ستون آخر،

على جوادى

باید قدر رهبری حزب کمونیست کارگری را بیشتر دانست!؟

بدون تردید باید قدر رهبری کنونی حزب کمونیست کارگری را دانست. چه کس دیگری میتوانست بدون اینکه قصد مزاح داشته باشد، در یک شرایط حاد سیاسی و اجتماعی و در شرایطی که خطر جنگ جبهه جدیدی از تقابل را بر علیه مردم باز کرده است، خنده بر لبان ما بیاورد؟ شاد کردن هم هنری است! باید دستی به پشتشان زد و از این بابت ازشان تشکر کرد!

با افزایش احتمال جنگ و کشمکش نظامی میان دو قطب تروریستی جهان معاصر، همگان نسبت به این واقعیت سیاه اظهار نظر کرده اند. جماعت ناسیونالیست قومپرست و امٽال مجاهدین امیدشان را به جنگ گره زده اند. موشکهای کروز آمریکا ظاهرا پلکانی برای پیشرفت اهداف این گروههای ضد اجتماعی است. در گوشه ای دیگر تحلیل های رهبری حککا قرار دارد. پایه های تحلیل سیاسی شان در قبال جنگ دارای تشابهات و تفاوتهای با جریانات جنگ طلب است. برخلاف جریانات قوم پرست و جنگ طلب معتقدند جنگ دارای خصلتی دو گانه است، تماما "مترقی" نیست. فرصتهایی را از بین میبرد و در عوض فرصتهایی هم ایجاد میکند. این نقطه تمایزشان در قبال جنگ است! اما هر دو جریان معتقدند که تحریم اقتصادی باعٽ "جاری شدن" مبارزات مردم به ستوه آمده خواهد شد. بعضا به "فرصتهایی" که جنگ می آفریند، خیره شده اند! با خونسردی عجیبی رویشان را به مردم کرده اند و میگویند جنگ مساله ای نیست! نگران نباشید! گویا فرقی میان قیام کارگری و بمبارانهای جنگی و کشتارهای ناشی از جنگ نمی بینند. اینها با این اقداماتشان مردم را از انقلاب کارگری و قدرت گیری کمونیسم کارگری میترسانند. این سیاستها در خود تلخ و تاسف آورند. اما امروز دیگر خصلتی تراژیک ندارند. بیشتر فکاهی و مضحک اند. به چند نمونه باید اشاره کرد.

در گرماگرم جدال درونی باند مهتدی و ایلخانی زاده و به گروگان گرفته شدن اعضای این جریان، اینها رفتند یقه حکمتیستها را گرفتند. کسانی را هم که مشغول مبارزه با این باند سیاه بودند را تهدید به لو دادن آی پی کردند. یک مرتبه همه را خبر کردند. فغان سر دادند. هشدار دادند. که چه نشسته اید؟ حزب حکمتیست سقوط کرد! تمام شد! این آرزویشان بود. حزب حکمتیست را متهم به "سقوط آزاد به دامن راست ترین نیروهای ناسیونالیسم قومی" کردند. هشداری که حتی با واکنش رفقایی مواجه شد که به تازگی با نقد برخی سیاستهای رهبری این حزب از حزب حکمتیست جدا شده بودند.  آن گرد و خاک با روشن شدن حقایق و جعلیات رهبری حکک و بی اعتباری تحلیل هایشان پایان یافت. اما هنوز چند ماهی از آن رویداد نگذشته بود که "جنجال" دیگری آفریدند. این بار نیز حمید تقوایی به تحلیل موقعیت نیروهای سیاسی جامعه پرداخت. ایکاش تحلیل نمیکرد. ایکاش سکوت میکرد. با "تردستی" همه کمونیسم کارگری به غیر از خودشان را یک کاسه در صف نیروهای پرو رژیم قرار داده است. بخشنده و مهربان! اما در عوض کوچکترین اشاره ای به جنگ طلبان و قومپرستان نکرده اند. بنظر مرتکب اشتباهی فرویدی شده اند! این بار نیز یقه حزب حکمتیست و تلویحا یقه ما را گرفته اند. آنها را این بار بر خلاف هشدار دو ماه قبلشان در صفوف جریانات مدافع رژیم اسلامی قرار داده اند! تماشایی است. از سقوط در دامن راست ترین نیروهای قومپرست تا سقوط به دامن راست ترین جریانات مدافع رژیم از قرار راهی است که حزب حکمتیست در عرض کمتر از دو ماه پیموده است؟ چگونه؟ معلوم نیست؟ شنیده بودیم جنگ به رویدادهای سیاسی شتاب می بخشد. نشنیده بودیم که هر روز آنها را در یک جنبش اجتماعی متفاوت قرار میدهد!؟

این زیگزاگها ناشی از تغییر سریع واقعیات سیاسی نیست. حکمتیستها چیزی نگفته اند که یکی از آنها نشانی از تغییر جهت سیاسی و یا تخفیفی به رژیم اسلامی در آن مشاهده شود. در واقع اگر چیزی در مورد سیاستهای جدید این حزب بشود گفت این است که سیاستهایشان بر عکس مواضع رهبری حکک به مواضع پایه ای کمونیسم منصور حکمت در این دوره نزدیک تر شده است. از سیاستهای "ضد امپریالیستی" گذشته خود دور شده اند. اما رهبری حکک بالاخره باید چیزی بگوید، ناسزایی بگوید! این مشخصه کنونی شان است.

اما این تحلیل های "ژرف" تمام شدنی نیست. پس از دسته گل های محمد آسنگران و تهدید به لو دادن آی پی آدرس کمونیستها، مصطفی صابر برگ دیگری بر کارنامه "درخشان" این رهبری افزود. این در افزوده هایشان را باید طلا گرفت! ایشان با عینک دودی هر کس را که سیاستهای حزب متبوعشان را نقد کند، ملقب به "مدال" خدمتگزاری به رژیم آدمکشان اسلامی میکنند و ازشان میخواهند که "شغل شرافتمندانه ای" برای خود دست و پا کنند؟! گویا ایشان پست و سهمی در کمپانی "مشاغل شرافتمند" دارند و از این بابت پورسانتی هم دریافت میکنند؟ رفتار سیاسی شان شباهت زیادی به جریانات فرقه ای مذهبی پیدا کرده است. زمختی سیاستهای نئو پوپولیستی شان به شدت مشام را می آزارد.

اخیرا کمپین جالب دیگری هم براه انداخته اند! تصمیم گرفته اند هر کس را که مخاطرات روند سرنگونی رژیم اسلامی و جنگ احتمالی را یاد آوری کند تا اطلاع ٽانوی مدافع رژیم رژیم اسلامی قلمداد کنند. هر کسی را که در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی و سازماندهی انقلاب کارگری تلاش میکند تا جامعه هر چه بیشتر در مقابل مخاطرات ناشی از سرنگونی و جنگ مصون باشد، مدافع رژیم اسلامی مینامند. معلوم نیست به بیچاره بلشویکها چه میگفتند که عملا با شعار "صلح" و "قطع جنگ" قادر شدند توده های کارگر و سربازان را به طرف خود جلب کنند و قیام کارگری علیه کرنسکی را سازمان دهند. شاید اگر آنزمان بودند آنها را هم ملقب به خدمتگزاری به تزار و کرنسکی و جمهوری اسلامی وقتشان میکردند و برای لنین و تروتسکی و دیگران هم آرزوی شغل شرافتمندانه میکردند! خدا را چه دیدی؟ اینها بنظر نماینده منحصر به فرد عقل و خرد و مستاجرین ابدی برج عاج اند!

منصور حکمت پس از نگارش قطعنامه پلنوم ۹ در مورد سناریو سیاه، "مخاطرات احتمالى در جريان سرنگونى رژيم اسلامی"، با کاغذی در دست از اتاق کارش بیرون آمد. با شوخی و جدی گفتم مگر کوه میکندی؟ پاسخش حاکی از یک نگرانی عمیق بود. با مکٽ و لبخندی بر لب گفت: "خود قطعنامه را در عرض چند دقیقه نوشتم اما تیترش حدود نیم ساعت طول کشید"! اشاره به سوء تفاهم و تعابیری میکرد که چنین مبحٽی میتواند در ذهن وارونه جریانات پوپولیستی و چپ سنتی ایجاد کند. نگرانی اش بیجا نبود. اما مسلما تصور نمیکرد که روزی سیاست رهبری حزبی که خود بنیان گذاشته بود، تحت تاٽیر چنین سنتی قرار گیرد.

به زمین خود برگردیم، دوست دارم تکرار کنم : "ما از کسانى که بى هيچ دليل و مجوزى به ما دشنام ميدهند دور ميشويم. ما از کسانى که درباره ما دروغ ميگويند، افترا ميزنند و نشر اکاذيب ميکنند فاصله ميگيريم. احترام ما به کسانى که در مقابل بحث سياسى هوچيگرى ميکنند، خود را به نفهمى ميزنند و در عالم کوچک و حاشيه اى خودشان مانور ميدهند پائين ميايد." (منصور حکمت)