افسانه چرخش به راست

سازمان آزادی زن!

در حاشیه حملات کتبی و شفاهی رهبری حزب

آذر ماجدی

اخیرا برخی رفقای حزب کمونیست کارگری اعلام کرده اند که سازمان آزادی زن (ساز) به راست چرخیده است. عموما تحلیل ها، نوشته ها و سخنرانی های من و شعارهای سازمان آزادی زن برای 8 مارس را مبنای این راست روی قلمداد کرده اند. متاسفانه این ارزیابی ها، بجز مباحث مربوط به مساله اسماعیل مولودی که اکنون توسط حزب علنی شده و روی سایت روزنه قابل دسترسی است، کمتر کتبی اند تا با ارجاع به استدلال هایشان پاسخ گوییم. بیشتر شفاهی است، و اغلب در دالان ها و در افوا گفته میشود. شفاهی یا کتبی، این مساله باید پاسخ گیرد.

من در نوشته ای در مباحثات درون حزبی (اکنون روی سایت روزنه موجود است) نوشتم که سازمان آزادی زن بی تقصیر است، این حملات شدید اللحن،  تند و خصمانه به ساز نه از خود سازمان آزادی زن، بلکه از اختلافات درون حزب کمونیست کارگری ناشی میشود. اختلافات درون رهبری حزب محرکی شد تا بخشی از رهبری حزب مواضع ساز و مشخصا من را راست بخواند. اگر ابتدا میشد شک کرد که اختلاف نظر و اختلاف دید یا بدفهمی موجب این جدل ها شده است، اکنون دیگر مشخص است که این حملات صرفا تلاشی برای آلوده کردن فضا و مهیا کردن آن برای یک حمله شدیدتر به فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری است. قرار است مواضع من و سازمان آزادی زن راست خوانده شود تا بعد این راست روی را بتوان تعمیم داد و کل فراکسیون را راست خواند. کمپینی که متاسفانه توسط رهبری حاکم بر حزب آغاز شده است. در یک فضای مه آلود و پر گرد و غبار که بشکلی متعصبانه تحریک شده است، هر چیزی را میتوان حقیقت جلوه داد. میتوان کمونیست ها را "فاشیست" خواند و با هلهله فرقه ای روبرو شد.

ما دقیقا از آن رو که این روند را می شناسیم و تجربه کرده ایم، در همان ابتدا اعلام کردیم که "وارد این جدال نخواهیم شد!" ورود به چنین فضایی انسان را آلوده میکند، و مهمتر از آن به کمونیسم ضربه میزند، حتی اگر بخاطر روشن کردن حقیقت باشد. چشمانی که تعصب به حقیقت کورش کرده است، فقط شاید با گذشت زمان روشنایی را ببیند. لذا در این نوشته وارد اتهامات و بعضا فحاشی ها نخواهم شد. بلکه میکوشم که هر موضوعی که علنی یا در محافل بعنوان "سند" راست روی من و ساز عنوان شده است را مستدل پاسخ گویم.  

گرایش های مختلف درون جنبش دفاع از حقوق زن!

برای روشن شدن موضوع لازم است مختصرا تببین خود از جنبش دفاع از حقوق زن و آزادی زن را اعلام کنم. من در تحلیل های مختلف شفاهی و کتبی، در سخنرانی ها و مصاحبه ها اعلام کرده ام که در ایران یک جنبش وسیع و توده ای در دفاع از حقوق زن وجود دارد. این جنبش دارای گرایشات مختلف است. این گرایشات همان گرایشات اجتماعی درون جامعه را منعکس میکند و از آن متاثر اند. مشخصا در جنبش دفاع از حقوق زن ما دو گرایش را میتوانیم تشخیص دهیم: گرایش ملی – اسلامی و کمونیسم کارگری. گرایش راست پرو غرب حضور مستقلی در این جنبش ندارد، چهره های محدود این گرایش، که در عرصه سیاست حاضر است، عمدتا در کنار گرایش ملی – اسلامی قرار میگیرند. از نظر مطالبات هم اختلاف چندانی میان این دو گرایش وجود ندارد. لیکن یک اختلاف روشن چه در سطح مطالبات و امیال و چه از نظر شیوه فعالیت میان دو گرایش دیگر وجود دارد. این دو گرایش دو افق کاملا متمایز را نمایندگی میکنند. درک و تعبیرشان از آزادی زن کاملا متفاوت است. گرایش رادیکال درون جنبش دفاع از حقوق زن متاثر از کمونیسم کارگری است و با این جنبش نزدیک است، من آن را جنبش آزادی زن می نامم. آن را جنبش برابری طلب نیز میتوان نامید.

این تفکیک ها و نام گذاری ها روشن است که از کتاب های آکادمیک یا سوسیولوژیک اتخاذ نشده اند. من برای تحلیل و شناختن آناتومی یک پدیده وسیع و توده ای این ترم ها را برگزیده ام. مجادله بر سر این ترم ها دعوای زرگری است. رفقای عزیز رهبری حزب این تحلیل من را راست ارزیابی کرده اند. چرا؟ به این خاطر که من مدافعین حقوق زن در گرایش ملی – اسلامی را درون جنبش دفاع از حقوق زن قرار داده ام. البته دوستان زیرکانه یا از روی بی دقتی یک قلم روی ترم جنبش دفاع از حقوق زن می کشند و اعلام میکنند که من جریان ملی – اسلامی را درون جنبش آزادی زن یا برابری طلبانه زن ارزیابی کرده ام. این بی دقتی یا زکاوت زیاده از حد را به رفقا می بخشیم و به اصل مطلب می پردازیم. 

این نه گناه من است و نه راست روی من که برخی از مدافعین حقوق زن متعلق به جنبش ملی – اسلامی اند. قبل از هر چیز باید روشن شود که منظور از جنبش ملی – اسلامی جریان دولتی دو خرداد نیست. جنبش ملی – اسلامی از نظر صف بندی گروهی و سازمانی بسیار متنوع و وسیع است. برای مشخص تر شدن اینکه منظور از جنبش ملی – اسلامی چیست به نقل قولی از منصور حکمت ارجاع میکنیم:

"این جنبش فوق العاده متنوع و گسترده است. حزب توده و جبهه ملی که ستون های اصلی این اردو بودند، در طول 20 سال پس از 28 مرداد دچار اضمحلال شدند و طیف وسیعی از گروه ها را از خود بجا گذاشتند.... کل حرکت مائوئیستی در ایران با سازمان ها و محافل گوناگونش به این اردو تعلق داشته است. کنفدراسیون دانشجویان دوران قدیم و لشگر جمهوریخواهان و سوسیالیست های سابق و خاتمی چی های دو آتشه ای که از آن بیرون زده اند. بخش اعظم گروه های سنت فدایی و جریانات فرعی تر مجاور آن نظیر راه کارگر همه گوشه هایی از این اردو هستند. قلمرو هنری و ادبی "متعهد" و اپوزیسیونی در ایران اساسا تحت سلطه این جنبش بوده است. کانون نویسندگان یک مرکز مهم این جنبش است." "ریشه های دوم خرداد"، انترناسیونال هفتگی 13، 7 مرداد 1379

کمونیسم کارگری و جنبش ملی – اسلامی دو جنبش کاملا متفاوت با پایه های طبقاتی متفاوتند. در مبارزه برای تحقق افق و برنامه کمونیسم کارگری ما جنبش ملی –اسلامی را هر کجا که مانعی در مقابل مبارزه ما ایجاد کرده باشد، عمیقا و قاطعانه نقد و افشاء میکنیم. تا آنجا که به جنبش آزادی زن مربوط میشود، آنجایی که این جنبش مانع پیشروی جنبش آزادی زن است، توهم پراکنی میکند، سازشی را به آن تحمیل میکند مورد نقد ما قرار میگیرد. اما عصبانیت و خشم از اینکه آنها نیز دارند برای برخی حقوق زن، هر چند بشکلی ناقص و محدود مبارزه میکند، موجب شگفتی است. این چپ سنتی است که میخواهد همه را به دامن ارتجاع هل دهد و خود پرچم دار انقلابیگری باشد! کمونیسم کارگری از اینکه گرایشات دیگر هم دارند برای اصلاحات مبارزه میکنند ناراحت نمیشود. افق تنگ رفرمیستی آنها را نقد میکند، زمانی که با ارتجاع برای گرفتن یک اصلاح ناچیز مماشات میکنند یا زمانی که توهم می پراکنند، نقد شان میکند.

کمونیسم کارگری با اصلاح طلبان یا مصلحین اجتماعی احساس رقابت نمیکند، آنها فضا را برای کمونیست ها تنگ نمیکنند. بالعکس اگر مبارزه برای اصلاحات دستاوردی کسب کند، فضا برای مبارزه کمونیستی بازتر میشود. این چپ سنتی است که از دیکتاتوری محض و سیاه و خفقان مطلق انرژی میگیرد، چراکه 1- بر این تصور است که دیکتاتوری موجد انقلاب میشود. و 2- خواست ها و افق خود او نیز علیرغم فریاد های انقلابی از اصلاحات فراتر نمیرود و در شرایطی که اصلاح طلبان دارند برای اصلاحات مبارزه میکنند او عرصه را برای خود و جنبش اش تنگ می بیند. رقابت با اصلاح طلبان موضوع جدل و جدال چپ سنتی با گرایش اول است.

کمونیسم کارگری، اما، یک رابطه روشن میان انقلاب و اصلاحات می بیند. خود برای اصلاحات در زندگی مردم مبارزه میکند و به مبارزه گرایشات دیگر حتی برای یک اصلاح و بهبورد ناچیز رو ترش نمیکند. ضمن اینکه همواره رفرمیسم و افق تنگ حاکم بر این جنبش را نقد میکند. کمونیسم کارگری در اصلاح طلب رقیب خود را نمی بیند، با تلاش برای بدست گرفتن رهبری مبارزه تلاش میکند، از قضا نه تنها آن اصلاح را بهتر و گسترده تر متحقق کند، بلکه همچنین اجازه ندهد تا افق تنگ و محدود نگر رفرمیستی بر آن مبارزه حاکم شود. ما از اصلاحات نمیترسیم، از حضور اصلاح طلبان در مبارزه و جامعه خشمگین نمیشویم. با آنها نمی جنگیم. با آنها جدل میکنیم و نارسائی ها و تنگ نظری هایشان را مورد نقد قرار میدهیم.

رفقای انقلابی و چپ رو ما بخش وسیعی از سخنگویان و چهره های سرشناس جنبش دفاع از حقوق زن که در داخل کشور فعالیت میکنند را ارتجاعی مینامند. بعضا با آنها تند تر از خود رژیم اسلامی برخورد میکنند. این البته سیاست یک بخش از رهبری حزب است. زمانی که لیدر حزب بر این تصور است که سیاست حزب در زمان برو بروی دو خرداد بر نقد تند تر دو خرداد نسبت به جناح راست رژیم استوار بوده است، دیگر چه انتظاری میتوان داشت؟ سیاست منصور حکمت که در آن زمان لیدر حزب بود این چنین نبود.

درون جنبش دفاع از حقوق زن یک گرایش فعال وجود دارد که برای برخی حقوق زنان مبارزه میکند. بعضا به زندان هم میرود. از زنان اسیر در زندان ها علیه اعدام و سنگسار دفاع میکند. تظاهرات و میتینگ در دفاع از حقوق زن سازمان میدهد. اینها در ادبیات شان اسلام را یا اصلا نقد نمیکنند یا بطور محدود مورد نقد قرار میدهند، بعضا با جناح های باصطلاح اصلاح طلب رژیم مماشات میکنند. برخی از روی پراگماتیسم و بخاطر حفظ خود چنین موضعی را اتخاذ کرده اند، برخی عمیقا ملی – اسلامی هستند. ما قطعا باید مماشات آنها با رژیم و اسلام را قاطعانه نقد کنیم. اما از نقد عمیق و قاطعانه تا دشمنی و خصومت سرسختانه فاصله زیادی است. در حال حاضر، متاسفانه، اکثر چهره های سرشناس جنبش دفاع از حقوق زن به این دسته تعلق دارند. کلیه این گرایش را ارتجاعی نامیدن، سیاستی اشتباه و مغایر با بینش و تحلیل های اجتماعی – سیاسی کمونیسم کارگری است. رفقا! مردم جدی تان نمیگیرند. این سیاست ها پا در هوا است، ربطی به کمونیسم کارگری ندارد. حاصل بینیش چپ سنتی است.

من جنبش دفاع از حقوق زن را با جنبش کارگری مقایسه میکنم. درون جنبش کارگری نیز یک گرایش رفرمیست – سندیکالیست وجود دارد و یک گرایش کمونیسم کارگری. ما در عین حالی که گرایش خود را تقویت میکنیم و جنبش شورایی را رشد میدهیم، گرایش رفرمیست – سندیکالیست را ارتجاعی نمیخوانیم. با آن خصومت نمیورزیم. با سندیکا و سندیکالیست نمی جنگیم. در ایران گرایش رفرمیست – سندیکالیست درون جنبش کارگری نیز به جنبش ملی – اسلامی متعلق است. این سنت حزب توده و بعضا راه کارگر است. این دو جریان هر دو متعلق به جنبش ملی – اسلامی هستند. سوال اینجاست که پس چرا رفقای ما با گرایش ملی – اسلامی درون جنبش دفاع از حقوق زن این چنین خصومت میورزند ولی با گرایش ملی – اسلامی درون جنبش کارگری این چنین همراهی میکنند؟

مبارزه کارگران شرکت واحد یک مثال روشن است. با شکل گرفتن مبارزه شرکت واحد، شیوه برخورد رفقا به سندیکای شرکت واحد یک چرخش 180 درجه ای کرد. نقد سندیکالیسم به یک باره در حزب متوقف شد. تمام نقد عمیق کمونیسم کارگری به سندیکالیسم و گرایش سندیکالیستی درون جنبش کارگری به کناری گذاشته شد. بخشی از رهبری حزب به مشاورین این گرایش بدل شدند. این را چگونه توضیح میدهیم؟ بخشی از جنبش ملی – اسلامی درون جنبش کارگری و جنبش دفاع از حقوق زن برای تغییرات و بهبود هایی مبارزه میکند و در این مبارزه در مقابل رژیم اسلامی قرار میگیرد و با رژیم درگیر میشود. سیاست هر دو بعضا توهم برانگیز و مماشات جویانه است. چرا با یکی مدارا میکنیم و حتی یک کلمه نقدشان نمیکنیم و دیگری را خصمانه به جنگ شان میرویم؟ یک سیاست پیگیر نمیتواند چنین معیار دوگانه ای را توجیه کند. این بنظر من از سیاست دنباله روی از حوادث و پراگماتیسم حاکم بر رهبری حزب ناشی میشود، تا از یک سیاست حساب شده و منسجم. بطور مثال نقد تند و تیز از سندیکا و سندیکالیسم، از یک روز به روز دیگر با شکل گیری مبارزه کارگران شرکت واحد، بایگانی و دنباله روی از این مبارزه به سیاست روز تبدیل میشود. اما از آنجا که این تحرکات و موضع گیری ها بر یک تحلیل منسجم و همه جانبه از جنبش های اجتماعی و جایگاه آنها در مبارزات جاری علیه رژیم اسلامی استوار نیست، مواضع اتخاذ شده با یکدیگر خوانایی ندارد، یک شیوه برخورد منسجم در رابطه با یک جنبش معین اتخاذ نمیشود.

من تلاش کرده ام که آناتومی این جنبش را بشناسم و بشناسانم. من کل این جنبش وسیع و اجتماعی را جنبش دفاع از حقوق زن خوانده ام و اعلام کرده ام که این جنبش دارای گرایشات متفاوت است. گرایش رادیکال درون آن را که متاسفانه چهره های سرشناس اش همگی در خارج کشور قرار دارند، زیرا که در ایران اگر فعالین این گرایش خود را علنی کنند امنیت شان بطور جدی بخطر میافتد، جنبش آزادی زن خوانده ام. این گرایش در داخل ایران بشدت جوان است، هم از نظر تجربه جوان است و هم عمدتا به نسل جوان کشور تعلق دارد. ما در سازمان آزادی زن داریم تلاش میکنیم که رهبران عملی این جنبش را جذب کنیم، راه های مناسب تلفیق کار مخفی و علنی را بیابیم و به این جنبش بشناسانیم تا آنها بتوانند بدون تقبل خطر بالای امنیتی بجلوی صف مبارزه بیایند. سازمان آزادی زن ضمن نقد عمیق رفرمیسم و تنگ نظری های آن، از هر نوع اصلاحی به نفع زنان استقبال میکند و خود برای اصلاح وضع زنان مبارزه میکند. این سیاستی کمونیستی – کارگری است. چپ سنتی این را راست روی میخواند. اولین بار نیست که چپ سنتی سیاست های کمونیسم کارگری را راست روی خطاب کرده است.

با بستن چشم به نقش و جایگاه دیگران امر کمونیسم کارگری پیش نمیرود. باید حقیقت را دید و اگر آن را نمی پسندیم، سعی در تغییر آن بکنیم، نه اینکه حقیقت را انکار کنیم. خود فریبی کنیم. با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمیشود. اگر میخواهید رهبری کل جنبش دفاع از حقوق زن را بدست بیاورید، باید سیاست دیگری اتخاذ کنید. با ارتجاعی و دو خردادی خواندن هر کس که با شما نیست، این رهبری بدست نمیاید. روی زمین، در مبارزه واقعی چنین سیاست هایی منزوی کننده است. هپروتی و پا در هوا است. شکست طلبانه است.

تفاوت سخنگویان ملی – اسلامی در ایران و سخنگویان راست در غرب!

این چه سیاستی است که هر نوع نشست و برخاست با سخنگویان راست جنبش زنان در غرب را موجه جلوه میدهد، اما در مورد ایران باید هر آنکس که "انقلابی" نیست با خشم ما روبرو شود؟ رفقایی که به این خاطر که من بخشی از جنبش دفاع از حقوق زن را ملی – اسلامی میخوانم و مدافعین ملی – اسلامی حقوق زنان را درون جنبش دفاع از حقوق زن ارزیابی میکنم بر طبل راست روی ساز میکوبند، خود هر روزه تلاش میکنند با نمایندگان دولت های دست راستی و مرکز در کشورهای غربی قرار ملاقات بگیرند، با سخنگویان راست جنبش زنان با علاقه نشست و برخاست میکنند و عکس با آنها را با افتخار روی سایت ها میگذارند. آیا فقط در جامعه ایران اصلاح طلبی یا مخالفت با انقلاب گناه کبیره است؟ در خارج دیگر سیاست مهم نیست؟ یک نمونه برجسته این مساله آیان هرسی علی است. آیان به اسلام شدیدا نقد میکند ولی در هلند عضو حزب دست راستی بود و اکنون هم همکار انستیتو آمریکن اینترپرایز، یک نهاد کاملا دست راستی و نئو-کنسرواتیو در آمریکا. یک نمونه دیگر ارجاع دائمی به دفتر کمیسیون اروپای واحد، یک نمونه دیگر همکاری با سازمان های زنانی که سیاست عمومی شان راست است و قس علیهذا.

این معیار دوگانه از چه جهت موجه شده است؟ 1- تجدید نظر در موضع حزب نسبت به دو قطب تروریستی، تروریسم دولتی و تروریسم اسلامی. از پس از 11 سپتامبر موضع حزب بر مبارزه با دو قطب تروریسم جهانی استوار بوده است. رساله منصور حکمت تحت عنوان "دنیا پس از 11 سپتامبر" این خط مشی را به روشنی تحلیل میکند. لیکن مدتی است که موضع رسمی حزب کفه ترازو را به سمت تروریسم اسلامی سنگین کرده است. لذا تروریسم اسلامی از تروریسم دولتی به سرکردگی آمریکا دشمن تر ارزیابی شده است. و هر آنکس که به این چرخش نقد کند با مهر ضد امپریالیست پاسخ میگیرد. از این روست که جریان راست، نژاد پرست و طرفدار تروریسم دولتی میتواند در شرایطی مرجع باشد و عکس گرفتن با آن اشکالی نداشته باشد.

2- در عرصه ارزیابی از اوضاع سیاسی ایران، حمید تقوایی از 3 سال پیش مبلغ این نظر است که جنبش سرنگونی در ایران انقلابی شده است و چپ بر آن حاکم است و لذا هر گونه موضع گیری در مورد هر جریان سیاسی صرفا بر موضع آنها نسبت به "انقلاب" بطور عام ارزیابی میشود. و ظاهرا از آنجا که این ارزیابی در کشورهای غربی  موضوعیت ندارد، برخورد ما با ضد انقلابیون غربی و ضد انقلابیون ایرانی کاملا متفاوت و بعضا متضاد است. حداقل انتظاری که از انقلابیون پیگیر میتوان داشت، اتخاذ موضعی پیگیر در مقابل نیروهای انقلابی و ضد انقلابی بین المللی است.

کمپین یک میلیون امضاء

یکی از موارد مورد اختلاف دیگر حمایت مشروط ساز از کمپین یک میلیون امضاء است. این حرکت راست روی ارزیابی شده است. سومین کنفرانس سالیانه ساز پیامی برای کمپین یک میلیون امضاء فرستاد. در همان پیام حمایت مشروط خود از این کمپین را اعلام کرد. هنوز جوهر پیام خوش نشده بود که سیل حملات تند از جانب رفیق حمید تقوایی و برخی دیگر از رفقای رهبری حزب برای ساز ارسال شد. برای رفع هر نوع سوءتفاهم عمدی و بخاطر جلوگیری از اغتشاش در حزب، تغییراتی در این پیام داده شد تا نقد ما به برخی سیاست های برخی از سخنگویان کمپین روشن تر شود. لیکن هر چه جدال درون حزبی بیشتر بالا گرفته است نقد رفقا به کمپین یک میلیون امضاء تند تر و خصمانه تر شده است. من هنوز یک نوشته جدی با استدلالات محکم در دفاع از محکوم کردن این کمپین نخوانده ام ولی سازمان آزادی زن مدام دارد بخاطر حمایت مشروط اش از این کمپین مورد حمله قرار میگیرد. (جالب اینجاست که رفقایی که در کنفرانس به پیام رای مثبت داده اند، اکنون در نقد فراکسیون به نقاد سفت و سخت سازمان آزادی زن بخاطر این موضع تبدیل شده اند!

من در مصاحبه ای با پروین کابلی در آزادی زن علت دفاع از این کمپین را توضیح داده ام. در اینجا مختصر توضیح میدهم. این کمپین دارد به یک کمپین توده ای بدل میشود. از ابتدا نیز مشخص بود که چنین میشود. ابتکار بسیار جالبی بود که امکان توده ای شدن آن را بخصوص با در نظر گرفتن حساسیتی که به موقعیت زن در جامعه هست و رادیکالیسم و مقاومتی که در نسل جوان وجود دارد، فراهم میکرد. این تحلیل ما در کنفرانس بود. (ما در کنفرانس بودیم که این کمپین اعلام موجودیت کرد، و سریعا آن را مطالعه کردیم، لازم بود که کنفرانس ساز، بالاترین مرجع آن در این مورد موضع بگیرد.)

 تحلیل ما درست درآمد. این کمپین سریعا گسترش یافت. در شهرهای مختلف سازمان پیدا کرد. فعالین این کمپین که عمدتا به نسل جوان تعلق دارند و ملی – اسلامی هم نیستند، دارند امر زنان را با این کمپین به خیابان ها، ایستگاه های مترو و به در خانه ها میبرند. با بحث با مردم آنها را به امضا کردن تشویق میکنند. دستگیری های زیادی هم میدهند. این حرکت ابعادی بسیار اجتماعی به مساله زن و جنبش دفاع از حقوق زن میدهد. هر سازمان مدافع حقوق زن باید تلاش کند که در این کمپین شرکت کند، روشن است با حفظ موضع، محکوم کردن آن صرفا آن سازمان را منزوی میکند. این یک سیاست شکست طلبانه و منزه طلبانه چپ سنتی است.

ما در این کمپین حضور داریم و میکوشیم خط رادیکال را بر آن حاکم کنیم. در مواردی هم موفق بوده ایم. این راه درست کسب رهبری جنبش دفاع از حقوق زن است. 

سازمان آزادی زن یک سازمان غیر ایدئولوژیک است

پس از استعفای اسماعیل مولودی از حزب و پرتاب الفاظ زشت و نامناسب و جنگ سردی بسوی رهبری حزب، رهبری حزب سازمان آزادی زن را زیر فشار قرار داد که اسماعیل مولودی را اخراج کند و بخاطر چاپ مقاله ای از او در نشریه آزادی زن در شماره ای که دو روز قبل از چاپ استعفا نامه او منتشر شد، بشدت به سازمان آزادی زن حمله کرد. (کلیه این مجادلات در سایت روزنه موجود است.) من در پاسخی به رفیق اصغر کریمی توضیح دادم که ساز یک سازمان غیر ایدئولوژیک است و یک سازمان کمونیستی نیست. لذا افراد غیرکمونیست و مذهبی هم میتوانند به عضویت آن درآیند. این استدلالات من موضوع حملات تند تری به من و ساز شد. اعلام کردند که من میخواهم ضد کمونیست ها را در رهبری ساز قرار دهم. جالب اینجاست که یکی از پرچمداران راست خواندن سازمان آزادی زن، که حملات شدیدی به ساز و فراکسیون کرده است، و نقد های ما را از سیاست های رهبری حاکم جنگ سردی و ضد حزبی و ضد کمونیستی خوانده است، رفیق عزیزمان، مصطفی صابر، در یک جلسه گروه جوانان کمونیست، از یک سلطنت طلب و ضد کمونیست سرشناس در میان بخشی از اپوزیسیون، دعوت کرده است که در جلسه شرکت کند و میکرفون را در اختیار ایشان قرار داده است تا به علی جوادی و من لجن پراکنی کند. بعضی وقت ها منهم از اینهمه استیصالی که رفقا در برخورد به فراکسیون از خود نشان میدهند، مبهوت میشوم.

اینجا یک بار دیگر این مساله را توضیح میدهم. سازمان آزادی زن سازمانی است که برای دفاع از حقوق زن، آزادی و برابری زن و مرد تشکیل شده است. یک پلاتفرم معین دارد. بارها و بارها اعلام کرده است و به آن معتقد است که عضویت در این سازمان امری آسان است. هر آن کس که بخواهد با سازمان آزادی زن برای آزادی زن مبارزه کند میتواند به عضویت ساز درآید. بارها اعلام کرده ایم که هیچ شرط و شروط ایدئولوژیک برای پیوستن به این سازمان وجود ندارد. بارها و بارها اعلام کرده ایم که افراد مذهبی هم اگر بخواهند میتوانند به این سازمان بپیوندند. این سیاست تا زمانی که اختلافات در حزب بالا بگیرد مورد توافق رهبری حزب بود. اکنون آن را به پیراهن عثمان بدل کرده اند تا "راست روی" من را توضیح دهند. این برخوردی نادرست و غیر کمونیستی است. سیاستی که از ابتدا توسط سازمان آزادی زن اتخاذ شد، سیاسی درست و اصولی است و اتفاقا باعث هر چه اجتماعی تر شدن سازمان آزادی زن میشود. این سیاست نشان میدهد که چگونه کمونیسم کارگری پرچم دار آزادی و برابری زن و مرد است و نقش تعیین کننده آن در جنبش آزادی زن در عمل آشکار میشود. این سیاست نشان میدهد که ما نه یک فرقه، بلکه یک جریان اجتماعی هستیم.

در سمنار حاشیه کنگره 3 و همچنین در پلنوم 13 زمانی که در مورد سیاست و خصلت سازمان آزادی زن صحبت میکردیم، در مقابل عده ای که از یک سازمان سوسیالیستی زنان دفاع میکردند، یا از سازمان زنان حزب، فقط من نبودم که با این سیاست مخالفت کردم. منصور حکمت نیز مخالف بود. طرح این سازمان را من نوشتم و توسط دفتر سیاسی وقت به تصویب رسید و توسط منصور حکمت، لیدر حزب تائید شد. منتهی از آنجا که من بنیان گذار و رئیس آن هستم هر زمان که در حزب اختلافی میان رهبری بوجود آمده طرفی که من مقابلش بوده ام تمام آن مصوبات و تصمیماتی که بعضا خودشان هم در موقع خود در آن نقش داشته اند را فراموش کرده اند و به سازمان آزادی زن تاخته اند. باور کنید "سازمان آزادی زن بی تقصیر است!" اختلافات میان رهبری حزب علت این حملات به ساز است.

این سیاست از ابتدا سیاست مصوب ساز بوده است. در عین حال این واقعیت هیچگاه از مردم پنهان نشده است که رهبری ساز از رهبران و کادرهای حزب کمونیست کارگری هستند. این واقعیت قابل پنهان کردن هم نیست، زیرا این رهبری از چهره های سرشناس در جامعه هستند. بنابراین مباحث پوشش بیطرفی و غیره ربطی به سازمان آزادی زن ندارد. ما کمونیست بودن خود را پنهان نکرده ایم، سازمانی ساخته ایم برای امر دفاع از آزادی زن. این یک سازمان سوسیالیستی نیست. درهای آن به روی کلیه مدافعین حقوق زن با هر نوع ایدئولوژی باز است. این سیاست زمین تا آسمان با سیاست پوشش بیطرفی سازمان های چپ در قبال سازمان های کارگری متفاوت است.

"ستم بر زن موقوف راست روانه است!"

ما در دومین کنفرانس سالیانه سازمان شعار ستم بر زن موقوف را که از طرف علی جوادی پیشنهاد شد به اتفاق آراء تصویب کردیم. تصویب کردیم که یک کمپین گسترده حول آن سازمان دهیم. این شعار را سال گذشته هم برای 8 مارس مطرح کردیم. هیچگاه رهبری حزب اعلام نکرد که این شعار راست است، محدود است یا "حتی ملا ها هم میتوانند این شعار را بدهند!" اکنون که جدال در حزب بالا گرفته است و فراکسیون زیر فشار رهبری حاکم قرار دارد. "ستم بر زن موقوف" تمام این خصائل بالا را دارا شده است. جالب اینجاست که رفقای عزیز عضو شورای مرکزی ساز، که به این شعار رای داده اند، اکنون دارند با حرارت به آن می تازند. اشکالی ندارد. نظرات تغییر میکند.

امسال سازمان آزادی زن شعار ستم بر زن موقوف، نه به حجاب، نه به آپارتاید جنسی و زنده باد آزادی زن را بعنوان شعارهای اصلی 8 مارس تعیین کرده است. حزب حجاب برگرفتن را بعنوان حرکت اصلی تبلیغ میکند. اما شعار ستم بر زن موقوف را در اطلاعیه دوم 8 مارس خود مطرح کرده است. من در پیام خود بعنوان 8 مارس اعلام کرده ام که هر کجا که زنان امکان یافتند، حجابشان را بعنوان اعتراض برگیرند. سیاست حجاب برگرفتن را اکنون حزب مدت 6 سال است که تبلیغ میکنند. ساز نیز از زمان تشکیل این شعار را تبلیغ کرده است. امسال تاکید را ساز بر ستم بر زن موقوف قرار داده است، حزب بر حجاب برگرفتن. این تفاوت کوچک تبدیل به پیراهن عثمان دیگری شده است تا ساز و من راست خوانده شویم.

شعار ستم بر زن موقوف نه تنها محدود کننده نیست، بلکه یک شعار همه جانبه و مناسب سلبی است. ستم بر زن هر نوع ستمی را در برمیگیرد. ستم بر زن موقوف برابر است با نه به حجاب، نه به آپارتاید جنسی، نه به نابرابری زن و مرد، نه به خشونت علیه زنان و ناموس پرستی. ستم بر زن موقوف برابر است با آزادی زن. و به این خاطر این شعار میتواند در جنبش دفاع از حقوق زن خصلتی وحدت بخش داشته باشد. و این هژمونی ما را تثبیت خواهد کرد. لحن این شعار بسیار تند و تعرضی است و جذبه وسیعی میتواند داشته باشد. این شعار از هر نظر یک شعار اصولی و مناسب است.

آیا تاکید بر این شعار ما را موافق حجاب میکند؟ این واقعا ادعای پوچی است. هیچکس، بجز کسانی که تحریکات متعصبانه چشمانشان را بسته است، این ادعا را نمی پذیرد. اکنون حزب 6 سال است که مساله حجاب برگرفتن را تبلیغ کرده است. سال اول موفقیتی داشتیم ولی از آن پس این شعار صرفا خاصیت تبلیغی داشته است. تاکید مدام بر اینکه برگرفتن حجاب بمعنای سقوط جمهوری اسلامی است، تاکید بجا و درستی است. خواستن از زنان که در شرایط مناسب حجاب خود را برگیرند نیز خواستی اصولی است. اما قرار دادن تمام سیاست و تاکتیک مان بر حجاب برگرفتن در توازن قوای موجود، سیاستی اشتباه و ماجراجویانه است. این سیاست بنظر من در توازن قوای کنونی پیاده نمیشود. تاکید و اصرار ما ممکن است تعداد معدودی را به این کار سوق دهد، عواقب این امر میتواند ماجراجویی نهفته در این روش را آشکار کند. از همه جالب تر سیاستی است که در جوانان کمونیست تبلیغ میشود: روز 8 مارس حجاب خود را بردارید و با روبان قرمز به موهایتان از خانه خارج شوید! این چنین تبلیغاتی از این سازمان، یک سازمان نامربوط به جامعه و پا در هوا در اذهان مردم تصویر میکند.

آذر ماجدی اصلاح طلب شده است!

این شایعه در محافل میچرخد. چون در محافل و دالان ها این صفات پرتاب میشود پاسخ مستدلی  نیز نمیتوان به آن داد. اگر کسی استدلالی در این مورد دارد مطرح کند تا پاسخ بگیرد. در غیر این صورت فقط باید از این تلاش های مذبوحانه تاسف خورد. این روش ها با کمونیسم کارگری کاملا بیگانه است. یک بار دیگر باید تاکید کنم که سازمان آزادی زن بی تقصیر است. دست از سر سازمان آزادی زن بردارید و انتقاداتتان را به فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری مطرح کنید. ما از آنها استقبال میکنیم و تلاش میکنیم که یک بحث و جدل سالم و کمونیستی را بر مباحث حاکم کنیم. اما لطفا انتقادات سیاسی تان را مطرح کنید. تا هم اکنون رفقا در حمله به فراکسیون سقوط غیر قابل باوری کرده اند.