نامه ها، شماره 12
سیاوش دانشور

لطفا کاری بکنید!
با سلام خدمت خانم شهلا نوری عزیز و سایر دوستان در سایت کانون زنان ایرانی برحسب وظیفه گفتم ایمیلی بزنم و شرح کوتاهی از طرح تشدید امنیت شلاقی! بنویسم که سه روز زودتر درحال اجرا شدن است. باید عرض کنم متاسفانه زن های حزب ا للهی و بسیجی بیسیم به دست و چماق به دست کمین میکنند و آمار دختران را به گشت های ارشاد و ماموران اسلحه به دست مرد میدهند و متاسفانه موج شدید دستگیری دختران جوان همراه با ضرب و شتم  سه روز زودتر از اعلام سردار طالبانی رادان شروع شده و جوانان رو مثل حیوان داخل خودرو های قفس دار میندازند و تعهد و سو سابقه برایشان درج میکنند. من در حدود نیم ساعتی که در میدان صادقیه تهران بودم چیزی حدود 100 نفر رو دستگیر کردند و خدا رو شاهد میگیرم اینهایی که دستگیر کردند به هیچ وجه حجاب یا لباس غیر عرف و کوتاه و یا موی بیرون زده نداشتند و فقط نوعی زهر چشم گرفتن بخاطر همراهی با تبلیغاتی که این روزها درباره زنان در تلویزون براه انداختند مبنی بر خانه نشینی زن و رسیدن به امور منزل درست مثل دولت کثیف طالبان است. این سردار نادان و طالبانی یعنی رادان با گستاخی تمام دختران را فاحشه مینامد و پسران را اراذل و اوباش!!!
کاری بکنید لطفا
  کارشان از چند تار مو گذشته و بی جهت دخترانی که حجاب معمولی دارند و بدحجاب هم نیستند را برای زهر چشم گرفتن از بقیه به زور داخل خودرو های قفس دار میکنند. من خودم امروز شخصا در میدان پونک شاهد ضرب و شتم یک دختر که برای نجات دوستش التماس میکرد بودم و مامور کثیف مرد با چکمه به ساق پای دختر جوان کوبید و وی رو نقش بر زمینش کرد. متاسفانه به هیچ وجه اجازه فیلمبرداری و عکس برداری داده نمیشود. لطفا کاری بکنید. این ها درحال سرکوب شدید و حبس و شلاق و ایجاد ارعاب و وحشت در بین دختران هستن. مهدی کیا

مهدی عزیز،
عین گزارش و ای میل شما را منتشر میکنیم. این صحنه ها شنیع و غیر قابل تحمل اند و متاسفانه هر روز در سایتهای اینترنتی هم پخش میشوند. بدن جوانی که زیر شکنجه کشته شده و نمایش این صحنه ها و عکسهای اعدام ها در ملا عام، هدفش اینست که همه ما را به کنج انزوا براند و ساکت کند. باید کاری کرد. تردیدی دراین نیست. تمام تلاش ما اینست که تحرکات و اقدامات تاکنونی به موجی گسترده و موثر تبدیل شود. سیاست حزب اتحاد کمونیسم کارگری تلاش برای سازماندهی و ایفای نقش برای یک اقدام و فشار گسترده و سراسری در خارج است که این اوضاع را بتواند متوقف کند. مردم حق دارند هرطور که میخواهند لباس بپوشند. این به کسی ربطی ندارد. واژه "بدحجاب" را باید برای همان اسلامیون مرتجع گذاشت که هنوز با این همه پیشرفت بشر، لباس و موی زن چهار ستون دینشان را میلرزاند. هنوز رژیم قادر نشده است به مردم پیروز شود و هنوز مردم تسلیم نشده اند و در یک مقیاس جمعی مقاومت میکنند. ناظر این اوضاع بودن و از تحقیر و سرکوب گفتن و محکوم کردن صرف این اعمال شنیع و ضد انسانی، دردی از کسی دوا نمیکند. باید تعرض کرد و نیروی وسیعی را علیه جمهوری اسلامی به میدان کشید. باید سیاست شان را شکست داد و اهداف شوم شان را ناکام گذاشت. ما با تمام قدرت در این زمینه تلاش میکنیم و همگان را به تلاش مشابه و فوری دعوت میکنیم. پیروز باشید.

آخرش چی شد؟
آقای دانشور سلام و سوالی دارم. من از طرفداران جنبش هموسکشوالها هستم. شاید دلائل شخصی هم دارد. بحث شما را دنبال کردم و نظرات دوستان دیگر که انتقادی مطرح کردند نیز خواندم. حزب سابق شما هر سال در سوئد در مراسم پراید کمک مالی جمع میکند و در مورد موقعیت همجنسگرایان در ایران افشاگری میکند. فکر نمیکنم شما مخالف باشید چون خودتان هم در این زمینه فعالیت کردید. اما شما میگوئید این جنبشی ارتجاعی است و دوستان دیگر در حزب کمونیست کارگری نوشتند که جنبشی مترقی است. نتیجه این بحث چیست؟ بالاخره این جنبش ارتجاعی است یا مترقی؟ ما باید چگونه با این بحث برخورد کنیم؟ دوست شما داریوش

داریوش عزیز،
من نظر رسمی در حزب کمونیست کارگری مبنی بر مترقی بودن جنبش هموسکشوالها و دفاع از تمامیت آنچه که این جنبش میگوید ندیدم. آنچه در پاسخ مطلب من مطرح شد توسط یک کادر حزب بود که باید بعنوان نظر شخصی تلقی کرد. هرچند دوستان دیگر در حزب کمونیست کارگری این موضع را رد نکردند. با اینحال مادام که سیاستی رسما توسط نهادهای سیاستگذار یک جریان مطرح نشده است، نمیتوان از آن بعنوان سیاست رسمی نام برد و در چهارچوب نظر شخصی قرار میگیرد. اما این جنبه مهم مسئله نیست و مسئله مهم متد برخورد کمونیستها به جنبشهای اجتماعی، و تفکیک بحث نفی ستم از هویتی سیاسی است که بنام این ستم بپا شده است. در اینمورد من در مطلبم توضیح داده ام. اینجا فقط تاکید میکنم که این بحثی در قلمرو داشتن حق انتخاب و نفی وجود تمایلات جنسی متفاوت نیست. همینطور بحثی در زمینه عدم دفاع از حقوق انسانی شهروندانی که هموسکشوال هستند نیست. کمونیسم بعنوان جنبشی برابری طلب و جنبشی که خواهان الغا هر نوع تبعیض است، برای تعریف حقوق انسانی و اجتماعی از هویت قسمتی و "صنفی" و کاذب انسانها شروع نمیکند. نقطه عزیمت ما هویت عام انسانی و انسان در ظرفیت جمعی و فردی است.ناسیونالیست بودن یا سیک بودن یا مذهبی و هموسکشوال بودن کسی، مبنای تعریف حقوق فرد یا افراد و یا مبنای نفی حقوق فردی و اجتماعی کسی نیست. همینطور افشا جمهوری اسلامی و هر نهاد و قدرتی، که با اعدام و شکنجه سراغ بخشی از شهروندان جامعه به هر دلیلی میرود، و جنگیدن برای سرنگونی آن یک گوشه از مبارزه وسیعتر ما برای به کرسی نشاندن آزادی و برابری انسانهاست. موضوع اینست که ما برای استیفای آزادی مذهب و رفع تبعیض از کسانی که خود را متعلق و یا منتسب به یک مذهب میدانند، پرچمدار و مدافع مذهب دیگری نمیشویم. بلکه در عین مبارزه با جمهوری اسلامی علیه هر نوع مذهب مبارزه میکنیم و آزادی قسمتی "غیر مسلمان" را نیز در آزادی بشر از مذهب و پایه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مذهب میدانیم. ما لازم نمیبینیم که برای مبارزه با ستم ملی و نفی آن، ناسیونالیست و فدرالیست دو آتشه شویم و جنبش توجان ها و آرکان ها و موسولینی های "وطنی" را به مردمی که به نام "ترک" و "کرد" و "بلوچ" تحت ستم قرار گرفته اند بفروشیم. در برخورد به جنبش هموسکشوال نیز، کمونیستها براساس همین دیدگاه و متد است که خواهان رفع تبعیض فوری از شهروندانی اند که براین اساس مورد تبعیض قرار گرفته اند. ما برای اینکار لازم نیست به جنبش  هموسکشوال بپیوندیم. تا چه رسد به این که آنرا جنبشی ترقیخواه ارزیابی کنیم! کسی که میگوید این جنبش مترقی است و ترقیخواه است، باید اول کمونیسم و مارکسیسم را کنار بگذارد و زیر پرچم وحدت و آشتی طبقاتی به صف شود. دوستان ما متوجه نیستند که چه میگویند و دو سطح کاملا متفاوت در بحث را قاطی کردند؛ یعنی مقابله با ستم و تبعیض را با قبول چکی جنبش هموسکشوال و اهداف سیاسی آن یکی گرفته اند و برای دفاع از دومی برایمان توضیح میدهند که ستمی در جریان است و باید با آن مبارزه کرد!؟ گوئی صورت مسئله عوض شده است.  
بگذارید مثالی بزنم؛ اخیر در سوئد هم مراسم پراید برگزار شد. کارنوال جالب و شادی است و مردم هم از این کارنوال حسابی استقبال کردند. وقتی به صف تظاهرات نگاه میکنید صحنه های جالبی را میبینید؛ احزاب محافظه کار، سوسیال دمکرات، لیبرال، چپ، محیط زیست، اتحادیه کارگری، پلیس، معلمان، پزشکان، خانواده های برخی از آنها با پرچم و آرم خود و با شرکت وزرا و لیدرهای احزاب و شخصیتهای سیاسی و هنری ذشت سرهم رژه میروند. اینها و در یک قدم آنطرف تر، هرکدام جائی مشخص را در سیاست و جامعه دارند. پلیس کارش روشن است و لابد توضیح لازم نیست. احزاب چپ و راست و اتحادیه کارگری این جوامع علیرغم نزدیکی و دوری شان به هم در یک صف واحد رژه میروند. اشتراک همه شان اینست که هموسکشوال و بی سکشوال و ترانس اند. اختلافشان موقعیت اجتماعی و طبقاتی و سیاست شان است. حال چگونه "این جنبش مترقی است"؟ خود اینها همدیگر را در یک سنت سیاسی و جنبشی نمیبینند. لابد از نظر گوینده این ادعا "مترقی" است و اختلافی با آن حس نمیکنند! حتی اگر شرکت کنندگان رژه هموسکشوالها جملگی چپ هم بودند، در این واقعیت تغییری ایجاد نمیکرد که قائل شدن و ایجاد هویت براساس تمایل جنسی برای بخشی از انسانها امری ارتجاعی است. یک عده آمدند و از خصوصی ترین امر زندگی شان هویت متمایز ساخته اند و هر روز این تمایز را به دیگران خاطرنشان میکنند. ما با این مخالفیم نه با آزادی افراد  بزرگسال در تعیین نوع رابطه جنسی. به نظر من مقابله قاطع با هر نوع تبعیض براین اساس مشروع و آزادیخواهانه است اما هویتی که این جنبش خلق و تبلیغ میکند هویتی ارتجاعی است.

ناامید شدم!
سیاوش عزیز، مقاله کورش مدرسی در مورد شکست ناسیونالیسم ایرانی خیلی ناامیدم کرد. نمیدانم تحلیل اش درست است یا غلط. اما اگر شکست خوردیم یعنی مردم شکست خوردند، وضعمان در آینده نزدیک خیلی بد میشود و دوباره توده ای اکثریتی ها همه جا سردرمیآورند. نظر تو چیه؟ من هیچوقت به ناسیونالیسم ایرانی تا این حد فکر نکرده بودم که مردم ایران طرفدارش بودند و حالا زانوی غم بغل گرفتند. اما از اینطرف هم چپ بطور کلی حضور دلگرم کننده ندارد. واقعا موضوع چیه؟ جمهوری اسلامی اگر برنده همه چیز شده نباید منتظر کشتار دیگری مثل 67 باشیم؟ فکر کردن به اینها ناامیدترم میکند. قربانت، سعید

سعید عزیز،
مطلب کورش مدرسی را من را هم خواندم. پاسخی مختصر در باره آن نوشته ام که در همین شماره منتشر شده است. لطفا همین مطلب را بعنوان نظر و پاسخ من بخوانید. پیروز باشید.

موازین نشریه شما چیست؟
سلام دوست عزیز. آیا در نشریه شما میتوان مطالب سوسیالیستی چاپ کرد یا نشریه فقط برای حزب است؟ موازین شما بعنوان سردبیر چیست؟ ارادتمند، حجت پور- تهران

دوست عزیز،
یک دنیای بهتر نشریه ای از حزب اتحاد کمونیسم کارگری است. مسئولیت مقالات با نویسندگان آنست. مواضع حزبی را ارگانهای حزبی در قطعنامه ها و بیانیه ها و اطلاعیه ها بیان میکنند. سردبیر در قبول و رد و تلخیص مطالب دریافتی آزاد است و هر مورد را قبل از انتشار به اطلاع نویسنده میرساند. در عین حال یک دنیای بهتر ابزاری است برای کمونیست کارگریها و سوسیالیستهائی که برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برپائی جامعه ای سوسیالیستی مبارزه میکنند. به این معنی نشریه تلاش میکند جنبه سازمانگرانه و انتقادی کمونیسم را رکن مهم کارش قرار دهد. این نشریه به همین اعتبار برای جنبش سوسیالیستی و کارگری باز عمل میکند. در این چهارچوب اگر مطلبی دریافت کنیم که انتشار آن را مفید تشخیص دهیم، حتما اینکار را میکنیم، منافع جنبشی برای ما ارجح بر منافع حزبی است. امیدوارم به نکته و سوالاتان پاسخ داده باشم و همینطور مایل به خواندن  مطالب سوسیالیستی شما هستم. موفق و پیروز باشید.

 

به جمهوری اسلامی خدمت نکنید!
آقایان و خانمهای محترم. شما وقتی به ناسیونالیسم و هویت مشترک ملی مردم حمله میکنید و عقاید شخصی و مذهبی دیرینه مردم را زیر باد انتقاد میگیرید فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟ هم مردم را از خود دور میکنید و هم آنها را به هویت و قدرت جمعی شان بدبین میکنید. آیا در این وسط جمهوری اسلامی نفع نمیبرد؟ آیا شما ناخواسته به جمهوری اسلامی خدمت نمیکنید؟ سو تفاهم نشود غرض اینست که درک شما از تاکتیک غلط است. شما اگر جامعه ای آرمانی هم بخواهید باید اول سرمایه داری و دمکراسی به اندازه لازم رشد کرده باشد. چطور در کویر اسلام میخواهید سوسیالیسم بپا کنید؟ اگر درست نگاه کنید میبینید ناسیونالیسم امروز بسیج کننده ترین و نجات بخش ترین ایدئولوژی است و شما با این بحث ها مردم و خودتان را از آن محروم میکنید. خواهشمندم اهل بحث و نظر این نکته را برای کمونیستها توضیح دهند و در این بحث مشارکت کافی کنند. شما هم فکر کنید. یک میهن پرست دمکرات.

 

"میهن پرست دمکرات" عزیز،
تز شما مقداری عجیب است و ابدا ربطی به درک درست از تاکتیک و سیاست ندارد. بحث شما مثل اینست که بگوئیم؛ آگاهی بیمار به نوع بیماری اش باعث مرگ و یا بدتر شدن مریضی اش میشود؟ اگر این حکم درست بود باید کل علم پزشکی را ملغی اعلام میکردیم! مذهب و به قول شما "عقاید دیرینه مردم" و یا "ناسیونالیسم و هویت مشترک ملی"، دو بیماری مسری و خطرناک اند که اتفاقا بیمار باید از وجود این ویروسهای اپیدمیک در زندگی خویش و راه مقابله با آن آگاه و مصون باشد. "هویت مشترک ملی" چیزی نیست جز انعکاس تجارت و بازار داخلی برای سرمایه دار در هر کشور. این هویت جعلی است، انسانی و همه شمول و "مشترک" نیست، بلکه طوق ایدئولوژیک ناسیونالیسم و جنبش ناسیونالیستی است که برای تامین منافع خود به گردن مردم و طبقه کارگر آویخته است. درست مانند هویت عشیره ای و قبیله ای و سکتی که زمانی به همان اندازه "مقدس" بود و ناسیونالیسم با پروسه شکلگیری دولت- ملت به آن نقطه پایان گذاشت، "ملت و هویت مشترک ملی و تاریخ ملی و فرهنگ ملی و هویت ملی" و خرافاتی از این قبیل نیز پدیده هائی دورانی و تاریخی اند و میتوانند و باید منسوخ شوند. در همین سالها دهها "هویت مشترک ملی" در جنگها و تلاطمهای سیاسی ازبین رفتند و عده ای دیگر درست شدند. پرچمهائی جدید و قدیمی که با این نام برافراشته شدند، و عده ای دیوانه و متعصب زیر آن شعار نابودی همسایه ها را میدهند و میلیونها نفر را با همین نام نابود کردند، همه از صفحات سیاه ناسیونالیسم در تاریخ معاصر است. برای من بعنوان یک کمونیست و مارکسیست براستی ناسیونالیسم نماد عقب ماندگی و تحجر فکری و فرهنگی است. من در ناسیونالیسم و هویت ملی تنها ستم و خون و تعصب و نژادپرستی و بیگانه گریزی و خود محوری ملی میبینم. ناسیونالیسم پرچم سیاسی و ایدئولوژیکی منافع سرمایه داری در بازار داخلی هر کشور و قلمرو رقابت منطقه ای و جهانی است. سرمایه در ماهیت خود ملی گرا نیست، جهان وطن است و هر مانع کسب سود را هرچند قدیمی و "دیرینه" از سر راه جارو میکند. سرمایه بدون بازار جهانی و بدون کارکرد جهانی سرمایه دخل و خرجش راست و ریس نمیشود. به این معنا ناسیونالیسم از زاویه اقتصادی زیر پایش خالی است. آنچه به ناسیونالیسم و پرچم و تبلیغات ضد بشری ناسیونالیستی معنا میدهد، همان تعیین سهم سرمایه داران "وطنی" از کل سود حاصله از کار کارگران در بازار داخلی است. دولت چیزی نیست جز فشرده این تمایل و منفعت در قالب سیاسی و اداری و حقوقی آن. قانون چیزی نیست جز انعکاس این تناسب قوا و تامین کننده اراده طبقه حاکم. فرهنگ و ایدئولوژی حاکم چیزی نیست جز ابزار شکل دادن به منش و افکار و تابوها و تعصبات جاهلانه مردم حول منافع سرمایه. ناسیونالیسم بعنوان جنبش سیاسی، بعنوان گرایش اجتماعی، بعنوان احزاب سیاسی، بعنوان فرهنگ و تاریخ و ایدئولوژی، پدیده ای ارتجاعی و ضد آزادی و برابری مردم است. به همین اعتبار یک وظیفه کمونیسم و طبقه کارگر، که انترناسیونالیسم و هویت جهانشمول طبقاتی و رهائی انسان را هدف خود قرار داده است، مقابله قاطع و بدون توهم با اشکال مختلف ناسیونالیسم در صفوف خود و جامعه است.
تبلیغات ما علیه مذهب نیز از همین منطق پیروی میکند. اگر ناسیونالیسم و میهن پرستی از ابزارهای جدید و طوق ایدئولوژیکی بورژوازی مدرن است، مذهب از تاریکخانه های تاریخ بشری خود را تا اینجا کشیده است و تداوم حیات ننگین اش و حکمت وجودی امروزش را مدیون همین شاهان و دولتهای بورژوائی است. اگر کسانی هستند که مردم را از این باورهای دیرینه و ارتجاعی رها میکنند و دریچه آزادی از مذهب را برایشان میگشایند، باید به آنان صد بار دست مریزاد گفت. وانگهی نقد مذهب و اسلام سیاسی جمهوری اسلامی را زیر فشار میگذارد. معلوم نیست شما چرا نتیجه گرفته اید که نقد ناسیونالیسم و مذهب در خدمت جمهوری اسلامی است؟ شاید از اینرو که اشتراک جنبش ناسیونالیستی با جمهوری اسلامی در نگاه مثبت هر دو به "باورهای دیرینه" مردم و تلاش برای حفظ این بساط تحمیق و سرکوب در خدمت سرمایه است! در مورد بحث تاکتیک همینقدر بگویم که تاکتیک برای کمونیسم با تاکتیک و پلتیک برای سرمایه داران و ناسیونالیستها تفاوت اساسی دارد. این استدلال شما که اول باید سرمایه داری و دمکراسی به اندازه کافی رشد کند و بعد از سوسیالیسم حرف زد، توسط جناح چپ و ناسیونالیسم خلقی و جهان سومی در اشکال فرموله تری هزاران بار تکرار و پاسخ گرفته است. سرمایه داری رشدش را همه جا کرده است. جنبش سوسیالیستی مشروعیت اش را از درجه رشد سرمایه داری نمیگیرد. سوسیالیسم محصول دوران عهد عتیق و فئودالیسم و حکومت مزهب و سلطنت نیست، محصول جامعه مدرن بورژوائی و سرمایه داری است. نقد اجتماعی طبقه کارگر سوسیالیست و جنبش این طبقه برای الغا و نفی این نظام با تمام میراث مذهب و خرافه است  که بدرجات مختلف به ارث برده است. ایران جامعه ای سرمایه داری است نه "کویر اسلام" دوره محمد! شما برای خرید سرشیر و ماست و کره سوار خر به ده نمیروید، با اتومیبل از سوپرمارکت ها و فروشگاههای زنجیره ای میخرید! سرمایه داری در جامعه ایران با رفرم ارضی شاه مسلط شد و حکومت ایشان در انقلاب 57 توسط همین کارگران ساقط شد. اما بدلیل نداشتن حزب و برنامه روشن  کارگری قدرت بدست اسلامی ها افتاد. میتوانست بدست طبقه کارگر و کمونیستها بیافتد. امروز هم جنگ برسر سرنگونی این نظام و شکل دادن به آینده است. در این جنگ نه فقط مذهب و دولت اسلامی بلکه نظام سرمایه داری مورد تهاجم است. ناسیونالیستها در مقابل این طبقه و مردم ناراضی حرفی برای زدن ندارند. آنچه شما و نوع شما وعده میدهید، ناکجاآبادی است که در آن قرار است چند نسل دیگر کارگران، برای جبران از کف رفتن منافع بخشی از این طبقه در دوره جمهوری اسلامی، باید جان بکنند و به اختناق سیاسی و تداوم فقر رضایت دهند! اما در همین کشور کارگر و سوسیالیسم تضمین میکند که جامعه ای خوشبخت و مرفه برای همگان از جمله شما "میهن پرست دمکرات" خواهد ساخت. ناسیونالیسم و میهن پرستی را کنار بگذارید، اگر سوسیالیست و برابری طلب نمیشود لااقل سکولار و انسان دوست باشید. خاک که "پرستش" ندارد!  

با حقیقت زندگی میکنم
به عنوان یک عضو سابق حزب کمونیست کارگری ایران اعلام میکنم که خواستيم طبقه را محو کنيم در طبقات محو و حل شديم. سکتاریسم و فضای تنفر از غيره خودی، الفبا و سر منشا مواضع ما شد. من اين شرايط را درست نميدانم. جامعه به ما اعتماد نميکند اگر تغيير نکنيم. اگر زير و رونکنيم، اگر حزب رهبر - سازمانده نشویم. جهان بعد از جنگ سرد و شکست بلوک شرق، کار و وظیفه ما کمونيست ها را به مراتب دشوار تر کرد. مراکز فکری و تبليغی عظيم در جهان، تبديل به کانون های کمونيسم گريزی شده اند و حکومت های کارگری و شورایی و تلاش انسان را برای رسيدن به رهایی و برابری را به حرفهای شيرين و رويايی بشردوستان خانه نشين معنی کرداند. با صدور اطلاعیه و آکسيون بازی و تابلوی خبری شدن، اين شرايط تغيير نميکند. بار ديگر چپ با مختصات امروزيش در جهان دست بالا گرفته و ایران و ساختار جنبش های مختلفش هم خارج از اين حلقه نيست. هدايت و سازمان دهی اين چپ سرگردان در ايران بجز با حضور واقعی و عمل ما امکان پذير نيست. ما منتظر تحول نميشويم تحول می آفرینیم. به حزب اتحاد کمونیسم کارگری میپیوندم.

رضا میرفیضی
11/08/07 لندن

 

زنده باد حزب
مسرورم از این که اکنون در كنار جمعي از مبارزین انقلابی که همواره در طی اين ساليان هدفی جز مبارزه با زير پا گذاشتن ارزشهای انسانی از طرف حاکمين اسلامی، حمايت و سازماندهی طبقه کارگر و تلاش برای به وجود آوردن برابری سیاسی و اقتصادی و جامعه ای شاد و مرفه و انسانی را نداشتند،همکاری نمايم. هرچند که ساليان مديديست که خود اين عزيزان همچون همگان مورد ظلم و ستم واقع گشته و هزارن افسوس که جوانانی مبارز به جرم اعتقاد به اين آرمان حقیقی، سرخ و رادیکال به دست جباران جمهوری اسلامی، جان عزیزشان را از دست داده اند. اكنون که قریب ثلث قرن از زمان حکومت توحش اسلامی که در طول تاريخ دنيا نظير آنان را به خود نديده در ايران می گذرد، وظيفه خود و هر جوان  آزاده ای  ميبينم که  با سازماندهی و دخالتگری برای ساختن دنيايی بهتر و ساختن ايرانی آزاد و مرفه  و برابر تلاش و مبارزه کند. تاریخ از مبارزین و مشخصا کمونیست کارگریها با نام اقلیت خلاف جریان یاد کرده که در عین اقلیت بودن، تاثیر گذار ترین جنبش اجتماعی سیاسی بوده اند، من به این اقلیت میپیوندم و با اين شعار که ما، سازماندهی و تلاشمان، رهایی بخش جامعه و ایران خواهیم بود، پا به این عرصه میگذارم.
آزادی، برابری و حکوت کارگری را متحقق خواهیم کرد. زنده باد حزب اتحاد کمونیسم کارگری.
 
توحید اقدامی
10/08/07
لندن

رفقای عزیز  رضا و توحید،
به حزب اتحاد کمونیسم کارگری خوش آمدید. درک شرایط امروز جنبش مان و تلاش و دخالتگری برای تغییر اوضاع و عوض کردن صورت مسئله سیاسی کار کمونیسم و طبقه کارگر است. ما نباید منتظر اوضاع باشیم و یا دودستی نیرو و امید مردم را به راست جامعه ببخشیم. ما باید در مقابل شکست طلبی و پاسیفیسم و هر سیاستی که مردم و کمونیسم و مبارزه مستقل را به صحنه میراند و یا در مقابل این اوضاع بی وظیفه میکند بایستیم. کار ما تشخیص دقیق روندها، دخالتگری در آن و به قول شما آفریدن تحول است. این تحول برای ما پیشاپیش تحکیم رابطه حزب و کمونیسم با جامعه و مردم و برگرداندن امید و اعتماد به راه حل چپ و کمونیستی است. به صفوف مبارزه کمونیستی و انسانی و حزب خودتان خوش آمدید.*