نقش و تاثیر منصور حکمت
پروین کابلی و جلیل بهروزی درباره منصور حکمت

یک دنیای بهتر: چگونه با منصور حکمت آشنا شدید؟ نقش و تاثیر منصور حکمت در زندگی سیاسی شما چه بوده است؟ امروز چگونه تئوری ها و سیاستهای کمونیسم منصور حکمت را پراتیک میکنید؟ بزرگترین تاثیری که بنظر شما منصور حکمت در تحولات سیاسی جامعه داشته است٬ کدام است؟

پروین کابلی: در زندگی همه انسانها اتفاقاتی رخ می دهد که نه خود اتفاق بلکه تاثیرات آن زندگی شان را میتواند برای همیشه رنگی دیگر دهد و تغییر دهد. برای من آشنایی با منصور حکمت این اتفاق بود. من از لحظه ای که مطلع شدم منصور حکمت بیمار است تاکنون که 8 سال از رفتنش میگذرد هنوز نتوانسته ام این حقیقت تلخ را باور کنم و بعداز آن به مرور زمان برایم مشگل شد که در مورد نادر یا منصور حکمت چیزی بگویم و یا بنویسم. در این مورد هنوز احساساتم بشدت درگیر است طوری که  عملا تاکنون دست به قلم نبرده ام و اکنون هم بعد از یک هفته جدل با خودم تصمیم دارم این سوال را جواب دهم. اگر چه زیاد مطمئن به پایان آن نیستم.

آشنائی من با منصور حکمت و ادبیات وی در تهران در دوران انقلاب بود. من با کومله فعالیت میکردم. در مورد تشکیلات اتحاد مبارزان کمونیست درون تشکیلات کومله بحث بود. تماسهائی از طرف هر دو تشکیلات در جریان بود. روزی در مقابل دانشگاه تهران در یکی از کتاب فروشی ها به جزوه "بورژوازی ملی و مترقی" دست یافتم. بعد از چندی هم درون تشکیلات شروع به خواندن و نقد نوشته های منصور حکمت کردیم. به خاطر دارم که من با شهلا دانشفر یکی از جزوات وی را خواندیم و هر دو بسیار تحت تاثیر آن قرار گرفتیم. بعد از مدتی کوتاه من بدلیل تحت تعقیب قرار گرفتن به کردستان رفتم و به تشکیلات علنی پیوستم.

اگر اشتباه نکنم در بهار 61 منصور حکمت به کردستان آمد. روزی که وارد شدند من در مقر نبودم. یادم میاید که وقتی که برگشتم از اذدحام جمعیت در درون و بیرون مقر متعجب شدم. تعداد زیادی پیشمرگ جمع شده بودند و به کسی گوش میکردند. از یک نفر پرسیدم جلسه چیه؟ گفت: نادر داره حرف میزنه، ساکت؟ به هر طریقی که بود نگاهی به درون مقر انداختم. با یک بلوز سفید و شلوار کردی( پانتول) روی زمین نشسته بود و از سفرش از میان مناطق آزاد شده و تصویری که گرفته بود صحبت میکرد. روی زمین نشستم و فقط گوش کردم. کلامش و نقدش برای همیشه در ذهنم نقش بست.

منصور حکمت نه یک روزه بلکه در پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران به رهبر بلامنازع من تبدیل شد. اما این تاثیر بنا به دلائل زیادی که  در حوصله این نوشته نیست نتوانست خود را نشان دهد تا اینکه من به سوئد آمدم. به فراکسیون کمونیسم کارگری پیوستم و از آن زمان با این جریان فعالیت کرده ام و توانسته ام به  سهم خود در مورد آنچه به عنوان حقوق کوک و زنان اسم برده میشود فعالیت های موثری در اروپا و بالاخص در سوئد  داشته باشم. دوره 1999 تا 2006 بدون شک از پرقدرت ترین دوران حرکت و رشد و پراتیک اندیشه های منصور حکمت در خارج از کشور بود. به همراه دوستان دیگری که در این جبهه مبارزه میکردند قاطعترین مبارزه را علیه رشد اسلام سیاسی و برای حقوق کودکان و زنان سازمان دادیم و جبهه وسیعی را در این مورد باز نمودیم. همه ی اینها تنها در سایه تئوری حزب و جامعه صورت گرفت. من بارها و بارها گفته ام که اگر تاریخ نویس منصفی پیدا شود و بخواهد تاریخ این دوره را بنویسد نمیتواند نقش ما را در این دوره در شمال اروپا و بویژه در سوئد نادیده بگیرد.

تاثیرات منصور حکمت در ایران را بویژه باید در رابطه با مطرح کردن حقوق انسانی دید. مباحث مربوط به اعدام، حقوق کودکان، سازماندهی کارگری و در یک کلام تلاش برای یک دنیای بهتر فقط و فقط گوشه ای از تاثیرات گرایش کمونیسم کارگری بر اوضاع سیاسی در ایران است. منصور حکمت سوسیالیسم را از طاقچه های خاک خورده پائین آورد و به امر قابل فهم و دسترس تبدیل نمود. تلاش برای گرفتن قدرت سیاسی را برای اولین بار به یک امر عاجل و روزمره بدل کرد. راه ها و فرمولبندی های عجیب و غریب را با مقولات بنیادی که همین امروز امکان پذیر است عوض نمود. تابوی تشکیل حزب را شکست و حزب را ساخت. بدون منصور حکمت بسیاری از این مباحث نمیتوانست به این تیزی، شفافیت و روشنی طرح شود. تاثیر منصور حکمت فقط سیاسی نبود. همه مایی که از نزدیک با وی و مباحث او آشنا شدیم و فعالیت میکردیم، زندگی شخصی مان دستخوش تحولات عظیمی شد.  خصوصیات دیگری یافتیم و بسیاری از خصوصیات انسانیمان را بیشتر شناختیم. 

منصور حکمت از میانمان رفت ولی تاثیراتش، حرفهایش، خنده ها، طنز و نقد تیزش هرگز کهنه نخواهد شد. برای ما که از نزدیک شناختیمش به سرانجام رساندن آنچه  که ما را دور وی جمع کرد یک امرجدی است.  
یک دنیای بهتر: چگونه با منصور حکمت آشنا شدید؟ نقش و تاثیر منصور حکمت در زندگی سیاسی شما چه بوده است؟ امروز چگونه تئوری ها و سیاستهای کمونیسم منصور حکمت را پراتیک میکنید؟ بزرگترین تاثیری که بنظر شما منصور حکمت در تحولات سیاسی جامعه داشته است٬ کدام است؟ 
جلیل بهروزی: من با منصور حكمت در اواخر تابستان ۱۳۶۱ در كردستان آشنا شدم. هنوز تصویر بسیار زنده ای از او در ذهن دارم. برای كنگره اول اتحاد مبارزان كمونیست به كردستان رفته بودیم. تازه به ده سلامت ستاد مركزی كومه رسیده بودیم كه دو جوان رشید و قد بلند و بسیار خوش سیما با كلاشینكوف به دوش به پیشواز ما آمدند. یكی از آن دو خود را نادر معرفی كرد. بسیار خون گرم و بسیار بشاش بود. پس از یك سفر طولانی و گذشتن از میان محاصره نظامی رژیم، خسته و كوفته با دیدن این رفقا كه بعنوان رهبری سازمان معرفی شده بودند، احساسی بسیار ریلكس و آسوده خاطری به من دست داده بود. در طول كنگره كه بیش از دو هفته طول كشید و در تمام این مدت همه اعضای شركت كننده در یك سالن میخوابیدند، میخوردند و در جلسات رسمی كنگره شركت میكردند. منصور حكت، همان نادر هم در تمام طول این مدت با ما بود. در این جا بود كه با شخصیت این متفكر و پراكتیسین كمونیست همتراز لنین از نزدیك آشنا شدم. در طول این كنگره به تیز بینی، قدرت استدلال و مجاب كردن  او پی بردم. در همین جا و با مشاهده جدالهای نظری و روش برخوردهای او به مسائل و موضوعات مختلف بود كه برای اولین بار یك درك روشن و زمینی از رهبر سیاسی پیدا كردم. انسانی مهربان، شوخ و گرم. با این كه  بار آخر در كنگره سوم حزب كمونیست كارگری  در سال ۱۳۷٩ او را برای چند روز دیدم  ولی هنوز تصویر او در سال ۱۳۶۱ بیشتر در ذهنم مانده است.
اما در مورد نقش و تاثیر منصور حكمت در زندگی سیاسی من همین را بگویم كه جایگاه من و خیلیها امروز، یعنی قرار گرفتن در چپ ترین و رادیكال ترین جناح جنبش كمونیستی و كارگری دقیقا بخاطر آموزه ها و رهبریهای او بوده است. نگاه من به دنیا، زندگی و سیاست اساسا متاثر از آموزشهای منصور حكمت و دانشی است كه او در اختیار من و امثال من گذشته است. او حتی در روش برخورد من به زنان و كودكان نیز شدیدا تاثیر داشته است.
اساس تئوریها و آموزشهای منصور حكمت چون قطب نمایی است برای من و خیلی از كمونیستها برای عبور از دل گردابهای سیاسی امروز. خوش بینی همراه با تلاشی آگاهانه برای تغییر جامعه جهت رهایی و سعادت انسان كه اساس آموزش منصور حكمت است را كماكان در خود می بینم. فعالیت متشكل و سازمان یافته و به یك معنی حزبی جهت انقلاب اجتماعی ركن دیگر تئوریهای حكمت است كه بدان وفادار مانده ام. برخورد ریشه ای به مسائل و داشتن نگاهی نقادانه به همه امور و نقد رادیكال به احزاب و جنبشها، بطور قطع با كالیبری غیر قابل مقایسه با منصور حكمت، شیوه ای است كه از او یاد گرفته ام و كاملا به او مدیونم. الگوی من در سازش ناپذیری و خلاف جریان بودن بخصوص در شرایطی كه ظاهرا همه رادیكال شده اند، منصور حكمت است. فكر میكنم در دوران ما و شاید هم تا چند نسل آتی چپی كه بخواهد چپ بماند و تاثیر گذار باشد و تاثیراتی در مقیاس اجتماعی بگذارد نمیتواند منصور حكمت  را دور بزند. فكر میكنم تا آنجایی كه به ظرفیت شخصی برمیگردد،  كمونیست كارگری هایی كه امروز به راست گرایش دارند و یا راست شده اند بطور قطع منصور حكمت در ذهن و افق شان كمرنگ شده است.   
اما تاثیر منصور حكمت در تحولات سیاسی جامعه. متاسفانه مرگ مانع تاثیر گذاری او در تحولات سیاسی جامعه آنطور كه او تاثیر گذاری را معنی میكرد، گشت. از نظر او برای تاثیر گذاری عمیق و وسیع باید قدرت سیاسی را بدست گرفت و تمام تلاش او اساسا براین بود كه با ایجاد یك حزب قدرتمند چپ كارگری و با كسب قدرت سیاسی توسط طبقه كارگر امر انقلاب اجتماعی به پیش رود. در سطوح دیگر میتوان موارد زیادی را برشمرد كه بدون او، دستاوردهای تئوریك سیاسی او، پراتیك اجتماعی و تشكیلاتی او هنوز هم در جامعه ایران و در میان چپ، كمونیست و جنبش كارگری میتوانست خلاء عمیقی وجود داشته باشد. تا آنجایی كه به جنبش كمونیستی و جنبش كارگری برمیگردد نقش و تاثیر او بلامنازعه است.
منصور حكمت بود كه كمونیسم ماركسی را در ایران بروی نقشه سیاست برد. پوپولیسم را با نقد همه جانبه و رادیكال شكست داد و از میدان سیاست بیرون كرد. و البته بیهوده نیست كه امروز در خلاء وجود او شاهد سر برآوردن مجدد این جنبش هستیم.  او از پیشقراولان  امر تحزب سیاسی و مبارزه حزبی در ایران بود. جنبش رهایی زنان در ایران را نمیتوان بدون آموزشهای او،  برنامه رادیكال او برای حل مسئله زنان  و با نگاه او به این جنبش تصور كرد. مبارزه برای حقوق كودك  بدون مطالبات و خواستهای كه او مدافع و مبلغ آن بود بطور قطع مبارزه نیم بند و بی خاصیتی خواهد بود. لازم نیست راه دوری برویم. سر بر آوردن دوباره جنبش ملی اسلامی تحت عنوان جریان سبز بنظرم اساسا بخاطر خلاء رهبر كمونیستی همچون منصور حكمت است و گرنه این جنبش در دوران خاتمی بخاطر وجود یك حزب كمونیستی كارگری تحت رهبری منصور حكمت آنچنان سریع بی آبرو و بی تاثیر شده بود كه حتی تصور آن نمیرفت كه بتواند یك بار دیگر سربرآورد و حتی بخشی از چپ را هم با خود همراه كند. جنبش سكولاریسم در ایران بطور قطع مدیون اوست، همانطور كه جنبش ضد اعدام.  "اعدام قتل عمد دولتی است" را او بر سر زبانها انداخته است. بطوری كه  امروز چپ و راست بر آن متفقند. منصور حكمت خود یك تحول سیاسی در جامعه ایران بود. فردی عمیقا با فرهنگ مترقی غربی، مروج و اشاعه دهنده این فرهنگ و آموزگار نسلی در تقویت این فرهنگ. او نتوانست یك انقلاب اجتماعی را هدایت كند ولی نسلی از كمونیستها را برای این انقلاب پروش داده است كه هنوز هم دوش به دوش طبقه كارگر در جدال شبانه و روزی با سرمایه داران و حكومتهای حامی آنان هستند. این نیز خود یك تاثیر مهم او در تحولات سیاسی جامعه است.