اعدام، عدالت یا انتقام؟
گفتگو با آذر ماجدی در مورد مجازات اعدام
خاوران- در حکومت مورد نظر شما مجازات چگونه تعريف ميشود و به قصد دستيابى به چه هدفى دنبال ميشود؟
آذر ماجدى: بطور عام ميتوان گفت که سيستم هاى مجازاتى بر دو فلسفه بنا شده اند: انتقام و قصاص يا آموزش و بازسازى و يا تلفيقى از اين دو. من شخصا اعتقادى به انتقام و قصاص و مبنا قرار دادن اين فلسفه در سيستم قضايى- مجازاتى ندارم. نه تنها اين فلسفه را انسانى نميدانم بلکه پيروى از آن را وارد شدن در يک دور باطل انتقام و انتقام کشى مى دانم. عده اى بر اين عقيده اند که با انتقام گيرى و يا قصاص مجرم، جامعه متنبه ميشود. جامعه ممکن است مرعوب شود ولى متنبه نخواهد شد. جامعه مرعوب شده نيز جامعه اى انسانى نيست. ارعاب و ترس جنايت را کاهش نميدهد، بلکه عملا آنرا افزايش ميدهد. راه مقابله و بقا در مقابل ارعاب، يا تسليم است و يا دستيابى بقدرتى که ارعاب را با ارعاب متقابل جواب دهد.
اگر قصد متنبه کردن جامعه به معناى آموزش آن است، پس بايد از راه هاى ديگرى وارد شد. بايد انسانيت و انسان گرايى را رشد داد. بايد مجرم را آموزش داد. ممکن است در برخى موارد تا آنجا که به يک مجرم معين برميگردد، ديگر به اصطلاح کار از کار گذشته باشد و اميدى به تغيير او وجود نداشته باشد، ولى برخورد انسانى با چنين مجرمى باعث اعتلاى جامعه، اخلاقيات و ارزشها و فرهنگ حاکم خواهد شد.
بنظر من قطعا کاربست فلسفه انتقام و قصاص در سيستم قضايى - جنايى يک جامعه انسانى مردود است. اصل را بايد بر آموزش و بازسازى قرار داد.
خاوران - آيا بايد يک فاتل حرفه اى را که کشتن کسب و کارش بوده اعدام کرد؟ اگر پاسخ مثبت و يا منفى است دلايلتان چيست؟
آذر ماجدى: من کلا و اصولا با اعدام مخالفم. حالا در مورد قاتل حرفه اى و به اصطلاح قاتل «سريال» باشد، يا قاتلى که يکبار به قتل دست زده است، فرقى نميکند. اعدام بنظر من قتل عمد و از پيش برنامه ريزى شده توسط دولت است. قتلى که در عين خونسردى و با طرح قبلى انجام ميشود. مجازات اعدام جامعه را به عقب ميکشاند. جامعه را در عصر قرون وسطى نگاه ميدارد. اعدام باعث افزايش خشونت در جامعه ميشود. ممکن است جامعه را مرعوب کند ولى اين ارعاب نه تنها باعث کاهش قتل و جنايت نميشود، بلکه موجب افزايش آن است.
خاوران - با کشتن يا نکشتن قاتل به جامعه چه پيامى داده مى شود؟
آذر ماجدى: بنظر من با انجام مجازات اعدام قبح قتل و کشتن ريخته ميشود. ارزش حيات و جان انسان پايين ميايد. اگر خشونت از جانب دولت درست است و تقديس ميشود، پس اشکالى ندارد. اين يک پيام صريح است. ممکن است اينگونه استدلال شود که با اعدام، يک انسان بد و جنايتکار را ميکشند، پس بايد تاثير معکوس داشته باشد، ولى در عمل چنين نيست. اعدام، يعنى قتل برنامه ريزى شده توسط دولت، آدمکشى را امرى راحت تر و قابل قبول تر ميکند. به جوامعى که در آن مجازات اعدام قانونى است نگاهى بياندازيد و آنها را مقايسه کنيد با جوامعى که در آن مجازات اعدام لغو شده است، بنظر من سريع ميتوان مشاهده کرد که در جوامع دسته ی دوم ارزش انسان و حيات بطور کلى بالا تر است. حتى ميزان جنايت هم کمتر است.
خاوران - با نکشتن قاتل حق انسان و يا انسان هايى که به دستور و يا به دست او کشته شده اند چه ميشود؟
آذر ماجدى: من سوال شما را بمعناى عدالت خواهى قربانيان مى فهمم. بايد تکرار کنم که از نظر من عدالت با انتقام و قصاص تامين نمى شود. متاسفانه هيچ حرکتى نميتواند حق قربانيان را اعاده کند. اين دردناک است. و عمق تراژدى جنايت يا مرگ بطور کلى در همين جاست. نميتوان آنچه را که از دست رفته است، بهيچ طريقى بازگرداند. لذا کشتن قاتل نيز نيستى را به هستى باز نميگرداند. تنها شکلى که کشتن قاتل ممکن است عدالت خواهى و يا حق طلبى معنا دهد که انتقام مورد نظر باشد. قطعا قاتل بايد محاکمه و مجازات شود ؛ از اين طريق شايد عدالت خواهى قربانيان تا حدودى تامين شود. مبارزه ريشه اى با قتل و جنايت، بنظر من بهترين شيوه ی تامين عدالت است.
خاوران - چه عامل و يا عواملى موجب ميشود که کشتن انسان براى بعضى بصورت کسب و کار درآيد و امرى عادى شود؟
آذر ماجدى: دلائل پيچيده اجتماعى ، روحى و روانى وجود دارد. بطور عام و کلى مسائل اجتماعى موجب قتل و جنايت ميشود. اگر دلائل قتل هايى که انجام ميگيرد را بررسى کنيد، به مسائلى چون عوامل اقتصادى، عقب ماندگى هاى اخلاقى و فرهنگى، تعصبات و غيره ميرسيد. ميتوان بروشنى ديد که با زير و رو کردن جامعه و ساختن جامعه اى که در آن آزادى و برابرى هست، اختلاف طبقاتى و نابرابرى اجتماعى و سياسى وجود ندارد، انسان محور اصلى و نقطه عزيمت اصلى جامعه است، نفع پرستى جامعه را بحرکت در نمياورد، تعصبات جنسى و نژادى از ميان رفته است، رقابت و حسادت تا ميزان زيادى کاهش يافته است، قتل و جنيايت بايد موضوعيت خود را از دست بدهد؛ و ما فقط با موارد بيمارى هاى روانى روبرو باشيم که انسان را به سوى جنايت سوق ميدهد. هر چند که چنين مواردى را هم ميتوان تصور کرد که تا ميزان قابل توجهی کاهش پيدا کند. در جامعه سرمايه دارى کنونى که نفع طلبى بر جامعه حکم ميراند، فقر ، فلاکت ، نابرابرى و تبعيض سرنوشت اکثريت بزرگ مردم است؛ تبعيضات و تعصبات جنسى، نژادى و ملى در جامعه حاکم است. انسان از خود بيگانه است، منزوى است، تنهاست، وجود جنايت و جنايتکاران بيمار امرى عادى است. بايد جامعه را از اساس زير و رو کرد و آنگاه جنايت بنظر من اگر کاملا ناپديد نشود، بميزان بسيار زيادى کاهش مى يابد.
خاوران - عده اى بر اين عقيده اند که مجازات اعدام موجب کاهش قتل و جنايت در جامعه مى شود. شما در اين زمينه چه فکر ميکنيد؟
آذر ماجدى: من با اين نظر مخالفم. آمريکا بنظر من مثال بسيار خوبى است. آمريکا را با اروپا مقايسه کنيد. يا حتى در خود آمريکا ايالاتى که در آن مجازات اعدام جارى ميشود با ايالاتى که در آن مجازات اعدام لغو شده را مقايسه کنيد، متوجه ميشويد که اين نظر صحت ندارد و افسانه اى بيش نيست. اتفاقا در کشورهايى که ميزان اعدام در آن بالا است جنايت هم رقم بالايى دارد. آمريکا بنظرم بهترين نمونه رد چنين ادعايى است.
خاوران - حکومت مورد نظر شما با موجوداتى چون خامنه اى، رفسنجانى، عسگر اولادى، بادامچيان، نقدى، فلاحيان، شاهرودى، مرتضوى و ده ها جنايتکار ریز و درشت ديگر چه خواهد کرد؟ نظر شما چيست؟
آذر ماجدى : کليه اين جنايتکاران بايد محاکمه شوند. محاکمه علنى. بايد جرائم و جنايات آنها در دادگاه هاى علنى روايت شود. بايد دنيا از کليه جنايات آنها مطلع شود. بايد بازماندگان قربانيان اين جانيان حضور يابند و شکايت شان را عنوان کنند و عليه آنها اقامه دعوى کنند. و اين جانيان بايد مجازات شوند. ولى من حتى با اعدام اين جانيان نيز مخالفم.
خاوران - با اموال و خانواده جنايتکار مذکور چه بايد کرد؟
آذر ماجدى : خانواده جنايتکاران بايد بتوانند به زندگى عادى شان ادامه دهند. ما در دوران قبيله اى زندگى نمى کنيم و خانواده مجرمان و جنايتکاران بايد در آرامش به زندگى عادى خود ادامه دهند. حتى در مواردى دولت بايد از آنها در مقابل خشم و انتقام قربانيان و بازماندگان آنها حمايت کند. به آنها پوشش حمايتى بدهد. تا آنجا که به اموال برميگردد، بنظر من به ميزان اموال و به طريقى که ابتياع شده بستگى دارد. اگر داريم راجع به ميليون ها دلارى که از طريق قاچاق و دزدى و آدمکشى بدست آمده صحبت ميکنيم، بايد قطعا به نفع مردم مصادره شود. در مورد رهبران و کار بدستان جمهورى اسلامى بايد قطعا چنين کرد. ولى اگر اموال ناچيزى است که از طريق کار بدست آمده است نبايد به آن دست زد. البته اين نکات را من بشکل کلى و عمومى عنوان ميکنم و حتما سيستم قضايى بايد تک تک موارد را با خصوصيات متفاوتشان بررسى کند و پاسخ گويد.