ورود به جدل ناخواسته!
پاسخ به اتهامات دو رفیق از حزب حکمتیست!
آذر ماجدی

بدنبال انتشار بیانیه بسوی اتحاد صفوف جنبش کمونیسم کارگری و برگزاری جلساتی توسط سیاوش دانشور، علی جوادی و من برای تشریح این بیانیه در سوئد، آلمان و در پالتاک، که طی آن انشعاب و روندی که به این انشعاب در حزب کمونیست کارگری انجامید، مورد نقد قرار گرفت،  رفقایی از حزب حکمتیست ادبیات دوران انشعاب را زنده کردند و صفحاتی را به تجدید چاپ گله ها و "طلب" های شان اختصاص دادند.

در کلیه این جلسات ما اعلام کردیم که به همه ما انتقاد وارد است. اشتباه کردیم. اما بحث بر سر ملامت کردن، سرزنش کردن و انگشت سبابه بلند کردن نیست. در آلمان در پاسخ به یکی از رفقای حکمتیست که میخواست ثابت کند آنها بی تقصیر اند و مقصر اصلی ما هستیم، گفتم که تلاش برای یافتن تقصیرها و مقصرها ضرر اش بیش از فایده آن است. من شخصا قبول میکنم که اشتباهاتی مرتکب شدم. بنظر من رهبری حزب نتوانست به معضلات مهمی که وحدت حزب پس از منصور حکمت در مقابل اش میگذاشت پاسخ گوید. مساله رهبری پس از منصور حکمت، همانگونه که خود او تشخیص داده بود، بزرگترین ضربه را به حزب وارد آورد. حزب را شکننده کرد. و گفتم: "هر که بامش بیشتر برفش بیشتر!"

اما اکنون دو سال و نیم پس از انشعاب چه باید کرد؟ به همین وضعیت ادامه داد؟ یا تلاش کرد که ضربات را جبران کرد؟ بنظر ما باید با قبول اشتباهات از این انشعاب عبور کنیم و بسوی وحدت صفوف جنبش کمونیسم کارگری حرکت کنیم. اگر قبول دارید که انشعاب به کمونیسم کارگری ضربات مهمی وارد آورد، پس بیایید با هم این ضررها را جبران کنیم. متاسفانه بنظر میرسد که این تلاش ها و صراحت ما، و راستش این عمل غیرمعمول ما در جنبش چپ، یعنی قبول اشتباه و دست رفاقت دراز کردن بسوی سازمان های باصطلاح "رقیب"، بدرستی میان رفقای دو حزب درک نشده است. رفقای رهبری حزب کمونیست کارگری ما را "نادم" می نامند و میگویند: "چراغی که به خانه حلال است به مسجد حرام است!" و رفقای رهبری حزب حکمتیست بنظر میرسد با خود فکر کرده اند که در این شرایط گناهان را به دوش ما بیاندازند و به این شکل با مساله انشعاب "تسویه حساب" کنند.

رفقا محمد فتاحی و بهرام مدرسی ضمن ادعای مالکیت بر حکمتیسم، لیستی پر تحریف از "طلب" های شان را ردیف کرده اند. قبل از تشکیل فراکسیون، زمانی که مجادلات با رهبری حزب کمونیست کارگری بالا گرفت، گفتیم که وارد جدال تهمت و افترا به یکدیگر و نزول لحن ها نخواهیم شد، و علیرغم فشارهای بسیار زشت و تهمت های رنگارنگی که به طرف مان پرتاب شد، (جدل آنلاین کلکسیونی از آن را به نمایش گذاشته است) قدم در این جدال نگذاشتیم. این سیاست ماست. به این خاطر به نوشته های نسبتا مشابه از جانب برخی رفقای حزب حکمتیست نیز که ضمن متهم کردن و مقصر جلوه دادن ما، ما را به عضویت در حزب شان دعوت میکردند پاسخی ندادیم. گفتیم باید این فضا را تغییر داد. این جو را شکست. نفرت را زدود. تمدن را بازگرداند. موفقیت اتحاد صفوف کمونیسم کارگری در گرو چنین سیاستی است.

اما زمانی میرسد که اگر انسان پاسخ ندهد حقیقت مخدوش می شود. در چنین شرایطی باید کوشید حقیقت را تا آنجا و بصورتی بیان کرد که به سطح اتهام زننده نزول نکرد. نوشته دوستان بهرام مدرسی و محمد فتاحی تحریف ها و بعضا اتهاماتی را در بردارد که نمیتوان از آنها گذشت. برای ثبت در تاریخ هم که شده باید به این تحریفات پاسخ داد. بنظر میرسد که تلاش ما برای جبران گذشته، برای زدودن فضای نفرت و ستیز و ایجاد فضای رفیقانه کمونیستی بدرستی درک نشده است. تلاش ما بعنوان "ندامت" و پشیمانی تعبیر شده است. و به این ترتیب بنظر میرسد که این دوستان موقعیت را برای محاکمه "مجرمان اصلی" انشعاب مناسب دیده اند. در این نوشته ها تحریفات و اتهامات غیرمنصفانه ای وارد شده است.

 از آنجا که بخش مهمی از تحریفات به من بازمیگردد، علیرغم میلم باید جواب دهم. چرا که متاسفانه سکوت علامت رضا تلقی میشود. این لیست "طلب های" خود ساخته در تاریخ ثبت میشود. من واقعا قصد ندارم، میل ندارم و اصلا از این شرایط بیزارم که بخواهم با این رفقا یا هر کس دیگری وارد این کشمکش شوم. در زمان انشعاب هم برایم بسیار دردناک بود، اکنون هم دردناک است. میخواهم از این دوستان صمیمانه بخواهم این چنین این سوابق را مرور نکنند. چه لذتی از این عاید چه کسی میشود؟ مشاجرات و دعواهای مان خیلی جالب توجه بود که میخواهید دوباره آنها را زنده کنید؟ آیا میتوان این حرکت را تلاشی برای عبور از گذشته و حرکت به آینده درخور جنبش کمونیسم کارگری منصور حکمت قلمداد کرد؟ چه اصراری دارید که دوباره یک گذشته دردناک را زنده کنید و آنهم با تحریف؟ قصد سیاسی تان چیست؟ آیا پروژه اتحاد کمونیسم کارگری هراس در شما ایجاد کرده است و این راه مقابله با آن است؟

"حکمتیسم صاحب دارد!"
این عبارت بیش از هر چیز باعث خنده میشود. هیچ انسان سیاسی جدی این ادعا را جدی نمیگیرد، بویژه در صفوف جنبش کمونیسم کارگری. همانگونه که مارکسیسم صاحب ندارد، حکمتیسم نیز صاحب ندارد. تا آنجا که به جنبش کمونیسم کارگری بازمیگردد میتوان در مورد مقولات مختلف بحث کرد و آن را مطابق یا متناقض با حکمتیسم خواند، اما ادعای مالکیت بر حکمتیسم صرفا نشان دهنده دید فرقه گرایانه مدعیان آن و نپختگی سیاسی است. چنین ادعایی از جانب کسانی که حق ادیتوری و انتشار آثار منصور حکمت را که از جانب خود او به من سپرده بود به سخره گرفتند، حق ادیتوری و انتشار آثار او را متعلق به جنبش و طبقه کارگر دانستند، و حتی در جلسات سیاسی علنی اعلام این حق از جانب من را به درخواست "نفقه" تشبیه کردند، ادعای مالکیت بر حکمتیسم بیشتر شبیه یک جوک تلقی خواهد شد.

اتهام سرقت
این رفقا مدعی شده اند که من به کورش مدرسی اتهام سرقت زده ام. محمد فتاحی میگوید که به کورش مدرسی اتهام سرقت از خانه ام را زده ام. اینطور که پیش میرویم، سال دیگر گفته خواهد شد که من به ایشان اتهام سرقت مسلحانه زده ام و ده سال دیگر با کرام الکاتبین است که این داستان به کجا کشیده خواهد شد. از این لحاظ ضروری است که این اتهام روشن شود.

من هیچگاه به رفیق کورش مدرسی اتهام سرقت نزدم. نوشته قبلی من در آرشیو ها موجود است. من گفتم که ایشان بدون اجازه از هارد دیسک کامپیوتر منصور حکمت برای خود کپی گرفته اند. و این عین حقیقت است. ایشان نه از منصور حکمت و نه از من برای این کار اجازه نگرفتند. از آنجا که این دوستان منصور حکمت را متعلق به جنبش و طبقه کارگر میدانند، کلیه متعلقات ایشان را هم متعلق به جنبش میدانند و با این ذهنیت کپی گرفتن از هارد دیسک کامپیوتر منصور حکمت  را  مجاز و عین اصول کمونیستی و انسانی دانسته اند.

باید یادآور شوم که در این هارد دیسک فقط آثار سیاسی منصور حکمت آرشیو نشده بود، کلیه مکاتبات شخصی و خصوصی، مالی و کاری، همه چیز در این هارد دیسک بود و رفیق کورش مدرسی خود را در نگاه داشتن یک نسخه از تمام اینها مجاز دانست. فکر میکنید این نامه ها و حتی داستان نا تمام منصور حکمت که به اسم آرشیو مکاتبات شخصی کورش مدرسی و منصور حکمت چاپ میشود، از کجا آمده است؟ از هاردیسک کپی شده منصور حکمت. از یک سو جار و جنجال راه میاندازند که من آنها را به دزدی متهم کرده ام، از طرف دیگر میکوشند شخصیت من را با اتهام زننده چشم داشت به نفقه خدشه دار کنند، (در اینجا باید به این رفقا بگویم که خدشه دار کردن شخصیت من به این ترتیب، فقط دامن من را نمیگیرد، دامن فرزندان ما و منصور حکمت را هم میگیرد. ولی چه باک! هدف وسیله را توجیه میکند!) و از طرف دیگر یک رابطه غیرواقعی با منصور حکمت برای خود میتراشند. باید از کورش مدرسی پرسید چه کسی به شما اجازه داد که تمام زندگی نادر را که کتبی شده بود، خصوصی یا سیاسی برای خود کپی کنید؟ طبقه کارگر؟

من واقعا علاقه ای نداشتم که بار دیگر این گذشته تلخ را زنده کنم. تمام این وقایع برای من شخصا بسیار دردناک بوده است. خیلی وقتها فکر میکردم که اگر منصور حکمت زنده بود و این رفتارهای نازل را میدید تا چه حد آزرده میشد! بعد یادم میافتد که به من هشدار داده بود. میدانست که از این رفتارهای نازل بوقوع خواهد پیوست و اتفاقا بخاطر رابطه من با او بیش از هر کس دامن من را خواهد گرفت. او میدانست. یکبار دیگر از این رفقا میخواهم که این مسائل را دوباره هم نزنند. وقتی به من اتهام بزنید من راهی جز پاسخ ندارم. باید از خودم و اعتبار سیاسی و شخصی ام دفاع کنم. دو سال پیش در یک شرایط معین زیر فشار این واقعیت را آشکار کردم. وگرنه بمدت دو سال از زمان وقوع در این مورد با احدی صحبت نکرده بودم.

به دادگاه کشاندن رفقا!
این هم یک دروغ شاخدار دیگر است. من در آن زمان طی یک ایمیل شخصی برای رفقا کورش مدرسی، فاتح شیخ و ایرج فرزاد گفتم که منصور حکمت ادیت آثارش را بمن سپرده است. به خواست او احترام بگذارید وگرنه برای من راهی بجز شکایت باقی نمیماند. اما این شکایت هیچگاه انجام نشد. نمیخواستم نام منصور حکمت و کمونیسم کارگری به دادگاه کشیده شود. نمیخواستم مسائل از آنچه بود زشت تر شود. این رفقا اما مدعی شده اند که ما در حال دادگاه رفتن هستیم.

نکته ای در مورد آثار منصور حکمت
این جدال مغلوبه شد. من شکایت نکردم با و جود اینکه کاملا در هر دادگاهی حق با من بود. متاسفانه مساله آثار منصور حکمت از جانب هر دو حزب به یک رقابت و مسابقه بدل شده است. هم اکنون سه جلد 1 و 6 و 7 مجموعه آثار توسط بنیاد منصور حکمت منتشر شده است. کسی این کتب را توزیع نمیکند. جلد 2 آماده چاپ است بعلت مالی مسکوت مانده است.

 از جانب حزب حکمتیست اطلاعیه میاید که به جنبش پیاده کردن آثار منصور حکمت بپیوندید! این خواست منصور حکمت نبوده است. اگر بدست خود او بود هر گفته شفاهی اش را کتبی نمیکرد. این هیچ لطفی به منصور حکمت و جنبش کمونیسم کارگری نیست که هر گفته او در هر جلسه ای را بدون در نظر گرفتن متن صحبت از روی نوار پیاده کنیم و چاپ کنیم. نوارهای آن موجود است، بحث ها را معرفی کنید و از مردم بخواهید به آنها گوش دهند. چه اصراری است که بحث های شفاهی او را، کسی که اینقدر در مورد نوشته های خود دقت و وسواس داشت، به این شکل کتبی میکنید؟ بسیاری از نوشته هایی که چاپ کرده اید دچار اشکالات جدی است. من تاکنون چند تای آنها را دوباره ادیت کرده ام. به انصاف خودتان میگذارم. مقایسه کنید. آنها را برای سایت خسرو داور هم فرستاده ام و از او خواسته ام که آنها را نیز منعکس کند. ایشان حتی پاسخ هم نمیدهند. این حرکات اگر فرقه ای و خام نیست، چیست؟ با بی اعتنایی به متونی که من ادیت کرده ام، شما به من بی اعتنایی نمیکنید. به خواست منصور حکمت بی اعتنایی میکنید. لابد دلیلی داشته است که از من خواسته متونش را ادیت کنم. در یک فضای سالم و رفیقانه میتوان بحث کرد و به نتیجه رسید. اما در یک فضای رقابت، سکتاریسم و فرقه گرایی، باید اعتراف کنم که شکست خورده ام. فقط وقتی متون بعضا غیرقابل قرائت را به اسم منصور حکمت میخوانم، قلبم به درد میاید. چه کنم که عده ای تصمیم گرفته اند او را به حراج بگذارند و تلاش های من برای انجام خواست او را "متحجرانه" مینامند.

مسائل مالی
این رفقا مدعی شده اند که پولشان پس داده نشده است. من یکی از اعضای کمیسیون سه نفره ای بودم که با این رفقا مذاکره کردیم. این روایت کاملا نادرست، تحریف و اتهام است.

1- میپرسند: آیا اگر کسی از حزب استعفاء داد باید حزب پولش را پس ندهد؟ خیر. حزب باید پول این فرد را پس دهد و تا آنجا که من در جریان بوده ام این کار را کرده است. اما در این مذاکره که رفقا آذر مدرسی، اسد گلچینی و امان کفا در آن از جانب حزب حکمتیست شرکت داشتند، گفته شد که تمام طلب ها و بدهی های افراد عضو حزب شان بعنوان طلب ها و بدهی حزب حکمتیست محسوب میشود. و حزب کمونیست کارگری نه با افراد که با حزب باید تسویه حساب کند. این جلسات پروتکل اش موجود است. لذا ما با طلب یا بدهی فردی رفقای استعفا داده مواجه نبودیم. با حزب حکمتیست که انشعاب کرده بود مواجه بودیم.

2- در این مذاکره قرارهای بسیاری گذاشته شد که رفقا هیچگونه اعتنایی به آن نکردند . بما پاسخ ندادند. در جلسه بعدی شرکت نکردند. نامه از جانب کمیسیون را که رفیق اصغر کریمی نوشته بود با لحنی بسیار تند و توهین آمیز جواب دادند. به این ترتیب کار کمیسیون مذاکرات عملا ناتمام معلق شد و تقصیر این مساله به گردن رفقا است.

3- تا مدتی حزب اقساط بانکی مربوط به این قروض را پرداخت میکرد. معلق ماندن تمام این مذاکرات عملا کار را به بن بست کشانده بود. ما با دو بدهی بانکی روبرو بودیم که برای پرداخت حقوق یکی از رفقای رهبری حزب حکمتیست از بانک دریافت شده بود. مساله اینجا بود که جز این رفیق هیچ رفیق دیگری بمدت نزدیک به دو سال حقوق دریافت نکرده بود. زمانی که حزب در چنین وضعیت مالی ای قرار داشت که قادر به پرداخت حقوق به کادرهای اش نبود، پرداخت قسط حقوق فقط یک نفر که در زمان مسئولیت خود او تصویب شده بود، بعد از انشعاب، بنظر من منصفانه نمیرسید. بویژه که این رفیق در پلنوم 19 پس از کنگره 4 گله کرد که حزب حقوق اش را پرداخت نکرده است و اعلام کرد که خودش وام گرفته است. عملا در اسناد رسمی پلنوم مساله وام ها به این شکل ثبت شده است. یک بام و دو هوا که نمیشود.

4- با این وجود با رفیقی که این وام را گرفته بود صحبت شد و قرار شد که این وام را به دو بخش تقسیم کنیم، یک بخش را حزب کمونیست کارگری تقبل کند، یک بخش را حزب حکمتیست. این رفیق مخالفت کرد، به وکیل رجوع کرد و تمام اسرار حزبی که به این وام مربوط میشد را افشاء کرد.

5- مبالغی از پول حزب نزد برخی از رفقای منشعب بود. این پول ها حتی رسما اعلام نشد. اما مبالغ برخی از آنها برای ما کاملا روشن بود و در نامه ای که رسما به آنها نوشته شد و در مکالمه تلفنی که من با یکی از رفقای کمیسیون حزب حکمتیست داشتم این مطلب عنوان شد.

این واقعیت اقلام مالی است. من باید این حقایق را مینوشتم. چون بعنوان یکی از اعضای کمیسیون مذاکره در تصمیم گیری سهیم بودم. ما عمل غیراصولی ای انجام ندادیم.

رفقا!
این جدل ها را رها کنید. این مساله تا همین جا ضرر بسیاری به کمونیسم کارگری زده است. آیا تلاش ها و بیانیه فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری با اهداف و سیاست های رهبری شما در تناقض است؟ اگر نه، پس چرا بهرام مدرسی اشاره میکند که درست نیست "از کنار" با کادرهای مخالف موضع رسمی تماس گرفته اید؟ حتی این اعتراض، رفیق من! فرقه ای است. هم ما و هم کادرهای حزب شما با هر کس که بخواهیم تماس میگیریم، بحث میکنیم، نشست و برخاست میکنیم و از هیچکس هم اجازه نمیگیریم. این نکته بسیار جالب و عجیب است.

بنظر من رفقای رهبری حزب حکمتیست، نسبت به تشکیل فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری و انتشار بیانیه پیش بسوی اتحاد یک احساس و برخورد دوگانه دارند. این حرکت برای آنها چاقوی دو لبه است. شکل گیری فراکسیون و نقد مواضع رسمی رهبری حاکم بر حزب کمونیست کارگری را همچون نعمتی میدیدند، زیرا احساس میکردند که موضع آنها در نقد حزب کمونیست کارگری تقویت میشود. نقد ما به انشعاب و روند شکل گیری آن را به نفع مصالح خود میدیدند و بجای استقبال از هدف اصلی آن در صدد استفاده از آن برآمدند(همانگونه که این رفقا استفاده کرده اند) لیکن در عین حال خود این رهبری در حزب خودش مورد نقد است. فراکسیونی در حال شکل گیری بود که رهبری با آن مخالفت کرد، قرار تقبیحی در مورد نقد ایرج فرزاد توسط پلنوم 7 حزب حکمتیست تصویب شد که به استعفای رفیق ایرج فرزاد و چند تن دیگر انجامید، نقدهای فراکسیون، پلاتفرم و بیانیه فراکسیون در نقد مواضع رسمی حزب حکمتیست و رهبری حاکم آن نیز هست. این رفقا به این معنا حرکات و تلاش های ما را در جهت تضعیف خود ارزیابی میکنند.

رهبری حزب کمونیست کارگری ما را "نادم" خطاب میکند. از ما میخواهد که فراکسیون را منحل کنیم، نشریه و برنامه های تلویزیونی مان را تعطیل کنیم، یک معذرت بزرگ از رهبری حزب بخواهیم و با طلب مغفرت در حزب بمانیم.
شما میگویید. 1- حکمتیسم صاحب دارد. 2- تمام پروسه انشعاب را به گردن بگیرید! قبول کنید که تقصیر به گردن شما است و شیطان رجیم اید، 3- از ملاقات با رفقایی که به خط رسمی نقد دارند، دست بردارید، 4- طلب مغفرت کنید و به حزب حکمتیست بپیوندید.

رفقا!
این دو برخورد از نظر من دو روی یک سکه است. برخورد رهبری حاکم در هر دو حزب مشابه است. ساختار هر دو حزب بسیار بهم نزدیک است. نقد مواضع رهبری و رسمی در هر دو حزب کار بسیار دشواری است و با برخوردهای ناپسند مواجه میشود. فراکسیون عملا در این دو حزب موکول به محال است. رهبران هر دو حزب مدعی بسط منصور حکمت و داشتن درافزوده به حکمتیسم اند. ما با این سیاست ها و ادعا ها مخالف ایم. ما  خواهان تشکیل یک حزب سیاسی تمام عیار مارکسیست و بری از فرقه گرایی هستیم که رادیکالیسم مارکسیستی –حکمتیستی را توده ای میکند. ما برای اتحاد صفوف جنبش کمونیسم کارگری مبارزه میکنیم و امیدواریم که بتوانیم با هر دو حزب موجود در این جنبش از نزدیک همکاری داشته باشیم. امیدواریم این جدل های سبک و نازل به کناری گذاشته شود و با هم برای پیروزی کمونیسم کارگری و استقرار جمهوری سوسیالیستی مبارزه کنیم.


زنده باد کمونیسم کارگری!
زنده باد منصور حکمت!