نکاتی در حاشیه جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم در تونس
علی جوادی
١-اعتراضات اخیر در تونس "غرش رعد در آسمان بی ابر" نبود. یک برآمد سیاسی و اجتماعی و گوشه ای از تقابل و تخاصمات موجود در سرمایه داری تونس است. اگر خود را محدود به بررسی رویدادها در سطح جامعه کنیم باید از این تحولات شگفت زده و متعجب شویم. گویا پدیده خلق الساعه ای شکل گرفته است. واقعیت اما چیز دیگری است. مساله ساده است. تونس یک کشور سرمایه داری است. مبارزه کارگر و سرمایه در این جامعه مانند هر جامعه سرمایه داری دیگری محور تخاصمات و کشمکشهای جامعه است. این اعتراضات گاه پنهان و گاه آشکار اما یک واقعیت همیشگی جامعه است. خیزش کنونی را تنها در این چهارچوب و بر متن این کشمکش دائمی در جامعه میتوان درک کرد و توضیح داد.
۲-این اعتراضاتی علیه فقر و فلاکت٬ بیکاری و استبداد٬ بی حقوقی سیاسی و مدنی٬ و نابرابری است. اعتراضات عادلانه مردمی است که محروم و بی حقوق و فقیرند. سهم خود را از زندگی میخواهند. میخواهند آزاد باشند. میخواهند مرفه باشند. میخواهند برابر باشند. هر بار که به گزارشی از این اعتراض گوشی میکنی فریاد عدالتخواهی وحق طلبی است که تتق میزند و قلب و روح انسان را نوازش میدهد. اما این توده عظیم کارگر و مردم زحمتکش در سطح سیاسی در جامعه نمایندگی نمیشوند. حزب سیاسی کمونیستی کارگری و آزادیخواهی در جامعه پرچمدار آزادی و برابری و رفاه همگان در خیابان نیست. این واقعیت در عین حال پاشنه آشیل این اعتراضات است. این اعتراضات در صورت غیبت صف و آلترناتیو کمونیستی کارگری و حضور این جنبش در جدال بر سر آینده قدرت سیاسی در تونس در نهایت یا سرکوب خواهد شد و یا به منجر به تغییراتی خواهد شد که دوام چندانی نداشته و پایدار نخواهند بود. مادام که از قدرت سیاسی و اقتصادی بورژوازی در تونس خلع ید نشود هر گونه تغییر و اصلاحاتی ناپایدار و موقت خواهد بود. حاکمیت سرمایه در تونس و کشورهای مشابه با آزادیهای سیاسی و حتی نوع غربی آن غیر قابل جمع است.
۳-این جنبش در اولین برآمد خود توانسته است که رژیم سرمایه در تونس را وادار به عقب نشینی کرده و منجر به فراری دادن راس حکومت استبدادی و استثمارگر سرمایه در تونس شود. اما طبقه حاکم در تونس به سرعت دست به تجدید آرایش خود زده و در تلاش برای پایان دادن به بحران حکومتی است. نخست وزیر جانشین ریئس جمهور مخلوع شده است. بخشهایی از روسای قوا و ارگانهای مختلف در ترکیبی جدید اداره امور و کنترل اوضاع را در دست گرفته اند. دولت "اتحاد" فعلی دولت تداوم استثمار و استبداد سرمایه در قالب جدیدی است. هدف استراتژیک اما حفظ ارکان حاکمیت طبقاتی و نیروی سرکوب و اعمال قدرت طبقه سرمایه دار است. هدف جلوگیری از اعمال هر گونه ضربات مهلک بر پیکر نظام موجود است. این آرایشهای طبقه حاکمه در حال حاضر به شدت ناپایدار است. تداوم اعتراضات خیابانی و خطر سرنگونی رژیم منجر به تغییر ترکیب آرایش این نیروها خواهد شد. عقب نشینی های بیشتری را مسلما شاهد خواهیم بود. اما این جنبش زمانی به خواستهای خود دست می یابد که توانسته باشد رژیم موقت تونس و هر آرایش دیگر طبقه حاکمه را سرنگون کند.
۴-پیشروی این اعتراضات در گرو عدم تمکین و رضایت به تغییرات اندک و وعده های پوشالی دولت ائتلافی جدید در این کشور است. گسترش پرچم اعتراضی "نه" به وضع موجود و آرایشهایی که وجه مشخصه آن تعلق سیاسی و طبقاتی به تداوم حاکمیت سرمایه در اشکال جدید است٬ کلید پیشروی این جنبش است. سرنگونی همه جانبه دولت حاکم در مرکز این اعتراضات باید قرار بگیرد. محاکمه سران دولت و ارگانهای سرکوب و همچنین منجمد کردن اموال چپاول شده مردم توسط سردمداران دولتی باید در زمره خواستهای مشخص مردم قرار داشته باشد. پافشاری بر مطالبات روشن و غیر قابل تفسیری مانند٬ آزادیهای بی قید و شرط سیاسی٬ آزادی تشکل٬ تحزب٬ اعتصاب و تاکید بر مطالبات رفاهی مانند بیمه بیکاری مکفی برای همه افراد آماده به کار٬ پرداخت سوبسید دولتی برای اقلام زندگی مردم مانند آذوقه و مسکن و همچنین لغو کلیه قوانینی که ناقض برابری و بی حقوقی شهروندان در جامعه است. مساله اساسی دیگر چگونگی شکل دادن به حکومت آتی در تونس است. کارگران و مردم زحمتکش تونس نباید اجازه دهند که هیچ حکومتی از بالای سر آنها شکل داده شود. تشکیل شوراهای مردمی در کارخانجات و محلات زیست و زندگی رکن تعیین کننده شکل دادن به حاکمیت آتی کارگر و مردم زحمتکش در تونس است. این شوراها باید در قامت مدعی قدرت و سازماندهندگان قدرت سیاسی آلترناتیو در تونس ظاهر شوند. قدرت آلترناتیو نمیتواند از خلال انتخابات فرمال در تونس شکل بگیرد. باید قدرت کارگر و مردم زحمتکش را شکل داد. باید قدرت را از چنگال بورژوازی و ارگانهایش در هر کوچه و محله ای خارج کرد.
۵-پیروزی این جنبش در گرو حضور مستقل طبقه کارگر با پرچم سوسیالیستی خود است. اوضاع کنونی شرایط مساعدی را برای حضور گرایش رادیکال و سوسیالیستی طبقه کارگر فراهم کرده است. رهبران عملی طبقه و فعالین و کمونیستهای این جنبش باید در راس حرکت عمومی اعتراضی نه به تداوم حاکمیت گذشته و پرچمدار شکل دادن به ارگانهای حاکمیت طبقاتی و مهمتر در تلاش روزمره برای شکل دادن به تحزب کمونیستی کارگری قرار بگیرند. کارگر در جدال تصرف قدرت سیاسی تنها توسط حزب سیاسی اش نمایندگی میشود. شکل دادن به چنین حزبی یک وظیفه حیاتی کمونیسم و کارگر دوران حاضر در تونس است.
۶-دولتها و رسانه های غربی همانند دولت آشتی در تونس تلاش میکنند تا آب بر آتش این اعتراضات بپاشند. اطلاق "انقلاب یاسمن" به این جنبش از جانب نیروهایی که شب و روز علیه نفس انقلاب تبلیغ میکنند. انقلاب را مترادف با خشونت و تخریب و آنارشی گری میدانند٬ تلاشی برای پایان دادن به این جنبش است. تلاشی است که میکوشد مردم را در ابتدای راه متوقف کند٬ تا به کم رضایت دهند. جریانات پوپولیستی نیز که تبیین یک انقلاب از این جنبش بدست میدهند٬ عملا در خدمت همین تلاش غرب قرار میگیرند. انقلاب در تونس تنها میتواند یک انقلاب کارگری با هدف درهم شکستن ارکان حاکمیت طبقاتی سرمایه و خلع ید سیاسی و اقتصادی از بوروژوازی باشد. تحقق این پروژه شرط آزادی و رهایی واقعی کارگر و مردم زحمتکش در تونس است.