"پوپولیسم در بن بست"
وصف حال رهبری ح ک ک
آذر ماجدی
به میزانی که خیزش مردم علیه رژیم اسلامی وسعت می یابد سیاست های حزب کمونیست کارگری (ح ک ک) بیشتر به پوپولیسم آغشته و به راست کشیده میشود. این یک طنز تلخ است. از پس از مرگ منصور حکمت، نظریه "سوسیالیسم مردم را رم میدهد" دو بار از این حزب قربانی گرفت. این تز اولین بار توسط کورش مدرسی در جلسات دفتر سیاسی مطرح شد. کورش مدرسی همراه با بخشی از کادرهای حزب در سال 2004 از حزب انشعاب کرد. حزب موسوم به حکمتیست افت و خیزهای بسیاری را از سر گذرانده است. آنچه از آن حزب اولیه بعد از انشعاب باقیمانده اکنون متاسفانه بشدت به راست درغلطیده است. سیاست آنها در قبال خیزش عظیم مردم تفاوتی با سیاست توده ای ها ندارد. این حزب جوهر سرنگونی طلبانه مبارزات مردم را نفی میکند و مردم را دنباله رو یک جناح از رژیم اسلامی قلمداد میکند. هر روز از مردم میخواهد که در خانه بمانند و در مبارزه شرکت نکنند. از کارگران میخواهد که اعتصاب نکنند و مردم کردستان را از این رو که هنوز خیزش مردم در سایر نقاط به آنجا نرسیده است، بخاطر درک بالای رادیکال شان تحسین میکند و اعلام میکند که این "درایت" مردم کردستان بخاطر نفوذ این حزب در آن منطقه است. "سوسیالیسم مردم را رم میدهد" سال 2003 به سیاست های راه توده ای 2009 ختم شد.
اگر حمید تقوایی در سال 2004 با افتخار اعلام میکرد که منشعبین میگفتند سوسیالیسم مردم را رم میدهد و به این خاطر رفتند، اکنون خود به همین نظر رسیده است. ح ک ک درست سربزنگاه متوجه شده است که گویی "سوسیالیسم و حکومت کارگری" زیادی رادیکال است و مردم را رم میدهد. درست زمانی که تقویت کمونیسم اهمیت صد چندان پیدا میکند، در بحبوحه خیزشی که برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی شکل گرفته است، در شرایطی که یک انقلاب کارگری میتواند شکل گیرد و کمونیست ها باید برای شکل گیری آن تلاش کنند، رهبری ح ک ک به همین تز روی آورده است. سوسیالیسم، انقلاب کارگری، حکومت کارگری از تبلیغات تلویزیونی این حزب حذف شده است.
جمهوری سوسیالیستی که شکل کنکرت حکومت کارگری است و یکی از شعارهای حزب کمونیست کارگری بوده است، از ادبیات و تبلیغات تلویزیونی این حزب قلم گرفته شده است. و کلمه کارگری جای خود را به کلمه انسانی داده است. اینها اکنون بجای انقلاب کارگری و حکومت کارگری که شعار و برنامه پایه ای حزب کمونیست کارگری بوده است از "انقلاب انسانی و حکومت انسانی" سخن میگویند. یک "انقلاب انسانی" را تبلیغ میکنند، مردم را به سازماندهی یک انقلاب انسانی فراخوان میدهند و قصد دارند اگر یک روز قدرت را بدست آوردند یک "حکومت انسانی" در جامعه مستقر کنند.
آیا محق نیستیم که از این چرخش در سیاست و تبلیغات استنتاج کنیم که رهبری ح ک ک به این نظر رسیده است که "سوسیالیسم مردم را رم میدهد" و لذا بجای آن از الفاظی استفاده میکند، که بنظرش "مردم جلب کن" است؟ تاریخ جنبش کمونیستی مملو از جریانات و احزابی است که بمنظور کسب قدرت یا شرکت در قدرت به راست چرخیده اند. این نه اولین بار است و نه آخرین بار. ح ک ک مدتی است که به راست چرخیده است. این راست روی را ما در سیاست های مختلف و سبک کارشان بارها نشان داده ایم. اکنون که بنظر میرسد، قدرت به خیابان ها افتاده است، اینها از هول از دست دادن فرصت، چرخش به راست خود را تکمیل کرده اند. به عبارتی از هول حلیم در دیگ افتاده اند.
پوپولیسم ناب پیکاری در بسته بندی جدید
"انقلاب انسانی، حکومت انسانی" همان فرمولبندی قدیمی پوپولیستی است که اکنون در یک بسته بندی جدید توسط ح ک ک به جامعه عرضه میشود. این احتمالا از کشفیات جدید حمید تقوایی است. لابد فکر میکنند که به یک ایده بدیع دست یافته اند. اما باید به این حزب هشدار داد که این همان پوپولیسم ناب قدیمی است. کلمه "خلق" جای خود را به "انسان" داده است. خلق دیگر دمده شده است. دیگر کسی از این کلمه استفاده نمیکند. انسان لفظ مد روز همان کلمه خلق است. این یک طنز تلخ دیگر تاریخ است.
بعلاوه، این روزها بساط "حقوق بشری" داغ است. از هر گوشه و کناری یک سازمان و انجمن دفاع از حقوق بشر مثل قارچ از زمین روئیده است. در میان جنبش ملی – اسلامی و بعضا جنبش ناسیونالیسم پرو غرب، زمانی جامعه مدنی مد بود، بعد رفراندوم مطرح شد و حالا حقوق بشر چنین جایگاهی یافته است. لذا برای حزبی که میکوشد با جریانات راست به سازش ها و مصالحه هایی برسد، استفاده از لفظ انسانی بجای کارگری، یک ابزار تاکتیکی تسهیل این سازش است. انسانی صرفا قرار نیست که بجای یک لفظ "مردم رم دهنده" بنشیند، یک تاکتیک سیاسی برای نزدیکی و سازش نیز هست.
ممکن است در پاسخ به این نقد گفته شود: "مگر حکومت کارگری یک حکومت انسانی نیست؟ پس چه ایرادی دارد که ما بر این توصیف از انقلاب و حکومت کارگری تاکید کنیم؟ مگر منصور حکمت نگفته "اساس سوسیالیسم انسان است؟" قصد ما نیز اینست که انسانی بودن حکومت کارگری را میان مردم تبلیغ کنیم."
ما از آنجا که از نقد سیلست های ح ک ک هدف و نیت مان ممانعت از راست روی این حزب و تلاش برای باز حاکم کردن سیاست های کمونیسم کارگری منصور حکمت بر این حزب است، میکوشیم که "بهترین و انقلابی ترین" نیت را به رهبری ح ک ک نسبت دهیم و از این موضع حرکت کنیم. اما این نیت خوب نیز رهبری این حزب را از سقوط به گرداب پوپولیسم خلاص نمیکند. این درست است که حکومت کارگری یک حکومت انسانی است. شکی در این نیست. و قطعا باید در تبلیغات خود این محتوای حکومت کارگری را برای مردم توضیح دهیم. اما مساله این نیست که ح ک ک دارد انقلاب کارگری و حکومت کارگری را توضیح و توصیف میکند. کلمه کارگری در تبلیغات این حزب کیمیا شده و کلمه انسانی جانشین آن شده است.
بعلاوه، حتی در توضیح این "انقلاب انسانی و حکومت انسانی" هیچ اشاره ای به ماهیت طبقاتی آن، به نقش طبقه کارگر، لزوم سازماندهی طبقه کارگر، ضرورت اعمال رهبری طبقه کارگر بر انقلاب نمیشود. صرفا از یک "انقلاب" عمومی برای سرنگونی رژیم صحبت میشود. غیبت ماهیت طبقاتی انقلاب و حکومت حاصل آن در ادبیات ح ک ک را با آنچه حمید تقوایی "خواست های اساسی انقلاب و فرمان های انقلاب مردم"* میخواند در کنار هم بگذارید، به یک فرمولبندی تقلیل یافته، رقیق شده و پوپولیستی از مفهوم انقلاب نزد حمید تقوایی و رهبری ح ک ک میرسید. بدین ترتیب تصویر پوپولیستی از انقلاب تکمیل میشود. کل این بسته بندی نشان میدهد که این بینش و متد از یک موضع کاملا آگاهانه نشات گرفته است: تقلیل در رادیکالیسم و مطالبات و خواست رادیکال اصلی و اولیه حزب کمونیست کارگری، برای یافتن "دوستان حال و آینده."
در تبلیغات اخیر این حزب مقولات مبارزه طبقاتی، طبقه کارگر و رهبری طبقه کارگر محلی از اعراب ندارد. حتی از سرمایه داری نیز صحبت نمیشود. در یک گفتگویی که قرار است درباره حکومت مورد نظر این حزب صحبت شود و در آن درباره ضرورت انحلال نیروهای سرکوب صحبت میشود، توصیفی که حمید تقوایی از رژیم اسلامی میدهد، از یک آژیتاسیون پوپولیستی فراتر نمیرود. این رژیم بعنوان یک دستگاه "مافیایی غارت و جنایت" متشکل از یک اقلیت کوچک دزد که دار و دسته سرکوب خود را دارند، توصیف میشود. بنظر ایشان "در هیچ جامعه متعارفی" دستگاه سرکوب این چنین خشن نیست. این توصیف آنچنان شور است که مصاحبه کننده مجبور میشود بپرسد: "آیا منظور شما اینست که این دم و دستگاه سرکوب که درست کرده اند برای منافع شخصی خودشان است؟" (خط تاکید از ما است.)
یک کلام در مورد ماهیت سرمایه دارانه این نظام، ضرورت سرکوب جامعه بمنظور استثمار طبقه کارگر و حفظ پایه ها نظام سرمایه داری مطرح نمیشود. "در هر جامعه ای که شکاف عظیم میان فقر و ثروت باشد برای حفظ این شکاف ارتش لازم است، پلیس لازم است، شکنجه و زندان لازم است . " این تمام توضیح ایشان در مورد ضرورت سازماندهی دستگاه سرکوب و قهر است. در تمام این مصاحبه طولانی بگردید، یک کلام از جامعه سرمایه داری و نظام طبقاتی صحبت نمی شود. ظاهرا فقط زمانی که شکاف میان فقر و ثروت عظیم باشد دستگاه سرکوب لازم میشود. و دولت هم نه یک ابزار حاکمیت طبقاتی و صیانت منافع طبقاتی، بلکه یک مافیای جنایت و غارت است.
در مقابل این بحث ما ممکن است گفته شود که دارند از متد سلبی در توضیح مفاهیم شان استفاده میکنند. این استدلال هم راه بجایی نمی برد. به این دلیل که اولا، منظور از متد سلبی تغییر ماهیت و تقلیل شعارها و اهداف کمونیستی ما نیست. متد سلبی به این معنا نیست که بجای انقلاب کارگری بگوییم انقلاب انسانی و بجای حکومت کارگری یا جمهوری سوسیالیستی بگوییم حکومت انسانی. متد سلبی یعنی آنکه بگوییم "نه به جمهوری اسلامی." "نه به سرکوب." "نه به اختناق." "نه به زن ستیزی." "نه به حجاب." "نه به استثمار" و قس علیهذا. ثانیا، حمید تقوایی در پلنوم 27 زمانیکه ما در نقد قطعنامه پیشنهادی اش بر استفاده از این متد منصور حکمت تاکید کردیم، در پاسخ بما کماکان بر متد خویش که پیش از این مورد نقد منصور حکمت قرار گرفته بود، تاکید میکرد.
سناریوی حمید تقوایی از انقلاب مورد نظرش چنین است: یک جامعه متشکل از اقشار ناراضی که همیشه در کنار هم و هم وزن ردیف میشوند: "کارگران، زنان و دانشجویان،" اعتراضات این اقشار مانند "جویبارهایی" به هم می پیوندند و انقلاب شکل میگیرد. اکتورهای دیگر این سناریو دو جریان راست و یک حزب انقلابی است. دعوا میان این حزب انقلابی با آن دو جریان راست برای جلب توجه آن اقشار شکل میگیرد. اگر در این مسابقه حزب انقلابی ببرد و مردم آن را انتخاب کنند، آنگاه یک "انقلاب انسانی" شکل میگیرد و نتیجه آن یک "حکومت انسانی" است که توسط این حزب انقلابی تشکیل میشود و از آن پس همه چی بخوبی و خوشی به پایان میرسد." این سناریو کمی به فیلم های بالیوودی شبیه است. ولی تقصیر ما نیست. به سخنرانی ها و مصاحبه های اخیر حمید تقوایی توجه کنید. این جوهر و هسته تمام آنها است.
پوپولیسم عمیقا توسط منصور حکمت و مارکسیسم انقلابی در سال های 1357- 1362 مورد نقد قرار گرفت. نقد عمیق تئوریک – سیاسی منصور حکمت در متن یک شرایط سیاسی ملتهب و مبارزه بارز طبقاتی، پوپولیسم را بایگانی کرد و به موزه سپرد. اما بنظر میرسد که نزد حمید تقوایی، انقلابی که وی تبلیغ میکند با انقلاب 1357 آنچنان بهم پیوسته است که برای خلق دوباره آن، خود در جسم چپ غالب آن مقطع رفته است. سازمان پیکار دیگر وجود ندارد. اما رهبری ح ک ک همان نظرات پوپولیستی را در بسته بندی جدید تحویل جامعه میدهد. در مواجهه با این شرایط انسان راهی ندارد جز آنکه این جمله معروف را که دیگر به کلیشه تبدیل شده تکرار کند: "تاریخ همیشه دو بار تکرار میشود. یک بار بصورت تراژدی و یک بار بصورت کمدی."
با این تفاوت که این بار دوم در واقعیت یک کمدی – تراژدی است. کمدی است، چون تحول یکی از چهره های جنبش مارکسیسم انقلابی به یک پوپولیست به کمدی های برادران مارکس شباهت دارد. تراژدی است، زیرا این سیاست ها و تبلیغات پوپولیستی دارد از جانب حزبی بیان میشود که هم نام حزبی است که منصور حکمت بنیان گذاشت و رادیکال ترین سیاست های کمونیستی را بیش از ده سال در جامعه اشاعه داد.
شتاب به راست
سیاست ضد رژیمی صرف از زمان تحکیم رهبری حمید تقوایی بر این حزب، به سیاست حاکم این حزب بدل شده است. اما اگر پیش از این اعلام میکردند که با تبلیغ سوسیالیسم جامعه را به چپ کشانده و رهبری آن را بدست میگیرند، اکنون که مردم به خیابان ها آمده اند و یک خیزش عظیم توده ای در شرف وقوع است، ح ک ک سوسیالیسم و حکومت کارگری را بایگانی کرده و در کمد اسناد حزب گذاشته است. مفهوم انقلاب هر چه بارز تر نزد این حزب به امر سرنگونی رژیم تقلیل یافته است. تمام فعالیت شان به تبلیغ خلاصه میشود. اکنون که دریافته اند با اوجگیری مبارزات مردم جنبش های راست نیز فعال شده اند و بجلوی صحنه آمده اند، اینها در رقابت با این جریانات بر شتاب شان در راست روی افزوده اند. یک آژیتاسیون پوپولیستی در مورد یک انقلاب بی نام و نشان، تمام رادیکالیسم آنها را بیان میکند.
علاوه بر اتخاذ سیاست های راست روانه، تقلیل در اهداف و آرمان اصلی حزب، حتی در شعارهای فوری نیز تقلیل گرا شده اند. بطور مثال، اکنون دیگر از محاکمه سران رژیم حرف نمیزنند. فقط از محاکمه خامنه ای و بعضا احمدی نژاد صحبت میکنند. فوکوس خود را بر دولت احمدی نژاد و ولایت فقیه متمرکز کرده اند. در عمل مبارزه شان علیه رژیم اسلامی به مبارزه علیه یک جناح تقلیل پیدا کرده است و مانند اپوزیسیون پرو رژیم با جناح دیگر مسامحه میکنند. البته این مساله نزد حمید تقوایی تازگی ندارد. ایشان سه سال پیش هم بیانیه ای با شعار سرنگونی دولت احمدی نژاد به دفتر سیاسی ارائه داد که با نقد شدید ما مواجه شد و عملا به شکلی دیگر بازنویسی شد. همان بینش و متد اکنون فرصت بروز یافته است. حمید تقوایی میکوشد این راست روی را توجیه کند. او به این منظور میگوید: شعار مرگ بر خامنه ای یا ولایت فقیه که مردم میدهند، بمعنای مرگ بر جمهوری اسلامی است.
مساله اینجاست که حتی اگر این تحلیل درست باشد، باید این واقعیت را دید که مردم، علیرغم خواست قلبی شان برای سرنگونی رژیم اسلامی، ممکن است بنا بر پراگماتیسم، ترس از سرکوب یا بعضا دنباله روی از جنبش های راست شعارهای دیگری را طرح کنند. اما یک حزب کمونیستی مجاز نیست همان شعارها را تکرار کند. یک حزب کمونیستی باید بکوشد شعارهای مردم را رادیکالیزه کند. "نه" مردم به رژیم اسلامی را تعمیق کند. تکرار صرف شعار مردم، یعنی دنباله روی از توده ها، یک بروز دیگر سیاست پوپولیستی است.
ح ک ک اما شعارهایی که در خیابان داده میشودرا تکرار میکند. بدون توجه به اینکه در ساختن و اشاعه این شعارها جنبش های دیگر نیز فعالانه کار میکنند. در اعتراضات این شعار توسط ملی – اسلامی ها باب شد: "خامنه ای پینوشه، ایران شیلی نمیشه." ح ک ک بدون یک لحظه تعمیق در این شعار و معنای آن، همین شعار را در تلویزیون و سایت اش نوشت و اعضایش در تظاهرات در خارج کشور تکرار کردند. پس از مواجهه با نقد سیاوش دانشور از این شعار، آن را از روی تلویزیون و سایت شان برداشتند، اما حمید تقوایی و مصطفی صابر کماکان همین تشابه را در تحلیل شان استفاده میکنند. یک لحظه نیز تعمق نمیکنند که نه موسوی و خاتمی سالوادور آلنده هستند و نه اتفاقی که اکنون در ایران شکل گرفته است مانند کودتای 1973 در شیلی است. تبلیغات توخالی و صرفا دهان پرکن، دنباله روی از شعارهای مردم و تحلیل های ژورنالیسم سطحی با چاشنی تکرار یکی در میان کلمه انقلاب، تمام محتوای تبلیغ این حزب را تشکیل میدهد.
یکی از کادرهای مرکزی این حزب خیلی صریح و روشن و بدون ذره ای پرده پوشی، مقبولیت و مطلوبیت تکرار شعارهای خیابانی را برای این حزب توضیح میدهد. نقل قول زیرگواه دنباله روی از سیاست "همه با هم" این جریان است. ح ک ک حتی در پی اتحاد و وحدت با جریانات راست و سلطنت طلب است. "مرگ بر دیكتاتور"، "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر جمهوری اسلامی"، "حكومت مذهبی نمی خواهیم"، "مرگ بر روسیه" و غیره همگی فرمهای متفاوتی از شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هستند. این شعار متحد كننده است و تقریبا تمام سرنگونی طلبان چه راست پرو غربی و چه چپ كمونیست را متحد می كند."
منصور حکمت در نقد پوپولیسم 30 سال پیش چنین نوشت:
"عبارت پردازى ها، مغلق گويى ها و لفاظى هاى تکبرآميز و سراپا التقاطى و خرده بورژوائى را بر جاى تحليل روشن از انقلاب حاضر و وظايف پرولتاريا و کمونيستها در آن نشانيده بود و راديکاليسم پوپوليستى متکى بر شور و شوق انقلابى ماوراء طبقاتى را جايگزين مارکسيسم لنينيسم و تبلور روشن آن در برنامه و اصول تاکتيک لنينى نموده بود . "
شباهت پوپولیسم مورد نقد منصور حکمت با سیاست ها و تبلیغات ح ک ک خیره کننده است. این سرنوشتی است که متاسفانه رهبری ح ک ک به آن گرفتار آمده است. این حزب با شتاب بهت آوری به سوی راست و پوپولیسم حرکت میکند. پیش بینی کرده بودیم. ولی از صمیم قلب آرزو داشتیم که پیش بینی مان غلط از آب درآید. آرزو داشتیم که این رهبری به خود آید و این ابزار مهمی که توسط منصور حکمت برای رهبری انقلاب کارگری و تحقق آرمان های کمونیستی در ایران حدادی شده بود، بی خاصیت نشود. اما از خود بیخود شده اند. چنان شیفته قدرت شده اند که اصول و اهداف کمونیسم کارگری را بی مهابا تقلیل میدهند. باید کوشید راست روی آنها را سد کرد. ما از این گرایش به راست متاثریم. از آنجایی که این حزب تحت نام کمونیسم کارگری فعالیت میکند، سرنوشت آن هنوز برای ما مهم است.
این نوشته را با نقل قول دیگری از منصور حکمت از مقاله "پوپولیسم در بن بست" به پایان میبریم: "هر کمونيست واقعى ناگزير بايد بار ديگر، و حتى المقدور يکبار براى هميشه، در معناى "بدون تئورى انقلابى عمل انقلابى ممکن نيست" انديشه کند و به اهميت عملى آن واقف شود" .
* این خواست ها به آنچه ح ک ک تحت نام ده خواست فوری مردم منتشر کرده است، اشاره دارد. جالب اینجاست که این ده خواست، ابتدا 5 عدد بود. بعد از آنکه حزب ما منشور آزادی، برابر و رفاه را منتشر کرد، اینها یادشان افتاد که تعدادی خواست را از یاد برده بودند و خواست های اعلام شده شان را به ده افزایش دادند.