برخی میپرسند شما اگر صادقانه طرفدار اتحاد صفوف کمونیسم کارگری بودید پس چرا از حزب کمونیست کارگری جدا شدید؟ آیا نفس اتحاد گسترده صفوف کمونیسم کارگری با امر جدایی از حزب کمونیست کارگری در تناقض نیست؟
آذر ماجدی: ما به این سوال بارها پاسخ گفته ایم. بنظر من کسانی که این سوال را در مقابل ما میگذارند فقط به صورت ظاهر مساله مینگرند. تلاش ما برای ماندن در حزب کمونیست کارگری و تلاش رهبری حاکم برای خلاص شدن از شر ما را نمی بینند. جدایی ما از حزب کمونیست کارگری بدنبال یک جدال طولانی و بعضا بسیار ناگوار درونی انجام گرفت. فعالیت برخی از ما در حزب کمونیست کارگری از پس از انشعاب 2004 یک جدال دائمی برای تاثیر گذاردن بر سیاست های مطروحه توسط رهبری حزب، عمدتا لیدر حزب، و نقد روش های سازمانی – تشکیلاتی در سطوح مختلف بوده است. این جدال رفته رفته تند تر و شدید تر شد. تلاش برای کنار گذاردن ما از موقعیت های رهبری یا خنثی کردن نفوذ ما درون تشکیلات از طریق کمپین های ترور شخصیت روشی بود که طرف مقابل در برابر تلاش ما برای تغییر سیاست ها و روش ها اتخاذ کرد.
یک سال پیش از جدایی ما این روند به جایی رسید که فعالیت بشکل یک جمع واحد و در فضایی رفیقانه امکان پذیر نبود. عملا دو جناح اعلام نشده درون رهبری حزب تشکیل شد. در نتیجه این شرایط و بمنظور پیشبرد سیاست ها و اهدافی که کمونیستی و اصولی میدانستیم، ملزم به تشکیل فراکسیون شدیم. در همان ابتدا اعلام کردیم که قصد جدایی نداریم. تشکیل فراکسیون با ناهنجار ترین برخوردها از جانب رهبری حاکم بر حزب و برخی از کادرها روبرو شد. جدل آنلاین زشت ترین نمونه مجادله حزبی را به نمایش گذاشت. جدل آنلاین در تاریخ این حزب بعنوان سندی از گسست از سنت های اصولی و کمونیستی منصور حکمت ثبت خواهد شد.
در این شرایط بود که ما به این تحلیل رسیدیم که ادامه فعالیت ما در چهارچوب حزب کمونیست کارگری به زیان جنبش کمونیسم کارگری، سنت های اصولی و کمونیستی کمونیسم کارگری منصور حکمت و حتی به ضرر هدف ما یعنی اتحاد صفوف کمونیسم کارگری است. ادامه آن روند توهین و حملات شخصی به نفع هیچکس نبود. برای خود ما استعفاء از حزب کمونیست کارگری بسیار سخت و دردناک بود. ما از زمان تولد این حزب فعالانه برای رشد و گسترش آن تلاش و مبارزه کرده بودیم. در دستاوردها و تاریخ باشکوه آن سهیم بوده ایم. متاسفانه این دیگر همان حزب نبود و نیست. و جدایی اصولی ترین راه برای کاهش زیان بود.
برخی میگویند که دعوای شما بر سر صندلی لیدری در حزب کمونیست کارگری بود. دعوایی میان علی جوادی، آذر ماجدی با حمید تقوایی. این تعبیر چقدر به واقعیت نزدیک است؟ چرا یک رکن تبلیغاتی رهبری حزب کمویست کارگری بر این راستا قرار داده شده است؟
آذر ماجدی: این تبلیغات پوچ است. متاسفانه از همان روز کنگره 5 بخشی از رهبری حزب کمونیست کارگری تبلیغات علیه علی جوادی و من را آغاز کردند. این عمل بعضا بخاطر اختلافات بینشی و سیاسی و بعضا رقابت های شخصی بود. بمرور این تبلیغات وسیع تر شد. شاه بیت این تبلیغات اعلام این مساله بود که علی جوادی و آذر ماجدی حمید تقوایی را قبول ندارند و میخواهند جای او را بگیرند. در حزبی که بتازگی از یک انشعاب بزرگ بیرون آمده و زخم خورده بود، تاثیر این تبلیغات بسیار منفی بود. زمانی که ما مساله رهبری جمعی و پلاتفرم "حزب رهبر، حزب سازمانده" را با حمایت یک سوم کمیته مرکزی پیش از پلنوم 26 مطرح کردیم، رهبری حاکم حزب احساس خطر کرد و یک کمپین وسیع و شخصی علیه علی جوادی و من سازمان داد. در پلنوم یک نمایش زشت از حملات شخصی و بی حرمتی به کارگردانی حمید تقوایی علیه ما اجرا شد. یک نمایش بی سابقه و باورنکردنی در تاریخ حزب کمونیست کارگری.
فرض کنیم که این تبلیغات حقیقتی را بیان کند. طنز مساله اینجاست که "دعوا بر سر صندلی" (آنگونه که توسط حمید تقوایی فرموله میشود) دو طرف دارد. یکی که صندلی را میخواهد و کسی که حاضر نیست صندلی را رها کند! ما که ظاهرا یک طرف این دعوا بودیم، خواهان رهبری جمعی بودیم و هستیم. این طرف دیگر است که به هیچ قیمت حاضر نیست رهبری فردی خود را از دست بدهد. متاسفانه مقوله رهبری فردی پس از مرگ منصور حکمت به یک مساله تفرقه انداز در حزب بدل شد و ضربات مهلکی به حزب و جنبش کمونیسم کارگری وارد کرد.
این گونه تبلیغات هیچ ارزشی ندارد. ما با کسی بر سر صندلی دعوا نداشتیم. اگر مساله مان صندلی بود، صندلی های بالایی داشتیم و میتوانستیم به آنها بچسبیم. اما ما هدف مان بزرگ تر از صندلی است. ما برای پیشروی و پیروزی کمونیسم کارگری پا در میدان این مبارزه گذاشته ایم. بنظر ما سیاست ها و روش های رهبری حزب کمونیست کارگری سندی برای شکست بود و حاضر نبودیم بر روی صندلی هایمان لم دهیم و ساکت حرکت در این سراشیب را نظاره کنیم. سلاح نقد یکی از ابزارهای اصلی مارکسیسم و کمونیسم منصور حکمت است. سلاحی که متاسفانه در حزب کمونیست کارگری زنگ زده است. ما اکنون حزب اتحاد کمونیسم کارگری را تشکیل داده ایم و با تمام قوا برای این اهداف در فضایی باز و رفیقانه مبارزه میکنیم. در حزب ما رهبری جمعی اعمال میشود. از نظر تشکیلاتی این گوشه ای از نسخه ای است که ما در مقابل کل جنبش کمونیسم کارگری قرار میدهیم.
در هفته های گذشته حزب اتحاد کمونیسم کارگری نامه سرگشاده ای خطاب به کادرهای کمونیسم کارگری پیرامون معضلات و ملزومات پیشروی کمونیسم کارگری نوشت. واکنش ها چه بود؟ ارزیابی هیات دایر از این واکنشها چیست؟ چه گامهایی در دستور دارید؟
آذر ماجدی: ما با حمایت برخی از کادرهای جنبش کمونیسم کارگری روبرو شده ایم که این نامه را بسیار مثبت و اصولی میدانند. این نامه تا حدودی بر روند پیوستن به حزب چه در داخل کشور و چه در خارج نیز تاثیر تسریع کننده گذاشته است. همانگونه که در آن نامه نیز اعلام کرده ایم جنبش کمونیسم کارگری از انشعاب سال 2004 ضربه بزرگی متحمل شد. فائق آمدن بر تاثیرات مخرب و منفی آن و بازسازی اعتماد رفیقانه درون این جنبش یک کار بزرگ و پیچیده است. بنظر من ما طی چند ماه اخیر پیشروی های مهمی در این عرصه داشته ایم. نقد انشعاب و رهبری هر دو حزب کمونیست کارگری و حکمتیست اکنون به روشنی و با صدای بلند شنیده میشود. ما شاهد شکل گیری یک روند کاملا متمایز از دو حزب کمونیست کارگری و حکمتیست هستیم. هر دو این دو حزب اکنون با یک بحران جدی دست و پنجه نرم میکنند. گسست شان از سیاست ها و روش های منصور حکمت بسیار روشن است. اکنون حمید تقوایی و کورش مدرسی خیلی صریح و روشن روی پای خود ایستاده اند و تئوری های چپ رادیکال شان را فرموله میکنند. عبور از منصور حکمت را صریح تر بر زبان میاورند. حمله های شخصی و بی حرمتی به هرکس که به رهبری نقد کند به یک روش حاکم در هر دو حزب بدل شده است. این دو حزب بسیار بیش از آنکه بنظر میرسد از لحاظ روش و سیاست ها به یکدیگر شبیه اند. تئوری انتقادی و انقلابی و مارکسیستی منصور حکمت برای هر دو حزب دست و پاگیر شده است.
این روند امکان تمیز خطوط مختلف را برای علاقمندان این جنبش آسان تر میکند. کسانی که بر کمونیسم مارکسی - حکمتی پای میفشارند و کسانی که با سرعتی تصاعدی مشغول عبور از این کمونیسم اند. ما کماکان بر این پروژه پای خواهیم فشرد. پیروزی کمونیسم بدون اتحاد صفوف کمونیسم کارگری امکانپذیر نیست. باید اشتباهات گذشته را جبران کرد. باید حساب این خطوط را با کل بدنه جنبش کمونیسم کارگری جدا کرد. باید برای اتحاد تلاش کرد. باید بر کمونیسم مارکس و منصور حکمت پای فشرد. و مهمتر از هر چیز باید سلاح نقد را تیر و برا در دست داشت. جریانی که به مصاف نقد برود و منقد را بی حرمت کند، نه یک حزب سیاسی کمونیست کارگری بلکه در بهترین حالت یک جریان فرقه ای و غیراجتماعی است.*