نامه ها، شماره 17
سياوش دانشور

سلام،
یه سوال دارم. به نظر شما کسی رو 1 نفر رو می کشه چه جوری باید مجازات کرد؟ آیا راه دیگری غیر از قصاص هست؟ درضمن این قصاص برای خود معدوم هم خوب است چون دیگر در جهان باقی به خاطر قتل خود مجازات زیادی نمیشود. چون در این جهان قصاص شده است. نظر شما غیر از این است؟ درضمن اگر مجازاتی چون اعدام برای بعضی از افراد چون مفسد فی الارض نباشد چگونه می توان اینگونه مفسدان را ترساند که سراغ فساد نروند؟ و اصلا یه سوال دیگه: آیا شما مسلمانید؟؟؟؟ اگر نیستید که هیچ ولی اگر هستید خیلی ...

خواننده عزيز،
از همان "خيلى..." آخر شروع کنيم. خير، ما مسلمان نيستيم. اصولا بى دين هستيم. راستش ضد دين هستيم و تلاش ميکنيم که بشر از اسارت مذهب و از خود بيگانگى خلاص شود. در جامعه مورد نظر ما آزادى مذهب و لامذهبى هر دو وجود دارد. برخلاف جامعه مورد نظر شما! اگر فرض شما و دولت اسلامى و دولتهاى مدافع اعدام را قبول کنيم و بطور واقعى قانون قصاص را به شکل برابر آن براى همه قاتلين به اجرا دربياوريم، آنوقت کليه سران و کاربدستان مملکت را بايد يک به يک قصاص کنيم! ممکن است بگوئيد خير اينها دولت اند و "نماينده" مردم! و اين "حق" را خداوند به آنها داده است و غيره. پاسخ اينست که اولا اين دولت قاتلين بايد سرنگون شود. دوما، همه شان بجرم قتل و جنايت محاکمه و مجازات شوند. سوما، همراه با سرنگونى حکومت خدا – که چيزى جز دولت سرمايه نيست – قوانين منعبث از مذهب و ارتجاع نيز منسوخ ميشود. چهارما، شغل خدا مبارک خودش باد. ما ميخواهيم نمايندگى خدا روى زمين را ملغى کنيم. بگذاريد انحصار بساط قتل و شکنجه "در دنياى باقى" کماکان در اختيار خودش باشد. و نکته دوم، چگونه ميتواند "مفسدان" را ترساند؟ ما ادبيات غير اجتماعى و مذهبى نداريم. اسم اين در جامعه بشرى بيمار است نه "مفسد"! اعدام و آدمکشى تاکنون هيچ قاتلى را نترسانده است. به آمار جنايت و قتل در کشورهائى که اعدام ميکنند و بويژه رکورد داران آن در چين و ايران و آمريکا نگاه کنيد. وانگهى، کسى که تصميم به جنايت ميگيرد از پيش مطمئن نيست که دستگير و اعدام ميشود. و يا اگر هم مطمئن است، زندگى تاحدى برايش بى ارزش شده که قيد آن را زده است. مسئله اينست که قانون قصاص يعنى قانون توحش قرون وسطى، يعنى قانون جنايت، يعنى قانون انتقام. نفس عمل يکى است؛ آدمکشى. تفاوت اينست که مجرى عمل اينبار مقام دولتى دارد. بايد ريشه ها و دلائلى که به جرم و جنايت منجر ميشوند از جمله فقر به معنى وسيع کلمه و پيامدهاى آن را نابود کرد. فلسفه خون در مقابل خون قرون وسطى تاکنون نشان داده است که بدرد يک جامعه متمدن نميخورد.

سلام
اگرکسی برادر ترا به ناحق بکشد چکارمی کنی؟ حق قانونی خودت چه می تواند باشد، العین بالعین است یا...؟ اگرکسی ازحقش نگذرد و بگوید اعدام اعدام. می شود کاری کرد؟ دادگاه می تواند این حق را از وارث مقتول بگیرد و...؟ من با حکم اعدام مخالفم. ولی ازنظرحقوقی سئوالات باقی است.

دوست عزيز،
بسيار خوبست که شما با اعدام مخالفيد. اگر مشکل از نظر شما فقط حقوقى و قانونى است، خوب اين قانون و فلسفه حق را تغيير ميدهيم. قوانين که ازلى و ابدى نيستند، محصول تصميم و اراده بشراند. مگر دولتهائى که مجازات اعدام را لغو کرده اند دچار مشکل حقوقى شدند؟ مگر آمار نشان نميدهد که ميزان جرم و جنايت اتفاقا در کشورهائى که اعدام اجرا ميشود بيشتر است؟ وانگهى کشتن کشتن است، "حق و ناحق" ندارد! کلا نادرست و ضد انسانى است. اگر عمده قتلها در متن حوادث صورت ميگيرد، اعدام که ديگر کشتن کاملا آگاهانه است. اين چه حقى است که توسط ميرغضب استيفا ميشود؟ قرن بيست و يکم است، ما نياز به قانون "العين بالعين" قرون وسطى نداريم. حق قانونى بازمانده قربانى يعنى کشف حقيقت و مجازات مجرم و حمايت از قربانى. عدالت به هزار شکل ميتواند اجرا شود، نيازى به تکرار قتل و نهادينه کردن چرخه آدمکشى نيست. نيازى به سرمايه گذارى روى نفرت و کينه و حس انتقامجوئى نيست. اين رويه جامعه را بيمار و خشن و جبرا قاتل پرور بار مى آورد. نکته ديگر اينست قانون نميتواند براساس عواطف و کينه احتمالى بازمانده قربانى تنظيم شود. اگر مجازات اعدام از قوانين مملکت حذف شود، ديگر آدم فرضى شما نميگويد "اعدام اعدام"!  مردم ياد ميگيرند، فرهنگ جامعه تغيير ميکند. مگر در خيلى کشورهاى دنيا اينطور نشده است؟ مسئله اساسى تر اينست که مجازات اعدام تنها ويژه جنايتکاران و قاتلين نيست، عمده اعدامها سياسى است. وجود قانون مجازات اعدام با هر تبصره اى، دريچه اى است براى اعمال خشونت و قتل دولتى در مواقع ضرورى. نفس قانون را بايد لغو کرد. قوانين جامعه بايد در جهت پيشرفت و انسانى شدن بيشتر باشند نه عقبگرد و وحشى شدن.

سلام و درود بر شما
من و خانواده ام هم مخالف اعدام هستیم. ولی تو ایران که نمی شه حرف زد. من می خوام تو رای گیریه channelone شرکت کنم. ولی سایت فیلتر شده. شما می تونی به من کمک کنی؟
با آرزوی موفقیت برای شما.

دوست گرامى
خوشبختانه هر روز بيشتر به تعداد مخالفين جنايت و قتل عمد دولتى يعنى اعدام افزوده ميشود. در ايران و در مواردى عليه اعدام مردم و بويژه دانشجويان و کارگران علنا حرف زدند. بايد همه حرف بزنند تا مسئله به امرى همگانى تبديل شود. رژيم اسلامى ميداند که کمپين عليه رژيم صد هزار اعدام در ايران حاميان زيادى دارد و همه سايتهاى فعال در اين زمينه را فيلتر کرده است. راه استفاده از فيلتر شکن و غير مستقيم وارد شدن به اينگونه سايتها است. پيروز باشيد.

آنسالا
خوشبختانه یا متاسفانه مجازات اعدام را کاملا درست می دانم اگر چه معتقدم امروزه کمتر از آن چیزی که باید در ایران اجرا می شود. لغو مجازات اعدام را یک حماقت می دانم. برای من غیر قابل تحمل است که کسی 20 نفر را بکشد ولی قصاص نشود. یاد این جمله می افتم: در تمدن جدید غرب برای وضع قوانین از عقل بشری تنها از عقل بشری استفاده شده است.

خانم يا آقاى آنسالا
همان متاسفانه درست تر است. و بازهم متاسفانه تاريخ بشر مملو از دورانهائى است که حماقت و جهالت سرنوشت نسل ها را رقم زده است. و به همين اعتبار با تداوم جنايت و سبعيت، فرهنگ خون در مقابل خون و قصاص را نهادينه کرده است. حماقت در الغاى مجازات اعدام نيست، در تاريخ و جامعه اى است که براى دفاع از خود و اجراى عدالت تنها خون و چوبه دار و ميدان تيرباران را ميشناسد. من معتقدم که اين توافق با کشتن آدمها است که با "عقل بشرى" جور درنمى آيد. شما خواسته يا ناخواسته داريد به حکومتى کريديد ميدهيد که فقط در شش ماه گذشته قريب 500 نفر را اعدام کرده و پرونده 100000 اعدام را زير بغل دارد! تازه ميگوئيد هنوز "کمتر اجرا ميشود"!؟ آيا اين جامعه چيزى به نام "عقل بشرى" براى شما باقى گذاشته است؟ واقعا فکر ميکنيد اين امرى طبيعى است؟ و بالاخره در تمدن غرب براى وضع قوانين تنها به "عقل بشرى" رجوع نشده است، بلکه عقل بشر و اولويت بشرى تابعى از نيازهاى سرمايه شده است. همانطور که قوانين تاريخا و در دوره کهن و پيشا سرمايه دارى نيز تابعى از نيازهاى طبقات دارا بوده است و امروز فلسفه خون در مقابل خون و قصاص آن، عقل بشرى شما را به زير سلطه خويش کشيده است. متاسفانه!

صميم
سلام. از اينکه شنيدم حزب اتحاد کمونيست کارگرى تشکيل شده بسيار خوشحال شدم. راستش براى امضا اعدام نه زندگى آرى به سايت کانال يک مراجعه کردم اما موفق نشدم. توضيح بيشترى بدهيد که دقيقا بايد چکار کرد. با تشکر صميم

صميم عزيز،
على جوادى در زمينه حزب به شما پاسخ داده است. حتما نشريات و برنامه ما را بخوانيد و به دوستان ديگر نيز معرفى کنيد. شما ميتوانيد خوشحالى تان را از تشکيل حزب با پيوستن به آن و مبارزه همراه با ما بيشتر کنيد. ما دنيائى انسانى و برابر و آزاد ميخواهيم و براى ساختن چنين دنيائى بايد متشکل شد و تلاش کرد. اين حزب شماست. در مورد امضا و مشکل فيلترينگ مسئولين مربوطه از تلويزيون توضيح ميدهند. موفق و پيروز باشيد.

اردوان عزیز،
پوستر شما در مورد کمپین 10 اکتبر دریافت شد. در همین شماره منتشر کردیم. لازم است همراه با دیگر دوستان در ایران اقدامات لازم را برای 10 اکتبر در دستور بگذارید. از جمله تکثیر و توزیع بیانیه ها و پوسترهای حزب را فراموش نکنید. دست شما درد نکند و پیروز باشید.

کامیار آزادمهر عزیز،
مطلب و پوسترها دریافت شد. واقعا خسته نباشی و دستت درد نکند. قابل توجه خوانندگان نشریه که عمده پوسترهای منتشر شده در نشریه یک دنیای بهتر از کامیار آزادمهر است.

 

دریا کیانی عزیز،
مطلبت را از طریق رفیق محمود احمدی دریافت کردیم. بیشتر برای نشریه بنویسید. موفق باشید. اینهم یادداشت دریا عزیز؛

علیه اعدام
دریا کیانی
صدای تپش های قبلش تندتر شده است می داند که وقت رفتن است. می داند که حق با اوست.هر چه فکر می کند جرمش را به یاد نمی آورد! ولی خواستش آزادی بود و حقوق انسانی.

می داند که نمی خواهد بمیرد. ولی آن چهره کریه آنجاست تا طناب دار را به گردانش بیاندازد، می داند که چه خواهد شد. صدای تپش قبلش به قدری بلند است که صدای جمعیت را برایش مبهم کرده. آرزو می کند که مادر و خواهرش آنجا نباشند. می داند که چه قدر دوستش دارند. و او همین حالا چه دلتنگشان است. می داند که رفتنش مصیبتی است برایشان. می داند نمی خواهد که برود. وقت وداع نیست. ولی جلاد آنجاست .با سماجت منتظر است نمی داند چرا جلاد آنچنان مصرانه منتظر مرگ اوست. حالا حلقه طناب درست روبروی صورتش است. می داند که به زودی به دور گردنش خواهد بود و بعد فشار کشنده آن صدای تپش قبلش را برای همیشه خاموش خواهد کرد.

چه سخت است که از اعدام بگوییم. چه سخت است که از مرگ اجباری جوانی بگوییم که تا چند لحظه دیگر پیکر بی جانش را بیرحمانه بر روزی زمین خواهند کشید. چه سخت است از حق زندگی سخن بگویم در جایی که هیچ ارزشی برایش قائل نیستند. چه دردناک است مشاهده مرگ، مرگی که جلاد نقابدارش طناب پوسیده اسلام را به گردن جوانی می اندازد. تا بتواند به حیات رو به زوالش تداوم بخشد. و فردا گروهی دیگر حلق آویز خواهند شد و صدای شیون درد آلود مادرانی که تصویر دار کشیده فرزندانشان هرگز از ذهن درد کشیده شان پاک نخواهد شد. چه سخت است که بگوییم کودکان را به تماشای این جنایات می نشانند تا مهر ترس و وحشت را از کودکی در دلهای کوچکشان نقش بزنند. و به آنها می آموزند که در دنیای اسلام سزای آزادی و پرواز مرگ است، و اینجا اسلام ناب محمد هنوز جاهلانه می تازد.

 

آریان عزیز،
از اعلام آمادگی و تصمیم به همکاری با حزب خوشحالیم. به شما و دوستان دیگری که در همین هفته در داخل و خارج به حزب پیوستند خوش آمد میگوئیم. این حزب همه کسانی است که برای سرنگونی جمهوری اسلامی و سرمایه داری در ایران و برقراری یک دنیای بهتر، یک جامعه آزاد و خوشبخت سوسیالیستی مبارزه میکنند. برایتان پیروزی در اهداف انسانی و مدرن کمونیستی آرزو میکنیم. 

با سلام،
من دو تا سوال دارم. یک، چه کسی و در چه تاریخی نظر شوراها را داد؟ دو، من که در ایران هستم چگونه میتوانم عضو حزب شوم؟ منتظر جوابتون هستم. با تشکر. حسین

حسین عزیز،
در مورد چگونگی عضویت لازم است فرم تقاضای عضویت را پر و ارسال کنید. این فرم در نشریه منتشر شده و برایتان ارسال شده است. پیشاپیش ورودتان را به صفوف حزب خوش آمد میگویم.
در مورد شوراها، قبل از اینکه یک نظریه باشد یک تجربه تاریخی است که بعدها از زوایای گوناگون و در مقاطع مختلف تدوین شد. بعنوان تجربه تاریخی و انقلابی در شکل خام و کلی، معنای شورا برای ارگانهائی بکار رفته است که طبقات و اقشار پائینی جامعه را نمایندگی میکنند. به این معنا هر سازمان و نهادی که به عنوان تشکل و سازمان محرومین و توده مردم جامعه شناخته شده، پایه های تفکر شورائی را داشته است. نویسندگان و مورخین مختلف سابقه موضوع را به دورانهای قدیم و تجارب معین ربط میدهند. اما عنوان و مضمون شورا در تاریخ جدید، در آثار منتشر شده در این باره عمدا به شورای سربازان انگلیس در قرن 17، کمون پاریس در انقلاب 1871 فرانسه، انقلاب 1848 آلمان، و بعدها انقلاب روسیه اشاره دارند. باید توجه داشت که شوراها در این دوره ها ضرورتا یک مضمون را نداشتند و تابعی از وضعیت اجتماعی و تاریخی خویش بودند. اگر سوال شما در مورد شوراها بعنوان حکومت و دولت سوسیالیستی است، بعد از تجربه کمون پاریس، کارل مارکس با بررسی آن رئوسی را  تحت عنوان دولت شوراها یا دولت کمون تدوین کرد و از آن بعنوان یک دولت انقلابی دوره گذار که هدفش استقرا سوسیالیسم و نفی دولت و طبقات است بحث کرده است. اما نظریه شورا مختص به مارکسیستها نیست. سنت آنارشیسم و مشخصا باکونین در دوره کمون پاریس و انترناسیونال اول کارگری الگوی خود را برای شوراها تحت عنوان مقابله با هر نوع شکل دولتی و "تمرکز زدائی" تدوین کرده است. به لحاظ صوری، اشکالی از مضمون شورا در نظریات و تئوریهای انواع سوسیالیسم های غیر کارگری تا سوسیالیسم مارکسی و کارگری وجود دارد؛ که به عمل مستقیم و دمکراسی رادیکال از پائین متکی است. اشکال قدیمی و اتوپیک تر آنرا میتوان در دیدگاههای سوسیالیستهای تخیلی اوائل قرن نوزده مانند سن سیمون، آون و فوریه تا پرودن و باکونین و سندیکالیسم قدیم دید. بویژه ثقل دیدگاههای پرودن و باکونین بیشتر بوده است و از جمله مارکس و انگلس در مورد نقد این دیدگاهها بحث کرده اند. تجربه شورائی در سرمایه داری یک تجریه تاریخی و مبارزاتی گرایش کمونیستی و رادیکال طبقه کارگر بوده است. همانطور که اشاره شد بعد از کمون پاریس و بخون کشیدن آن، توسط کارل مارکس نقاط مثبت و منفی این تجربه بعنوان یک تجربه تاریخی بررسی و جمعبندی شد و به تدوین اصول و مبانی نظریه دولت کارگری یا دولت شوراها منجر شد.

با سلام به سیاوش دانشور گرامی!
نوشته ام در نقد مطلب سایت "سلام دمكرات" و در ارتباط با ماجرای هفت سپتامبر، بپیوست است. متاسفانه نوشته نوید مینایی را نتوانستم بخوانم و از مضمون آن بی اطلاع هستم و لذا دفاع از آن را به خود نوید وا میگذارم. لطفا با استناد به خود نوشته بخودم نیز نشان بدهید كه كجا از "نیاز سایت سلام دمكرات بخون" حرف زده ام؟ در نشریه دنیای بهترشماره 16 علی جوادی در نوشته ای به نام "هیات دفتر سیاسی حزب پاسخ میدهد" خطاب به حككا  نوشته است؛
”این حزب متعاقبا به شیوه ای غیر منصفانه مو ضعگیری سایت "سلام دمكرات" را "دفاع از اعدام" (نوید مینایی) و "نیاز به خون " (منصور تركاشوند) قلمداد كردند...” در این ماجرا، نفهمیدم انصاف چیست و "منصف" كیست؟ بی نقد، چطور میخواهید مدافعین "غیر پیگیر" را بچرخانید؟ تازه، این نظرات من و نوید مینایی بود نه حككا. "انصاف حكم می كرد، حتی در صورت صحت ادعای علی جوادی، اینها را بپای ما دو نفر بنویسید نه حككا. در هر حال لطفا برای روشن شدن ذهن خوانندگان نوشته ای پیوستی را در نشریه منعكس كنید تا خوانندگان خود داوری بكنند، برعكس نظر علی جوادی كه از طرف هیات سیاسی عنوان شده است، در آن نوشته سعی كردم كه سلام دمكرات را به جهت دیگری هدایت بكنم تا آلوده ماجرای دردناكتری نشود و در كنار جمهوری اسلامی قرار نگیرد.
مطلب سلام دمكرات را با مطلب "تایمز" كه توسط ماركس نقد شده و شما آن را در ضمیمه ای شانزده نشریه ای دنیای بهتر منعكس كرده اید، مقایسه كنید. سلام دمكرات در پس افشای "نا قهرمانی یك زندانی زیر اعدام معمولی" در كدام جهت گام برداشته بود؟ در جهت حمایت از چه "آیینی " پا سفت كرده بود؟ حلق آویز شدن "یك فرد معمولی" هم مورد اعتراض ماست، نمی شود و نمی توانیم به بهانه "معمولی بودن كسی" از تلاش برای لغو اعدامش كوتاه بیاییم. آیا سلام دمكرات فهمیده بود كه در این موارد آمار و ارقامی وجود دارند، "كه بكاملترین وجهی از زمان قابیل به اینسو، ثابت كرده است كه هیچگاه آدمیان در نتیجه مجازات و نه اصلاح و نه منصرف شده اند، بلكه قضیه درست برعكس آن بوده است." آیا نوشته سلام دمكرات "رقت انگیز" نبود؟
بخصوص آنكه حداقل نوشته ای من و نوید حتی در همین حد هم از سوی حزب "غیر منصف حككا" بسرعت حذف شدند، همه دیدند كه این نوشته ها فقط چند روز روی روزنه بودند و حذف شدند. نمی دانم حداقل در این ماجرا منصف كیست؟ شما یا حككا؟ كاش بی پرده نظرت را بنویسی.  بنظرم انصاف چیز دیگری را حكم می كند.
با احترام منصور تركاشوند. گیرنده: سایت روزنه جهت اطلاع و یا درج

رفیق منصور عزیزم،
نامه شما، همراه با مقاله تان، و پاسخ ما بطور کامل در ستون آزاد سایت حزب منتشر میشود. اینجا صرفا به پاسخ اکتفا میکنیم. مقاله شما در جدل با سایت سلام دمکرات نوشته شده است و تیتر آن اینست؛ "این یك جنگ واقعیست ، دستان خود را به خون آلود نكنید"! و در بخشی از مطلب این جمله اسیدی آمده است؛ "نویسندگان سلام دموكرات و هم كیشان "ساكتشان" اتفاقا یك انتخاب سیاسی كرده اند و با این انتخاب در كنار نظام اسلامی و نیازش به خون برای بقا ایستاده اند. آیا اجازه میدهند كه دستانشان بخون آلوده شود؟ آیا حرفهای "دموكراتیكشان" را پس خواهند گرفت ؟" تاکیدها از من است.
منصور عزیز، این همکیشان ساکت جمهوری اسلامی اسم ندارند؟ نمیشود اسم شان را برد؟ در همان مطلب خلیل کیوان- که لابد مطلبش را باید به حساب حزب گذاشت و شما همین را ادامه داده اید- گفته شده که بر راستها که حرجی نیست، پس چپها منظور بودند. و اما این چپها؛ حزب اتحاد کمونیسم کارگری رسما و طی اطلاعیه ای از این کمپین پشتیبانی کرد که ظاهرا آوردن نامش جرم است و شاید جزو چپ دسته بندی نمیشود! آخر رفیق حمید تقوائی اعلام کردند که ما  "نماینده بورژوازی بزرگ"!؟ هستیم. بقیه چپها هم که در اطلاعیه 169 نهاد و اسامی فردی دیگر اعلام حمایت کرده بودند. از قضا نام سایت سلام دمکرات و فعالینش در همان لیست است! میماند حزب حکمتیست که در سایتهای عمومی ترش موضوع را منعکس و تبلیغ کرد. با تمام اینها حزب کمونیست کارگری معلوم نبود با کی حرف میزند؟ اتهام "همکیش جمهوری اسلامی" زیادی غیر منصفانه و تند است. حتی اگر کسی به هر دلیلی در هر دوره ای از تلاش کمونیستی ما حمایت نکرده، و حتی مخالفت کرده، ما لقب هم کیش جمهوری اسلامی را به آنها نداده ایم. این فرهنگ مجاهدی است. به کمونیسم کارگری تعلق ندارد. متاسفانه، و این را با درد میگویم، در حزب کمونیست کارگری در اینگونه مواقع، "رادیکالیسم" معنایش حرف تند و بی تناسب زدن و مسابقه در آن شده است و نه استدلال محکم و عمیق سیاسی و بسیج و اقناع مردم. مطالبی که در اینمورد منتشر شدند بشدت گویا بودند.
در مورد سایت سلام دمکرات ما بحثمان را کردیم. مخالفت با یک بحث چپ سنتی حتما موافقت با این مقالات که راستش دقیقا از همان جنس بودند نیست. و بالاخره شما بقیه را "هم کیش جمهوری اسلامی نیازمند خون" کردید. رفیق عزیز تو حکمت را صادر کردی، جمله بعدی ات تعارف است که آیا دستشان به خون آلوده خواهد شد؟ مخالفین فرضی حزب شما که اینجا آدم نمیکشند، رژیم میکشد - و اینها از پیش کنار رژیم ایستادند آنهم با انتخاب دقیق سیاسی شان - معلوم نیست شما منتظر چی هستید و این "آیا" چه دردی را دوا میکند؟ نوشته شما، برخلاف مابقی نوشته هایت، بدون تناسب و غیر دقیق و ناجور بود. اگر حزب آنرا "حذف" کرد –کلمه خودتان است- لابد دیدند که خیلی ناجور است. اینکه زمانی از همین کلمه استالینیزم در می آید و زمانی انصاف، انسان را متعجب میکند!
و اما چند سوال؛ آیا واقعا فکر میکنید این موضع درستی نسبت به یک حمایت کننده کمپین حزب است؟ آیا زحمت کشیده بودید –نویسندگان مقالات و رهبری حزب- که لیست حامیان را اول چک کنند و بعد به اصطلاح فشار گذاشتن را شروع کنند؟ آیا عمده سازمانهای حقوق بشری و نهادهای اروپائی که مرتب حزب خبر ملاقات با آنها را منعکس میکند، همین موضع خاکستری و ناپیگیر در مورد اعدام را ندارند؟ آیا شما و دیگر دوستان که این جملات را نوشتید جانب انصاف را رعایت نکردید یا ما؟ خودتان کلاهتان را قاضی کنید. آیا فکر میکنید به همین سیاق دیگر فعالین مدافع زندانیان سیاسی که از قدیم فعالیتهائی را پیش میبرند، مجازند به امثال حزب کمونیست کارگری و ما و شما برای عدم حمایتمان از یک پروژه شان همکیش جمهوری اسلامی و موافق اعدام و غیره بگویند؟ آیا نقد سیاسی کمونیستی مبتنی بر دشمن کردن تمام عیار طرف مقابل و له کردن اوست؟ اتفاقا موضع رفقای حزب در همین بحث به لحاظ روش با سلام دمکرات تفاوتی ندارد؛ سلام دمکرات در پاسخ شما تمام شاخه های کمونیسم کارگری را میزند، شما هم هرکسی که از کمپین حمایت نکرده است! تازه حمایت کنندگان را هم به همان چوب راندید. فکر میکنید نتیجه این سیاست داهیانه چیست؟
و اما نکته ای فراتر از اینها؛ منصور عزیز موضع ما در مورد اعدام روشن است. کل کمونیسم کارگری در این زمینه؛ اگر موضعش را درست بیان کند، موضعی انسانی و آزادیخواهانه است. موضع سلام دمکرات هم که یک نمونه و بروز تیپیک متدولوژی چپ سنتی است بازهم روشن است. گره بحث اینجا نیست. معضل اینست که حزب روشی را پیش گرفته که فکر میکند پیشروی خودش در گرو خرد کردن دیگران و نسبت دادن هر ناحقی به این و آن پیش میرود. کسی که واقعا میخواهد جامعه را بسیج کند و رادیکال هم بماند مقداری ظرائف کار را بلد است. نمی آید به کسی که همان روز معین حامی اش است اینگونه حرف بزند. معضل شما اینست که فکر میکنید دنیا و جامعه ای وجود ندارد، تلاشهای دیگری وجود ندارند، هر کس با شما نیست پس لابد علیه شماست! مرز دوست و دشمن و انسان دوست و مدافع موقتی و غیره یکی شده است. حتی درکی استراتژیک تر در امر سازماندهی و جاانداختن سیاست کمونیستی ندارید. در این سیستم انصاف جائی ندارد. این روشها نتیجه این وضعیت اند و گرنه کی نمیداند که بهتر است تعداد بیشتری مخالف اعدام باشند و تعداد کمتری در مقابل قلمروهای خاکستری بیتفاوت باشند تا چه رسد به موافق. این معضل پایه ای است که پرخاش بجای استدلال، موضعگیری نادقیق را جای حق بجانبی مبتنی بر استدلال سیاسی و عمیق کمونیستی، و انتقاد را جای دشمنی میگذارد. تداوم این روش تنها خداحافظی با هر تتمه انسانگرائی و حقیقت جوئی کمونیسم کارگری است. لطفا برای این فکری بکنید. برایت موفقیت و پیروزی و تندرستی آرزو میکنم. *