قدرت مدوسا
پاشنه آشیل حزب اکس مسلم
سعید مدانلو

واکنش ″حزب اکس کمونیست کارگری″ و مدافعینش هربار بر سرهرموضوع و مطلبی در برابر ما تاکنون چیزی بجز نمایش عجز و عصبیت محض نبوده است. هربار نتیجه هرموضوع و مطلبی که فیمابین دو حزب پیش کشیده شد عاقبتی جز این نداشته است. هرکه مطلبی می نویسد و یا هرحرفی میزند ظاهراً قاعده بر این است که روی شعور و تعقل مردم حساب کند. ﺁدم می نویسد و می گوید که عده ای از مردم که او شعور و تعقل را در وجودشان فرض میگیرد، بخوانند و بشنوند و قضاوت کنند . ﺁنهایی که برسرهر مطلب و بحثی که پیش می ﺁید مستاصل و دست پاچه میشوند و خودشان را به فن ضد کمونیستی ″ﺁژیتاسیون نفرت″ مسلح میکنند، قطعاً دلیلش اینست که چیزی برای گفتن در چنته شان ندارند و مجبور میشوند شعور و تعقل مردم را نادیده بگیرند. حزب مزبور هر بار که به مصاف نقدهای حزب ما به ﺁنها می ﺁید، شکننده تر و  مستاصلتر از گذشته می نماید. به غیر از ناسزاهای شبه حزب اللهی بهترین گفته هایشان در مورد ما اینهاست: ″مردم اینها دو نفر بیشتر نیستند، محفلی هستند که عظمت ما را نشانه رفته اند، کسی تحویلشان نمیگیرد، معرکه میگیرند و قس علیهذا." هیچ چیزی جز این برای پاسخ گفتن در اختیار ندارند. هنوز ناگزیرند با شمشیر کهنه و زنگ زده ″نوید بشارت″ به  مصاف ما بشتابند. ما در مورد ﺁن نوشته ایم و رفتار غیر انسانی و بی پرنسیپی شان را مورد نقد همه جانبه قرار دادیم. دریغ ازیک پاسخ که بیجا و نامعقول بودن موارد مطرح شده درﺁن را نشان داده باشند. ″نوید بشارت″  همه ﺁنچیزی را که در مقابل ما به ﺁن نیاز داشتند برایشان فراهم کرد. نمیتوانند از ﺁن دل بکنند. کاملاً روشن است که به غیر از این قادر نیستند سلاح دیگری در انبار توپخانۀ حزبشان ذخیره کنند. این جریان باید ″نوید بشارت″ را ستایش کند و دور ضریح امامزاده اش طواف کند و ورد بخواند. از ابتدا نقش بلاگردان را برایشان داشته است. هرجا که درماندند زیربغلشان را گرفته است. تقریباً بابت هر نقدی یا با ناسزا و توهین پاسخ داده اند یا به ″نوید بشارت″ دخیل بسته اند.   بسیاری از ما راجع به  اسطورۀ مدوسا شنیده ایم. بسیاری از اسطوره های کلاسیک ریشه در وقایع کوچک و بزرگی دارند که در اعصار ابتدایی تمدنهای بشری به وقوع پیوسته اند. اسطورۀ مدوسا صورت منفی پردازی شده و محیرالعقولی از واقعیت  وجود زنی است که قوانین مردسالارانه خدایان را زیرپا گذاشته بود و به اراده خود عمل میکرد. بررسی های تاریخی دیگری دلالت میکند براینکه او زن مبارز ومقتدری بود که مدتها قبل از شکل گیری تمدن یونان باستان فرمانروایی قبیله ﺁمازون در نواحی جنگلی شمال ﺁناتولی را به عهده داشت. در این قبیله زنان و مردان درصفوف جنگاوران قبیله میجنگیدند. واقعیت این است که سران قبایل متخاصم از عهده مدوسا و مردم قبیله اش بر نمیامدند و موفق به شکستش نمی شدند. اسطوره مدوسا به شکلی که هم اکنون موجود است بعدها در فرهنگ و ادبیات حاکمیت های مردسالارانۀ ساخته و پرداخته شد. مدوسا با نفرین خدایان بصورت هیولایی درﺁمد که بجای مو روی سرش مارهای کریه منظر و فوق العاده سمی روییده بود. نگاه در چشمان او مردان را به مجسمه ای از سنگ بدل میکرد. مدوسا به فرمان خدایان المپ با روشی خاص و شمشیری مخصوص سربریده شد. کاراکترپردازیهای این حزب از ﺁذر ماجدی دقیقاً در همین قالب و محتواست. آذر ماجدی برایشان نمونه مدوسا است. بجای نقد اصولی که از آن عاجزند فحش و ناسزا میدهند. نمیتوانند قدرت یک رهبر زن کمونیست را تحمل کنند٬ به مشمئزترین ادبیات متوسل میشوند. زن کمونیستی که "جسارت" میکند نقدشان کند را باید لعن و نفرین کنند. حقیقت گویی کمونیستی را نمیتوانند تحمل کنند٬ پس به شیطان سازی متوسل می شوند. باید لجن پراکنی کرد. باید جوهر کلاه مخملی روش برخورد را به نمایش گذاشت. باید آذر ماجدی را مدوسا کرد تا بتوان نقد تیزش به سیاستهای راست و بورژوایی شان را خنثی کرد. این کار را نکنند چه کنند؟ و این محصول یک چرخش اجتماعی به راست است. با همان شدتی که با جریانات راست و سلطنت طلب میگویند و میخندند و از کشتی گرفتن با رضا پهلوی اجتناب میکنند با همان شدت هم به جنگ ما کمونیستهای کارگری و گذشته خودشان می آیند. گویی باید گذشته خودشان را منکوب کنند تا با وجدان راحت به راه آینده و جایگاه آینده ناقابل خود دلخوش کنند. اما ما هرگز خود را نیازمند به ترور شخصیتی حمید تقوایی و یا هرکسی از رهبری حزبشان نیافتیم. در این مورد تنها پاسخ زشتکاریهایشان را دادیم و بس. اکس مسلم، انقلاب انسانی- حکومت انسانی، سران سبز به همراه مردم، کشتی نگرفتن با رضا پهلوی و سایر رویدادهای مربوط به ﺁن، موضع راست پروﺁمریکایی شان  در مورد مسئله فلسطین، نقش و موقعیت حکومت اسراییل و علل حضور جمهوری اسلامی، حماس و حزب الله در ﺁن، نقش و موقعیت  ﺁنها درقبال مسئلۀ فلسطین که گویا هیچکدامشان هرگز بویی از نظرات و مواضع منصور حکمت در مورد این مسئله مهم جهانی نبرده اند و درهر مورد دیگری که سیاستهای راست و پوپولیستی حزبشان مطرح شد یک به یک نقد شدند و  در پاسخ به نقدهای ما درماندند. اینها به عینه مباحثی است که نقد ما به ﺁنها حزبشان را دچار افلاس سیاسی کنونی کرده است.  اگر ما نبودیم حالا پرچم سبزی را  که سفارش داده بودند با کمال افتخار بالای سرجنبشی که مدعی ﺁن هستند برافراشته می بود. اگر حزب ما نبود تا حالا با سلطنت طلبها معاهده اخوت امضا کرده بودند. هربار هیچ هنر و توانایی دیگری به جزهیولا سازی از ﺁذرماجدی و شیطان پردازی از علی جوادی در خودشان سراغ نیافتند. اگر کسی در میان ایشان سعی نمود قدری ﺁدم وارتر صحبت کند عرصه را به او نیز تنگ کردند. اعضای رهبری حزبشان ما را تهدید به "لو دادن" آی پی هایمان کرد و زمانی برایمان آرزوی نابودی سیاسی کردند. اما هر بار ضعیف تر از ماجرا سربلند کردند. این اواخر که بحمدالله قرار است شاگرد اول ″حقوق بشر″هم بشوند. ″حقوق بشر″ هم مثل ″دمکراسی″ یک ابزار سیاسی در دست جریانهای مختلف بورژوازی است. از سلطنت طلب و سبزگرفته تا رادیکالترین جناحهای بورژوازی مدام خودشان را با ﺁنها ﺁرایش میکنند. کدام قرار و قطعنامه ای را سراغ دارید که در زمان منصور حکمت از جانب حزب صادر شده باشد و ما در ﺁن خود را نه منتقد بلکه ″بهترین نمایندۀ حقوق بشر″ و ″دمکراسی″ معرفی کرده باشیم؟ کدام جلسه عمومی و غیرعمومی بود که صحبت ایندو شده باشد و ما به نقد هردوی ﺁنها مبادرت نورزیده باشیم؟ کمپین گذاشتن علیه اعدام و سنگسار و شکنجه و کشتار درجمهوری اسلامی اتفاقاً بسیار هم ارزشمند است و بدون شک حصول موفقیت و پیشروی در ﺁن دستاوردها و امکانات مناسبی را نیز به دنبال خواهد داشت. امکان دستیابی به میدیا، جلسات  و امکانات موجود را برای پیشبرندگان کمپین به مراتب ﺁسانتر میکند. چه ثمری دارد که شما دست ﺁوردهای کمپینهای تان را خرج ″حقوق بشر″ میکنید و خودتان را ″نمایند خوشنام حقوق بشر″ معرفی میکنید؟ ″نمایندۀ خوشنام حقوق بشر″ شدن حاصلی بجز بدنامی برای حزبتان نخواهد داشت. به همان جایی رهنمونتان می شود که عرب نی انداخته بود. این وضعیت اسفبار سیاسی تان است که ناگزیرتان میکند ناسزا گفتن به ما را به دستور کار و وظایف حزبیتان تبدیل کنید. امیدمان این است، که اگر کمونیست نیستند٬ که نیستند٬ اگر حکومت کارگری و انقلاب کارگری جایی در سیاستهایتان ندارد٬ که ندارد٬ حداقل یک جریان با پرنسیپ راست و سکولار باشید. آیا این توقع زیادی است؟
هفدهم ژانویه ٢٠١١