جنگ تروریست ها و کانون های بحران
آذر ماجدی

جنگ تروریست ها عوارض دهشتناکی در خاورمیانه و کشورهای همجوار داشته است. 6 سال جنگ بیش از یک میلیون و نیم کشته بر جا گذاشته، چندین کشور را ویران و نیم ویران کرده، آزادی های مدنی را حتی در کشورهای غربی بسیار محدود تر نموده و کانون های بحران در منطقه را گسترش داده است. اوضاع وخیم است و در صورت تداوم این شرایط امیدی برای بهبود اوضاع در افق دیده نمیشود. دهه نود شاهد ویرانی یک بخش وسیع از آفریقا و ایجاد و گسترش سناریوی سیاه در بخش عمده ای از این قاره بود. هنوز آفریقا نتوانسته از کابوس سیاهی که سرنوشت اش را رقم زده خلاص شود. میلیون ها نفر در اثر جنگ، پاکسازی قومی، بیماری های ناشی از قحطی و فقر و عدم وجود مدنیت جانشان را از دست داده اند. در دهه اول قرن بیست و یک این شرایط به خاورمیانه و منطقه همجوار آن گسترش پیدا کرده است. این نتیجه سیاست نظم نوین جهانی آمریکا و جنگ تروریست های دولتی و اسلامی است. تلاش برای تثبیت نظم نوین آمریکایی موجد این شرایط است.

افغانستان

افغانستان که از زمان جنگ سرد به یک کانون بحران و ویرانی بدل شده بود، اکنون 6 سال است که به جبهه نبرد مستقیم و رو در روی تروریست ها تبدیل گشته است. پس از عملیات تروریستی 11 سپتامبر، آمریکا و موتلفین آن به افغانستان حمله کردند و دولت طالبان را بزیر کشیدند. اکنون 6 سال است که جنگ میان اسلامیست ها، از جمله طالبان و ارتش موتلفین ادامه دارد و اخیرا با قدرت گیری طالبان در بخشی از کشور بسیار شدت یافته است. روزی نیست که تعدادی بدلیل عملیات تروریستی، از نوع انتحاری و یا ارتشی کشته نشوند. فقر، فلاکت، بی تامینی، نبود امکانات تحصیلی مناسب برای کودکان، تداوم تحقیر و زن ستیزی جامعه افغانستان را به یک صحرای خشک و برهوت بدل کرده است. در عوض کشت خشخاش و تجارت تریاک شکوفا شده است.

عراق

طبق آمار های موسسات تحقیقاتی آمریکا تاکنون یک میلیون و 200 هزار نفر در عراق توسط نیروهای نظامی آمریکا و بریتانیا یا عملیات تروریستی اسلامیست ها کشته شده اند. بیش از 4 میلیون انسان آواره اند. شیرازه جامعه کاملا از هم پاشیده شده است. هر روز چندین ده نفر جان خود را از دست میدهند. با قدرت گیری نیروهای قومی و مذهبی و تروریسم اسلامی دراثر جنگ، نفرت قومی و مذهبی در میان مردم وسیعا رشد کرده است. جامعه عراق تکه تکه شده، ناامن و فقر زده است. این جنگ باعث رشد و قدرت اسلامیست ها، بویژه جمهوری اسلامی شد. مساله تجزیه عراق به سه منطقه نگرانی های بسیاری را موجب شده است.

دولت خودمختار کردستان عملا پاکسازی کرکوک را از جمعیت عرب آغاز کرده است. آخر دسامبر در کرکوک رفراندومی با این سوال برگزار میشود که آیا میخواهند بخشی از کردستان باشند یا عراق؟ دولت دارد برای این رفراندوم آماده میشود. به مردم عرب ساکن کرکوک پیشنهاد شده است که در مقابل دریافت مقداری پول کرکوک را ترک کنند. کجا بروند؟ "خدا میداند!" از آنطرف ساکنین ترکمن نسب کرکوک اعتراض کرده اند که آنها اکثریت جمعیت کرکوک را تشکیل میدهند. بنظر میرسد که کرکوک بزودی شاهد آن چنان جنگ قومی ای باشد که تراژدی ساریوو در مقابل آن رنگ بازد.

ترکیه چند هفته ای است که برای مقابله با نیروی پ ک ک منظما کردستان عراق را مورد حمله نظامی قرار میدهد. ترکیه و ایران در پشت درهای بسته بر سر عراق و کردستان عراق به توافقاتی رسیده اند. مساله استقلال کردستان و رفراندوم کرکوک مورد اعتراض جدی ترکیه است.

لبنان

از دهه هشتاد اسرائیل مناقشه و درگیری با فلسطینیان را به خاک لبنان کشیده است. تنها چند سالی از تخلیه لبنان توسط ارتش اسرائیل نمیگذرد، البته لازم به توضیح است که اسرائیل هنوز بخشی از جنوب لبنان را در اشغال خود دارد. اسرائیل بار دیگر در تابستان گذشته با توصیه و پشتیبانی کامل آمریکا به لبنان حمله کرد. همه این جنگ را جنگ نماینده ها نامیدند، جنگی به نمایندگی آمریکا و جمهوری اسلامی. در این جنگ بیش از هزار نفر کشته و یک میلیون نفر آواره شدند. جنوب لبنان کاملا ویران گردید. این جنگ موجب تقویت حزب الله و اسلامیست ها شد و جامعه لبنان را دگر بار دچار بحران سیاسی کرد. چند ماه پیش ارتش لبنان به اردوگاه پناهندگان فلسطینی حمله برد و بمدت چند ماه این اردوگاه را به محاصره درآورد. در نتیجه این درگیری چند صد نفر کشته، اردوگاه نابود و پناهندگان فلسطینی بی خانمان شدند. ترور و اغتشاش به یک خصلت دائمی جامعه لبنان تبدیل شده است.

فلسطین

با سر کار آمدن دولت حماس، اسرائیل، آمریکا و سایر دولت های غربی فشار سیاسی و اقتصادی را بر مردم فلسطین افزایش دادند. تحریم اقتصادی آب باریکه اقتصادی جامعه فقر زده فلسطین را نیز قطع کرد. پروسه صلح که عملا به بن بست خورده بود، بکلی قطع شد. طنز این واقعه اینجاست که تا عرفات بر سر کار بود، دولت فلسطین را برای برگزاری انتخابات تحت فشار میگذاشتند. زمانی که حماس از درون صندوق بیرون آمد، مردم فلسطین با تحریم اقتصادی، ایزوله شدن و گسترش حملات نظامی روبرو شدند. شرایط مردم بسیار وخیم تر گردید. جنگ داخلی میان نیروهای الفتح و حماس در گرفت. و بالاخره به برکناری دولت حماس توسط محمود عباس و کودتای حماس در غزه انجامید.

برکناری حماس توسط محمود عباس با هلهله و تشویق غرب و اسرائیل روبرو شد. قول دادند که آمریکا سریعا پروسه صلح را به پیش خواهد برد و بالاخره دنیا شاهد تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی خواهد بود. آمریکا عباس را تشویق کرد. دیپلماسی صلح آغاز شد. و اکنون بعد از چند ماه و شوق و ذوق اولیه، پروسه صلح بر همان پله اول است. هنوز همان مسائل کلیدی که میان عرفات و دولت های اسرائیل لاینحل مانده بود، لاینحل است. هنوز اسرائیل حاضر نیست یک متر عقب بنشیند. فقط از یک شهر به شهر دیگر میروند و یک کنفرانس صلح پیشا کنفرانس نهایی میگذارند. عملا دارند مردم فلسطین و منطقه را سر میدوانند.

پروسه صلح با زمان عرفات تفاوتی نکرده است. اما مردم فلسطین تکه پاره تر شده اند. غزه تحت تحریم اقتصادی پر پر میزند. نبود سوخت جان بسیاری را به خطر انداخته است. فقر و گرسنگی بیداد میکند. هیچکس حتی به هشدار های سازمان های حقوق بشر و سازمان ملل هم توجه نمیکند. قرار است "حماس را به زانو درآورند" پس مردم فلسطین باید در گرسنگی و فقر غوطه ور شوند. در دو روز اخیر درگیری در غزه شدت یافته است. تظاهرات وسیعی روز دوشنبه 12 نوامبر بمناسبت سومین سالگرد مرگ عرفات در عزه شکل گرفت. چندین هزار نفر در این تظاهرات شرکت کردند. نیروهای حماس به تظاهرات حمله کرده و چندین نفرکشته شدند. درگیری هنوز ادامه دارد.

پاکستان

یکی از کانون های مهم بحران در منطقه پاکستان است. این بحران اخیرا به یک اوج تازه ای رسیده است. درگیری دولت نظامی مشرف با اسلامیست ها یکی از خصلت های جامعه پاکستان در چند سال اخیربوده است که در ماه مارس پس از محاصره و اشغال مسجد سرخ و کشته شدن ده ها نفر از اسلامیست ها و رهبر آنان، وارد مرحله جدیدی شد.  پس از عملیات تروریستی 11 سپتامبر، دولت مشرف به یکی از متحدین کلیدی آمریکا در جنگ تروریست ها بدل شد و کاملا به جبهه تروریسم دولتی پیوست. حمایت خود را از دولت طالبان در افغانستان برید و در کنار آمریکا، بریتانیا و موئتلفین شان قرار گرفت. آمریکا تاکنون اصلی‌ترین متحد ژنرال مشرف بشمار می‌آمده‌ و از ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ تا کنون، میلیاردها دلار کمک "برای مبارزه با تروریسم" در اختیار دولت پاکستان گذاشته‌ است.

دولت پاکستان اعلام کرده که تاکنون صدها نفر را که مشکوک به داشتن ارتباط با گروه القاعده و طالبان هستند در منطقه مرزی افغانستان و پاکستان به اسارت گرفته است. ده ها هزار سرباز به این منطقه اعزام شده اند که محل شدیدترین درگیری ها بین ارتش و اسلامیست ها است. ضمنا نیروهای آمریکایی در پاکستان به شکار "تروریست" ها مشغول اند، دارای زندان های مخفی هستند که مشکوکین در آن شکنجه میشوند. نزدیکی با آمریکا موقعیت مشرف را در داخل کشور و میان نیروهای اسلامی تضعیف کرد. واقعه مسجد سرخ این شرایط را وارد فاز جدیدی نمود. درگیری های مرزی طی این چند ماه شدت گرفته است.
نیروهای اسلامی در مناطق ایالت سرحد و همچنین مناطق قبیله ای کشور بسیار فعال هستند و در واقع دست بالا را دارند و با وجود حدود 90هزار نیروی ارتش پاکستان در منطقه، ارتش موفق به کنترل اسلامیست ها نشده است. روز شنبه 3 نوامبر نیروهای طرفدار طالبان که در ایالت سرحد شمال غرب پاکستان سرگرم جنگ با نیروهای دولتی هستند، اعلام کردند که کنترل سه بخش در این منطقه را در دست گرفته اند. از سوی دیگر تعداد زیادی از نیروهای ارتش پاکستان در مواجهه با نیروهای طالبان و اسلامیست ها تسلیم شده اند. تعدادی از این افراد به اسارت درآمده و تعدادی از آنها در ملاء عام اعدام گشته اند. به گفته رسانه های خبری، خبرنگارانی که از مناطق شمالی پاکستان دیدن کرده اند می گویند اسلامیست ها کنترل مطلق را در برخی از این مناطق در دست دارند.
در چنین شرایطی آمریکا و موتلفین اش در کارآیی مشرف برای مقابله با اسلامیست ها دچار تردید شده و آمریکا مشرف را برای مذاکره با بی نظیر بوتو و سرکار آوردن یک دولت غیرنظامی تحت فشار گذاشت. مقامات آمریکایی علنا اعلام کرده اند که "برای مبارزه با تروریسم، دولت مردمی بهتر می‌تواند عمل کند". مذاکرات پشت پرده میان مشرف و بوتو به نتیجه رسید و بی نظیر بوتو که قول گرفته بود کلیه حساب هایش در بانک های پاکستان از انجماد خارج شود، در 18 اکتبر با سر و صدای بسیار رسانه های بین المللی به پاکستان بازگشت. بارها و بارها از او بعنوان "اولین زن رهبر مسلمان در یک کشور اسلامی" یاد کردند. مهندسی افکار عمومی برای پذیرش بوتو و تشکیل یک دولت ائتلافی میان مشرف و بوتو آغاز شد.
اما ظاهرا شرایط آنچنان که مشرف انتظار داشت، به پیش نرفت و وی روز شنبه سوم نوامبر اعلام حالت فوق العاده کرد. این شرایط خانم بوتو را که بشدت تحت فشار مردم و حزب خویش است وادار کرد که چهره یک رهبر سرکشی را بخود بگیرد که حالت فوق العاده و نظامی را وقعی نمیگذارد. البته خانم بوتو تنها رهبر سیاسی است که در خانه خود زندگی میکند و به تظاهرات میرود. سایر رهبران احزاب سیاسی مخفی شده اند.
معلوم نیست که اعلام حالت فوق العاده و سرکوب نیروهای اپوزیسیون بجز خانم بوتو بخشی از نقشه توافق شده میان مشرف و بوش بوده یا خیر. اما آنچه روشن است اکنون تنها رهبر سیاسی ای که در خانه خود است و علنا با رسانه ها مصاحبه میکند و به تظاهرات و میتینگ های اعتراضی میرود خانم بوتو است. به این ترتیب شانس خانم بوتو در انتخاباتی که برای ماه ژانویه برنامه ریزی شده از همه بیشتر است.
اما مساله اینجاست که این تصور که خانم بوتو میتواند بحران پاکستان را بطور جدی یا پایداری تخفیف دهد یک اشتباه محاسبه محض از جانب غرب است. این روش های پراگماتیستی هر بار امتحان میشود و تنها تاثیر آن وخیم تر کردن وضعیت زندگی مردم و تعمیق و تشدید بحران در منطقه است.
آنچه اوضاع منطقه را این چنین بحرانی و وخیم کرده است، جنگ تروریست هاست. برای رفع بحران باید به این جنگ خاتمه داد. راه پایان این جنگ نه سازش و مماشات با یک قطب و نه همسوئی با یکی از قطب ها است. باید به روشنی و صراحت و قاطعیت در مقابل هر دو قطب مبارزه کرد. دو نقطه کلیدی برای تخفیف و نهایتا حل بحران موجود است. حل مساله فلسطین و سرنگونی رژیم اسلامی. باید هدف را بر این دو نقطه محوری متمرکز کرد. هر یک از این دو میتواند بلافاصله باعث تضعیف اسلام سیاسی و عقب راندن تروریسم دولتی شود.
از این رو است که ما بر سرنگونی رژیم اسلامی نه فقط از نقطه نظر آزادی و رفاه مردم ایران، بلکه همچنین خلاصی کل منطقه از این دیو هولناک تروریستی تاکید میکنیم. در شرایط حاضر، بدلیل وجود یک جنبش عظیم سرنگونی طلب در جامعه ایران، سرنگونی رژیم اسلامی سهل الحصول تر بنظر میرسد. تلاش برای جلب حمایت بین المللی از مبارزات مردم ایران یکی از اقدامات مهم ما باید باشد. در شرایط حاضر که خطر جنگ مردم ایران را تهدید میکند، تلاش برای خلاصی جنبش ضد جنگ از عوامل و تاثیرات جریان اسلامیست و رژیم اسلامی یک اقدام بسیار ضروری است. مردم دنیا از این مسابقه و جنگ تروریستی خسته و بیزارند. از این همه کشتار و خونریزی و ویرانی دلشان به درد آمده است. باید این مردم را خطاب قرار داد. باید توضیح داد که این شرایط زائده جنگ تروریستی است و باید با هر دو قطب آن مبارزه کرد. مجبور نیستیم که با یکی علیه دیگری همسو شویم. باید نیروی عظیم مردم بشردوست و آزادیخواه را به میدان آورد. این تنها راه ممکن برای خلاصی از این جنگ خانمان برانداز است.*