يک کشيش مرتجع آمريکائى از سلاله کاردينال هاى پدوفيل دستگاه مسيحيت٬ پاستور جونز٬ قبل از سالروز ١١ سپتامبر فراخوان قرآن سوزى در اينروزرا داد. بدنبال آن از اف بى آى تا دستگاه دولت آمريکا و رسانه ها از زواياى مختلف از جمله حفظ جان نيروهاى آمريکائى در منطقه نگرانى شان را بروز دادند. ولى دمکراسى است ديگر! فيلمى منتشر شد و جوانى به فراخوان پاستور جونز در مقابل دوربينها مشغول آتش زدن قرآن شد. يک موضع کمونيستى در اينمورد چه بايد باشد؟ اصولا موضع داشتن لازم است يا نه؟ عده اى ميگويند نه چون پلاتفرم "آنتى اسلامى" شان را آن جوان با فراخوان پاستور جونز متحقق کرده است و ناراحت اند که چرا خودشان چنين ابتکارى بخرج نداده اند.
بعنوان يک کمونيست و يک مارکسيست و يک ضد دين و فعال جنبش ضد اسلام موضع من اينست:
آهاى پاپ بنديکت٬ بوش٬ رامسفيلد٬ جماعت نئوکان! حالا که ملاحظات استراتژيک تر طبقه حاکمه آمريکا اجازه نميدهد در کاخ سفيد اين نمايش را اجرا کنيد٬ برويد در يکى از زمينهاى گلف و محل قرار و مدارهاى کلوپ هاى از ما بهتران. آنجا دسته جمعى قرآن آتش بزنيد. من برايتان هورا نميکشم اما ناراحت هم نميشوم. من ميگويم مرگ بر هر چه دين و نابود باد دستگاه دين!
آهاى بن لادن٬ اگر هنوز زنده اى! طالبان٬ خامنه اى٬ شرکاى بمب گذار و تروريست! شما هم برويد بعد از يک نماز جماعت دبش دسته جمعى انجيل و تورات آتش بزنيد. به عيسى و موسى و آل عيسى و آل موسى لعنت بفرستيد. در جنگ ارتجاعى مذاهب نبايد عقب بمانيد. کار همه تان آدمکشى و عقب بردن خودآگاهى طبقه کارگر است. به وظيفه الهى و ناسوتى تان عمل کنيد. جواب اين راسيست را بدهيد. من برايتان هورا نميکشم اما ناراحت هم نميشوم. من ميگويم مرگ بر هرچه دين و دستگاه دين!
آهاى خاخام تاجر قراپتوس٬ دولت اسرائيل٬ نتانياهو٬ طرفدران دولت نژاد پرست اسرائيل٬ قاتلين کودکان فلسطينى! شماها هم قرآن و هم انجيل را آتش بزنيد و با چوب موسى آتش را داغ تر کنيد و دنيا را دونصفه! آتش جنگ مذهبى هرچه عميق تر باشد مذهب متکى بر سرمايه هاى نجومى دوام بيشترى دارد. اگر ميترسيد در اسرائيل اينکار را بکنيد٬ سفارش به لابى هايتان در دنيا بدهيد. من برايتان هورا نميکشم اما ناراحت هم نميشوم. من که ميگويم مرگ بر هرچه دين و دستگاه دين!
آهاى دمکراتهاى نازک دل٬ داوران احترام به عقايد مردم٬ توجيه کنندگان ارتجاع زير پوشش دمکراسى! شماها بايد "عزاى ملى" بگيريد. کنفرانس "ديالوگ تمدنها" برگزار کنيد. همه نوع مرتجع مذهبى از مسيونر و خاخام و آخوند دگرانديش جمع کنيد و دسته جمعى عليه اين برادران فالانژ خود حرف بزنيد. بالاخره هرچه باشد دمکراسى يعنى تحمل آرا و عقايد! مگر نه اينست که بايد "تولرانس" داشت؟ دسته جمعى پاستور جونز و افراطى ها را از هر سو محکوم کنيد. يادتان باشد کلاه گنده اى سر جوانان و نسل جديد ضد مذهب در ايران بگذاريد. بگوئيد که اين رفتارها فقط خامنه اى را تقويت ميکند و با جنبش سبز و "اسلام رحمانى" سازگارى ندارد. من باب احترام نيز قرآن و انجيل و تورات را روى سرتان بگذاريد و ببوسيد. پشت سرتان هم در کنفرانس بزرگ "ديالوگ تمدنها" انواع سفارشات عيسى و موسى و محمد و ديگران را آويزان کنيد! جمهوريخواهان محترم شبه لائيک و سکولار اپوزيسيون ايران در صف اول بايستند. بى بى سى و سى ان ان و ديگران هم سنگ تمام بگذارند و خانم کريستين امانپور را مامور پروژه کنند. من برايتان هورا نميکشم٬ ناراحت هم نميشوم٬ چون ميشناسمتان. من که ميگويم مرگ بر هرچه دين و دستگاه دين!
آهاى ضد اسلاميهاى ديروز کمونيست و امروز تازه مسلمان! اى منتقدين آبکى همين ها! شماهائى که از داور بدتريد و با هر حرکت راسيستى اين و آن به وجد مى آئيد! شماها که خودتان اينکاره نيستيد بايد هم از جناب پاستور دفاع کنيد و عليه منتقدين حرکت راسيستى جنگ مذاهب رجز بخوانيد. شما چه بخواهيد چه نخواهيد دنبالچه موضع راست افراطى عليه اسلام هستيد. شماها آبروى کمونيسم و ضد دين ها را نبريد. من براى شما البته افسوس ميخورم٬ ولى کار زيادى از من بر نمى آيد. شماها تصميم گرفتيد دندانهايتان را بکشيد و گروه فشار باشيد و از دنيا طلبکار! متاسفم برايتان٬ من برايتان هورا نميکشم٬ ولى عميقا براى حال و روز امروزتان ناراحتم. من که ميگويم مرگ بر هرچه دين و دستگاه دين!
آهاى کارگران کمونيست٬ همرزمان! نسل جديد ضد دين! زنان تشنه برابرى و رفع تبعيض! يادتان نرود جنبش کمونيستى تاريخا ضد دستگاه خرافه و دين و جهالت بشر بوده است. يادتان نرود جنگ مذهبى با نقد کمونيستى و مبارزه کمونيستى عليه مذهب خيلى فرق دارد. شما وقتى در تهران قرآن آتش ميزنيد داريد به دنيا ميگوئيد مرگ بر حکومت اسلامى و قوانين اسلامى و زنجيرهاى بردگى ما! عمل شما با پاستور جونز از زمين تا آسمان تفاوت دارد. مواظب باشيد عده اى کلاهبردار سياسى و ورشکسته و سازشکار سرتان کلاه نگذارند. مواظب باشيد عده اى کارشان اينست که قورباغه رنگ کنند و به نرخ قنارى بفروشند. شماها امروز با سلام و حکومتش طرفيد. اما يادتان باشد آزادى را با نرخ حقوق دمکراتيک "بهائى" و "يهودى" و "دراويش" و "آخوند خاتمى" و "پاره آجر و کتيبه کوروش" و "اقليت هاى قومى و مذهبى" به شما نفروشند. يادتان باشد کسى که طوق اسلام را دور مى اندازد به طوق ديگرى از اين جنس حال مخففه اش رضايت نميدهد!
شماها بايد بگوئيد جنگ مذاهب ارتجاعى است. نفرت مذهبى ارتجاعى است. نفرت مذهبى عين راسيسم است و ربطى به مبارزه عليه مذهب ندارد. شماها بايد بگوئيد کارگران منتسب به مسلمان و يهودى و مسيحى و کوفت هاى ديگر اعضاى طبقه ما هستند که هر از گاهى ايدئولوژى هاى منحط بورژوائى آنها را به جان هم مى اندازد و ازشان قربانى ميگيرد. بگوئيد مرگ بر همه تان مرتجعين حامى سرمايه دار! ما براى قرآن و انجيل و تورات و جنگ مذاهب شما سر سوزنى ارزش قائل نيستيم. ما ناسيوناليسم افراطى و اسلام را در اين خراب شده با شاه و حزب پان ايرانيست و خمينى و خامنه اى و اخيرا اسلاميون امام زمانى – کورش کبيرى ديده ايم. بگوئيد "خر خودتان هستيد". بگوئيد بگذار روزش برسد٬ ميدانيم با دستگاه دين و تجار مذاهب و خرافه چه کنيم. لايروبى مذهبى و نه فقط سکولاريسم پاسخ ماست. اما به شماهائى که پشت اين و آن راسيست غش ميکنيد و يا دست و پايتان را گم ميکنيد ميخنديم. به آنها بگوئيد ما ميدانيم شارلاتان هاى تاريخ چه تعداد کتاب و حديت و تاريخ معجول برايمان درست کردند. ميدانيم با حکومت زور و قانون و سرمايه گذارى روى عقبماندگى فکرى و فرهنگى چگونه برايمان مرزهاى تحجر "مقدس" و "تابو" و غيره کشيده اند. اينها براى ما دو ريال ارزش ندارد. ما در برابر سوزاندن قرآن و انجيل و تورات و هر کتاب اسارت بشر نه غش ميکنيم نه ريسه ميرويم و نه ميترسيم. ما ميگوئيم لعنت بر همه تان!
اگر دست من و طبقه ما بود٬ در دنيا برج و باروهاى مذهبى را برميچيديم. دستگاه دين را درست مانند مافيا تعطيل ميکرديم. تجار مذهب را وادار به کار شرافتمندانه مينموديم. در جامعه و طى يکى دو نسل مذهب را منقرض مينموديم. آزادى بيان و حق باور داشتن به هر خرافه اى٬ نه فقط مذهب٬ بجاى خود. اين در قانون هر حکومتى و از جمله قانون حکومت کارگرى هست. اما باى باى مذهب کار ماست. باى باى خرافه کار ماست. باى باى تعصب و جهالت و سنت و شرق زدگى کار ماست. نه به روش پاستور جونز و اکس مسلم و جنبش سبز٬ خير٬ به روش مارکس و منصور حکمت و کارگران کمونيست. ما ضرورت وجودى مذهب و ايدئولوژى و خرافه و نياز بشر به آن را از بين ميبريم. ما امکان بازتوليد گسترده مذهب را درست مانند بازتوليد گسترده سرمايه از بين ميبريم. ما بشر و انسان را آزاد و از مذهب بى نياز ميکنيم. اول با مبارزه سياسى و پيروزى انقلابى٬ بعد با وضع قانون و با مبارزه فکرى٬ با گسست پيشرو از چهارچوبهاى دنياى معاصر. با روشهاى انقلابى و کمونيستى. ما بدرجه اى آزادى را تضمين ميکنيم که استخوانهاى آبراهام لينکلن و همه سوپر دمکراتهاى جهان در گور بلرزد و ولتر بازى دگرانديشان دمکرات وکيل سرمايه فرصت خودنمائى پيدا نکند. ولى اجازه نميدهيم دستگاه دين و مفتخوارنش بچه هايمان را مسموم کنند. نميگذاريم در نظام آموزشى بجاى علم خرافه بياورند. بررسى تاريخ جهالت البته جداست اما خود جهالت در حکومت ضد جهالت و ضد جامعه طبقاتى و ضد مذهب جائى ندارد.
اگر دست من و ما بود نميگذاشتيم اسلاميون اين بلاها را سر مردم بياورند٬ نميگذاشتيم يهوديت بچه چند ساله را در مهد دمکراسى فخيمه انگلستان و آمريکا به اين شکل مسخره درآورد و به کنيسه ببرد. نميگذاشتيم دمکراتهاى قاتل مسيحى در اروپا و آمريکا به کودکان تجاوز کنند و نمايش "ضد تروريستى" با جنگ مذهبى دربياورند. نميگذاشتيم ارتجاع تاريخ خود را به اشکال ديگر باز توليد کند. اگر دست ما بود براى يکبار هم شده و شايد براى تراپى متحجرين و اينکه دلمان لک زده که کارى بکنيم؛ روزى دسته جمعى جمع ميشديم و تمام کتب سکتهاى مذهبى موجود را بعنوان نمادهاى جهالت تاريخ به آتش ميکشيديم. درست مثل کمونادرها که ستون واندم را پائين کشيدند و بعنوان سمبل ناسيوناليسم و توحش فرانسه به آتش کشيدند. در آنروز بيانه اى ميخوانيدم و از جمله ميگفتيم؛
شهروندان جهان!
بشريت بعد از هزاران سال تاريخ طبقاتى را پشت سر گذاشته٬ تاريخ جهالت را به پايان رسانده٬ و با انقلاب رهائى بخش کمونيستى و برپائى جامعه آزاد کمونيستى تاريخ انسانى را آغاز کرده است. در تاريخ پيشا انسانى هرچه لجن تاريخ بوده روفته شده است اما همواره اين خطر هست که دوباره مثل وبا و مالاريا و ايدز و بيماريهاى جديد برگردد. کمونيسم اعلام ميکند که راه مقابله تنها در آزادى وسيع است. آزادى اما يکسويه نيست٬ صرفا سياسى نيست٬ امرى اجتماعى و اقتصادى و انسانى است. مادام که حتى عده قليلى به افيون و مذهب و ناخود باورى باور دارند٬ جامعه بايد نگران مصونيت خود باشد. ما پايه هاى کارخانه توليد ارتجاع را درهم کوبيده ايم و قدرتى هزاران برابر اسطوره ها و خداهاى تاريخ٬ يعنى قدرت انسان آزاد را مستقر کرده ايم. اما همانطور که گل نيازمند نگهدارى است٬ همانطور که بشر بايد به اين فکر کند که چگونه ميتواند آزادتر٬ باسوادتر٬ خوشبخت تر٬ مرفه تر٬ عاشق تر٬ و نوع دوست تر باشد٬ همانطور و به دليل همه اينها و بسيارى دلائل ديگر٬ بايد از رشد ويروس خرافه نگران بود و زمينه هاى مادى رشد آن را مرتبا درهم کوبيد.
شهروندان جهان! کمونيسم پايان تاريخ مذهب و طبقات و دولتهاى سرمايه دارى را با پيروزى اش اعلام کرده است. امروز اين آتش بازى صرفا براى مقابله با ژن ناشناخته و موهومى بنام تعصب مذهبى است. اين فقط تست جامعه بود و اينکه حرفى گوشه دلمان نماند٬ و گرنه ما اين دوران را پشت سر نهاده ايم.
اما تا روزى که جهان از شر خرافه و مذهب و سرمايه و طبقات رها شود٬ ما عليه سلطه مذهب و دستگاه دين بعنوان يک ابزار مهم سرمايه دارى براى استثمار و تحميق طبقه کارگر مبارزه ميکنيم. ما هيچوقت اين مبارزه پيشرو را با جنگ فرقه هاى مذهبى عوضى نميگيريم. ما هيچوقت افسار گسيختگى راسيسم سرمايه و نفرت مذهبى را با مبارزه سياسى عليه مذهب اشتباه نميگيريم.
و سخن آخر طبقه ما و کمونيسم و نسل جديد ضد اسلام اينست: مرگ بر هرچه دين و دستگاه دين!
١٣ سپتامبر ٢٠١٠