هفته پیش دو فیلم کوتاه، یکی خبری و یکی مستند کاملا متفاوت دیدم. بنظر این دو خبر یا فیلم هیچ ربطی بیکدیگرندارند ولی برای من اینها یک واقعیت مهم را بیان میکنند. اول، در روزهای قبل از بازگشت بینظیر بوتو به پاکستان بود. اخبار مدام مصاحبه و فیلم از این "اولین زن نخست وزیر مسلمان" را پخش میکردند. دنیا را روی سرشان گذاشته بودند. خانم بوتو که دو بار نخست وزیر پاکستان بوده و بمدت 7 سال در تبعید بسر برده، پس از انباشتن مقادیر هنگفتی پول و سرمایه در دوبی، بدنبال پول هایی که در پاکستان بهمراه همسرش بجیب زده، با توافق با مشرف، نخست وزیر پاکستان، به پاکستان بازگشت.
سناریوی بازگشت خانم بوتو کلاسیک است، بهتر است بگوییم کلیشه است. مشرف در شرایط بحرانی قرار دارد. جریانات اسلامی قدرت گرفته اند و حکومت اش را متزلزل کرده اند. مردم بخت برگشته پاکستان هم میان دو انتخاب بد میان دیکتاتوری نظامی و جریانات اسلامی از نوع طالبان گیر کرده اند. مشرف دست بدامن رهبران اپوزیسیون شده است. با بوتو به توافق رسیده است که با هم همکاری و ائتلاف کنند، در عوض کلیه پول های خانم بوتو در بانک های پاکستان از انجماد خارج شود. این توافق عملی شد و خانم بوتو با ژست "بازگشت دموکراسی به پاکستان و قدرتمند کردن مردم و پیام صلح" از دوبی به کراچی بازگشت. گفته میشود آمریکا خواهان این توافق بوده است. البته تلاش میشود نقش آمریکا را پنهان نگه دارند.
اما چرا این خبر توجه مرا جلب کرد؟ ایشان از خود بعنوان "اولین زن نخست وزیر مسلمان و در یک کشور اسلامی" یاد کرد. رسانه ها نیز مدام آن را تکرار کردند. بخاطر ندارم که ده سال پیش روی این نقش خانم بوتو تاکید زیادی شده باشد. علت این تاکید اکنون مقابله با جنبش اسلامی است. قرار است یک "مسلمان معتدل" را در مقابل اسلامی ها علم کنند. این مسلمان معتدل بخصوص اگر زن باشد در "جهان اسلام" برد تبلیغاتی بیشتری دارد. بخاطر دارید که وقتی به خانم شیرین عبادی جایزه نوبل دادند، کمیته نوبل در بیانیه اش با همین توصیف و کلام از خانم عبادی یاد کرد. و همه از او بعنوان اولین زن مسلمانی که جایزه نوبل را برده است، یاد کردند. این نوع ادبیات هدف سیاسی معینی را دنبال میکند. این داستان را فعلا اینجا رها میکنیم و به داستان دوم میپردازیم.
همان روزهایی که خانم بوتو بعنوان اولین زن مسلمان نخست وزیر سر و صدا براه انداخته بود، ایمیلی دریافت کردم که توجه ام را به دیدن فیلمی در یوتیوب جلب میکرد. یک فیلم کوتاه مستند درباره اولین زن راننده اتوبوس در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی. کارگردان فیلم هم یک زن ایرانی است. به تماشای فیلم نشستم. خیلی دوست داشتم این اولین زن راننده اتوبوس را ببینم. هر چه فیلم جلوتر میرفت، اشتیاق و هیجان من بیشتر میشد. چهره این زن شجاع و مصمم و قاطع در یک کشوری که اسلامیون بجانش افتاده اند، لذت خاصی داشت. یادم است اولین بار که راننده اتوبوس زن دیدم در سال 1974 در کشور فرانسه بود. وقتی سوار اتوبوسی شدم که راننده اش زن بود، شوکه شدم. آن موقع هم بسیار هیجان زده شدم. جالب است که 32 سال بعد از آن روز دیدن یک زن راننده اتوبوس این چنین مرا به هیجان آورد.
این زن برای من سمبل جنبش مقاومت آزادی زن در ایران است. این زن، صحبت هایش، حرکاتش و اعتماد به نفس طبیعی که از خود بروز میدهد، بیانگر وسعت و عمق جنبش آزادی زن در ایران است. زنی که در اتوبوس خود قوانین خود را پیاده میکند. زنان را از جلو سوار میکند و مردان را از عقب، درست مخالف قانون کشور. همه را به تعجب آورده است ولی احدی از مردان ناراضی جرئت اعتراض ندارند. حتی وقتی راننده های مرد دیگر مزاحمش میشوند، با شجاعت تحسین برانگیزی با آنها مشاجره میکند و جلویشان می ایستد. معلوم میشود که حتی درگوش یکی شان زده است. توضیح میدهد اینکار را برای این کرده که راه را برای زنان دیگر باز کند. میگوید ما جاده صاف کن زنان دیگر هستیم.
صحبت های درون اتوبوس هم جالب است. زن و مرد در مورد وضعیت زنان حرف میزنند. وجود این راننده زن بطور خودبخودی اتوبوس را به محل بحث و آموزش در مورد موقعیت زن در جامعه و تمایز نقش و موقعیت زن و مرد در جامعه بدل کرده است. جالب اینجاست که این زن در عین حالیکه با اعتماد به نفس یک رهبر جنبش آزادی زن حرف میزند، باوجودیکه خیلی صریح و روشن نقش خود را بعنوان بولدوزور و جاده صاف کن زنان در جامعه اعلام میکند، این کار را بسیار افتاده و بعنوان یک کار طبیعی انجام میدهد. همین واقعیت عمق و ریشه دار بودن ایده آزادی زن را در جامعه نشان میدهد. این فیلم ده دقیقه ای بیش از یک کتاب پانصد صفحه ای حقایق ظریف موقعیت توده ای و اجتماعی جنبش آزادی زن در ایران را آشکار میکند. باید اقرار کنم وقتی که تیتر فیلم را دیدم، انتظار دیدن یک زن بسیار بزرگ و قوی هیکل را داشتم. اما این زن نسبتا ریز نقش است. با آن عینک آفتابی بیشتر به یک مدل شبیه است تا اولین زن راننده اتوبوس در کشوری تحت سلطه اسلام سیاسی.
همان موقع این دو "اولین زن" را با هم مقایسه کردم. یکی از طبقه ممتاز با برخورداری از امکانات وسیع، سرمایه دار و اولین زن نخست وزیر مسلمان است. آیا زمان زعامت ایشان وضع زنان در پاکستان ذره ای تغییر کرد؟ آیا اسلام به مصاف طلبیده شد؟ سنت های عقب مانده و زن ستیز به زیر سوال رفتند؟ خیر. پاسخ به تمام این سوالات منفی است. ایشان مشغول مماشات با اسلامیون بود. تلاش اصلی ایشان تلمبار کردن پول بود. میگویند در کار شستشوی پول بوده است.
این اولین زن راننده اتوبوس در ایران تحت سلطه اسلام چطور؟ این زن هر روز دارد هزاران انسان را دچار شوک الکتریکی میکند. بر اتوبوس خود حاکم است. مردان باید از او حرف شنوی داشته باشند. این اتوبوس اقلیم اوست. تک تک انسان هایی که سوار اتوبوس میشوند، بلافاصله بعد از شوک اولیه به این پدیده نوظهور فکر میکنند. به نقش زن می اندیشند. یا علیه آن موضع میگیرند، یا به هیجان می آیند. اسم این اتوبوس را باید اتوبوس آزادی گذاشت. صرف نیم ساعت در این اتوبوس باندازه چند ساعت میتینگ در مورد آزادی و برابری زن و مرد موثر است. این زن سنت، نرم، مردسالاری، ارزش های عقب مانده زن ستیز و اسلام را به زیر سوال برده است. این زن عملا در نقش یک رهبر جنبش حق طلبانه زنان ظاهر میشود. این زن واقعا بولدوزوری است که جاده را برای زنان صاف میکند. مرزها را در مینوردد. سنت ها را به سخره میگیرد.
زنده باد آزادی زن!