یک دنياى بهتر: پروژه اتحاد صفوف کمونيسم کارگرى و بيانيه اخير چه هست و چه نيست؟ مهمترين دليل و اهميت صدور اين بيانيه کدامست و چه هدفى را دنبال ميکند؟
علی جوادی : بیانیه بطور جامع و همه جانبه ای به این مسائل پرداخته است اما شاید تاکیدات و توضیحات مجددی لازم است. بیانیه از یک مشاهده عمومی و یک ضرورت کلی آغاز میکند. به بررسی موقعیت جنبش کمونیسم کارگری در جامعه میپردازد. و به چند حلقه گرهی در پیشروی جنبش کارگری اشاره میکند.
واقعیت این است که کمونیسم کارگری امروز در موقعیت تاریخی و استٽنایی قرار گرفته است. این اولین باری است که پس از انقلاب کارگری اکتبر، کمونیسم کارگری در موقعیتی قرار گرفته است که میتوانند یکبار دیگر سهم و نقش تاریخی خود را در تعیین سرنوشت و مقدرات جامعه ایفا کنند و به آرمان دیرینه بشری یعنی آزادی و برابری و رفاه جامه عمل بپوشاند. کمونیسم کارگری امروز یک بازیگر اصلی معادله تصرف قدرت سیاسی است. این بار بر خلاف دوره های گذشته کارگر و توده مردم زحمتکش در جدال بر سر تصرف قدرت سیاسی نمایندگی میشوند. کمونیسم کارگری تنها اردویی است که با آزادیخواهی و برابری طلبی و انسانیت و حق طلبی تداعی میشود. از طرف دیگر هیچگاه در طول تاریخ معاصر ایران کمونیسم اینگونه بیان روشن و صریح آرزوها و خواسته های کارگر و توده های عظیم مردم نبوده است. این مجموعه شرایط تماما به موقعیت ویژه و استٽنایی کمونیسم کارگری در تحولات جامعه اشاره میکند. کمونیسم کارگری میتواند در تحولات آتی جامعه پیروز شود. کاری هرکولی در مقابل جنبش ماست. اما کمونیسم کارگری شانس و امکان پیروزی دارد. این امکان برای جنبش ما وجود دارد که نمونه پرشکوهی از یک جامعه آزاد و برابر و مرفه را در اوائل قرن بیست و یکم پایه ریزی کند. به سلطه طبقات دارا و سرمایه بر شئونات زندگی مردم و جامعه پایان بخشد و تاریخ تمدن نوین بشری و انسانیت را آغاز کند. جامعه در آستانه تحولات عظیم اجتماعی و یک انقلاب قرار گرفته است. انقلاب ایران تنها میتواند یک انقلاب تمام عیار کارگری با هدف اٽباتی یک حکومت کارگری، یک جمهوری سوسیالیستی، باشد.
اما پیروزی محتوم نیست. در دسترس و قابل حصول است، اما محتوم نیست. برای پیروزی باید بر موانع بسیاری غلبه کرد. بخشی از این معضلات و مشکلات درونی هستند. ضعفهایی هستند که جنبش ما باید برای پیشروی به آنها پاسخ دهد. بیانیه به سه مساله پایه ای : ۱- ضعف توان سازماندهی جنبش ما، ۲- پراکندگی و سازمانی و حزبی جنبش ما، و بالاخره ۳- فاصله مقبولیت اجتماعی و درجه سازمانیابی و سازمانیافتگی جنبش ما، اشاره میکند.
جنبش ما نیازمند تقویت و فائق آمدن بر ضعف قدرت سازماندهی خود در جامعه است. بحٽ منصور حکمت در زمینه تبدیل حزب به حزب "سازمانده – رهبر" اساسا پاسخی به این مساله گرهی جنبش ماست. (در این زمینه بطور مفصل تری در نشریه "برای یک دنیای بهتر" بحٽ شده است که توجه علاقمندان را به آن جلب میکنم.) بخش حزبیت یافته جنبش ما هنوز نتوانسته است اجتماعا به حزب در برگیرنده رهبران عملی این جنبش تبدیل شود.
جنبش ما به لحاظ سازمانی دچار انشقاق و چند پارگی شده است. فاقد حزب یکپارچه سیاسی و یک مرجعیت سیاسی، نظری و حزبی واحد است. بخش قابل ملاحظه ای از نیروهای این جنبش که خود را با کمونیسم منصور حکمت بیان میکنند، در خارج از حیطه سازمانی و حزبی موجود در جنبش کمونیسم کارگری قرار دارند. در یک نگاه دیگر و پس از گذشت چند سال از انشعاب در حزب کمونیست کارگری باید گفت که انشعاب ضربه سنگینی بر پیکر جنبش کمونیسم کارگری وارد کرده است. درجه دوری نیروهای حزبی جنبش ما به هیچوجه با درجه اختلافات سیاسی این نیروها تناسب ندارد. رقابت، مناسبات سرد و بعضا غرض آلود، یک بیماری کنونی جنبش ماست.
و مهمتر، فاصله محبوبیت سیاسی جنبش ما با موقعیت سازمانی و تشکل یابی آن یک معضل دیگری است که باید بر آن فائق آمد. جنبش ما محبوب است. اجتماعی و گسترده است. بیان آرزوهای دیرینه و تاریخی مردم است. اردوی آزادی و برابری و رفاه است. اما درجه سازمانیافتگی و تشکل یابی جنبش ما بسیار پایین تر از قدرت و گستردگی و حوزه نفوذ و عمل آن در جامعه است.
بیانیه "بسوی اتحاد صفوف جنبش کمونیسم کارگری" هدفش جلب توجه نیروهای مختلف این جنبش به این مسائل حاد و گرهی است که پیشاروی ما برای پیشروی قرار دارد. پیروزی کمونیسم کارگری در تحولات حاضر منوط به غلبه بر این مسائل پایه ای است. اما سئوال اساسی اینجاست که چگونه؟
فائق آمدن بر این ضعفها تنها بر اساس یک پرچم سیاسی معینی ممکن است. پرچم کمونیسم منصور حکمت. پرچم گرایشات دیگر در این جنبش که بعضا خود را با "عبور از منصور حکمت" بیان میکنند، راه حلی برای پیروزی کمونیسم کارگری نیستند. کمونیسم کارگری در ایران تنها و تنها میتواند با کمونیسم منصور حکمت پیروز شود. مباحٽی که منصور حکمت در پلنوم ۱۴ حزب بر آن تاکید کرد، نقشه عمل و راه پیشروی و معضلات راه را روشن کرده است. ما همه فعالین و کادرهای این جنبش را به بحٽ و ارائه راه حل دعوت میکنیم.
پرسیده اید که این بیانیه بر سر چه نیست؟ من تردیدی ندارم که گرایشات بازدارنده در جنبش این فراخوان ما را به هر چیز غیر از آنچه که واقعا هست تعبیر خواهند کرد. "تعابیر و واقعیات" برایمان خواهند نوشت. این مسائل تماما بخشی از معضلاتی است که باید از سر راه برداشت.
به هر حال بحٽ ما تلاشی برای "مخرج مشترک گرفتن" از گرایشات موجود در جنبش کمونیسم کارگری نیست. ما به دنبال "کنفرانس وحدت" گرایشات نیستیم. ما خواهان "اتحاد گرایشات" موجود در جنبش کمونیسم کارگری نیستیم. ما خواهان کمرنگ کردن "تفاوتهای سیاسی" در جنبش مان نیستیم. برعکس، خواهان غلبه بر ضعفهای جنبش خودمان هستیم. خواهان حاشیه ای کردن گرایشات "راست" و "چپ" در این جنبش هستیم. ما خواهان اتحاد کمونیسم کارگری هستیم، اما تحت لوای پرچم و خط مشی معینی. پرچم کمونیسم منصور حکمت! جایی برای "تعابیر" نیست. "واقعیات" زمخت را باید تغییر داد!
سياوش دانشور: در پايه اى ترين سطح اين بيانيه محصول يک بازبينى انتقادى به سير حرکت جنبش ما و موقعيت آن بعد از درگذشت نابهنگام منصور حکمت است. جنبش ما از اين مقطع دچار تلاطماتى شد و عليرغم پيشرويهاى معين مجموعا تضعيف شد. در سطح سازمانى و حزبى دچار يک انشعاب شد که لطمات مهمى وارد کرد. در وضعيت کنونى ما با سوالات معينى روبرو هستيم؛ اولا موقعيت کمونيسم در ايران و کلا راه حل چپ در جامعه تقويت شده است. نياز جامعه ايران به کمونيسم و ريشه دار بودن اين سنت در متن جدالهاى اجتماعى و طبقاتى و اقتصاد سياسى يک جامعه سرمايه دارى٬ کمونيسم را بعنوان يک آپشن و راه حل به جلو صحنه ميراند. اين فرض بحث ماست. همينطور مسئله آمادگى حزبى و تشکيلاتى اين نوع کمونيسم و پاسخى که بايد به نيازها و ملزومات مبارزه اجتماعى و طبقاتى بدهد يک سوال محورى ديگر است. و بالاخره اين نکته که از نظر ما پيروزى کمونيسم در ايران تنها ميتواند روى بسيج و متشکل کردن کل نيروى اين جنبش روى خط مشى مارکسيستى و کمونيستى کارگرى منصور حکمت متحقق شود. چپ راديکال حتى در انتهاى راديکاليزاسيون خود٬ بنا به ويژگيها و ظرفيتهاى تاريخى اين چپ٬ حتى در اشکال بازسازى شده دنياى بعد از جنگ سرد٬ قابليت به پيروزى رساندن اين جنبش را ندارد.
بنا براين بحث ما پرده ديگرى از مباحث اتحاد و اتفاق در چپ ايران و جهان نيست. بحث ما برسر تولرانس و مينيمم ها و يا سازش گرايشات مختلف نيست. نقطه شروع ما کمونيسم منصور حکمت است. همينطور بحث ما صرفا برسر اتحاد حزبى بخشهاى متشکل و متحزب اين جنبش نيست. اين تصويرى تقليل گرايانه از اين خط است که متاسفانه در هر دو سو تلاش دارند اينگونه تعبير کنند. ما براى متشکل کردن نيروهاى جنبش کمونيسم کارگرى که بسيار وسيع تر و گسترده تر از سازمانهاى حزبى و متشکل اين جنبش است تلاش ميکنيم. جنبش شورائى کارگرى بخشى از جنبش ماست. جريان راديکال و سوسياليست درون طبقه و گرايش ضد سرمايه دارى که امحا سرمايه دارى را از طريق افق يک انقلاب کارگرى را دارد بخشى از جنبش ماست. جريانات و محافل متنوع و امروز بايد گفت گسترده سوسياليستى و کمونيستى که از ادبيات و نگرش کمونيسم کارگرى و مشخصا منصور حکمت الهام ميگيرند و يا حتى مستقيما خود را اينگونه معرفى ميکنند بخشى از جنبش ماست. حرکت عليه تبعيض و نابرابرى در جامعه بخشى از جنبش ماست. اين نيروها بايد متشکل شوند. سازمان واحد کمونيسم کارگرى يک تلقى استراتژيک ما در اين بحث است.
اتحاد کمونيسم کارگرى وجهى از بحث ملزومات پيروزى کمونيسم در ايران و کسب قدرت سياسى است. کجا ايستاده ايم٬ نقطه قدرتها و نقطه ضعفهايمان کدامند٬ به چه سوالاتى بايد پاسخ دهيم٬ چه روشهائى را بايد اتخاذ کنيم٬ کدام روشها و سنتها را بايد تماما دور بريزيم٬ سازمان حزبى کمونيسم کارگرى امروز چگونه بايد باشد٬ يک حزب رهبر و سازمانده چه ويژگيهائى دارد٬ مصافهاى فکرى و تئوريک امروز کمونيسم کارگرى کدامند و غيره همه در مقابل اين جنبش صف کشيده اند. پاسخهاى تاکنونى از هر سو به اين سوالات هنوز ناکافى هستند. بعضا نادرست اند و بعضا حتى وارد موضوع نشدند. در مورد مشخص انشعاب در حزب٬ ما امروز ارزيابى ديگرى داريم. فکر ميکنم در بدنه و بحشا رهبرى هر دو حزب نيروى وسيعى هست که اين واقعه را امروز از عينک انتقادى ميبيند و فراکسيون پيشرو اين اقدام شد. در عين حال براى ما روشن است که خط حاکم در هر دو سو٬ عليرغم تفاوتها و نقطه عزيمتها و پوشش تئوريک و سياسى که بخود ميدهد٬ چه در بنيانهاى فکرى و چه در مشى سياسى و حزبى عميقا از چپ راديکال متاثر است. در موارد معينى نگرش کمونيستى کارگرى را کمرنگ کرده يا با تعابير خود ويژه آن را اساسا کنار گذاشته است. در نتيجه ما تلاش ميکنيم با فرض همه اين مشکلات لطمات وارد شده را بازسازى کنيم. تابوها و ديوارهاى بى اعتمادى که در پس اين نوع جدائيها شکل ميگيرند را کنار بزنيم و بعنوان عناصر درگير در يک واقعه مهم مسئولانه به امر سرنوشت جنبش مان برخورد کنيم. ترديدى نداريم که اين تلاش با عکس العملهاى نامناسب و مارک زدنهاى ويژه فرهنگ سياسى چپ راديکال مواجه ميشود و تاکنون شده است. از اطلاق لفظ زشت "رهبران نادم" تا تلاش براى انتساب ميزان مسئوليت به افراد معين و يا موضعگيرى غير سياسى و حق بجانب در مسير تاکنونى حداقل برخوردها به اين بحث خواهد بود. ما براى همه اين واکنشها از پيش آماده بوديم و هستيم. اما اينها يک طرف موضوع اند و نيازهاى واقعى و پراتيکى و فى الحال موجود و جارى جنبش ما طرف مهمتر اين بحث اند. دستکم در ايران و در ميان طبقه کارگر و نيروهاى کمونيسم کارگرى بحث ما با استقبال مواجه شده است. ما ميخواهيم با شهامت تاريخى به اين واقعه نگاه کنيم٬ مسئوليت بپذيريم٬ از موضع منافع آنى و آتى جنبش کمونيسم کارگرى و مصالح کمونيسم در ايران به اين واقعه نگاه کنيم و راهمان را هموار کنيم. حرکت ما دو رکن اساسى دارد؛ تاکيد روى کمونيسم مارکسيستى منصور حکمت و تلاش براى قرار دادن کمونيسم کارگرى در صف اول جدال قدرت سياسى. ممکن است اين تلاش نهايتا شکست بخورد. ممکن است. اما اگر به نتيجه هم نرسد٬ بدون شک دستاوردهاى زيادى خواهد داشت و مجموعا به تقويت خطى منجر خواهد شد که منافعش را کل جنبش ما خواهد برد. ما ناجاريم تلاش کنيم. هيچ چيزى از پيش محتوم نيست.
آذر ماجدی: جنبش کمونیسم کارگری در ایران بسیار وسیع است. اکنون در ایران کمونیسم کارگری بعنوان یک جنبش موجودیتی انکار ناپذیر یافته است. اگر 30 سال پیش اعتراض کارگری به سرمایه و مناسبات سرمایه دارانه زیر آوار کمونیسم غیرکارگری محو میشد و امکان بروز روشن و صیغل یافته پیدا نمیکرد. اکنون این شرایط تغییر یافته است. اعتراض طبقاتی کارگری به روشنی سرمایه را هدف میگیرد و حتی اگر بخاطر شرایط سیاسی حاکم قادر نیست بنام مارکس و مانیفست کمونیست ابراز وجود کند، این یک داده انکار ناپذیر جامعه ایران است که اعتراض طبقاتی طبقه کارگر ایران با کمونیسم کارگری تداعی میشود. این یک دستاور مهم جنبش کمونیسم کارگری است. و این محصول مبارزه قاطع تئوریک و سیاسی منصور حکمت و حزب کمونیست کارگری است. منصور حکمت بارها اعلام کرده بود که حزب کمونیست کارگری نوک کوه یخ جنبش کمونیسم کارگری است و حتی اگر این حزب از میان برود، حزب کمونیست کارگری در داخل کشور از درون این جنبش وسیع ساخته خواهد شد.
در شرایط کنونی، به یمن وجود شرایط سیاسی متحول و منقلب و وجود یک حزب کمونیستی انقلابی که بمدت یک دهه و نیم آرمان های آزادیخواهانه و برابری طلبانه کمونیستی را نمایندگی کرده و مطالبات و امیال بیان شده در برنامه یک دنیای بهتر را در جامعه اشاعه داده است، جنبش کمونیسم کارگری صرفا به درون جنبش اعتراضی طبقه کارگر محدود نمیشود. کمونیسم کارگری به درون جنبش های اجتماعی مترقی و پیشرو رسوخ کرده و یک گرایش متمایز را درون این جنبش ها تشکیل میدهد. گرایش رادیکال در جنبش حقوق زن، حقوق کودک، سکولاریست، خلاصی فرهنگی و حقوق مدنی توسط کمونیسم کارگری نمایندگی میشود. اگر کمونیسم درون طبقه کارگر بطور اجتماعی بازتولید میشود و یک داده سوخت و ساز درونی طبقه کارگر است، در میان جنبش های اجتماعی دیگر چنین نیست. اگر جنبش های اعتراضی پیشرو این چنین با کمونیسم کارگری آمیخته شده اند، بخاطر وجود یک افق روشن اجتماعی و سیاسی و وجود یک حزب سیاسی معین است. کمونیسم کارگری حکمتی توانسته است کاملا بر جنبش های اعتراضی اجتماعی درون جامعه ایران تاثیر بگذارد و مهر خود را بر این جنبش ها بکوبد.
اما اگر کمونیسم کارگری بعنوان یک جنبش وسیع است و وزنه آن در سطح اجتماعی و در عرصه سیاسی کاملا احساس میشود، از نظر سازمانی دچار تشتت و پراکندگی است. این یک معضل مهم در مقابل اتحاد کمونیسم کارگری بطور کلی و مانعی در مقابل پیروزی کمونیسم کارگری در جدال سیاسی عمومی است. مرگ منصور حکمت شرایطی را درون حزب کمونیست کارگری بوجود آورد که به یک انشعاب مهم درون این حزب انجامید و در نتیجه آن دو حزب تحت نام کمونیسم کارگری به فعالیت پرداختند که هر یک مدعی نمایندگی منصور حکمت، برنامه یک دنیای بهتر و سنت های حزبی کمونیسم کارگری حکمتی شدند. این انشعاب، پراکندکی و تشتت، بویژه اینکه بشکلی کاملا زشت و ناهنجار بوقوع پیوست ضربات مهلکی به جنبش کمونیسم کارگری وارد آورد. پایه های اعتماد سیاسی و تئوریکی که در زمان حیات منصور حکمت سریعا درحال رشد و گسترش بود، بشدت سست کرد. هم اکنون منفردین و محافل بسیاری هستند که خود را متعلق به جنبش کمونیسم کارگری و پیرو منصور حکمت میدانند، اما به هیچیک از این احزاب تعلق ندارند و از پیوستن به هر کدام از آنها امتناع میکنند. این یک واقعیت مهم جنبش کمونیسم کارگری است. باید به این مساله پاسخ گفت. کسانی که با غرور بیجا و فرقه گرایانه این واقعیت را منکر میشوند یکی از ملزومات مهم پیروزی کمونیسم کارگری را نادیده میگیرند.
مساله اینست که باید به این تشتت و پراکندگی خاتمه داد، پایه های اعتماد را بازسازی کرد. باید شرایط و ظرفی را بوجود آورد که کلیه عناصر و محافل و جریانات درون جنبش کمونیسم کارگری را متحد کند. این از ملزومات اولیه و پایه ای پیروزی کمونیسم کارگری است. این قابل قبول نیست که یک جنبش سیاسی – اجتماعی که از نظر تئوریک ریشه خود را یکی میداند، به یک برنامه و هدف معتقد است و برای رسیدن به آن مبارزه میکند درون خود دچار چنین پراکندگی و حتی جو نفرت و دشمنی باشد. باید بر این جو فائق آمد. باید دیوارهای بی اعتمادی را بازسازی کرد. باید میان این جریانات نزدیکی و رفاقت کمونیستی بوجود آورد. باید سکتاریسم را به کناری گذاشت. سکتاریسم یعنی منافع سازمانی را به منافع طبقاتی مقدم قرار دادن. برای یک جریان کمونیست کارگری چه منافع سازمانی ای ورای منافع طبقاتی و پیروزی کمونیسم کارگری میتواند وجود داشته باشد؟ این سوالی است که باید به آن پاسخ گفت. سکتاریسم دو حزب موجود به این شکل بیان میشود که هر یک دیگری را خارج از جنبش کمونیسم کارگری میداند.
این واقعیت این سوال را در میان ما قرار میدهد: چگونه قضاوت میکنیم که یک جریان به جنبش کمونیسم کارگری متعلق است؟ چگونه از درغلطیدن به مشاجرات فرقه ای اجتناب میکنیم؟ آیا قرار است کمونیسم کارگری هم به همان بلایی دچار شود که در تاریخ جنبش کمونیستی و چپ بارها و بارها اتفاق افتاده است؟ آیا کمونیسم کارگری هم قرار است به سرنوشت خانواده فدائی دچار شود؟ قرار است هر اختلاف سیاسی و تاکتیکی و سبک کاری به جدایی و انشقاق منجر شود؟ و هر یک دیگری را به "انحطاط و مک کارتیسم" متهم کند؟ این یک فاجعه است. و ما بعنوان عناصری از کمونیسم کارگری که دو دهه است داریم برای پیروزی آن مبارزه میکنیم باید قدم جلو بگذاریم و از وقوع این فاجعه و گسترش این بلا جلوگیری کنیم. این علت اصلی شکل گیری این پروژه و انتشار این بیانیه است.
بنظر من باید فاکتور های عینی و ابژکتیوی برای قضاوت تعلق یک جریان به جنبش کمونیسم کارگری در نظر گرفت تا مانع درغلطیدن به جنگ فرقه ای شویم. منصور حکمت لیدر نظری، فکری، تئوریک و سیاسی کمونیسم کارگری در میان ما نیست. ما بعنوان جنبش کمونیسم کارگری نیازمند بدست دادن چنین معیارهایی هستیم. باید بپذیریم که جدل تئوریک به تندترین شکل آن درون جنبش کمونیست کارگری مجاز است. باید بتوان ظرفیت های سیاسی – تئوریک را در این جنبش ارتقاء داد. باید مانع دامن زدن به یک جو اخلاقی و ایدئولوژیک شد که مانعی جدی در مقابل جدل تئوریک – سیاسی قرار میدهد. این تنها راه رشد خلاق و باز کمونیسم کارگری در ابعاد تئوریک و فکری است، بدون آنکه به گسست و انشقاق سازمانی منجر شود.
تاریخ 5 سال اخیر، تجربه انشعاب، تشکیل فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری و شکل گیری اختلافات و نقد درون حزب حکمتیست که تا آستانه تشکیل یک فراکسیون پیش رفت، به تصویب قرار "تقبیح" در پلنوم کمیته مرکزی بجای پاسخ سیاسی و بالاخره به استعفای چند تن از کادرهای با سابقه کمونیسم کارگری از این حزب انجامید، نشان میدهد که دو حزب موجود فاقد این ظرفیت اند. جدل نظری و تئوریک سریعا به یک فضای اخلاقی، ایدئولوژیک و متعصب آلوده میشود. مباحث و نقد نظری بلافاصله شخصی میشود و بجای پاسخ نظری با ترور شخصیت مواجه میشود. این بعضا از عدم اعتماد به نفس در پاسخگویی تئوریک سیاسی و هراس از از دست دادن موقعیت رهبری و حزبی ناشی میشود. دلائل آن هر چه باشد این خصلت ربطی به سنت های حزبی منصور حکمت ندارد و در بستر خصلت های سازمانی چپ سنتی و فرقه ای قرار میگیرد. این مساله یکی از موانع مهم پروژه اتحاد کمونیسم کارگری است. علیرغم این معضلات باید معیارهایی تعیین کرد که تعلق به جنبش کمونیسم کارگری بر مبنای آن به یک واقعیت عینی بدل شود. بنظر من برنامه یک دنیای بهتر، اصول سازمانی حزب، مباحث پایه ای و کاراکتریست کمونیسم کارگری که توسط منصور حکمت به روشنی تبیین شده بعلاوه مباحث حزب و جامعه و حزب و قدرت سیاسی در سطح استراتژی قدرت گیری میتواند معیارهای قضاوت و تشخیص باشد. حول این میتوان بحث کرد و به فاکتورهای مشترکی دست یافت.
در جدالی که در حزب کمونیست کارگری به انشعاب انجامید، برعکس تلقی رهبری حاکم در دو حزب به پیروزی کمونیسم کارگری بر چپ سنتی یا بر جریان راست منتهی نشد. خط کمونیسم کارگری و منصور حکمت در این جدال بسیار ضعیف بود و عملا زیر دست و پا ماند. خطوط رسمی حاکم بر دو حزب و اصول حزبی حاکم در هر دو حزب از جهات بسیار با خط منصور حکمت و سنت های او بیگانه است. نبرد نهایی میان دو خط چپ رادیکال پیش برده شد. خط منصور حکمت در این جدال نمایندگی نشد.
به این ترتیب آیا نباید هر دو جریان را خارج جنبش کمونیسم کارگری دانست؟ بنظر من خیر. باید پذیرفت که درون جنبش کمونیسم کارگری نیز اختلافات سیاسی وجود خواهد داشت. کمااینکه در زمان حیات منصور حکمت نیز وجود داشته است. اما در آن زمان بعلت اتوریته بسیار بالای معنوی و سیاسی منصور حکمت این گرایشات درون حزب کمونیست کارگری در حاشیه و سکوت بسر میبردند. پس از مرگ او و در خلاء وجود این رهبری تئوریک و سیاسی، این گرایشات فعال شدند و به جلوی صحنه آمدند و یک جدال ناخواسته بر حزب کمونیست کارگری تحمیل شد که کمر این حزب را شکست. باید از این گذشته آموخت. باید تلاش کرد ضرر ها را جبران کرد. پیروزی کمونیسم کارگری باید بعنوان تنها هدف ما مد نظر باشد. سکتاریسم باید کنار زده شود. صفوف کمونیسم کارگری را باید متحد کرد.
بحث ما تشکیل کنفرانس وحدت به سیاق سال های پس از انقلاب (آنطور که رهبری حزب کمونیست کارگری میخواهد قلمداد کند) نیست. وحدت دو حزب در شرایط کنونی بنظر ناممکن میرسد. هدف ما در این وهله نزدیک تر کردن دو حزب و به تبع آن کلیه عناصر جنبش کمونیسم کارگری است. زدودن جو نفرتی که میان این دو حزب وجود دارد، که اکنون شاهدیم فراکسیون اتحاد کمونیسم کارگری نیز مورد الطفاطات این کینه توزی رهبری حزب کمونیست کارگری قرار گرفته است. این عین فرقه گرایی است. تلاش برای بازسازی دیوارهای اعتمادی است، که فروریختن شان درون حزب کمونیست کارگری علت اصلی انشعاب بود. ما باید بتوانیم در رابطه با جنبش های مختلف اجتماعی با هم همکاری نزدیک داشته باشیم. چرا فرضا نباید در جنبش آزادی زن، خلاصی فرهنگی، سکولاریستی در دفاع از زندانیان سیاسی، در مبارزه علیه اعدام و سنگسار، در دفاع از حقوق کودک با هم همکاری نزدیک داشته باشیم؟ چرا نمیتوانیم در جنبش کارگری با هم همکاری کنیم؟ چرا باید بجای هدف گرفتن جنبش راست و ملی – اسلامی، مدام همدیگر را مورد حمله قرار دهیم؟ به این ترتیب از هرز رفتن نیروی جنبش مان و دوباره کاری هایی که بعضا یکدیگر را خنثی میکنند، اجتناب میکنیم. نیروی مان را متمرکز تر و هدفمند تر بسوی دشمن و برای ایجاد تحول سوسیالیستی که آرمان همگی مان است، بکار میگیریم. چرا نتوانیم نقد های سیاسی نسبت به یکدیگر را در فضایی رفیقانه تر به پیش ببریم؟ چرا حتی حاضر نیستیم در یک کنفرانس حول مواضع کمونیسم کارگری و حکمتیسم کنار هم بنشینیم و حرف هایمان را بزنیم؟ اینها فرقه گرایی است و دو طرفه است.
اتحاد کمونیسم کارگری رسالتی بسیار دشوار را برای خود قائل شده است. این راه بسیار پر نشیب و فراز و سنگلاخ است. فی الحال تعداد زیادی از این سنگلاخ ها به سمت ما پرتاب شده است. اما این هدف آن چنان برای ما مهم و حیاتی است که با کمال میل در این مسیر پا گذارده ایم و برای آن مبارزه میکنیم. غرورهای بچه گانه را باید به کناری گذاشت. پیروزی کمونیسم کارگری آن هدفی است که همه ما بخش عمده زندگی مان را به آن اختصاص داده ایم. برای من سخنرانی منصور حکمت در کنگره سوم تحت نام اوضاع سیاسی و موقعیت ویژه کمونیسم کارگری، بسیار الهام بخش است. من میخواهم به سهم خود در گشودن آن روزنه به سوی پیروزی کمونیسم کارگری نقش داشته باشم. نمیخواهم مانند بسیاری از شخصیت های کمونیست در تاریخ روزی به گذشته نگاه کنم و بگویم که یک فرصت تاریخی برای پیروزی کمونیسم را از دست دادیم. میخواهم با تمام قوا برای این پیروزی بکوشم. به اینجا رسیده ام که از پس از مرگ منصور حکمت اشتباهات بسیاری مرتکب شده ایم. باید تلاش کنیم این اشتباهات را مرتفع کنیم. این آنگونه که رهبری حزب کمونیست کارگری مینامد "ندامت" نیست. حتی این الفاظ نیز فرقه ای هستند. "رهبران نادم" هم فرقه ای و هم مذهبی است. اما متاسفانه رهبری حزب تلاش ما برای اتحاد کمونیسم کارگری را با این الفاظ توصیف میکند. کم مانده است که ما را "تواب" و "خیانتکار" بخوانند. امیدوارم به اینجا سقوط نکنیم. من دوست دارم از رهبری هر دو حزب بپرسم که مخالفت شان با این پروژه چیست؟ این توپی است که در زمین هر دو حزب قرار گرفته است. امیدوارم هوشیارانه و بدون ملاحظات سکتاریستی و فرقه گرایانه به آن پاسخ گویند.
يک دنياى بهتر: موانع اين هدف کم نيستند٬ خود فراکسيون در موقعيت ويژه اى قرار گرفته و ادامه کارى در حزب در شکل کنونى عملا غير ممکن شده است. فراکسيون چه پاسخى به اين معضلات ميدهد و چشم انداز اين پروژه را چگونه ميبيند؟
علی جوادی : ما چه در ظرفیت فراکسیون و چه در ظرفیت فعالین جنبش کمونیسم کارگری این پروژه را به پیش خواهیم برد. فائق آمدن بر این ضعفها یک محور تلاش ما در دور اخیر فعالیت کمونیستی مان است. همانطور که در بیانیه ذکر شده است : "ما تلاش جدی ای را در این زمینه آغاز خواهیم کرد و تا زمانیکه امکان ناپذیری این پروژه در عمل بطور غیر قابل انکار مسجل نشود، این هدف را دنبال خواهیم کرد. حتی اگر به هدف نهایی هم نائل نشویم، میکوشیم تا به بیشترین دستاورد ممکن در جهت انسجام بیشتر کمونیسم کارگری نائل آئیم."
اما معضلات راه متعددند. معمولا این بحٽ ما را به یک بعد آن یعنی "اتحاد سازمانی" احزاب موجود در این جنبش تقلیل میدهند. دستیابی به انسجام سازمانی و شکل دادن به حزب واحد کمونیسم کارگری یک رکن پایه ای فعالیت ماست، اما تمام آن نیست. جنبه ای از کار است که شاید دستیابی به آن شاید مشکل ترین و پیچیده ترین جزء پروژه ای است که ما در برابر خود قرار داده ایم. معمولا با اشاره به این پیچیدگیها میکوشند که کل پروژه را غیر ممکن و دست نایافتنی اعلام کنند.
بهر حال اگر چه معضلات راه غیر قابل انکار و بسیارند اما واقعیات بسیاری نیز زمینه های تحقق این پروژه را فراهم میکنند. یک فاکتور مهم روند و زمینه های پیشروی این جنبش است. جامعه در حال تلاطم است. وضعیت موجود ناپایدار و شکننده است. روی آوری به صفوف کمونیسم کارگری گسترده و قابل ملاحظه است. این "نیروهای جوان" کوله بار سنتها و یا بهتر بگویم برخی "ضعفهای" این جنبش را بر دوش خود ندارد. گذشته بر حرکت امروزشان سنگینی نمیکند. این "نیروی فشار" وزنه ای برای حل این معضلات است. گرایشی است در این جنبش که از معضلات "فرار" نمیکند. این نیروی جوان کمونیسم کارگری میتواند نقش موٽری در غلبه بر معضلات ایفا کند.
فاکتور دیگر حضور قدرتمند کمونیسم منصور حکمت و پرچم منصور حکمت در جامعه است. کمونیسم کارگری در جامعه اساسا خود را با کمونیسم منصور حکمت بیان میکند. در دست گرفتن همه جانبه پرچم منصور حکمت و خط مشی سیاسی و تاکیدات این خط است.
من کلا به پیشروی این پروژه امیدوارم. هر درجه پیشروی کمونیسم کارگری در تحولات جامعه این معضلات و پاسخگویی به آنها را با شدت بیشتری در مقابل ما قرار میدهد. ما معضل را میشناسیم و برای حل آن نیز سر نخهایی در دست داریم. اما گام اول در چنین راهی تلاش برای جا انداختن خود صورت مساله است. تصویر بخشهای مختلف این جنبش از معضلات پیشاروی ما یکسان و همگون نیست. ما تازه در آغاز راهیم. باید گامهای بزرگ و خارج از قالبهای کنونی برداریم.
سياوش دانشور: ما توهمى نداريم. ما نه قرار است جنبش ملامت راه بيندازيم و نه قرار است نقدهاى سياسى به برخى مواضع اشتباه و راست را در هر دو سو پس بگيريم. تحليل ما از هر دو سو هرچه باشد٬ همين امروز پراتيک اين دو حزب نشان ميدهد که واقعيت چيست. ارزيابى از خود هرچه باشد٬ موقعيت واقعى و توان دخالتگرى و جابجا کردن نيرو و در مقام رهبرى قرار گرفتن جامعه براى يک ناظر خارجى هم قابل تشخيص است. مسئله تماما اينست که عرق سازمانى و سياست تکفير اين و آن و ظرفيتهاى خطوط حاکم موجود نميتواند راه پيشروى کل جنبش کمونيستى کارگرى را هموار کند. اين بايد روشن باشد که امروز اين دو حزب از جريانات مهم چپ در ايرانند و در هر تحول سياسى نيرو جذب ميکنند. نه فقط اين دو حزب بلکه هر جريان کوچک چپ هم که بدرجاتى تمايلات انسانى و طبقاتى را بازتاب ميدهد جذب نيرو ميکند. مسئله اين نيست٬ موضوع بستر اصلى شدن کمونيسم و تبديل به اتوريته فکرى و نظرى و سازمان دربرگيرنده رهبران کارگرى سوسياليست وکمونيست و رهبران راديکال جنبشهاى اجتماعى موجود است. ما قرار نيست دوم و سوم و چهارم بشويم. يا بايد پيروز شويم و تمام پيروزى را بدست بياوريم و دستکم در آستانه تعيين تکليف قدرت سياسى يک نيروى عظيم سياسى و اجتماعى غير قابل حذف باشيم و يا امر پيروزى کمونيسم براى يک دوره قابل پيش بينى و طولانى ديگر به محاق خواهد رفت. منافع گسترده ترى موتور محرکه حرکت ماست.
متاسفانه سرنوشت فراکسيون در حزب کمونيست کارگرى و سرنوشت فراکسيون در حزب کمونيست کارگرى- حکمتيست کم و بيش يکى است . توجيهات و تفاوتها هرچه باشند٬ واقعيت امروز اينست. به همين دليل فراکسيون تاکنون روى لبه تيغ راه رفته است و با اعمال محدوديتهاى فوق برنامه و غير قانونى بودن و سياست بايکوت و ايزوله کردن و تبليغات غير رفيقانه٬ امروز موقعيتى را دارد که ادامه آن در صورت فعلى چشم اندازى ندارد. آخرين تلاش ما با ديوار سخت خط مشى چپ راديکال برخورد کرد و نشان داد که در به همان پاشنه سابق ميچرخد. بايد تصريح کنم که پروژه ما در باره اتحاد کمونيسم کارگرى کل هويت ما نيست٬ بلکه يک تمايز ماست. هويت ما همانست که هميشه بوده و هدف ما هم همان. ما بعنوان مارکسيست و کمونيست امر فوريمان سرنگونى سرمايه دارى و برقرارى سوسياليسم است. امر ما متحد کردن و متشکل کردن جنبشمان در اشکال و سطوح مختلف و بميدان کشيدن آن در مصاف قدرت سياسى است . امر ما پيروزى کمونيسم در ايران است. امر ما پاسخ دادن به ديدگاههاى غير کارگرى و غير کمونيستى و موانعى است که سير پيشروى و حرکت کمونيسم کارگرى را کند ميکند. در عين حال ما پروژه معينى داريم که محصول يک بازبينى انتقادى است. تلاشمان اين است که به وضعيت موجود و قطبى شدنها و هرز نيروى بيمورد پايان دهيم و راه بحث و مجادله آزاد و علنى و کمونيستى را هموار کنيم. اين پروژه براى ما حياتى است و در اشکال مختلف و در کنار فعاليت کمونيستى مان آنرا دنبال خواهيم کرد. در مورد موقعيت فراکسيون و بن بست فعلى فقط اينرا ميتوانم بگويم که زمانى با سرنوشت سياسى افراد و کمونيستها اينگونه بازى ميشود و هر روز در خروجى را نشانمان ميدهند و عملا هر نوع راه برون رفت منصفانه و کمونيستى را ميبندند٬ من کسى نيستم که امر کمونيستى ام را زمين بگذارم. من و من نوعى ناچار است راهش را ادامه دهد . تنها مسئله مهم در اين ميان اينبود که سياست و اختلاف سياسى فردى و شخصى نشود٬ حرمت ديگران زير سوال نرود٬ به کل اين جنبش ضربه وارد نشود٬ انسانيت و انصاف و رفاقت ديرينه لطمه نخورد٬ و وارد هر جدل سبک و غير سياسى نشويم . من و رفقاى فراکسيون ماکزيمم تلاشمان را کرديم که اين اتفاق نيافتد و از جانب ما نيافتاد. اين از سعه صدر ما و يا ناتوانى در پاسخ به تحريفات و تبليغات غير رفيقانه نبود٬ بلکه از نقدى بود که به اين سنت سياسى داريم و تداومش را به نفع هيچ کس نميدانيم. ما ناچاريم امرمان را پيش ببريم و در مقابل تبليغات چپ راديکال و از خود متشکرى غريضى اش روى زمين سفت خشت روى خشت بگذاريم. من براى همه اين رفقاى عزيز٬ عليرغم رفتار سياسى که با ما کردند٬ آرزوى سربلندى و سلامت و موفقيت ميکنم. براى کنگره شش حزب بهترين آرزوها و تصويب کمونيستى ترين سياستها را دارم. هر پيشروى و دستاورد در کل اين جنبش و بخشهاى متحزب آن را پيشروى و دستاورد خود ميدانم و از آن در مقابل راست و ارتجاع دفاع ميکنم. جنبش کمونيستى و تحزب کمونيستى سرپناه سياسى نيست٬ سازمان و ظرف مبارزه مارکسيستى و کمونيستى است. اگر رفقاى عزيز ما نميپذيرند که مخالفت با خط رهبرى و حاکم را بطرق اصولى و با اتکا به بديهى ترين سنتهاى اين جنبش بپذيرند٬ و به هر موضوع سياسى يک پاسخ سر راست تشکيلاتى و ادارى ميدهند٬ ما ديگر کارى از دستمان ساخته نيست. دو راه بيشتر پيش رو نداريم؛ يا بايد تسليم شويم و عقايدمان را زير فرش کنيم و يا بايد راهمان را ادامه بدهيم. براى من روشن است که دومى تنها راه موجود است .
آذر ماجدی: کاملا موافقم. موانع بسیار اند. بی اعتمادی یکی از مهمترین موانع است. بعلاوه خطوط حاکم بر هر دو حزب آغشته به چپ سنتی و گرایشات فرقه ای است. مساله جنگ قدرت نیز متاسفانه در این میان نقش بازی میکند. میخواهم بگویم که درست است این موانع در بستر یک گرایش معین سیاسی و اجتماعی قابل توضیح است. اما به زبان خرد روزمره با مسائل شخصی و شخصیتی نیز آغشته شده است. به این معنا ما با یک مبارزه بسیار دشوار روبروئیم.
متاسفانه رهبری حاکم فضایی را بر حزب حاکم کرده است که امکان فعالیت باز را برای فراکسیون غیرممکن کرده است. ما مداوما با حملات تند و شخصی و ترورهای شخصیتی از جانب رفقای حزبی مان مواجه ایم. تمام این فرقه گرایی تحت عنوان "کادرها از حزب شان دفاع میکنند!" توجیه میشود. هر حرکت ما برای بیان نقدهایمان با عنوان "ضد حزبی، مک کارتیسم، جنگ سردی، انحلال طلبی" مارک میخورد. این فضای ناسالم روز به روز وسعت بیشتری می یابد. بطور مثال من امروز از یکی از کادرهای حزب نامه ای دریافت کردم که از من میخواست "بعنوان همسر منصور حکمت و مادر فرزندان او" از این "بازی ها" دست بردارم. وقتی این ایمیل را خواندم، واقعا احساس بیگانگی کردم. این فرد کادر حزب و عضو یکی از کمیته های تشکیلاتی حزب است. عقب گرد دارد به تمام عرصه های مختلفی که فکر میکردیم در حزب ما به یک سنت پایدار بدل شده است، کشیده میشود. احساس میکردم یک حاجی بازاری یا آخوند دارد مرا نصحیت میکند. حمید تقوایی میگوید نقد به حزب از موضع چپ امکان ندارد! این در زمان حیات منصور حکمت صحت داشت. اما متاسفانه باید بگویم که اکنون چنین معیاری در مورد حزب صدق نمیکند.
ادامه این وضعیت به زیان کمونیسم کارگری است. این فضا البته کاملا درون حزبی است. در بیرون حزب این حرکات با بی اعتمادی، و انزجار روبرو میشود. و ادامه این وضعیت به زیان اتحاد کمونیسم کارگری است. در درون حزب نیز بخشی از کادرها هستند که بشدت از این شیوه برخورد رهبری حزب ناراحت و ناراضی اند. حزب کمونیست کارگری را دوست دارند و نمیخواهند ضربه بخورد. از انشعاب هراس دارند ولی این روش و رفتار رهبری را نیز به هیچوجه قبول ندارند. جدل آنلاین از جانب بخشی از کادرهای حزب مورد اعتراض است. سکوت این رفقا را نباید بعنوان همراهی با این روش ها، بلکه اتفاقا باید بعنوان اعتراض خاموش آنها دید.
اولین تصمیمی که گرفته ایم اینست که در کنگره شرکت نکنیم. ما بر این تصمیم بودیم که به کنگره برویم و یکبار دیگر تلاش کنیم با استفاده از این تریبون با حزب مان صحبت کنیم. من شخصا یکی از مبلغین این سیاست بودم. اما اکنون به اینجا رسیده ایم که فضای ایجاد شده آلوده تر از آن است. مضرات این حرکت ما برای اتحاد کمونیسم کارگری بیشتر از منافع آنست. به این دلیل در کمال تاسف تصمیم گرفتیم که در این کنگره شرکت نکنیم. هیچگاه فکر نمیکردم که در چنین موقعیتی قرار گیرم. ما در حال بازبینی شرایط فعالیت خود هستیم. باید موازین و شرایط فعالیت در این شرایط جدید را باز تعریف کرد. همانگونه که اشاره کردم تحقق این پروژه امری بسیار دشوار است. من همواره این خصلت پایه ای مارکسیسم، لنینیسم و حکمتیسم را در ذهن خود دارم: نقش اراده و پراتیک انسان انقلابی. اگر قرار بود مارکسیست ها صرفا به ممکنات عیان توجه کنند، تحول انقلابی جامعه امری محال مینمود. ما با ارزیابی و تحلیل شرایط کمونیسم کارگری به این نتیجه رسیده ایم که یکی از ملزومات تعیین کننده پیروزی کمونیسم کارگری تحقق اتحاد کمونیسم کارگری است. لذا این هدف و پروژه را در مقابل خود گذارده ایم و برای آن مبارزه خواهیم کرد. تابو ها را خواهیم شکست. بر فضای "نجس سازی" فائق خواهیم آمد. به صحبت های نازلی که از جانب برخی رفقایمان مطرح میشود توجه ای نخواهیم کرد. و در راه این هدف مصرانه و قاطعانه خواهیم کوشید. در اینجا کلیه عناصر و جریانات کمونیسم کارگری را دعوت میکنم که در این مسیر و برای احقاق این هدف بما ملحق شوند. زنده باد کمونیسم کارگری.