خلع سلاح باند زحمتشکان و مسئله کنفرانس ملى کرد
نسرين رمضانعلى٬ سياوش دانشور

یک دنیای بهتر: اخیرا یکی از جریانات باند زحمتکشان توسط حکومت اقلیم کردستان خلع سلاح شده است. مساله از چه قرار است؟ چه مسائلی موجب این اقدام شده است؟ به این رویداد چگونه باید نگاه کرد؟

نسرین رمضانعلی: درگیری این باندها با همدیگر تازگی ندارد و اولین بار نیست که در مقابل هم سنگر بندی می کنند. اولین بار هم نیست که نیروهای دولت محلی کردستان عراق برای خلع سلاح آنها وارد اردوگاهها میشوند. اگر ظاهر قضیه را نگاه کنیم گویا مباحث بر سر "اختلافات سیاسی" عمر ایلخانی زاده و بهرام رضائی است. تلاش ميکنند به مسئله قالب تشکيلاتى٬ رعايت و عدم رعايت موازين حزبى را بدهند. اما اين توجيهات تماما پوچ است. اينها نه حزب اند و نه سازمان سياسى. نه پايبند اصول و موازينى اند و نه اساسا ميتوان با اين معيارها بررسى شان کرد. اين جماعت باند سياهى هستند و روشهايشان شباهت زيادى دارد به روش گانگسترها و جريانات مافيائى. نه امرشان مردم در کردستان است و نه مبارزه با جمهورى اسلامى. خودشان بارها همديگر را به رابطه با جمهورى اسلامى و نشست و برخاست متهم کردند. بحث برسر پول و قدرت و تقسيم سهم و انواع سو استفاده غير سياسى و غير اخلاقى است. هر کدام میخواهند با تحکيم موقعيت خود سهم بيشترى از پولهائی که دولت محلی به آنها پرداخت میکند داشته باشند .

شاید بد نباشد نگاهی کوتاه به چند ساله اخیر داشته باشیم تا تصویری روشنتر بتوانیم به خوانندگان بدهیم. گرايش ناسيوناليستى در حزب کمونيست ايران و قبل از جدائى کمونيسم کارگرى٬ صرفا کارش محفل بازى و حفظ خود و پشت سر گوئى بود. اين گرايش در مقابل کمونيسم حزب همواره يا ساکت بود و يا اگر سر بلند ميکرد فورا عقب ميرفت. از مقطع جدائی گرایش کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران و در متن فضاى حمله آمريکا به عراق و فروپاشى شوروى٬ ناسيوناليستها زبان درآوردند. بويژه که برادرانشان در کردستان عراق زير پرچم آمريکا دست شان به جيب مردم رسيده بود. ميدان مانور و کشمکش برسر منافع ميان ناسيوناليستها در حزب کمونيست ايران شروع شد. آنزمان حزب کمونيست ايران در مقابل کمونيسم کارگرى عملا از تحرکات اين جريان حمايت ميکرد. اما بسرعت اوضاع عوض شد. ناسيوناليستها و در راس آنها مهتدى با طالبانى وارد بند و بست براى تبديل کومله به شعبه اتحاديه ميهنى کردستان ايران شد. معلوم شد که طرح جعبه سياه و کودتا عليه کومله با هدايت طالبانى و رياست مهتدى پيش ميرود. مهتدى و شرکا که موقعيت خود را در خطر ميديدند ناچار شدند کنگره حزب کمونيست ايران را گرو بگيرند و وقتى ديدند نميتوانند نظراتشان را تحميل کنند جدا شدند و "سازمان زحمتکشان" را اعلام کردند. منصور حکمت همان ابتدا گفت اينها جريان سياسى نيستند باند سياهى اند اما کومله باز ساکت شد.

باند زحمتکشان بسرعت با پرچم کردستان و بدتر از حزب دمکرات ظاهر شد و با شعار فدراليسم خود را متمايز کرد. چيزى طول نکشيد که دعواى باند زحمتکشان شروع شد. درگيرى در اردوگاهها٬ چاقو کشى و تير اندازى و آبروريزى و نشان دادن ماهيت باند سياهى شان. ايلخانى و ديگران جدا شدند. در درون جناح مهتدى يکبار ديگر هم اين ماجرا تکرار شد. حالا در درون جناح ايلخانى اين ماجرا تکرار شده است. هر بار هم نيروى نظامى اتحاديه ميهنى آمده و کنترل اردوگاه را بدست گرفته است. اينبار هم همين است. مسائل ديگرى هم وجود دارد. اين نيروها که به اردوگاه دارى و پيشمرگه داشتن خيلى مينازند٬ بنا به توافقات جمهورى اسلامى و اتحاديه ميهنى حق فعاليت مسلحانه ندارند. اما ظاهرا مخفيانه مرتبا گروههائى را داخل فرستادند و بطور مشکوکى هر بار لو رفتند و يا در درگيرى کشته و يا توسط جمهورى اسلامى اعدام شدند. هر بار رابطه اين واحدها را با خود تکذيب کردند. ظاهرا اينبار همه اين مشکلات را به گردن بهرام رضائى انداختند تا رابطه شان را با اتحاديه ميهنى و بعبارت ديگر پول گرفتن شان را حفظ کنند. راه را در کنار زدن او يافتند و در اين ميان بعد از کشمکشهاى ظاهرا "تشکيلاتى" که نتيجه نداده درگيرى صورت گرفته و اينبار هم نيروهاى اتحاديه ميهنى دخالت کردند و يا خودشان خبرشان کردند که کنترل را بعهده بگيرند. اتحاديه ميهنى هم همه شان را خلع سلاح کرده است.

کسانى که قرار بود سازمانى درست کنند که نقش طالبانى و بارزانى را در حمله آمريکا به ايران ايفا کنند٬ واضح است جان پيشمرگ و جوانان منزجر از جمهورى اسلامى برايشان ارزشى ندارد. اينها سياسى نيستند٬ مشتى افراد فاسد و بى پرنسيپ اند. نه ربطى به تاريخ قديم کومله دارند و نه بوئى از هر نوع آزاديخواهى برده اند. جناح مهتدى عملا همسفره سلطنت طلبان و موسوى و کروبى است و سر از جلساتى در مى آورد که جمهورى اسلامى سر نخش را دارد. طرف خود را نماينده خود گمارده مردم کرد کرده و هر روز صداى آمريکا تريبون در اختيارش قرار ميدهد اما سرود اى ايران ميخواند. ايلخانى و ديگر انشقاقات ديگر که سرشان بى کلاه مانده سعى ميکنند با ماجراجوئى از رقيب عقب نيافتند و اين عاقبتى است که براى خود ببار آوردند. اينها حتى ناسيوناليست هم نيستند٬ براى رفع ستم ملى مبارزه نميکنند٬ پرنسيپ يک جريان بورژوائى را هم ندارند. باند سياهى هستند و هر کسى پول و اسلحه و سهم بيشترى بهشان بدهد در خدمتش خواهند بود. اگر هر کدامشان نام خود را "کومله" گذاشتند صرفا براى اينست که از اعتبار کمونيستى گذشته در خدمت عقايد ارتجاعى و دکان قومى و سو استفاده سياسى بهره بردارى کنند. بايد تاکيد کرد که اينها محصولات و مشتقات کومله بعد از جداگى کمونيسم کارگرى هستند که هيچوقت حاضر نشد با ناسيوناليسم يک تعيين تکليف قطعى بکند. اين جماعات نان شان توسط اتحاديه ميهنى و بارزانى تامين ميشود. همه ميدانند اين دو جريان در کردستان عراق چه به روز کارگر و مردم زحمتکش آوردند و چه رابطه حسنه اى با اطلاعات جمهورى اسلامى دارند. از نيروهائى که در چنين گندابى لانه کردند بيشتر از اين انتظارى نيست. کسانى که به بغل دستى شان چاقو ميزنند٬ تير شليک ميکنند٬ و هر عمل کثيفى را انجام ميدهند چه انتظارى بايد داشت؟ اسلحه در دست چنين افرادى با چنين ظرفيتهاى کثيف و غير انسانى٬ يعنى شرايطى که هموراه آبستن هر واقعه و جنايتى است.

براى کمونيسم کارگرى از همان ابتدا که اينها ژست چپ هم ميگرفتند مسئله روشن بود و امروز به آگاهى کارگران در کردستان تبديل شده است. اينها اگر ميخواهند کار مثبتى انجام دهند اينست که خودشان را منحل کنند. جامعه ايران و مردم در کردستان نياز به باند سياهى ندارند.

یک دنيای بهتر: پروژه "کنفرانس ملی کرد" متولد نشده از قرار سقط شده است. ماجرا چه بود؟ چه اهدافی از این مساله دنبال میشد. کدام نیروها درگیر این ماجرا بودند و چه مواضعی اتخاذ کردند. نقد شما به این پروژه چیست؟

سیاوش دانشور: چنين پروژه هائى که بتواند جريانات ناسيوناليستى را موسمى دور هم جمع کند در ابعاد مختلف هميشه وجود داشته اند. نفس سبک کار جريانات موسوم به "احزاب کردى" که مرتبا مشغول ديد و بازديد در مقرهاى همديگر هستند٬ هدفى جز ائتلافهاى موقتى بين نيروهاى بى افق ناسيوناليسم کرد در منطقه ندارد. بطور کلى ناسيوناليسم کرد در منطقه بى افق است. ناسيوناليسم کرد در ترکيه عملا به سازشى با حکومت ترکيه رسيده است. در عراق به مشروطه شان رسيدند و امروز بعنوان فرعونهاى کردستان توسط مردم زحمتکش خطاب ميشوند. در ايران ناسيوناليسم کرد با چرخش به فدراليسم وضعيتى فلاکتبار پيدا کرد و هزار پاره است. با رويدادهاى سوريه و سقوط قريب الوقوع بشار اسد جريانات ناسيوناليستى اميدوراند که مسئله کرد در تحولات آتى به صدر رانده شود.

ابتکار کنفرانس ملى کرد توسط پ ک ک طرح شده است. همه ميدانند اين جريان بدنبال دستگيرى اوجالان تغييراتى در آرايش سازمانى و سياستهايش داد. شعبات مختلفى ايجاد کرد. يک بخش علنى آن که در ترکيه قانونا فعاليت دارد و در انتخابات اخير هم نمايندگانى به مجلس فرستاده بود اينبار مبتکر اين مسئله شده است اما از آنجا که خودشان قدرت مانور زيادى ندارند تلاش کردند مهماندار و برگزار کننده اين کنفرانس طالبانى و بارزانى باشند. اما طالبانى و بارزانى که بدون اجازه آمريکا آب نميخورند و هر حرکت شان بايد نظر دولتهاى ايران و ترکيه را جلب کند٬ معلوم است در صورت برگزارى چنين کنفرانسى چه سياستى را پيش خواهند برد. نتيجه چنين کنفرانسهائى در صورت برگزارى نهايتا مشتى اعلام تملق متقابل و انتظار از دولتهاى غربى براى عطف توجه به مسئله کرد نخواهد بود. هر جريانى و هر بخشى از ناسيوناليسم کرد که در چنين موضوعاتى جلو مى افتد طبعا در ميان ناسيوناليستها توجهى جلب ميکند. به همين دليل همراهى با چنين پروژه هائى بويژه اگر جدى شود براى همه گروههاى ناسيوناليستى از نان شب واجب تر ميشود. اما اگر اين کنفرانس مرتبا عقب افتاده و ظاهرا برگزارى آن فعلا موکول به محال شده است٬ دليلى جز نگرانى ها و فشارهاى دولتهاى منطقه نيست. مسئله محورى برگزارى يا عدم برگزارى اين کنفرانس نيست٬ مسئله اينست در صورت برگزارى چه دورنما و چه سياستى در باره مسئله کرد ميتواند پيش رو بگذارد. با سياستى که جريانات ناسيوناليست کرد در حال حاضر دارند برگزارى چنين کنفرانسى به هيچ نتيجه خاصى نميرسد و مشخص تر مردم در کردستان از فشار و سرکوب سياسى ذره اى خلاص نميشوند.

تبليغاتى که حول اين مسئله صورت گرفته٬ جار و جنجال هائى که رسانه هاى کرد زبان راه انداختند٬ حاکى از آن بود که هر حزب و محفل و دار و دسته اى که خود را در سالهاى اخير "حزب کردى" مينامد و بويژه در سايه قدرت طلبانى و بارزانى و استثمار کارگران دست شان به منابع مالى وصل است٬ قرار بوده در اين کنفرانس شرکت کنند و يا دعوت به شرکت شدند. براى همه و هر کدام از اين جريانات طبعا اين پلاتفرمى براى ابراز وجود٬ امکانى براى ائتلافهاى جديد٬ موقعيتى براى طرح جنبش ناسيوناليستى کرد در بعد منطقه اى و رونق دادن مقطعى به دکان سياسى ناسيوناليستى زير پوشش "مسئله ملى" است. لذا با استقبال همه گروهها و محافل و شخصيتهاى ناسيوناليست مواجه شده است. اما اگر پ ک ک نه راسا در موقعيتى است که مبتکر چنين کنفرانسى باشد و نه اعتبار لازم براى آنرا در ميان جريانات ناسيوناليستى دارد٬ اتحاديه ميهنى و حزب دمکرات بارزانى نيز جزو بدنام ترين ها هستند. کسانى که وحشيانه تر از خامنه اى و مبارک و قذافى به جوانان بيکار و ناراضى در کردستان شليک کردند٬ نميتوانند توجه مردم زحمتکش در کردستان را به چنين پروژه اى جلب کنند. فوقش عده اى که نانشان در دست آنهاست حول اين موضوع تبليغاتى زودگذر انجام خواهند داد.

در اين ميان جريان کومله آقاى عليزاده موسوم به "حزب کمونيست ايران" نيز با استقبال به پيشواز اين کنفرانس رفته و نفس برگزارى آنرا مثبت ارزيابى کرده است. نه فقط اين بلکه راسا داوطلب شده که جزو برگزار کنندگان و تصميم گيرندگان در پروسه اجراى آن باشد. بنظر ميرسد اين موضع چند نگرانى را در خود دارد. اول اينکه همه ميدانند مدعوين به اين کنفرانس بايد گوشه اى بنشينند و نهايتا پيامى در اهميت کنفرانس بخوانند و اين به تنهائى همان مرز نازک شان را با انواع فرقه هاى قوم پرست بهم ميريزد. اين شرط و شروط ضمنى قرار است هم تصوير "مستقل" و هم "صاحبخانه" از شرکت بدهد. دوم٬ نميتوان در فضاى کردستان صبح تا شب مشغول "ديپلماسى" بود و در چنين نشستى شرکت نکرد. بايد اين وارد شدن علنى و رسمى به ليگ گروههاى ناسيوناليستى با تار موئى هم که شده استقلال و ابتکار را با هم ممزوج کند. اما کسى که در "کنفرانس ملى کرد" شرکت ميکند و آنرا مثبت ميداند بدوا چند فرض بزرگتر را پذيرفته است. فرض اول اينست که جريان مربوطه جزو اردوى ناسيوناليستى است. فرض دوم اينست که يک جريان "کردى" است. فرض سوم اينست مشغله و اهداف سياسى مشترکى با کمپ ناسيوناليسم کرد دارد. گيرم جواز برگزارى را اصلا دست آقاى عليزاده بدهند. چه فرقى ميکند؟ مثل اينست من و شماى کمونيست برويم در کنفرانس اسلامى شرکت کنيم و مدعى باشيم که "حرف خودمان را ميزنيم"! کدام حرف؟ کدام سياست؟ با چه ابزارى؟ کجا؟ متکى به کدام نيرو؟ اين نوع اظهارات و اين نوع مثبت ديدن صرفا منعکس کننده اشتراک مشغله و اشتراک منافع با اردوى ناسيوناليسم کرد است. موضع اين جريان به سياق معمول بويژه وقتى به مسائل کردستان برميگردد٬ تمايزى با مواضع ناسيوناليسم کرد ندارد. آقاى عليزاده اينرا ميداند و سعى کرده کمى زير ابروى اين موضع زمخت ناسيوناليستى را بردارد.

از نظر ما چنين نشست هائى تلاش جريانات ناسيوناليست مرتجع منطقه براى سو استفاده سياسى از ستم ملى است و ربط خاصى به حال مسئله ملى ندارد. بويژه در شرايط ملتهب کنونى منطقه که کارگران بيش از هر زمان نيازمند همبستگى انترناسيوناليستى و دور زدن هويتهاى کاذب قومى و مذهبى اند٬ چکش زدن بر "هويت ملى" از سوى هر نيروى دولتى و غير دولتى ارتجاع صرف است. کمونيستها براى حل مسئله ملى راه سر راست و سياسى دارند. پاسخ ستم ملى رفع ستم ملى و تضمين برابرى شهروندان است. ناسيوناليسم از پديده زشت ستم ملى دکان سياسى درست کرده و امروز سالهاست که آنرا به نفرت ملى ارتقا داده است. در همان کردستان عراق آقاى عليزاده و دوستانش هر روز ميبينند که "مام جلال" و "کاک مسعود" چه به روز "ملت کرد" آورده اند و منافع خرد البته باعث شده است که با آن بسازند و حتى با ديگر گروههاى ناسيوناليستى در برگزارى مراسمهاى مختلف از تبريک و تهنيت بمناسبت باز شدن پارلمان کارتنى تا تشيع جنازه فلان آخوند رقابت کنند. تصوير همه اين جريانات به شمول کومله شاخه آقاى عليزاده از حل مسئله کرد در بهترين حالت تصوير "دولت کردى" کردستان عراق است. کارگران در کردستان و کشورهاى منطقه از موضع انترناسيوناليستى ضرورى است مرز روشنى با اين ديدگاههاى ناسيوناليستى داشته باشند و در پاسخ به هر معضل سياسى از جمله مسئله کرد راه حل سياسى آزاديخواهانه خود را داشته باشند. *