ارزيابى از يکسال فعاليت
شوراى حمايت از مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران - استکهلم
"شوراى حمايت از مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران" در استکهلم٬ يکسال فعاليت انقلابى و ضد جمهورى اسلامى را پشت سر گذاشت و خود را موظف ميداند ارزيابى از فعاليت يکساله خود را در اختيار عموم قرار دهد. ارزيابى از فعاليتهاى شورا٬ اعم از نقاط قوت و کمبودها تا اهدافى که در دوره آتى بايد در مقال خود قرار دهد٬ در يکماه گذشته ميان فعالين و اعضاى شورا مورد بحث بود و اسنادى کتبى تهيه و در ميان شورا توزيع گرديد.
بدنبال بحث و همفکرى٬ مجمع عمومى شورا در تاريخ ٢١ آگوست تشکيل شد و ضمن بحث فعال به اتفاق آرا تصميم گرفت که نکات زير را بعنوان مبانى و خطوط بحث و نظر شورا بطور علنى منتشر کند.
١- شورا ضرورى است
نفس ايجاد شورا براى تقابل با سياستهائى که تلاش داشتند مردم را زير پرچم جمهورى اسلامى ببرند٬ تلاشى مثبت و اصولى و ضرورى بود. ارزيابى شورا اينست که وضعيت سياسى ايران عميقا بحرانى است و تقابل بخشهاى مختلف مردم و بويژه طبقه کارگر با حکومت امرى واقعى است. لذا مجمع عمومى بر ادامه کارى شورا تاکيد دارد. شورا بايد تلاش کند ايرانيان آزاديخواه را حول سياست و اهداف انقلابى خود بسيج کند.
٢- حقانيت سياستهاى شورا
شورا بر حقانيت چهارچوب سياستهاى خود در يکسال گذشته تاکيد ميکند. سياستهاى ما بسرعت اثبات شدند و متقابلا سياستهاى جرياناتى که بدنبال تقويت جناحى از حکومت و جمهورى اسلامى بودند ورشکست شدند.
٣- استقلال عملى٬ فکرى و سياسى
نقطه قدرت شورا در استقلال نظرى و سياسى و عملى از اردوى راست و مخدوش نکردن صفبندى چپ و راست بود. انقلابيگرى٬ مخالفت قاطع با کل جمهورى اسلامى٬ و جانبدارى سياسى در باره آينده سياسى ايران٬ نقطه قدرت شورا بود. شورا بر تداوم اين سياستها تاکيد دارد و براى گسترش و توده اى کردن آنها تلاش ميکند.
۴- تاکید بر آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی
شورا آگاهانه جانبدار بود و برخلاف بسيارى نيروها که اهداف راست خود را در زرورق "حرف مردم" مى پيچيدند٬ بر تقويت راه حل کارگرى و سوسياليستى براى آينده ايران تاکيد کرد. اين وجه اثباتی و روشن سياسى٬ حرکت ما را تقویت کرد و شورا را بعنوان يک قطب چپ در مقابل نيروهاى راست متمايز کرد. همينطور فعالیت انترناسیونالیستی٬ حمایت از مبارزات کارگران و آزادیخواهان در دیگر کشورها و تلاش براى ايجاد ارتباط با نيروهاى پيشرو٬ يک بعد جديد فعاليت شورا بوده است.
۵- شورا پرچمدار عمل راديکال
شورا نقش کليدى در تغيير فضاى سياسى خارج کشور به ضرر جمهورى اسلامى داشت. شورا (اعم از شورای شهر استکهلم و شوراهای دیگر که در همین راستا در شهرهای مختلف اروپا تشکیل شدند) پيشرو تهاجم به سفارتخانه هاى رژيم در خارج کشور بود. شورا فضاى انقلابى را در خارج کشور تقويت و بدرجه زيادى مسلط کرد. اگر شورا نبود٬ اپوزيسيون طرفدار رژيم در خارج کشور می توانستند بر اوضاع مسلط شوند. شورا بر مخالفت قاطع خود عليه جمهورى اسلامى تاکيد ميکند و براى جمع کردن بساط جمهورى اسلامى در خارج کشور تلاش ميکند.
۶- سازمانیابی شورائى
شورا بر يک شکل مناسب و بشدت باز سازمانيابى يعنى مجمع عمومى متکى بوده است و به ارگانى براى همکاری سازمانها و افراد آزادیخواه و سوسیالیست تبديل شده. شورا نه حزب است٬ نه جبهه٬ و نه اتحاد عمل موردی گروههاى سياسى. شورا يک تشکل توده اى چپ و شکل نوینی از همکاری کليه نيروهائى ست که عليرغم اختلاف ديدگاهها روى اصول مهمى توافق دارند. آئين نامه شورا که در اولين مجمع عمومى به اتفاق آرا تصويب شد٬ چهارچوب فعاليت را روشن کرد.
٧- فرهنگ نوين سياسى
شورا آزادى عمل و راديکاليسم را بعنوان دو رکن فعاليت خود پيش برد. شورا يک الگوى جديد سياسيست که همراه خود فرهنگ و سنت سياسى جديد و مدرنى را ببار آورد. شورا هيچ امتياز و يا محدوديتى را براى هيچ فرد و جريانى قائل نشد. شورا تلاش کرد اصل برابرى را در قوانين و شيوه کار حاکم کند. يعنى عليرغم وجود ديدگاههاى متفاوت٬ مانعى بر تداوم همکارى نبود. تريبون شورا براى ارائه نظرات افراد و سازمانها باز بود. هیچکس مجبور نبود نظراتش را به چهارچوب شورا محدود کند و در عين حال از حداقل ها و اصول شورا خارج نمیشد. شورا پرچمها را سانسور نکرد و بر دهانها چسپ نزد و هويت ها را انکار نکرد. داوطلبانه کار کردن يک پرنسيپ شورا بود که امکان ميداد که هر کس در هر حرکتی که نمی خواهد يا موافق نيست شرکت نکند٬ یا از شورا خارج شود و يا دوباره به شورا بپیوندد. شورا بر تعميق اين فرهنگ آزاد سياسى و همزمان بر موجوديت راديکال تاکيد دارد.
٨- پروژه هاى شورا
شورا در عين حال اشکال ديگرى را براى گسترش فعاليت از جمله "پروژه ها" در نظر گرفت. کسانی که در چهارچوب اصول شورا علاقه داشتند بر امری متمرکز شوند٬ که سایرین ممکن بود مایل نباشند٬ می توانستند در چهارچوب پروژه ها کار کنند و حتی با افراد همنظر در خارج از شورا وارد همکاری شوند. "پروژه زندانیان سیاسی" و "پروژه تمرکز بر جنبش کارگری" دو مورد تاکنونى هستند. این شکل از سازمانیابی ضمن آنکه اختلافات را تاب می آورد علائق مشترک را پیش می برد.
٩- يک تجربه پيشرو
۶- شورا در قياس با تجارب گذشته در خارج کشور و در ميان نيروى چپ٬ قالب جديدى ست. يک دليل اساسى که شورا توانست يکسال فعاليت سياسى را تقريبا بدون دردسر بزرگ پيش ببرد همين است. نکات و اصول فوق به ايجاد چترى توده اى و پيشرو با مناسبات آزاد منشانه مجال داد و متقابلا همين اصول بروز فرهنگ فرقه اى را عملاً محدود کرد. شورا بعنوان قطب سرخ و طرفدار راه حل کارگرى٬ الگوئى است که ضرورى است بیش از این در خارج کشور تکثير شود. ما معتقديم اگر اردوى چپ جامعه در تداوم خود تلاش کافی نکند٬ راستها فضاى سياسى را تسخير ميکنند و نتيجه آن شکست چپ است.
١٠- ضعف ها و محدوديتها
شورا در يکسال گذشته خالى از ضعف و کمبود نبوده است. اولا شورا ميتوانست بسيج کننده ميزان بسيار بيشترى از راديکاليسم موجود در جامعه باشد. اين تلاش از جانب شورا آنطور که ممکن بود صورت نگرفت. شورا ميتوانست ميزان بيشترى از مردم معترض را زير پرچم سرخ و راديکال خود بسيج کند٬ بويژه وقتى که شکست راستها و اصلاح طلبها مسجل شده بود. اين امر البته يکجانبه نيست٬ اما تا آنجا که به شورا مربوط است از حقانيت سياسى اش به نفع گسترش گرایش و سیاست خود استفاده نکرد. شورا از نظر سازمان ادارى٬ تبليغات و ارگانهاى تبليغى٬ تدارکات و امور فنى٬ جا انداختن مفاهيم اساسى خود و بويژه سبک کار و سنت جديد٬ استفاده درست از تمام نيروهاى موجود٬ ضعف و کمبود داشته است. يک مانع اساسى در پيشروى سهل تر٬ وجود ديدگاههاى متفاوت٬ برداشتهاى مختلف از شورا و کار شورائى٬ عدم انطباق عمومى با روشها و سنتهاى جديد٬ تقابل تجارب تاکنونى افراد و جريانات و غيره است که منجر به کند شدن حرکت ما در قوام سازمان شورا بوده است. ادامه کارى قوى شورا در گرو برسميت شناسى اين مجموعه کمبودها و ضعفها و تلاش براى رفع آنهاست.
١١- قدردانى و يک تاکيد صريح
ما شورا را متعلق به همه کسانى ميدانيم که از ابتدا تا امروز به انحا مختلف فعال و همراهش بودند. تمام کسانى که در اجتماعات شورا شرکت کردند٬ کسانى که در صف شورا در برابر جمهورى اسلامى قاطعانه ایستادند٬ کسانى که پرچم سرخ را با افتخار در دست گرفتند٬ و حتى بعضا بدليل اختلاف شورا را ترک کردند. شورا به همه اين مجموعه و تعداد بسيار زيادى از راديکالها و انسانهاى شريف و انقلابى شهر استکهلم تعلق دارد. شورا از زحمات تک تک افراد٬ احزاب٬ سازمانها٬ از حضور سياسى آنها چه در تظاهراتهاى پرشکوه و چه در جدال سياسى و فکرى٬ قدردانى ميکند.
١٢- شورا و آينده
شورا بر گسترش فعاليت خود٬ سازماندهى قويتر و پايه اى تر٬ فعاليتهاى سياسى متنوع٬ و عضوگيرى وسيع در چهارچوب اهداف خود تاکيد دارد. شورا بر رفع کمبودها و نقاط ضعف خود تاکيد ويژه دارد. ما جوانان و زنان برابرى طلب و مخالف تبعيض را به صف شورا دعوت ميکنيم. شورا عموم انقلابيون٬ سوسياليستها٬ آزاديخواهان و کسانى که خواهان سرنگونى انقلابى حکومت اسلامى اند را به صفوف خود دعوت ميکند. شورا همراه با کارگران و مردم انقلابى و شريف ايران براى جامعه اى سوسياليستى مبارزه ميکند و تقويت اين اردو را وظيفه خود ميداند. کليد يک آينده خوشبخت دست اردوى چپ کارگری جامعه است و شورا بسترى و چترى براى تقويت راه حل اجتماعى چپ است.
به شورا بپيونديد!
شوراى حمايت از مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران – استکهلم
٢٩ اوت ٢٠١٠
***
ضميمه يک٬
ليستى از اقدامات شورا در طول يکسال فعاليت
اين ليست شامل کل اقدامات شورا و فعالينش نميشود بلکه صرفا خلاصه اى از مجموعه اقداماتى است که شورا پيرامون آنها گزارش منتشر کرده است.
١ـ خرداد 2009 تظاهرات وسيع عليه نمايش انتخابات در مقابل سفارت رژيم جمهورى اسلامى به فراخوان "کميته نه به انتخابات".
٢- تظاهرات هر روزه در میدان مرکزی شهر استکهلم در پی خیزش توده ای در ایران به فراخوان "ستاد حمايت از مبارزات مردم ايران".
٣- 18 تیر 2009 تظاهرات بزرگ سرخ ها در میدان سرگل استکهلم.
۴- 26 ژوئن 2009 تظاهرات وسيع در جلوی سفارت جمهورى اسلامى که منجر به اشغال آن شد. اين اقدام در دفاع از کارگران دستگیر شده در اول ماه مه و به فراخوان اتحادیه های کارگری صورت گرفت.
(از قبل از برگزارى مضحکه انتخابات فعاليتهاى ما تحت عنوان "کميته نه به انتخابات" و بدنبال خيزش توده اى در ايران تحت نام "ستاد حمايت از مبارزات مردم ايران" صورت گرفت)
۵- 6 اگوست 2009 برگزارى مجمع عمومى٬ تغییر نام به "شوراى حمايت از مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران"٬ تصويب آئين نامه و اهداف شورا به اتفاق آرا.
۶- 3 و 4 اکتبر 2009 برگزارى پروژه دفاع از زندانیان سیاسی طى دو روز شامل؛ اجرای تئاتر "5 هزار پرنده و ماه چهارگوش" بزبان سوئدى در سالروز قتل عام زندانيان سياسى در سال 67 و دهه 60. برگزاری سمینار بحث و گفتگو در کافه مارکس در باره زندان٬ زندانى سياسى٬ ضرورت برچیدن زندانهای سیاسی ونفی شکنجه واعدام. ارائه چند سخنرانى توسط زندانيان سياسى عضو شورا و بحث عمومى پيرامون آن.
٧- 10 اکتبر تظاهرات در میدان سرگل عليه مجازات اعدام در روز جهانى عليه مجازات اعدام.
٨- 16 آذر تظاهرات در مدبوریار پلاتسن بمناسبت روز دانشجو. مناظره رادیویی با طرفداران سبزها.
٩- 10 دسامبر مصادف با مراسم اهداى جایزه نوبل. تظاهرات جلوی مراسم نوبل در نفی اعدام و برای آزادی زندانیان سیاسی.
١٠- 8 مارس روز جهانى زن٬ تظاهرات همراه با چپ های سوئدی در صف مستقل٬ در دفاع از حقوق زنان و مقابله علیه قانون شریعه در سوئد.
١١- برگزارى مراسم بمناسبت اول مه روز جهانى کارگر در روز جمعه 30 آوريل در کافه مارکس استکهلم. ارائه چند سخنرانى و جشن.
١٢- شرکت در راهپيمائى اول مه و برگزارى ميز کتاب. در روز اول مه بخشى از فعالين شورا همراه با سازمانهاى چپ سوئدى در مدبويارپلاتسن اجتماع و به طرف کونگستردگوردن راهيپمائى کردند. در اين راهپيمائى از جمله شعارهائى در دفاع از حق تشکل و اعتصاب براى کارگران ايران٬ خواست آزادى کارگران زندانى٬ عليه سرمايه دارى و در دفاع از سوسياليسم سر داده شد. همينطور پروژه جنبش کارگرى شورا در کونگستردگوردن ميزى همراه با باندورل شورا و پيام و پوسترهائى بمناسبت روز کارگر داشت.
١٣- 10 مه شرکت در تظاهرات همبستگی با کارگران یونان در همکاری با چپ های سوئدی در مقابل سفارت یونان در استکهلم.
١۴- تظاهرات در روزهاى 12 و13 و14 مه در میدان سرگل و سپس دو روز متوالی در مقابل سفارت جمهورى اسلامى در اعتراض به اعدام 5 تن از زندانيان سياسى. این تظاهراتها صبح همانروز که خبر اعدام ها پخش شد آغاز شد.
١۵- 2 ژوئن تظاهرات در دفاع از اشغال کنندگان سفارت جمهورى اسلامى در هلند مقابل سفارت هلند در استکهلم.
١۶- 5 ژوئن علیه نژاد پرستی. شرکت در فستیوال ضد نژاد پرستى در همکاری با چپ های سوئدی در يکى از پارکهاى شهر استکهلم. شورا از برگزار کنندگان اين مراسم بود.
١٧- 20 ژوئن تظاهرات در مناسبت 30 خرداد و قتل عام انقلابيون عليه جمهورى اسلامى و مجازات اعدام و در دفاع از زندانیان سیاسی در مقابل بوک هاندل.
و ...
مباحثات راديوئى٬ جدل با راستها
طى اين مدت نمايندگان شورا در مباحثات راديوئى متعددى شرکت داشتند. مضمون عمومى اين مباحثات دادن تبئينى راديکال از رويدادهاى ايران٬ مخالفت با کليت جمهورى اسلامى٬ دفاع از مبارزات کارگران و مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران٬ و تقابل با جريانات راست و طرفدار جمهورى اسلامى بوده است.
شعارهای تاکنونی ما از جمله عبارت بوده اند از :
- سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
- مرگ بر جمهوری اسلامی به سوئدی و فارسی
- مرگ بر رژیم تروریستی در ایران به سوئدی
- کارگر زندانی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد ترور شکنجه اعدام ملغی باید گردد
- زنده باد سوسیالیسم٬ زنده باد آزادی
- زنده باد انقلاب کارگرى
- این لانه جاسوسی تعطیل باید گردد در مقابل سفارت به سوئدی و فارسی
- قلم بیان تشکل آزاد باید باشد زندانهای سیاسی برچیده باید گردد
و ...
ضميمه ٢
اسنادى از فعالين شورا پيرامون ارزيابى از فعاليت يکساله شورا
مجمع عمومى شورا در ٢١ اوت تصميم گرفت که ارزيابى هاى فردى فعالين شورا در کنار ارزيابى عمومى شورا در صورت توافق خود دوستان منتشر شود. اسناد زير نمونه هائى از ارزيابى هاى فردى فعالين شورا است که بعنوان ضميمه منتشر ميکنيم.
١- چند نکته در باره شورا٬ سعيد سهرابى
٢- نکاتى در باره جمعبندى٬ اسد نودينيان
٣- نقد و بررسى فعاليتهاى يکساله شورا٬ قاسم
۴- شورا؛ يکسال فعاليت٬ کجا ايستاده ايم؟ سياوش دانشور
***
چند نکته در باره شورا!
سعید سهرابی
ابعادی از حرکت شورایی ما در استکهلم چنان روشن است که نیازی به شرح آنها نیست . همه شاهد فعالیت های شورا بوده اند. پروسه شکل گیری و گسترش آنرا از نزدیک مشاهده کرده اند. سخت نیست که بگوییم در مبارزات سال گذشته شورا عمده ترین آلترناتیو توده ای چپ در استکهلم بود. کسی نمی تواند آنرا انکار کند. همینطور سخت نیست که بگوییم در موضع گیری سیاسی در قبال حوادث حق با شورا بود. هرچپ واقعی امروز به ما حق میدهد که صف خودرا از سبز و رفورمیست ها و سکتاریست ها وسنتریست ها وپوپولیستها جدا کردیم. اینها به سادگی قابل رویت اند. فقط کسانی که با دنیای عمل رابطه ندارند ودشواریها و محدودیت های پراتیسین ها را درک نمی کنند می توانند این واقعیات را انکار کنند. برای یک خیال پردازو منزه طلب شاید شورا زیاد اهمیتی نداشته باشد زیرا که در دنیای خیال او می خواهد کارهای مهمی بکند که هنوز مقدماتش فراهم نیست . معلوم نیست چه کس یا کسانی باید این مقدمات حاضر وآماده را تقدیم ایشان کنند. چنین افرادی به مشکل واقعی وعملی ما تبدیل نمی شوند ونشده اند زیرا که هرگز در دنیای عمل و کف کوچه و خیابان پیدایشان نمی شود. ما بیشتر با کسانی مشکل داشتیم که آرزو برای جمعیت های بزرگ حالشان را خراب میکرد . پوپولیست بودند . اینکه جمعیت چه می خواهد وبه کدام سو میرود برایشان مهم نبود . به هر قیمتی می خواستند در اجتماعات بزرگ شرکت داشته باشند. این آرزوی شرافتمندانه ای می بود اگر محتوا و هدف جمعیت هم مورد نظرشان بود . دردفاع از نظراتشان می گفتند « میرویم از دست شان در میاوریم» متاسفانه در عمل به دنبالچه و تربچه نقلی های بساط آنها تبدیل می شدند. شورا مقابل این دیدگاه پوپولیستی ایستاد واهمیت شعارها وخواسته ها را در نظر گرفت . بازی در بساط سرمایه را نپذیرفت . در مقابل تبلیغات ضد کمونیستها علنا وآشکارا گفت که از آلترناتیو سوسیالیستی حمایت می کند و خودرا در مقابل صف سرمایه به صف کار و زحمت متعلق میداند . آغاز هستی متفاوت شورا از این درک ناشی میشود .
اینجاست که باید مصرا ایستاد . چه برای اکنون وچه آینده باید این آغازگاه را در نظر داشته باشیم. برای اینکه بتوانیم این مواضع را عملی کنیم نیازمند بررسی جوانب مختلف وموانع پیش برد این هدف هستیم . برخلاف نظریه پردازان ما بعنوان پراتیسین ناچاریم مشکلات و محدودیت ها را بشکافیم و بر آنها فائق شویم. اولین مشکل پراکندگی چشم گیر در بین نیروهای آزادیخواه وسوسیالیست است.
پراکندگی و مبانی مشترک
علت این پراکندگی نه در ناباوری به سوسیالیسم و آزادی است بلکه در تشتت نظری و عدم انکشاف هم نظری ها در عرصه عمل است. جنبش کمونیستی یا نیروهایی که خودرا به کارگر وسوسیالیسم منتسب میدانند از حرکت سرمایه عقب مانده اند. با ملزومات مبارزه روزمره علیه سرمایه منطبق نیستند. جنبه تدافعی حرکت ها ی اعتراضی فرصت پیشروی نمیدهد . این بحران از جمله ناشی از تفوق جریانات بورژوایی است که لباس سوسیالیستی به تن کرده بوده اند . اتحادیه های کارگری را تسخیر کرده اند و...عقب راندن کارگران در مقابل سرمایه مسلما دلایل بسیار دیگری دارد که وارد آن نمی شوم تنها میخواهم بگویم که دلیل واقعی ناباوری وناکارآمدی سوسیالیسم در مقابل سرمایه نیست که پراکندگی را بین نیروهای سوسیالیست باعث شده است . فضا هر روز برای مقابله علیه سرمایه آماده تر میشود. پس نمی توان گفت علت کوچک بودن تشکل های کمونیستی بی باوری افراد خارج از تشکل ها به سوسیالیسم و محو اعتراضات عمیق علیه سرمایه است . به اعتقاد من راه غلبه بر بحران موجود قبول این واقعیت است که پراکندگی خود مولود شرایطی است که باید آنرا شناخت. گفتن اینکه اتحاد خوب است وباید متحد شد واینکه انقلاب اتحاد و تشکل را در دستور قرار داده است هنوز از حد یک موعظه اخلاقی فراتر نمی رود . باید گفت چگونه متشکل شویم وپروسه تشکل یابی را طی کنیم. من فکر میکنم آغاز غلبه بر این بحران از همکاری حول عام ترین اهداف انقلاب شروع میشود .ومتاسفانه اتحاد های جدی بلاواسطه در سطح ماکرو در اولین قدم قرار ندارد .تمام تلاش هایی که تا کنون برای اتحاد بلاواسطه صورت گرفته چون علل پراکندگی را در نظر نگرفته اند ناکام ومحدود باقی مانده اند. اتحاد واقعی از عمل مشترک آغاز میشود. یکسانی ادعا های تئوریک در عمل کشف میشود. این امری صرفا تحقیقی تئوریک نیست. همکاری نیروهای آزادیخواه و سوسیالیست حول ملزومات انقلاب در ایران کاری ممکن و پایه ای برای اتحاد های آینده است .نیروهای هم نظر در عمل یاران خودرا می یابند . مسلما صرفا همکاری بدون حداقلی از هم نظری ممکن نیست . شورا یکبار دیگر ثابت کرد که این مشترکات وجود دارد . آلترناتیو کارگری شورایی عام ترین اصل مشترک در بین چپ رادیکال در مقطع کنونی است. استقلال از نیروهای مدافع سرمایه اصل دیگری است که وجود شورا آنرا ومفید بودنش را به حال جنبش کارگری نشان داد. سرنگونی انقلابی اصل مشترک دیگر بود. تعهد به آزادی بی قیدو شرط سیاسی و نفی اعدام وشکنجه وبرچیدن زندانهای سیاسی از نکات مورد توافق است. همکاری حول اصولی از این دست تنها راه ممکن برای غلبه برپرا کندگی و بحران موجود است.
مناسب ترین شکل سازمانیابی نیرو های پراکنده
شورا راه حل مذکور را برگزید.در این نوع همکاری احزاب وسازمانها وتشکل ها ضمن حفظ استقلال خویش بر سر موضوعات معین اجتماعی همراه با افراد مستقل حرکت می کنند. این نوع همکاری به تشکلی منعطف نیازمند است. یعنی پیوستن وجداشدن از آن داوطلبانه است. درعین حال در هر مورد کسی که نخواهد در حرکتی شرکت کند به حکم اکثریت مجبور نیست. کسانی که در چهارچوب اصول شورا بخواهند فعالیتی را سازمان دهند که بقیه به ضرورت آن یا به هر دلیلی در آن شرکت نمی کنند آزادند پروژه ای خاص تشکیل دهند ، هرچند تعداد آنها کم باشد. آنها آزادند که افرادی را که عضو شورا نیستند در پروژه خود داخل کنند . تنها شرط رعایت اصول پایه ای مشترک است. پروژه زندانیان سیاسی و پروژه کارگری از این دست بود و هست. مجمع عمومی شورا تشخیص میدهد که پروژه از اصول شورا خارج است یا نه. اینها حاصل یک سال تجربه کار شورایی ما است . چیزی که امکان حرکت جمعی ما را فراهم کرد ولی دیده نمی شود وخیلی ها از آن بی اطلاع هستند. این روابط است که میزان تحمل شورا را در مواجهه با مشکلات عملی بالا برده و مانع ازتمرکز بر روی اختلافات شده است. در عین حال که هر کس نظرات خودرا آزادانه بیان میکند. حالا که یکسال تجربه عملی در دورانی متلاطم صحت این کار را اثبات کرده است با وجدان راحت می توان این راه حل را به نیروهای انقلابی توصیه کرد تا در هرکجا هستند چنین تشکل هایی را سازمان دهند.
در این میان نقش احزاب و گروههای سیاسی بعنوان کسانی که از حداقل تشکل برخوردارند بسیار تعیین کننده است . در استکهلم این نقش از نطر من علیرغم افت وجیز ها در مجموع بسیار مثبت بوده است . احزابی مثل حزب کمونیست کارگری که در ابتدا برای درک این استقلال مشکل داشتند در ادامه به خاطر گرایش سبزشان از شورا فاصله گرفتند ورفقای حکمتیست بواسطه درکشان از خیزش در ایران در رابطه با شورا کناره گرفتند .البته همکاری آنها با شورا در فعالیت های بیرونی هر از گاهی واخیرا بیشتر شده است. بیشترین بار شورا اما در عمل به دوش نیروهای« مستقل» بوده است .
برنامه های آینده
اگر قبول کرده باشیم که این راه درست ومنطقی بوده است پس اساس کار آینده ما هم همین خواهد بود. در شرایط کنونی که وسعت اعتراضات به معنای خیابانی اش کاسته شده و برای سبز ها و اقمارشان جنبش تمام شده فرض می شود اما برای ما اینطور نیست . جنبشی که ما به آن چشم داریم مدتها ست که در حال تکامل و قوام گیری است . پی آمد اعتراضات کنونی وپی گیری عواقب آن بعهده جنبش کارگری است تا برعلیه اعدامها ، زندان وشکنجه و حصر آزادی قلم ، بیان تشکل و اجتماعات اقدام کند برای پس زدن سرمایه داران هار که اسلحه در دست خیابانها را قرق کرده اند اقدام نماید . ما درخارج تازه کارمان بیشتر شده است دسته دسته کارگران را اخراج و زندانی میکنند.«سبز ها» و «رنگین کمان ها» نقش خود را بازی کرده و ناپدید شده اندتنها این آزادیخواهانند که باید کاری بکنند.
ما راه متشکل شدنمان را یادگرفته ایم . حالا باید برای شرایط کنونی خودرا منسجم تر کنیم وپس از آن راه بیافتیم وبه محل های دیگر برویم وبرای متشکل شدنشان در شوراها تبلیغ کنیم . اینکه میگویند چپ استکهلم چون زیادند پس رادیکال اند اصلا صحت ندارد . در آلمان بیشتر از استکهلم چپ وجود دارد . متاسفانه اتکا به نفس لازم وجود ندارد و راه حل مناسب برگزیده نمی شود. ما باید ارتباطمان را گسترده تر کنیم وتجربه شورا را به همه جا ببریم.
فعالیت انترناسیونالیستی
ارتباط با نیروهای انقلابی محل زیست مثلا چپ های سوئدی را مدتی است آغاز کرده ایم باید آنرا هدفمند وبا برنامه کنیم. ارتباط انترناسیونالیستی ودفاع متقابل از اعتراضات آزادیخواهان وکارگران هم با تظاهرات جلوی سفارت یونان شروع شد . این جنبه کار را هم باید جدی بگیریم. انرزی آزاد شده از خیابان را باید در خدمت کارهای پایه ای و جذب فعالین آزادیخواه و سوسیالیست به فعالیت قرار دهیم. باید خود و فضا را برای دور بعد آماده تر کنیم .
رابطه با جنبش کارگری
رابطه ما با جنبش کارگری قبل از هرچیز در مضمون فعالیت ما نهفته است. تقویت آزادیخواهی وتبلیغ برای سوسیالیسم وآلترناتیو کارگری در جوهر خود ادای سهمی در جنبش کارگری است. با این همه این هنوز یک جهت گیری درست است ونه بیشتر. ما باید بتوانیم بر سر گرهگاههای جنبش کارگری خم شویم ودر نظر وعمل بر این مسائل تمرکز بیشتر بکنیم . موج اخراجها و دستگیری ها وسرکوب کارگران رو به افزایش است. ما در عمل بعنوان ارگان شناخته شده ای در سطح وسیع مشکلات و موانع سازمانیابی و اعتراضات کارگری را باید طرح نماییم . از طریق سمینارها و اطلاع رسانی مداوم به نیروهای ذیربط امکان همبستگی با کارگران را افزایش دهیم.
نواقص تاکنونی کار ما
روابط درونی
برای سهولت همکاری ما نیازمند شناخت عمیقتر از مواضع یکدیگر هستیم . مناسبات درونی ما تا به اینجا گسترش نیافته است.عدم شناخت باعث عدم درک صریح دیگری میشود وفهمیدن دیگری انرژی زیادتری می طلبد . سوء تفاهم و قضاوت نادرست از دیگری عادی ترین عواقب این عدم شناخت است.
پروسه کار مشترک به ما نشان داد که در اثر همکاری وشناخت بیشتر ار همدیگر رابطه ما صراحت وسهولت بیشتری یافت . اعتماد ما بیشتر شد و کارمان ساده تر . همین حد کم از شناخت هم توهمات ما را زدود و کسانی که خودرا دور تر دیدند راه خودرا جدا کردند . در این رابطه ما آگاهانه برنامه ای نداشتیم . بحث بر سر روابط و فعالیتهایمان بسیار کم صورت گرفت. مبانی شورا مورد بخث عمیق قرار نگرفت و بطور کلی پذیرفته شد . منشا پاره ای مشکلات عدم درک مشترک از اصول پایه ایمان بود.
جلب اعضا جدید
در این رابطه هدفمند جلو نرفتیم . موازین عضو یت تا همین اواخر هم بطور دقیق روشن نبود. این مسئله و طریق پیش برد آنرا باید مورد بحث وتصمیم گیری قرار دهیم.
تبلیغات
ما همیشه در رابطه با تبلیغات ضعیف بوده ایم باید این ضعف را بر طرف کنیم. در این رابطه برای سایت شورا باید تصمیمی جدی بگیریم . شکل کار و موضوعات آنرا دقیق کنیم. به نوعی تبلیغ مداوم در عرصه شهر واینترنت نیازمندیم .
پیروز باشید
سعید سهرابی
20 آگوست 2010
بعد از تحریر: نکات زیر طی مبارزه ایدئولوژیک بر سر جمعبندی نوشتم که میتواند چکیده نظرات من باشد
رفیق عزیز سیاوش دستت درد نکند.
تا آنجا که جنبه تبلیغی و تهییجی مطرح است نوشته پر قدرت و کامل است. از آنجا که این جمعبندی می خواهد به دیگران علت موفقیت شورای استکهلم را بگوید تا بعنوان الگو بتواند مورد استقبال قرار گیرد باید بطور صریح ومستقیم وارد این بحث شود که علت موفقیت شورای استکهلم چه بود. و کنکرت جواب آنرا در چند بند بدهد. زیرا بودند کسانی که سرخ بودند ولی شورا نبودند .کسانی بودند که شورا بودند ولی رادیکال و سرخ نبودند .و کسانی که سرخ بودند(تا آنجا که به پرچم مربوط است) و در شورا هم بودند ولی به استقلال عملی نطری پایبند نبودند . یکی از علل موفقیت شورا علاوه بر نکاتی که گفتیم استقلال عملی نظری از صف مقابل بود.اینرا باید برجسته تر کرد. نکته بعدی شکل مناسب سازمانی با تعریف اساسنامه بود .چیزی که شورای استکهلم را از هر شورای دیگری متمایز میکرد . شورای ما تحت سیطره حزب معینی نبود در حالیکه احزاب وسازمانها در کنار منفردین و در همکاری با هم و در عرصه خیابان و از پایین آنرا ساخته بودند. در شورای ما امکان ایجاد پروژه های مستقل وجود دارد. این شکل سازمانیابی و شرکت احزاب وسازمانها در کنار منفردین و همکاری آنها با هم به اضافه تاکید بر آلترناتیو کارگری وسوسیالیزم چکیده کنکرت موفقیت شورای استکهلم است .این دلایل که در جلسه بیان شد و مخالفتی هم با آن نبود .اگر موافق باشید در جمع بندی صراحت یابد. این مفاهیم در جمع بندی بطور پراکنده و ضمنی وجود دارد اما من ضرورت صراحت و تاکید بر ارتباط این مولفه ها با هم را در یکجا خیلی مهم میدانم و کار تبلیغی ما را در رسانه ها آسان تر میکند .و سهم منفردین واحزاب وتشکلهای انقلابی را یادآوری میکند.
230810
***
رفقای عزیز با درود و سلام
اسد نودینیان
عزیزان متاسفانه من بدلیل شرکت در جلسه دیگری که قبلا تاریخ آن تعيین شده بود، امکان شرکت در جلسه را ندارم .
ارزیابی رفقا را خوانده ام نکات و ملاحظات در رابطه با این ارزیابیها دارم که متاسفانه اکنون امکان نوشتن یا شرکت در جلسه برای طرحش را ندارم. اما در یک کلام صرفنظر از هر ارزیابی و ملاحظاتی که از ارزیابی رفقا داشته باشیم یک نکته مهم را باید در نظر داشت .
شورا حاصل تلاشی مسئولانه از جانب تعدادی از جریانات سیاسی و رفقای فعال سیاسی است. این تلاش در اعتراضات یکساله و نیم گذشته، به میزان امکانش تلاش نمود نقش داشته باشد. تلاش نمود بگوید که چپ، برابری طلبی، سوسیالیسم راه نجات مردم ایران است. آلترناتیو راست را درحد توانش افشا کرد. در حرکتهای اعتراضی تلاش نمود کارگر و برابری طلبی نمایندگی بکند. همین سطح از کار نشان می دهد ضرورت وجودی و ادامه کاری شورا واقعی و ضروری است. همین سطح نشان می دهد باید این تلاش را هزاران برابر نمود. اکنون با کاهش حرکات اعتراضات خیابانی این تصور پیش آید که شورا کاری برای انجام ندارد. من فکر می کنم پروژهای که در این دور شورا در رابطه با حمایت از مبارزات کارگری، زندانیان سیاسی و ... داشته تجربه خوبی از وظایف هستند .
مسله مهمی که در ارزیابی رفقای دیگر هم آمده مسله ارزیابی از یکسال حرکات اعتراضات توده ای و در بطن آن نقش ما و کل چپ مسله ای اساسی است. این چرا نمی تواند شورا یکی از محملهای دامن زدن به این بحث در ابعادی علنی باشد؟
وظایف دیگری در رابطه با اعتراضات کارگری و توده ای در ایران علیه اعدام و سنگسار چرا نمی تواند از جمله کارهای باشد که شورا انجام دهد. عقب زدن تلاشهای رژیم در خارج کشور همگی کارههای هستند که نشان می دهند هنوز کارهای زیادی است، که علارغم تنوع نظرات و اختلافات نظریمان مشترکاتی هستند که ضرورت جمع شدمان را نشان می دهد. تجریه شورا نشان می دهد شورا این ظرف است .
گفتم ارزیابیمان می تواند متفاوت باشد می توان ملاحظاتی جدی به ارزیابی های ارائه شده داشت. که من خود دارم. اما اینها به هیچ وجه نافی این ضرورت بودنمان در شورا و کار مشترکمان نیست.
رفقا باز با معذرت از عدم شرکت در جلسه بدلیل جلسه دیگری که ضروری است شرکت کنم برایتان آرزوی موفقیت دارم
موفق باشید اسد نودینیان
***
نقد و بررسی فعالیت یک سال گذشته شورا
قاسم
شورا بر بستر خیزش عام توده های به ستوه آمده مردم ایران و برای یاری رسانی به این خیزش و جهت دهی آن به خواستهای سوسیالیستی در استکهلم شکل گرفت.
حال بعد از یک سال می خواهیم به عقب برگردیم و نگاهی به عمل کرد شورا و تحقق اهدافی که شورا برای خود برگزیده بود بیاندازیم.
به نظرم در کلیت اهداف شورا:
1 ــ پشتبانی از مبارزات آزادیخواهانه و دموکراتیک مردم ایران از منظر سوسیالیستی.
2 ــ طرح آلترناتیو سوسیالیستی در مقابل سایر آلترناتیو دمکراتیک و بورژوازی.
با چنین برداشتی، شورا از احزاب و سازمانهای چپ و سوسیالیست و نیروهای دمکرات دعوت به همکاری مشترک در چهار چوب پلاتفرمی که در جریان اتحاد عمل شکل گرفت کرد.
من در قسمت اول نوشتارم فقط به دو موردی که در بالا بعنوان اهداف به آن اشاره کردم خواهم پرداخت تا برای شروع بحث بتوانیم بهمراه سایر رفقا همه جانبه نقاط ضعف و قوت حرکت یک سال گذشته شورا را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
ـــ پشتيبانی از مبارزات آزادیخواهانه....
شورا در این مورد بسیار موفق عمل کرد، با اینکه در ابتدای حرکت به دلیل دیدگاه متفاوتی که در جنبش چپ ایران از این خیزش توده ای وجود داشت و دارد، ولی شورا توانست اکثر نیروهای چپ، به ویژه افراد منفرد کمونیست را در استکهلم گرد هم آورد. و در ادامه، همین تفاوت یکی از دلایلی بود که بعضی از جریانات به مرور از شورا فاصله گرفتند ولی همچنان ارتباط خود را با شورا حفظ کردند. در این زمینه سه نگرش در شورا، در برخورد به این مبارزات خود را مطرح می کردند:
1 ــ دیدگاه قالب
خیزش اخیر با اینکه مطالبات اش دموکراتیک است ولی بر بستر خواستهای به حق و واقعی توده ها، نه ایست به حاکمیت اسلامی، و با در نظر گرفتن کلیت ناهمگون و تلاش بخشی از حاکمیت برای مهار و رهبری آن باید از این مبارزات دفاع کرد و به خطرات پیش روی آن اشاره داشت، و با شعار سرنگونی، کلیت رژیم را هدف قرار داد. ضمانت پیروزی آن در گرو به میدان آمدن کارگران و اقشار تهیدست با مطالبات و رهبری خود.
2 ــ انقلاب
دیدگاه دوم حرکت اخیر را انقلاب می نامید و خواهان دفاع همه جانبه از آن و در این راستا حاظر به همکاری با جریانات رفرمیست هم بود به همین دلیل بدون علام خروج از شورا دست به همکاری مشترک با جریانات سبز زد و در عین فاصله گرفتن از شورا ولی همچنان با آن در ارتباط بود.
3 ــ بازی بالائی ها
حرکت اخیر بازی ایست که حاکمیت به نام انتخابات برای سرپوش گذاشتن شکست ها و ناتوانی های خود و انحراف مبارزات توده ها براه انداخته.
این دیدگاه همانند دیدگاه دوم آرام خود را از فعالیتهای شورا کنار کشید، و همچنان در ارتباط با شورا.
با در نظر گرفتن چنین دیدگاه هائی، شورا توانست در اکثر موارد با احترام به دیدگاه های موجود، کار تبلیغ و ترویج و سازماندهی را در استکهلم پیش برد و در مقابل آنهائی که دفاع بدون چون و چرا، از آنچه در ایران جریان داشت (سبزها)، قطب دیگری سازمان دهد که در عین دفاع از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران به خطرات پیش رو و انحرافات آن و همچنین طرح شعار سرنگونی تاکید کند و از راه حل سوسیالیستی دفاع نماید.
با تشکیل جلسات متعدد برای تهیه پلاتفرم مناسب همکاری و همچنین برنامه ریزی برای اعتراضات خیابانی در شهر استکهلم، توانست سوسیالیستهای ایرانی این شهر را گردهم آورد و به دفاع از خواستهای مردم ایران صدای رسایشان در این شهر باشد.
ـــ طرح آلترناتیو ....
این مورد را می شود از منظر گوناگون مورد برسی قرار داد که هر یک از این موارد بیانگر بخشی از واقعیت موجود است.
ـــ آیا چپ ایران درک واحدی از آلترناتیو جامعه سرمایه داری یعنی سوسیالیستی و پرلتری دارد؟ پاسخ یک نـــــــــه بزرگ است.
من اگر نخواهم به عمق بروم باید در این باره دو دیدگاه عمده را در میان سازمانهای سوسیالیستی به آن اشاره کنم.
1 ــ آلترناتیو جامعه سرمایه داری سوسیالیسم است . طبقه ای که تاریخا توانائی تحقق این انقلاب و برقراری مناسبات سوسیالیستی را دارد طبقه کارگر به مثابه یک طبقه اجتماعی است. وظیفه عناصر و یا سازمانها و احزاب کمونیستی و سوسیالیستی تدارک چنین انقلابی است که توسط کارگران و به رهبری او صورت می گیرد. ما چه بعنوان عناصر و چه بعنوان سازمان و حزب می توانیم در این تدارک سهیم باشیم. تا به امروز هیچ یک از جریانات سیاسی، یا حزب و سازمان به تنهائی توانائی انجام چنین کاری را نداشته. با اینکه چه در گذشته و چه حال برای انجام چنین کاری مدعی زیاد بوده و است. چنین تدارکی در وضعیت کنونی طبقه کارگر ایران، کمک به تشکل یابی آن حول محور خواستهای سوسیالیستی و در ادامه کسب قدرت سیاسی به رهبری و توسط خود طبقه کارگر نه حزب و سازمان سیاسی حامی آن. در شورا همگان چنین نمی اندیشند.
2 ــ هستند نیروهائی که خود را حزب طبقه کارگر میدانند، و به طبقه پیشنهاد میکنند برای تحقق انقلاب و خواستهای طبقاتی خود به این حزب به پیوندند. آنها هستند که طرح و برنامه کامل برای برقراری "حکومت انسانی" دارا هستند. کارگران و دیگرانی که خواهان چنین حکومتی هستند باید به حزب طبقه خودشان که آنها رهبری می کنند بپیوندند.
این نمونه ها در باره آلترناتیو که در با لا به آن اشاره رفت، صرفا برای طرح مباحث تئوریک نیست. این نوع تفکرات سالهاست در جنبش چپ وجود عینی دارد، و بجش عظم پراکندپی آن را موجب میشود. چون دیدگاه دوم در باره آلترناتیو این گونه می پندارد که، آلترناتیو در حال حاضر وجود دارد، و آن هم حزب شان است. فقط دیگران و طبقه کارگر باید به آن بپیوندند. هر تلاشی در جهت طرح آلترناتیو پرولتری توهم پراکنی است. شرکت این جریانات در شورا، طرح آلترناتیو خود است. چون خود به تنهائی توانائی حرکت گسترده اعتراضی را ندارند، شورا را ظرف مناسبی برای طرح آلترناتیو حزب خود یافتند.
در همین جا لازم میدانم به ضعف شورا در ضمینه طرح آلترناتیو پرولتری که بیان کننده هویت تاریخی ما چپ هاست. و صف مستقل ما را با سایر نیروهای اجتماعی نشان میدهد، اشاره ای داشته باشم. طرح خواستهای دمکراتیک و مبارزه برای سرنگونی رژیم های دیکتاتور، ضرورتی است انکار ناپذیر و لازم است ما سوسیالیستها در تحقق آنها تلاش کنیم، ولی کافی نیست. اینها حداقل خواستهای ما سوسیااستهاست. رسالت تاریخی ما چپ ها طرح مطالبات سوسیالیستی و پرولتری است. من از رفقای شورا این پرسش را دارم، آیا این مطالبات رنگ سرخ و پرچم سرخ است؟ اگر اینگونه نیست. کجا و در کدام اعلامیه و شعارهای شورا آنها تبلور یافته؟ و یا زمان طرح این مطالبات کی خواهد بود؟
کوتاه سخن اینکه شورا در کوتاه مدت در مقابل سبزهای شهر استکهلم توانست آلترناتیو ارائه دهد. این کار نیز به نوبه خود تاثیر زیادی برای ایجاد صف مستقل سوسیالیستی در شهرها و کشورهای دیگر داشت. اما در دراز مدت باید دید با چنین نگرش سکتاریستی و ناتوانی شورا در نقد و بررسی تئوریک آن که آفت اتحاد عمل و همکاری مشترک و در نهایت ایجاد آلترناتیو پرلتری است چه طرح و برنامه ای در دستور کار خود قرار خواهد داد.
به امید آینده
قاسم
2010-08-12
***
شورا؛
يکسال فعاليت٬ کجا ايستاده ايم؟
سياوش دانشور
رفقاى گرامى٬ کميته هماهنگى شورا تصميم گرفت بمناسبت سالروز فعاليتهاى شورا جمعبندى خود را منتشر کند. اين جمعبندى به نظر من بايد دريچه اى به "چه بايد کرد" آينده شورا باشد. من نظرم را در باره شورا٬ اهميت و جايگاه سياسى آن٬ پراتيک آن٬ انتظاراتى که ايجاد کرده است٬ و آينده شورا در اين يادداشت در رئوس کلى بيان کنم.
چرا شورا؟
شورا محصول عروج مبارزه توده اى عليه جمهورى اسلامى است. جريانى که ابتدا با کميته "نه به انتخابات" شروع شد و بعدتر بنا به خصلت دوام يابنده اعتراضات نام "ستاد حمايت از مبارزات مردم ايران٬" را برخود نهاد٬ بنا به نيازهاى مبارزه سياسى در داخل و خارج کشور و ضرورت ايجاد سنگرى چپ و انقلابى شکل گرفت. اين جريان بسرعت به يک قطب تقابل سياسى در استکهلم و سوئد تبديل شد و تاثير و الگوى فعاليت آن در ديگر کشورها نيز قابل روئيت است.
باز سازى اعتمادها
نيروهاى چپ در استکهلم همواره و بنا به توان خود تلاش کردند عليه جمهورى اسلامى بايستند٬ در کمپينهاى حمايتى شرکت کنند٬ راسا مبتکر فعاليتهاى مختلفى باشند٬ و مجموعا بالانس فضاى راديکال و ضد جمهورى اسلامى را در اين شهر نگاه دارند. اين فعاليتها مستقل از هر نقطه قوت و ضعفى در اساس از خصلتى موقت برخوردار بوده است. نه فقط نتيجه اين فعاليتها به نهادى پايدار و با توافق عمومى منجر نشده است بلکه بعضا به هرز نيرو٬ مجادلات غير لازم٬ و پراکندگى بيشتر منتهى شده است. اين وضعيت به راستها امکان ميداد که با اتکا به بدترين نمونه ها عليه چپ و کمونيستها بطور کلى سمپاشى کنند. اولين نقطه قدرت شورا اين است که به اين دوره پايان داد. نفس شکلگيرى٬ بقا و دوام شورا بيانگر آغاز بسته شدن دوره بى اعتمادى و پراکندگى بود. شورا توانست بدرجه زيادى اعتمادها را بازسازى کند٬ پرونده گذشته ها و اختلافات فردى و گروهى را به قلمرو مباحث بيرون شورا احاله دهد٬ و وظيفه ايجاد چترى که سرنگونى طلبان و راديکالها و سوسياليستها را متحد کند در مقابل خود قرار داد.
مفاهيم پايه اى شورا
شورا مفاهيمى پايه اى و کليدى و مورد توافق را مطرح کرد که بدون آنها نميتوانست ادامه کاريش تضمين شود. ١- پرچم سرخ بعنوان پرچم معرفه جنبش بين المللى طبقه کارگر و جنبش سوسياليستى٬ ٢- سرنگونى طلبى انقلابى بعنوان مرز قاطع با کليه نيروهاى راست و "چپ" که بنحوى از انحا تلاش دارند با جناحى از رژيم بسازند و يا سياست شان تقويت جناحى از رژيم است٬ و يا بکمک آمريکا ميخواهند رژيم اسلامى را بياندازند٬ ٣- تاکيد بر تقابل پايه اى و استراتژيک چپ و راست در قلمرو جامعه و به اين اعتبار جانبدارى سياسى براى آينده ايران. در وضعيتى که بلوک راست اعم از سلطنت طلبان و ناسيوناليستها و جمهوريخواهان توده ايست و ملى اسلامى ها با پرچم سه رنگ و سبز و سياست دفاع از جناحى از رژيم خود را تعريف ميکنند٬ و تلاش دارند نه فقط اعتراض مردم در ايران را در اين چهارچوب قالب بزنند و معرفى کنند٬ بلکه اعتراض ايرانيان خارج از کشور را نيز حول همين سياست شکل دهند٬ شورا لازم بود آگاهانه و قاطعانه با تمايزات روشن و جانبدارى سياسى بميدان آيد. بدون اين امکان شکل دادن به قطبى سرخ و سرنگونى طلب و طرفدار سوسياليسم و راه حل کارگرى غير ممکن بود. اين تفاوتها نه فقط نقطه قدرت اساسى شورا و منشا حمايتهاى تاکنونى از آنست بلکه زمينه رشد و ادامه کارى آن نيز هست. مفاهيم پايه اى شورا نه مفاهيمى ايدئولوژيک بلکه مفاهيمى سياسى و اجتماعى اند و بسرعت امکان توده گير شدن دارند. طولى نکشيد که "قطب سرخ ها" برسر زبانها افتاد و شورا به يکطرف جدى مجادلات سياسى تبديل شد. شورا با اين خصوصيات توانست تشکلى آلترناتيو و چپ و سرنگونى طلب را در مقابل تشکلهاى راست و طرفدار جناحى از حکومت و خود جمهورى اسلامى و فعاليتهايش شکل دهد. اين ويژگى نقطه قدرت اساسى شوراست.
فرهنگ و سنت سياسى جديد
شورا فرهنگ و سنت سياسى جديدى را ارائه کرد. قبلتر کميته ها و نهادهائى که موقتا تشکيل ميشدند عموما بر شعارها و هويتهاى سياسى و حزبى دستکم در آن تلاش معين خط ميزدند و يا در بهترين حالت در هر موردى ائتلاف تعدادى از سازمانها و افراد حول حداقل ها شکل ميگرفت. شورا نه ميخواست و نه بنا داشت اين روشها را دنبال کند. شورا نه در پى اتحاد چپ بود و نه در پى ايجاد سازمان و حزبى جديد. شورا نهادى توده اى بود و هست که براى همه جا داشت و جا دارد. براى همه کسانى که ميخواهند در اردوى چپ بايستند و عليه جمهورى اسلامى و اردوى راست کار کنند.
مشخصه شورا شعار سرنگونى و پرچم سرخش بود که بر تريبون و سن تظاهراتها کوبيد. تريبون را براى نمايندگان احزاب و فعالين سياسى باز و هويتها و سياستها را به روشنى در مقابل جامعه گذاشت. آوردن پرچمها و شعارهاى جريانات و افراد متشکل در شورا در اجتماعات شورا آزاد بودند. شورا هيچ محدوديت و يا امتيازى براى احزاب و گروهها يا افراد قائل نشد. شورا تلاش کرد تعداد زيادى بعنوان چهره ها و فعالين آن قد علم کنند. شورا راه را براى شکوفائى همه استعدادها و داوطلب بودنها در چهارچوب مصوباتش باز گذاشت. در عين حال نظر فردى همواره محترم شمرده شد و هيچ مصوبه شورا مانع ابراز وجود مستقل افراد نگشت. هيچ سازمانى٬ هيچ اقليتى در شورا٬ در صورتى که با سياستهاى مصوب موافق نبود٬ ملزم به حمايت از آن نبود. شورا روى اتحاد آگاهانه و سياسى و انقلابيگرى و مناسبات مدرن و برابر تاکيد گذاشت. در يک کلام شورا به سمت ايجاد سنت٬ فرهنگ٬ سبک کار و اتحادى باز و سياسى و پيشرو رفت. در اين زمينه البته بدون اشکال و ايراد نبوده است٬ اما بيشتر به اين سمت رفت. و اين فرهنگ سياسى جديد اگر در تقابل با سنت قديمى تر کار چپها پيشروى محسوب ميشد٬ در تقابل با سنت ديروزى و امروزى کمپ دمکراتها و راستها فرسنگها جلو است. فقط بياد بياوريد که اين دمکراتها در کشورهاى مختلف براى چپها پليس صدا زدند٬ عليه شعار سرنگونى قشقرق راه انداختند٬ برخورد فيزيکى کردند و بدترين تعصبات فالانژيستى را در سطح رهبرانشان نشان دادند٬ و البته هنوز "تمرين دمکراسى" ميکنند. سوسياليستها و کمونيستها اما نشان دادند که يک گوشه آزاديخواهى شان بارها از محتواى دمکراسى خواهى کمپ راست جلوتر است.
پراتيک انقلابى شورا
ليست و ميزان کارهاى شورا را ميتوان با دقت برشمرد و ارائه کرد. اما قبل از اين ليست اهميت محتوائى فعاليتهاى شورا بايد برجسته شود. چون اين ليست ميتوانست بيشتر و کمتر باشد اما محتواى سياسى و تاثيراتش در جامعه ريشه دارتر است و درک درست آن براى پيشرويهاى آتى مهم تر است.
من مايلم هر رفيقى اين سوال ساده را در مقابل خود بگذارد و به آن جواب دهد؛ اگر شورا نبود چى ميشد؟ پاسخ من اينست حتما چپها و سازمانها در حد توان و امکانشان تلاش ميکردند. اما اگر شورا نبود٬ اگر فعاليتى از اين جنس نبود٬ فضاى شهر استکهلم و به اين اعتبار فضاى جامعه سوئد دست جمهورى اسلامى مى افتاد. چه خود جمهورى اسلامى با سفارتخانه ها و جاسوسانش و چه طرفداران مکلا و "روشنفکر" و "دگرانديش" جمهورى اسلامى که بعنوان پياده نظام آن عمل ميکردند. فقدان حضور قوى چپ به خلا منجر نميشود٬ راست را حاکم ميکند. چه راست رژيمى و چه راست در اپوزيسيون. اگر شورا نبود چپ از رويدادهاى يکسال گذشته ضعيف بيرون مى آمد و راستها ميداندار ميشدند. اگر شورا نبود تبليغات عليه کمونيستها و چپها دهها برابر ميشد و بسيارى از آدمهاى شريف گوشه گير ميشدند. اگر شورا نبود کسى به سفارتخانه هاى جمهورى اسلامى تهاجم نميکرد و اگر ميکرد چنين تاثير کوبنده و در برگيرنده اى نداشت. اگر شورا نبود راستها شقه شقه نميشدند٬ نيمه سرنگونى طلبان سرنگونى طلب نميشدند. من براين نظرم که پيشروى تاکنونى شورا روى دوش عمل انقلابى و متحد تعدادى سازمان و حزب و افراد و حامى پر شور انقلابى صورت گرفت و نه در خلا. بدون اين حضور٬ با تمام اشکالاتش٬ اين پيشروى حاصل نميشد و اين موقعيت بدست نمى آمد. اگر شورا و اين تلاشهاى فردى و جمعى نبود٬ مردم محروم ايران آنطور که بايد نمايندگى نميشدند.
تاثيرات پراتيک انقلابى شورا – اعم از حضور پر شور و مستمر خيابانى تا حضور سياسى و جدل با راستها و تلاش براى دادن تصويرى واقعى از رويدادهاى ايران – ماندگار و عميق است. اين پراتيک منجر به تغييراتى در ديدگاهها و ايجاد نوعى حق بجانبى براى سوسياليستها و شورا شده است. من براى روشن شدن نکته ام به سيستم ساده مقايسه اى رجوع ميکنم؛
راستها ميخواستند جمهورى اسلامى را به مردم اين بار با نام سبز بفروشند و شورا سرنگونى طلبى را در مرکز تلاش سياسى قرار داد. راستها ميخواستند اعتراض مردم را به "راى من کو؟" و چهارچوب دفاع از موسوى بکشانند٬ شورا نه فقط نقاب از چهره اين سياست دست راستى برداشت بلکه عملا سياست تهاجم به جمهورى اسلامى را در دستور قرار داد. راستها ميخواستند خارج کشور را به تريبون سبز و جمهورى اسلامى تبديل کنند٬ شورا برشى راديکال را در سياست خارج کشور ايجاد کرد و حمله به جمهورى اسلامى پديده اى عمومى شد. راستها ميخواستند ملغمه اى از اسلام و ناسيوناليسم را به مردم بفروشند٬ شورا خواستهاى برابرى طلبانه و آزاديخواهانه قديمى مردم ايران اعم از کارگران و زنان و دانشجويان و نسل جديد را مطرح کرد. راستها ميخواستند آينده ايران را به انقلاب مخملى و اصلاح جمهورى اسلامى و يا به حمله نظامى و خط مشى مسالمت با جمهورى اسلامى تبديل کنند٬ شورا سياست تقويت خط مشى سرنگونى طلبى انقلابى و سياست دفاع از راه حل کارگرى و سوسياليستى را مطرح کرد. راستها با پرچمها و سمبلها و شعارهاى مشخص خود بميدان آمدند و شورا در مقابل همه اينها سياست و پرچم و شعار و تاکتيک خود را گذاشت. راستها ميخواستند سياست "همه با هم" را در خدمت دفاع از جمهورى اسلامى با اتکا به "شعارهاى خود مردم" حاکم کنند٬ شورا در مقابل اين سياست ايستاد و گفت راست و چپ منافع متمايز دارند٬ همه با هم نداريم. ضد زن و طرفدار آزادى زن نميتواند متحد شوند٬ ضد کارگر و طرفدار سرمايه دارى نميتواند با کارگر و ضد سرمايه دارى متحد شوند. راستها عيله انقلابيگرى و سرنگونى طلبى مردم با عناوين "مقابله با خشونت" بمقابله برخواستند و شورا در ميدان واقعى چه سياسى و چه عملى شکست شان داد.
اين نمونه هاى عمومى تر و بسيارى نکات ديگر٬ موقعيت و جايگاهى در تناسب قواى سياسى استکهلم به شورا و چپها بطور کلى ميدهد که خود به منشا انتظارات جديد از شورا تبديل شده است. انتقادها به شورا اساسا اين نيست که چرا در مقابل جمهورى اسلامى و راستها قاطع عمل کرده است بلکه اينست که چرا بيشتر و گسترده تر تلاش نميکند. اين موقعيت نسبتا مناسب شورا٬ هم امکان بالقوه رشد و گسترش دارد و هم ميتواند از کف برود. دستاوردها پس انداز نميشوند. بايد در پس فتح هر سنگر گامى بجلو برداشت و گرنه درجا زدن آغاز عقب نشينى و پسروى است.
اتکا به مجمع عمومى
کار شورا براساس تصميم اين و آن و يا روش کار محفلى نبوده است. هر محفل و افراد فرضى هر چه در مخيله داشتند و يا نداشتند٬ شورا اساسا تصميماتش را در مجامع عمومى اى گرفت که براساس آئين نامه آن رسميت داشتند. شورا متکى بر انتخابات مستمر بود. فعاليت در شورا اجبارى نبود بلکه آگاهانه و داوطلبانه بود. شورا سياستش اينبود که با عضويت هر کسى امکان تحرک و فعاليتش بالا برود. شورا علنى بود. نمايندگان دوره اى اش علنى بودند. تصميات شورا همواره از اين طريق و يا از طريق بيانيه ها و اطلاعيه ها اعلام شده است. در عين حال افراد شورا بصورت فردى تلاش کردند و نظرات خود را بيان کردند. در مجمع عمومى شورا همه داراى راى و حقوق يکسان بودند و همه ميتوانستند براى هر کار و پستى کانديد شوند و انتخاب کنند و انتخاب شوند. پيوستن به و رفتن از شورا داوطلبانه بوده است. اين نوع کار٬ يعنى متشکل کردن و بحرکت درآوردن نيروى توده مردم و دخالت آنان در سياست٬ روش قديمى سوسياليستها و انقلابيون بوده است که با روشهاى اليتيستى و شاهى و امامى و رئيس و مرئوسى مشکل جدى داشتند و اساسا ميخواهند اين مناسبات را ور بياندازند.
کمبودهاى شورا
کمبودهاى شورا در اساس محصول پروسه شکلگيرى و جا افتادن روشهاى کار آنست. شورا با آن سرعتى که بايد نتوانست خود را به ارگان متشکل کننده توده وسيع مردم مخالف جمهورى اسلامى تبديل کند. اگر يک دليل اين امر روندى بود که شورا در دل آن شکل ميگرفت و عدم سازماندهى همه نيروهاى آماده بکار بود٬ يک دليل ديگر اينبود که شورا ابتدا بعنوان اپوزيسيون بستر اصلى وارد عمل شد. (منظورم از اپوزيسيون وجه سياسى و مخالف آن نيست بلکه وجه حاشيه اى تر يک نيروى مدعى است) اگر راستها حول انتخابات همراه با رسانه ها و دولتها و امکانات وسيعى که داشتند بستر اصلى سياست را تشکيل ميدادند٬ شورا خلاف جريان بود و عليه اين روند و در پى ايجاد سنگرى براى مقابله با آن. پروسه تغيير موقعيت شورا ميتوانست زودتر طى شود چون از نظر سياسى خيلى زود پوچ بودن استراتژى اصلاح طلبان حکومتى و طرفدارانشان معلوم شد. ميتوانست شکست آنها به قدرت ما و مردم ترجمه شود. اما آنطور که بايد نشد. دليلش اينبود شورا مجموعا نتوانست خود را همراه با تحولات جلو بکشد٬ در راس بسيج توده اى با پرچم چپ قرار گيرد٬ و سازمانش را به سازمان دربرگيرنده ايرانيان مخالف و انقلابى و آزاديخواه جمهورى اسلامى تبديل کند. دلائل اين امر تاريخى تر اند. از جمله تجربه کار توده اى که هويت اجتماعى چپ دارد وجود ندارد. به هر حال اين امرى عملى است و شورا ميتواند خطوط اينکار را ترسيم کند و به سمت آن برود. در يک کلام٬ در پس موفقيتها و حقانيت سياسى اش٬ و همينطور روى دوش تحولات سياسى ايران و بن بست راستها٬ شورا ميتواند و بايد از موقعيت اپوزيسيونى به موقعيت بستر اصلى شيفت کند. يعنى نيروى اساسى در خارج کشور حول چپها و شعارهاى چپها و سرخ ها بسيج شود و راستها در موقعيت ضعيف قرار بگيرند. چنين سازمانى ميتواند يک سرمايه بزرگ براى حمايت از مبارزات آزاديخواهانه و انقلابى و کارگرى در ايران باشد.
کمبودها و ضعفهاى ديگرى از جمله در زمينه سبک کار٬ امور ادارى٬ تکنيکى و تدارکاتى٬ جلب عضو٬ نداشتن امکانات رسانه اى٬ فقر مالى٬ عدم اجراى دقيق قرارهاى شورا در محل عمل٬ عدم استفاده از تمام ظرفيتى که بالقوه وجود داشتند٬ و غيره... اولا مجموعا در قياس با پيشرويها جاى مهمى را اشغال نميکنند و ثانيا يک ريشه اين ضعفها در تقابل برداشتها از شورا و وجود سنتهاى کارى و تجارب فردى و جمعى گذشته است. شورا پديده جديدى است و اگرچه تعداد زيادى انسان شريف و انقلابى و سوسياليست هميشه در صف آن بودند اما عموما با اتکا به نيروى بخشى از اعضايش کارها را جلو برده است. اگر از نظر سياسى شورا بتواند استکهلم را شهر سرخ ها کند و به موانع اينکار فائق آيد٬ آنوقت بقيه مشکلات و کمبودها بسيار زود رفع ميشوند. اين "اگر" در گرو اراده انقلابى و انتخاب سياسى همه کسانى است – اعم از اعضا و حاميان شورا - که تاکنون شورا روى دوش آنها جلو رفته است و بدون آنها شورا معنى اى نميداشت.
خطوطى براى آينده
از نظر من وجود تاکنونى شورا موثر و مثبت و حياتى بوده و بايد آگاهانه و با نقشه بکارش ادامه دهد. دلائل ساده و روشن اند:
١- اوضاع جمهورى اسلامى بجاى سابقش برنميگردد. بحران سياسى تشديد ميشود و تقابل شديد با حکومت اجتناب ناپذير است. خارج کشور بخشى از مبارزه است و اين تقابل سياسى در دو جبهه خارج و داخل صورت ميگيرد.
٢- راستها انواع طرح براى بده بستان سياسى از بالاى سر مردم و طبقه کارگر دارند و تقابل متشکل با اين سياستها امرى ضرورى٬ دائمى٬ و شرط پايه اى پيشروى چپ بطور کلى است.
٣- موقعيت نابسامان جمهورى اسلامى و موئتلفين سياسى اش در اپوزيسيون و سير رشد مبارزه انقلابى٬ ضرورت يک نهاد توده اى و خوشنام و راديکال و چپ را در خارج کشور ضرورى کرده است. شوراها ميتوانند اين نقش را بعهده بگيرند.
لذا شورا بايد خطوط آتى کارش را روشن کند٬ افقى روشن و سياستى نقشه مند داشته باشد:
١- بايد سازمان شورا بعنوان يک کليت روشن تر شود و چهارچوبش را براى تبديل شدن به يک سازمان توده اى و چپ و يک سنگر قوى حامى مبارزه انقلابى تحکيم کند.
٢- شورا بايد سياستش را به جامعه اعلام کند و براى جلب نيرو حول اين چهارچوب دست بکار شود.
٣- شورا بايد پيشرويهاى سياسى تاکنونى اش را تثبيت و براى جلو رفتن نقشه داشته باشد.
۴- شورا بايد نوع و تنوع فعاليتهايش را متناسب با اين چهارچوب تنظيم کند و به مرکزى فعال و سياسى در شهر استکهلم تبديل شود. آکسيون و تظاهرات تنها يک شکل فعاليت شورا است.
۵- شورا بايد بطور طبيعى ظرفى باشد که هر سوسياليست و انقلابى و سکولار و سرنگونى طلب و آزاديخواهى آن را جائى براى فعاليت خود بداند. اگر هم اکنون چنين نيست٬ بايد موانع را شناخت و برطرف کرد.
۶- شورا به رسانه نياز دارد. رسانه اى که بتواند تداوم حضور مستمر سياستهاى راديکال شورا را در تقابل با رسانه هاى مختلف دست راستى تضمين کند.
٧- شورا بايد سبک کار و اشکال فعاليتش را مرتبا نو کند و بويژه با ابتکارات نسل جديد وفق دهد. بيشتر نسل جديد امروز بالقوه راديکال اند و ميتوانند در ظرفى مانند شورا به انفجار امکانات و خلاقيتها و جلب نيرو براى اردوى چپ و راديکاليسم تبديل شوند.
٨- شورا ضرورى است مرتبا در مورد مسائل سياسى که به چهارچوب کار شورا مرتبط اند اظهار نظر کند و مرتبا به چهارچوبهاى راديکال در تقابل با چهارچوبهاى راست و سازشکار شکل دهد.
رفقاى گرامى٬
ما هر هدفى را در مقابل خود بگذاريم٬ بعنوان افراد و احزاب و سازمانها ناچاريم عليه تحرک مرتجعين تلاش کنيم. اين تحرک اما بدون شورا هم ممکن است. شورا اگر هنرى دارد و جاى خالى اى را ميخواهد پر کند٬ اينست که جاى احزاب ننشيند بلکه به سازمانى توده اى و غير حزبى براى دفاع از آزاديخواهى و مبارزه کارگرى و گسترش مبارزه سرنگونه طلبانه تبديل شود. اين کارى ضرورى و ممکن است. در فقدان چنين افقى ميتوان فعاليت را ادامه داد و جائى را نيز پر کرد اما مردمى که اساسا و عمدتا براى اعتراض به خيابان مى آيند٬ نيروى راستهائى ميشوند که امروز بر سر درشان تابلوى "حقوق بشر" زده اند و چپ کماکان در جلد اپوزيسيونى به معنى نيروى ضعيف آن ميماند. تغيير اين وضعيت ممکن است و شورا موقعيتى دارد که با اتکا به نيروى وسيع سوسياليست و انقلابى و آزاديخواه ميتواند صحنه را عوض کند.
پيروز و تندرست باشيد.
١۶ اوت ٢٠١٠
|