در طول تاریخ جوامع بشری شاخصهایی بعنوان ملاک سعادت و خوشبختی انسانها در فرهنگ سیاسی توده مردم تثبیت شده است. در راس این شاخصها آزادی، برابری، و رفاه اجتماعی همگان قرار دارد. اما با توجه به نزدیک به سه دهه حاکمیت سیاه رژیم اسلامی و تشدید تحرک جریانات مذهبی در سطح جهان، ملاک آزادی از شر صنعت مذهب و چگونگی برخورد به مذهب را هم باید به این مجموعه افزود.
امروز یک شاخص ارزیابی نیروهای متفاوت اپوزیسیون چگونگی برخورد به مساله مذهب در جامعه است. آیا خواهان مبارزه ای جدی و همه جانبه علیه سلطه نفوذ مذهب در جامعه هستند؟ آیا خواهان کوتاه کردن دست مذهب از زندگی و شئونات جامعه اند؟ آیا خواهان جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش و سیستم قضایی جامعه هستند؟ آیا حق شهروندان جامعه را در آزادی مذهب و بی مذهبی به رسمیت میشناسند و برای آن مبارزه میکنند؟ آیا خواهان لغو هر نوع ارجاع در قوانین به باصطلاح مقدسات مذهبی میباشند؟ آیا خواهان ممنوعیت هر نوع تحریکات و تهدیدات مذهبی علیه آزادی بیان و ابراز وجود در جامعه هستند؟ آیا برای تبدیل مذهب به امر خصوصی افراد در جامعه تلاش میکنند؟ آیا خواهان لغو مقوله مذهب رسمی در جامعه هستند؟
تصویب قطعنامه ارتجاعی شورای "حقوق بشر" سازمان "برای جلوگیری از توهین به مذاهب" یکبار دیگر کلیه جریانات سیاسی اپوزیسیون را مورد یک محک واقعی قرار داد. به غیر از نیروهای متفاوت جنبش کمونیسم کارگری که علیه تحریکات و تهدیدات مذهبی علیه آزادی بیان موضع گیری کردند، سایر نیروهای سیاسی اپوزیسیون متعلق به جنبش ناسیونالیسم پرو غربی و ملی – اسلامی ها کارنامه مردودی در این رابطه از خود ارائه دادند. یکی از نهادهای بین المللی سازمان ملل علیه آزادی بیان و در محدود کردن نقد مذهب و در سازش با جریانات مذهبی و حکومتهای کثیف اسلامی موضع گیری کرده است. قطعنامه ای برای "جلوگیری" از نقد مذهب صادر کرده است، اما این جریانات مختلف تماما مهر سکوت بر لب زده اند. و این در شرایطی است که این جریانات در عین حال خود را مدافع آزادی بیان و سکولاریسم نیز قلمداد میکنند؟!
تعجب آور نیست. هرگونه انتظار دیگری از این جریانات نشان توهم و جدی گرفتن تبلیغات ظاهری این نیروها است. دفاع این جریانات از سکولاریسم و آزادی بیان همواره مشروط و با قید و شرط بوده است. مشروط به منافع و مصالح حقیر سیاسی. مشروط به نیاز پایه ای شان به مذهب و اسلام.
جریانات ملی - اسلامی تکلیفشان روشن است. مذهب و مشخصا اسلام خمیر مایه شکل دهنده هویت این جریانات ارتجاعی است. یا مذهبی اند، یا با پرچم ظاهر فریب "احترام به عقاید توده ها" از عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین باورها حمایت میکنند. اسلام همواره یک رکن پایه ای حکومت مطلوب این جریانات است. واقعیت این است که این جریانات برای اسلام مجاهدت کرده اند. دعوایشان با جناح حاکم دعوایی بر سر حاکمیت اسلام خوش خیم در مقابل اسلام بدخیم است. نگران سرنوشت اسلام اند.
در طرف دیگر نیروهای ناسیونالیسم پرو غرب قرار دارند. سلطنت طلبان و برخی نیروهای جمهوریخواه. مذهب همواره یک رکن و ابزار اصلی بقای این جریانات در دوران حاکمیت استبدادی شان بوده است. مذهب و سلطنت دو روی یک سکه اند. شاه همواره "سایه خدا" بوده است. مشروعیتش را از "نمایندگان خدا بر روی زمین"، از جماعت اوباش "روحانیون" گرفته است. آقای رضا پهلوی چهره شاخص این صف هر اطلاعیه خود را با شعار "خداوند نگهدار ایران باد" به اتمام میرساند. آقای داریوش همایون متفکر این صف نیز اخیرا اعلام کرده اند که "مردم ما مشکلی با دین ندارند."!؟
پایبندی به مذهب یک رکن هویتی تمامی جریانات دست راستی اعم از ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غربی است. مذهب عصای دست این جریانات است. اردوی راست در ایران به بقاء و تدوام مذهب نیازمند است. برای محدود کردن و پایین بردن توقع مردم در کنار ارتش و سرنیزه باید به مذهب متکی شوند. به نیروی جهل و خرافه و تحمیق مذهب نیازمندند. این یک نیاز پایه ای این جنبش ها است.
اما تحولات آزادیخواهانه در جامعه ایران، تحرک نسل جوان آزایخواه و برابری طلب دارای جوهر عمیقا ضد اسلامی و سکولاریستی است. از اینرو تلاش جریانات دست راستی در حفظ سلطه و تدوام مذهب بر زندگی مردم عمیقا در مقابل تلاش مردمی قرار دارد که میخواهند آزاد و برابر و مرفه باشند. این جریانات مذهب و عقب ماندگی و تحجر و گذشته و سرمایه داری را به مردم وعده میدهند. اما مردم آزادی و برابری و رفاه میخواهند.
حزب اتحاد کمونیسم کارگری خواهان گسترده ترین مبارزه علیه اسلام، مذهب و صنعت کٽیف مذهب است. ما بار دیگر تاکید میکنیم آزادی های بی قید و شرط فردی و مدنی تنها در جامعه ای میتواند متحقق شود که خود آزاد باشد. تحقق آزادیهای سیاسی همه جانبه و گسترده و بی قید و شرط امر جنبش کمونیسم کارگری است. انقلاب کارگری با از میان بردن انقیاد طبقاتی و اقتصادی انسانها، مبشر گسترده ترین آزادیها و امکانات ابراز وجود فرد در قلمروهای مختلف زندگی است. سرنگونی حکومت اسلامی یک گام اساسی در خلاصی بشریت از شر اسلام و اسلام سیاسی است.