواده ها برخورد کرده است. می شود این را به وضوح  در گفتگو با خانواده ها دید. خانواده های دانشجویان زندانى و اخراجى مردد هستند که بگویند به داد بچه های ما برسید و تجمعی را فراخوان بدهند. سوالشان اينست که آیا دانشجویان شرکت خواهند کرد؟ بطور عموم هم مردم می دانند که تنها با گسترش نیرو و به میدان آوردن این نیرو ميتوان رژیم را عقب نشاند. 

سیاوش دانشور :دانشجويان کمونيست طبعا بايد ظرف تشکل خود را داشته باشند. اين محافل فى الحال موجوداند. اشکال تشکل کمونيستها، از حزبى و غير حزبى، يک بحث است و فعاليت متشکل کمونيستها در دانشگاه يک بحث ديگر. ترديدى نيست که نجات دهنده نبايد خودش در موقعيتى باشد که بايد نجاتش داد. کمونيستها همواره بايد درک زنده و روشنى از اوضاع و تناسب قوا و صف بنديها داشته باشند. کار کمونيستها رهبرى و سازمان دادن به اعتراض توده دانشجويان است، نه صرفا دانشجويان چپگرا، بلکه توده وسيع دانشجويان که بدلائل مختلف ناراضى اند و خود را با رژيم اسلامى و سازمانهاى تحت نفوذش در دانشگاه تداعى نميکنند. اگر هدف اين باشد؛ آنوقت تشکل خود کمونيستهاى دانشگاه سوالات مهمتر و اولويت هاى مهمترى دارد. چگونه بايد اين رهبرى را تامين کرد؟ سازمان دربرگيرنده و علنى دانشجويان کدام است؟ تاکتيک هاى روز کدامند؟ چه جرياناتى بايد نقد شود؟ مخالفين در بستر اصلى جامعه و دانشگاه کدامند؟ چرا بايد از بحث فرقه اى و نقد محافل بى تاثير و تلف کردن انرژى اجتناب کرد؟ روشهاى تبليغات و زبان تبليغى کمونيسم در ابعاد توده اى و علنى کدام است؟ اشکال فعاليت علنى و نيمه علنى ما کدامند؟ کدام بخش از فعاليت کمونيستى بايد مخفى بماند؟ در زمينه تشکل نقطه عزيمت کمونيسم چيست و الگوبردارى هاى بيمورد در اين زمينه چه مضراتى دارد؟
کمونيستها بايد متشکل ترين و فشرده ترين بخش جامعه باشند. اما اشکالى که اين تشکل هر دوره بخود ميگيرد، تماما تابعى از تناسب قوا و مقدورات است. امنيت و سلامت فعال کمونيست براى ما در درجه اول قرار دارد و به اين اعتبار با هر تلاش آوانتوريستى و فرقه اى شديد مخالفيم. مسئله اساسى تر نوع نگرش کمونيسم به جامعه و فعاليت اجتماعى و در اينجا دانشگاه است. بدون تثبيت اين نگرش و نقد اجتماعى کمونيستى و بدون کاربست آن در تشکل و اعتراض توده دانشجو، کمونيسم و چپ بناگزير در مدار سنتهاى متروک و فرقه اى و غير موثر دور خواهد زد و همواره در حرکت و سياست خود بين پاسيفيسم و آوانتوريسم نوسان خواهد کرد. مهمترين اولويت براى تشکل فشرده کمونيستها درک مسئله دخالتگرى و پراتيک انقلابى است. پراتيکى که تنها ميتواند برنقد تمام عيار سنتهاى چپ راديکال و فرقه اى و بقاياى بين المللى و داخلى آن متکى شود. اين نقد نه شروع بحثهاى فرقه اى و "درون خانواده چپ" بلکه متکى بر نقد سنتهاى اصلى تر بورژوائى در جامعه و در دانشگاه و در جوار آنها نقد هم خانواده هايشان در ميان چپ است. در اينصورت کمونيسم بعنوان بستر اصلى حرکت و اعتراض قادر است تشکل آلترناتيو و فراگير خود را هم بنيان نهد. يک گام اصلى و استراتژيک تعيين تکليف در يک بعد تاريخى با ميراث سرکوب دانشگاهها از "انقلاب فرهنگى" تا امروز است.        

علی جوادی: این سئوال را شاید باید فعالین کمونیسم کارگری در دانشگاهها پاسخ گویند. تعریف اقدامات لازم برای شکل دادن به هر تشکلی مستلزم شناخت ویژگی ها و موانع کار و سازماندهی در شرایط واقعی است. اما با توجه به این ملاحظات میتوان به محورهایی اشاره کرد. تشکل کمونیسم در دانشگاه در شرایط کنونی نمیتواند یک تشکل گسترده حزبی باشد. توازن قوای موجود چنین اجازه ای نمیدهد. اما آنچه میتواند شکل بگیرد، دستیابی به انسجام سیاسی و همبستگی عملی گسترده تر در محیطهای دانشجویی است. به این اعتبار من بر گسترش ارتباط محافل و شبکه های دانشجویان کمونیسم در مجاری طبیعی و مبارزاتی تاکید میکنم. زمانیکه از بهم فشرده شدن کمونیستها در دانشگاه صحبت میشود، نباید فقط دانشجویان را مد نظر داشت، بسیاری از اساتید و سایر کارکنان دانشگاه را نباید قلم گرفت. بعلاوه یک گام مهم در شکل دادن به صف منسجم تری از کمونیستها در دانشگاهها غلبه بر نگرشی است که عاملی در حفظ شکافهای موجود است. کمونیسم کارگری میتواند و باید بر این تفرقه های غیر اجتماعی فائق آید. باید از مصالح عمومی جنبش کمونیسم کارگری حرکت کرد. دانشجویان اتحاد کمونیسم کارگری باید پرچمدار هماهنگی و مصالح عمومی جنبش کمونیسم کارگری باشند. فرقه گرایی یک بیماری کنونی کمونیسم کارگری است باید به کناریش زد. کل کمونیسم کارگری باید بکوشد در مقابل جنبشهای دیگر اجتماعی منسجم تر عمل کند. دوران سرنوشت سازی است. دوران تحولات بزرگ و تعیین کننده است.

یک دنیای بهتر: مساله شکل دادن به یک تشکل علنی در دانشگاه در تقابل با دفتر تحکیم وحدت، برای بسیج و تشکل توده های دانشجو یک معضل اصلی دانشجویان کمونیست است. آیا در این شرایط امکان راه اندازی یک تشکل توده ای علنی موجود است؟ ویژگیهای چنین تشکلی چه میتوانند باشند؟ چه باید باشد؟

علی جوادی: بنظرم چنین پروژه ای ممکن و حیاتی است. مهمترین پروژه کمونیسم کارگری در شرایط کنونی در دانشگاهها است. باید آلترناتیوی سراسری در مقال تحکیم وحدت ایجاد کرد. کمونیسم کارگری باید بتواند مبتکر چنین پروژه ای باشد. علیرغم سرکوبگری رژیم اسلامی میتوان به چنین تشکلی دست یافت. نقطه شروع دامن زدن به یک گفتمان اجتماعی پیرامون این مساله است. چنین تشکلی تنها میتواند بر متن یک حرکت عمومی شکل بگیرد و یا حاصل یک حرکت عمومی اعتراضی باشد. حرکتی اعتراض در تقابل با محوری ترین مسائل مورد نظر. دانشگاه پادگان نیست. دانشگاه حوزه نیست. دانشگاه زندان زنان نیست. سنگر آزادی است. همین محورها میتواند نقطه شروع مهمی در شکل دادن به یک حرکت سیاسی برای برپایی حرکتی هدفمند باشند.

سیاوش دانشور :بله موجود است. و اين از "دمکراسى اسلامى" نتيجه نميشود بلکه از تناسب قوائى است که به رژيم در اشکال مختلف تحميل شده است. امروز دولت اسلامى وجود قانونى تشکلهاى مستقل را نميپذيرد و همين عده اى را به متشکل شدن در محافل و زير زمينى شدن سوق داده است. اما پذيرش قانونى هر نوع تشکلى نه سوال اول است و نه بايد معضل کارگر و دانشجو و غيره باشد. تشکل را بايد دوفاکتو تحميل کرد. تشکل را بايد دانشجويان راسا برسميت بشناسند. ويژگى چنين تشکلى اينست که از حمايت توده وسيع دانشجو برخودار است. دانشجو خود را در سوخت و ساز آن بطور مستمر شريک ميداند و الگوى نمايندگى نيابتى ندارد. اسم اين تشکل مهم نيست، کارکرد آن مهم است. دانشجويان سنتا از تشکلهاى اتحاديه اى، کنفدراسيونى، شورائى و غيره برخوردار بودند. و يا در زمانى دانشجويان مبارز و پيشگام و غيره داشتيم که آلترناتيو چپ سنتى در فرداى انقلاب ۵٧ بود. مسئله برسر نوع تشکلى است که در تناسب قواى امروز کارگر در محيط کار و زندگى يا دانشجو در دانشگاه ميتواند از آن بعنوان ابزار اعمال اراده مستقيم خود در بعد توده اى استفاده کند. ما طرفدار اين نوع تشکل هستيم. ايجاد آن امروز عملى است. پايان دادن به دوره تحکيم وحدت و شيفت کردن به حرکت تماما مستقل دانشجوئى، ترتبيت نسلى از دانشجويان با سنت و فعاليت کار متشکل و توده اى، بالا بردن توان سازمانگرى و ابتکارات مختلف براى جلب وسيعتر دانشجويان، متکى شدن به دخالت دانشجو در هر حرکت و اعتراض و فعاليت اجتماعى، دورى از روشهاى اليتيستى و اشکال سازمانگرى محفلى و سنتى و فرقه اى، اينها بنيانهاى سبک و روش کار تشکل توده اى دانشجويان است. ايجاد تشکلهاى توده اى در دانشگاهها از وظايف دانشجويان کمونيست است. در اين زمينه بايد مشخص تر صحبت کنيم.*