منصور حكمت و حقوق كودك
هما ارجمند
۱۵ آوریل ۲۰۰۶
متن سخنرانی در كنگره منصور حكمت
۱۵ تا ۱۶ آوریل ۲۰۰۶

با سلامهای گرم به همه حاضرین در این كنگره به یاد ماندنی و با تشكر از بنیاد منصور حكمت و بطور مشخص رفیق آذر ماجدی بعنوان مبتكر این كنگره و سازماندهنده آن كه به من هم فرصتی داد كه با ارایه مطلبی درباره حقوق كودك نزد منصور حكمت٬  بخش كوچكی از دینم را به این آموزگار بزرگ و متفكر برجسته كمونیسم معاصر ادا كنم. من در اینجا قصد ارائه یك بحث تئوریك ندارم ولی دوست دارم كه به یك جنبه مهم از كار منصور حكمت تاكیدی داشته باشم كه برای من بعنوان یك كمونیست و فعال حقوق كودكان اهمیت ویژه داشته و به من امكان داد تا با روشن بینی و رادیكالیسم در این عرصه نقش ایفا كنم.
ماركس درباره مسئله زنان در كتاب خانواده مقدس می گوید "شاخص آزادی و پیشرفت هر جامعه٬ رهایی و پیشرفت زنان در آن جامعه است". در مورد مسئله كودكان منصور حكمت نیز با چنین دقتی و با چنین ظرافتی می گوید " رفتار هر جامعه با كودكان محك ارزیابی درجه انسانی بودن و آزاد بودن آن جامعه است". تاكید بر چنین ملاكی درمورد آزاد بودن یك جامعه تنها از كسانی برمیاید كه نه تنها به رهایی انسان و جامعه عشق میورزند و انسان و خوشبختی آن محور تفكر و عمل آنها را تشكیل میدهد بلكه بطور مشخص تصویرگر كسی است كه یكی از معضلات اساسی جوامع در دنیای معاصر را می شناسد و معیار اندازه گیری درجه انسانی بودن یك جامعه را در حل آن می بیند. كاری كه تا كنون كسی و یا گروهی از آن زاویه بدان تاكید نكرده است. بارها شنیده اید و یا خوانده اید كه منصور حكمت اومانیسم را به سوسیالیسم برگردانده است٬ هم از نظر در مركز قرار دادن سعادت بشریت و هم نقش تعیین كننده او برای بدست گرفتن سرنوشت خویش. این دكترین را بطور برجسته میتوان به توجه همجانبه ای كه منصور حكمت به امر كودك و حقوق آن داشته است خیلی زمینی تر و واقعی تر نشان داد و من در اینجا سعی میكنم به سرحلقه های این حکم بپردازم:

حقوق كودك و حزب سیاسی:
دفاع از كودكان و حقوق انسانی آنان و برخورداری آنان از یك زندگی بهتر و دور از رنج و عذاب با شكل گیری سرمایه داری و جامعه مدرن و در عین حال متوحش نسبت به انسانهای كاركن و محروم یك جزء اساسی فعالیت و مبارزه بخشهایی از جامعه و گروههای اجتماعی و سیاسی بوده است. این را حتی ما در ادبیات و در شاهكارهای نویسندگانی چون چارلز دیكنز و ویكتور هوگو شاهد بوده ایم. درشرایط كنونی وجود هزاران نهاد و سازمان مدافع حقوق كودك در مقیاس جهانی، چه آنهایی كه مستقل عمل میكنند و یا وابسته به دولتها هستند، همچنین گواه آن آست كه مسئله كودك یك مسئله اساسی و در عین حال حل نشده است. اما آنچه كه ما شاهد آن هستیم اساسا تلاشی است كه خود را در بیطرفی سیاسی و در پوشش نهادها و سازمانهای غیر سیاسی و ان جی او ها پیش میبرد.
منصور حكمت در این زمینه نیز همچون هرعرصه دیگری كه بدان دستبرده  پیشرو است و یک شیوه برخورد جدید دارد. تبدیل كردن مسئله كودك و رهایی او به مسئله یك حزب سیاسی اگر در تاریخ اولین بار نبوده باشد، تلاشی نادر است، كه او مبتكرش بوده است. و این صرفا در تاكید بر حقوق كودكان در برنامه حزب خلاصه نمیشود بلكه به سازمان دادن نهادی كه اساس فعالیت آن به مبارزه برای تامین یك زندگی مرفه و شاد برای كودكان متمركز است نیز برمیگردد. همه میدانیم كه ابتكار "اول كودكان" و بیانیه آن از منصور حكمت بود. بیانیه ای كه من آن جمله معروف و زیبا را در ابتدای صحبتم به عاریه گرفتم. " رفتار هر جامعه با كودكان محك ارزیابی درجه انسانی بودن و آزاد بودن آن جامعه است". به این معنی سرفصل جدیدی را در مبارزه برای حقوق كودكان در جنبش كارگری و كمونیستی گشوده است كه به ندرت یك حزب چپ بدان توجه داشته است. امر كودك به امر مبارزه جدی  یك حزب سیاسی برای رفورمهای اجتماعی گره میخورد. همانطور كه رفتار جامعه با كودكان چون محكی خوانده میشود برای درجه انسانی بودن آن جامعه٬ تبدیل شدن امر كودكان برای یك حزب سیاسی محكی میشود برای درجه جدی بودن آن حزب برای دگرگون كردن جامعه و رهایی آن. تبدیل كردن امر خوشبختی كودك به امر یك حزب سیاسی و بطور مشخص حزب كمونیست٬ نشان از اهمیت و ارزش این مسئله نزد منصور حكمت دارد.
قائل شدن هویت مستقل برای كودكان:
در دنیایی كه هر روزه میلیونها كودك از گرسنگی٬ بردگی و خشونتهای جسمی و روحی رنج میبرند. در دنیایی كه كودكان را در مقیاس میلیونی در تجارت سیاه جنسی مورد تجاوز قرار میدهند و یا به قتل میرسانند و اعضای بدن آنان را میفروشند. در دنیایی كه در مقیاس هزاران نفره این موجودات كوچك و عزیز را در جنگهای شوم ملی و قومی و مذهبی به سلاخی میكشند و یا بعنوان بردگان مزدی پرپر میكنند و یا در چنبره كریه مذهب روحشان را میخشكانند. در چنین دنیایی منصور حكمت نه تنها امر كودك و حقوق كودك و سعادت آن را یك موضوع اساسی پراتیك اجتماعی و سیاسی می بیند، بلكه برای خود كودك هویت مستقلی را تعریف میكند كه در پیشرو ترین برنامها و مییشین استیتمنتهاmission statements  نمونه آن را نخواهید دید. بطور مشخص به این حكم توجه كنید: "كودك ملك شخصی كسی نیست"٬ در مورد این تز باید گفت در دنیایی كه مالكیت خصوصی اساس و بنیاد كاركرد آن را تشكیل میدهد و در مورد كودك بعضا بطور غریزی فرض بر این است كه جز مایملك پدر و مادر و سرپرستان است، بنحوی كه هر كاری میتوانند با كودكان بكنند و یا هر بلایی میتوانند بر سر آنان بیاورند٬ این حكم  را بگذارید تا خلاف جریان بودن و پیشرو بودن و زیرو رو كننده بودن آن را حس كنید.
این بیش از هزاران صفحه بحث و نوشته تئوریك بار فلسفی٬ سیاسی و حقوقی و حتی تربیتی در خود دارد. این در شرایطی است كه دنیای متوحش سود و ثروث حتی حق حیات را از كودكان در حال سلب كردن است. مكمله این تز اساسی شعار "تضمین رفاه و سعادت هر كودك مستقل از وضعیت خانوادگی با جامعه است" میباشد. این دو در كنار هم  از یك طرف با این تلقی كه كودك را كالا و ملك می بیند در میافتد و از طرف دیگر امر صیانت كودك را به جامعه و دولت میسپارد.  و یا به این توجه كنید: " منفعت كودكان بر هر ملاحظه و منفعت ملی٬ قومی٬ مذهبی٬ نژادی٬ اقتصادی٬ فرهنگی و ایدیولوژیك مقدم است." آیا میتوان از این تیز تر، روشن تر و دقیق تر بر هویت مستقل کودکان تاکید کرد و دفاعی بی قید و شرط تر از این از تامین حقوق آنان نمود.
شما را به كنوانسیون حقوق كودك سازمان ملل كه بورژوازی جهانی و آن هم متمدن ترینشان پزش را میدهد كه تازه  بزور تلاشهای بشریت مترقی و انساندوست به آن تحمیل شده است٬ مراجعه میدهم. "حكومتهای عضو پیمان برای هر كودكی كه در قلمرو آنهاست بدون تبعیض و یا فرق گذاری و بدور از هرگونه وابستگی نژادی٬ رنگ و پوست٬ منشا اجتماعی و قومی و یا ملی٬ میزان دارایی٬ معلولیت٬ وضعیت سرپرست و یا والدین و هر موقعیت دیگری كه كودك در آن است٬ اجرای حقوق مندرج در این پیمان نامه را تضمین میكند." در اولی صحبت از مقدم بودن منفعت كودك است در دومی تاكید بر عدم تبعیض  و یا فرق گذاری است جدا از این كه هیچ مرزبندی با منفعت و ملاحظه مذهبی ندارد. تازه در بند چهارم همین كنوانسیون "برای تحقق مفاد این عهد نامه با توجه به حقوق و اوضاع اجتماعی٬ سیاسی و فرهنگی " توجه داده شده است.  امیدوارم این مقایسه كمك كرده باشد تا عمق حساسیتی كه منصور حكمت در مورد تامین حقوق انسانی كودك بخرج میداد را متوجه شویم.
 مذهب و حقوق كودك:
یك سرزمین وسیع و در عین حال كمتر دست خورده٬ میدان مقابله با دست اندازی مذهب به كودكان و شكوفایی آنان است. در این میدان منصور حكمت كاشف و رزمنده است. مذهب بخصوص در این چند دهه گذشته چه با تهاجم عمومی جریان راست و عنان گسیخته بورژوازی در غرب و چه با دست یابی اسلام سیاسی به قدرت در خاورمیانه٬ دنیای سیاه و تلخی را برای بشریت ساخته است و به طبع كودكان بعنوان ضعیف ترین و بی دفاع ترین بخش جامعه بیشترین گزند را متحمل میشوند. از تبدیل شدن به سپاه ارتش خدا در اوگانادا تا تبدیل شدن به حاملان بمبهای انتحاری در جنگ قدرت اسلام سیاسی با غرب٬ تا قربانی تجاوز جنسی شدن تحت عنوان ازدواج در كشورهای اسلام زده٬ تا محروم شدن از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی  بخاطر سلطه مذهب و قیود مذهبی٬ تا تبدیل شدن به ارتش تنفر مذهبی و متحمل شدن بیشترین خشونتهای جسمی و روحی در خانواده های مذهبی وجوهی از خشونتی است كه در مقیاس میلیونی توسط صنعت پلیدی چون دستگاه مذهب كه از بیشترین اغماض نیز برخوردار میشود٬ به كودكان اعمال میشود.
منصور حكمت در این میان چون ناجی شجاعی پرچم "كودكان مذهب ندارند" را بلند میكند. هنوز وقتی در هر اجتماع و كنفرانسی این كلمه قصار و با بار سیاسی و اجتماعی عمیق را مطرح میكنم در عین غلبه حیرت بر بخشی از شنوندگان كه حكایت از یك واكنش منفی دارد٬ خلع سلاح شدن و قاصر بودن از هر گونه استدلال در نقد آن را در میان آنان نیز شاهد هستم. این شاه بیت من در دفاع از كودكان در مقابله با بیرحمی مذهب است. اگر میخواهید دست مذهب را از دخالتگری در زندگی كودكان كوتاه كنید٬ اگر میخواهید آداب و رسوم ارتجاعی و عقب مانده و مذهبی دنیای زشتی برای كودكان نیافریند٬ اگر میخواهید انسان را با هویت مذهبی آن تعریف نكنند٬ اگر میخواهید بذر تنفر و جدا سازی در بین مردم كاشته نشود و تا حدودی ریشه های جنگهای مذهبی بخشكد این آن پرچمی  است كه باید برافراشت.
كودكان مذهب ندارند. اهمیت این شعار صد چندان میشود زمانی كه متوجه میشویم كه حتی در كشورهایی كه مذهب بیش از دو قرن است كه توسط انقلابات و جنبشهای مترقی به كنار زده شده نسبت به تجاوزگری مذهب و بطور مشخص اسلام به كودكان هیچ اعتراض گسترده ای شكل نمیگیرد. چرا كه فرض را بر این گذاشته اند كه كودكان زائده مذهب پدران و مادرانشان هستند. این توصیه من است  به همه مدافعین جدایی مذهب از آموزش و پرورش٬ مخالفین پوششهای اسلامی٬ جداسازی كودكان دختر و پسر و حتی دولتهایی كه مدعی اند میخواهند با اسلام سیاسی مبارزه كنند كه این شعار را اساس كار خود قرار دهند. این شعارهمچنین اساس یك بخش بسیار مهم و ویژه٬ تحت عنوان مقابله با دخالت مذهب در زندگی كودكان٬ در بیانیه حقوق كودك  نهاد كودكان مقدمند منظور شده است. كاری كه ما به همه تشكلهای مدافع حقوق كودك نیز توصیه میكنیم كه چنین كنند.

جایگاه ویژه مبارزه برای حقوق دختران خرد سال:
حتما مقاله "حجاب گیت" را همه شما خوانده اید. منصور حكمت در این نوشته به صراحت حجاب كودكان را كودك آزاری میخواند و خواهان دخالت قانونی در ممنوعیت آن است. او در مورد دختران خردسال میگوید "اینها فقط اموال اولیاشان نیستند. شهروندان محترم و صاحب حق جامعه اند و جامعه در قبال حفظ حقوق آنها مسئول است." نوشته ای كه جز آثار كلاسیك ماركسیسم باید قلمدادش كرد. این نوشته حكمت ضمن آن كه یك ادعانامه قدرتمند علیه مذهب ٬ یك دفاعیه پرشور و پرصلابت در دفاع از كودكان است٬ نشان از حساسیت ویژه او در قبال زنان و بطور مشخص كودكان دختر دارد. بر مبنای رهنمود اوست كه بیانیه ما٬ كودكان مقدمند٬ فصل ویژه ای را به طرح مطالبات این بخش از كودكان اختصاص داده است.
به واقع یك نهاد و سازمان جدی مدافع حقوق كودكان نمیتواند آنچه كه بر دختران كودك میگذرد را بطور برجسته در نظر نگیرد و موضوع مبارزه خود قرار ندهد. تبعیضی كه بر كودكان مونث چه در سطح خانواده ها و چه در سطح جامعه میرود را نمیتوان تنها بر حول مطالبات عمومی برای كودكان پوشاند. چه در كشورهای پیشرفته و چه در كشورهایی كه مذهب و فرهنگهای عقب مانده همچنان در سوخت و ساز جامعه دست دارند سركوب آمال و آرزوهای زنان و دختران چون یك پدیده زشت جریان دارد. از این رو مقابله با آن٬ عرصه ویژه ای است كه نگاه تیز بین منصور حكمت بر آن احاطه دارد. نمیتوان در دنیایی كه دختران خردسال را تحت عنوان ازدواج مورد تجاوز جنسی قرار میدهند، حجاب بر سرشان میكنند و به این ترتیب مورد تحقیر قرار میدهند، از ورزش٬ تفریح و فعالیتهای هنری و اجتماعی محرومشان میسازند٬ به صرف دختر بودن كار خانگی را به آنان تحمیل میكنند، در سنین جوانی از هر نوع رابطه آزاد با پسران جلو میگیرند و در صورت تخطی مورد خشونت تا سر حد مرگ قرار میدهند و یا در محیط های آموزشی مورد تحقیر و تعدی قرار میدهند را تحت عناوینی بسیار عمومی نادیده گرفت و در عین حال مدعی شد كه با حرارت و به گونه ماكزیمالیستی برای حقوق كودكان مبارزه میكنند. كاری كه بخش اعظم گروها و تشكلهای مدافع حقوق كودك میكنند. اگر به كنوانسیون حقوق كودك سازمان ملل توجه كنید هیچ جزئی را در آن نمیبینید كه مبارزه با مذهب و یا حقوق كودكان دختر را گنجانده باشد.
من و همه آنهایی كه در این حزب  و در نهاد كودكان مقدمند مبارزه میكنند این یك امتیاز بزرگی بود كه از شخصیتی چون منصور حكمت برخوردار بودیم بنحوی كه امروز میتوانیم افتخار كنیم كه یك مانیفست بسیار رادیكال٬ ماكزیمال، مدرن و انسانی پرچم مبارزه ما در دفاع از كودكان است.
در مورد حقوق كودك در نزد منصور حكمت میتوان بسیار گفت. میتوان در این مورد نوشت كه او چگونه جامعه را مسئول حراست از جان و روح كودك میداند بدون آنكه استقلال و آزادی كودك را مورد تعرض قرار دهد یا حرمت او را زیرپا گذارد. میتوان درباره  جایگاه مبارزه با مذهب در دفاع از حقوق كودك از نظر او نوشت، یا در دفاع او از حق حیات كه شامل حق حیات كودك در دوران بارداری مادر نیز میشود٬ نوشت. میتوان در مورد حقوق كودكان در سنین بلوغ٬ دورانی كه كودكان در حال بدل شدن به یك بزرگسال هستند بحث كرد. دورانی كه در عین حال خانواده و جامعه و دولت موظف است تمام تلاش خود را جهت ممانعت از هرگونه گزند به آنان بكار گیرد و در عین حال درجات بالایی از دخالت گری و مسئولیت پذیری آنان در امور جامعه را فراهم كند. البته ممكن است نتوان بطور مكتوب نوشته هایی در هر یك از این موارد از منصور حكمت یافت ولی میتوان از آنچه كه به جای گذاشت پاسخهای روشنی را دریافت. جایگاه برجسته منصور حكمت در مبارزه برای یك زندگی مملو از رفاه٬ آسایش و شكوفاهی برای كودكان بر كسی پوشیده نیست بنحوی كه آموزشهای اوست كه امروز راهنمای ما در این عرصه بسیار مهم است.