نامه ها، شماره 9
سیاوش دانشور

میلاد از اصفهان
با درود فراوان به شما آقای علی جوادی. من يکي از علاقه مندان افکار و نظريات شما در باره فلسفه خدا و حيات انسان هستم. و تا آنجايی که توانستم برنامه های شما رو دنبال کردم چه در تلويزيون کانال يک و چه در چت روم که درباره حزب کمونيسم سخنرانی ميکنيد که خب من جدای از نظرات سياسي شما بيشترعلاقه مندم درباره فلسفه خدا و حيات اوليه انسان بيشتر در صحنه شرکت داشته باشيد تا ما با اين انديشه ها بيشتر آشنا بشيم. درد امروزه مردم کشور ما عدم دسترسی کثيری از مردم به نظريات روشنفکران برون مرز است که متاسفانه اين حکومت رذيل توانسته با تمام قدرت در سانسور کردن اين وقايع! و اطلاعات کم و بيش برآيد و به جای اين يک دسته افکار پوسيده وعقب مانده اسلامی را به خورد مردم ايران دهد که واقعا جو ايران به صورت گسترده خرافی شده و اين حکومت راحتر به کارهای کثيفش ادامه ميدهد. ولی ما جمعی از جوانان ايران با تمام هوشياری سعي در پيشبرد علم گرايی، ملی گرايی و مذهب زدايی از انديشه های مردم هستيم و نميگذاريم که ايران را به يک کشور اسلامي عقب مانده و تروريستی مبدل کنند و تا مرگ نظام جمهوری اسلامی سکوت نخواهيم کرد . با سپاس از شما ميلاد از اصفهان

میلاد عزیز،
تلاش میکنیم مباحث و مناظره های علی جوادی را در یک مجموعه در سایت حزب قرار دهیم و به طرق مختلف در اختیار علاقه مندانش قرار دهیم. تردیدی نیست جدال امروز کمونیسم و آزادیخواهی با جمهوری اسلامی و سرمایه داری و ایدئولوژیهای منحط آن، جدالی گسترده است و اینگونه مباحث و سوالات برای نسل جدید با توجه به ماهیت ضد علمی و ارتجاعی جمهوری اسلامی جذاب است. شما کار درستی میکنید که تلاش میکنید علم را بجای مذهب و اصول لایتغیر مذهبی و خرافات میگذارید. همینطور تلاش برای دور کردن مردم از مذهب و نقد مذهب بعنوان یک خرافه و جنگیدن با مذهب سیاسی و حکومتی یک امر هر آزادیخواه باید باشد. اما "ملی گرائی" هم در همین ردیف است. حسابش جدا نیست. شما ملی گرائی را مترادف علم گرائی قلمداد کرده اید و در همین گام اول از تبئین علمی و تاریخی دور شدید. ملی گرائی و ناسیونالیسم درست مانند مذهب یک خرافه و یک طوق بردگی است. ملی گرائی و میهن پرستی و در اشکال تند آن فاشیسم، محصولات سیاسی جنبش ناسیونالیستی اند که تلاش میکنند بنا به منافع خود مردم یک جغرافیای معین را در توبره "هویت ملی" محبوس کنند و با تعریف این اشتراک؛ بازار داخلی، "منافع ملی"، "تاریخ ملی"، "فرهنگ ملی"، بیگانه گریزی، رقابت ملی و ایدئولوژی منحط و ارتجاعی ناسیونالیسم را به اجزا هویت مردم تبدیل کنند. ناسیونالیسم و ملی گرائی محصولی تاریخی است مانند دوران عشایر و قبایل و اقوام. همانطور که جامعه آندوران را پشت سر گذاشت و امروز خود را اینگونه توضیح نمیدهد، در سیر پیشرفت بشر و عبور از جامعه طبقاتی و سرمایه داری نیز، ناسیونالیسم و ملی گرائی بعنوان مذاهب زمینی و طوق ایدئولوژیک بردگی کارگر و مردم نیز بی مصرف میشود. توصیه اکید به شما میکنیم که سم ملی گرائی را اشاعه ندهید. آنرا نقد کنید و بجای این خرافه هویت انسانی و اصالت انسان را مبنای حرکت و تبئین علمی تان قرار دهید. پیروز باشید.  

سروش ابراهیمی
خسته نباشید. در بند 8 بیانیه حقوق جهانشمول انسان گفته شده؛ " داشتن حرمت و شخصيت حق هر انسان است. هر نوع افترا، هتک حرمت ممنوع است . هر نوع تبليغ نفرت يا برترى مذهبى، ملى، قومى، نژادى و جنسى ممنوع است . "
آیا مثلا من به شخصی بگویم که من از مذهبی که تو به آن اعتقاد داری متنفرم، این یک هتک حرمت یا یک رفتار بد اخلاقی است؟ یا اینکه من مجازم که از مذهب شخصی متنفر باشم و اینرا به زبان بیاورم؟

سروش عزیز؛

در بیانیه و برنامه حزب اعلام شده "تبلیغ نفرت یا برتری مذهبى، ملى، قومى، نژادى و جنسى ممنوع است . " یعنی نفرت با برتری جوئی در یک ظرفیت بکار رفته است. این تفاوت دارد با نقد سیاسی و ابراز شهروند. ما در عین حال قدیمی ترین مدافع آزادی بیقید و شرط بیان و انتقاد هستیم. درک ما برخلاف چپ سنتی، که از آزادی بیان این را میفهمد که باید "به عقیده دیگران احترام گذاشت" و از این مجرا وارد معامله با مرتجعین سیاسی میشود، اینست که برسمیت شناسی آزادی بیان مترادف با احترام به هرچیزی که از مجرای این حق بیان میشود نیست. از نظر ما این حق بدیهی کلیه شهروندان است که عقایدشان را در اشکال مختلف بیان و کنند و هر نقدی به جوانب سیاسی و اداری و اقتصادی و نهادهای قدرت دارند آزادانه بیان کنند. ما به هیچ "تابو" و مقدساتی" در بحث آزادی بیان قائل نیستیم. اما معنی این برسمیت شناسی حق غیر قابل بحث همگانی این نیست که من به عقاید ارتجاعی ناسیونالیستی و مذهبی و راسیستی و فاشیستی و هر تفکر منحطی احترام بگذارم. من که داور نیستم! من و تو نوعی میخواهیم بعنوان اکتورهای سیاسی در یک جدال اجتماعی جامعه را به سمت خاصی ببریم. من میتوانم بگویم مذهب جهل و خرافه و زنجیر بردگی است، ضد انسانی و آدمکش است و من برای نفی همه جانبه آن تلاش میکنم. این ایرادی ندارد. اما در عین حال نقد عقاید نمیتواند به حمله شخصی به افراد تسری یابد و یا در پوشش نقد به کسی تهمت و افترا زد. اینها قلمروهای مختلفی از آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی اند که باید مثل یک مجموعه حقوق انسانی به آن نگریست. اگر اینطور به موضوع نگاه کنید، نقد در تندترین شکل آن صرفا نقد عقاید و آرا است و این نه فقط ایرادی ندارد بلکه شرط پیشروی در تمام عرصه های زندگی سیاسی و اجتماعی است.

 

رفقای جوانان حزب اتحاد کمونیسم کارگری در تهران

بیانیه شما با عنوان "منصور حکمت شناسنامه ماست" دریافت شد. حزب اتحاد کمونیسم کارگری در بیانیه اعلام موجودیتش اعلام میکند؛ "حزب اتحاد کمونیسم کارگری به سنت کمونیسم اجتماعى مارکس و منصور حکمت تعلق دارد و پرچمدار نقد اجتماعى و طبقاتى کمونيسم کارگرى به جهان معاصر است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری دفاع از مارکسيسم و آرمان سوسياليسم کارگرى را يک وظيفه اساسى خود ميداند و براى تقويت و گسترش جنبش سوسياليستى طبقه کارگر در سطح جهانى ميکوشد".

به این معنی مارکس و منصور حکمت و نقد انقلابی و کمونیستی کارگری به اوضاع موجود و تلاش برای تغییر آن، شناسنامه و هویت فکری و سیاسی این حزب است. برای ما "عبور" از مارکس و منصور حکمت موضوعیت ندارد. همانطور که عبور از علم و حقیقت معنی ندارد. کسی پروژه عبور را میتواند داشته باشد که دیگر نیازی به پدیده مورد بحث نداشته باشد. موضوع برای جنبش طبقاتی و انسانی ما برعکس است. ما میخواهیم کمونیسم کارگری را به کرسی بنشانیم و روند قدرتگیری این جنبش را در جدال سیاسی تسهیل و تامین کنیم و به این اعتبار ناچاریم نقد مارکسی و حکمتی و متدولوژی شناخت و نقد و تغییر را در هر لحظه تلاش سیاسی مان منظور کنیم. به هر سوال جدید پاسخ مارکسیستی و کمونیستی کارگری بدهیم و این نیاز بلافصل ما به مارکس و منصور حکمت را صد بار تاکید میکند. اما اینجا باید تاکیدی کرد و آن مرز ما با برداشتهای مکتبی از مارکسیسم و منصور حکمت است. چون ظاهرا این "عبور" در این پوشش و توجیه صورت میگیرد. ما تلقی مکتبی از مارکسیسم و کمونیسم کارگری را اشاعه نمیدهیم و آن را مغایر با جوهر نقد انتقادی- پراتیکی مارکسیسم و کمونیسم کارگری منصور حکمت میدانیم. ما تعلق اجتماعی و طبقاتی مان را به یک سنت اجتماعی معرفه با افتخار اعلام میکنیم و از آن دفاع میکنیم، در عین حال برای پیشروی جنبش و حزبمان با کاربست زنده و غیر کلیشه ای این متد و این دیدگاه انتقادی در جدال سیاسی و اجتماعی شرکت میکنیم و در پراتیک کمونیستی حقانیت نقد طبقاتی مان را اثبات میکنیم. موفق و تندرست باشید.