کمونیسم دخالتگر یا منزه طلب!
آذر ماجدی

در  گفتگویی با تلویزیون پرتو، کورش مدرسی به نمایندگی از رهبری حزب حکمتیست یک ارزیابی سیاسی – جنبشی از حزب اتحاد کمونیسم کارگری ارائه داده و در آن بر مواضع مختلف حزب حکمتیست و حزب اتحاد کمونیسم کارگری در قبال سه واقعه سیاسی در سه سال گذشته تاکید کرده است. اینها، تظاهرات سپتامبر ٢٠٠٥ بدنبال فراخوان هخا، شورش مردم در محلات فقیر نشین اهواز چندی بعد و تظاهرات و اعتراضات گسترده در آذربایجان در سال ٢٠٠٦ هستند. همانگونه که در نوشته هیات دائر در همین شماره نشریه آمده است، حزب اتحاد کمونیسم کارگری در زمان وقوع این وقایع هنوز موجودیت نداشت. کورش مدرسی در واقع تعبیر خود از مواضع حزب کمونیست کارگری را به حزب اتحاد کمونیسم کارگری تعمیم داده است. توضیح ایشان برای این کار چیست؟ بخشی از رهبری حزب اتحاد کمونیسم کارگری در آن مقطع در رهبری ح ک ک بوده اند. در اینجا به غیراصولی بودن این روش پرداخته نمیشود وصرفا تلاش میشود به این نقد مشخص پاسخ گفته شود.
ما (بخشی از رهبری حزب اتحاد کمونیسم کارگری) متهم شده ایم که در این وقایع بدنبال ناسیونالیسم افتاده ایم. در مورد هخا ناسیونالیسم عظمت طلب، در مورد اهواز ناسیونالیسم عرب، بطور مشخص جریان الاحواز. در مورد وقایع آذربایجان ما به تبعیت از ناسیونالیسم آذری متهم شده ایم. چقدر واقعیت در این اتهامات یا انتقادها نهفته است؟ هیچ. باید بطور اجمالی به این وقایع نگاه بیندازیم و سیاست و تاکتیک درست در قبال این وقایع را مورد بررسی قرار دهیم.
ابتدا باید مجادلات فرقه ای و "خود خدمت کن" را کنار زد تا بتوان به هسته اصلی اختلاف رسید. زمانی که گرد وخاک های فرقه ای را کنار بزنیم و بخواهیم با حسن نیت به صورت مساله سیاسی بپردازیم، نفس اختلاف بر یک نکته متمرکز میشود: شیوه برخورد و پراتیک سیاسی اصولی در قبال جنبش ناسیونالیستی و من اضافه میکنم بعضا مساله ستم ملی. این هسته اصلی اختلاف است. قبول میکنیم که رفقای حکمتیست هم هدفشان نقد ناسیونالیسم است. آنگاه موضوع مورد اختلاف شیوه پیشبرد سیاستی است که بتواند به موثرترین و بهترین شکل مردم را از زیر پرچم جنبش ناسیونالیستی برهاند. با این حساب باید دید که کدام سیاست به روش کمونیسم کارگری، به کمونیسم دخالتگر نزدیک تر است.
این نوشته از مواضع ح ک ک حرکت نمیکند. به مواضع آن بخش از رهبری حزب اتحاد کمونیسم کارگری که در آن مقطع در رهبری ح ک ک بودند، میپردازد. در همان مقطع اختلافاتی میان این دو بخش از رهبری وجود داشت که بویژه در مورد شورش آذربایجان به یکی از نقاط محوری اختلافات درون رهبری وقت ح ک ک بدل شد. رفقای رهبری حزب اتحاد کمونیسم کارگری که در این زمینه ها مورد انتقاد قرار گرفته اند در قبال هر یک از این وقایع چه موضعی اتخاذ کردند؟
در مورد هخا. ما به روشنی مضحکه هخا، سیاست و اهدافش را برای مردم افشاء کردیم. اسنادی که هنوز موجود اند نوشته هایی از علی جوادی و خود من در افشای هخا است. علی جوادی به روشنی سیاست های هخا و جایگاه او را نقد و افشاء کرده و من در عکس العمل به دعوت هخا برای اعزام به ایران در هواپیمای خیالی، پاسخی درخور به این دعوت و افشای سیاست های فاشیستی او دادم. در تبلیغات تلویزیونی کانال جدید و تلویزیون انترناسیونال، که در آن مقطع نظرات و صحبت های ما یک بخش محوری بسیاری از تبلیغات تلویزیونی بود، تبلیغات بسیاری را به افشای هخا و سیاست های ناسیونالیستی – فاشیستی او اختصاص دادیم. طی برنامه ها گزارشاتی از شرکت برخی جوانان چپ و دادن شعارهای سوسیالیستی بدست ما رسید که این گزارشات را نیز در تبلیغات خود منعکس کردیم. لذا تبعیت از ناسیونالیسم عظمت طلب و دعوت مردم به دنباله روی از هخا غیر واقعی و یک تبلیغات سکتی است. ما بر خلاف نظرات رهبری ح ک ک نه از مردم دعوت کردیم که در این مضحکه شرکت کنند و نه اصولا چنین سیاستی را تایید میکنیم.
وقایع اهواز. ماوقع چه بود؟ مردم زحمتکش محلات فقیر نشین اهواز بر سر آب دست به شورش زدند. این اعتراض باید مورد حمایت کمونیست ها قرار میگرفت. ضمنا الاحواز، که یک جریان ناسیونالیست – فاشیستی است تلاش کرد از این وقایع به نفع خود سود جوید. جمهوری اسلامی نیز تحرک جریانات قومپرست عرب در این اعتراضات را توجیهی برای سرکوب و به خون کشیدن این اعتراض اعلام کرد. تعداد زیادی را کشت و مجروح کرد و تعداد بیشتری را نیز دستگیر نمود. ما در این وقایع از خواست مردم دفاع کردیم و رژیم اسلامی را محکوم نمودیم. اما رفقای حکمتیست از همان روز اول این اعتراض را دو دستی تقدیم الاحواز کردند. حتی در رابطه با قربانیان این حادثه، رفقا نه رژیم اسلامی که مردم را به گلوله بسته و دسته دسته به زندان انداخته بود، بلکه الاحواز را محکوم کردند که گویا بهانه به دست رژیم اسلامی برای سرکوب داده است! این سیاست اشتباه در همان زمان توسط علی جوادی مورد نقد قرار گرفت.
در این مورد نیز تبلیغات تلویزیون کانال جدید بر حمایت از مبارزه مردم زحمتکش اهواز و محکوم کردن رژیم اسلامی و افشای ناسیونالیسم قومپرست استوار بود. افشای ناسیونالیسم قومپرست بخشی از تبلیغات ما را تشکیل میداد. منتهی در این مورد مساله اصلی اعتراض و خیزش مردم بر سر آب و فقر و سرکوب رژیم اسلامی بود. اگر صرفا از زاویه مبارزه با ناسیونالیسم نیزبخواهیم به این واقعه بنگریم، سیاست رفقا نادرست بود. آنها با نسبت دادن این مبارزه به الاحواز و محکوم کردن الاحواز بخاطر کشتار مردم، عملا دو دستی اعتراضات مردم را به دست جنبش ناسیونالیسم قومپرست سپردند. اینکه امروز هنوز این رفقا شیوه برخورد به واقعه اهواز را بعنوان یکی از افتخارات جنبشی – هویتی خود می نامند، برای ما جای تعجب است. برخورد این رفقا به مبارزات زحمتکشان اهواز و به سرکوب آن توسط رژیم اسلامی در چهارچوب روش کمونیسم کارگری منصور حکمت قرار نمیگیرد. البته این مساله باعث نمیشود ما این رفقا را از این جنبش و سنت به بیرون پرتاب کنیم.
وقایع آذربایجان. بدنبال انتشار یک کاریکاتور مستهجن در روزنامه رسمی- دولتی ایران که از جانب بخشی از مردم در آذربایجان توهین آمیز تلقی شده بود، شورش وسیعی در آذربایجان شکل گرفت. ناسیونالیسم قومپرست آذری تلاش کرد رهبری خود را بر این شورش تثبیت کند. حین تظاهرات شعارهای فاشیستی – راسیستی علیه مردم منتسب به فارس و ارمنی داده شد. روش اصولی کمونیستی در قبال این شورش چه میبایست باشد؟ حزب حکمتیست به مردم گفت: "مردم خر نشوید" و در تظاهرات شرکت نکنید. در رهبری حزب کمونیست کارگری دو موضع وجود داشت. آن بخش از رهبری که اکنون در حزب اتحاد کمونیسم کارگری قرار دارند در مقابل رهبری فعلی ح ک ک قرار گرفتند. یکی از مجادلات درون ح ک ک همین واقعه آذربایجان بود. رهبری فعلی از وقایع آذربایجان بعنوان نطفه های انقلاب صحبت کرد. حمید تقوایی اعلام کرد که از جنبش و خواست مردم کاملا حمایت میکند. ما برخوردی دوگانه به وقایع داشتیم. تلاش برای نقد ناسیونالیسم، افشای آن برای مردم، تلاش برای انزوای عملی و گسترده ناسیونالیسم قومپرست. مساله برخورد به کاریکاتوریست یک موضوع مورد اختلاف دیگر بود. ما دستگیری کاریکاتوریست را محکوم کردیم. روزنامه دولتی "ایران" که یک ارگان تبلیغاتی رژیم اسلامی است را عمیقا نقد کردیم. دولتی بودن این روزنامه کاملا بعد متفاوتی از مقوله آزادی بیان حتی در ناهنجارترین شکل آن به قضیه میداد.
در هر سه واقعه دو طرف برخوردی منسجم دارند. حزب حکمتیست در هر سه مورد، با این استدلال که جنبش ناسیونالیستی در اعتراض یا خیزش معین دست بالا دارد مردم را از شرکت در آنها، بقول خودشان، "نهی" میکنند. در مورد اهواز این سیاست را تا آنجا تعمیم میدهد که مبارزه زحمتکشان بر سر آب و فقر را دو دستی تحویل جریان قومپرست الاحواز میدهد. رفقا، این سیاست کنار نشستن را بعنوان یک سیاست متمایز کمونیسم کارگری قلمداد میکنند. این نه یک سیاست کمونیسم کارگری، بلکه عملا پاسیسفیسم و یا در بهترین حالت منزه طلبی سیاسی است. رفقا میخواهند به ناسیونالیسم آلوده نشوند، خیال خود را با یک فراخوان "مردم خر نشوید!" خلاص میکنند.
اما موضع ما تلاش برای افشاء و نقد ناسیونالیسم است. شعارها و جریان ناسیونالیستی را نقد کرده ایم و کوشیده ایم که با دخالت گری مردم را از زیر دست و پای ناسیونالیسم بیرون بکشیم. در هر سه واقعه ما ناسیونالیسم عظمت طلب و قومپرست را قاطعانه افشاء کرده ایم، شعارهای ناسیونالیستی را شدیدا نقد نموده ایم و از خواست های مردم علیه رژیم اسلامی دفاع کرده ایم. تلاش کرده ایم به مردم نشان دهیم که خواست ها و مطالبات بحق شان علیه رژیم اسلامی زیر پرچم ترقیخواهی، آزادیخواهی و برابری طلبی، یعنی کمونیسم کارگری میتواند پاسخ گیرد، نه زیر بیرق ناسیونالیسم. این یک روش اصولی و منطبق با کمونیسم کارگری است. دخالتگری و پراتیک بودن وجه ممیزه کمونیسم کارگری منصور حکمت است.
اینجا مسابقه بر سر اتخاذ منزه طلب ترین موضع نیست.  تلاشی پراتیک و دخالتگر بر سر تاثیر گذاری بر مبارزه مردم و یک جنبش معین است. کوبیدن مهر کمونیسم کارگری بر مبارزات مردم و بر جنبش سرنگونی از این طریق عملی میشود. مردم به کسی که با توهین به آنها امر میکند در خانه بمانند، اصلا گوش نمیدهند. این روش چپ سنتی حاشیه ای است. برای مردم موعظه میکند. نوع پوپولیستی اش مدام به دنبال مردم راه میافتد و برایشان کف میزند (نمونه ح ک ک) نوع دیگرش از بالا به مردم امر و نهی میکند. یک سئوال از جانب این رفقا معمولا پاسخ داده نمیشود: کدام سیاست منجر به افشاء و نقد عملی و پراتیکی ناسیونالیسم قومپرست شد؟ سیاستی که در "قسمت گود استخر" شنا میکند، با ناسیونالیسم در زمین خودش در گیر میشود یا سیاستی که در "خانه خود" نقد میکند، و مردم را با مارک "قومپرست" تحویل جریانات قومپرست میدهد و زمین را برای تحرک ناسیونالیسم قومپرست خالی میگذارد؟
منصور حکمت تاکید بسیاری بر دخالتگری و پراتیک بودن کمونیسم کارگری داشت. از نظر او تز معروف مارکس در نقد فوئرباخ: "فلاسفه دنیا را تفسیر کرده اند، مساله اما تغییر آن است" جوهر اصلی کمونیسم کارگری است. رفتن به "بخش گود استخر" و تن زدن به مبارزه عینی یکی از ویژگی های کمونیسم کارگری است. به این شکل است که میتوان خواست های مردم را رادیکالیزه کرد، نه مردم را تعمیق کرد و روش ها را نقد و اصلاح نمود. برای چپ سنتی و رادیکال مبارزه همواره در سطح مواضع و اعلام مواضع جاری است. جنگ، جنگ مواضع است. تا زمانیکه در سطح مواضع حرکت میکنیم، میتوانیم بشکلی ملانقطی از مواضع یکدیگر ایراد بگیریم. مساله اما اینست که بتوانیم در یک مبارزه معین موثر باشیم. از یک اعتصاب گرفته تا یک شورش وسیع. باید بتوانیم در پایان هر مبارزه ای پیشروی کمونیسم کارگری و طبقه کارگر را ارزیابی کنیم. این کاری پیچیده اما کلید موفقیت کمونیسم کارگری است.
یک نارسایی جدی دیگر در مواضع رفقا بی اعتنایی کامل و نادیده گرفتن ستم ملی در دو مبارزه اهواز و بویژه آذربایجان است. انکار ستم آسان ترین کار است. اما برسمیت شناختن ستم معین و تلاش برای یافتن پاسخ اصولی و کمونیستی برای آن مساله کمونیسم کارگری است. انکار ستم ملی راه مقابله با ناسیونالیسم نیست، پاسخگویی اصولی به ستم ملی یکی از روش های اصولی مقابله با ناسیونالیسم است. از این زاویه نیز رفقا روش درست و کمونیستی برای مقابله با ناسیونالیسم اتخاذ نکرده اند. آن انسان هایی که متوهم به جنبش ناسیونالیستی اند، با "نهی" یا توهین، به ماهیت ارتجاعی ناسیونالیسم پی نخواهند برد، با مشاهده یک سیاست انسانی، دخالتگر و مسئولانه میتوانند به سیاست های انسانی کمونیسم کارگری متمایل شوند.
به این ترتیب حتی اگر سیاست درست در قبال این سه واقعه قرار باشد ملاک قضاوت جایگاه احزاب باشد، به این معنا که بر مبنای اتخاذ شیوه درست مبارزه با ناسیونالیسم بتوان یک حزب را در جنبش کمونیسم کارگری قرار داد، آنگاه کمونیسم دخالتگر و پراتیک آن ویژگی حکمتی است که باید ملاک قرار گیرد. رفقای عزیز شما کنار ایستادید، در بهترین حالت و با ارفاق زیاد منزه طلبی سیاسی را نمایندگی کردید. در مورد اهواز که حتی مبارزه زحمتکشان را نادیده گرفتید و دو دستی تقدیم ناسیونالیسم عرب کردید. ما اعتراف میکنیم که در این سه مورد سیاست های ما با حزب حکمتیست متفاوت بوده است. ما به شیوه برخورد شما در قبال این سه واقعه نقد داریم.
اما مساله اینجاست که در واقعیت امر برخورد به این سه واقعه این جایگاه را در تحلیل و ارزیابی ندارد. این وقایع به این سطح ارتقاء یافته اند تا بر سکتاریسم و کینه ورزی های گذشته پرده ساتر بیافکنند. این وقایع تا این حد تعیین کننده جلوه داده میشوند تا کوته نظری سکتاریستی در پوششی سیاسی – تئوریک پیچیده شود. جای تاسف است. *