کارگران و فاشيسم ضد افغان
سياوش دانشور
دفاع از کارگران و شهروندان افغانستانى و محکوم کردن سياست پاکسازى قومى جمهورى اسلامى يک وجه ثابت قطعنامه هاى اول مه امسال بود. شايد طبقه کارگر در ايندوره عملا نتوانست سدى در مقابل قلع و قمع هم طبقه ايهايش توسط جمهورى اسلامى ايجاد کند و يا اين سياست را به شکست بکشاند٬ اما اعلام موضع در مقابل تهاجم گسترده و فاشيستى رژيم در اول مه اهميت سياسى بالائى دارد. رژيم اسلامى در دوره اخير به سبعانه ترين شکل ممکن پروژه دستگيرى و اخراج دسته جمعى کارگران افغانستانى را در دستور گذاشت. در اکثر موارد به ضرب و شتم آنان پرداخت٬ اموالشان را مصادره کرد٬ يک کارگر را به قتل رساند٬ و تعداد زيادى را مجروح و ديپورت کرد. تصاويرى که از مصدومين در بيمارستان هرات مخابره شد تنها يک گوشه کوچک از يک توحش بزرگتر در حال جريان است. در کنار اين سبعيت فاشيستى – اسلامى٬ تاراج و باجگيرى از اين شهروندان محروم توسط قداره بندان خيابانى رژيم اسلامى ادامه دارد. اگر دقت کنيد اين عمليات فاشيستى در دوره اى انجام ميشود که رژيم اسلامى در شيپور ناسيوناليسم اتمى ميدمد و تلاش ميکند با تبليغ سموم ملى و تحريک ناسيوناليستى نيرو بسيج کند و يا لااقل مردم را در متن فقر و فلاکت عمومى خود در مقابل تهاجم به مهاجرين افغانستانى به سکوت وادارد.
سياست اخراج شهروندان افغانستانى اگرچه تاکنون با زور پيش برده شده اما در ميان کارگران و جنبش آزادى و برابرى با اعتراض روبرو شده است. اعتراض طبقه کارگر در اول مه به اين سياست ضد بشرى و فاشيستى تاکيدى بر هويت جهانى و طبقاتى و انسانى کارگر است. اين دفاعى فرمال و تشريفاتى نيست٬ "بجا آوردن اصول" در يک روز معين نيست٬ بلکه تاکيدى بر همسرنوشتى طبقاتى و هويت واحد کارگران جهان عليه سرمايه دارى است. طبقه کارگر در ايران در اول مه پرچم ملى و هويت کاذب ملى و اسطوره منافع ملى را به زير کشيد و بر انسانيت و منافع طبقاتى و انترناسيوناليستى تاکيد کرد. طبقه کارگر در اول مه اعلام کرد که ناسيوناليسم و هويت ملى ضد کارگر است٬ ضد بشر است٬ چماق سرمايه است٬ نفرت طبقاتى است که اتفاقا مرز نميشناسد! کدام کارگر آگاه و انسان معترض نميداند که باتوم و گاز اشک آور پليس ترکيه و رژيم اسلامى عليه اول مه کارگران در استانبول و سنندج در دفاع از اصل حاکميت زور و استثمار و بردگى مزدى است؟ پليس و ارگان سرکوب در ايران و ترکيه و همه جاى جهان عليه کارگران يک زبان دارد و کارگر نيز در همه جاى جهان ناچار است به يک زبان واحد با آن روبرو شود.
کارگر ناچار است هر روز و هر لحظه براى ذره ذره منافع و حقوق اش بجنگد اما در عين حال ميداند که براى آزادى خود و کل جامعه بايد کل اين بساط را زير و رو کند. کارگر سوسياليست و کمونيست ميداند که پيشروى در هر سنگر و در هر گوشه نبرد اجتماعى و طبقاتى به معنى پيشروى کل طبقه و جنبش کمونيستى و سوسياليستى طبقه است و متقابلا شکست و تحميل عقب نشينى تاثيرات منفى اش را بر حرکت و عمل جنبش طبقاتى ميگذارد. کارگر به اين اعتبار ضد ناسيوناليسم است. کارگر "منفعت ملى" ندارد٬ "روز ملى" ندارد٬ "تاريخ ملى" ندارد٬ "فرهنگ و سنت ملى" ندارد٬ "عرق ملى" ندارد٬ "هويت ملى" ندارد٬ کارگر "وطن" ندارد! اينها همه زنجيرهاى بردگى اند که به دست و پاى نسلهاى متمادى کارگران بسته اند. کارگر و جنبش براى آزادى جامعه٬ براى پيشروى ناچار است تمام سنگرهاى ارتجاع و عقب ماندگى را درهم بکوبد. انترناسيوناليسم کارگرى و هويت طبقاتى و جهانشمول و انسانى کارگر نقطه شروع جنبش کمونيستى طبقه کارگر است. مقابله دائم با اشکال متنوع ناسيوناليسم و افقهاى ناسيوناليستى در درون طبقه و کل جامعه٬ و مقابله اخص و فورى با فاشيسم ضد افغان و ضد "خارجى" رژيم اسلامى٬ يک وظيفه تعطيل ناپذير جنبش طبقه کارگر سوسياليست براى آزادى کل جامعه است.
اول مه امسال گام محکمى در اين مسير بود و لازم است اين اعتراض طبقاتى در اشکال متنوع همبستگى کارگرى و انسانى بسط يابد. حمايت از کارگران و شهروندان افغانستانى٬ مقابله با يورش اسلاميون فاشيست براى شکار و دستگيرى اين کارگران٬ محکوم کردن اين عمل جنايتکارانه رژيم بعنوان يک يورش به طبقه کارگر ايران٬ اعلام موضع و طرح خواسته و شعار در اجتماعات٬ و جلب همبستگى جهانى هم طبقه اى هايمان در سراسر جهان٬ از جمله محورهاى کار در تقابل با اين سياست ضد بشرى و ضد کارگرى جمهورى اسلامى است. عليه فاشيسم ضد افغان متحدانه تلاش کنيم!