خاطراتی از منصور حکمت
مارکس دوران ما
مریم کوشا

اولین باری که منصور حکمت (نادر) را دیدم سال ۱۹۸۶ بود. دختر نادر و آذر تازه بدنیا آمده بود. نادر با دخترشان بازی میکرد. خیلی خوشحال بود که کوچولویشان دایما میخندید. یادم میاید همیشه به خودم میگفتم اگر نادر را ببینم همه سوالات سیاسی ام را ازش می پرسم. ولی صحبتها حول موضوعات روزمره و بخصوص کوچولوی نازنینشان بود.

اولین باری که صدای نادر را شنیدم سال ۱۹۸۲ بود. من با سازمان هواداران اتحاد مبارزان کمونیست در انگلستان فعالیت میکردم. نادر، خسرو داور و چند تن دیگر از رهبری اتحاد مبارزان کمونیست در ایران از فعالیت های ما در خارج مطلع بودند و انتقاداتی نسبت به برخی جنبه های شیوه  فعالیت ما در خارج کشور داشتند. نوار نظراتشان را برای ما فرستادند. میتوانم بگویم اولین تاثیر منصور حکمت درزندگی سیاسی من گوش کردن به این نوار بود. منصور حکمت در صحبت هایش از اهمیت فعالیت در خارج کشور صحبت کرد.

در آنموقع یکی از مهمترین فعالیتهای ما در سازمان هواداران اتحاد مبارزان کمونیست ترجمه و انتشار نوشتجات ا.م.ک به انگلیسی بود. یادم میاید که منصور حکمت از اینکه ادبیات مارکسیسم انقلابی در دسترس دیگران گذاشته میشد قدردانی میکرد. آنموقع نمی دانستیم که نویسنده این متون خود او است. نوشته های سازمان های دیگر مثل سازمان های خط ۳ با ادبیات مهجور، بیربط، ناآشنا و در بسیاری موارد غلوآمیز بودند. ولی جزوات علیه بیکاری و "بسوی سوسیالیسم" اتحاد مبارزان کمونیست کاملا علمی، انقلابی رادیکال و قابل فهم بود. نوشته هایی که عمدتا توسط منصور حکمت نوشته شده بودند.  شیوه بحث کردن و نوشتن نادر چنان بود که به همه سوالات شنونده و خواننده جواب میداد و هنوز میدهد. انگار میدانست توی مغز دیگران چه میگذرد. این متون و شیوه علمی و مارکسیستی منصور حکمت در تحلیل جامعه سرمایه داری و اتفاقات سال ۱۹۷۹ تاثیر بسزایی در سیاسی و کمونیست شدن من و بسیاری دیگر داشت .

منصور حکمت به معنای واقعی رهبر یک جنبش عظیم بود و هنوز هست. منصور حکمت، مارکس دوران ما است. افقی که وی از روندهای جامعه و برنامه و سبک کار برای تغییر جامعه، از بین بردن سیستم سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم داده است یک جنبش عظیم انقلابی را بسیج کرده است. جای او بسیار خالی است .

همه کسانی که با او از نزدیک آشنا بودند و بخصوص به سخنرانی هایش گوش کرده اند میدانند که منصور حکمت مکانیسم روندها و جامعه را بیان میکرد بطوری که شنونده با استفاده از این مکانیسم خود به نتیجه میرسید که چگونه میتوان علیه جامعه سرمایه داری مبارزه کند. به عبارت دیگر خصوصیت سیاسی منصور حکمت در دسترس گذاشتن ابزار تغییر رادیکال و انقلابی جامعه بود و هست. هر کس که با او کار کرده میداند که ارتقاء توانایی ها و فعالیت سیاسی از نتایج بلاواسطه این نزدیکی تشکیلاتی- سیاسی بود. یکی از جذابترین خصوصیات منصور حکمت درایت سیاسی، انتقاد رادیکال و خستگی ناپذیر او نسبت به وضعیت کنونی جامعه و ارائه راه حل برای تغییر این وضعیت بود. نوشته ها، قطعنامه ها و سخنرانی های وی هنوز این نقش را ایفا میکنند .

تغییر، حرکت، بی صبری، جنب و جوش، ابتکار و تعجیل از خصوصیات دیگر منصور حکمت بود که خود را در همه عرصه ها نشان میداد. فاصله حرف تا عمل برای او کم بود. یادم میاید که وقتی ژورنال مدوسا را با آذر ماجدی تهیه میکردیم من معمولا اوقات زیادی را نزد آنها میگذراندم. منصور حکمت علاقه زیادی به مدوسا داشت و نقش آنرا در جنبش رادیکال آزادی زن بارها گفته بود. معمولا به اتاقی که من و آذر بشت کامپیوتر کار میکردیم سر میزد و بقول خودش "فضولی" میکرد. میخواست بداند چه مقاله ای می نویسیم و چه خبرها هست. دوست داشت صفحه بندی ژورنال را ببیند و نظر بدهد. سلیقه خوبی در طراحی، نقاشی و هنر داشت. جلد شماره اول مدوسا را او طراحی کرد، سبک صفحه بندی داخل ژورنال را باهم تعیین کردیم. ایده اینکه نقل قول از ستون اصلی بیرن بزند ایده او بود. یکی از این دفعات دیر وقت بود و من مشغول طراحی روی جلد یکی از شماره ها بودم. نادر طبق معمول آمد که "فضولی" کند! کلی ایده برای روی جلد داشت. یکی یکی میگفت و من عوض میکردم و دوباره یک ایده دیگر میاورد و من عوض میکردم. هر تغییری میدادیم من یک چیز میگفتم که خلاف نظر او بود. آنقدر نظر داشت که بالاخره گفتم بهتر است تو بشینی پشت کامپیوتر!! من رفتم یک چای درست کردم. بعد از یک ساعت برگشتم. نادر هنوز داشت کار میکرد. بعد از مدتی از صندلی بلند شد و گفت: "نمیشه، طرح خودت بهتر بود!"

آخرین پروژه سیاسی منصور حکمت تشکیل کمیته حقوق مدنی بود. فلسفه پشت این پروژه را نادر در یک جمله خلاصه کرد: مردم از صحبتهای ما استقبال می کنند، وجود ما را لازم میدانند و بخاطر آن به ما کمک میکنند." با این ایده قرارشد بیانیه کمیته حقوق مدنی را که در آن وضعیت نقض حقوق بشر و مدنی در ایران توصیف شده بود را مستقیما درون جامعه اروپا ببریم. بسیار موفق بود. منصور حکمت متن اصلی بیانیه را نوشت. هزاران هزار نسخه از این بیانیه در شهرهای اصلی اروپا پخش شد. در بسیاری از موارد مردم آنرا میگرفتند و میرفتند ولی در حال راه رفتن آنرا می خواندند و بطرف میز ما در خیابان برمی گشتند، طومار را امضاء میکردند و کمک مالی میدادند. به این می گویند قدرت بیان و بسیج منصور حکمت !

زنده باد منصور حکمت !