سوسياليسم و مکانيسم تامين نياز انسانها
گفتگو با منصور حکمت از رساله مارکسيسم و جهان امروز

انترناسيونال: جامعه سوسياليستى جاى رقابت و انگيزه فردى چه چيزى را ميتواند قرار بدهد؟ بهبود دائمى روشهاى توليد، افزايش تنوع و مرغوبيت محصولات، رشد تکنيکى، ابداع و نوآورى که در چهارچوب سرمايه دارى و بازار حتى بصورت انقلابات تکنولوژيکى شاهد آن بوده ايم، اينها چگونه در سوسياليسم تضمين ميشود؟ چه مکانيسمى در ساختار اقتصاد سوسياليستى تلاش دائمى آحاد انسانى براى نوآورى و بهبود کمى و کيفى توليد را تضمين خواهد کرد؟

منصور حکمت: بهبود تکنيک و کيفيت توليد اختراع سرمايه دارى نيست، همانطور که توليد معيشت انسانها چنين نيست. نظام سرمايه دارى شيوه معينى است که در آن تلاش دائمى انسانها براى بازتوليد و بهبود شرايط زندگى شان به شکلى خاص سازمان مييابد. در متن اين شيوه توليد معين هم رقابت و انگيزه فردى هنوز منشاء پيشرفت تکنيکى نيست، بلکه محمل و مجرايى است که از طريق آنها اجبارهاى بنيادى ترى روى کل سرمايه اجتماعى فشار مياورند، به بنگاهها و افراد در بازار منتقل ميشوند و آنها را به تکاپو واميدارند. بالا بردن دائمى بارآورى کار و نرخ ارزش اضافه شرط لازم جلوگيرى از سقوط نرخ عمومى سود در شرايطى است که مداوما بر حجم سرمايه ثابت افزوده ميشود. اين نياز کل سرمايه اجتماعى، از طريق بازار بصورت جبر رقابت به سرمايه هاى منفرد و بنگاهها منتقل ميشود. سرمايه اى که تکنيک خود را بهبود ندهد از گود خارج ميشود. در حلقه بعد همين رقابت ميان توليد کنندگان وسائل توليد در جريان است. دانش، کنجکاوى علمى، اختراع و نوآورى به اين ترتيب از طريق بازار و توسط سرمايه سازمان داده ميشوند. انسان هميشه در جستجوى دانش و بهبود فن توليد و کيفيت زندگى خويش است. اما اين تلاش ذاتى انسان در سرمايه دارى حول سودآورى و انباشت سرمايه سازمان پيدا ميکند. در اين شک نيست که سرمايه دارى به نسبت نظامهاى پيشين به مراتب بر شدت و دامنه فعاليت علمى و فنى انسان افزوده است. اما بهرحال شکل مشخص تکاپوى علمى و فنى انسان در اين نظام را نبايد با منشاء اساسى اين تکاپو اشتباه گرفت. رقابت بنگاهها و انگيزه هاى مادى فردى منشاء جستجوگرى علمى و نوآورى فنى انسان نيستند، قالب مشخصى هستند که سرمايه دارى تنها بر آن مبنا ميتواند اين تلاش هميشگى انسان را، عينا مانند تلاش معاش، در خود جا بدهد .

چه در سرمايه دارى و چه در هر نظام ديگرى بهرحال احتياج مادر اختراع است. در سرمايه دارى اين بازار است که نيازها را اعلام ميکند و دامنه تقاضا براى کالاهايى که اين نيازها را رفع کنند را تعريف ميکند. و سرمايه هايى که کالاهايى توليد کنند که اين نيازها را برآورده ميکند سود ميبرند. در متن اين معادلات کاپيتاليستى دانشمندان و متخصصين پروژه هاى علمى و فنى خود را پيدا ميکند، معلوم ميشود که چه بخشى از امکانات جامعه بايد صرف پيشرفت علمى و فنى شود، علم و کاربست عملى آن درچه جهتى بايد جلو برود، کدام قلمروها اولويت دارند و غيره.

در سوسياليسم، بازار، رقابت و منفعت فردى نيست، اما انسان و جستجوگرى علمى و انگيزه نوآورى و بهبود کيفيت زندگى سرجايش هست. سوال مهمى که بايد به آن پاسخ داد اينست که مکانيسم فهميدن نيازهاى علمى و فنى جامعه، انتخاب اولويتها، تخصيص منابع و سازماندهى تلاش علمى و فنى در غياب بازار چگونه ميتواند باشد. اين بنظر من يک عرصه مهم تحقيق و بررسى مارکسيستى است و من طبعا جواب حاضر و آماده اى براى آن ندارم. صرفا خطوطى که بنظرم ميرسد را ذکر ميکنم. در درجه اول بايد توجه کرد که جامعه سوسياليستى جامعه اى است باز و مطلع. تغذيه دائمى شهروندان با مجموعه اطلاعات مربوط به نيازها و تنگناها در عرصه هاى مختلف زندگى و فعاليت انسانى در سطح جهانى يک روش معمول در اين جامعه خواهد بود. در نظام موجود بازار سرمايه ها را از وجود تقاضا و امکان سودآورى براى کالاهاى معين مطلع ميکند، در سيستم سوسياليستى شهروندان و نهادهاى آنها مداوما يکديگر را از نيازهاى اقتصادى و اجتماعى و انسانى و همينطور پيشرفتهاى علمى و فنى بخشهاى مختلف مطلع ميکنند. سازماندهى رد بدل شدن دائمى اين اطلاعات و دسترسى دائمى هر کس به آن با توجه به تکنولوژى موجود در همين امروز کاملا مقدور است. ثانيا، جامعه سوسياليستى جامعه اى است که مردم از سطح علمى بسيار بالاترى به نسبت امروز برخوردارند. بهره مندى از دانش و شرکت در فعاليت علمى جزو امتيازات بخش مشخصى نيست، بلکه جزو حقوق پايه مردم است. همانطور که هنر خواندن و نوشتن روزى امتياز افراد معدودى بود و امروز اصل بر اين است که سواد جزو حقوق مردم است. همين امروز براى مثال ميبينيم که چگونه استفاده از کامپيوتر و حتى کاربست نسبتا پيچيده و تخصصى آن لااقل در جوامع پيشرفته تر وسيعا تعميم پيدا کرده است. اين هنوز با توانايى سوسياليسم در رشد ظرفيتهاى علمى عموم و قرار دادن تسهيلات لازم براى فعاليت علمى در دسترس عموم قابل مقايسه نيست .

ممکن است گفته شود نياز نيست. در غياب انگيزه تمتع فردى چه چيزى انسانها را عملا به عرصه فعاليت دائمى و فشرده علمى و فنى ميکشاند. اينجا ديگر بايد به مشخصات معنوى انسان و رابطه آن با مناسبات اجتماعى برگشت. تصوير قالبى کاپيتاليسم از انسان و انگيزه هاى انسانى را نميتوان مبناى سازماندهى سوسياليسم قرار داد. سرمايه دارى روى منفعت طلبى و رقابت جويى فردى انسان سرمايه گذارى ميکند و براى کارکرد اقتصاد سرمايه دارى کلا اين خصوصيات را در انسانها تقويت ميکند و به آنها آموزش ميدهد. اساس سوسياليسم نوعدوستى و اجتماعى بودن انسان است. نه فقط پويايى علمى، بلکه هيچيک از آرمانهاى سوسياليستى بدون پاک کردن ذهن و فضاى فرهنگى انسانها از تعصبات ساخته و پرداخته سرمايه دارى قابل تحقق نيست. نميخواهم اينجا وارد بحث در مورد ذات انسان بشوم. هر چند شخصا معتقدم که نوعدوستى و اجتماعى بودن در ميان انسانها مشخصات بنيادى تر و قابل اتکاء ترى به نسبت رقابت و خودپرستى هستند و اين واقعيت بارها و به اشکال مختلف در همين جامعه عقب مانده و متعصب طبقاتى به ثبوت رسيده است. هنوز هم هرجا ميخواهند مردم بيش حد متعارف از خود مايه بگذارند به اين عواطف و مشخصات شريف انسانى چنگ مياندازند. سوسياليسم بهرحال، مانند هر نظام ديگر اجتماعى، انسان متناسب با خود را پرورش ميدهد. تجسم جامعه اى که در آن سهم گذارى در سعادت همگان و شرکت در تلاش مشترک براى بهبود زندگى همنوع انگيزه پراتيک اقتصادى و علمى آدمها باشد چندان دشوار نيست .

به يک نکته ديگر هم بايد اشاره کنم. اين يک واقعيت است که سرمايه دارى نه فقط خود بر اساس يک انقلاب صنعتى ظهور کرد، بلکه خود در مقايسه با نظامهاى اقتصادى پيشين تحولات خيره کننده اى در سطح تکنيکى جامعه بوجود آورده است. اما در دل اين تحولات تکنيکى، همچنان مهر فلج کننده و نقش عقب نگاهدارنده سرمايه را در رشد ظرفيتهاى فنى جامعه انسانى بروشنى ميبينيم. تکنولوژى در اين جامعه در عرصه هايى رشد ميکند که چه از نظر سودآورى سرمايه و چه از نظر اقتدار سياسى بورژوازى ضرورى بوده است. رشد عظيم تکنولوژى جنگى را در کنار عقب ماندگى فنى جدى پزشکى و بهداشت، آموزش، توليد مسکن و کشاورزى و غيره ميبينيم. بخش اعظم مردم جهان در زندگى روزمره شان از ثمرات اين تحولات تکنيکى محرومند. چهره فنى سوسياليسم قطعا با سرمايه دارى امروز تفاوت خواهد داشت، زير اولويتهاى فنى جامعه اى که اساس آن را بهبود زندگى انسانها تشکيل ميدهد با جامعه اى که سود قطب نماى آن است بطور قطع تفاوت ميکند .